تا قبل از سفر ما چيزي از ايران مطرح نشده بود. پس از اينکه يک نفر از طرف ولي امر مسلمين و چند نفر از طرف دولت ما رفتند و ملاقات ما با رياستجمهوري و نخستوزير پاکستان که چندان قابل سانسور هم نبود، خودبهخود انعکاس خبري داشت.
بقيه در ادامه
به نقل از پايگاه اطلاعرساني دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب، حادثهي سيل پاکستان همانطور که رهبر معظم انقلاب اشاره کردند، به عنوان بلاي عظيم و مصيبت بزرگ، فوريترين مسئلهي جهان اسلام است. از همين رو معظمله به حجتالاسلام و المسلمين رحيميان مأموريت دادند تا به عنوان نمايندهي ايشان به پاکستان رفته و گزارشي از مناطق سيلزده تهيه و ارائه کند. نمايندهي رهبر انقلاب در بنياد شهيد و امور ايثارگران نيز پس از بازگشت از پاکستان و قبل از خطبههاي نماز عيد فطر گزارش خود را خدمت رهبري ارائه کرد. قبل از «روز ملي همدردي با سيلزدگان پاکستان» به ساختمان بنياد شهيد و امور ايثارگران رفتيم تا او درباره نحوهي تهيهي گزارش براي رهبر انقلاب برايمان بگويد. متن زير سفرنامهاي کوتاه است از سفر نمايندهي رهبر انقلاب به پاکستان.
در ماه رمضان از دفتر مقام معظم رهبري با من تماس گرفتند و دستور رهبر انقلاب مبني بر سفر بنده و ديگر همراهان به پاکستان را ابلاغ کردند. بايد ميرفتيم و ابعاد سيل پاکستان را بررسي ميکرديم و خدمت ايشان گزارش ميداديم.
ورود به کشور سيلزده
برنامهي ما اين بود که چند ملاقات رسمي با مقامات پاکستاني داشته باشيم. ميزبان هيأت همراه ما وزارت کشور پاکستان بود. تقريباً در طول سفرمان وزير کشور پاکستان ما را همراهي ميکرد. در بدو ورودمان جلسهي مختصري برگزار شد، ولي چون شب بود، مراسم احياء را در سفارت برگزار کرديم و فردا صبح اول وقت، اولين جلسهي مفصل با مسئولان ذيربط پاکستاني را تشکيل داديم. بعد از آن جلسه هم با بالگرد بازديد هوايي داشتيم از مناطق شمالي پاکستان.
پس از برگشت به اسلامآباد، جلسهاي با نخستوزير صورت داديم. شب هم مجموعهي علماي بزرگ پاکستان و شخصيتهاي معتبر منطقهي مرکزي و شمالي پاکستان به سفارت جمهوري اسلامي ايران دعوت شده بودند. بعد از نماز جماعت و صرف افطار، بنده آنجا صحبت مفصلي کردم و سلام رهبر معظم انقلاب و ابراز محبتهاي ايشان را نسبت به پاکستان و عنايت ايشان به حادثهي سيل را به آنها ابلاغ کردم. بعد هم تا آخر شب و حدود چندين ساعت، يکايک علما که هرکدام از منطقهاي بودند، گزارشي از وضعيت آسيبديدگان سيل ارائه کردند. خوب اين اطلاعات دقيق و خوبي براي ما بود و علاوه بر اطلاعاتي بود که دولت پاکستان داده بود.
فردا صبح در سفارت و با حضور مسئولان و کارگزاران جمهوري اسلامي در پاکستان و نيز هيأت اعزامي، جلسهي جمعبندي گذاشتيم. بعد از اين جلسه عازم کراچي شديم. در آنجا باز ما جلسهي مفصلي با تعدادي از کارگزاران جمهوري اسلامي در آن منطقه و علماي آن منطقه و نمايندهي مقام معظم رهبري در کراچي داشتيم. ايشان هم اطلاعات جديدي را مخصوصاً دربارهي مناطق جنوب پاکستان و بخشهاي مجاور ايالت سِند ارائه کرد.
تا قبل از سفر ما چيزي از ايران مطرح نشده بود. پس از اينکه يک نفر از طرف ولي امر مسلمين و چند نفر از طرف دولت ما رفتند و ملاقات ما با رياستجمهوري و نخستوزير پاکستان که چندان قابل سانسور هم نبود، خودبهخود انعکاس خبري داشت.
بازديد هوايي از جنوب - که وضعيتي بدتر از شمال داشت- هم انجام شد. بعدازظهر هم ملاقاتي با رئيسجمهور پاکستان داشتيم. مجموعهي مسئولان پاکستاني، هم نخستوزير و هم رئيسجمهور نسبت به رهبر معظم انقلاب و دولت جمهوري اسلامي ايران قدرداني و تشکر داشتند و بسيار استقبال خوبي کردند.
باز يک جلسهي مجددي در کنسولگري جمهوري اسلامي در کراچي انجام شد. اطلاعات را جمعبندي کرديم و راهکارهاي کمکرساني و شيوههاي آن را بررسي نموديم. نتيجهي آن را هم بنده بلافاصله پس از بازگشت و طي گزارشي خدمت رهبر معظم انقلاب تقديم کردم. پيشنهادهايي را هم مطرح کردم مبني بر اينکه ابعاد اين فاجعه بهصورت گستردهتري در سطح جامعه مطرح شود و مردم نسبت به اين حادثه توجه بيشتري بکنند که فاجعهاي دلخراش براي يک ملت و جمعيت انبوهي از مسلمانان است که بخش عظيمي از آنها هم شيعيان هستند.
ابعاد فاجعه
اما در باب ابعاد اين فاجعهي عظيم بايد تصريح کنم که وقتي گفته ميشود حدود يکپنجم زمينهاي تحت کشت پاکستان بر اثر اين سيل آسيب ديده است، در يک کشوري که 150 ميليون نفر جمعيت دارد، معنيش اين است که يکپنجم جمعيت آسيب ديدهاند. درواقع يعني يکپنجم تأسيسات، خانهها و مساجد، درمانگاهها، دهها هزار مدرسه و مسجد و حسينيه و مراکز عامالمنفعه نابود شده است. حداکثر توانايي که مردم داشتهاند، اين بوده که خودشان را از اين سيل نجات بدهند.
زمينهاي پاکستان عمدتاً مسطح است و سيل هم آنچنان تند نبوده که جريان آب انسان را با خودش ببرد و چون جريان آب از شمال به جنوب بوده، اکثر افراد از معرض سيل خارج شدهاند. لذا تلفات انساني نسبتاً کم بوده، اما خانه و کاشانهشان را گذاشتهاند و فرار کردهاند و آب خانه و همهي وسايلشان را برده است. سرمايهي آنها هم عموماً در مناطق روستايي و شهرهاي کوچک مجاور رودخانهها که عمدتاً کشاورز بودهاند، همين زمينها بوده است. درآمد اصليشان از کشاورزي بوده و اين يعني کل منبع درآمدشان را آب برده است. ضمن اينکه عموماً هم مردم فقيري هستند.
نکتهي جالب توجه اين است که مردم پاکستان، اعم از شيعه و سني، همانطور که رهبر انقلاب فرمودند، مردمي مذهبي هستند. چه شيعيان و چه اهل سنت، ملتزم به اسلام و اهل نماز و روزه هستند. حتي وجه غالب اهل سنت علاقمند به اهل بيت(ع) هستند. نبايد ذهن را مشغول به جريان محدود سپاه صحابه، طالبان و وهابيها کرد. جنايتها و فعاليتهاي اين گروهها را نبايد به حساب مردم گذاشت. مردم پاکستان طرفدار جمهوري اسلامي هستد و شايد در ميان اهل سنت در کشورهاي اسلامي کمتر داشته باشيم که تا اين اندازه علاقهمند به جمهوري اسلامي و اهل بيت باشند. علاوه بر اين، تقريباً 20 الي 30 درصد هم شيعيان هستند.
حضور تأملبرانگيز آمريکاييها
اين در حالي است که آمريکاييها صرفاً در راستاي اهداف پليدشان و در پي ترميم آن چهرهي کريهي که نزد ملت پاکستان دارند به سبب کشتارهاي جمعي و تجاوزهاشان انبوه کمکها را به آنجا گسيل داشتهاند. طبق نظرسنجيها حدود 80 درصد از مردم پاکستان از آمريکا منزجر هستند، اما آنطور که گفته شده، سربازان آمريکايي بهعنوان کمکرساني، حدود 30 هليکلوپتر و چند هواپيماي غولپيکر را به کار گرفتهاند؛ خصوصاً در مناطق شيعهنشين و در جاهايي که مردمش بهشدت علاقهمند به جمهوري اسلامي و انقلاب و امام هستند و مقلد رهبر معظم انقلاب هستند.
آمريکاييها اين کارها را انجام ميدهند که جاي پايي براي خود باز کنند. حتي گفته شده که يکي از هنرپيشههاي سينماي غرب به پاکستان آمده و حدود 25 ميليون دلار (راست و دروغش را نميدانيم) کمک کرده است. يعني علاوه بر اهداف نظامي و سياسي پليدشان در آنجا و حتي در اين موقعيت، از شبيخون فرهنگي و ناتوي فرهنگي هم غفلت نکردهاند. عربستان سعودي هم به صورت گستردهاي در اين صحنه فعال است. از اين طرف هم تبليغات و تريبونها و دوربينها دست خودشان است. راست و دروغ را با هم يکي کردهاند و با بزرگنمايي و بزرگ جلوه دادن کارهاشان، افکار عمومي را تحت تأثير قرار دادهاند.
ارائهي گزارش
پس از پايان سفر، بنده گزارشي را در چهار صفحه خدمت رهبر معظم انقلاب تقديم کردم. پس از ارائهي گزارش عرض کردم که لُبّ مطلب را من مکتوب نوشتهام و زياد مُصدِع نميشوم و خداحافظي کردم. بعد هم که صحبتهاي رهبر انقلاب در خطبهها را دقت کردم؛ بسياري از فرازهايش ناظر بر همين محورها بود که بنده نوشته بودم. البته گزارشهاي ديگري هم رسيده بود که البته مجموع اين گزارشها همسو بود و مؤيد نکاتي بود که بنده خدمتشان عرض کرده بودم.
رهبري در برابر حوادث بسيار باصلابت هستند و به اين سادگي کنترل خودشان را از دست نميدهند.امام(ره) هم همينطور بودند. اينجا ولي عجيب بود که براي اولين بار بابت يک قضيهاي غير از ذکر مصيبت ائمه و حالات معنوي، اينطور منقلب و متأثر شدند. واقعاً عجيب بود.
از نگاه من اين سفر دو نتيجه داشت؛ يکي اينکه آنجا تا قبل از سفر ما چيزي از ايران مطرح نشده بود. پس از اينکه يک نفر از طرف ولي امر مسلمين و چند نفر از طرف دولت ما رفتند و ملاقات ما با رياستجمهوري و نخستوزير پاکستان که چندان قابل سانسور هم نبود، خودبهخود انعکاس خبري داشت. علاوه بر اينکه ملاقاتهايي هم که در طول سفر با طيفهاي مختلف مسئولان عاليرتبه و علما داشتيم و ابلاغ سلام و پيام رهبر معظم به آنها، بازتاب ويژهاي به اين سفر داد و موجبات دلگرمي آنها را فراهم کرد.
نتيجهي ديگر آن هم اين بود که بالأخره عمق و ابعاد اين فاجعه از طريق نمايندهي اعزامي از سوي رهبر معظم انقلاب دقيقاً براي ايشان گزارش ميشد.
خطبههاي نماز عيد
رهبر معظم انقلاب واقعاً در خطبههاي نماز عيد فطر حق مطلب را ادا کردند و اين براي من خيلي تازه و جالب بود. من صحنههاي زيادي را ديده بودم که همه از شدت تأثر به گريه ميافتادند و نميتوانستند خودشان را کنترل کنند. ولي رهبر معظم انقلاب که مثل کوه استوارند، غير از مواقعي که مصيبت اهل بيت عليهمالسلام خوانده ميشود، در برابر حوادث بسيار باصلابت هستند و به اين سادگي کنترل خودشان را از دست نميدهند و آشکارا تأثر خود را نشان نميدهند. امام(ره) هم همينطور بودند. اينجا ولي عجيب بود که براي اولين بار بابت يک قضيهاي غير از ذکر مصيبت ائمه و حالات معنوي، اينطور منقلب و متأثر شدند. واقعاً عجيب بود.
من معتقدم رهبر انقلاب نگاه اصليشان و ملاک اصلي حرکتشان و اشکي که در خطبههاي نماز ريختند، براي آن بُعد انساني و اسلامي و اخلاقي ملت پاکستان بود. اصل قضيه به نظر من اين بود. بُعد انساني و اخلاقي و اسلامي آن از همه پررنگتر است.
آيا کمکها به دست مردم ميرسد؟
پيامبر اکرم (ص) ميفرمايند: «من سَمع رجلاً ينادي يا للمسلمين فلَم يجَبه فليس بِمسلم1» يعني هر مسلماني که صداي شخصي را که فرياد ميزند مسلمانان به فرياد من برسيد بشنود و او را کمک نکند، مسلمان نيست. شرط مسلماني ما اين است که اگر مسلماني در هر گوشهي دنيا فرياد کمکخواهي و امدادرسانياش بلند شود، ما وظيفهي انساني و اخلاقي کمک به او را ادا کنيم.
من در مصاحبهاي که پس از بازگشتم با شبکهي خبر داشتم، يک نکتهاي را به مردم ابلاغ کردم که جزو نتايح اين سفر است. نکتهي مهمي هم هست و آن اينکه معمولاً کمکهايي که براي حوادث ميشود، گاهي در آنها شبهه بهوجود ميآيد که به دست مردم ميرسد يا نميرسد؟ آيا حفظ امانت ميشود يا يکباره مسيرش عوض ميشود؟ البته احتمال اين مسائل هم مطرح ميشود و هم وجود دارد، چون ممکن است در شلوغيهاي زياد يک چيزي به مقصد اصلي نرسد.
از دستاوردهاي مهم اين سفر اين بود که ما در جمعبندي نهايي سازوکاري را پيشبيني کرديم و تصويب کرديم که آنچه را از ايران ارسال ميشود، به دست هيچ واسطهاي ندهيم، بلکه همهي آن از طُرق صددرصد مورد اعتماد يا با مباشرت واسطههاي مورد اعتماد جمهوري اسلامي و در حقيقت دلبسته و عاشق جمهوري اسلامي، از طريق آنها کمکها را به مرم برسانيم.رجانيوز