اما نکته جالب اينجاست که همانهايي که دائما حقوق بشر را در کشورهاي متبوع خود و مناطق تحت سيطره نظامي خود نقض مي کنند، فرياد عدم رعايت حقوق بشر در ايران را سر مي دهند و جريان يافتن قوانين مجازات مجرمان را دستاويز دروغ نقض حقوق بشر کرده اند و بر سر نظام مي کوبند.
اين روزها به واژه حقوق بشر آلرژي پيدا کرده ام. عبارت بهترش اين است که حالم دگرگون مي شود وقتي از اين واژه نامفهوم و پيچيده صحبت مي کنند.
از تناقض فاحش بين جانبداري از اين مفهوم و رفتارهاي ضد بشري که از مدعيان سردمداري اين حقيقت مقدس سر مي زند ميتوان به اين نتيجه رسيد که اصولا بشرو حقوق درنگاه مدعيان، چيزي غير از مفهوم متعارفي است که خدا براي بشر مقرر کرده و به مصاديق آن در قرآن و کتابهاي آسماني تحريف نشده تصريح کرده است.
گرنه چه سري درميان است که آمريکا و غرب دائم ازحقوق بشر حرف مي زنند و نصف جهان رادر سيطره خود دارند و با همين استراتژي اداره مي کنند اما اين همه ناله تظلم در همه جاي جهان بلند است وبشر هر روز زير چرخ خشونت تازه اي له مي شودو از حيات ساقط مي شود و استخوانهاي خرد شده اش از دهان هيولاي حقوق بشر بيرون مي ريزد.
بقيه در ادامه
به نظر مي رسد بشر از نظر آنها هر موجود انسانيست که براي رسيدن آنها به منافع گوناگون مادي، جسم و روحش را دربست زيردست و پاي ممنفعت طلبي آنها بسپارد وبي اراده و اختيار،عروسک نمايشهاي بشر دوستانه آنها باشد وحقوق، يا دست نوازشي است که براي فريب افکار عمومي بر سر بينوايي کشيده مي شود يا سيلي سنگيني است که براي زهر چشم گرفتن ازهرکس که براي فرياد زدن و اعتراض کردن لرزشي به تارهاي صوتي اش مي دهد صورت آزاد انديشي را مي نوازد.
اما نکته جالب اينجاست که همانهايي که دائما حقوق بشر را در کشورهاي متبوع خود و مناطق تحت سيطره نظامي خود نقض مي کنند، فرياد عدم رعايت حقوق بشر در ايران را سر مي دهند و جريان يافتن قوانين مجازات مجرمان را دستاويز دروغ نقض حقوق بشر کرده اند و بر سر نظام مي کوبند.
در اين بين عده اي ازعناصر داخلي نظام که منافعشان درسايه اين جمله دهان پرکن قلابي تامين مي شود با آنها همصدا شده و نظام را تهديد به شکايت به مجامع بين المللي مي کنند و از قبل اين هياهوي فريبنده براي خود اعتبار سياسي کسب مي کنند.
1- در يکسال اخيرعمده هجمه هاي سياسي آمريکا وغرب با تمسک به موضوع حقوق بشر، به مسايل پس از انتخابات مربوط مي شود که آنها آشوبگران را معترضين به نتايج تصرف شده انتخابات و آشوبها را اعتراضات مدني براي احقاق حقوق و تخريبهاي وسيعي را که به وجود آوردند نتيجه طبيعي خشم ملت از پايمال شدن حقوقش وانمود کرده و دستگيري هرج و مرج طلبان را نقض حقوق مسلم آنها که به دنبال راي خود بودند بر مي شمارند.
اما هجوم تبليغاتي غرب عليه جمهوري اسلامي هماهنگ با موج گسترده تهاجمات سران فتنه عليه نظام صورت گرفته است. ازاولين ساعات پس از اعلان نتيجه انتخابات بيانيه ها ي مملو از تهمت و دروغ نسبت به ارکان قانوني نظام و زير سوال بردن صحت و سلامت انتخابات، شائبه وقوع تقلب و پايمال شدن حقوق مردم را درذهنيت بعضي از مردم تزريق مي کند. همين است که مي بينيم درروزهاي نخستين پس از اعلام نتايج، به اعتماد بخشي از جامعه آسيب زده شده و زمينه باور تبليغات مسموم خارجي پديد مي آيد ومقدمه اعتراض عليه نظام در بخش کوچکي از جامعه که تحت تاثير ژست دروغين حقيقت گويي سران فتنه اند فراهم مي شود.
در حاليکه مزدوران داخلي، غرب را به عنوان مرجع شکايت عليه نظام به اتهام پامال کردن حقوق، انتخاب کرده و وابستگان فتنه ذليلانه از آنها طلب کمک مي کنند، بدترين نوع مبارزه با حقوق بشر در آمريکا که مهد حقوق بشر تلقي مي شود درجريان است؛ کوچکترين اعتراضات دانشجويي با تقابل سختگيرانه پليس به زد و خورد و رفتارهاي تهاجمي عليه دانشجويان منجر مي شود،اعتراضات صنفي با دخالت پليس به خشونت کشيده مي شود،اعتراضات سياسي سرکوب مي شوند و معترضين به بدترين شکل ممکن مورد حمله پليس و ضرب و شتم قرار مي گيرند...
در سال 2003، در 6, 13 ميليون مورد دستگيري افراد صورت گرفت. از سال 1999 بيش از 80 نفر براثرضربات ناشي از باتومهاي الكتريكي پليس در آمريكا كشته شدهاند.
شيرين عبادي در مهد تهاجم عليه بشر واز مجامعي که براي دفاع از منافع قدرتهاي بزرگ، ونه براي حقوق بشر، فعاليت مي کنند در خواست کمک مي کند و مواضع جمهوري اسلامي را نسبت به معترضين محکوم ميکند و خواستار برخورد مجامع بين المللي با نظام مي شود، اما در همان حال چشم بر واقعيتهاي بديهي ظلم عليه بشريت درغرب و آمريکا مي بندد و از ظلم آنها بر مردم خودشان چيزي نمي گويد.با اين اوصاف آيا ميشود باور کرد در قاموس افرادي همچون شيرين،صرفا بشريت و حقوق آنها معنا پيدا مي کند و دغل بازيهاي سياسي محلي از اعراب ندارند؟
2- هجوم تبليغاتي به نظام با دستگيري و زنداني شدن آنارشيستها ادامه مي يابد و اين بار براي حقوق آنها در زندان يقه مي درانند.مير حسين، زهرا رهنورد، کروبي، خاتمي ...از شکنجه زندانيان سياسي و اعترافاتي که تحت شکنجه گرفته شده دم مي زنند؛ شکنجه هايي که تاييد نشده اند و مثل شايعه تقلب در انتخابات ، درونمايه آنها تضعيف نظام و از اعتبار انداختن نقاط اتکاي آن است. آنها با اين ابزار سياسي موج بزرگي عليه نظام درست مي کنند اما در همين حال دردولتهاي مدعي حقوق بشر، جنايت عليه بشريت جاريست و کسي از اين واقعيتهاي تلخ حرفي نمي زند.
گروه ديده بان حقوق بشر که مقر آن در آمريکا است، ميگويد اظهارات سربازان آمريکايي نشان ميدهد که زندانيان در سالهاي 2003 تا 2005 به طور مرتب با ضرب و جرح شديد، محروميت از خواب و ديگر انواع سوء رفتار مواجه بودهاند.
آنها معتقدند شکنجه در زندان ابوغريب و همچنين بازداشتگاههايي در فرودگاه بغداد حتي پس از افشاي ماجراي زندان ابوغريب به صورت امري روزمره در جريان است.
محققيق بريتانيايي عكس هاي وحشتناكي را كه توسط وكلاي زندانيان گرفته شده جمع آوري كرده اند. يكي از آنها پوست ور آمده كمر مردي را نشان مي دهد که علت آن استفاده گاردهاي زندان از اسپري فلفل به بزرگي كپسول گاز آتش نشاني بود كه موجب سوختگي درجه دوم در سرتاسر بدن زنداني شده است.
درزندانهاي آمريکا روش هاي « غرق كردن مصنوعي » « تمرين اعدام » « تمرين تيراندازي » و « القاي خفگي » روشهاي مختلف شکنجه هستند كه به منظور درهم شكستن روحيه زندانيان و اجبار آنها براي اقرار مورد استفاده قرار مي گيرند.
شکنجه مستند عليه زندانيان درکشورهايي که دولتهاي مدعي رعايت حقوق بشر دارند بيش از ديگر کشورها در جريان است اما موج تبليغي به بهانه حقوق بشر،عليه ايران قوت مي گيردو واقعيت محض وارونه جلوه داده مي شود و عده اي در داخل همچنان حقوق بشرآمريکايي را فرياد مي زنند.
3- درمرحله ديگري از پروسه دفاع دروغين از حقوق بشر، از تجاوز به زندانيان سياسي سخن مي گويند و کشته هاي دروغين اين حوادث را يکي يکي مي شمرند. در اين ميان پسرشجاع سياست ايران نقش عمده اي در همسويي با آنان ايفا ميکند و سهم عمده اي از توجه به بشروحقوق او به اسم کروبي درتاريخ ثبت مي شود.در حاليکه اين شايعه کم کم جان مي گيرد و سوژه اي براي تبليغات تخريبي امريکا و انگليس و ..ساخته مي شود اسناد اين دروغ بزرگ، درشنيده ها خلاصه مي شود و آنها که مورد تجاوز قرار گرفته اند مثل کلمه اي که برآب نوشته شود به سرعت ناپديد مي شوند و مدعيان، توضيحي بر اين شعبده بازي ندارند.
فتنه گران خوشحالند که شايعه اي که توليد کرده اند خوراک عمده اي براي ساعتها تبليغ عليه نظام درست کرده است. اين را از مصاحبه هاي پي در پي با رسانه هاي خارجي ميتوان فهميد.
مدعيان امريکايي و اروپايي حقوق بشردرحالي به شايعه بدون سند تجاوز در زندانهاي ايران دامن مي زنند و آن را تقبيح مي کنند که در باره تجاوزتاييد شده در زندانهاي کشورمتبوع خود سکوت کرده اند.
يک گروه آمريکايي حقوق بشر، گزارشي را به چاپ رسانده است که در آن به وقايع مستند شده و گزارشها درباره مهاجران خارجي در بازداشتگاههاي مهاجران در آمريکا اشاره شده است. اين گروه با ارائه اسناد و مدارک از سوء استفاده جنسي اززنان بازداشتي مراکزنگهداري مهاجران خارجي پرده برداشت. نگهبان حقوق بشرمي گويد شمار واقعي موارد سو استفاده هاي جنسي به طور دقيق مشخص نيست و قطعا بسيار بيشتر از آنچه است که درگزارش به آن اشاره شده است زيرا بسياري از اين مهاجران ديپورت شده اند و فرصت شکايت در اين خصوص را نداشته اند.
سازمان ديده بان حقوق بشردرگزارشي اعلام کرد که22?درصد مردان زنداني در آمريکا براي مشارکت در فعاليتهاي جنسي تحت شديدترين فشارهاي فيزيکي و روحي قرار ميگيرند و 50? درصد زندانيان دستکم براي يک بار مورد تجاوز جنسي و خشونتهاي غير اخلاقي فيزيکي قرار گرفته اند.
سران فتنه، براي دادخواهي به قاضي ظالمي پناه مي برند وپازل خيانت به وطن را کم کم تکميل مي کنند.شييرين عبادي که حنجره اش را براي بشر پاره کرده است ترجيح مي دهد ساکت بماند و خاطر اربابان آمريکايي – اسرائيلي اش را نيازارد.ديگر مدعيان داخلي حقوق بشرکه انرژي زيادي براي احقاق حقوق فتنه آفرينان سبز صرف کرده اند نظاره گر خاموش ظلم به بشريتند.
4- اعدام مجرميني که دستشان به خون صدها نفر ازهمين ملت آلوده است دغدغه بزرگي براي سران فتنه شده است.
آنها از طرفي از تروريسم به عنوان دشمن بشر حرف مي زنند و از سوي ديگر از تروريستها دفاع مي کنند. تناقض بزرگيست؛ آيا حقوق بشر، براي خانواده قربانيان حرفي براي گفتن ندارد؟
مير حسين، رهنورد و کروبي در سوگ چند آدمکش بيانيه مي دهند و درحاليکه داغ دل خانواده هاي شهيدان اين حرکت تروريستي هنوز تازه است آنها زيرکا نه مسئله را قوميتي مي کنند. زهرا رهنورد در اعتراض به اعدام تروريستها مي گويد:
"درحالي که جنبش سبز با همه تنوع و تکثر، خواهان استقرار حاکميت مرکزي، وحدت ملي تمام قوميتهاي ارضي ايران با حفظ حقوق اقليتها ست، چرا حاکميت فعلي با سرکوب اقليتها و جوانان کرد و اعدامها در جهت تحريک اين قوم اصيل عمل ميکند؟ و سؤال پررنگ اين است که آيا اين اقدامات در جهت وحدت ملي است و يا تجزيه ملي و ساير پيامدهاي سوء آن؟"
غرب و دشمنان خارج نشين نظام به اين قضيه دامن مي زنند و نظام را متهم به تصفيه قومي مي کنند.
اما تصفيه قومي واقعي در آمريکا اتفاق افتاده است:
در روز 28 فوريه سال 1993 حدود 80 مرد، زن و کودک که تحت عنوان فرقه ي داووديان شناخته مي شوند در محل زندگي خود نزديک شهر واکو واقع در ايالت تگزاس در نتيجه ي عمليات انجام شده توسط دو دستگاه امنيتي ايالات متحده ي امريکا يعني FBI وATF در آتش سوختند. در ميان کشتهشدگان 21 کودک و دو زن باردار نيز بودند.دولت آمريکا که از بشريت و حقوق اقوام و آزادي اديان و مذاهب دم مي زند عامل اين قتل فجيع است.
سران فتنه از مجازات اعدام نگرانند و مدافعان خارجي آنها از اعدام در ايران داستان سرايي مي کنند اما در زندانهاي مخوف غرب آدمها با دست خشونت حيواني گرگ صفتان تکه تکه مي شوند و پازل جنايتهاي آنها را تکميل مي کنند :
در آمريکا زن عقب مانده اي به جرم طراحي نقشه قتل همسر و پسرش به اعدام محکوم مي شود، در همين حال دادستان، حكم اعدام براي او را با ذكر دلايلي مثل " ماهيت خشن جنايت" و" ارتكاب زنا" توسط زن، موجه ميداند. اما دو نفري كه قتلها را مرتكب شده اند فقط به حبس محكوم مي شوند.
در اين حال، وزير امور خارج? آمريکا، با نام بردن از سکينه آشتياني و چند محکوم به اعدام ديگر، از سرنوشت مدافعان حقوق بشر در ايران ابراز نگراني مي کند و از مقامات ايراني مي خواهد که اعدامها را متوقف کنند، و هم? زندانيان سياسي و عقيدتي را نيز هرچه سريع تر آزاد نمايند".
او نگران سکينه محمديست و زن عقب مانده آمريکايي روزهاي آخرعمرش را در حالي سپري مي کند که هيچکس نگران اونيست.
مير حسين همچنان به قرائت رحماني از دين مي انديشد، خاتمي بنياد باران را توسعه مي دهد، قلم زهرا رهنورد شکسته و شيرين چرتهاي کهنساليش را تجربه مي کند و در آرامش کذايي اروپا به آمالش فکر مي کند و. شاخکهاي مدعيان حقوق بشر به مرخصي مي روند و کسي نمي پرسد بشر! حقوقت کو؟
5- اسلام ستيزي چيزيست که غرب و به خصوص آمريکا تدريجا آن را به يک فرهنگ تبديل مي کند و از افکار شهروندان خود براي اجراي آن کمک مي گيرد.تروريست معرفي کردن مسلمانان درحليکه که آنها خود قرباني اين بازي خطرناکند روي افکار شهروندان آمريکايي تاثير زيادي داشته است ؛ موضوع حمله يک آمريکايي افراطي به راننده مسلمان از اخبار روزهاي اخير است و مسلما تحت تاثير فضاي اسلام هراسي شکل گرفته است.
سوال اين است که مسلمانان درکدام صفحه از کتاب حقوق بشر جاي دارند ومدعيان نقض حقوق بشر در ايران همچون شيرين عبادي که همه فرقه ها را زير پرو بال حقوق بشري خود گرفته است براي اين تبعيض عملي آشکارچه توجيهي دارند؟
زهرا رهنورد که از يک طرف قرآن پژوه است و به آن افتخار مي کند وبه واسطه آن پز مسلماني مي دهد و از طرفي احکام مصرح در آن را به واسطه نقص عقل و منطق و استدلال و کم اطلاعي از اندوخته تعاليم ديني زير سوال مي برد و از ديگر سو جنبش سبز راجولانگاه ديندارترين تا بي دين ترين فرقه ها حتي لائيکها مي بيند، اسلام و مسلمانان رادر کدام يک از بيانيه ها و مصاحبه ها و پيامهايش حمايت کرده است وچگونه است که حقوق يک ميليارد مسلمان را به فراموشي مي سپارد؟
در مسئله قرآن سوزي که قلب همه مسلملنان جهان را آزرده است کدام موضع گيري شفاف از سوي وابستگان فتنه سبز ابراز شده است و چند کلمه در تقبيح اين ظلم آشکار به احساسات مسلمانان در " کلمه" و بقيه رسانه هاي سبز درج شده است؟
6- موضوع زنان هم از موضوعاتيست که شاخکهاي رهنورد و شيرين را خوب حساس کرده است تا از خلال آن چيزي براي هجمه عليه نظام بيابند و اسم فريبنده دفاع از حقوق زنان رابه خورد جامعه بدهند.
گستاخي از آنجا شروع مي شود که کم فهمي چون رهنورد که سابقه و لاحقه پزوهش و تتبعش در قرآن در ادعاي قرآن پژوهي ! خلاصه مي شود ذهن بيمارش را روي آيات قرآن چرخانده و تعدد زوجات، ديه نامساوي، قوانين طلاق و ... را با حقوق بشرنوشته دست منفعت طلبان فرصت طلب قياس کرده و آنها را ظلم به زن مي شمرد واينجاست که به ورطه تقاضاي حقوق مساوي با مردان يا فمينيسم افتاده و از فعالان اين حوزه به شدت دفاع مي کند:
"در آستانه هزاره سوم ميلادي، دنياي ماهواره و ديجيتاليسم و قدرت رسانه ها، همچنان متحجرانه به زنان مي نگرند. در اين دنياي مدرن و پيچيده فهرست شگفت انگيزي پيش روي ماست، مالامال از ظلم و تبعيض وبي عدالتي، به بهانه حمايت از خانواده، قانون چند همسري مطرح مي شود، در قوانين واپسگرا زن به عنوان جنس دست چندم تلقي شده،
ديه نامساوي زن و مرد، قوانين تبعيض آميز مربوط به طلاق و تابعيت وغيره. در کدام قلمرو است که تبعيض وبي عدالتي در قوانين ما لحاظ نشده... "
از طرفي وقتي ازجرم محاربه و حکم اعدام براي زنان مجرم در حوادث انتخابات، در بمب گذاريهاي پيش از انتخابات ، درارتکاب جرايم سياسي سخن گفته مي شود احساسات زنانه اش غليان مي کند و از لطافت زن سخن مي گويد و اينکه آيا سزاوار است اين جنس لطيف را با خشونت اعدام همراه کنند:
" آيا اعدام زنان و خشونت در حق لطيفترين بندگان خدا، موجب سرافرازي حاکميت است يا نشان ضعف و ذلت آن؟ و اين درحالي است که به فرموده پيامبر، زن به ريحانه تشبيه ميشود: «إنَّ النّساء ريحانة»
بايد از اين خانم ريحانه خشن نما پرسيد که چگونه است که قائل به فمينيسم هستي و از تساوي حقوق زن و مرد دفاع مي کني اما در مجازات تفاوت قائل مي شوي و زن را ريحانه و لطيف مي بيني و به تفاوت دربرخورد با زنان مجرم اصرار مي کني؟
حقوق تروريست برايت مقبول تر است يا مردمي که ترور مي شوند يا از نظرشما همه - تروريست باشند يا نه- بايد درکنار هم با صفا و صميميت زندگي کنند تا به منشورحقوق بشرسازمان ملل خط نيفتد.
اينگونه همکاريهاي ضد بشري در عين عوامفريبي ِ دفاع از حقوق بشر ، حقوق زنان، حقوق زندانيان سياسي، واصرار برادعاي شکنجه زندانيان، تجاوز به زندانيان، برخورد خشونت آميز با اعتراضات، ظلم جمهوري اسلامي به اقليتها ، عدم آزادي بيان وعقايد ديني ، ظلم به کودکان ونوجوانان و زنداني کردن آنها و ...درحالي از سوي جنبش زرد مطرح مي شود و به آن دامن زده مي شود که هم اکنون ظلم آشکاردرهمه اين موارد از سوي آمريکا و دول غربي به اجرا در مي آيد و جالب است که درهمين حال جانيان بشريت، حامي مدافعان دروغين حقوق بشردرايران (فتنه سبز) هستند.
هيلاري كلينتون در سخنراني خود در شوراي روابط خارجي آمريكا با اشاره به جريان فتنه در ايران اعلام كرد: "آمريكا در تلاش است تا به طريقي كه فعاليت نيروهاي دموكراتيك در ايران تضعيف نشود و همچنين اين نيروها به خطر نيفتند، از آنها حمايت كند. من ميدانم که فعاليتهاي بسياري در داخل ايران در حال انجام است که ما شديدا سعي در حمايت آنها داريم."
شادي صدر، فعال حقوق زنان و وکيل دادگستري و از اعضاي فعال کمپين "قانونِ بيسنگسار" و همچنين عضو کمپينهاي "نه به طرح امنيت اجتماعي"، "تحصيل سهم من نيست، حق من است"، "نه! به لايحه حمايت از مردان در خانواده"، "دفاع از حق ورود زنان به ورزشگاهها"، "اعتراض به فشارهاي غيرقانوني عليه فعالان جنبش زنان" و "مادر من، وطن من" و "منشوري از آن خود" (منشور زنان ايراني) ، برنده جايزه ويژه اي شده که وزارت امور خارجه آمريکا سالانه به ده زن در سراسر جهان، اعطا مي کند. برندگا ن جايزه خود را از وزير امورخارجه آمريکا که خود متعلق به بزرگترين کشور ناقض حقوق بشر است دريافت خواهند کرد.
7- موضوع دردآور، کشتار روزانه درغزه است ، کودکاني که زير هجوم سنگين سلاحهاي مرگبار آمريکايي و اروپايي تکه تکه مي شوند، جنينهايي که در شکم مادر گلوله مي خورند، مادراني که با چشمهاي اشک آلود جان مي سپارند...
جنايتي که صهيونيسم مرتکب مي شود و آمريکا پشت خنده هاي مستانه و شيطاني از آن حمايت مي کند.
در عراق، افغانستان، پاکستان و يمن وضع بهتر نيست.هر روز به تعداد کشته ها، مجروحان، معلولان، کودکان يتيم ، پدران دلسوخته و مادران داغدار اضافه مي شود، و همه اين مصايب بشري از مدعيان حقوق بشر، وبيش از همه ازآمريکا سر مي زند.
اما سران فتنه از ياد مي برند که لا اقل آزاده باشند و درک کنند که بشريت يک مفهوم کلي است که حد و مرز جغرافيايي و ديني و قومي و قبيله اي و ... نمي شناسد.
مير حسين که حالا ديگر يک تقويم زنده است و به مدد هر مناسبت بيانيه اعتراضي صادر کرده است ، سکوت اختيار مي کند و به نظاره اوضاع بسنده مي کند،
کروبي که گاه و بيگاه ، سوژه اي براي جبهه گيري عليه نظام توليد مي کند چشم بر حقايق درد آلودي که اطرافمان مي گذرد مي بندد وحرکتي نمي کند.
رهنورد ، آلزايمر سياسي گرفته است و از خاتمي کمترين صدايي به گوش نمي رسد. شيرين عبادي فراموش مي کند که به چه عنواني جايزه گرفته است. او مكرراً از اعضاي محارب گروهك هايي چون منافقين، بهائيت و سلطنت طلبان دفاع مي کند و در توجيه اين اقدام ادعا مي کند كه صرف نظر از گرايش سياسي، ازحقوق انساني آنها دفاع مي کند.
آنطور که پيداست مردم فلسطين، افغانستان، پاکستان، يمن، عراق و هرجاي ديگري که منافع آمريکا و صهيونيسم را به خطر انداخته اند انسان نيستند و حقوق انساني ندارند و شيرين و بقيه عاملان پروژه فتنه،حنجره شان را براي دفاع از حقوق آمريکا و اسرائيل کرايه داده اند.
بديهي است که حقوق بشر، چيزي جز بهانه تهديد و تضعيف نظام جمهوري اسلامي نيست و اگر جان انسانها براي مدعيان، ارزشمند بود دستاورد قشون کشي آمريکا به افغانستان و پاکستان وعراق اين همه تخريب و قتل و غارت و تجاوز و آوارگي براي مردم مظلوم اين کشورها نبود.
حمايت مدعيان حقوق بشرازفتنه گران نشان دهنده همسويي آنها در راستاي تهاجم به نظام است و از ژستهاي حقوق بشري سران فتنه نيز کاري بر نمي آيد.
حرکت عوامل فتنه در خط دشمنان حقوق بشر و همگرايي با آنها پاييز- به اصطلاح- جنبش را ترسيم کرده است و صحيح ترآن است که اين فرقه محتضر را، فرقه زرد بناميم.
بايد دانست تا وقتي مفهوم بشر براي برخي مدعيان معين نشود وبه اسلام به عنوان برترين و کاملترين دين اعتباري گذاشته نشود و حقوق انسان از آن استخراج نشود، از منشور کوروش هم کاري بر نمي آيد.شبكه خبر دانشجو