انسان به صورت طبيعى و سالم تمايل جنسى به جنس مخالف دارد و اين تمايل از ريشه دارترين غرايز انسان و ضامن دوام نسل است و هر كارى كه تمايل را از مسير طبيعيش منحرف سازد، نوعى بيمارى و انحراف روانى در انسان ايجاد مىكند.
بقيه در ادامه
در قرآن مجيد در سورههاى اعراف، هود، حجر، انبيا، نمل و عنكبوت اشارههايى به وضع قوم لوط و گناه بسيار زشت آنها شده است، ولى در هر مورد تعبير با مورد ديگر متفاوت است و در حقيقت هر يك از اين تعبيرها به يكى از ابعاد شوم اين عمل ننگين اشاره دارد. اين عمل زشت با عنوانهاى اسراف، خبيث، فسق، تجاوز، جهل و قطع سبيل مطرح شده است. در سوره اعراف آيه 81 آمده است كه لوط به آنها مىگويد: «بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ؛ بلكه شما گروهى اسرافكار (و متجاوز) يد.» و در جاى ديگر خوانديم كه لوط به آنها مىگويد: «بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ عَادُونَ؛ بلكه شما گروهى تجاوزگريد!» « شعراء، 166» و در سوره نمل آيه 55 آمده است: «بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ؛ آيا واقعاً شما از روى شهوت، به غير از زنان به سراغ مردان مىرويد؟! بلكه شما گروهى هستيد كه نادانى مىكنيد.» و در سوره عنكبوت آيه 29 از زبان لوط چنين آمده است: «أَءِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِيلَ؛ آيا واقعاً شما به سراغ مردان مىرويد و راه (تداوم نسل انسان) را قطع مىكنيد.» ويژگىهاى همجنس باز در قرآن «اسراف» از اين نظر كه آنها نظام آفرينش را در اين امر فراموش كرده و از حد تجاوز كردند و تعدى نيز به همين جهت بر آن اطلاق شده است. «خبيث» به معناى كار يا چيز آلودهاى است كه طبع سالم آدمى از آن تنفر دارد، و چه عملى از اين عمل تنفر آميزتر است. «فسق» به معناى خروج از اطاعت پروردگار و برهنگى از شخصيت انسانى است كه از لوازم حتمى اين كار مىباشد. «جهل» به خاطر بىخبرى از عواقب شومى است كه اين عمل براى فرد و جامعه در پى دارد. و «قطع سبيل» از اين جهت است كه اين عمل در صورت گسترش به قطع نسل انسانى مىانجامد؛ علاقه به جنس موافق جانشين علاقه جنس مخالف مىشود. « تفسير نمونه ذيل آيه» همجنس بازى در احاديث در حديثى از پيامبر گرامى اسلام (ص) مىخوانيم: «لايجد ريح الجنه زنوق، و هو المخنث!؛ بوى بهشت به مشام كسى كه مورد همجنس گرايى واقع مىشود، نخواهد رسيد.» در حديث ديگرى از على (ع) مىخوانيم كه لواط را در سر حد كفر معرفى فرموده است. «بحارالانوار، ج 76، ص 67» در حديثى از امام على بن موسى الرضا (ع) در فلسفه تحريم همجنس گرايى چنين آمده است: «عله تحريم الذكران للذكران، و الاناث للاناث، لما ركب فى الاناث و ما طبع عليه الذكران، و لما فى اتيان الذكران، الذكران و الاناث للاناث، من انقطاع النسل، و فساد التدبير، و خراب الدنيا؛ فلسفه تحريم مردان بر مردان و زنان بر زنان اين است كه اين امر بر خلاف طبيعتى است كه خداوند براى زن و مرد قرار داده (و مخالفت با اين ساختمان فطرى و