به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

خری آمد به سوی مادر خویش
بگفت مادر چرا رنجم دهی بیش
برو امشب برایم خواستگاری
اگر تو بچه ات را دوست داری


خر مادر بگفتا ای پسر جان
تو را من دوست دارم بهتر از جان
ز بین این همه خرهای خوشگل
یکی را کن نشان چون نیست مشکل


خرک از شادمانی جفتکی زد
کمی عرعر نمود و پشتکی زد
بگفت مادر به قربان نگاهت
به قربان دو چشمان سیاهت


خر همسایه را عاشق شدم من
به زیبایی نباشد مثل او زن
بگفت مادر برو پالان به تن کن
برو اکنون بزرگان را خبر کن


به آداب و رسومات زمانه
شدند داخل به رسم عاقلانه
دو تا پالان خریدند پای عقدش
یه افسار طلا با پول نقدش


خریداری نمودند یک طویله
همانطوری که رسم است در قبیله
خر عاقد کتاب خود گشایید
وصال عقد ایشان را نمایید


دوشیزه خر خانم آیا رضایی
به عقد ایشان در نمایید
یکی از حاضرین گفتا به خنده
عروس خانم به گل چیدن برفته


برای بار سوم خر بپرسید
که خر خانم سرش یکباره جنبید
خران عرعر کنان شادی نمودند
به یونجه کام خود شیرین نمودند


به امید خوشی و شادمانی
برای این دو خر در زندگانی
 
ادامه مطلب
سه شنبه 29 تیر 1389  - 11:10 AM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 5912914
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی