مادر شهيد شيخ راغب حرب در
باره مبارزات فرزندش مي گويد: روزي كه اسرائيليها براي بازداشت شيخ راغب
به خانهاش يورش بردند، من در خانه او بودم. شيخ به مزرعه پشت خانه فرار
كرد و ميان درختان ميوه پنهان شد. دنبال او دويدم و پاهايم به گياهان گير
كرد و به زمين افتادم.
در احاديث و روايات
اسلامي نقل شده كه "بهشت زير پاي مادران است ". امام خميني (ره)
بنيانگذار جمهوري اسلامي نيز در يكي از فرمايشات خود فرموده است : "از
دامن زن مرد به معراج مي رود ". در گفت و گو با مادر شهيد شيخ راغب حرب،
اين مادر نمونه و فداكار لبناني در روستاي جبشيت، واقعا به اين نتيجه رسيدم
كه او با فداكاري و ايثار و تربيت جوانان مؤمن و متعهد مصداق بارز همه
ارزش هاي اسلامي شده است. در اين گفت و گو با مراحل پرورش استعداها و تبلور
انديشههاي شهيد راغب حرب آشنا مي شويم:
بقيه در ادامه
*سوال: چند فرزند داريد؟
*خداوند 12 فرزند به من داده است. هشت فرزند پسر و چهار دختر.
*سوال: چند نفرشان شهيد شدند؟
*سكينه حرب: عبد الله در سن 18 سالگي در منطقه مغدوشه در شرق صيدا به شهادت رسيد. فرزند ديگرم ابراهيم بر اثر برق گرفتگي جان سپرد. و شيخ راغب حرب كه مزدوران اسرائيل او را در سال 1984 شهيد كردند.
*سوال: شهيد شيخ راغب حرب چندمين فرزندتان بوده است؟
*سكينه حرب: اولين فرزندم بود. زماني كه او را وضع حمل كردم دوست داشتم نام "علي " را بر او بگذارم، ولي پدرش به شدت مخالفت كرد. همسرم اصرار داشت او را "راغب " نامگذاري كند. ميان جوانان و كودكان روستاي جبشيت افراد زيادي وجود دارند كه نام شان علي است. ولي در روستا و در ميان خانواده حرب كسي به نام "راغب " وجود نداشت. بر اين اساس همسرم با اصرار و پافشاري نام راغب را براي اولين فرزندم انتخاب كرد.
*سوال:علت اين كه اين نام را انتخاب كرد چيست؟
*سكينه حرب: نمي دانم. ولي شنيدهام كه نام يكي از بزرگان خاندان حرب كه دهها سال پيش در نبرد با استعمارگران فرانسوي به شهادت رسيد راغب بوده است.
*سوال:راغب حرب كه در نبرد با فرانسويها شهيد شد چه نسبتي با شما داشت؟
*سكينه حرب: روابط خويشاوندي با ما نداشت، ولي يكي از بزرگان خاندان حرب بوده است. همسرم تمايل داشت نام اين شخصيت بارز را زنده نگه دارد و به همين دليل اولين فرزندم را راغب نامگذاري كرد.
*سوال:زماني كه شيخ راغب حرب متولد شد چه آرزويي داشتيد؟ دوست داشتيد چگونه فرزندي باشد؟
*سكينه حرب: دو هفته از تولد راغب حرب نگذشته بود كه از سر كارم در مزرعه بازگشتم. او را در اطاق قرار ميدادم و درب را قفل ميكردم. براي درو كردن جو و گندم و برداشت محصولات كشاورزي به مزرعه خانوادگي ميرفتم. چرا كه شغل اصليمان كشاورزي است. هنگام ظهر به خانه باز ميگشتم و به او رسيدگي ميكردم. ما اينگونه فرزندانمان را تربيت ميكرديم. اينطور نبود كه كنار آنها بنشينيم و خود را اسيرشان كنيم.
*سوال:وضعيت اجتماعيتان چگونه بود؟
*سكينه حرب: خدا را شكر، پدرش قطعه زميني داشت و روي آن كشاروزي ميكرديم. ولي راغب حرب مدرسه ميرفت و به تحصيل علاقه داشت. زماني كه فرزندانم بزرگ شدند، بخشي از اين زمين را تفكيك كرديم و براي آنان خانه ساختيم.
