به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

در طبّ جديد يك دارو براي هفت ميليارد انسان تجويز مي‌شود، در صورتي كه به تعبير حضرت رضا(ع) براي هر بيمار و هر بيماري بايد نسخه‌اي جداگانه تجويز شود.
http://www.mprn.ir/attach/3904.jpg
* چه شد كه به سراغ طبّ سنّتي آمديد؟

از دوران طفوليّت اين موضوع در خانة ما دنبال مي‌شد و مرحوم پدرم علاقة ويژه‌اي به آن داشت. تا جايي كه گاه به مداواي ما بر اين اساس مي‌پرداخت و گاه خود به توليد داروهاي سنّتي متنوّع اقدام مي‌كرد و حتّي برخي اوقات بيماري‌هاي خودشان را نيز با كمك ديگران كه در اين حوزه ورود داشتند، مداوا مي‌كرد. براي تحصيلات پزشكي هم كه به «اروپا» رفته بودم در آنجا نيز يكي از هم‌كلاسي‌هايم كه اهل «ايتاليا» بود، بنا بر علاقة شخصي خودش موضوع را پيگيري مي‌كرد و در تمام اين مدّت مقايسة نتايج پزشكي جديد و سنّتي، نتايج جالبي برايم در پي داشت. در اروپا با انواع طبّ فشاري، سوزني و... آشنا شدم.

بقيه در ادامه
* چرا شما از اصطلاح طبّ سنّتي استفاده مي‌كنيد؟

در ادبيّات محاوره‌اي رايج در ميان مردم از هر چيزي كه مربوط به گذشته باشد، با عبارت سنّت و سنّتي ياد مي‌كنند و استفاده از طبّ سنّتي هم از اين روست و الّا ما در گذشته طبّ ايراني قوي‌اي داشته‌ايم كه آثار آن در «شاهنامة فردوسي» كاملاً مشهود است. اين طبّ به يونان مي‌رود و در آنجا دچار تغيير و تحوّلاتي مي‌شود كه مجال پرداختن به آن در اينجا نيست. همين قدر بدانيم كه در ايران قديم طبّي قوي، اثر بخش و كارا بوده و در بين مردم كاملاً رواج داشته است. در دورة اسلامي، مسلمانان اين طبّ را از يونان باز مي‌گردانند و با اصول و مباني اسلامي، آن را به طبّ اسلامي بدل مي‌كنند كه در اين ميان ائمه(ع) در تبيين حدود و چارچوب‌هاي آن نقشي بسزا داشته‌اند. نكتة جالب اينجاست كه در صد سال گذشته، دست‌هاي مرموزي در تلاشند كه طبّ اسلامي را به جرم اينكه به زبان عربي نوشته مي‌شود، طبّ عربي معرفي كنند، حال آنكه هيچ گاه به طبّ غربي از آنجا كه به زبان انگليسي نوشته مي‌شود، طبّ انگليسي نگفته‌اند! زبان رسمي مسلمانان به تبعيّت از قرآن، زبان عربي بوده و بديهي است كه آثار نويسندگان مسلمان به اين زبان نگارش يابد.


* چرا در قديم به پزشكان و اطبّا، حكيم مي‌گفتند؟

منظور از حكيم، شخصي بود كه به فلسفه، رياضيات، حكمت، حديث و... علاوه بر طبّ احاطه داشت و از آن مهم‌تر اينكه آگاه به احكام و مراعات كنندة احكام نيز بود، از همين رو مي‌توانست محرم راز بيماران قرار گيرد، نه مانند الآن كه...

* در طبّ جديد منشأ بيماري را چه مي‌دانند؟

در طبّ جديد مسير اشتباهي در پيش گرفته شده و اشتباه فاحشي در اين راستا مي‌كنند. در طبّ قديم بنا بر اين بود كه كلّ بدن را با نبض و معاينه‌هاي متنوّع بررسي كرده، سپس دربارة عارضة يك عضو مشخّص اظهارنظر مي‌كردند. حال آنكه در طبّ جديد، بيماري به طور جزيي حتّي مولكولي ديده مي‌شود و براي بيماري به كوچك‌ترين اجزاي بدن و سلول و مولكول‌هاي تن توجّه مي‌كنند.

روزي امام ششم(ع) بر منصور دوانيقي وارد مي‌شوند و مي‌بينند طبيبي هندي مشغول مداوا و آموزش است. طبيب دقّت ايشان را كه مي‌بيند، مي‌گويد: تمايل داريد تا اين مطالب را به شما نيز بياموزم. حضرت پاسخ دادند: «ما به طبّ تسلّط داريم.» مي‌پرسد: چطور؟ حضرت در جواب مي‌فرمايد: «ما سردي را به گرمي، گرمي را به سردي، تري را به خشكي و خشكي را به تري درمان مي‌كنيم و به دستور رسول گرامي، جدّ بزرگوارمان، گوش فرا مي‌دهيم و بقيّه را به پروردگار تبارك و تعالي مي‌سپاريم.» طبيب هندي نگاهي مي‌كند و مي‌گويد: اگر شما اين را داريد، از طبّ چه نداريد؟!

