بر مشامم ميرسد از صور بوي نسترن
بوي سيب سرخ لبنان، يوسف گل پيرهن
بوي رحمان بر مشام مست مشتاقان دوست
اينك از بيروت ميآيد نه از سمت يمن
كيست نصرالله؟ تنها بوذري در ربذه
يا كه روح پاك و مشتاق اويسي در قرن
كيست نصرالله؟ شير شرزهاي در بعلبك
يا چريك چابك و هشيار، در دشت و دمن
كيست نصرالله؟ آن سردار سبز سرفراز
چشم بيروت و چراغ صور و شمع انجمن
كيست نصرالله؟ سر بر سجدهاي شب زندهدار
يا كه آن سردار فاتح درنبرد تن به تن
اين ابوهادي است ياران آن كه با نصرالله
نخل اسرائيل خواهد شد به دستش ريشهكن
آن كه اسماعيل خود را خود به قربانگاه برد
آن كه خود پيچيد بر بالاي فرزندش كفن
ياسر و ناصر* زخاطر رفت تا از ره رسيد
يوسف لبنان، عزيز مصر و موساي زمن
كيست نصرالله؟ موسايي كه در ميدان عشق
گاو اسرائيل را انداخت بر گردن رسن
كيست نصرالله؟ بازوي بلند انقلاب
آن كه سيلي از صلابت زد به گوش اهرمن
ميبرد اندوه را از دل تبسمهاي او
تا نظر ميافكني يك دم بر آن وجه حسن
قلب پاك و مهربانش پر ز مهر اهل بيت
سينه بيكينهاش آكنده از حبالوطن
راست قامت، چون بهشتي سبز چون خامنهاي
در نبرد حق و باطل چون خميني بتشكن
كيست نصرالله؟ مردي كه ربوده خواب را
از نگاه خصم بدكيش و سپاه اهرمن
گيج كرده ارتش غدار اسرائيل را
با تدابيري كه آگاهند از آن اهل فن
ميكند تحقير دشمن را تبسمهاي تو
پس تبسم كن، بخند، اي خندهات دشمنشكن
با تبسمهاي تو كوچيد ياس از سينهها
از تبسمهاي تو روييد ياس و ياسمن
كيست نصرالله؟ نور ديده اهل دمشق
شمع شبعا، غازي غزه، شهاب شبشكن
نور صور، اميد صيدا، راحت و روح رفح
حامي قدس و هوادار فلسطين كهن
قلب عالم را مسخر كرد از آن رو كه او
در جهاد في سبيلالله گذشت از خويشتن
از شگفتي، دوستان انگشت حيرت ميگزند
باز مانده از تعجب، دشمنانت را دهن
شاهد شورآفريني هاي تو، بنت جبيل
مرجعيون و بقاع و صور و من فيهم سكن
فحل قانا، فر قبله، ماه قم، مهر نجف
نور چشم ملت ايران، اميد نسل من
مرد مردستان شيعه، افتخار اهل بيت
آن كه از خوف خروشش، بوش را لرزد بدن
هيبت نام مهيبش بنگريد انداخته است
لرزه بر كاخ سفيد و رعشه بر خصم غبن
صخره پوي و تيزپاي و دوربين و سخت عزم
دشتسوز و دره در، دريا شكاف و كوهكن
اي عرب را كرده سرافراز، بر دل غم مگير
ژاژ اگر خائيد شيخ مكه چون زاغ و زغن
يا اگر در لندن و پاريس و روم و نيويورك
حرف مفتي زد ز روي غيظ، مشتي پيرزن
آفتابت با سر انگشت، پنهان كي شود
آتشت كي ميشود خاموش با اين فوت وفن
اين همان خشم خداوند است بر قوم يهود
يا كه دست نصرت حق است سوي قوم من
حبس ميگردد نفس در سينه دشمن را ز ترس
هر زمان با خلق، نصرالله ميگويد سخن
داد درس عبرت از غيرت به اسرائيليان
تا كه بر دارند دست از امتحان ممتحن
پاسدار راستي، دست خدا در آستين
يوسف لبنان و شمشير خدا، سيد حسن
*سروده سيد عبدالله حسيني
ويژه نامه پاسداشت مبارزات مقاومت اسلامي لبنان در سالگرد جنگ 33 روزه خبرگزاري فارس
بوي سيب سرخ لبنان، يوسف گل پيرهن
بوي رحمان بر مشام مست مشتاقان دوست
اينك از بيروت ميآيد نه از سمت يمن
كيست نصرالله؟ تنها بوذري در ربذه
يا كه روح پاك و مشتاق اويسي در قرن
كيست نصرالله؟ شير شرزهاي در بعلبك
يا چريك چابك و هشيار، در دشت و دمن
كيست نصرالله؟ آن سردار سبز سرفراز
چشم بيروت و چراغ صور و شمع انجمن
كيست نصرالله؟ سر بر سجدهاي شب زندهدار
يا كه آن سردار فاتح درنبرد تن به تن
اين ابوهادي است ياران آن كه با نصرالله
نخل اسرائيل خواهد شد به دستش ريشهكن
آن كه اسماعيل خود را خود به قربانگاه برد
آن كه خود پيچيد بر بالاي فرزندش كفن
ياسر و ناصر* زخاطر رفت تا از ره رسيد
يوسف لبنان، عزيز مصر و موساي زمن
كيست نصرالله؟ موسايي كه در ميدان عشق
گاو اسرائيل را انداخت بر گردن رسن
كيست نصرالله؟ بازوي بلند انقلاب
آن كه سيلي از صلابت زد به گوش اهرمن
ميبرد اندوه را از دل تبسمهاي او
تا نظر ميافكني يك دم بر آن وجه حسن
قلب پاك و مهربانش پر ز مهر اهل بيت
سينه بيكينهاش آكنده از حبالوطن
راست قامت، چون بهشتي سبز چون خامنهاي
در نبرد حق و باطل چون خميني بتشكن
كيست نصرالله؟ مردي كه ربوده خواب را
از نگاه خصم بدكيش و سپاه اهرمن
گيج كرده ارتش غدار اسرائيل را
با تدابيري كه آگاهند از آن اهل فن
ميكند تحقير دشمن را تبسمهاي تو
پس تبسم كن، بخند، اي خندهات دشمنشكن
با تبسمهاي تو كوچيد ياس از سينهها
از تبسمهاي تو روييد ياس و ياسمن
كيست نصرالله؟ نور ديده اهل دمشق
شمع شبعا، غازي غزه، شهاب شبشكن
نور صور، اميد صيدا، راحت و روح رفح
حامي قدس و هوادار فلسطين كهن
قلب عالم را مسخر كرد از آن رو كه او
در جهاد في سبيلالله گذشت از خويشتن
از شگفتي، دوستان انگشت حيرت ميگزند
باز مانده از تعجب، دشمنانت را دهن
شاهد شورآفريني هاي تو، بنت جبيل
مرجعيون و بقاع و صور و من فيهم سكن
فحل قانا، فر قبله، ماه قم، مهر نجف
نور چشم ملت ايران، اميد نسل من
مرد مردستان شيعه، افتخار اهل بيت
آن كه از خوف خروشش، بوش را لرزد بدن
هيبت نام مهيبش بنگريد انداخته است
لرزه بر كاخ سفيد و رعشه بر خصم غبن
صخره پوي و تيزپاي و دوربين و سخت عزم
دشتسوز و دره در، دريا شكاف و كوهكن
اي عرب را كرده سرافراز، بر دل غم مگير
ژاژ اگر خائيد شيخ مكه چون زاغ و زغن
يا اگر در لندن و پاريس و روم و نيويورك
حرف مفتي زد ز روي غيظ، مشتي پيرزن
آفتابت با سر انگشت، پنهان كي شود
آتشت كي ميشود خاموش با اين فوت وفن
اين همان خشم خداوند است بر قوم يهود
يا كه دست نصرت حق است سوي قوم من
حبس ميگردد نفس در سينه دشمن را ز ترس
هر زمان با خلق، نصرالله ميگويد سخن
داد درس عبرت از غيرت به اسرائيليان
تا كه بر دارند دست از امتحان ممتحن
پاسدار راستي، دست خدا در آستين
يوسف لبنان و شمشير خدا، سيد حسن
*سروده سيد عبدالله حسيني
ويژه نامه پاسداشت مبارزات مقاومت اسلامي لبنان در سالگرد جنگ 33 روزه خبرگزاري فارس