*سوال:شما نيز از خاندان حرب هستيد؟
*سكينه حرب: آري پدر و مادرم نيز از خاندان حرب هستند. همه از خاندان حرب هستيم.
*سوال:اين نشان مي دهد كه مردان شما جنگجو هستند؟
*سكينه حرب: همين طور است... همه جنگجو هستيم.
*سوال:رفتار شيخ راغب حرب در دوران نوجواني چگونه بوده است؟
*سكينه حرب: شيخ راغب از سن نوجواني خداپرست بوده است. در سن 12 سالگي دست دوستان و همكلاسيهاي خود را ميگرفت و دستجمعي به مسجد روستا ميرفتند و نماز ميخواندند.
*سوال:هنگامي كه اسرائيل به لبنان حمله كرد شيخ راغب چه واكنشي نشان داد؟
*سكينه حرب: شيخ راغب در روز حمله به تهران سفر كرده بود. ولي با شنيدن خبر حمله بيدرنگ به لبنان بازگشت.
*سوال:چه تفاوتي ميان ايشان و جوانان روستا وجود داشت؟
*سكينه حرب: يكي از ويژگيهاي شيخ راغب حرب اين است كه همنوعان خود را دوست داشت. اگر كاري از دست او ساخته بود به كمك جوانان روستا ميشتافت. گاهي ملاحظه ميكردم كه كار و زندگي خود را رها ميكرده و براي كمك به حل مشكلات جوانان اقدام ميكرد. برخي اوقات هم كه به او اعتراض ميكردم سعي ميكرد مرا به درستي كاري كه انجام ميدهد متقاعد كند.
*سوال:دلايل گرايش او به فراگيري علوم اسلامي و عزيمت به حوزه علميه نجف اشرف چه بوده است؟
*سكينه حرب: مرحوم همسرم يك انسان متدين بود، علاقه داشت فرزندش روحاني شود تا مردم را آگاه كند. ولي بر سر تحصيل روزي ميان پدر و فرزند اختلاف نظر بروز كرد و راغب قهر كرد و از خانه بيرون رفت و به گروههاي فدايي فلسطيني پيوست. پس از گذشت چند هفته با چكمه و اونيفورم نظامي به خانه بازگشت. از او پرسيدم در اين مدت كجا بوده ايد؟ اين لباس نظامي و چكمه چيست؟ گفت به جنبش فدائيان فلسطيني پيوستهام.
*سوال:چند ساله بود كه به جنبش مقاومت فلسطيني پيوست؟
*سكينه حرب: حدود 15 سال سن داشت. پس از گذراندن دوره آموزش نظامي به او معرفي نامه داده بودند تا به يكي از پايگاههاي فدائيان در جنوب لبنان ملحق شود. از او خواسته بودند تا رسيدن به مقصد اين نامه را ميان راه باز نكند. ولي شيخ راغب پاكت نامه را باز كرد و خواند. نمي دانم در نامه چه نوشته بودند. ولي شيخ راغب نامه را پاره كرده و به خانه بازگشت و از پيوستن به فدائيان فلسطيني خودداري كرد. به پدرش گفتم لزومي ندارد با فلسطينيها همكاري كند. براي او شغلي دست و پا كنيد تا در خانه بماند.
*سوال:علت تجديد نظر در همكاري با فلسطيني ها چه بوده است؟
*سكينه حرب: پس از گذشت يك هفته، فلسطينيها او را فرا خواندند و علت غيبت او را جويا شدند. شيخ راغب به آنان گفت: "جواناني كه ايستاده ادرار ميكنند، و طهارت را رعايت نميكنند، نميتوانند فلسطين را آزاد كنند. كساني كه موازين ديني را سبك مي شمارند شايستگي آزادي فلسطين را ندارند ". اين يكي از دلايلي بود كه سبب شد شيخ راغب از ادامه همكاري با فلسطينيها خودداري كند.
آنگاه پدرش او را به حوزه علميه سيد محمد حسين فضل الله در منطقه النبعه در شرق بيروت اعزام كرد تا دروس ديني بياموزد. پس از گذشت مدتي تحصيل در بيروت، عازم حوزه علميه نجف اشرف شد و به مدارس ديني شهيد آيت الله سيد محمد باقر صدر پيوست.
*سوال:از تحصيل در حوزه علميه نجف اشرف ابراز رضايت مي كرد؟
*سكينه حرب: بسيار راضي بود، ابراز خرسندي ميكرد. بيشتر طلاب لبناني حوزه علميه نجف در تعطيلات تابستان به لبنان ميآمدند. او براي من تعريف كرد كه در يكي از آن سالها استاندار شهر نجف كه از اعضاي حزب بعث بود با طلاب لبناني جلسه تشكيل داد و به آنان گفت كه دولت عراق به امور طلاب خارجي حوزه علميه نجف رسيدگي ميكند. شيخ راغب حرب در آن جلسه حضور داشت و به استاندار نجف گفت: "شما با اين سخنان ميخواهيد ما را فريب دهيد. چرا برخي طلاب را بازداشت كردهايد؟ " استاندار نجف اشرف در آن جلسه نسبت به شيخ راغب حرب بدبين شد. پس از بازگشت به لبنان از نجف به شيخ راغب اطلاع دادند كه از بازگشت به عراق خودداري كند. زيرا مأموران حزب بعث به خانه او يورش بردهاند و اثاثيه منزل را زير و رو كردهاند. شيخ در پي دريافت اين هشدار از بازگشت مجدد به نجف خودداري كرد و تصميم گرفت دروس حوزوي را در حوزههاي علميه بيروت ادامه دهد. در محله فقيرنشين النبعه در شرق بيروت نيروهاي مسيحي حزب فالانژ نيز براي او دردسر ايجاد ميكردند كه او سرانجام تصميم گرفت به جبشيت بازگردد.
*سوال:اين طور كه گفتهايد، شيخ راغب حرب در دوران جواني با مشكلات و درد سرهاي فراواني مواجه بود. شما مانع رفتن او به نجف و بيروت و يا ايراد سخنرانيهاي آتشين در مسجد جبشيت نميشديد؟
*سكينه حرب: خير... تلاشهاي مستمر و مبارزات خستگي ناپذير فرزندم مرا شاد و خرسند ميكرد. خدا را سپاس ميگفتم كه فرزند مؤمن و دلسوز مردم به من ارزاني كرده است. روزي كه اسرائيليها براي بازداشت شيخ راغب به خانهاش يورش بردند، من در خانه او بودم. شيخ به مزرعه پشت خانه فرار كرد و ميان درختان ميوه پنهان شد. دنبال او دويدم و پاهايم به گياهان گير كرد و به زمين افتادم. سرانجام خود را به او رسانده و گفتم كه اسرائيليها شما را رها نخواهند كرد، مدتي به بيروت برويد و خود را پنهان كنيد. ولي او نپذيرفت. نسبت به راهي كه انتخاب كرده بود راضي بودم، و به همين دليل نگران او نبودم.
*سوال:با شما مشورت هم ميكرد و تصميمات خود را با يا پدر در ميان ميگذاشت؟
*زماني كه پدرش زنده بود، با پدر مشورت ميكرد، هر كاري كه ميخواست انجام دهد با پدر مشورت ميكرد. من سرگرم خانه داري و تربيت فرزندانم بودم.
*سوال:شيخ راغب چند ساله بود كه پدرش فوت كرد؟
*سكينه حرب: پدرش در سن 50 سالگي فوت كرد و شيخ راغب آن روزها 23 سال سن داشت.
*سوال:چرا تحصيلات كلاسيك را ناتمام گذاشت؟
*سكينه حرب: تا مرحله دبيرستان درس خواند، ولي به برنامه هاي آموزشي مدارس دولتي علاقه نداشت. به آموزگاران ميگفت كه علاقهاي به آموختن زبان فرانسه ندارد، فرانسه يك كشور استعمارگر است. به فراگيري علوم اسلامي علاقه داشت. به همين دليل عازم حوزه علميه نجف اشرف شد. شيخ راغب از ابتداي جواني به مسائل ديني گرايش داشت.
*سوال:گفته شده كه فرزندتان به مسجد و حسينيه اكتفا نميكرد و برخي فعاليتهاي سياسي و فرهنگياش را در خانه انجام ميداد. احساس نميكرديد كه مزاحم زندگي شماست؟
*سكينه حرب: هرگز... به طور مثال زماني كه با استاندار نجف اشرف درگيري لفظي پيدا كرد، رژيم عراق فردي را به لبنان اعزام كرد تا شيخ راغب حرب را ترور كند. اين مأمور امنيتي در پوشش ميهمان و اظهار دوستي به خانهمان آمد و شيخ راغب به مدت يكماه از او پذيرايي كرد. روي بام خانه خيمه زده بوديم و شبهاي تابستان جوانان و دوستان شيخ راغب در سايه آن به شب نشيني و بحث و گفت و گو ميپرداختند. روزي مأمور امنيتي عراق ناگهان ناپديد شد. فرزندانم پشت بام رفته و او را جستجو كردند. اما از او خبري نيافتند. نامهاي يافتند كه مأمور مزبور گوشه فرش برجاي گذاشته و بدون خداحافظي خانه را ترك كرده بود. مأمور مزبور در نامه خود خطاب به شيخ راغب حرب چنين نوشته بود: "رژيم عراق مرا مأمور كرده تا شما را ترور كنم. ولي در اين مدت كه ميهمان شما بودم احساس كردم ترور شما گناه نابخشودني است. جايز ندانستم شما را ترور كنم. به همين دليل از اجراي دستورات رژيم حزب بعث عراق صرفنظر ميكنم. ولي شما مراقب خودتان باشيد. امكان دارد اين مأموريت را به شخص ديگري موكول كنند ".
*سوال:او را نشناختيد؟
*سكينه حرب: او خود را يك شهروند عراقي معرفي كرده كه مورد خشم رژيم صدام قرار گرفته و از شيخ راغب تقاضا كرده بود به او پناه بدهد. زيرا شيخ راغب بر اساس رهنمودهاي شهيد آيت الله سيد محمد باقر صدر كه حزب بعث را كافر دانسته بود با عوامل و طرفداران حزب بعث در لبنان به شدت مبارزه ميكرد. به همين دليل مورد خشم و غضب رژيم صدام قرار داشت. در يكي از سفرهاي حج كه همراه شيخ محمد مهدي شمس الدين نايب رئيس مجلس اعلاي شيعيان لبنان به عربستان سعودي رفته بود مأموران امنيتي عربستان در فرودگاه جده به شيخ راغب توصيه كردند كه مراقب خود باشد. زيرا مأموران سعودي اطلاع يافته بودند كه رژيم صدام افرادي را به عربستان اعزام كرده تا برخي روحانيون لبناني را ترور كنند.
هنگامي كه ملاحظه مي كردم كه فرزندم به اين مقام و جايگاه رسيده خوشحالي سراسر وجودم را فرا گرفته بود. خدا را سپاس ميگفتم كه مقام و جايگاه شيخ راغب دستاورد تربيت خويش ميباشد. خداوند را سپاسگزارم كه در راه او به شهادت رسيده است. خدا را سپاس ميگويم كه فرزندان پرهيزكار و رستگار به من ارزاني كرده است. فرزندانم مايه عزت و سرافرازي من هستند. از خداوند مسئلت دارم همه جوانان را در راه رستگاري و ايمان رهنمون سازد.
*سوال:آيا ساير فرزندانتان به ويژه شيخ اسماعيل حرب و آقاي خليل حرب راه برادرشان را ادامه ميدهند؟
*سكينه حرب: همين طور است. خدا را سپاس ميگويم كه ساير فرزندانم اين راه را ادامه ميدهند. جوانان مبارز و رستگار هستند. نوادگان من هم اين چنين هستند. اكنون هم خانههاي ما پاتوق جوانان مؤمن و مقاوم ميباشد. اگر جوانان مؤمن و مسلمان به خانهمان نيايند، اين خانه به چه درد ميخورد؟
*سوال:شيخ راغب در چه سني ازدواج كرد؟
*سكينه حرب: فرزندم در سن 17 سالگي با دختر عموي خود ازدواج كرد. روزي به سراغ پدرش رفت و به او گفت كه دختر عمويش را دوست دارد و درصدد است با او ازدواج كند. پدر بيدرنگ موافقت نمود و زمينه اين ازدواج را فراهم كرد.
