تصويرش با لباس محلي مردان روس و ريشهاي سفيد بلند شبيه پيرمردهاي توي کتابهاي قصه قديمي است. انگار قرار است داستان مردماني شاد را بخوانيم و او کدخدا يا بزرگ روستايي است که آن مردمان در آن زندگي ميکنند. او بزرگ آن روستاست و داستانهاي زيادي از مردمان آن روستا ميداند و هر بار که بتواند براي دختران و پسران جوان روستا اين داستانها را بازگو خواهد کرد. با خودت ميگويي «ناتاشا» در رمان «جنگ و صلح» و «آنا» در رمان «آناکارنينا» در همين روستا زندگي کردهاند و پيرمرد فقط از زاويه داناي کلي که دارد، يک بعدازظهر نشسته و براي زنان و مردان روستا داستان آنها را بازگو کرده است. داستان مردماني درگير عشق و شر، جنگ و صلح، شکست و پيروزي! «تولستوي» يکي از مشهورترين نويسندگان و بزرگترين شخصيتهاي تاريخ روسيه است. لازم نيست خيلي چيز خوانده باشي تا بشناسيش. جزو آدم بزرگهاي دنياي گذشته است و اهل ادبيات هم نباشي، حداقل يک بار نامش را شنيدهاي! تولستوي رمانهاي جاودانهاي به نام «جنگ و صلح» و «آنا کارنينا» تأليف و منتشر کردهاست. اين دو اثر نام او را در تاريخ ادبيات ثبت کردند. البته تولستوي براي آثارش نتوانست جايزه نوبل دريافت کند. اين روزها از اين اقدام آکادمي نوبل به عنوان يک خطاي بزرگ ياد ميکنند. در گزارش رسمي کميته نوبل آمده است که نويسنده جنگ و صلح «استاد شرح حوادث حماسي است» اما ميگويند انتقاد تولستوي از دولت و کليسا باعث شد جايزه به او تعلق نگيرد. عدم صلاحيت تولستوي براساس نظر کميته نوبل اينطورجمعبندي شده است: «آثارتولستوي با معيار جايزه، يعني معنويت والا و وارسته، مطابقت ندارد.»
بقيه در ادامه
نويسندگان بزرگ ديگري هم هستند که نامشان در فهرست برندگان جايزه نوبل نيست. بعضيها مثل تولستوي بهخاطر عقايد و قوانين آکادمي پذيرفته نشدند و براي برخي دلايل ديگري وجود دارد. جايزه نوبل ادبي عمرش بيشتر از 100 سال است با اين همه همواره مخالف و موافقاني داشته است. خيليها معتقد هستند که آکادمي نوبل گرفتار عقايد، سياست و يک سري ابهامها است که گاه منجر به خطاهاي بزرگ در اهداي جايزه ميشود. در ادامه نام ساير نويسندگان بزرگ جهان که در فهرست برگزيدگان اين جايزه جهاني نيست و شرح مختصري از علت انتخاب نشدنشان آمده است:
«اميل زولا» يکي از چهرههاي ادبيات فرانسه و جزو پايهگذاران مکتب ناتوراليسم (طبيعتگرايي) در ادبيات است. اولين رمان او که به شيوه رمانهاي تجربي نوشته شده است به نام «ترز راکن» نقطه آغاز مکتب ناتوراليسم به حساب ميآيد. جناب زولا يکسال قبل از مرگش کانديداي اولين جايزه ادبي نوبل شد. اما اين جايزه به زولا تعلق نگرفت. ازجمله دلايل کميته نوبل اين بود که «ناتوراليسم بسيار بيروح و بيملاحظه زولا باعث ميشود که به دشواري بتوان او را مناسب اين جايزه دانست.»
تعداد زنان نويسنده که موفق به دريافت جايزه نوبل شدهاند به 12 نفر ميرسد. اين تعداد نسبت به برندگان مرد بسيار کم است. البته در اين مورد تنها آکادمي نوبل مقصر نيست، تعداد زنان نويسندهاي که بهعنوان کانديدا پيشنهاد ميشود، بسيار کم است. «ويرجينيا وولف» هرگز به عنوان کانديداي جايزه نوبل انتخاب نشد. گفته ميشود که به جاي «پرل باک» (1938) بايد ويرجينيا وولف برنده جايزه نوبل ميشد.
بزرگترين نويسنده سوئدي نيز از آکادمي سوئد جايزهاي دريافت نکرد. «آگوست استريندبرگ» به عنوان نويسندهاي جنجالي شناخته ميشد. سال 1909 جايزه نوبل به «سلما لاگرلف» اهدا شد. او اولين زن نويسندهاي بود که موفق به دريافت اين جايزه ميشد. با اين همه طرفداران استريندبرگ مطمئن شدند که آکادمي نوبل هرگز به بزرگترين نويسنده سوئد جايزه نخواهد داد. به همين خاطر با خوشفکري بعضي از طرفداران او، جايزه «آنتي نوبل» يا جايزه «ضد نوبل» به راه انداخته و در آخرين سال زندگي استريند برگ، اين جايزه به اين نويسنده بزرگ اهدا شد.
شايد شما تا به حال کتابهاي او را نخوانده باشيد اما نام او را به عنوان يکي از بزرگان ادبيات جديد حتما شنيدهايد. گروهي رمان «اوليس» او را بزرگترين رمان قرن بيستم خواندهاند. اولين اثرش «دوبلينيها» مجموعه داستانهاي کوتاهي است درباره دوبلين و مردمش.به نظر بسياري از منتقدان ندادن جايزه نوبل به «جيمز جويس» يکي از خطاهاي آکادمي نوبل به حساب ميآيد.
«گراهام گرين» رماننويس، منتقد ادبي و سينمايي و نويسنده پرکاري بود که داستانهاي کوتاه انگليسي مينوشت. ميگويند او مذهبي بود اما همواره از پاپ انتقاد ميکرد. مخالف امپرياليسم و آمريکا بود و اين در کتابها و گفتههايش به خوبي ديده ميشد. گراهام گرين در طول عمر خود ۸ نمايشنامه و ۵ فيلمنامه نوشت و بسياري از آثار او نيز به فيلم تبديل شدند. فيلم «مرد سوم» يکي از فيلمهاي «نوآر» است که فيلمنامهاش را با همکاري «کارول ريد» نوشته بود و در سال ۱۹۴۹ جايزه اول جشنواره کن را دريافت کرد. گراهام گرين به «کانديداي هميشگي نوبل» ملقب شده است. «لوندکويست» دبير آکادمي در مصاحبهاي در سال 1980 گفته بود: «آثار خوب گراهام گرين متعلق به گذشتههاي خيلي دور است.» ميگويند او مانع اصلي برنده نشدن گرين بود.
داريوش مهرجويي فيلم معروفش «سارا» را براساس نمايشنامه معروف «خانه عروسک» اثر «هنريک ايبسن» ساخت. او شاعر و درامنويس هم بود. در تئاتر، ايبسن را هم رده شکسپير ميدانند. با اين همه آکادمي نوبل سمبوليسم ايبسن را دوست نداشت و با همان دلايلي که نام زولا و تولستوي از ليست برندگان جايزه نوبل حذف شد، نام او هم از اين ليست حذف شد.
نويسنده: عظم عاملنيک