نويسنده: مهدي حسيني
![](http://www.khorasannews.com/NewsImage.aspx?id=74315&filename=J176-13-01.jpg)
در مورد ضريب هوشي اطلاعات جالبي وجود دارد که دانستنش خالي از لطف نخواهد بود، ضريب هوش 84 براي ملت ايران ضريب هوش خوبي نيست خبري که هياهوي زيادي برپا کرد.
با کنترل مواليد در لايههاي زيرين جامعه ميتوان تاحدي از کاهش ضريب هوشي ميانگين جامعه جلوگيري کرد. عدم دسترسي مناسب به تحصيلات و بهداشت، فقر، اعتياد در اين لايهها توجيه کننده اين موضوع ميباشد. اتخاذ تمهيدات و سياستهاي علمي و عملي براي فقرزدايي، مقابله با شکاف طبقاتي، توجه به عوامل خطرزاي سلامت و عوامل اجتماعي سلامت، حمايت و مديريت علمي نخبگان و نوابغ، معکوس شدن سير مهاجرت آنها و بازنگري علمي کنترل جمعيت تنها بخشي از رژيم درماني ملتي است که ميخواهند ضريب هوشي خود را افزايش دهند. «ضريب هوشي و ثروت ملتها» (IQ and the Wealth of Nations) نام کتابي جنجالي نوشته «ريچارد لين» و «تاتو ونهانن» است که در سال ۲۰۰۲ چاپ شد. نويسندگان ايرلندي و فنلاندي اين کتاب معتقدند که بين درآمد ملي کشورها (به صورت توليد ناخالص داخلي سرانه) و ضريب هوشي (IQ) متوسط مردم آن کشور رابطه مستقيمي وجود دارد. در اين کتاب، رتبه ايران با ضريب هوشي ۸۴، در جايگاه ۵۲ جهاني قرار دارد.
باهوشترين انسان تاريخ «ويليام جيمز سايديس» آمريکايي در سال ۱۸۹۸ ميلادي به دنيا آمد، او در يک سالگي نوشتن را ياد گرفت و در ۵ سالگي به ۵ زبان رايج دنيا صحبت ميکرد و در ۱۱ سالگي استاد دانشگاه هاروارد بود. او سرانجام در ۴۶ سالگي در سال ۱۹۴۴ ميلادي درگذشت. جالب توجه اينکه ضريب هوشي او ۲۵۰ بوده است با اين توصيف که ضريب هوشي انسان معمولي بين ۸۵ تا ۱۱۵ است و اين رقم در انسانهاي نابغه بين ۱۵۵ تا ۲۰۰ قرار دارد. براي مثال ضريب هوشي «گاليله» را ۱۸۰ تخمين ميزنند و ضريب هوشي «بيل گيتس» بنيانگذار شرکت نرمافزاري مايکروسافت ۱۶۰ است. با نگاهي به فهرست اسامي افرادي مانند «لئوناردو داوينچي» (ضريب هوشي 220)، «گوته» (210)، «پاسکال» (195)، «نيوتن» (190)، «لاپلاس» (190)، «ولتر» (190)، «دکارت» (185)، «گاليله» (185)، «کانت» (175)، «داروين» (165)، «موزارت» يا «موتسارت» ( 165)، «انيشتين» (160) درمييابيم که نوابغ چرا نابغه شدهاند.
روانشناسان دانشگاهي در کاليفرنيا ميزان هوش رئيسجمهورهاي آمريکا را بررسي و نتيجهگيري کردهاند فقط ضريب هوشي يک نفر از روساي جمهور آمريکا از «جورج بوش» پايينتر بوده است. اشپيگل آنلاين گزارش داد، «ديان کيت سيمونتون»، روانشناس دانشگاه کاليفرنيا اعلام کرد: «جورج بوش قطعا به اندازه کافي براي رئيسجمهور آمريکا شدن هوش و استعداد داشته است.» وي با اين حال هوش او را مورد ترديد قرار داده و با روش هيستريومتريک مشخص کرده است که هر يک از روساي جمهور آمريکا چه ميزان ضريب هوشي داشتهاند. اين روانشناس براي اين کار به بررسي شخصيت و بيوگرافي تمام روساي جمهور آمريکا در 110 سال اخير پرداخته است. سيمونتون ضريب هوشي رئيسجمهور کنوني آمريکا را ميان 111.1 و 138.5 ميداند. اين روانشناس گفت: «اين ميزان ضريب هوشي تقريبا معادل با متوسط ضريب هوشي يک فارغالتحصيل کالج است». «بيل کلينتون»، ضريب هوشي برابر با 136 تا 159 داشته، ضريب هوشي «رونالد ريگان» ميان 118 تا 142 و باهوشترين رئيسجمهور آمريکا هم «کوئينسي آدامز» بوده است. او که در سالها 1825 تا 1829حکومت را در دست داشته، ضريب هوشي برابر با 165 تا 175 داشته است. زماني که «صداقت و تجربه» ملاک باشد، بوش ضعفهاي بزرگي دارد. او در اين مقولات هيچ امتيازي ندارد. «کلينتون» و «جان اف. کندي» 82 امتياز در اين مقولات دارند، «لينکلن» 95 و «توماس جفرسن» 99.1 امتياز دارند. بنا به گفته اين روانشناس، بدترين شاخصهاي هوشي بوش هم سطح با برخي از تروريستهاست. سيمونتون ادعا ميکند که فقط «بنلادن» ميتواند ضريب هوشي کمتري از بوش داشته باشد. در 110 سال گذشته فقط يک رئيسجمهور در آمريکا بوده که ضريب هوشي کمتري نسبت به بوش داشته است. او «وارن هاردينگ» است که در سالهاي 1921 تا 1923 مدت اندکي را بر مسند قدرت در کاخ سفيد تکيه زد و امروز به عنوان رئيسجمهوري شکست خورده در نظر گرفته ميشود.
پژوهشگران براي اولين بار قرار گرفتن را در معرض هواي آلوده پيش از تولد با ضريب هوشي پايينتر در کودکي مربوط دانستهاند. اين پژوهش، شواهد قبلي را در مورد اينکه مهدود ممکن است بر مغز در حال تکامل اثر بگذارد تقويت ميکند. اين نتايج در بررسي 249 کودک شهر نيويورک که مادرانشان در طول چند ماه آخر بارداري براي 48 ساعت سنجشگرهاي کيفيت هوا را حمل ميکردند، به دست آمده است. اين افراد عمدتا در محلههاي کم درآمد منهتن شمالي و برنکس جنوبي زندگي ميکردند. آنها در معرض مقادير زياد آلودگي هوا، عمدتا در اثر اگزوز ماشينها، اتوبوسها و کاميونها قرار داشتند. اين کودکان در 5 سالگي، تحت آزمون بهره هوشي قرار گرفتند. آنهايي که پيش از تولد در معرض بيشترين آلودگي قرار داشتند، به طور متوسط 4 تا 5 نمره بهره هوشي کمتري از کودکاني داشتند که در معرض کمترين آلودگي بودند. «فريدريکا پررا»، سرپرست اين پژوهش و رئيس مرکز بهداشت زيست محيطي کودکان گفت: «اين تفاوت به اندازه کافي بزرگ است که بتواند بر کارکرد کودکان در مدرسه اثر بگذارد.» «دکتر مايکل مسال»، متخصص اطفال در دانشگاه شيکاگو گفت: «اين بررسي به معناي آن نيست که کودکاني که در شهرهاي پر ازدحام زندگي ميکنند، نخواهد توانست بخوانند و بنويسند و هجي کنند.» اما او ميگويد: «نتايج اين پژوهش به آن معناست که شما لازم نيست کنار يک کارخانه پر از دود زندگي کنيد، تا با خطرات بهداشتي ناشي از آلودگي قرار بگيريد و ممکن است خطرات ناشي از آلودگي معمول هواي شهر بيشتر از آنچه باشد که قبلا تصور ميشد.»
يک بررسي در سوئد نشان داده است مردان با ضريبهوشي پايين با احتمال بيشتري دست به خودکشي ميزنند. اين بررسي براي اولين بار همراهي ميان کارکرد عقلاني و خودکشي را نشان ميدهد. اين بررسي بر اساس تجزيه و تحليل 1.1 ميليون مرد سوئدي که ضريب هوشيشان در حين نظام وظيفه در حدود 18 سالگي اندازهگيري شده بود و به طور ميانگين 24 سال مورد پيگيري گرفته بودند، انجام شد. اين بررسي که نتايج آن در ژورنال پزشکي بريتانيا منتشر شده است، نشان داد که مردان با کمترين ضريب هوش تقريبا 9 برابر مردان با بالاترين ضريب هوش بهخاطر اقدام به خودکشي در بيمارستان بستري شده بودند.
«فين راسموسن» از «دانشگاه کارولينسکا» در استکهلم در اينباره گفت: «يافتههاي ما براي اولين بار رابطه ميان کارکرد عقلاني و خودکشي را نشان ميدهد. اين يافتهها به معناي آن است که ضريب هوشي بالاتر، خطر اقدام به خودکشي را کاهش ميدهد.»
البته راسموسن هشدار داد که اين بررسي زنان را مورد پيگيري قرار نداده است و رابطه معکوس ميان ضريب هوشي و خطر اقدام به خودکشي براي افراد دچار بيماري رواني مانند افسردگي شديد يا اسکيزوفرني صادق نيست.اما يادآور شد که نتايج اين بررسي گرچه تنها مردان سوئدي را پيگيري کرده، قابل تعميم به ساير کشورها، دست کم در مورد جوامع غربي است. راسموسن افزود: گرچه اين بررسي راه حل کوتاه مدتي براي بهبود قابل توجه در پيشگيري از خودکشي ارائه نميدهد، ممکن است پزشکان را برانگيزد تا به خطر اقدام به خودکشي در ميان افراد با ضريب هوش پايينتر توجه بيشتري کنند.