طبيعى، سبب انحراف روح و جسم انسان خواهد شد) و نيز به خاطر اين است كه اگر مردان و زنان همجنس گرا شوند، نسل بشر قطع مىگردد، و تدبير زندگى اجتماعى به فساد مىگرايد و دنيا به ويرانى روى مىنهد. « علل الشرايع، شيخ صدوق، ج 2، ص 547» رواياتى كه در مذمت همجنسگرايى از پيشوايان اسلام نقل شده، آن قدر زياد و تكان دهنده است كه با مطالعه آن هر كس احساس مىكند كه زشتى اين گناه به اندازهاى است كه كمتر گناهى در پايه آن قرار دارد؛ از جمله در روايتى از پيامبر اسلام (ص) مىخوانيم: «لما عمل قوم لوط ما عملوا بكت الارض الى ربها حتى بلغ دموعها الى السماء، بكت السماء حتى بلغ دموعها الارض، فاوحى الله الى السماء ان احصى بهم، و اوحى الى الارض ان اخسفى بهم؛ هنگامى كه قوم لوط آن اعمال ننگين را انجام دادند، زمين آن چنان ناله و گريه سر داد كه اشكهايش به آسمان رسيد، و آسمان آن چنان گريه كرد كه اشكهايش به عرش رسيد، در اين هنگام خداوند به آسمان وحى فرستاد كه آنها را سنگباران كن و به زمين وحى فرستاد كه آنها را فرو بر (بديهى است گريه و اشك جنبه تشبيه و كنايه دارد).» « ثواب الاعمال، همو، ص 264» همچنين در حديثى از امام صادق (ع) مىخوانيم كه پيامبر (ص) فرمود: «من جامع غلاما جاء جنبا يوم القيامه لاينقيه ماء الدنيا و غضب الله عليه و لعنه و اعد له جهنم و سائت مصيرا ... ثم قال ان الذكر يركب الذكر فيهتز العرش لذلك؛ هر كس با نوجوانى آميزش جنسى كند، روز قيامت ناپاك وارد محشر مىشود، آن چنانكه تمام آبهاى جهان او را پاك نخواهد كرد، و خداوند بر او غضب مىكند و او را از رحمت خويش دور مىدارد و دوزخ را براى او آماده ساخته است و چه بد جايگاهى است ...؛ سپس فرمود: هرگاه جنس مذكر با مذكر آميزش كند، عرش خداوند به لرزه در مىآيد.» « الكافى، شيخ كلينى، ج 5، ص 544» در حديث ديگرى از امام صادق (ع) مىخوانيم: آنها كه تن به چنين كارى مىدهند، بازماندگان سدوم (قوم لوط) هستند؛ سپس اضافه فرمود: من نمىگويم از فرزندان آنها هستند، ولى از طينت آنها هستند. پرسيده شد: همان شهر سدوم كه زير و رو شد؟ فرمود: آرى، چهار شهر بودند سدوم و صريم و لدنا و غميرا (عمورا). « همان، ج 5، ص 549» حكم فقهى همجنس بازى اين مسئله تا آنجا از ديدگاه اسلام زشت و ننگين است كه در ابواب حدود اسلامى حد آن اعدام قرار داده شده است، و حتى براى كسانى كه مراحل پايينتر همجنس بازى را انجام مىدهند، مجازاتهاى شديدى ذكر شده است، از جمله در حديثى از پيامبر (ص) مىخوانيم: «من قبل غلاما من شهوه الجمهالله يوم القيامه بلجام من نار؛ كسى كه پسرى را از روى شهوت ببوسد، خداوند در روز قيامت لجامى از آتش بر دهان او مىزند.» « فقه الرضا، على ابن بابويه، ص 278» مجازات كسى كه مرتكب چنين عملى شود، از 30 تا 99 تازيانه است. همجنس گرايى چه در مردان باشد و چه در زنان، در اسلام از گناهان بسيار بزرگ و هر دو داراى حد شرعى است. حد همجنس گرايى در مردان خواه فاعل باشد يا مفعول، اعدام است « تحريرالوسيله، حضرت امام خمينى، ج 1، ص 274» و براى اين اعدام راههاى مختلفى در فقه بيان شده است؛ البته اثبات اين گناه بايد از راههاى معتبر و قاطعى كه در فقه اسلامى و روايات وارده از معصومين ذكر شده، صورت گيرد، و حتى سه مرتبه اقرار هم به تنهائى كافى نيست و بايد حداقل چهار بار به اين عمل اقرار كند. «. همان، ج 2، ص 469» اما حد همجنس گرايى در زنان پس از چهار بار اقرار و يا ثبوت به وسيله چهار شاهد عادل (به شرايطى كه در فقه گفته شده) صد تازيانه است، «تحريرالوسيله، حضرت امام خمينى، ج 1، ص 274» و بعضى از فقها گفتهاند اگر زن شوهردارى اين عمل را انجام بدهد، حد او اعدام است. ذكر اين نكته نيز قابل توجه است كه اسلام يكى از مجازاتهايى را كه براى چنين افراد قائل شده، آن است كه ازدواج خواهر، مادر و دختر شخص مفعول بر فاعل حرام است، يعنى اگر چنين كارى قبل از ازدواج صورت گرفت، اين زنان براى او حرام ابدى مىباشند. اجراى اين حدود، شرايط دقيق و حساب شدهاى دارد كه در كتب فقه اسلامى آمده است و اجراى آن بر عهده محاكم صالحه و قانونى مىباشد. بحث اجتماعى شك نيست كه انحراف جنسى از خطرناكترين انحرافهايى است كه امكان دارد در جوامع انسانى پيدا شود، زيرا سايه شوم خود را بر همه مسائل اخلاقى مىافكند و انسان را به انحراف عاطفى مىكشاند. در دنياى غرب كه آلودگىهاى جنسى فوق العاده زياد است، اين گونه زشتىها مورد تنفر نيست و حتى شنيده مىشود در بعضى كشورها همانند انگلستان، طبق قانونى كه با كمال وقاحت از پارلمان گذشته، اين موضوع جواز قانونى پيدا كرده، با اين حال شيوع اين گونه زشتىها هرگز از قبح آن نمىكاهد و مفاسد اخلاقى و روانى و اجتماعى آن در جاى خود ثابت است. گاهى برخى پيروان مكاتب مادى كه اين گونه آلودگىها را دارند، براى توجيه عملشان مىگويند ما هيچ گونه منع پزشكى براى آن سراغ نداريم، ولى آنها فراموش كردهاند كه اصولًا هرگونه انحراف جنسى در تمام روحيات و ساختمان وجود انسان اثر مىگذارد و تعادل او را بر هم مىزند. توضيح اينكه: انسان به صورت طبيعى و سالم تمايل جنسى به جنس مخالف دارد و اين تمايل از ريشه دارترين غرايز انسان و ضامن دوام نسل است و هر كارى كه تمايل را از مسير طبيعيش منحرف سازد، نوعى بيمارى و انحراف روانى در انسان ايجاد مىكند. مردى كه به جنس موافق تمايل دارد و يا مردى كه به چنين كارى تن مىدهد، هيچ كدام كامل نيستند. در كتاب هاى امور جنسى، هموسكوآليسم (همجنس گرايى) يكى از مهم ترين انحرافها ذكر شده است. ادامه اين كار تمايلات جنسى را نسبت به جنس مخالف در انسان به تدريج از بين مىبرد و در مورد كسى كه به اين كار تن مىدهد، احساسات زنانه به تدريج در او پيدا مىشود، و هر دو گرفتار ضعف مفرط جنسى و به اصطلاح سرد مزاجى مىشوند، به طورى كه بعد از مدتى قادر به آميزش طبيعى (آميزش با جنس مخالف) نخواهند بود. با توجه به اينكه احساسات جنسى مرد و زن هم در ارگانيسم بدن آنها مؤثر است و هم در روحيات و اخلاق ويژه آنان، روشن مىشود كه از دست دادن احساسات طبيعى تا