در طبّ سنّتي علّت بيماري، بر هم خوردن تعادل اين مزاج‌هاست؛ به اين معني كه دستگاه‌هاي بدن در كنار هم نمي‌توانند به درستي عمل كنند. اينجاست كه سعدي مي‌فرمايد: چهار طبع مخالف سركش چند روزي بُوَند با هم خوش. چهار طبع مخالف سركش يعني صفرا، سودا، بلغم، دم. اينكه چرا و چگونه اين اعتدال به هم مي‌خورد، باشد براي مجال ديگري. جالب اينجاست كه با برقراري اعتدال ميان اين اخلاط، مي‌توان تندخويي، پرخاشگري و از اين دست بيماري‌هاي رفتاري عدّه‌اي از افراد را نيز مداوا كرد و در اصل ريشة سوء رفتار آنان را بايد در به هم خوردن تعادل داخلي آنان دانست.

نكتة مهمّ ديگر اين است كه در طبّ جديد يك دارو براي هفت ميليارد انسان تجويز مي‌شود، در صورتي كه به تعبير حضرت رضا(ع) براي هر بيمار و هر بيماري بايد نسخه‌اي جداگانه تجويز شود.


* آيا تفاوت در شناخت و تعريف انسان تأثيري در نحوة طبابت اين دو طبّ با هم داشته است؟

سؤال بسيار مهم و پيچيده‌اي‌ است. به عنوان مقدّمه عرض كنم اگر طبيبي طبيب باشد، كافر نمي‌شود. امام صادق(ع) فرمودند: «بي انصاف‌ترين طبيبان آنهايي هستند كه وجود خدا را انكار مي‌كنند.» شما نگاه كنيد اگر زماني بخواهند مجموعه‌اي از كارخانه‌ها را بسازند كه كار كبد انسان را بكند، نياز به فضايي به اندازة يك پنجم خاك ايران است!! خداوند آن عملكرد را در تكّه گوشتي يك كيلويي قرار داده و همچنين توازن و تعادل ميان ميلياردها سلول درون بدن. در طبّ جديد، انسان اشرف مخلوقات خدا دانسته نشده و دانشجويان را نيز به اين سمت سوق نمي‌دهند. آنان انسان را مجموعه‌اي مركّب از مواد و دستگاه‌ها مي‌دانند كه كنار هم قرار گرفته و به صورت مكانيكي مشغول همكاري با هم هستند. در موضوعاتي مانند روح، غربيان به بن‌بست رسيده‌اند، حال آنكه اين مطالب در اسلام و طبّ اسلامي كاملاً حل شده است.


* تأثير وجود نگاه ماورايي اسلام به انسان در امر طبابت چيست؟

ببينيد از نظر غربيان شما هر چه مي‌خوريد بر بدنتان اثر گذار است، امّا در طبّ اسلامي ما دو نوع غذا داريم: غذاي لطيف و كثيف. غذاي كثيف آن است كه صرف جسم ما شده و تأثيرش را در تن مي‌توان ديد، امّا غذاي لطيف آن غذايي است كه بر روح ما اثر گذار است. شما نگاه كنيد تخم مرغ را اگر آب پز كنيد بر جسم شما اثري دارد، امّا هم‌زمان همانند گوشت برّه عمل كرده و بر روح شما تأثيري حيواني از خود به جاي مي‌گذارد و اين روح به تمام دستگاه‌هاي بدن نيز مي‌رسد.

در اينجا براي روشن شدن مطلب يك مثال مي‌زنم: اگر درون تونل يا محفظه‌اي را كه با دوده كاملاً سياه شده با چراغ قوّه بخواهيد ببينيد ممكن نيست، امّا همين محفظه اگر دوده‌هايش پاك شود، با همان چراغ قوّه به راحتي مي‌توانيد داخل آن را ببينيد. در بدن هم غلبة سودا چنين اثري دارد: به آينده و زندگي خوش بين نيستي، به پدر و مادر و خانواده بدبيني و دوست نداري درس بخواني و از سر و صدا خوشت نمي‌آيد و... تنها با يك دورة درمان مناسب تمام اين مشكلات حل مي‌شود و با داروهايي ساده، خُلق و روحية شما عوض مي‌شود. مرحوم آيت الله نخودكي طلّاب خود را در ابتدا و در طول سير و سلوك ملزم به رعايت سلامت و صحّت تن مي‌كردند، چون عقل سالم در بدن سالم است.

