به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

شيخ راغب حرب اولين كسي بود كه امام خميني را به نام "عبد الله الخميني ـ امير المسلمين " ناميد. هر‌‌گاه سخنراني مي‌‌كرد و يا در حين خطبه‌‌هاي نماز جمعه اين واژه را به كار مي‌‌برد. چرا امير المؤمنين خطاب نمي‌‌كرد؟ براي اين كه اين واژه مخصوص امير المؤمنين حضرت علي ابن ابي طالب (ع) مي‌‌باشد.

بي‌‌ترديد مي‌‌توان گفت كه درد و رنج‌‌هاي طاقت فرساي مجاهد آزاده شيخ عبد الكريم عبيد، چه از زمان اشغال جنوب لبنان و چه پس از عقب نشيني مقطعي نظاميان صهيونيست از بخشي از جنوب، كمتر از درد و رنج‌‌هاي شيخ الشهداي مقاومت اسلامي لبنان زنده ياد شيخ راغب حرب نبوده است. نظر به موقعيتي كه عبيد در مبارزات چهار دهه گذشته شيعيان جنوب و دوش به دوش هم‌‌رزم خود شيخ راغب حرب داشته است همواره مورد خشم صهيونيست هاي متجاوز قرار گرفته و حدود 14 سال از عمر خود را در سياه‌‌چال‌‌هاي اسرائيل گذرانده است. عبيد در گفت و گوي اختصاصي با شاهد ياران راهكارهاي سياسي و جهادي شيخ راغب حرب را تشريح كرده است:

بقيه در ادامه
*سوال: جنابعالي يكي از روحانيون سرشناس روستاي جبشيت، زادگاه شيخ راغب حرب هستيد. در صورت امكان ابعاد مبارزات ايشان را شرح دهيد؟

*عبد الكريم عبيد: بسم الله الرحمن الرحيم، در حقيقت شيخ راغب حرب در سال 1952 در يك خانواده مذهبي متولد شد. اكثريت افراد خانواده ايشان به كشاورزي اشتغال داشتند. شيخ راغب از دوران كودكي عاشق قرآن و مسائل اسلامي بود. از زماني هم كه در مدارس دولتي سرگرم تحصيل بود، بيشتر به فراگيري علوم ديني علاقه داشت. بر اين باور بود كه اسلام در برگيرنده همه گونه راه حل براي مشكلات جوامع اسلامي است. شيخ قبل از هر چيز لازم مي‌‌دانست كه جوانان لبناني با فرهنگ اسلامي آشنا شوند. همواره به جوانان و ساير اقشار جامعه توصيه مي‌‌كرد به رهنمود‌‌هاي ائمه اطهار (ع) عمل نمايند. اين بزرگان را الگو و سرمشق زندگي خود قرار دهند. اين ويژگي‌‌ها، در دوران تحصيل علوم كلاسيك و فراگيري علوم حوزوي در ايشان كاملاً نمايان بود. مردم روستاي جبشيت شيخ راغب حرب را از دوران دبيرستان با ساير جوانان متمايز مي‌‌ديدند. ايشان را يك فرد مؤمن و متعهد به انجام وظايف اسلامي يافته بودند. از دوران نوجواني با همه گونه ظواهر فرهنگ غربي مبارزه مي‌‌كرد، و بر اين عقيده بود كه رسوخ پديده‌‌هاي فرهنگ غربي در ميان مردم لبنان، آنان را از پاي در مي‌‌آورد، اصالت فرهنگي و تاريخي‌‌شان را از بين مي‌‌برد و فرهنگ آمريكايي و اسرائيلي را جايگزين آن مي‌‌كند. پيروي از فرهنگ استعماري و بهره كشي را رواج مي‌‌دهد و استقلال ملي را به خطر مي‌‌اندازد. چرا كه پذيرش فرهنگ بيگانه، حقوق مسلمانان ملي و اعراب را سلب مي‌‌كند و آنان را از اسلام دور مي‌‌سازد.

*سوال:آيا شيخ راغب پيش از آن كه لباس روحانيت به تن كند به جنبش‌‌هاي سياسي و اسلامي و يا ملي لبنان وابستگي داشته است؟

*عبد الكريم عبيد: خير، شيخ راغب حرب هيچ وقت وابستگي سياسي نداشت. ايشان در دوران جواني كه برخي جنبش‌‌هاي فلسطيني در جنوب لبنان حضور داشتند، مانند همه جوانان لبناني آن زمان چنين فكر مي‌‌كرد كه جنبش‌‌هاي فلسطيني قادرند فلسطين را آزاد نمايند. جوانان گمان مي‌‌كردند كه در سايه همكاري و پيكار با سازمان‌‌هاي مقاومت ملي فلسطين مي‌‌توان سرزمين فلسطين را آزاد كرد. شهيد شيخ راغب حرب به محض تماس با برخي از اين سازمان‌‌ها و شركت در چند دوره آموزش نظامي دريافت كه رفتار و كردار اين سازمان‌‌ها از اصول و معيارهاي اسلامي فاصله دارد. رفتارشان غير اسلامي است، و با ارزش‌‌هاي اسلامي منافات دارد. رفتار و كردار سازمان‌‌هاي فلسطيني، شيخ راغب حرب را شوكه كرد و از همكاري با آن‌‌ها بيزاري جست. اين بيزاري تأثير به سزايي در رويكرد ايشان داشت. فراموش نشود كه شيخ راغب حرب در مرحله جواني علاقه داشت با اشغالگران صهيونيست مبارزه كند، و از آرمان فلسطين دفاع نمايد. اما هنگامي‌ كه با رفتار و كردار برخي سازمان‌‌هاي فلسطيني روبه رو شد، با شيوه ديگري مبارزه را آغاز كرد.

*سوال:روابط شهيد شيخ راغب با امام موسي صدر چگونه بود؟

*عبد الكريم عبيد: زماني كه امام موسي صدر فعاليت‌‌هاي خود را در لبنان آغاز كرد شهيد شيخ راغب در حوزه علميه نجف اشرف حضور داشت و سرگرم فراگيري علوم ديني بود. البته فراموش نشود كه خانواده راغب حرب روابط دوستانه اي با امام موسي صدر داشتند. آقاي صدر هرگاه به روستاي جبشيت مي‌‌آمد، در خانه پدر راغب حرب مستقر مي‌‌شد. چرا كه خانه پدر شيخ راغب حرب پاتوق علما و روحانيون مبارز آن دوره بود. پدر شيخ راغب علماي اسلام را دوست داشت و براي آنان احترام خاص قايل بود. اصولاً همه مردم جبشيت روحانيون مسلمان و متعهد را دوست داشتند.
در زمان فعاليت‌‌هاي امام موسي صدر در لبنان، در مركز آموزش نظامي "عين البنيه " در منطقه بقاع وابسته به جنبش امل انفجاري غير عمدي روي داد. در اين انفجار حدود هفتاد تن از جمله شيخ ماهر حرب پسر عموي شيخ راغب حرب در حين آموزش نظامي به شهادت رسيد. امام موسي صدر و شيخ محمد مهدي شمس الدين و علامه سيد محمد حسين فضل الله به منظور تسليت به بازماندگان اين حادثه به منزل پدر شيخ راغب حرب آمدند. اين نشان مي‌‌دهد كه خانواده شيخ راغب حرب با علماي مبارز آن دوره روابط ويژه و صميمانه داشته است. هنگامي كه شيخ راغب حرب معمم شد و به صنف روحانيون در آمد، اين روابط به نوعي گسترش يافت. اما شيخ راغب بيشتر با شهيد آيت الله سيد محمد باقر صدر ارتباط داشت. در حوزه علميه نجف اشرف با شهيد سيد عباس موسوي آشنا شده بود و با يكديگر درس مي‌‌خواندند. هر دو متولد سال 1952 بودند. اين آشنايي به دوستي و همكاري مشترك تبديل شد. هر دو در كلاس درس شهيد صدر شركت مي‌‌كردند. اين روابط پس از بازگشت به لبنان هم ادامه يافت.
همكاري شيخ راغب حرب و امام موسي صدر چشمگير نبود. اين طور نبود كه شيخ راغب مانند ساير روحانيون آن مرحله لبنان، نمايندگي امام موسي صدر را داشته باشد و يا در چارچوب تشكيلات ايشان فعاليت كند. شيخ راغب حرب به نوعي مستقل عمل مي‌‌كرد. به طور مستقل در جبشيت نماز جمعه برپا كرد. پيكار اسلامي در جبشيت را به طور مستقل آغاز كرد و جوانان مؤمن و متعهد را سازماندهي نمود.

*سوال:روابط شيخ الشهيد با جنبش امل چگونه بود؟

*عبد الكريم عبيد: روابط شيخ راغب با جنبش امل نيز بر اساس ملاك‌‌ها و معيارهاي اسلامي بود. روابط او با برادران و جوانان جنبش امل در روستاي جبشيت كه از نيروهاي مسلمان و مؤمن هستند بسيار خوب بود. اگر همه طرفداران و اعضاي جنبش امل مانند هواداران جنبش امل در جبشيت بودند خيلي عالي بود. همه هواداران جنبش امل در دوران حيات شيخ راغب حرب اكنون و بدون استثناء به حزب الله پيوسته‌‌اند. اصولاً مبارزات امام موسي نيز فراتر از جنبش امل بود. امام صدر به همه شيعيان تعلق داشت. جنبش امل بخشي از تشكيلات امام موسي صدر بود. امام صدر بزرگ‌‌تر از اين تشكيلات است. شيخ راغب حرب معتقد بود كه طرفداران و هواداران جنبش امل بايد از احكام شرعي اطاعت نمايند. امام موسي صدر و ديگران كه مخالف احكام و موازين شرعي نبودند.

*سوال:روحانيون و علماي لبنان در آن مرحله چه واكنشي به برپايي نماز جمعه توسط شيخ راغب حرب نشان دادند؟

*عبد الكريم عبيد: همه روحانيون از اين ابتكار عمل استقبال نكردند. چه بسا كه بيشتر علماي لبنان با حركت و ابتكار‌‌ات امام موسي صدر نيز موافق نبودند، در هر جامعه‌‌اي افرادي وجود دارند كه با هر پديده جديد مخالفت مي‌‌كنند. هنگامي كه شيخ راغب حرب براي اولين بار نماز جمعه را در لبنان بر پا كرد برخي روحانيون گفتند كه اين پديده نامتعارف است. ديدگاه‌‌ها و افكاري كه شهيد راغب حرب مطرح مي‌‌كرد با رفتار و فرهنگ برخي روحانيون سنت گرا منافات داشت. برخي مي‌‌گفتند كه شيخ راغب حرب يك جوان نا‌‌پخته است و متهورانه عمل مي‌‌كند. خيلي افراد با ابتكارات و نوآوري‌‌هاي ايشان موافق نبودند.

*سوال:روابط فكري و سازماني شيخ الشهيد با حزب الدعوه چگونه بود؟

*عبد الكريم عبيد: بي‌‌ترديد روابط فكري شهيد راغب حرب با آيت الله شهيد صدر بسيار مستحكم بود. اما از روابط تشكيلاتي و سازماني ايشان با حزب الدعوه آگاهي ندارم. دوست نداشتم درباره مسائل شخصي با ايشان بحث و رايزني كنم. اما روزي از شيخ شهيد پرسيدم آيا علت اخراج شما از عراق به خاطر وابستگي به حزب الدعوه بوده است؟ ايشان در پاسخ گفت كه من از پيروان سيد محمد باقر صدر هستم. اگر ايشان از حزب الدعوه طرفداري كند من نيز از اين حزب طرفداري خواهم كرد. در حقيقت شيخ راغب حرب معتقد بود كه پيكار و تلاش اسلام گرايان بايد چهره حزب گرايي و گروه‌‌گرايي نداشته باشد. بايد منظم و حساب شده زير نظر مرجعيت ديني حركت كند. مرجعيت ديني و يا به تعبيري، مراجع تقليد بايد اساس كار باشند. هر حزب و سازماني بايد زير نظر مراجع تقليد پيكار كند. هر كار و تلاشي كه مرجعيت ديني مناسب بداند بايد آن را ملاك عمل قرار داد. بدون نظارت و اشراف مرجعيت هر كار و تلاشي سودمند و درست نخواهد بود.

*سوال:در نتيجه مطالعاتي كه از زندگي شيخ راغب حرب داشته‌‌ام احساس مي‌‌كنم كه ايشان واقعاً به وصيت شهيد آيت الله سيد محمد باقر صدر كه به پيروان خود توصيه كرده بود "در امام خميني ذوب شويد " عمل كرده و پس از شهادت صدر از دستورات امام خميني (ره) پيروي كرد. اينطور نيست؟

عبد الكريم عبيد: همين طور است. شيخ راغب حرب در اين مسئله نيز صاحب نظر بود. ايشان اولين كسي بود كه امام خميني را به نام "عبد الله الخميني ـ امير المسلمين " ناميد. هر‌‌گاه سخنراني مي‌‌كرد و يا در حين خطبه‌‌هاي نماز جمعه اين واژه را به كار مي‌‌برد. چرا امير المؤمنين خطاب نمي‌‌كرد؟ براي اين كه اين واژه مخصوص امير المؤمنين حضرت علي ابن ابي طالب (ع) مي‌‌باشد. از سوي ديگر شهيد راغب حرب انقلاب اسلامي ايران را در راستاي تحقق آرزوها و رؤياهاي پيامبران و امام خميني (ره) را مرجع تقليد جامع الشرايط و واجب الطاعه و مراد و آرزوي خود مي‌‌دانست.