چه حد بر جسم و روح انسان ضربه وارد مىسازد، و حتى ممكن است افرادى كه گرفتار چنين انحرافى هستند، آن چنان گرفتار ضعف جنسى شوند كه ديگر قدرت توليد فرزند را نداشته باشند. اين گونه اشخاص غالباً از نظر روانى غالباً سالم نيستند و در خود نوعى بيگانگى از خويشتن و بيگانگى از جامعهاى كه به آن تعلق دارند، احساس مىكنند. قدرت اراده را كه شرط هر نوع پيروزى است، به تدريج از دست مىدهند، و يك نوع سرگردانى و بى تفاوتى در روح آنها لانه مىكند. آنها اگر خيلى زود به اصلاح خويشتن روى نياورند و حتى در صورت لزوم از پزشك جسمى يا روانى كمك نگيرند و اين عمل به صورت عادتى براى آنها در آيد، ترك آن مشكل خواهد شد، ولى در هر حال هيچ وقت براى ترك اين عادت زشت دير نيست؛ تصميم مىخواهد و عمل. در هر صورت، سرگردانى روانى به تدريج آنها را به مواد مخدر و مشروبات الكلى و انحرافهاى اخلاقى ديگر خواهد كشانيد و اين يك بدبختى بزرگ ديگر است. جالب اينكه در روايات اسلامى در عبارتهايى كوتاه و پرمعنا به اين مفاسد اشاره شده است؛ از جمله در روايتى از امام صادق (ع) مىخوانيم: كسى از او پرسيد «لم حرم الله اللواط»، چرا خداوند لواط را حرام كرده است؟ فرمود: من احل انه لو كان اتيان الغلام حلالا لا ستغنى الرجال عن النساء و كان فيه قطع النسل و تعطيل الفروج و كان فى اجازه ذلك فساد كثير؛ اگر آميزش با پسران حلال بود، مردان از زنها بىنياز (و نسبت به آنها بىميل) مىشدند، و اين باعث قطع نسل انسان مىشد و باعث از بين رفتن آميزش طبيعى جنس موافق و مخالف مىگشت و اين كار مفاسد زياد اخلاقى و اجتماعى به بار مىآورد. عوامل و زمينههاى همجنس بازى كشيده شدن افراد به اين گونه انحراف جنسى عوامل بسيار گوناگونى دارد و حتى گاهى شيوه رفتار پدر و مادر با فرزندان، و يا عدم مراقبت از فرزندان همجنس، و طرز معاشرت و خواب آنها با هم در خانه ممكن است از عوامل اين آلودگى باشد. گاهى ممكن است انحرافهاى اخلاقى ديگر سر از اين انحراف در آورد. حتى شوخىهاى بى موردى كه گاهى در ميان پسران و دختران نسبت به همجنسان خود مىشود، گاهى انگيزه كشيده شدن به اين انحرافها مىگردد و به هر حال بايد به دقت مراقب اين گونه مسائل بود، و آلودگان را به سرعت نجات داد و از خدا دراين راه توفيق خواست. همجنس گرايى چه در ميان مردان باشد (لواط) و چه در ميان زنان (مساحقه) از بدترين انحرافهاى اخلاقى است كه سرچشمه مفاسد زيادى در جامعه خواهد بود. موضوع مهم اين است كه بى بند و بارى و تنوع طلبى بيمار گونه دنياى متمدن مادى، بسيارى از پسران و دختران را به سوى اين انحراف بزرگ مىكشاند. نخست پسران را به لباسهاى جلف و زنانه و خودآرايى مخصوص و دختران را به لباسهاى پسرانه تشويق مىكند، و از اينجا انحراف و همجنس گرايى آغاز مىشود، تا جايى كه به زشتترين اعمال در اين زمينه، شكل قانونى مىدهند و از هرگونه پيگرد و مجازات بر كنار مىمانند كه قلم از شرح و وصف آن شرم دارد. «. ر. ك: تفسير نمونه، ج 9، ص 196» پيامدهاى بهداشتى همجنس بازى الف- شيوع بيمارى هاى مقاربتى «برخى پزشكان در رابطه با شيوع بيمارىهاى آميزشى مىگويند علت اصلى انتشار و شيوع بيمارىهاى مقاربتى اساساً به روابط جنسى آزاد و هر چيز كه موجب بر هم خوردن كانون خانوادگى گردد، باز مىگردد.» دكتر «جان بيستون» نيز در همين رابطه مىگويد: «از قرائن به دست آمده ثابت مىشود كه اغلب بيمارىهاى آميزشى در نتيجه وجود روابط جنسى خارج از دايره ازدواج [زنا] شيوع پيدا مىكند.» در بيست سال اخير دانشمندان به رغم كشف پنىسيلين ( (nillicineP و پايين آمدن آمار مبتلايان به اين بيمارىها، به خطر بزرگى كه از اين جهت متوجه بشريت است، پى بردند، از اين رو در سال 1964 به تشكيل يك سمينار بزرگ جهانى با حضور 1500 متخصص از 50 كشور در آمريكا براى بحث پيرامون بيمارىهاى مقاربتى اقدام كردند و همه مطالب و مقالات ارائه شده در اين سمينار را در كتابى به نام «عمل كرد سمينار جهانى بيمارىهاى مقاربتى» جمع آورى و منتشر نمودند. از بررسىهاى ارائه شده در اين سمينار مشخص گرديد كه نسبت بيمارىهاى مقاربتى در فاصله زمانى 1950- 1960 در 71 كشور از مجموع 105 كشور مورد مطالعه، افزايش يافته كه اغلب اين كشورها را كشورهاى اروپايى تشكيل مىدهند؛ يعنى از مجموع 20 كشور اروپايى در 19 كشور آن بيمارىهاى مقاربتى افزايش يافته بود. كم ترين ميزان رشد اين بيمارىها در كشورهاى شرق مديترانه بود كه از مجموع 12 كشور فقط در 6 مورد آنها افزايش بيمارىهاى مقاربتى وجود داشت. در همين سمينار مشخص گرديد كه موارد ابتلا به سيفليس در آمريكا در سال 1957 در مجموع 7600 مورد بوده كه اين رقم در سال 1961 به 20800 مورد رسيد؛ يعنى تقريباً ظرف فقط چهار سال، سه برابر شده بود و اين بسيار وحشتناك است. اما موارد ابتلا به سوزاك فقط در كشور آمريكا به تنهايى به يك ميليون مورد در سال مىرسد. آمار تخمين مبتلايان به سيفليس در سر تا سر جهان در سال 1953 به 20 ميليون نفر مىرسيد. «. ر. ك: طب در قرآن، ص 181- 182» ب- سست شدن عضلات مقعد و از دست دادن كنترل قضاى حاجت، از اين رو، ممكن است مدفوع شخص بدون اراده از او خارج شود. پ- انعكاس روانى و تحت تاثير قرار گرفتن شخص (مفعول مرد) به طورى كه تصور كند كه مرد نيست و همين مسئله باعث ايجاد اختلالاتى در رفتار وى مىگردد و دچار بيمارىهاى روانى مىشود كه از مهمترين اين بيمارىها مىتوان به بيمارىهاى مازوفيسم و ساديسم را نام برد. ت- از هم پاشيدن كانون خانواده به دليل عدم تمايل مرد به آميزش با همسر خود. ث- پيدايش ناراحتىهاى روانى بين زن و شوهر. ج- پيدايش و رشد بيمارى ايدز در اثر لواط. « همان، ج 2، ص 389- 390»
در سوره انبيا آيه 74 مىخوانيم: «وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْقَرْيَهِ الَّتِى كَانَتْ تَعْمَلُ الْخَبَائِثَ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَاسِقِينَ؛ و او را از آبادى كه همواره (مردمش كارهاى) پليد انجام مىدادند، نجات داديم؛ [چرا] كه آنان گروهى بد [كار و] نافرمانبردار بودند.»