سايت جوانآنلاين نوشت: يكي از ترفندهايي كه جريان فتنه طي يك سال و نيم گذشته از آن بهره گرفته، پنهان كردن خود در پشت نام بنيانگذار كبير انقلاب و زدن نقاب خط امامي براي فريب افكار عمومي است.
حتي برخي تئوريسينهاي اين جريان در يك توطئه آشكار براي شكستن وحدت موجود در جامعه سعي داشتند موسوي را به عنوان كانديداي بيت امام(ره) و احمدينژاد را كانديداي مدنظر بيت رهبري در آستانه انتخابات معرفي كنند تا با سوءاستفاده از عواطف مردم دينمدار نسبت به امام و دوران حيات نوراني ايشان بتوانند اين احساسات پاك را به سمت كانديدايي كه القا ميكردند "خط امامي " است، رهنمون كنند.
اما به راستي آيا اين جريان در سينه چاككردن امروزي خود براي خط امام و بهرهگيري بيش از اندازه از اين نام مبارك در اذهان مردم صادق است يا اينكه يك استراتژي است كه اين فرقه آن را بهترين مستمسك براي مشروع جلوهدادن افعال و مواضع خود يافته است. براي پاسخ به اين سؤال بايد اندكي به عقب برگشت و مواضع اين جريان را در زماني كه در مصدر حاكميت نظام بودند و دو قوه از سه قوه نظام اسلامي را در اختيار داشتند، بازكاوي كرد و اولويتهاي حاكم بر انديشه اين گروه را با انديشه مستحكم امام امت محك زد تا ميزان صداقت اينان عيان شود.
بقيه در ادامه
*تحقق حكومت برخاسته از دين اولين اولويت امام(ره)
در مطالعه سيره بنيانگذار انقلاب مييابيم كه ايشان بهدنبال ايجاد "حكومت دينداران " نبودند چرا كه در اين صورت حكومت پهلوي نيز همين ادعا را داشت و در حقيقت اين خواسته با همان سلطنت موروثي نيز قابل تحقق بود.
امام از اولين روزهاي قيام خود در سال 42 با مطرح كردن تز "ولايت فقيه و حكومت اسلامي " سعي داشتند دين را از "پستوي خانهها به داخل اجتماع " كشانده و بهجاي تئوريهاي استبداد فردي (سلطنت)، استبداد گروهي (كمونيسم)، حاكميت سرمايه (ليبراليسم)، احكام دين مبين اسلام را بر سرنوشت اجتماع حاكم سازند تا تمامي رفتارهاي فردي و اجتماعي، رابطه ميان حاكمان و مردم و همگي قوانين حاكم بر جامعه برخاسته از دين باشد.
*سياست درست، سياست نيرنگ
حضرت امام همچون شهيد مدرس ديانت و سياست را دو اصل جداييناپذير از نگاه مباني قرآن و اسلام ميدانستند و هميشه نسبت به كمرنگ كردن اتحاد اين دو اصل هشدار ميدادند. ايشان در خاطرهاي از دوران حبس و تبعيد خود اين موضوع را تبيين ميكنند و ميگويند: "وقتي كه ما در حبس بوديم و بنا بود كه حالا از حبس بيرون بياييم و برويم قيطريه و در حصر باشيم رئيس امنيت آن وقت در آنجا حاضر بود كه ما بنا بود از آن مجلس برويم ما را بردند پيش او. او ضمن صحبتهايش گفت كه آقا سياست عبارت از دروغگويي است. عبارت از خدعه است عبارت از فريب و پدرسوختگي است. اين را بگذاريد براي ما. من به او گفتم سياست درست از آن ما و سياست پدرسوختگي مال شماست. "
*سكولاريسم تز اصلاحات براي نجات انقلاب
برخلاف اين انديشه مستحكم امام، تئوريسينهاي اصلاحات به تأسي از غرب با قياس غلط انقلاب اسلامي به دوران كليساي قبل از رنسانس و تولد پروتستانيسم كه ديني بيخاصيت درونگرا و فارغ از حكومت را تبليغ ميكرد، تنها راه نجات انقلاب را در جدا كردن دين و آموزههاي ديني از رفتارهاي سياسي و اجتماعي برمي شمردند.
ترويج "سكولاريسم " و جدا دانستن نهاد دين از سياست در لفافه و آشكار، امري بود كه طي 8 سال حاكميت اصلاحات در جامعه هر روز از زبان مسئولان، سياستمداران و مطبوعات اين قوم ديده ميشد.
هفتهنامه پيام هاجر در 28 مهر 78 حكومت ديني را مردود قطعي دانسته و تأكيد ميكند: "حكومت ديني تفكري غلط است و بر همين اساس دين وسياست از يكديگر جدا ميباشند. "
مجتهد شبستري در روزنامه خرداد به مديرمسئولي عبدالله نوري وزير كشور دولت اصلاحات در مورخه 17 آبان 78 طي يك تناقض آشكار حاكميت حضرت رسول را اقتضاي زماني معرفي ميكند و ميآورد كه: "نهاد دين از سياست جداست و پذيرش امر حكومت توسط پيامبر بهخاطر اقتضائات زمان بوده است و لذا پس از تحولات فرهنگي و اجتماعي توسط پيامبر ميبينيم كه اين دو نهاد از هم تفكيك شدهاند. "
روزنامه عصر آزادگان پا را از اين فراتر برده و آشكارا از هدف خود و جريان اصلاحات براي مطرح كردن جدايي دين از سياست سخن ميگويد. اين روزنامه با وقاحت تمام به نقل از يوسفي اشكوري مينويسد: "من خواهان جدايي دين از دولت و خواهان ريشهكن كردن نظام ولايت فقيه هستم. " نكته تأسف بار اينكه اين روزنامه با اين اهانت آشكار به مهمترين ركن نظام اسلامي نه تنها توقيف نميشود حتي توسط دولتمردان دولت اصلاحات تذكر نيز نميگيرد.
روزنامه شرق از زبان كديور، فقه اسلام را فاقد ويژگي كشورداري ميشمرد و مينويسد: "سياست در فقه خلاصه ميشود اما فقه امري حقوقي نيست كه بتوان بهوسيله آن سياست و كشور را اداره كرد. فقيه در حوزه سياسي حق ويژهاي ندارد. "
ماهنامه كيان، اسلام را به تبعيت از راه سكولاريسمي كه مسيحيت در پيش گرفته دعوت ميكند و مينويسد: "اسلام چو مسيحيت در نهاد خود قابليت عرفي شدن و سكولاريزه شدن را دارد و چنين امري در حال وقوع است و ميرود كه اسلام هم آرام آرام جايگاه واقعي خود را كه امور اخلاق فردي است، پيدا كند. "
روزنامه شرق به قلم جهانبگلو راه مدرن شدن دين اسلام را كشاندن دين به حريم خصوصي ميشمرد و مينويسد: "مذهب و دين ميتواند مدرن شود همچنان كه كاتوليكها مدرن شدند براي مدرن شدن دين در قلمرو خصوصي قرار بگيرد نه در قلمرو عمومي ". سطور فوق قطرهاي بود از انديشه حاكم بر مطبوعات اصلاحطلبان كه از سوي دولتمردان مورد حمايت جدي قرار ميگرفت و حتي زماني كه رهبر انقلاب از پايگاه شدن برخي مطبوعات براي دشمن هشدار دادند، وزير ارشاد وقت كه اينك در انگلستان به رسانههاي دوستدار ايراني چون بيبيسي خدمت ميكند با وقاحت تمام اين سخن رهبر فرزانه انقلاب را رد ميكند. اينها را اگر كنار سخنان بزرگان اين جناح از جمله رئيس شوراي عالي انقلاب فرهنگي وقت بگذاريم كه سكولاريسم را تنها راه انقلاب اسلامي بر ميشمرد، عمق انحطاط فكري و جدايي آنان از خط امام بيشتر هويدا ميشود.
*تبديل قم به واتيكان شيعه
علاوه بر تز جداكردن دين از نهاد سياست و اجتماع، اين طيف براي اينكه بتواند روحانيت تشيع را كه اولين نقش را در بيداري و ايجاد بصيرت بين مردم طي قرون گذشته برعهده داشته بهطور مسالمتآميز كنار بگذارد به گونهاي اين موضوع را مطرح ميكند كه واكنش كمتري را برانگيزد. اين جريان براي متهم نشدن علني به مخالفت با روحانيت و مرجعيت، تز تبديل قم به واتيكان شيعه را مطرح ميكند و با اين ترفند سعي دارد حصاري دور مرجعيت بيدار شيعه كشيده تا آنان را از دخالت در امور جامعه بر حذر دارد و مرجعيت را در قم حبس كند.
جالب اينكه اين تز از سوي روزنامه خود دولت مطرح ميشود. روزنامه ايران 25 شهريور 77 مينويسد: "من موافقم كه در قم به عنوان يك شهر مذهبي سينماها را ببندند، همه خانمها با چادر مشكي بيرون بيايند براي اينكه عرف قم اين است و افرادي كه نميخواهند، بروند جاي ديگر زندگي كنند. در قم همه كارها بايد زير نظر روحانيت و حوزه علميه قم انجام گيرد. "
حال از لطايف روزگار است جناحي كه ميخواست دور قم را حصار بكشد و با تبديل آن به واتيكان دست علما و مراجع را از دخالت در دين و دنياي مردم كوتاه كند، اكنون مدافع مرجعيت و علما شده و براي زير سؤال رفتن جايگاه روحانيت شيعه در فتنه 88 اشك تمساح ميريزد.