*سوال:هنگامي‌‌كه شيخ راغب حرب مبارزات و پيكار خود را در جنوب لبنان آغاز كرد موضع احزاب سياسي لبنان و فلسطين به ويژه جنبش امل چگونه بود؟

عبد الكريم عبيد: در حالي كه سعي مي‌‌كرد با اين احزاب و سازمان‌‌ها درگير نشود، اما به طور تأكيد روابط مستحكم و تنگاتنگ با آن‌‌ها نداشت. شايد با برخي رفتارها و راه‌‌كارهاي آنها مخالفت مي‌‌كرد. تنها شعار شيخ راغب حرب تعهد به احكام و موازين شرعي بود. حال اين احكام و موازين شرعي چگونه باشد و از طرف كدام مرجعيت ديني صادر شده باشد براي او مهم بود. به رعايت دقيق اصول و موزاين شرعي پايبند بود. اين ارزش‌‌ها و موازين را هرگز وجه المصالحه قرار نمي‌‌داد. به اصول و باورهاي خود كاملاً ايمان داشت.

*سوال: در ارتباط با شيوه مبارزه با اشغالگران چگونه مي‌‌انديشيد؟

عبد الكريم عبيد: مواضع ضد صهيونيستي‌ ايشان بسيار روشن است. ايشان هيچ گاه به مسئله پيروزي و شكست در برابر اسرائيل نمي‌‌انديشيد. به وظيفه و تكليف خود عمل مي‌‌كرد. به سود و زيان فكر نمي‌‌كرد. تنها مسئله‌‌اي كه به آن مي‌‌انديشيد، انجام وظايف و احكام شرعي بود. مثلا آيا سكوت و بي‌‌تفاوتي در برابر جنايات اسرائيل و اشغال جنوب لبنان را جايز مي‌‌دانست؟ خير هرگز جايز نمي‌‌دانست. آيا مقاومت و رويارويي با اشغالگران را جايز مي دانست؟ آري جايز است. ايشان مردم را با همه امكانات به رويارويي با اشغالگران فرا مي‌‌خواند و به نتايج اين رويارويي نيز نمي‌‌انديشيد. در زمينه باورها و ارزش‌‌هاي خود هرگز سازش نمي‌‌كرد. سازش و روابط با اشغالگران در فرهنگ ايشان جايگاهي نداشت.

*سوال:روابط جنابعالي با شيخ راغب حرب چگونه بود؟

عبد الكريم عبيد: مانند دو برادر بوديم، يكي برادر بزرگتر و ديگري برادر كوچكتر. در بسياري از فعاليت‌‌ها با يكديگر همكاري داشتيم و كارها را بين هم تقسيم مي‌‌كرديم. اگر مشغله‌‌اي براي ايشان پيش مي‌‌آمد، كلاس‌‌هاي دروس حوزوي و نماز جمعه را به من موكول مي‌‌كرد. البته ايشان در فراگيري علوم ديني از من پيشي گرفت. ايشان به حوزه علميه نجف اشرف رفت و من به حوزه علميه قم رفتم. ايشان تحصيلات كلاسيك را نيمه تمام گذاشت ولي من تا سطح دانشگاه تحصيلات را ادامه دادم. بنابراين ايشان زود هنگام به فراگيري علوم ديني همت گمارد. او در سال 1975 به لبنان بازگشت ولي من روز حمله اسرائيل به لبنان در ژوئن سال 1982 به بيروت بازگشتم و همكاري با ايشان را آغاز كردم. ايشان حدود 20 ماه در سايه وجود اشغالگران در جنوب لبنان به سر برد و در سال 1984 به شهادت رسيد. هنگامي كه رويارويي با اشغالگران را آغاز كرد، كمتر در انظار عموم ظاهر مي‌‌شد. فعاليت‌‌هاي خود را مخفيانه ادامه مي‌‌داد. گاهي من به جاي ايشان نماز جمعه را اقامه مي‌‌كردم. روزي كه اسرائيلي‌‌ها ايشان را بازداشت كردند در اعتراض به اين اقدام تظاهرات گسترده و تحصن در شهرهاي جنوب لبنان به راه انداختم. در نتيجه اين خشم عمومي، اسرائيلي‌‌ها شيخ راغب حرب را آزاد كردند.

*سوال:آماده سازي براي پايه گذاري جنبش مقاومت اسلامي در منطقه بقاع انجام گرفت. آيا شيخ راغب حرب در جريان تأسيس حزب الله بود و چه نقشي در اعزام نيرو از جنوب براي آموزش نظامي در بقاع داشت؟

عبد الكريم عبيد: شيخ راغب حرب با آقاياني كه در بقاع مستقر بودند روابط برادرانه داشت و به نوعي با آنان همكاري مي‌‌كرد. در سال 1983 كه حدود يك سال از تاسيس حزب الله گذشته بود، بنده شهيد سيد عباس موسوي را براي بازديد از جنوب لبنان دعوت كردم. آن سال، جنوب لبنان همچنان در اشغال اسرائيلي‌‌ها قرار داشت. در اين سفر جلساتي با شيخ راغب حرب و برخي روحانيون جنوب تشكيل شد، و براي هماهنگي و تشديد مبارزات ضد صهيونيستي تصميماتي اتخاذ گرديد. به هر حال مي‌‌توان گفت كه شهيد شيخ راغب حرب علاوه بر مبارزات ضد صهيونيستي در جنوب لبنان، در تجمع علماي مسلمين لبنان و هيئت علماي جبل عامل حضور داشت. اين هيئت پس از بازداشت شيخ راغب حرب به وجود آمد و تا به حال به مبارزات خود ادامه مي‌‌دهد. با برادران عضو جنبش‌‌هاي اسلامي همكاري مي‌‌كرد. با مسئولان و بنيانگذاران حزب الله ارتباط داشت. اما در جنوب لبنان در آن مرحله هيچ كس جرأت نداشت هويت حزب اللهي خود را آشكار كند. هواداران حزب الله با عناوين ديگري فعاليت مي‌‌كردند. به طور مثال بنياد شهيدي كه شيخ راغب حرب به وجود آورد، با عناوين گوناگون به خانواده شهدا و مستمندان كمك مي‌‌كرد. فعاليت‌‌هاي اجتماعي و فرهنگي و همكاري ايشان با علما و روحانيون جنوب مخفيانه صورت مي‌‌گرفت.

*سوال: شيوه همكاري شيخ راغب حرب با مجاهدان و رزمندگان و پشتيباني از آنان چگونه بود؟

عبد الكريم عبيد: شكي نيست كه شيخ راغب حرب در زمينه پشتيباني از مجاهدان و رزمندگان مقاومت ضد صهيونيستي نقش چشمگيري در جمع آوري كمك‌‌هاي مردمي داشت. براي مجاهدان سلاح و مهمات تهيه مي‌‌كرد. در جلسات برنامه ريزي براي همه گونه فعاليت‌‌ها حضور داشت و ديدگاه‌‌هاي خود را ارائه مي‌‌كرد. گاهي اوقات سلاح به دست مي‌‌گرفت و همراه رزمندگان در عمليات ضد صهيونيستي شركت مي‌‌كرد. به طور قطع مي‌‌توان گفت كه شيخ راغب حرب قبل از شهادتش نماد مبارزه با اشغالگري، با محروميت مردم جنوب و با نظام سياسي حاكم بر لبنان بود. ايشان چراغ راهنماي مجاهدان بود. پيش از بازداشت، پدر، پيشوا و پشتيبان مجاهدان بود، اما پس از آزادي به نماد مجاهدان تبديل شد. پس از شهادت نيز براي جوانان مجاهد به الگو و سرمشق تبديل شد. خون شهيد شيخ راغب به جوانان مجاهد انگيزه داد تا اين راه پر فراز و نشيب را به خوبي دنبال كنند.

*سوال:هنگام اشغال جنوب لبنان آيا براي هماهنگي با مسئولان حزب الله به منطقه بقاع و بعلبك هم رفت و آمد داشت؟

عبد الكريم عبيد: دوران اشغال جنوب حدود دو سال طول كشيد. در اين مدت چند بار مخفيانه به بيروت ـ پايتخت ـ رفت و در آنجا با مسئولان حزب الله تماس مي‌‌گرفت در پي اين تماس‌‌ها به صورت برنامه ريزي شده و به طور منظم مبارزه و مقاومت را آغاز كرد. به هسته‌‌هاي اوليه مقاومت خدمات شاياني ارائه كرد.

*سوال:شما به عنوان همرزم شهيد شيخ راغب حرب خبر شهادت ايشان را چگونه دريافت كرديد؟ و چه واكنشي نشان داديد؟

عبد الكريم عبيد: روابط من با شهيد شيخ راغب حرب بسيار برادرانه و صميمانه بود، من ايشان را استاد و الگوي خود مي‌‌دانستم، شهادت ايشان نه فقط بنده، بلكه همه مردم جنوب لبنان را شوكه كرد. شيخ راغب زماني به شهادت رسيد كه جنوب لبنان همچنان در اشغال نظاميان صهيونيست قرار داشت. هر چند كه شرايط آن مرحله و فشارهاي دشمن اجازه نمي‌‌داد عكس العمل‌‌هاي گسترده‌‌اي نشان دهيم ولي بعد از اين شهادت موفق شديم پيامدهاي اين شوك را مهار كنيم و راهمان را با انگيزه‌‌اي قوي‌‌تر ادامه دهيم. خون شهيد شيخ راغب حرب اثر به‌‌سزايي در زمنيه پيشبرد مبارزه داشت. تعداد مجاهدان و داوطلبان شركت در عمليات مقاومت افزايش يافت.

*سوال:نظاميان صهيونيست به طور مستقيم شيخ راغب حرب را به شهادت نرسانده و توسط مزدوران شان شهيد كردند. آيا تا كنون سر نخي از هويت عاملان ترور ايشان به دست آمده ‌است؟

عبد الكريم عبيد: خير، تا كنون هويت قاتل ايشان شناسايي نشده است. ولي شكي نيست كه دشمن صهيونيستي در اين اقدام جنايتكارانه دست داشته است.

*سوال:گفته شده كه مأموران امنيتي لبنان شخصي را در ارتباط با ترور شيخ راغب حرب شناسايي و بازداشت كرده‌‌اند؟

عبد الكريم عبيد: اخباري كه اخيراً در مطبوعات لبنان منتشر شد دقيق نيست. برخي جريانات با انتشار اين گونه اخبار ضد و نقيض مي‌‌خواهند وانمود كنند كه به سرنخي دست يافته‌‌اند. شخص مظنوني كه در اين ارتباط بازداشت شده شايد قصد دارد خود را از اتهامات ديگري تبرئه كند. اما تا كنون هويت واقعي عامل ترور شهيد شيخ راغب حرب روشن نشده است. هنگامي‌‌كه در اسارت رژيم صهيونيستي به سر مي‌‌بردم، به بازجوها گفتم كه شما شيخ راغب حرب را به قتل رسانده‌‌ايد. به عوامل مزدورتان دستور داده‌‌ايد ايشان را شهيد كنند.

*سوال:جنابعالي يكي از بنيانگذاران تجمع علماي مسلمان لبنان هستيد. بفرماييد هدف از تاسيس اين تشكيلات چيست؟

عبد الكريم عبيد: همانگونه كه اطلاع داريد اين تجمع در اولين روز حمله اسرائيل به لبنان در سال 1982 تاسيس شد. هدف اصلي اين تجمع وحدت بخشيدن به جوامع شيعه و اهل تسنن لبنان مي‌‌باشد. من و چند تن از روحانيون شيعه و سني لبنان با احساس مسئوليت ديني و ملي در بيروت گردهم آمديم و به منظور پيشبرد مبارزات جوامع مسلمان لبنان در زمينه‌‌هاي سياسي و اجتماعي و فرهنگي به توافق رسيديم. در اولين نشست هيئت مؤسسان اين تجمع، بنده و يك روحاني ايراني و مرحوم شيخ عصام شمس، شيخ سليم اللبابيدي، شيخ محمد الحمصي، شيخ صلاح ارقه‌‌دان، شيخ ماهر حمود، شيخ عبد الناصر الجبري شركت داشتند. از علماي شيعه مرحوم شيخ راغب حرب، شيخ زهير كنج و شيخ محسن عطوي و شيخ محمد غبريس و شيخ علي خازم شركت داشتند.

*سوال:در حال حاضر اين تجمع چه نقشي دارد و دستاوردهاي آن چيست؟

عبد الكريم عبيد: اين تجمع از نظر علمي به منظور تقريب ديدگاه‌‌هاي علماي شيعه و اهل تسنن دستاوردي نداشته است. اما در مسائل سياسي تا حدودي توانسته ديدگاه‌‌هاي روحانيون و علماي شيعه و سني را به يكديگر نزديك كند. اين تجمع به نوعي توانست به مسائل اختلاف برانگيز پايان دهد. برخي روحانيون اهل سنت عضو اين تجمع نقش بزرگي در تقريب ديدگاه‌‌ها و وحدت جامعه مسلمان لبنان ايفا كردند. به طور مثال شيخ عبد الناصر الجبري و ديگران به جامعه مسلمانان لبنان خدمت كردند. مشكل اصلي اين است كه علماي اهل تسنن عضو اين تجمع، پايگاه قوي در جامعه لبنان ندارند. جامعه اهل تسنن بيشتر از روحانيون سنتي و علماي وابسته به "دار الفتوا " پيروي مي‌‌كنند. بخش ديگري از جامعه اهل تسنن لبنان طرفدار "جماعت اسلامي " شاخه اخوان المسلمين هستند. از سوي ديگر شيخ ماهر حمود و شيخ بلال شعبان فرزند مرحوم شيخ سعيد شعبان بنيانگذار جنبش توحيد اسلامي، پايگاه اجتماعي خوبي در جامعه اهل تسنن دارند. تأثير اين روحانيون بسيار اندك است، اما روابط‌‌شان با حزب الله خوب است. حزب الله از طيف‌‌هاي ياد شده حمايت مي‌‌كند.
زماني كه اين تجمع به وجود آمد به اعضاي آن پيشنهاد كردم كه دو هدف را دنبال كنند، يك هدف علمي و يك هدف سياسي. براي تحقق اين اهداف جلساتي تشكيل شود تا به مسائل اختلاف برانگيز در جامعه راه حل ارائه گردد. راهكار اين باشد كه ابتدا علما و روحانيون شيعه و سني با ديدگاه‌‌هاي يكديگر آشنا شوند، سپس نتايج اين ديدگاه‌‌ها را به جامعه انتقال دهند، تا ميان مردم الفت و اتحاد به وجود آيد.

*سوال: در سال گذشته برخي محافل خارجي و داخلي به مسائل تفرقه انگيز دامن زدند و نزديك بود ميان شيعيان و برادران اهل تسنن درگيري روي دهد. بفرماييد تجمع علماي مسلمين براي مهار اين فتنه‌‌ها چه نقشي داشت؟

عبد الكريم عبيد: همانگونه كه اشاره كردم جامعه اهل تسنن لبنان از روحانيون سنتي پيروي مي‌‌كنند. پايگاه اجتماعي روحانيون اهل تسنن عضو تجمع علماي مسلمين ضعيف است و گوش شنوايي در جامعه‌‌شان ندارند. البته تجمع علماي مسلمين در برابر توطئه‌‌ها بي‌‌تفاوت نبوده و با برگزاري گردهمايي و سمينارهاي گوناگون مي‌‌كوشد اوضاع را آرام كند.

*سوال: اجازه دهيد كمي درباره اسارت‌‌تان صحبت كنيم. جنابعالي در چه تاريخي ربوده شديد و آيا پيشبيني مي‌‌كرديد روزي صهيونيست‌‌ها به روستاي جبشيت هوابرد كنند و شما را به فلسطين اشغالي ببرند؟

عبد الكريم عبيد: سحرگاه روز 28 ژوئيه سال 1989 نظاميان رژيم صهيونيستي با هلي كوپتر نزديك خانه‌‌ام در جبشيت به زمين نشستند و در جريان يك اقدام آدم ربايي بنده را به فلسطين اشغالي بردند. در آن سال شرايط جنوب لبنان بحراني بود. ميان حزب الله و جنبش امل درگيري‌‌هاي خونين وجود داشت. آسمان لبنان جولانگاه هواپيماهاي نظامي دشمن صهيونيستي شده بود، پيشبيني مي‌‌كردم روزي خانه‌‌ام را بمباران كنند، ولي گمان نمي‌‌كردم مرا به اسارت بگيرند. برايم امكان نداشت به خوبي جانب احتياط را رعايت كنم و يا تدابير امنيتي اتخاذ كنم. زيرا كه انسان هر اندازه جانب احتياط را رعايت كند، بازهم نمي‌‌تواند در برابر دشمني كه در همه جا حضور دارد كاملا رعايت احتياط را به عمل آورد. ولي به رغم همه نارسايي‌‌ها و دشواري‌‌ها در جنوب ماندم.

*سوال:در لحظه‌‌اي كه نظاميان اسرائيلي را در اطاق خوابتان مشاهده كرديد چه واكنشي نشان داديد؟

عبد الكريم عبيد: يك لحظه غافلگير كننده بود. شايد يك دقيقه تا دو دقيقه طول نكشيد كه وارد خانه شدند و مرا سوار هلي كوپتر كردند. به محض اين كه وارد اطاق خواب شدند مرا بيهوش كردند. زماني براي فكر كردن وجود نداشت.

*سوال:چند سال در اسارت اسرائيل به سر برديد؟

عبد الكريم عبيد: به طور دقيق 14 سال و شش ماه و يك روز در اسارت رژيم صهيونيستي به سر بردم.

*سوال:آيا هدف از اسارت شما براي كسب اطلاع از سرنوشت رون آراد خلبان ناپديد شده اسرائيلي بود؟

عبد الكريم عبيد: خير، ارتباط مستقيمي به قضيه رون آراد نداشتم. اسرائيلي‌‌ها براي كسب اطلاع از سرنوشت دو نظامي‌‌شان كه در جنوب لبنان به اسارت حزب الله در آمده بودند، مرا ربودند. اين دو نظامي در سال 1986 اسير شده بودند و در سال 1996 با اسيران لبناني مبادله شدند. در سال 1986 بنده مسئوليت حزب الله در جنوب لبنان را بر عهده داشتم. نظر به اين كه مسئوليت حزب الله در جنوب را بر عهده داشتم. اسرائيلي‌‌ها گمان مي‌‌كردند كه از سرنوشت دو نظامي اسرائيلي آگاهي دارم.

*سوال:رفتار اسرائيلي‌‌ها با شما چگونه بود؟

عبد الكريم عبيد: مراحل بازجويي در سال‌‌هاي اول اسارت غير قابل توصيف است. انواع شكنجه‌‌ها را متحمل شدم. پس از گذراندن مراحل بازجويي شكنجه‌‌ها را متحمل شدم. پس از گذراندن مراحل بازجويي شكنجه و آزار و اذيت تا حدودي كاهش يافت، و منتظر زمان آزادي و عمليات مبادله اسيران ماندم. زمان انتظار حدود 14 سال طول كشيد.

*سوال: چند سال با مصطفي ديراني در يك سلول به سر برديد؟

عبد الكريم عبيد: حدود هشت سال با ايشان در يك سلول به سر بردم. ولي به مدت هفت سال در زندان هاي متفرقه به سر بردم، آقاي ديراني دو سال را در زندان انفرادي به سر برد.

*سوال:در دوران اسارت خبر پيروزي‌‌هاي مقاومت و آزادي جنوب لبنان به سمع تان مي‌‌رسيد؟

عبد الكريم عبيد: اين اخبار به طور مخفيانه و توسط ساير زندانيان به سمع‌‌مان مي‌‌رسيد. اما پس از عقب‌‌نشيني اسرائيل از جنوب لبنان در سال 2000 برايمان تلويزيون آوردند و به طور مستقيم از اخبار و رويدادهاي لبنان آگاه مي‌‌شديم.

*سوال:از عمليات مقاومت در جنوب لبنان با خبر مي‌‌شديد؟

عبد الكريم عبيد: از همه عمليات با خبر نمي‌‌شديم، گاهي اخبار به طور مخفيانه به دستمان مي‌‌رسيد.

*سوال:هنگامي كه خبر آزادسازي جنوب لبنان را شنيديد چه احساسي به شما دست داد؟

عبد الكريم عبيد: خبر آزادسازي جنوب را لحظه به لحظه دنبال مي‌‌كردم. مشاهده صحنه فرار نظاميان اسرائيل از جنوب لبنان اشك شوق از چشمان من جاري ساخت. از شدت خوشحالي گريستم. افسوس مي‌‌خوردم چرا در آن لحظه‌‌هاي تاريخي در جنوب لبنان حضور ندارم.

*سوال:در آستانه عمليات مبادله اسيران و آزادي جنابعالي چه احساسي داشتيد؟

عبد الكريم عبيد: درباره عمليات مبادله اسيران هر چند مدت خبرهايي مي‌‌شنيديم. شنيدن آخرين خبر عمليات مبادله اسيران برايم عادي شده بود. البته هنگامي كه عمليات مبادله اسيران شتاب بيشتري به خود گرفت و عمليات مبادله اسيران جدي شد احساس خوشحالي كرديم. به طور مثال روز يك‌‌شنبه آقاي سيد حسن نصرالله دبير كل حزب الله درباره قريب الوقوع بودن عمليات مبادله اسيران سخنراني كرد. روز سه شنبه ما را از زندان به محل تجمع اسيران آزاد شده انتقال دادند. آنگاه احساس كرديم كه گام‌‌هاي جدي براي آزادي‌‌مان برداشته شده است. اما هرگز باور نمي‌‌كرديم، مگر زماني كه وارد خاك وطن شديم. زيرا پيشبيني مي‌‌كرديم امكان دارد هر لحظه عمليات مبادله اسيران به هم بخورد.

ويژه نامه پاسداشت مبارزات مقاومت اسلامي لبنان در سالگرد جنگ 33 روزه خبرگزاري فارس
ادامه مطلب
چهارشنبه 30 تیر 1389  - 5:16 PM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 5827082
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی