به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

اگر خواستيد براي به دست آوردن برخي از ويژگي‌هاي بسيار خوب تلاش كنيد كه به دست آوردن آن موجب شود بسياري ديگر از فضائل را كسب كنيد، حتماً به "شكر " بپردازيد. چون اگر "شكر " را به دست آورديد، شبيه تحقق اين ضرب‌المثل است كه گفت "چون كه صد آمد نود هم پيش ماست. "

يكي از مفاهيم بسيار كليدي در امور معنوي به ويژه در مباحث آدابي كه انسان بايد نسبت به حضرت حق داشته باشد، يكي از صفات برجسته‌اي كه انسان در ارتباط با خداوند متعال بايد داشته باشد كه البته خود خداوند در قرآن كريم صريحاً دارندگان چنين صفتي را كم‌شمار اعلام فرمودند و يكي از حالاتي كه موجب مي‌شود انسان لذت "بندگي " و حتي لذت "زندگي " را عميقاً درك كند، شكرگزاري و حالت شاكرانه داشتن است.

بقيه در ادامه

 

درباره شكر، خداوند متعال وعده‌ها و پاداش‌هاي بسيار بزرگي را در نظر گرفته‌اند: "لَئِن شَكَرْتُمْ لأَزِيدَنَّكُمْ ". اگر شما با نحوي سخن گفتن خداوند در قرآن آشنا باشيد، مي‌دانيد كه خداوند متعال به سادگي با تأكيد فراوان، نعمت دادن خودش را به صورت قطعي بيان نمي‌فرمايد.

آنجايي كه در مورد "مغفرت " خود صحبت مي‌كنند، با اميد دادن به مغفرت، ما را به سمت "توبه " دعوت مي‌كنند. "فضل " خود را ارزان به كسي نمي‌دهند و مي‌فرمايند: "ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يؤْتِيهِ مَن يشَاء "، به هر كسي دلم بخواهد، مي‌دهم. مقصود اينكه، خداوند به اين سادگي در قرآن، با تأكيد و قاطعيت از دادن نعمت آن هم نعمت فراوان صحبت نمي‌كنند ولي در مورد شكر مي‌فرمايند كه "لَئِن شَكَرْتُمْ لأَزِيدَنَّكُمْ " و با چند علامتِ تأكيد، قطعيت اين مسأله را بيان مي‌كنند.

خداوند در قرآن براي "شكر " ارزش خاص و ويژه‌اي قائل شده‌اند؛ اوج اين ارزش، آن جايي است كه خداوند مي‌فرمايد: "و قليلٌ من عبادي الشكور: و كم هستند از بندگان ما كه شاكر و سپاسگزار باشند ".

يا در روايات با تصريح روشني آمده است كه "هَلْ نُجَازِي إِلَّا الْكَفُورَ: آيا ما جز انسان ناسپاس، كسي ديگر را مجازات مي‌كنيم؟ " يعني مجازات قطعاً به انسان‌هاي ناسپاس تنها مي‌رسد.


شكر، شاخص معنويت

براي اينكه به اين حالت "شكرگزاري " برسيم، بايد بسياري از فضائل را در خودمان جمع كنيم. "شكر "، يكي از فضائل نيست بلكه با عوامل بسيار گسترده‌اي پيوند دارد. شكر، چيزي شبيه پايان كار گرفتن براي ساختمان است؛ مقدمات فراواني بايد فراهم بشود تا آدم به اين نقطه برسد.

اگر كسي خواست بفهمد كه حال معنوي خوشي دارد يا نه، ببيند نسبت به خداوند متعال چه حالتي دارد؟ حالت شاكرانه دارد يا حالت ناراحتي و نق زدن؟ شما تا ناراحت مي‌شويد، نورتان كم مي‌شود. تا عصباني مي‌شويد، نورتان كم مي‌شود. تا گله‌مند مي‌شويد، نورتان كم مي‌شود.

"دعا كردن " خيلي خوب است ولي بعضي وقت‌ها دعاهاي ما، از سر "ناشكري " است. البته آدم مي‌تواند هم شاكر باشد و هم دعا بكند و مي‌دانيد كه اتفاقاً يكي از آداب دعا كردن، اين است كه قبل از اينكه چيزي بخواهي اوّل تشكر كني، وگرنه اصلاً دعا نيست؛ بلكه يك جور نق زدن است. امّا گاهي از اوقات ما حرم اهل‌بيت عصمت و طهارت مي‌رويم و از دست خدا، شكايت مي‌كنيم! و بعد فكر مي‌كنيم كه چون داريم دعا مي‌كنيم و گريه مي‌كنيم، احساس معنوي قشنگي هم داريم!

نگوييد كه اگر شاكر باشيم ديگر نمي‌توانيم گريه كنيم؛ اتفاقاً در شكر، آن قدر مي‌توان زيبا گريه كرد كه در هيچ حالت ديگر آن گونه نخواهد شد. شكر، حالت معنوي در انسان ايجاد مي‌كند و حالت شاكرانه داشتن علامت اين است كه چقدر نورانيت و معنويت در وجود فرد است.


شكر، عامل معنويت

اگر خواستيد براي به دست آوردن برخي از ويژگي‌هاي بسيار خوب تلاش كنيد كه به دست آوردن آن موجب شود بسياري ديگر از فضائل را كسب كنيد، حتماً به "شكر " بپردازيد. چون اگر "شكر " را به دست آورديد، شبيه تحقق اين ضرب‌المثل است كه گفت "چون كه صد آمد نود هم پيش ماست. "

شكر هم "شاخص " نورانيت و معنويت است وهم "عامل " آن. كسي تا عميقاً از خداوند شاكر نباشد، بندگي او نه در عالم اثر خواهد داشت و نه در خودش.


شكر، بندگي را شيرين مي‌كند

تا شاكر نباشيم، از نماز لذّت نخواهيم برد. كسي كه غرق شكر شد، سرش را به سجده كه مي‌گذارد دوست دارد به خدا بگويد "آخ جون خدا، ممنونت هستم ". سجده، ذكر تسبيح است امّا و بحمده. "سبحان ربّي الاعلي و بحمده ".

آغاز نماز با ذكر "الحمدلله رب العالمين " است. كسي مي‌تواند اين ذكر را عميقاً بگويد كه حالت شكر در وجودش باشد. كسي كه حالت شكر را ندارد، اصلاً نماز را شروع نمي‌كند؛ چون فتح باب نماز با دو سه ذكر كليدي است كه يكي از آنها "الحمدلله رب العالمين " است.


شكر، زندگي را شيرين مي‌كند

شكر، هم بندگي انسان را شيرين مي‌كند و هم زندگي انسان را. ما خيلي از اوقات با تفريح مي‌خواهيم خودمان را سرگرم كنيم؛ با فراهم كردن بسياري از لذت‌ها مي‌خواهيم زندگي را شيرين كنيم. مثل كسي كه دندانش درد مي‌كند، ولي به جاي مراجعه به دندانپزشكي به خودش مي‌پيچد و مي‌گويد يك كاري كنيد سرگرم بشوم، يك فيلمي بگذاريد تا سرگرم بشوم و دندانم درد نكند! خب، اين آدم سرگرمي نمي‌خواهد، بلكه بايد به دندانپزشكي برود.

اينكه مي‌بينيم اسلام با بسياري از مظاهر و شيوه‌هاي رايج سرگرمي ظاهراً مخالفت مي‌كند، به خاطر مخالفت اسلام با لذّت بردن نيست؛ اتفاقاً اسلام با لذّت بردن فوق‌العاده موافق است.