* آيا در طبّ سنّتي تعريفي از طول عمر طبيعي وجود دارد؟

نكتة خيلي جالبي كه وجود دارد اين است كه در طول صد سالة اخير، همه چيز را عوض كرده‌اند؛ براي نمونه در منابع گشتم و ديدم گفته‌اند: با يك گل بهار شروع مي‌شود. آمده‌اند اين جمله را تغيير داده‌اند و در حال حاضر تبديل شده است به اين جمله كه با يك گل بهار نمي شود. تغيير از حيث ظاهري جزيي و از حيث محتوايي كلّي است. همانند اين مطلب دربارة سنّ و عمر انسان است. در طول اين سال‌ها ميان ما شايع كرده‌اند كه سن كه رسيد به پنجاه... در واقع با اين شعر دارند به ما تلقين مي‌كنند كه شما براي فهم طول عمرت به شناسنامه‌ات نگاه كن؛ شناسنامه‌اي كه راه افتادن آن عمري كمتر از صد سال دارد.

در قديم عكس اين ديدگاه در بين مردم بود؛ يعني مي‌گفتند: بدن مي‌گويد تو تا شصت سالگي از من محافظت كن تا من پس از آن از تو محافظت كنم. اگر كسي با مزاج جبلّي خوب، درست از تنش محافظت كند تا60 سالگي موهايش خيلي سفيد نمي شود و خود ما هم دير متوجّه اين مطلب شديم. مزاج جبلّي محصول مزاج و طبع والدين و شرايط ايّام بارداري و نوزادي است. اينكه كسي از پدر و مادري سالم و با بارداري خوب و تغذية مناسب در ايّام نوزادي بار بيايد، خيلي وضع متفاوتي خواهد داشت. شما نگاه كنيد، فرزند اوّل يك خانواده با ديگر فرزندان آنها كاملاً متفاوت است.

سن كه به صد و بيست يا سي سالگي مي‌رسد نه تنها دندان كه كبد و برخي دستگاه‌هاي ديگر بدن از نو ساخته مي‌شوند و موها سياه مي‌شود. اين يكي از علايم اشرف مخلوقات بودن انسان‌هاست. شما ببينيد در زمان علّامه مجلسي افراد بسياري بالاي صد و صد و هشتاد سال در اطراف ايشان مي‌زيسته‌اند.


* تغيير و تحوّل در پزشكي ايران از كي شروع شد؟

در دورة صفويه و با برادران شرلي. اينان از طرف بني‌اسرائيل مأموريت داشتند و چنان برنامه‌ريزي كردند كه در دورة قاجار همه چيز را در دست گرفتند و اصل تحوّلات در اين دوره اتّفاق افتاد. براي نمونه، يكي از مظاهر فرهنگ غني ما حمّام‌هاي سنّتي ماست كه در قديم حدود 97% سوخت كشور در حمّام‌ها مصرف مي‌شده است. بسياري از ديد و بازديدها، گفت‌و‌گوها، قرارهاي مهم و حتّي قتل شخصيّت‌هاي بزرگ در حمّام‌ها انجام مي‌شده است. نكتة جالب اين است كه وقتي مغول‌ها به ايران حمله مي‌كنند، سراغ هيچ يك از بناهاي مهم نمي‌روند، اوّل حمّام‌ها را تخريب مي‌كنند. در دورة مظفّرالدّين شاه، مسيري دنبال شد كه از حمّام‌هاي سنّتي و آكنده از هنر معماري سنّتي به دوش‌هاي خانگي فعلي رسيديم. بحث فوايد حمّام‌هاي سنّتي و تفاوت‌هاي آن با دوش‌هاي فعلي، بحث مفصّلي است كه در منابع آمده و در اينجا مجال بحث دربارة آن را نداريم.


* چه تعداد از كتاب طبّي گذشتگان ما تاكنون شناسايي شده است؟

تعداد دقيق را نمي‌دانم، امّا همين قدر مي‌دانم كه گويا ساختماني دو طبقه در لندن وجود دارد كه تمام كتب داخل آن دربارة طبّ اسلامي است و كتاب به امانت بيرون نمي‌دهند. قديم رسم بود يهوديان مي‌آمدند يك مسلمان را اجير مي‌كردند و كتاب‌هاي ‌خطّي و آثار عتيقه را به نام لوازم كهنه از مردم گرفته و به جاي آن به مردم پارچه و وسيله مي‌دادند و از اين طريق فرهنگ كهن ما را به يغما بردند.


* چه موانعي در راه گسترش و احياي طبّ اسلامي پيش روي خود مي‌بينيد؟

بهتر است من مطلب را اين گونه پاسخ دهم كه ما تا پيش از اين، همة سنگرها را از دست داده بوديم. ابتدا سنگر سياسي را با پيروزي انقلاب به دست آورديم و به جايي رسيديم كه بدون تعارف الآن ابرقدرت منطقه شده‌ايم. همانند اين ماجرا بايد در ديگر عرصه‌ها و با همين منوال پيش برويم. صهيونيسم و فراماسونري به عنوان بازوي آن به طور جدّي با اين امور در همه جا مقابله مي‌كنند با اين تفاوت كه در ايران به سبب وجود حكومت اسلامي دستمان خيلي بازتر است و خيلي بهتر و سريع‌تر مي‌توانيم به هدفمان برسيم. نكتة مهم اين است كه اگر حواسمان نباشد، آنها در مقابل فشارها و تقاضاها ممكن است كوتاه بيايند، امّا بي‌ درنگ به ارائة تعريفي انحرافي از موضوعات اقدام خواهند كرد.

آنها اوّل با تأسيس دانشگاه طبّ اسلامي مخالفت كردند. سپس با تأسيس دانشگاه، مدرك آن را تحقير كردند و تا فوق ديپلم تنزّل دادند. الآن به دنبال آن هستند كه مجموعة اين آموزش‌ها و تعاليم را محدود نگه دارند و لازم است مردم نسبت به اين امر هوشيار باشند. در آزمون‌ها هم شيطنت‌هايي مي‌شود مثل شرط تافل. وقتي منابع اصلي علمي به زبان عربي است، امتحان و شرط زبان انگليسي به چه معناست؟ بايد امتحان عربي گرفته شود، نه انگليسي!
انحراف ديگري كه آنان به دنبال آن هستند، اين است كه طبابت سنّتي را به سان طبّ جديد بكنند كه طبيب در مطبّش بنشيند و با استفاده از دارو طبابت كند، حال آنكه در طبّ سنّتي، طبيب بايد خودش دارويش را براي بيمار مشخّص بسازد، نه اينكه داروها از قبل توليد شده و به همه يك جور نسخه ارائه شود. با اين روش حكيم ما خلع يد و بي‌خاصيّت مي‌شود.


* قابليّت طبّ سنّتي در پاسخ‌گويي به نيازهاي زمانه را چقدر مي‌بينيد؟

به نظر من كاملاً قوي و قدر مي‌تواند به همة نيازهاي اين زمانه پاسخ دهد و حتّي تا حدود پنج سال آتي ما شاهد كارهاي بسيار بزرگي در حوزة طبّ اسلامي خواهيم بود. اگر فرهنگ مورد نظر اسلام در خوراكي‌ها و زندگي ترويج شود، خود به خود حدود نيمي از بيماري‌ها و عوارض زندگي مردم از بين خواهد رفت و در نيمة باقيمانده هم تا حدّ زيادي مردم به خود كفايي خواهند رسيد كه سردردها، سينوزيت‌ها و ديگر بيماري‌ها را خودشان درمان كنند و تنها دربارة بيماري‌هاي سخت و جدّي نيازمند طبيب شوند.


* در پايان چه توصيه‌اي به مخاطبان موعود داريد؟

اوّلين مطلب اين است كه بايد ملّت باهوش و ذكاوت ما بيدار شوند. وقتي قرآن تأكيد مي‌كند انسان بايد به غذايش بنگرد و دقّت كند چه مي‌خورد «فلينظر الأنسان إلي طعامه» بايد همة ما نسبت به خوراك و خوردني‌ها و نوشيدني‌هايمان خيلي خيلي دقّت كنيم. در بررسي علّت بسياري از بيماري‌ها ما به اين نتيجه رسيده‌ايم كه ريشة آنها در خوراكي‌هاست. طبيعتاً با اصلاح خوراكي و خوردني‌هايمان بايد شاهد بهبود مشكلاتمان باشيم.

يادتان باشد كرة زمين، بدن انسان و شير مادر از سه عنصر آب و نمك و روغن تشكيل شده و اگر ما اين سه را با همان تفاصيلي كه در لوح‌هاي فشرده آورده‌ام و در شماره‌هاي پيشين موعود نيز آمده مراعات و اصلاح كنيم، مشكلات عمده‌اي از ما حل خواهد شد. در مجموعة ما نيز علاوه بر درمان، محصولات سالم تهيه و توزيع مي‌شود. ما تمام تلاشمان را براي ترويج و آموزش اين مباحث طيّ دو دهة گذشته انجام داده‌ايم و عزيزان از طريق سايت، مؤسّسه و مطب مي‌توانند پيگير جلسات و آموزش‌ها باشند.

------------------
منبع: ماهنامه موعود - شماره 113
ادامه مطلب
چهارشنبه 30 تیر 1389  - 7:12 PM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 5824443
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی