مهاجمان اروپايي به منظور شكار سرخ پوستان، سربازان مخصوصي را آموزش داده بودند و براي شكار انسانهاي سرخ پوست و بومي تلههايي كار ميگذاشتند.

بررسي تاريخ آمريكا و ماهيت بنيانگذاران آن نشان ميدهد كه پدران ايالات متحده براي برپايي كشور جديد، نسل سرخ پوستان كه صاحبان اصلي اين سرزمين بودند را از بين بردند و هيچگاه تا به امروز حقي ولو اندك براي زندگي آنان قايل نبوده اند.
قسمت اول اين مطلب از نظر خوانندگان گذشت و هم اينك قسمت دوم آن تقديم مي گردد:
بقيه در ادامه
*رقم 400 قوم سرخ پوست از بين رفته، رقم بسيار اندكي است
با وجودي كه بسياري از منابع تاريخي سپاهيان استعمارگر سفيد پوست پيروز به اين تعداد از خلقها و ملتهاي سرخپوست نابوده شده اعتراف ميكنند اما در عين حال پژوهشهاي تاريخي نشان ميدهد كه رقم 400 قوم و خلق سرخ پوست از بين رفته رقمي بسيار اندك است چرا كه اقوام سرخ پوست بسياري به كلي از حافظه انسان و اسناد تاريخي محو شدهاند. در سال 1828 جان لوئيس برلاندير دانشمند زيست شناس فرانسوي در سفر به تگزاس و انجام تحقيقات گسترده به اين نتيجه دست يافت كه از ميان 52 قوم سرخ پوست كه 150 سال پيش فرستادگان هيات لاسال آنها را شناسايي كرده بودند تنها چهار قوم زنده ماندهاند و 48 قوم بكلي نابود شده و از بين رفتهاند و اثري از آنها باقي نمانده است. در حقيقت نميدانم پيش از سفر و تهيه يادداشتهاي گروه حقيقت ياب لاسال چند قوم سرخ پوست، نيست و نابود شدند. هنگامي كه هيات لاسال در سال 1682 در لوئيزيانا بسر ميبرد، بسيار از نقشهها و گزارش كار باقيمانده از گروه حقيقت ياب دو سوتو را زير سؤال برد. چرا كه گروه نامبرده در گزارش كار و يادداشت هاي خود از وجود تعداد زيادي اقوام و خلقهاي سرخ پوست خبر داده بود كه گروه لاسال در مطالعات خود نه فقط به آنها دسترسي پيدا نكرد كه اثري از آنها را نديده بود. زيرا اين اقوام ده ها سال پيش از عزيمت گروه لاسال از بين رفته بودند. و اثري از آنها ديده نميشد.
*موزه هولوكاست واشنگتن بر ويرانههاي شهر سرخ پوستان
امروز موزه هولوكاست واشنگتن بر ويرانههاي بازار شهر «نكن شتنكه» سرخ پوستان و روي استخوانهاي قوم «كونري» بر پا شده است. استعمارگران انگليسي در سال 1923 ميلادي هنگام پياده شدن در كنار رودخانه پوتوماك، قوم كونري را در جريان جنگي برابر و شفاف قتل عام كردند. امروزه موزه هولوكاست در محل اين واقعه بنا شده است. انگليسيها هنگام پياده شدن در اين منطقه ابتدا با سران قبايل و اقوام سرخ پوست از جمله چيسكياك وارد مذاكره شدند. استعمارگران سفيد پوست در آغاز گفت و گوها، چيسكياك و اطرافيانش را به نوشيدن شراب به «نشانه تداوم دوستي ميان دو ملت اروپايي و سرخ پوست» دعوت كردند. اين بار هم مثل هميشه شراب دوستانه مسموم بود و چيسكياك پس از نوشيدن آن زير پاي مذاكره كنندگان سفيد پوست نقش بر زمين شد. در اين توطئه همچنين اعضاء خانواده و مشاوران و 200 تن از اطرافيان او مسموم شدند و از بين رفتند.
*اينجا قبلا مرداب بوده است
هنگامي كه جرج واشنگتن به رياست جمهوري آمريكا رسيد اعلام كرد زميني را كه براي برپايي پايتخت آمريكا انتخاب كرده قبلا مرداب بوده و هيچ موجودي و يا جانوري در آن نميزيسته است. از او ميپرسيم كه آيا او از سرگذشت سرخپوستان قوم كونري كه روي اين سرزمين ميزيستهاند آگاهي نداشته است؟ آيا او نميدانسته كه زمينهاي واشنگتن پيشتر شهر تجاري «نكن شتنكه» بوده است؟
پيش از اينكه كشتي «ماي فلور» يا نخستين كاروان مهاجران استعمارگر از بندر ساوت هامپتون انگليس به سوي دنياي نو در قاره آمريكا به حركت در آيد جيمز، پادشاه وقت انگلستان كه براي بدرقه آنان آمده بود خداوند را به خاطر نازل كردن وباي شگفت انگيز كه سرخپوستان درنده صفت را در برابر پيشروي مهاجران كنار زد ستود. در اين ميان جان وينتروپ نخستين فرمانده مستعمره ماساچوست روز 22 ماه مه سال 1634 در پيامي براي ناتنيال ريش يكي از مقامهاي انگليسي، خبر مرگ هزاران سرخپوست را به آگاهي او رساند؛ «به بركت و ياري خداوند، حال مهاجران خوب است و در سال گذشته از ميان آنان تنها دو يا سه نفر و چند كودك مردهاند. درباره بيماري مالاريا و ساير وباهاي واگير به ندرت خبر دريافت ميكنيم اما فراموش نشود كه ساكنان اصلي و بومي اين سرزمين همگي دچار آبله شده و از بين رفتهاند. خداوند را سپاس ميگويم كه سند و چك مالكيت اين سرزمين را به ما ارزاني داشته است.
*انتقال بيماريها به سرخ پوستان خدا را راضي و شاد ميكند!
تودههاي استخوان و اسكلت انسان در طول سواحل شمالي ويرجينيا كه امروزه ايالتهاي كاروليناي شمالي و جنوبي را تشكيل ميدهد پراكنده است. اين منظره استعمارگران را الهام بخشيد تا اين سرزمين را قربانگاه جديد حضرت مسيح (ع) Found Colgotha بنامند. «كشف اين قربانگاه شادي بخش دل كاشفان آن را آسوده و راحت كرد، چرا كه آن را نشانه وعده الهي و بيانگر رضايت آسمان از مرگ سرخ پوستان و همراه بودن عنايت گام به گام خداوند در مسير سفيد پوستان براي استعمار دنياي نو تعبير ميكردند.»
وليام براد فورد زمامدار مستعمره پليوموث بر اين باور بود كه شيوع اين وباها ميان سرخ پوستان دل خدا را شاد و خرسند كرد. او چنين گفت:
«آنچه خدا را راضي و شاد ميكند اين است كه شما انواع بيماريهايي مرگبار را به سرخپوستان منتقل كنيد. با اين شيوه، از هر هزار سرخ پوست 950 نفر شان از بين ميروند و پيكرهاي آنان روي زمين متعفن ميشود و هيچ كسي نيست كه آنها را خاك كند. مؤمنان بايد اين نعمت و الطاف الهي را سپاسگزاري كنند.»
«كوتون ماذر» يكي از پيامبران برجسته سرزمين كنعانيان نو همواره گفته است «خدا مكان زيست آنان را شناخت و قديسان و بندگان برگزيده و قهرمان خود را همراه برخي وباهاي آسماني كشنده از انگلستان به سراغ آنها فرستاد تا سرزمين را از لوث وجود آنان پاك گرداند. انسان نظير اين وباها را نشينده مگر در تورات».
*سفرنامه داروين درباره ساكنان بومي سرزمينهاي استعمار زده
اگر روزي در اتوبانهاي شماره 101 و 280 شهر سان فرانسيكو رانندگي كنيد در برابرتان تنديس بزرگي نمايان ميشود كه ارتفاع آن ده متر است. مشت يكي از دستان اين تندس گره خورده و با انگشت سبابه مانند لوله توپ قديمي به سوي افق نشانه رفته است. اين تنديس به شكل كاپوچينوي سرد و به نشانه گراميداشت ياد جونپرو سيرا مسئول يكي از ارودگاههاي مرگ سرخپوستان در شمال كاليفورنيا ساخته شده است. سيرا از شكنجه و دار آويختن دسته جمعي قربانيان خود لذت ميبرد. او مهاجران اروپايي را به فعال كردن عامل مرگ طبيعي! براي كشتار هر چه بيشتر سرخ پوستان و از بين بردن اين نژاد پست تشويق ميكرد.
داروين هم در سفر اسطورهاش با كشتي بگيل به جيرههاي گوناگون و سرزمينهاي گمنام و ناشناخته آمريكا كه پيش از او نيز كشتيهاي استعماگران آنجا لنگر انداخته بودند از نزديك پيوستگي مرگ سرخ پوستان با عامل مرگ طبيعي همزمان با سرازير شدن هزاران سفيد پوست اروپايي به دنياي نو را به روشني احساس كرده بود. داروين در سفرنامه خود ميگويد هر جا كه اروپاييها قدم گذاشتند مرگ نيز همراه آنا حركت ميكرد و گريبانگير ساكنان بومي سرزمينهاي استعمار زده ميشد. هوارد سيمپسون نيز در مقدمه زيبا و شگفت انگيز خود درباره نقش انواع وباها و بيماريهاي مرگبار در تاريخ آمريكا Incisibe Aimies چنين اظهار عقيده كرده است: «انگليسيها استعمارگر نه به دلايل نبوغ و هوش نظامي، انگيزههاي ديني، آرزوهاي ديرينه و ياگرايشات وحشي گرايانه خود توانستند قاره آمريكا را اشغال كنند آنان با استفاده از جنگ ميكروبي كه تاريخ انساني نظير آن را نديده است توانستند اين سرزمين را تسخير كنند.
*تله هايي براي شكار سرخ پوستان
سفيدپوستان به منظور شكار سرخ پوستان، سربازان مخصوصي را آموزش داده بودند. آنگونه كه گاوچرانان براي شكار گاوهاي وحشي تلههاي مخصوص از سيم خاردار با زاويه تند نصب ميكردند و هرگونه راه فرار را در برابر گاوها مي بستند، سفيدپوستان متمدن نيز به منظور شكار انسانهاي سرخ پوست و بومي چنين تلههايي كار ميگذاشتند و سپس آنان را در اماكن مخصوصي جمع آوري ميكردند كه بيشتر به محل نگهداري سگهاي ولگرد شباهت داشت. سرخ پوستان براي قضاي حاجت تنها به صورت گروهي از آن خارج ميشدند. آنان در كشتزارها و آسيابها و كارهاي پست از بامداد تا شامگاه به كار گرفته ميشدند. چند هفته طول نميكشيد كه اين انسانهاي بينوا به علت بيماري سوء تغذيه و كارهاي طاقتفرسا جانشان را از دست مي دادند.
*جيره غذايي سياه پوستان آفريقايي هشت برابر جيره غذايي سرخ پوستان بومي بود
جيره غذايي كه به سياه پوستان آفريقايي داده ميشد هشت برابر جيره غذايي سرخ پوستان بومي بود. اين ميزان جيره غذايي نه به خاطر عشق و علاقه مهاجران سفيدپوست به مردم سياه پوست آن است. چنانچه به دليل تبعيض نژادي و تفاوت ميان آنان و سرخ پوستان هم نبوده است. علت اصلي اين گونه تبعيضها به اين دليل است كه از نظر سفيدپوستان ارزش و بهاي يك انسان سرخ پوست كمتر از نرخ يك دانه ماهي است. سفيدپوستان استعمارگر بر اين عقيده بودند كه هر وقت اراده كنند به آساني به ميليونها سرخ پوست دسترسي دارند و هزينه نگهداري و جايگزيني آنان كمتر از هزينه تغذيهشان مي باشد. در حالي كه هزينه احضار بردگان سياه پوست از قاره آفريقا فقط به گذراندن سالم آنان از اقيانوس اطلس خلاصه ميشود.فارس