- پس چرا فكر مي‌كنيم كه اسلام با خيلي از لذت‌ها و سرگرمي‌ها مخالف است؟

- براي اينكه ما به اين دليل سراغ بسياري از سرگرمي‌ها و لذت‌ها مي‌رويم كه جبران كننده "بد زندگي كردن " ما باشد. خُب مسلم است كه اسلام مي‌گويد كه بد زندگي نكن. اگر بَد زندگي نكني، همين جوري لذّت خواهي برد، ديگر نيازي به "كلّه معلّق زدن " پيدا نخواهي كرد.

"شكر "، اصل زندگي را براي انسان شيرين مي‌كند؛ نه اينكه اصل زندگي مثل چايي باشد كه نياز به شكر باشد تا بتواني مزي تلخ آن را تحمل كني!



چگونه شكر، بندگي را شيرين مي‌كند؟

شكر، هم زندگي را شيرين مي‌كند و هم به بندگي حلاوت بسياري مي‌بخشد، اصلاً حال خوش معنوي يعني شاكرانه زندگي كردن و شاكرانه بندگي كردن. امام سجاد‌ـ‌عليه‌السلام‌ـ مي‌فرمايد: بعضي‌ها از خوف جهنم عبادت مي‌كنند، بعضي‌ها به شوق جنت عبادت مي‌كنند ولي ما عبادتمان، عبادت احرار است.

پرسيدند: عبادت احرار چيست؟ فرمودند: عبادت از سر شكر.(1)

بعضي دل‌بسته كمالي هستند كه در آينده بناست به آن برسند، يا ترس از بلايي دارند كه ممكن است در آينده به آن دچار بشوند امّا ائمه ما مي‌فرمايند كه ما دلبسته اتفاق قشنگي هستيم كه در گذشته رخ داده است، به اميد آينده نيستيم.

اين حس، چقدر وجود آدم را پر مي‌كند، چقدر آدم را خالي از نگراني مي‌كند و چقدر انسان را از طمع‌ورزي‌ها حفظ مي‌كند! مي‌فرمايند: عبادتمان، عبادت شاكرانه است، يك زماني خدا به ما يك محبتي كرده، همه‌اش دوست داريم بندگي‌اش را انجام بدهيم و اطاعتش بكنيم و عبادتش بكنيم، سير هم نمي‌شويم!

با اين‌گونه بندگي، آيا انسان احساس كمبود خواهد كرد؟ آيا نگراني‌هاي زائد به سراغ انسان خواهد آمد؟


چگونه شكر، زندگي را شيرين مي‌كند؟

خيلي‌ها فكر مي‌كنند، بايد "كمبود " ما را حركت بدهد. نگاهي به زندگي خودمان بياندازيم: يا كمبودهاي گذشته ما را حركت مي‌دهد تا جبرانش كنيم يا كمبودهاي آينده تا از آن پيشگيري كنيم. اين است كه هميشه با نگراني زندگي مي‌كنيم و آرامش نداريم.

آقا، اصلاً تو به خاطر "كمبود " زندگي نكن؛ به خاطر "بود " زندگي كن! يك چيزهايي داشتي، به اينها پاسخ قشنگي بده؛ يك چيزهايي، خواهي داشت، به اينها مقدمتاً يك پاسخ قشنگ بده.

مثل آقا دامادي كه يك سلسله مقدمات را فراهم مي‌كند براي عروسي خودش. حركت داماد به خاطر "بود "ي كه در گذشته داشته يعني "بله "‌اي كه گرفته است و براي "بود "ي كه در آينده دارد؛ لذا از حركت كردن خودش لذّت مي‌برد.

زندگي كردن و بندگي كردن به خاطر "بود "ها، به خاطر گذشته بسيار زيباتر از زندگي كردن به خاطر چيزي است كه در آينده مي‌خواهد پديد بيايد. زندگي كردن براي رفع كمبودها، زندگي سطح پاييني است نسبت به زندگي كردن به خاطر فراواني بودها.


چه كنيم تا "شاكر " باشيم؟

بايد چه كار كنيم تا بتوانيم به اين ويژگي محوري برسيم؟ براي شاكر شدن، براي لذت بردن از شكر، چه بايد كرد؟

يكي از كارهايي كه موجب شاكر شدن ما مي‌شود، اين است كه نعمت‌هايي را شكر كنيم كه ديگران آن نعمت‌ها را "نمي‌بينند " و در نتيجه نمي‌توانند براي آن نعمت‌ها شكرگذاري كنند. در روايات باب شكر آمده است كه ديدن بعضي از نعمت‌ها، شكر آن نعمت است. يكي از تمرين‌ها براي شاكر شدن، اين است كه نعمتي را كه خدا به همه داده، هميشه هم مي‌دهد، اين نعمت را "ببينيم " و بعد از ديدن و متوجه شدن، "شكر " آن نعمت را بجا بياوريم. مثلاً سپيده را به عنوان يك نعمت نگاه كنيم و برايش شكر كنيم؛ هيچ آدم عاقلي اين كار را مي‌كند؟ البته "وَقَلِيلٌ مِّنْ عِبَادِي الشَّكُورُ ". خدايا ممنونت هستم سپيده دم را براي ما خلق كردي.

دعاي وضو را ديده‌ايد؟ در اين دعا مي‌گوييم: خدايا ممنونت هستم كه آب را پاك كننده قرار دادي. بعضي‌ها اينقدر، اينگونه نعمت‌ها را بديهي و ضروري مي‌دانند كه گويي اصلاً اين نعمت‌ها را نمي‌توانند ببينند. اصلاً به عنوان يك نعمت كه بايد شكرش را به جا آورد، به آنها نگاه نمي‌كنند. اگرخواستيد انسان شاكري باشيد، نعماتي را كه ديگران نمي‌بينند، نعماتي را كه فراواني دارد و خدا به همه مي‌دهد را ببينيد و به خاطر آنها از خدا تشكر كنيد.

اباعبدالله الحسين‌ـ‌عليه‌السلام‌ـ در دعاي عرفه براي يك فهرست بلندي از اين گونه نعمات، خدا را شكر مي‌كند و چه گريه‌اي هم مي‌كنند: مراحلي كه بچه در رحم مادر، دوران تكوين جسمي را پيدا مي‌كند را مي‌شمرند و شكر مي‌كنند. يا در جاي ديگر مي‌فرمايند: خدايا ممنونت هستم مادر را نسبت به من مهربان قرار دادي، در دوران ضعفم كه به مادر و محبت او احتياج داشتم، ايشان با كمال محبت از من مراقبت كردند؛ اينگونه نعمات را مي‌شمرند، شكر مي‌كنند و گريه مي‌كنند.

گاهي از اوقات براي آرامش روحي خودتان، ليستي از نعماتي كه خدا به شما داده را بنويسيد و به آنها توجه كنيد؛ ببينيد چه روحيه قشنگي پيدا مي‌كنيد و چقدر صفاي باطن پيدا مي‌كنيد! نه تنها نعمات خودتان را بشمريد، بلكه بلاهايي را كه مبتلا نيستيد هم بشمريد و شكر كنيد: خدايا ممنونتم كه من الان سرطان ندارم و... .

البته براي اينگونه شكر كردن بايد مباني فكري محكمي داشت. بايد فلسفه حيات را دانست، بايد فلسفه وجود مشكلات اين دنيا را متوجه بود، مشكلاتي كه ناشي از رفتار خودمان هست را تفكيك كنيم و... . به هر حال، اينگونه شاكر بودن، نياز به يك جهان‌بيني خاصي دارد. بعد از اين جهان‌بيني، كليدي‌ترين تمرين، دقت كردن به اينگونه نعمات است.


بزرگترين نعمتي كه بايد به خاطر آن شاكر باشيم

تا اينجا از "شكر " گفتيم و اينكه دنبال نعمت‌ها بگرديم و نعمت‌ها را ببينيم و براي آنها خدا را شكر كنيم. اكنون مي‌خواهيم يك "نعمت " كه امام صادق‌ـ‌عليه‌السلام‌ـ به يكي از اصحاب خود گوشزد كردند را ببينيم. داستان بسيار زيبايي است امّا بايد با دقّت به اين ماجرا نگاه كرد؛ اگر دقت لازم به عمل نيايد، ممكن است سؤالاتي براي شما پيش بيايد لذا بايد با دقّت بحث را دنبال كنيد.

آقا امام صادق‌ـ‌عليه‌السلام‌ـ، مهماني داشتند به نام سُدير. براي ميهمان، غذايي آماده كردند و ميهمان از خوردن غذا خيلي لذت بردند. سدير خطاب به امام صادق‌ـ‌عليه‌السلام‌ـ گفت: من فكر نمي‌كنم تا كنون غذايي به اين خوشمزگي خورده باشم؛ بعد هم سُدير گريه مي‌كند و با يك احساس قشنگ معنوي اشك مي‌ريزد.

آقا امام صادق‌ـ‌عليه‌السلام‌ـ مي‌فرمايند: "يا سدير! ما يبكيك؟؛ اي سدير، چرا گريه كردي؟ "

سدير گفت: ياد يك آيه قرآن افتادم.

آقا امام صادق فرمودند ياد كدام آيه افتادي؟

سدير گفت: ياد اين آيه كه خداوند متعال مي‌فرمايد: "ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ "

بعد ادامه داد: "فخِفتُ ان يكونَ هذا الطعام الّذي يسألن الله عنه: پس ترسيدم كه اين طعام، هماني باشد كه خداوند از آن مرا سؤال كند ".

اين حالت سُدير، يك حالت خوش معنوي است. آدمِ خوب، بايد خودش را هميشه متهم بداند. از بس خدا را عزيز مي‌داند، هميشه پيش او احساس كمبود مي‌كند و پيش خدا احساس حقارت مي‌كند؛ نه اينكه خودش را موجود حقيري بداند؛ نه! خودش را از همه عالم ارزشمندتر مي‌داند ولي از بس خدا عزيز است، هميشه خودش را بدهكار خدا مي‌داند.

چنين حالي، يك حال خوش معنوي است كه نعمت را ببينيم و به خاطر چنين نعماتي شرمنده خدا باشيم. امّا امام صادق‌ـ‌عليه‌السلام‌ـ فرمودند: خداوند شأنش بالاتر از اين است كه به خاطر يك غذا، از انسان سؤال بكند! ما بنده‌اش هستيم ديگر، خداوند هم رازق است. (جاهايي كه نياز به دقت دارد، اينجاست؛ به خاطر اينكه شما در جاي ديگر مي‌بينيد كه خداوند روز قيامت از همين نعمت‌ها از ما سؤال خواهد كرد! آن هم درست است ولي اين بحث را در يك سطح بالاتري ببينيد.)

امام صادق مي‌فرمايند كه آن نعمتي كه خداوند متعال از آن نعمت سؤال مي‌كنند، اين نعمت نيست؛ آن نعمت، يك نعمت ديگري است كه تو بايد نگران سؤال كردن خدا از آن باشي.

سدير: "قلتُ له بأبي أنت و أُمّي يابن رسول الله، فمن نعيم؟ " گفتم پدر و مادرم به فدايت اي فرزند رسول خدا، پس آن نعمتي كه خدا از آن سؤال مي‌كند چيست؟

قال‌ـ‌عليه‌السلام‌ـ: "حُبُّ اميرِالمؤمنين علي ابن ابيطالب و عترتِهِ؛ آن نعمت، محبت اميرالمؤمنين علي‌ابن ابيطالب و عترت اوست. "

ولايت اهل‌بيت عصمت و طهارت است كه "نعيم " است و خداوند روز قيامت از آن سؤال مي‌كند. خداوند به خاطر اين نعمت است كه بر سر انسان منّت مي‌گذارد و به خاطر آن سؤال مي‌كند؛ بقيه نعمت‌ها نوش جانتان! از اين نعمت است كه از شما سؤال مي‌كند چگونه شكرش را به جا آورديد؟ با اين نعمت چه كرديد؟


حبّ الحسين‌ـ‌عليه‌السلام‌ـ، بزرگترين نعمت‌ها

رايگان‌ترين محبت از محبت اهل‌بيت عصمت و طهارت‌ـ‌عليهم‌السلام‌ـ، حبّ اباعبدالله‌الحسين‌ـ‌عليه‌السلام‌ـ است كه خداوند به قيمت مظلوميت اباعبدالله‌الحسين‌ـ‌عليه‌السلام‌ـ، به ما عطا كرده است.

تو با اين نعمت چه كار كردي؟ آيا اين محبت را در وجود خودت زياد كردي؟ آيا به خاطر اين نعمت، شكر كرده‌اي؟ آيا مطابق اين نعمت عمل كرده‌اي؟

چقدر هم اين نعمت، نعمت بزرگي است. ما چقدر از دوست داشتن اباعبدالله الحسين‌ـ‌عليه‌السلام‌ـ لذّت مي‌بريم، به حدّي كه اگر در مجلس روضه گريه نكنيم، حالمان گرفته مي‌شود و چقدر غصه مي‌خوريم. چقدر اين دوست داشتن قشنگ است! در تمام دنيا بي‌نظير است كه آدم بتواند كسي را در حدّ اباعبدالله‌الحسين‌ـ‌عليه‌السلام‌ـ دوست داشته باشد.

در دنيا با فريب و زور هم نتوانستند چنين محبت و چنين محبوبي توليد كنند. هاليوود، ميلياردها دلار خرج مي‌كند امّا نتوانسته است حتي در مقياس بسيار بسيار كوچك‌تر هم چنين محبوبي را درست كند.

چقدر هم اين محبت برايمان فايده دارد. دينمان را از اين محبت داريم، دنيايمان را از اين محبت داريم، چقدر از اين محبت لذت مي‌بريم و... .

چقدر هم ارزان به ما داده شده است، لياقت داشتن و نداشتن ما زياد مدّ نظر نبوده است. البته هزينه‌اي كه خداوند براي اين محبت كرده است تا به ما ارزان داده بشود خيلي سنگين است. هزينه آن مصائب اباعبدالله‌الحسين‌ـ‌عليه‌السلام‌ـ است. ما براي كسب اين محبت، سير و سلوكي نكرده‌ايم؛ حسين‌ـ‌عليه‌السلام‌ـ از مدينه سير كرد تا كربلا و از كربلا سلوك او بود به سوي خدا؛ با خانواده‌اش هم آمد تا اهل‌بيتي در سفري كه به سوي دل تو دارد كار را تمام كند و زينب هم دست بچه‌هاي حسين را گرفت و كاروانش را حركت داد و به همه دلها رساند.

آقاي سدير! مي‌خواهي گريه كني، براي غذا گريه نكن! گريه كن كه با حبّ حسين چه كردي؟ آيا توانسته‌اي شكر اين محبت را به جا بياوري؟

اين نعمت را ببينيم و بشماريم و به خاطر آن از خدا تشكر كنيم: "الحمدلله ربّ العالمين ": خدايا ممنونت هستم محبت اميرالمؤمنين‌ـ‌عليه‌السلام‌ـ و عترت طاهرينش را به دلم انداختي.

منبع:پايگاه نشر انديشه ها و بيانات حجت الاسلام عليرضا پناهيان

ادامه مطلب
سه شنبه 13 مهر 1389  - 10:54 PM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6274011
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی