تا به حال در تشخيص مزه آب با اينكه هر روز چند بار از آن استفاده مىكنيد، فكر كردهايد، آيا ممكن است براى آب مزه و طعمى تعيين كرد؟ جواب آن است كه از ائمّه أهل بيت عليهم السلام وارد شده است.
طعمهاى گوناگون خوردنيها و آشاميدنيها (شيرين، تلخ، بى مزه و غيره) را به وسيله قوّه ذايقه با چشيدن و خوردن و آشاميدن مى توان تشخيص داد.
امّا تا به حال در تشخيص مزه آب با اينكه هر روز چند بار از آن استفاده مىكنيد، فكر كردهايد، آيا ممكن است براى آب مزه و طعمى تعيين كرد؟ جواب آن است كه از ائمّه أهل بيت عليهم السلام وارد شده است.
حسين بن علوان مى گويد: از اباعبداللّه پرسيدند: آب چه مزهاى دارد؟ فرمود: زندگى است؛ خداى سبحان مىفرمايد: زندگى هر چيز را از آب قرار داديم؛ امام عليه السلام با جمله «طعم الحيات» مىخواهد اهميت و ارزش آب را بيان نمايد، اگر مزهاى براى آب تعيين شود غير از حيات، مزه ديگر ندارد و در او بهترين طعمها و گواراترين لذّتها وجود دارد، و با آشاميدن آن جانداران ادامه حيات مىدهند؛ و در صورت نبود آن زندگيى مفهومى ندارد (نبود آن مساوى است با نابودى حيات)! « الكافى: ج 6 ص 381 و مجمع البيان ج 4 ص 44 بانقلازتفسير العيّاشى: بحارالانوار: ج 66، ص 447/»
دركتاب وافى درمعناى حديث مى گويد:«همانطور كه باقوّه چشائى مزه زندگى با آنهمه لذّتهايش تشخيص داده نمى شود، آب نيز به آنگونه است» امام صادق عليه السلام فرمود: «مزه آب، زندگى و مزه نان، نيرو است.» « بحارالأنوار: ج 78 ص 254»
از امام صادق عليه السلام ازمزه آب و نان، سؤال شد فرمود: مزه آب حيات و مزه نان، زيستن وزنده ماندن است»« المناقب: ج 4 ص 353 بحارالأنوار: ج 49 ص 9»
ابن كوّايكى از بزرگان خوارج، از اميرمؤمنان عليه السلام پرسيد: «مسافت ميان آسمان و زمين چه اندازه است فرمود: به اندازه دعاى مستجاب، گفت طعم آب چيست؟ فرمود: طعم زندگى است.»(تفسير على بن ابراهيم: ص 568؛ بحارالأنوار: ج 14 ص 141)
بنى اسرائيل به حضرت سليمان اصرار كردند كه پسرت را براى خودت جانشين تعيين نما، فرمود: شايستگى آن را ندارد. باز اصرار كردند فرمود: ازاو مسائلى مىپرسم اگر جواب صحيح دهد، پسرم مزه آب و نان چيست نتوانست جواب دهد، بدين صورت عدم لياقتش براى وصايت ثابت گرديد. امام صادق عليه السلام فرمود: «طعم آب، حيات و طعم نان، قوّت است.» « المناقب: ج 1 ص 510؛ بحارالأنوار: ج 10 ص 8»
بابيان ديگر. اگر در بيابان سوزان و دل كوير آدمى دچار تشنگى شده و به حالت اغماء در افتد، يا به سرحد مرگ رسيده، ازهمه جا اميدش قطع شود؛ در چنين حالتى اگر يك جرعه آب را به قيمت يك كشور به او إرائه دهند و او هم آن را بناچار بخرد و از مرگ حتمى نجات يابد، درآن حالت است كه معناى دقيق اين أحاديث فهميده مى شود و در آنجا است كه آيات به روشن تفسير مىگردد.