*سوال:با شما نيز مشورت كرد؟
*سكينه حرب: آري. نظر من را نيز جويا شد و به او تبريك گفتم. پدر شيخ راغب بزرگ خاندان حرب بود و همه از او اطاعت مي كردند.
*سوال:ازشيخ راغب حرب چند فرزند مانده است؟
*سكينه حرب: هفت فرزند دارد. دو پسر و پنج دختر. آخرين فرزند او پسر است كه چهار ماه پس از شهادت پدر متولد شد و اين فرزند نيز راغب نام دارد.
ويژه نامه پاسداشت مبارزات مقاومت اسلامي لبنان در سالگرد جنگ 33 روزه ادامه مطلب
بقيه در ادامه
*سوال: چند فرزند داريد؟
*خداوند 12 فرزند به من داده است. هشت فرزند پسر و چهار دختر.
*سوال: چند نفرشان شهيد شدند؟
*سكينه حرب: عبد الله در سن 18 سالگي در منطقه مغدوشه در شرق صيدا به شهادت رسيد. فرزند ديگرم ابراهيم بر اثر برق گرفتگي جان سپرد. و شيخ راغب حرب كه مزدوران اسرائيل او را در سال 1984 شهيد كردند.
*سوال: شهيد شيخ راغب حرب چندمين فرزندتان بوده است؟
*سكينه حرب: اولين فرزندم بود. زماني كه او را وضع حمل كردم دوست داشتم نام "علي " را بر او بگذارم، ولي پدرش به شدت مخالفت كرد. همسرم اصرار داشت او را "راغب " نامگذاري كند. ميان جوانان و كودكان روستاي جبشيت افراد زيادي وجود دارند كه نام شان علي است. ولي در روستا و در ميان خانواده حرب كسي به نام "راغب " وجود نداشت. بر اين اساس همسرم با اصرار و پافشاري نام راغب را براي اولين فرزندم انتخاب كرد.
*سوال:علت اين كه اين نام را انتخاب كرد چيست؟
*سكينه حرب: نمي دانم. ولي شنيدهام كه نام يكي از بزرگان خاندان حرب كه دهها سال پيش در نبرد با استعمارگران فرانسوي به شهادت رسيد راغب بوده است.
*سوال:راغب حرب كه در نبرد با فرانسويها شهيد شد چه نسبتي با شما داشت؟
*سكينه حرب: روابط خويشاوندي با ما نداشت، ولي يكي از بزرگان خاندان حرب بوده است. همسرم تمايل داشت نام اين شخصيت بارز را زنده نگه دارد و به همين دليل اولين فرزندم را راغب نامگذاري كرد.
*سوال:زماني كه شيخ راغب حرب متولد شد چه آرزويي داشتيد؟ دوست داشتيد چگونه فرزندي باشد؟
*سكينه حرب: دو هفته از تولد راغب حرب نگذشته بود كه از سر كارم در مزرعه بازگشتم. او را در اطاق قرار ميدادم و درب را قفل ميكردم. براي درو كردن جو و گندم و برداشت محصولات كشاورزي به مزرعه خانوادگي ميرفتم. چرا كه شغل اصليمان كشاورزي است. هنگام ظهر به خانه باز ميگشتم و به او رسيدگي ميكردم. ما اينگونه فرزندانمان را تربيت ميكرديم. اينطور نبود كه كنار آنها بنشينيم و خود را اسيرشان كنيم.
*سوال:وضعيت اجتماعيتان چگونه بود؟
*سكينه حرب: خدا را شكر، پدرش قطعه زميني داشت و روي آن كشاروزي ميكرديم. ولي راغب حرب مدرسه ميرفت و به تحصيل علاقه داشت. زماني كه فرزندانم بزرگ شدند، بخشي از اين زمين را تفكيك كرديم و براي آنان خانه ساختيم.
*سوال:شما نيز از خاندان حرب هستيد؟
*سكينه حرب: آري پدر و مادرم نيز از خاندان حرب هستند. همه از خاندان حرب هستيم.
*سوال:اين نشان مي دهد كه مردان شما جنگجو هستند؟
*سكينه حرب: همين طور است... همه جنگجو هستيم.
*سوال:رفتار شيخ راغب حرب در دوران نوجواني چگونه بوده است؟
*سكينه حرب: شيخ راغب از سن نوجواني خداپرست بوده است. در سن 12 سالگي دست دوستان و همكلاسيهاي خود را ميگرفت و دستجمعي به مسجد روستا ميرفتند و نماز ميخواندند.
*سوال:هنگامي كه اسرائيل به لبنان حمله كرد شيخ راغب چه واكنشي نشان داد؟
*سكينه حرب: شيخ راغب در روز حمله به تهران سفر كرده بود. ولي با شنيدن خبر حمله بيدرنگ به لبنان بازگشت.
*سوال:چه تفاوتي ميان ايشان و جوانان روستا وجود داشت؟
*سكينه حرب: يكي از ويژگيهاي شيخ راغب حرب اين است كه همنوعان خود را دوست داشت. اگر كاري از دست او ساخته بود به كمك جوانان روستا ميشتافت. گاهي ملاحظه ميكردم كه كار و زندگي خود را رها ميكرده و براي كمك به حل مشكلات جوانان اقدام ميكرد. برخي اوقات هم كه به او اعتراض ميكردم سعي ميكرد مرا به درستي كاري كه انجام ميدهد متقاعد كند.
*سوال:دلايل گرايش او به فراگيري علوم اسلامي و عزيمت به حوزه علميه نجف اشرف چه بوده است؟
*سكينه حرب: مرحوم همسرم يك انسان متدين بود، علاقه داشت فرزندش روحاني شود تا مردم را آگاه كند. ولي بر سر تحصيل روزي ميان پدر و فرزند اختلاف نظر بروز كرد و راغب قهر كرد و از خانه بيرون رفت و به گروههاي فدايي فلسطيني پيوست. پس از گذشت چند هفته با چكمه و اونيفورم نظامي به خانه بازگشت. از او پرسيدم در اين مدت كجا بوده ايد؟ اين لباس نظامي و چكمه چيست؟ گفت به جنبش فدائيان فلسطيني پيوستهام.
*سوال:چند ساله بود كه به جنبش مقاومت فلسطيني پيوست؟
*سكينه حرب: حدود 15 سال سن داشت. پس از گذراندن دوره آموزش نظامي به او معرفي نامه داده بودند تا به يكي از پايگاههاي فدائيان در جنوب لبنان ملحق شود. از او خواسته بودند تا رسيدن به مقصد اين نامه را ميان راه باز نكند. ولي شيخ راغب پاكت نامه را باز كرد و خواند. نمي دانم در نامه چه نوشته بودند. ولي شيخ راغب نامه را پاره كرده و به خانه بازگشت و از پيوستن به فدائيان فلسطيني خودداري كرد. به پدرش گفتم لزومي ندارد با فلسطينيها همكاري كند. براي او شغلي دست و پا كنيد تا در خانه بماند.
*سوال:علت تجديد نظر در همكاري با فلسطيني ها چه بوده است؟
*سكينه حرب: پس از گذشت يك هفته، فلسطينيها او را فرا خواندند و علت غيبت او را جويا شدند. شيخ راغب به آنان گفت: "جواناني كه ايستاده ادرار ميكنند، و طهارت را رعايت نميكنند، نميتوانند فلسطين را آزاد كنند. كساني كه موازين ديني را سبك مي شمارند شايستگي آزادي فلسطين را ندارند ". اين يكي از دلايلي بود كه سبب شد شيخ راغب از ادامه همكاري با فلسطينيها خودداري كند.
آنگاه پدرش او را به حوزه علميه سيد محمد حسين فضل الله در منطقه النبعه در شرق بيروت اعزام كرد تا دروس ديني بياموزد. پس از گذشت مدتي تحصيل در بيروت، عازم حوزه علميه نجف اشرف شد و به مدارس ديني شهيد آيت الله سيد محمد باقر صدر پيوست.
*سوال:از تحصيل در حوزه علميه نجف اشرف ابراز رضايت مي كرد؟
*سكينه حرب: بسيار راضي بود، ابراز خرسندي ميكرد. بيشتر طلاب لبناني حوزه علميه نجف در تعطيلات تابستان به لبنان ميآمدند. او براي من تعريف كرد كه در يكي از آن سالها استاندار شهر نجف كه از اعضاي حزب بعث بود با طلاب لبناني جلسه تشكيل داد و به آنان گفت كه دولت عراق به امور طلاب خارجي حوزه علميه نجف رسيدگي ميكند. شيخ راغب حرب در آن جلسه حضور داشت و به استاندار نجف گفت: "شما با اين سخنان ميخواهيد ما را فريب دهيد. چرا برخي طلاب را بازداشت كردهايد؟ " استاندار نجف اشرف در آن جلسه نسبت به شيخ راغب حرب بدبين شد. پس از بازگشت به لبنان از نجف به شيخ راغب اطلاع دادند كه از بازگشت به عراق خودداري كند. زيرا مأموران حزب بعث به خانه او يورش بردهاند و اثاثيه منزل را زير و رو كردهاند. شيخ در پي دريافت اين هشدار از بازگشت مجدد به نجف خودداري كرد و تصميم گرفت دروس حوزوي را در حوزههاي علميه بيروت ادامه دهد. در محله فقيرنشين النبعه در شرق بيروت نيروهاي مسيحي حزب فالانژ نيز براي او دردسر ايجاد ميكردند كه او سرانجام تصميم گرفت به جبشيت بازگردد.
*سوال:اين طور كه گفتهايد، شيخ راغب حرب در دوران جواني با مشكلات و درد سرهاي فراواني مواجه بود. شما مانع رفتن او به نجف و بيروت و يا ايراد سخنرانيهاي آتشين در مسجد جبشيت نميشديد؟
*سكينه حرب: خير... تلاشهاي مستمر و مبارزات خستگي ناپذير فرزندم مرا شاد و خرسند ميكرد. خدا را سپاس ميگفتم كه فرزند مؤمن و دلسوز مردم به من ارزاني كرده است. روزي كه اسرائيليها براي بازداشت شيخ راغب به خانهاش يورش بردند، من در خانه او بودم. شيخ به مزرعه پشت خانه فرار كرد و ميان درختان ميوه پنهان شد. دنبال او دويدم و پاهايم به گياهان گير كرد و به زمين افتادم. سرانجام خود را به او رسانده و گفتم كه اسرائيليها شما را رها نخواهند كرد، مدتي به بيروت برويد و خود را پنهان كنيد. ولي او نپذيرفت. نسبت به راهي كه انتخاب كرده بود راضي بودم، و به همين دليل نگران او نبودم.
*سوال:با شما مشورت هم ميكرد و تصميمات خود را با يا پدر در ميان ميگذاشت؟
*زماني كه پدرش زنده بود، با پدر مشورت ميكرد، هر كاري كه ميخواست انجام دهد با پدر مشورت ميكرد. من سرگرم خانه داري و تربيت فرزندانم بودم.
*سوال:شيخ راغب چند ساله بود كه پدرش فوت كرد؟
*سكينه حرب: پدرش در سن 50 سالگي فوت كرد و شيخ راغب آن روزها 23 سال سن داشت.
*سوال:چرا تحصيلات كلاسيك را ناتمام گذاشت؟
*سكينه حرب: تا مرحله دبيرستان درس خواند، ولي به برنامه هاي آموزشي مدارس دولتي علاقه نداشت. به آموزگاران ميگفت كه علاقهاي به آموختن زبان فرانسه ندارد، فرانسه يك كشور استعمارگر است. به فراگيري علوم اسلامي علاقه داشت. به همين دليل عازم حوزه علميه نجف اشرف شد. شيخ راغب از ابتداي جواني به مسائل ديني گرايش داشت.
*سوال:گفته شده كه فرزندتان به مسجد و حسينيه اكتفا نميكرد و برخي فعاليتهاي سياسي و فرهنگياش را در خانه انجام ميداد. احساس نميكرديد كه مزاحم زندگي شماست؟
*سكينه حرب: هرگز... به طور مثال زماني كه با استاندار نجف اشرف درگيري لفظي پيدا كرد، رژيم عراق فردي را به لبنان اعزام كرد تا شيخ راغب حرب را ترور كند. اين مأمور امنيتي در پوشش ميهمان و اظهار دوستي به خانهمان آمد و شيخ راغب به مدت يكماه از او پذيرايي كرد. روي بام خانه خيمه زده بوديم و شبهاي تابستان جوانان و دوستان شيخ راغب در سايه آن به شب نشيني و بحث و گفت و گو ميپرداختند. روزي مأمور امنيتي عراق ناگهان ناپديد شد. فرزندانم پشت بام رفته و او را جستجو كردند. اما از او خبري نيافتند. نامهاي يافتند كه مأمور مزبور گوشه فرش برجاي گذاشته و بدون خداحافظي خانه را ترك كرده بود. مأمور مزبور در نامه خود خطاب به شيخ راغب حرب چنين نوشته بود: "رژيم عراق مرا مأمور كرده تا شما را ترور كنم. ولي در اين مدت كه ميهمان شما بودم احساس كردم ترور شما گناه نابخشودني است. جايز ندانستم شما را ترور كنم. به همين دليل از اجراي دستورات رژيم حزب بعث عراق صرفنظر ميكنم. ولي شما مراقب خودتان باشيد. امكان دارد اين مأموريت را به شخص ديگري موكول كنند ".
*سوال:او را نشناختيد؟
*سكينه حرب: او خود را يك شهروند عراقي معرفي كرده كه مورد خشم رژيم صدام قرار گرفته و از شيخ راغب تقاضا كرده بود به او پناه بدهد. زيرا شيخ راغب بر اساس رهنمودهاي شهيد آيت الله سيد محمد باقر صدر كه حزب بعث را كافر دانسته بود با عوامل و طرفداران حزب بعث در لبنان به شدت مبارزه ميكرد. به همين دليل مورد خشم و غضب رژيم صدام قرار داشت. در يكي از سفرهاي حج كه همراه شيخ محمد مهدي شمس الدين نايب رئيس مجلس اعلاي شيعيان لبنان به عربستان سعودي رفته بود مأموران امنيتي عربستان در فرودگاه جده به شيخ راغب توصيه كردند كه مراقب خود باشد. زيرا مأموران سعودي اطلاع يافته بودند كه رژيم صدام افرادي را به عربستان اعزام كرده تا برخي روحانيون لبناني را ترور كنند.
هنگامي كه ملاحظه مي كردم كه فرزندم به اين مقام و جايگاه رسيده خوشحالي سراسر وجودم را فرا گرفته بود. خدا را سپاس ميگفتم كه مقام و جايگاه شيخ راغب دستاورد تربيت خويش ميباشد. خداوند را سپاسگزارم كه در راه او به شهادت رسيده است. خدا را سپاس ميگويم كه فرزندان پرهيزكار و رستگار به من ارزاني كرده است. فرزندانم مايه عزت و سرافرازي من هستند. از خداوند مسئلت دارم همه جوانان را در راه رستگاري و ايمان رهنمون سازد.
*سوال:آيا ساير فرزندانتان به ويژه شيخ اسماعيل حرب و آقاي خليل حرب راه برادرشان را ادامه ميدهند؟
*سكينه حرب: همين طور است. خدا را سپاس ميگويم كه ساير فرزندانم اين راه را ادامه ميدهند. جوانان مبارز و رستگار هستند. نوادگان من هم اين چنين هستند. اكنون هم خانههاي ما پاتوق جوانان مؤمن و مقاوم ميباشد. اگر جوانان مؤمن و مسلمان به خانهمان نيايند، اين خانه به چه درد ميخورد؟
*سوال:شيخ راغب در چه سني ازدواج كرد؟
*سكينه حرب: فرزندم در سن 17 سالگي با دختر عموي خود ازدواج كرد. روزي به سراغ پدرش رفت و به او گفت كه دختر عمويش را دوست دارد و درصدد است با او ازدواج كند. پدر بيدرنگ موافقت نمود و زمينه اين ازدواج را فراهم كرد.
*سوال:با شما نيز مشورت كرد؟
*سكينه حرب: آري. نظر من را نيز جويا شد و به او تبريك گفتم. پدر شيخ راغب بزرگ خاندان حرب بود و همه از او اطاعت مي كردند.
*سوال:ازشيخ راغب حرب چند فرزند مانده است؟
*سكينه حرب: هفت فرزند دارد. دو پسر و پنج دختر. آخرين فرزند او پسر است كه چهار ماه پس از شهادت پدر متولد شد و اين فرزند نيز راغب نام دارد.
ويژه نامه پاسداشت مبارزات مقاومت اسلامي لبنان در سالگرد جنگ 33 روزه