خواهر جان! چند روزي است از ماه مبارك رمضان ميگذرد. در اين ماه واقعاً سعادتي نصيبم شده و لذت ميبرم. هماكنون نزديك سحر است.خواهر جان! در ماه مبارك رمضان و ماه محرم عجيب آدم ياد ايران ميافتد. همه اينطور هستند.

اشاره:
نامهاي كه ميخوانيد از شهيد «محمود امجديان» است. او در بهمن ماه سال 1361 به اسارت نيروهاي عراقي درآمد. بيشتر سال هاي اسارت محمود در اردودگاه هاي موصل 3 و 4 گذشت و در اواخر به اردوگاه تكريت منتقل شد. محمود در غربتي غمبار به وسيله يكي از منافقين مورد حمله قرار گرفت و به شهادت رسيد. اكنون او مزاري بيزائر در قبرستان رماديه عراق دارد.
خدمت خواهر گراميم
اميدوارم كه حالتان خوب باشد. خواهر جان! عكس شما را ديدم. تارهاي غم بر چهرهتان پيداست. خواهر جان! اگر بگويم دلم سنگ است و خم به ابرو نميآورم شايد باور نكنيد، اما چهره شما سوز عجيبي به قلبم ميدهد. ميدانم. حال تو را درك ميكنم. خواهر چيزي ديگري است. خواهرجان! فقط زنده باشم و اين تارهاي غم را به شادي تبديل كنم و از ناراحتي رهايتان كنم. خواهر جان! چند روزي است از ماه مبارك رمضان ميگذرد. در اين ماه واقعاً سعادتي نصيبم شده و لذت ميبرم. هماكنون نزديك سحر است. خواهر جان! در ماه مبارك رمضان و ماه محرم عجيب آدم ياد ايران ميافتد. همه اينطور هستند. خواهر جان! امسال هوا خيلي خنك است. به طوري كه چند روز پيش باران آمد. خيلي لذت دارد. بيشتر ختم قرآن و دعا داريم. خوراك روح ما هم شده اين ها. واقعاً كه اگر خدا كمك نكند با اين بدن هايي كه ما داريم مشكل است. خواهرجان! آن قدر برايتان تعريف دارم كه كتاب ها ميشود. تازه شكر كنيد زياد حوصله به خرج نميدهم وگرنه پشتنامه هم برايتان مينوشتم. از اين كه ميبينيد دست خطتم تميز نيست راستش خيلي كم اينجا فارسي به كار برده ميشود. همهاش انگليسي كار ميكنيم و فارسي نمينويسيم. دستم به انگليسي تازه ميخواهد روان شود. روزهاي خوبي دارم و ميگذرد اين روزگار... .
22،5،65
محمود