به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

حوزه، چه چيزى ندارد؟ اين را بايد فكر كنيم. به نظر من، اولين وظيفه‌ عاجلى كه پيش پاى دست‌اندركاران حوزه است - اعم از مدرّسان محترم، شوراى مديريت، طلاب و در رأسشان، مجمع نمايندگان طلاب كه شما آقايان باشيد - اين است كه اين سؤال را بررسى بكنيم، ببينيم حوزه چه لازم دارد كه ما بايد آن را فراهم كنيم.

اشاره:
تاكنون مقام معظم رهبري (مدظله العالي) دهها مطالبه و در پاره اي موارد، دستور صريح به دستگاه ها، نهادها و مراجع ذي ربط در زمينه تحول در حوزه داشته اند و بارها رآساً ، آخرين وضعيت هر يك از آنها را از مرجع مربوط، دنبال كرده اند. اين كه چه سازوكارهائي براي ابلاغ، هدايت، نظارت، ارزشگذاري و باز خوردگيري يك تصميم يا مطالبه، و در صورت نياز، بازگشت به چرخه سياستگذاري، برنامه ريزي واجراء براي تكميل اين فرآيند پيچيده و مسير طولاني - از طرح تا تحقق - ضروري است مجال ديگري را طلب مي كند. لذا خبرگزاري فارس قصد دارد در آستانه سفر رهبر فرزانه انقلاب به قم به صورت گذرا به بازخواني توقعات و مطالبات معظم له از حوزه و ايجاد تحول درآن از ابتداي رهبري ايشان تاكنون بپردازد و بر اين عقيده است كه بازخواني و باز شناسي مطالبات بر زمين مانده، توسط هر يك از مخاطبان خاص و عام رهبري نظام اسلامي، مخاطبان اين سخنان را نسبت به «مطالبه»مورد نظر در وضعيت شايسته تري از پاسخ خواهي و پاسخ گوئي قرار خواهد داد و از هرزروي سرمايه انساني، زماني، مالي و ... جلوگيري خواهد كرد انشاالله.
در اين راستا خبرگزاري فارس مشروح بيانات معظم له در ديدار با مجمع نمايندگان طلاب و فضلاى حوزه‌ى علميه‌ قم كه در تاريخ 04/11/1369 ايراد گرديده، منتشر مي نمايد:

بقيه در ادامه

 

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم


آقايان محترم و برادران عزيز! خيلى خوش‌آمديد. از اين‌كه در مدت تقريباً يك سال كه از ديدار قبلى ما با شما مى‌گذرد - آن‌طور كه شنيده‌ام - كارها و گامهاى خوبى به عنوان مقدمات حركت سازمانى اين مجمع و به تبع آن، طلاب انجام گرفته و برداشته شده است، خيلى متشكرم.



*چيزهايى كه حوزه به آن احتياج دارد

آنچه كه ابتدائاً بايد عرض بكنم، اين است كه اين‌طور كار دسته‌جمعى - كه واقعاً براى حوزه‌ى علميه، مبارك و فرخنده است - بايد هرگز دچار ركود و انتظار و تعلل و سردرگمى نشود. زمان به سرعت مى‌گذرد، عمرها طى مى‌شود و فرصتهاى مختلف از دست مى‌رود. فضلاى محترم و طلاب و اعاظم حوزه، بايد فرصت جوانى و نشاط و فراهم بودن زمينه‌ حوزه‌ى علميه را در جاى خود مغتنم بشمارند و حالا كه به بركت انقلاب و رهبرى همه‌جانبه‌ امام بزرگوار(رضوان‌اللَّه‌تعالى‌عليه) زمينه فراهم شده، كارى را كه حوزه‌ علمى شيعه به آن احتياج دارد، انجام بدهند.

اگر از خودمان سؤال كنيم كه حوزه به چه چيزى احتياج دارد كه ما آن را انجام بدهيم، سؤال درستى كرده‌ايم. حوزه، خيلى چيزها دارد كه اينها سرمايه‌هاى آن هستند. حوزه، علم غزير، تجربه‌ علمى طولانى، تعداد زيادى اكابر فنّان در فنون مربوط به حوزه‌ علميه، تعداد معتنابهى اساتيد كار كرده‌ كار كشته‌ در كار خود و كاملاً وارد، ميزان فراوانى از سنتهاى خوب براى درس خواندن و درس گفتن، رابطه‌ استاد و معلم و مايؤول به اين امور و بسى سرمايه‌هاى ارزشمند ديگر دارد. حوزه، چه چيزى ندارد؟ اين را بايد فكر كنيم. به نظر من، اولين وظيفه‌ عاجلى كه پيش پاى دست‌اندركاران حوزه است - اعم از مدرّسان محترم، شوراى مديريت، طلاب و در رأسشان، مجمع نمايندگان طلاب كه شما آقايان باشيد - اين است كه اين سؤال را بررسى بكنيم، ببينيم حوزه چه لازم دارد كه ما بايد آن را فراهم كنيم.

به نظر مى‌رسد كه حوزه به چيزهاى متعددى احتياج دارد و من الان در مقام پاسخگويىِ جامع و كامل به آن سؤال نيستم؛ ليكن اجمال و شبحى از آنچه كه ممكن است در ذهن بگذرد، عرض مى‌كنم. از جمله چيزهايى كه حوزه احتياج دارد، يك نظام تعليم و تعلم است، تا در آن، وقتها هدر نرود. امروز ديگر روزى نيست كه ما اجازه بدهيم، يك روز يا يك ساعت از عمر جوانى متدين و آماده براى تلاش و مجاهدت در راه دين - يعنى يك طلبه - هدر رود. طلبه، اين است. اگر طلبه متدين نبود، طلبه نمى‌شد. اگر براى مجاهدت در راه دين آمادگى نداشت، طلبه نمى‌شد. حتّى شايد بشود گفت كه اگر عاشقانه اين راه را دوست نمى‌داشت، طلبه نمى‌شد.

بنابراين، جوانى با اين خصوصيات، در روزى كه اسلام توفيق پيدا كرده است يك نظام مبتنى بر انديشه و تفكر و جهان‌بينى را در معرض ديد بشريت قرار بدهد، نبايد وقتش هدر رود. حوزه بايد وقت او را به بهترين شكلى پُر كند و از وقتش بهترين استفاده را ببرد و از او انسانى بسازد كه مى‌تواند امروز براى نظام اسلامى آبرو باشد و هدف توسعه و رواج و شناخته شدن اسلام را تأمين بكند. اين كار، يك نظام درسى لازم دارد و بدون آن نمى‌شود. اين‌كه ما يك مجموعه‌ عظيم بيست‌هزار نفرى را رها كنيم و ندانيم كه اينها چگونه درس مى‌خوانند، چه درسى مى‌خوانند، با چه هدفى درس مى‌خوانند، در چه حدى قرار مى‌گيرند، سزاوار نيست.

البته امروز كارهايى انجام گرفته است، امتحانهاى نوبه‌يى هست، امتحانهاى خوب هست، مدارس تخصصى هست، كلاسهاى رشته‌هاى تخصصى اخيراً به وجود آمده و مقررات و ضوابطى گذاشته شده است؛ ليكن بايستى اينها به حد يك نظام درسى كامل، يا يك نظام كارى كامل، شامل درس و تحقيق و پژوهش و همان پنج مأموريت و مسؤوليتى كه پارسال عرض كردم حوزه‌ها دارند، برسد.

رؤوس مطالب آن پنج مأموريت و مسؤوليت، عبارت است از: احراز مسند افتا و تربيت انسانهاى صالح براى افتا، تربيت مدرّس، انجام تحقيقات براى پيشرفتهاى علمى، مسأله‌ى قضا در جامعه و مسأله‌ى تبليغ. اين پنج مأموريت، كارى است كه دم دست است. البته حوزه كارهاى ديگر هم دارد و خيلى از كارهاى مهم را مى‌تواند و بايد انجام بدهد؛ ولى اين پنج مأموريت، دم دستى و حتمى است. بنابراين، نظام درسى فراگير، چيز لازمى است و يكى از كارهايى است كه بايستى در حوزه انجام بشود.

يكى ديگر از كارهايى كه در حوزه لازم است و حوزه با خلأ آن روبه‌روست، اين است كه مسؤولان و اكابر و شخصيتها و رهبران حوزه - مثل مراجع تقليد و مدرّسان بزرگ و شوراى مديريت و امثال اينها - بايد كارى كنند كه در داخل حوزه‌ علميه، درك از مسائل جارى عالم و قدرت تحليل و فهم اين مسائل، در عاليترين سطح خودش در كشور وجود داشته باشد. يعنى ما بايد كارى بكنيم كه حوزه‌ علميه قادر باشد به وسيله‌ يكايك اغلب افرادش - نمى‌گوييم همه‌افراد - در فضاى عمومى كشور، بينش درست سياسى و فهم مسائل جارى را در اختيار ديگران بگذارد و مردم را هدايت كند و پيش ببرد.

كج فهميدن، ساده و سطحى فهميدن، كُند و ناهوشمندانه فهميدن، غافل ماندن از مسائل جارى عالم و كشور، از جمله‌ زيانبخش‌ترين چيزهايى است كه ممكن است حوزه علميه با آن روبه‌رو بشود. اينهاست كه زمينه را فراهم مى‌كند، تا يك عده آدمِ بددلِ سوءنيت‌دارِ احياناً تحريك شده به وسيله‌ اجانب، در حوزه‌ى علميه راه بيفتند و حرفهايى را مطرح كنند؛ كمااين‌كه در اين چند سال، برخى از نمونه‌هايش را ديديد كه بحمداللَّه سينه‌ ستبر انقلاب زد و بسيارى از اين نمونه‌ها را از سر راه برداشت؛ ليكن نمى‌شود گفت كه اين چيزها تمام شده است.

كج‌فهميها و نفهميها، از دو طرف خطر ايجاد مى‌كند: يكى از ناحيه‌ هدايتهاى غلط و بددلانه و متكى بر تفكرات ناسالم و مشوب به اغراض، و ديگرى تحجرها، كُندفهميها، ديرفهميها، در لحظه‌ لازم در جايگاه لازم قرار نگرفتنها. اينها خيلى ضربه مى‌زند و حوزه‌علميه امروز آن‌طور نيست كه بتواند ضربه را راحت تحمل كند. امروز، تلاشى حوزه يا صدمه‌ى به حوزه، صدمه‌ به اسلام، آن‌هم در شكل درخشان عالميش است.

مسأله، مسأله‌ نظام اسلامى و ديدگاه تمام مسلمانان دنياست كه امروز به جمهورى اسلامى نگاه مى‌كنند و از جهت اسلام و معارف اسلامى، جمهورى اسلامى و حوزه است كه بايد پاسخگو باشند. اگر خداى ناكرده، حوزه ضربه‌يى بخورد و اشكالى پيدا كند؛ جايى از نظر فهم مسائل جارى، كج بفهمد و يا موضعى را درست تشخيص ندهد و نيازى را در جاى خود درك نكند، يا بد بفهمد؛ دشمنى و دوستى را نشناسد و براساس آن تصميم‌گيرى بشود، ضربه‌هايى كه پيش خواهد آمد، ضربه‌هاى جبران‌ناپذيرى خواهد بود.

فهم سياسى و هدايت سياسى حوزه، بايستى بسيار سطح بالا باشد. امروز طلاب و فضلاى حوزه‌ علميه، در سرتاسر كشور منتشر مى‌شوند. اين‌طور نيست كه مردم از آنها بخواهند، برايشان فقط مسأله و رساله توضيح بدهند - اگرچه آن را هم مى‌خواهند، آن هم نياز مردم است - بلكه امروز راجع به مسائل منطقه و سياستهاى گوناگون جهانى و مسائل داخلى هم از روحانى سؤال مى‌كنند. اگر سؤال هم نكنند، او بايد متصدى پاسخگويى بشود.

امروز روحانى امام جمعه است؛ يعنى حاكم فكرى و معنوى بر آن شهر يا استانى كه او امام جمعه‌ آن‌جاست. امام جمعه كه فقط يك پيشنماز نيست. امروز، روحانى در دانشگاهها نماينده است؛ يعنى كسى كه دين را در دانشگاهها بايد معرفى كند. شما ببينيد در گذشته، روحانيون خوب در دانشگاه - مثل شهيد بزرگوار، مرحوم آيةاللَّه مطهرى،يا ديگر برادران و بزرگانى كه در آن‌جا بودند - چه‌قدر اثر مى‌گذاشتند. روحانى در دانشگاه، فقط اينها نبودند. بعضى از معممان هم بودند كه استاد بودند، ولى آنها مردم را به دين نزديك نمى‌كردند؛ بعضيشان از دين هم دور مى‌كردند! بعضى از معممانِ بى‌ملاحظه‌ مراعات‌نكنى كه سركلاس و در ميان دانشجويان، بدون توجه به تأثير حرف خود، هرچه به دهانشان مى‌آمد، مى‌گفتند، اينها مردم را از دين هم دور مى‌كردند. آن كسى كه جوانان را به دين نزديك مى‌كرد، عاشق دين مى‌كرد و با معارف اسلامى عميقاً آشنا مى‌نمود، از آن قبيل روحانيون بود.

اگر ما بتوانيم به تعداد زيادى روحانى، با معرفت دينىِ وسيع و آگاهى و هوشمندى سياسى، داخل دانشگاهها بفرستيم، شما ببينيد از اين كار چه‌قدر بركات برخواهد خاست. اين، از حوزه متوقع است. اين، بدون آن رشد فكرى و سياسى و معنوى، امكان ندارد. اين، جايش خالى است.

از جمله چيزهايى كه در دنباله‌ همان نظام درسى جايش خالى است، مسأله‌ كتابهاى درسى و حفظ روحيه‌ شور و نشاط - آن هم به صورت سالم - در بين طلاب است. اينها چيزهايى است كه در حوزه بايستى انجام بگيرد. شما مجمع محترم نمايندگان، بايد بنشينيد اين چيزها را بررسى كنيد؛ همينهايى كه رؤوس و اصولش را من ديدم كه در همين اساسنامه هم به صورت اهداف و وظايفِ مجمع آورده‌ايد. اينها تلاش و حركت مى‌خواهد.

من به حضور نمايندگان طلاب در سطوح تصميم‌گيرى حوزه معتقدم، و عقيده دارم كه اشتراك نمايندگان طلاب در سطوح تصميم‌گيرى، به بسيارى از چيزهاى خوبى كه شما مى‌خواهيد درحوزه اتفاق بيفتد، كمك خواهد كرد و حركت و شور و نشاط جوانى را در طلاب احيا و زنده مى‌كند، و اين چيزى است كه ما به آن احتياج داريم.

طلبه بايد روحيه‌ جوانى را با همه‌ى خصوصيات جوانى حفظ كند. البته جوانى طلبه، جوانى نجيبى است. نوآورى جوان، گستاخى جوان، ابتكار جوان، بسيارى از قيود را نپذيرفتن - كه در روحيه‌ جوان هست - در طلبه هست و همه‌ اينها مثبت است؛ اما قيد دين و پايبندى به ضوابط كه در طلبه هست، آن روحيات قبلى را تكميل مى‌كند. اگر آن خصوصيات جوانى تنها باشد، به گستاخيهاى بى‌جا و بعضى از حوادثى كه انسان در طول زمانها در دانشگاهها و غيردانشگاهها مشاهده كرده است و حتّى گاهى اوقات به انحرافها منتهى خواهد شد. اما وقتى با تدين و احترام به بزرگتر همراه شد - كه اين، در حوزه‌ علميه يك سنت است؛ سنت احترام به بزرگترها، احترام به استاد، احترام به پيشكسوت، آن كسى كه از ما جلوتر است و زودتر از ما درس را شروع كرده و دوره‌هاى تحصيلى را يكى پس از ديگرى گذرانده است - جوانىِ نجيب و توأم با صلاحى را در حوزه به وجود مى‌آورد.

اين جوانى، نبايد به پيرى تبديل شود. اگر جوان ما ظاهراً و سنّاً جوان، ولى روحيتاً پير و بى‌نشاط و بى‌حوصله و بى‌ابتكار و نااميد باشد، بسيار چيز بدى است. طلبه بايد منشأ اميد و شور و نشاط و تحرك باشد. اگر اين‌طور شد، آن وقت طلبه، در صفوف مقدم مسائل انقلاب هم شركت مى‌كند. شرط اصلى صلاح حوزه، اين است. اگر حوزه كارش به آن‌جا برسد كه طلبه نسبت به مسائل انقلاب، احساس بى‌تفاوتى كند، خطر بزرگى است و نبايد بگذاريد چنين شود. يكى از مهمترين وظايف هر مجموعه‌ مسؤولى در حوزه‌ علميه‌ قم و بقيه‌ حوزه‌هاى علميه، اين است.

طلبه‌ها بايد در صفوف مقدم باشند. اگر جنگ پيش مى‌آيد، طلبه بايد در صفوف مقدم جنگ باشد و اين را ارزش قرار بدهد. اين، حقيقتاً يك ارزش است. آن كسى كه در حوزه‌ علميه مشغول درس خواندن است، به مجرد اين‌كه اذان حرب و جهاد بلند شد، به سمت جهاد فى‌سبيل‌اللَّه مى‌شتابد، اصلاً قيمتى برايش متصور نيست.

بهترين عناصر طلبه، آن كسى است كه همين روحيه را در خود داشته باشد و بپروراند، تا مشمول آن حديث «من لم يغز و لم‌يحدّث نفسه بغزو مات على شعبة من النّفاق» نشود. اگر هم مانعى پيش آمده و نمى‌تواند عملاً وارد ميدان جنگ شود، دلش براى ميدان جنگ بجوشد و روحش در آن‌جا باشد؛ يعنى «حدث نفسه بغزو» باشد. اين، ارزش بسيار والايى است. اين روحيه بايد زنده بماند.

حوادث گوناگونى براى انقلاب هست؛ طلاب بايد حاضر و آماده باشند. مسأله‌ امريكا پيش مى‌آيد، اظهار نفرت از دشمنان و مستكبران پيش مى‌آيد، مسائل خليج فارس پيش مى‌آيد، مسائل گوناگون ديگرى پيش مى‌آيد؛ طلبه اول كسى باشد كه احساس كند مسؤوليتى دارد و آن مسؤوليت را استفسار كند، ببيند چيست. هنگامى كه مسؤوليتش مشخص شد، در جاى مسؤوليت خودش باشد. اينها با طلبگى مى‌سازد.

تصور نشود كه اگر بخواهم اين‌طور بكنم، پس كى درس بخوانم؟ درس را هميشه بخوان. جنگ كه هميشه نيست، راهپيمايى كه هميشه نيست، حضور در صحنه‌هاى ضرورى كه هر ساعت نيست. درس هم بايد بخواند و بى‌درس و بى‌تحقيق و بى‌مباحثه، طلبه معناى خودش را از دست مى‌دهد.

در آن دوران مبارزات، عده‌يى از طلبه‌ها غرق در عالم مبارزه بودند؛ آن هم مبارزات آن زمانها كه طور ديگرى بود و آميختگيها و پيچيدگيهايى داشت. يك جريان، جريان روشنفكرى و يك جريان، جريان مبارزه بود و اينها در مواردى با هم التقا مى‌كردند و البته در آن موارد، التقايشان هم خوب بود و طلبه‌هاى مبارز، گاهى يك حالت روشنفكرى پيدا مى‌كردند. من كه در مشهد بودم، با طلبه‌ها انس داشتم. طلبه‌ها و جوانان قم هم مكرر پيش من مى‌آمدند و مى‌رفتند و مسأله مطرح مى‌كردند و من مى‌ديدم كه اينها نسبت به درس بى‌رغبتند. مكرر به اين طلبه‌ها مى‌گفتم كه برادران! اين درس رسايل و مكاسب را بايد بخوانيد، اين كفايه را بايد ياد بگيريد. اين‌كه خيال كنيد ما ديگر مبارزيم، پس ديگر اين حرفها چيست، معناى حرفى به چه درد مى‌خورد، اين اجتماع امر و نهى و مقدمه‌ واجب را ولش كن، اشتباه فكر كرده‌ايد. نخير، اين‌طورى نمى‌شود. بايد اينها را ياد بگيريد. اين، فن ماست. مكرر مى‌گفتم و الان هم همين را مى‌گويم كه بى‌مايه، فطير است.

طلبه‌يى كه در درس و علم، غور و خوض نداشته باشد، طلبه نيست و موضوع، منتفى است. بحث، سر طلبه است. طلبه، يعنى آن‌كه بايد درس بخواند. البته بعضى از آن حرفهايى كه ماها عادت كرده‌ايم بخوانيم، يا زيادى است و يا خالى از اولويت است؛ ولى جايش را بايد چيزهاى اولى‌، يا چيزهاى لازم پُر كند. مثالهايى كه ما زديم - معناى حرفى مشتق و ضد و فلان - معنايش اين نيست كه حتماً همه مباحث اين فصول، واجب و لازم است. نه، ممكن است اينها هم جزو همان چيزهايى باشد كه بعضى از آنها زيادى است. على‌اىّ‌حال، منظور اين است كه درسهاى رسمى حوزه را بايد حتماً خواند و ياد گرفت.

اين، اجتهاد است. اجتهاد، يك متد و يك شكل و يك طريقه است؛ رفتارى در فهميدن و كيفيتى در مشى به سمت حقيقت است. آن كيفيت را بايد بلد بود. اگر كسى راه را بلد نباشد، معلوم است كه به حقيقت نمى‌رسد. كسى راه‌آموخته و بلدشده نمى‌شود، مگر با خواندن همين درسها. اينها را بايد خواند، تا آن راه را ياد گرفت. آن متد را بايد فرا گرفت. بدون آن متد، نمى‌شود كارى كرد. بنابراين، با درس خواندن بايد در صحنه رزم سياسى و اجتماعى و نظامى شركت كرد و در صحنه‌ تبليغ و آگاهى‌بخشى به مردم وارد شد.

اين نكته را هم تأكيداً عرض مى‌كردم و عرض بكنم كه حضور نمايندگان طلاب در صحنه‌هاى تصميم‌گيرى حوزه‌ علميه لازم است، تا آن حضور در صحنه‌ى تصميم‌گيرى، به استفاده از بازوهاى فعال اين نيروها در صحنه‌ عمل منتهى شود. اگر در صحنه‌ تصميم‌گيرى نباشند، در صحنه‌ عمل نمى‌شود از آنها استفاده كرد. بايد به جوانان ميدان داده بشود. از فكر تازه - نه به معناى پذيرش، بلكه به معناى بررسى و گزينش - استفاده كنيد، تا كسانى كه داراى ابتكارند، قدمهاى خوب را بردارند.

اى بسا استعدادهاى برجسته‌يى وجود داشته باشد؛ اينها گم و دفن نشود. اى بسا، نظراتى عالى در چگونگى درس خواندن و كتاب درسى و روال بحثهاى اصولى و فقهى و غير اينها وجود داشته باشد؛ اينها مظلوم واقع نشود. اگر اين‌طور شد، هم حوزه عقب خواهد ماند، هم ممكن است دشمنانى كه با اصل كيان و بنا و استقرار حوزه مخالفند، از آنها سوء استفاده بكنند.

به نظر من، كار زيادى پيش روى شما برادران هست. اگر بخواهيم مصداقاً وارد بشويم، بايد بگوييم كه يكى از مسائل مهم تاريخ انقلاب ما، همين روزها دارد اتفاق مى‌افتد و آن، مسأله‌ مربوط به خليج فارس است. من معتقدم كه همه‌ ملت ما و بخصوص حوزه‌هاى علميه، بايد تصوير روشن و درستى از اين حوادث داشته باشند؛ بفهميم كه چه مى‌گذرد. به نظر من، آنچه كه امروز اتفاق مى‌افتد، براى ملت ايران و ديگرانى كه به مسائل جهان اسلام ذى‌علاقه هستند، از جهات مختلف قابل توجه است.

اولين مسأله‌ اساسى كه امروز در پيش روى مردم قرار دارد، عبارت از خوى تجاوزگرىِ بى‌پايان ابرقدرتها و قدرتهاى بزرگ جهانى و در رأسشان امريكاست. شايد براى توده‌هاى مردم دنيا، اين حقايق هيچ‌وقت اين‌طور آشكار نشده است كه امروز آشكار مى‌شود. اينها از آن طرف دنيا بلند شده‌اند به اين‌جا آمده‌اند، تا در مسأله‌يى كه مربوط به منطقه است و محققاً مى‌تواند در خلال روابط منطقه‌يى حل بشود، دخالت كنند، كه نفس دخالت، غلط است و اين دخالت را به اشدّ مايمكن از قساوت و بى‌رحمى انجام مى‌دهند.

شما ببينيد اينها با عراق چه مى‌كنند. مسأله، مسأله‌ حكومت و رژيم عراق و سردمدارانى كه خودشان بشدت مورد اعتراض و سؤال هستند - كه بعداً عرض خواهيم كرد - نيست؛ زيرا آنها خودشان هم در جرايم شريكند. مسأله، مسأله‌ ملت و كشور عراق است.

چرا يك كشور را اين‌طور ويران مى‌كنيد؟ چرا قدرتى، به صرف اين‌كه مى‌تواند شليك بكند، به خودش اجازه مى‌دهد كه به هر هدفى كه دلش مى‌خواهد، شليك كند؟ آخر به چه مناسبتى؟! مردم بصره و حله و عماره و بغداد و اعتاب عاليه و - آن‌طور كه نقل مى‌شود - بقيه‌ شهرهاى عراق، مگر چه گناهى كرده‌اند كه بايد جانشان را از دست بدهند، پالايشگاهشان را از دست بدهند، كارخانه‌شان را از دست بدهند، فرودگاهشان را از دست بدهند؟ ملت عراق، چند سال بعد از اين بايد كار بكند، تا بتواند آنچه را كه شما از او گرفته‌ايد، دوباره براى خودش تأمين بكند؟ آخر، اين چه جنايتى است كه انجام مى‌گيرد؟ از اين بزرگتر، جنايتى متصور نيست.

شما اگر جنگ داريد، به ميدان جنگ برويد؛ نيروهاى نظامى در آن‌جا هستند، با آنها بجنگيد. چرا شما از اول اعلام مى‌كنيد كه ما ده روز مى‌خواهيم جنگ هوايى بكنيم؟ جنگ هوايى، يعنى چه؟ جنگ هوايى، يعنى انداختن بمب بر سر شهرها. به نظر من، عريانتر از اين جنايتى كه امروز امريكا به كمك متحدان خودش - فرانسه و انگليس و ديگران - انجام مى‌دهد، وجود ندارد و تا آن‌جا كه ما يادمان مى‌آيد، وجود نداشته است. واى بر بشريتى كه همين جنايتكاران، پرچمداران حقوق بشر هم هستند!

ببينيد اين تمدن منحوس غربى، عجب فرهنگ غلطى را بر دنيا عرضه مى‌كند. واقعاً اينها كجايند؟ هزاران تُن بمب بر سر شهرها و مردم بى‌پناه و بچه‌ها و مريضها و پيرمردها و بى‌گناهها و غيرنظاميها بريزند، مانعى ندارد؛ ولى يكى از اين هواپيماهايى كه رفته اين همه جنايت كرده، ساقط بشود و خلبان آن را بگيرند بياورند در تلويزيون نشان بدهند، جنايتى مى‌شود كه همه‌ دنيا رويش سروصدا و اظهار تأسف مى‌كنند و مى‌گويند برخلاف كنوانسيون ژنو است! اين چه فرهنگى است؟! اين چه فرمول غلطى در فهم حقايق بشرى است؟! چرا شما كشتن انسانها را جنايت نمى‌دانيد؛ ولى آوردن يكى از اين كُشندگان را در تلويزيون، جنايت به حساب مى‌آوريد؟! همه اعتراض مى‌كنند، همه جنجال مى‌كنند!

من نمى‌فهمم، اين چه فرهنگى است؟! اين چه نكبتى بود كه از قِبَل اين غربيها براى دنيا به وجود آمد؟! مى‌خواهند اين فرهنگ را صادر كنند. مى‌خواهند اين كيفيت درك از مصالح و مفاسد بشرى و اخلاق اجتماعى را به همه‌ دنيا صادر كنند؛ همه هم بايد اين فرهنگ غربى را قبول كنند! اين، يك مسأله است.

امروز يكى از بزرگترين جنايتها انجام مى‌گيرد. عراق، مركز يكى از تمدنهاى قديمى و مركز تمدن عظيم اسلامى است. در اين كشور، مدرسه و مسجد و جايگاههاى مقدس هست. ملت عراق در طول ساليان متمادى زحمت كشيدند و خانه و مدرسه و خيابان و فرودگاه و كارخانه و پالايشگاه درست كردند؛ دست جنايتكارى هم به عنوان جنگ با رژيم عراق، درحالى كه نيروهاى آن رژيم همان‌جا جلوى مرز در مقابلش ايستاده‌اند، مى‌آيد مال مردم را ويران مى‌كند و اين‌همه نفوس طيبه و بى‌گناه را مى‌كشد. واقعاً مسأله‌ بسيار دردناكى است. به چه حقى شما به عراق حمله مى‌كنيد؟ به چه حقى مردم عراق را مورد تهاجم قرار مى‌دهيد؟

نكته‌ دومى كه بلافاصله بعد از اين قضيه مطرح مى‌شود، آن است كه ابرقدرتىِ اين ابرقدرتها - همان‌طور كه بارها گفته‌ايم - به توپ‌وتشرزدن است. اين‌همه قدرت افسانه‌يى براى خودشان در ذهنها تصوير كرده بودند و ملتهاى دنيا خيال مى‌كردند كه اگر اينها به هر كشورى يك اشاره بكنند، نابود خواهد شد. بسم‌اللَّه! شش ماه نيرو جمع كردند و اظهاراتشان هم اين بود كه در ظرف روزهاى كوتاهى، طرف مقابلشان را از بين مى‌برند. تا آن‌جايى كه خبرها در دنيا منعكس مى‌شود و ما هم مثل ديگران مى‌فهميم، اين‌طور نبوده است. يعنى آن طرفى كه حمله كرده، خوشبخت‌تر و روسفيدتر از آن طرفى كه به او حمله شده، نيست. حمله‌كننده هم همان‌قدر يا بيشتر، خسارت داده است و از نظاميهايش، همان قدر يا بيشتر هم كشته شده‌اند. البته او غيرنظامى زيادى را از مردم عراق كشته كه اين، جنايت است و كشتن هريك نفر از آنان يك قتل است و آقاى بوش به خاطر قتل مردم عراق به وسيله‌ بمبارانهاى شهرها و غيره، يك قاتل و يك جنايتكار است.

اين قدرتى كه ابرقدرتها براى خودشان درست كرده بودند، معلوم شد كه افسانه است. البته ما مى‌دانستيم. اين حقيقت جارى بر زبان امام بزرگوارمان(رضوان‌اللَّه تعالى‌عليه) كه «امريكا هيچ غلطى نمى‌تواند بكند»، يك بار ديگر آشكار شد. اين هم يك نكته است كه مورد توجه مردم دنيا قرار گرفت و بايد حقيقتاً اين نكته را فهميد و روى آن درست تكيه كرد. قدرتهاى درجه‌ يك عالم، با يكديگر جمع شدند؛ اما كارى را كه خيال مى‌كردند مى‌توانند انجام بدهند، نمى‌توانند انجام بدهند.

در اين‌جا، نكته‌ عبرت‌آميزى وجود دارد و آن، اين است كه تجهيزاتى كه امروز در مقابل اين نيروهاى مهاجم به وجود آمده است، مولود سوءنيت و خباثت خود اينهاست. خود آنها هستند كه اين پايگاهها و اين سكوهاى موشكى را درست كردند و اين موشكها و اين هواپيماها و اين ضدهواييها و اين تجهيزات مدرن و پيشرفته را به رژيم عراق دادند، تا با آنها اسلام را بكوبد. «فسينفقونها ثمّ تكون عليهم حسرة ثمّ يغلبون». همين‌طور شد. شرق و غرب، پول و سلاح و وسيله‌ تبليغات و امكانات دادند و تكنيكهاى نظامى در اختيار گذاشتند و همان چيزهايى كه داده بودند، تا با آنها اسلام نابود بشود، حالا در مقابل خودشان قرار داده مى‌شود و عليه خودشان به كار مى‌رود. بحمداللَّه نتوانستند با اين تجهيزات، اسلام و انقلاب اسلامى را نابود بكنند. اين هم آن نقطه‌ حقيقتاً عبرت‌انگيزى است كه بايستى فهميد و خدا را شناخت.

يك نكته هم نكته‌ مهمى است كه خطاب به سران رژيم عراق است. شماها چه كار مى‌كنيد؟ اين آقايانى كه امروز عراق را زير پاى مهاجمان متجاوز كشانده‌اند، در مقابل ملت عراق، چه حرف گفتنى دارند؟ به چه حقى مردم عراق را براى اشباع جاه‌طلبيهاى خودتان، اين‌طور به يك جنگ ناخواسته كشانده‌ايد؟ مگر رئيس يك كشور و مسؤولانش حق دارند كه تمام منابع حياتى و انسانى اين كشور را براى ارضاى جاه‌طلبيهاى خودشان، در معرض تلف و فنا و فساد قرار بدهند؟ مگر مى‌توانند چنين كارى بكنند؟ مگر شما قيّم مردم عراق هستيد كه رفتيد كويت را تصرف كرديد و اين‌طور اين كشور و اين ملت مظلوم را دم چك اين دشمنان خبيث قرار داديد؟! اين كار، هيچ قابل دفاع نيست و هيچ‌كس نمى‌تواند از آن دفاع كند. هر كس هم دفاع كند، هر كس هم موضع آنها را توجيه كند، خودش را فريب مى‌دهد.

شما چه دفاع وجدانى‌يى از خودتان داريد؟! آخر، كسى كه در ميدان جنگ شركت مى‌كند، بايد براى يك هدف و يك چيز مقدس و آرزوى قابل عرضه‌يى باشد. شماها وقتى كه در ميدان جنگ شركت مى‌كنيد، پيش خودتان چه مى‌گوييد؟ مى‌گوييد ما براى ارضاى جاه طلبيمان، خود و ملت خويش را در اين كوره گداخته انداختيم؟! آيا وجدان شما ارضا مى‌شود؟

يك وقت كشورى مثل جمهورى اسلامى است، كه ما در خانه‌ خود نشسته بوديم، به ما حمله كردند و ما هشت سال دفاع كرديم. اين دفاع، مقدس است. دفاع ما، دفاع از حيثيت و ناموس و دين و مرز و مردم و انقلاب و حكومت و نظام اسلامى و قرآن بود؛ اما شما كه كار خودتان را با يك تجاوز شروع كرديد و منافعتان با منافع امريكا اصطكاك پيدا كرد و دونفرى به جان هم افتاديد، نتيجه‌اش اين است كه ملت عراق و مردم منطقه، در اين بين متضرر مى‌شوند. از اين اقدام، چه كسى استفاده مى‌كند؟ اسرائيل خبيث.

جز همين چند فروند موشكى كه به آن سرزمين خورد و آنها قدرى طعم موشك را چشيدند و فهميدند كه اين فلسطينيهاى مظلوم، چگونه زيرفشار قرار دارند، باعث شد كه اسرائيل سوء استفاده كند و اهداف توسعه‌طلبانه‌ خودش را بيشتر تعقيب نمايد و در اين گيرودارِ دعوا و جنگ در خليج فارس، سيل مهاجرت را به طرف سرزمينهاى اشغالى فلسطين بكشاند. آنچه كه رژيم عراق انجام داده، قطعاً به سود دشمنان اسلام و به سود اسرائيل و عليه ملت عراق و عليه ملتهاى مسلمان منطقه است. سر جاه‌طلبى، دونفر با هم دعوا مى‌كنند؛ عده‌يى بى‌گناه پايمال خواهند شد. چه‌طور كسى مى‌تواند بگويد كه من پرچم دفاع از شماها را در دست دارم؟! مگر چنين چيزى مى‌شود؟ اين حرف، دروغ است.

و اما موضع جمهورى اسلامى. اين موضعى كه مسؤولان جمهورى اسلامى اعلام كرده‌اند،صددرصد اسلامى و انقلابى است؛ چون نفى تجاوزطلبى و تقبيح حوادثى است كه عليه مردم اتفاق افتاده است. بعضى سعى مى‌كنند كه كلمه‌ بى‌طرفى را به معناى غلطى معنا كنند. ما از اول انقلاب، در جنگ بين شرق و غرب، بى‌طرف نبوده‌ايم. ما از اول انقلاب تا حالا، عليه شرق و غرب جنگيده‌ايم. مگر اين‌طور نيست؟ شرق و غرب هم عليه ما متحد شده‌اند و جنگيده‌اند. آن روزى كه شرق و غرب هنوز با هم آشتى نكرده بودند و در دنيا شرق و غربى وجود داشت، شعار انقلاب ما «نه شرقى و نه غربى» بود؛ يعنى نفى هر دو و مخالفت با هر دو. اين، معنايش بى‌طرفى نيست. ما هرگز به نفع چپ، با راست دشمنى پيدا نمى‌كرديم؛ به نفع راست هم با چپ دشمنى پيدا نمى‌كرديم.

دو اردوگاه و دو جناحند كه به خاطر اهداف غلط و غيرالهى و نامقدس - از نظر ما و از نظر همه‌ انسانهاى واقع‌بين - با هم مى‌جنگند. جمهورى اسلامى، هر دو جناح را رد مى‌كند؛ چون در هر دو طرف، انگيزه‌ها مادّى است و به همين دليل هم با يكديگر تعارض پيدا كرده‌اند. آنها به دليل مادّى بودن، با هم تعارض پيدا كرده‌اند. اين‌طور نيست كه يكى الهى و يكى هم مادّى است. جنگ اسلام و كفر نيست. اين، موضع ملت ايران ماست.

براى ملت عراق، بشدت نگران و ناراحتيم. در اين چند روزه، هر وقت اين خبرها مى‌رسد - وقتى هم كه نمى‌رسد، به يادش هستم - به خاطر اين مردم بيچاره‌ مظلوم مسلمان بى‌پناهى كه به دليل قدرت‌طلبى و جاه‌طلبى از يك طرف، و خوى تجاوزگرى و درندگى از طرف ديگر، پايمال مى‌شوند، واقعاً قلباً ناراحت مى‌شوم. در اين قضايا بايد موضع درست را دانست و شناخت.

غرض، اينها وظايف سنگين حوزه‌هاى علميه است و نقش طلاب، انصافاً نقش بسيار مهمى است. من خواهش مى‌كنم كه شما آقايان، آن خصوصيات جوانى و آن شور و نشاط و جرأت و ابتكار و نوآورى جوانى را همراه با ضابطه‌گرايى و تدين و سنتهاى اخلاقى حوزه - كه احترام به بزرگتر است - ارج بنهيد و مهم بدانيد و حضور انقلابى خود را حفظ كنيد.

كسى كه در صحنه‌هاى انقلاب هيچ حاضر نبوده، از ارزش بسيار زيادى محروم است؛ اين را بدانيد. آن كسى كه در طول جنگ، غالباً در ميدان جنگ بوده، اگرچه حالا چهار ورق هم از ما عقب ماند، اما از ارزش بسيار والايى برخوردار است؛ كه «فضّل‌اللَّه المجاهدين على القاعدين اجرا عظيما». البته آن كسى هم كه نرفته، لابد عذر و علت و جهتى داشته، يا مورد احتياج نبوده است - «وكلّا وعداللَّه الحسنى» - اما آن كس كه رفته و مصداق مجاهد قرار گرفته، قطعاً از ارزش والا و بالايى برخوردار است. در محاسبات و افكار و حسابهايتان، اينها را در نظر داشته باشيد. البته معلوم است كه اينها را محاسبه هم مى‌كنيد؛ ما هم تأكيد مى‌كنيم.

خداوند ان‌شاءاللَّه به شما توفيق بدهد و تأييدتان كند. ان‌شاءاللَّه به همه‌ ما توفيق بدهد كه وظايفمان را بشناسيم و كارمان را انجام بدهيم.



السّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته

ادامه مطلب
دوشنبه 19 مهر 1389  - 5:39 PM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6273068
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی