به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

از امام باقر عليه السّلام روايت شده كه وقتى امير المؤمنين عليه السّلام براى جنگ با معاويه به تجهيز قشون مى‏پرداخت و مردم را به آن ترغيب مى‏فرمود، دو نفر براى حلّ نزاعشان، خدمت امام عليه السّلام رفتند.

يكى از آن دو (كه گويا مقصر اصلى بوده)، در گفتار زياده روى و تندى كرد، امير المؤمنين عليه السّلام به او نگاهى كرد و فرمود: «اف بر تو» ناگهان به شكل سگى در آمد، و اطرافيان مبهوت ماندند، و آن مرد شروع به زارى و التماس كرد، تا امام عليه السّلام او را به حال اول برگرداند، حضرت نگاهى‏ به او كرد و لباسهاى مباركش را جنبانيد، تا اينكه در اثر دعاى دوباره به شكل اول برگشت.

برخى از اصحاب، عرضه داشتند، شما كه اين قدرت را دارى، چرا براى جنگ با معاويه مردم را بسيج مى‏كنى؟ و با چنين نيرويى ما را از شرّش خلاص نمى‏كنى؟

امام عليه السّلام لحظه‏اى انديشيد، آنگاه سرش را بلند كرد و فرمود: سوگند به كسى كه دانه را شكافت و انسان را آفريد، اگر بخواهم با همين پاى كوتاه با اين همه فواصل بيابانهاى گسترده و فلات و كوهها، بر سينه معاويه، مى‏زنم و او را از روى تخت به زمين مى‏اندازم، و اگر خدا را سوگند دهم كه اين كار، در همين لحظه انجام بگيرد، پيش از اين كه از جايم برخيزم، يا پيش از اين كه يكى از شما از اين پهلو، به آن پهلو بغلطد اين كار صورت مى‏گيرد.

اما همان گونه كه خدا توصيف كرده: عِبادٌ مُكْرَمُونَ  لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ «سوره انبياء/ 25- 26»، بندگانى بزرگوار كه در سخن بر خدا پيشى نمى‏گيرند و به فرمان او، عمل مى‏كنند.

ما به خواست و اراده حق گردن مى‏نهيم، تا كارها را به صورت طبيعى پيش برود.

منبع: ارشادالقلوب

 

ادامه مطلب
یک شنبه 18 مهر 1389  - 7:15 AM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6274000
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی