به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

حضور امام رضا(ع)‌ در ايران موجب رشد و گسترش تشيع گرديد. مناظرات علمي ايشان از يك‌سو و تشكيل كلاس‌هاي درس در منزل خود و همچنين مسجد مرو از سوي دوم، و احاديث و سخنان ارزنده ايشان در زمينه‌هاي مختلف علوم و معارف اسلامي، از سوي ديگر موجب رشد و گسترش تشيع گرديد.


اشاره:
از جمله رويدادها و جريانات مهمي‌ كه در تاريخ ايران از جايگاه و منزلت والايي برخوردار است، سفر امام رضا(ع) به ايران و استقرار ايشان در مركز خلافت، يعني مرو(خراسان) در جايگاه ولايتعهدي مي‌باشد. هر چند اين سفر با اصرارهاي مأمون، خليفه وقت عباسي، صورت پذيرفت؛ اما در عمل داراي آثار و پيامدهاي درخشاني است. پرواضح است كه سياست امام در اين سفر تنها به افشاي سياست‌هاي خائنانه مأمون محدود نمي‌شد، بلكه در اين هجرت اهداف عالي ديگري نيز مورد توجه امام رضا(ع) قرار گرفت كه از جمله آنها تلاش براي برقراري پيوند با ايرانيان متمايل به تشيع و تبديل خراسان بزرگ به كانون تشيع و تلاش براي تحكيم مباني عقيدتي و كلامي شيعه با استفاده از فرصت وليعهدي بوده است. در اين مقاله برآنيم تا با اشاره به برخي تأثيرات از جمله رشد حوزه‌هاي علمي و گسترش تشيع، ايجاد فضاهاي زيارتي و عبادي، ايجاد موقوفات، شفاخانه يا دارالشفاء، مهاجرت سادات به ايران و قيام محمد بن قاسم، جايگاه هر مورد را مشخص و تبيين نماييم.

بقيه در ادامه

 

از جمله پيامدها و تأثيرات حضور امام رضا(ع) در ايران را مي‌توان به شرح زير برشمرد:

1ـ رشد حوزه‌هاي علمي و گسترش تشيع:
از جمله مسئوليت‌هاي مهم ائمه اطهار(ع) به ويژه امام رضا(ع)، از يك سو، ارشاد و هدايت آحاد مردم و سوق دادن آنها به قرآن و سيره‌ پيامبر اعظم(ص) و از ديگر سو، تعليم و تربيت مردم و توجه دادن آنان به علم و دانش و مبارزه با انواع ناداني‌ها، جهالت‌ها و شبهات و سرانجام تربيت شاگردان،‌ عالمان و انديشمندان بوده است، كساني كه هر يك در اعتلا و گسترش فرهنگ و مباني تفكرات شيعي سهم بسزايي داشته‌اند.
امام رضا(ع) هم در مدينه منوره و هم‌زماني كه به مرو هجرت نمود، همواره پاسخگوي تشنگان و جويندگان دانش و معرفت بود. در اين خصوص، آن حضرت فرمود: "دانش‌هاي ما را فراگيريد و به مردم ياد دهيد،‌ زيرا اگر مردم زيبايي سخن ما را بدانند، از ما پيروي مي‌كنند. "[1] همچنين ايشان مي‌فرمود: "من در روضه منوره نبوي مي‌نشستم، در حالي كه علماي بسياري در مدينه حضور داشتند، هنگامي كه يكي از آنان در پاسخ سئوالي در مي‌ماند، همگي آنان،‌ افراد را به نزد من مي‌فرستادند و من پاسخگوي سئوالات آنان بودم. "[2]
علي بن موسي الرضا(ع) طي دوران اقامت خود در مرو، براي ترقي انديشه و اعتقادات مردم خراسان بسيار تلاش نمود و با مناظره‌هاي علمي با اهل كتاب و نحله‌هاي فكري گوناگون، موجبات اعتلاي معرفت و بينش ديني اين منطقه را فراهم آورد. آن حضرت، با تشكيل محافل علمي، كلامي و حديثي به دفاع از اصول اسلام و فرهنگ اهل بيت پرداخت و به شبهات و ايرادات فِرَق مختلف پاسخ داد.[3] شمار مناظرات امام رضا(ع) با اهل كتاب و نمايندگان مسيحيان، يهوديان، مانويان، زرتشتيان، صابئين و فرق اسلامي بسيار است.[4] مباحث اين مناظرات علمي درباره آفرينش جهان، توحيد، صفات خداوند، انبياي الهي و عصمت آنان، جبر، اختيار و امامت، تفسير آيات گوناگون قرآن، فضايل اهل بيت(ع)، احاديث، دعا و احكام دين بود.[5]
اين مناظرات از يك‌سو موجبات عظمت علمي امام رضا(ع) و از سوي ديگر زمينه رسوايي و سرافكندگي مأمون در مقابل علماي اديان و از سوم سو، حقانيت و شايستگي امام(ع) و غاصبانه بودن خلافت مأمون و از سوي چهارم زمينه پي‌بردن علماي اديان نسبت به جايگاه رفيع شريعت، و احكام اسلام و كامل بودن آن را فراهم نمود.
گفتني است كه امام رضا(ع) جريان پشيماني و رسوايي مأمون را قبل از برگزاري مناظرات با علماي اديان، به "نوفلي " چنين فرموده بودند: "اي نوفليّ! مي‌خواهي بداني چه زماني مأمون پشيمان مي‌شود؟‌ گفتم: بله، فرمود: زماني كه ببيند با اهل تورات با توراتشان و با اهل انجيل با انجيلشان و با اهل زبور با زبورشان و با صابئين به عِبري و با زردشتيان به فارسي و با روميان به رومي و با هر فرقه‌اي از علما به زبان خودشان بحث مي‌كنم، و آنگاه كه همه را مجاب كردم و در بحث بر همگي پيروز شدم و همه آنان سخنان مرا پذيرفتند، مأمون پشيمان خواهد شد. و لا حول و لاقوه الا بالله العلي العظيم. "[6]
با توجه به جوّ عقل‌گرايي كه در زمان مأمون اوج گرفته بود و درگيري معتزله[7] و اشاعره[8] و انشعابات اين دو و سر برآوردن فرقه‌هاي گوناگون در آن دوره كه منشأ آن رواج و توسعه كاربرد عقل در مسائل كلامي و ديني بود، حضور امام رضا(ع) براي تبيين و تحكيم مواضع شيعه و رفع شبهات از آن و رهنمون شيعيان بسيار ضروري و مفيد مي‌نمود.[9] علي‌بن موسي‌الرضا(ع) افزون بر شركت در مناظرات عمومي و مجالس علمي كه مأمون آنها را تدارك مي‌ديد،‌ در منزل خود و مسجد مرو نيز حوزه علمي تشكيل داد و پذيراي شيعيان و پيروان خويش شد، شيعياني كه از شهر‌ها و روستاهاي دور و نزديك و از طبقات گوناگون براي زيارت آن حضرت و گرفتن راهنمايي و كسب معارف علمي و ديني و حل شبهات و مسائل گوناگون مي‌آمدند تعداد ايشان هر روز بيشتر مي‌شد، تا جايي كه مأمون احساس خطر كرد و به محمدبن عمرو طوسي دستور داد مانع ورود و اجتماع آنها در خانه حضرت شود. حضرت پس از شنيدن اين خبر فرمود: "... خدايا! از كسي كه به من ظلم كرده، مرا خوار نموده و شيعيان را از درب خانه من دور كرده است، انتقام مرا بگير، تلخي‌ خواري و خفت را بدو بچشان چونانكه او به من چشانيده است، و وي را از درگاه رحمت و كَرَمت دور ساز... "[10]
اين خبر از يك سو نشانه‌ عظمت علمي امام و تلاش‌هاي وافر ايشان در انتقال دانش و معارف علمي و ديني به شيعيان بود و از دوم سو، گسترش حوزه‌هاي علمي و كانون‌هاي شيعي را در برداشت و از سوي سوم، نشان‌دهنده ازدياد مشتاقان، علاقمندان و شيعيان به حضرت بود، تا از سرچشمه معارف ولايي سيراب گردند، و در آخر نيز بيانگر سازش‌ناپذيري حضرت در مقابل دستگاه ظالمانه مأمون بود، چنانكه بلافاصله پس از راندن شيعيان از منزل ايشان، آن امام اعتراض و شكايت خود را به صراحت اعلام كرد.
شايان ذكر است كه اسوه عملي بودن و مقام معنوي و عظمت علمي علي‌بن‌موسي‌الرضا(ع) از زمينه‌هاي مهم در جذب مردم به سوي ايشان بود. امام(ع) از هر فرصتي در جهت اعتلاي اسلام و گسترش فرهنگ ناب شيعي استفاده نموده و در صدد بود به شيوه خالصانه امر به معروف و نهي از منكر نمايد و جلوي انحرافات را مسدود كند. از جمله روزي مأمون از امام رضا(ع) خواست كه نماز عيد را اقامه كند، اما امام ابتدا نپذيرفتن تا اينكه مأمون اصرار كرد، حضرت فرمود: "... من آنگونه كه رسول خدا(ص) و اميرالمؤمنين(ع) (براي نماز عيد) بيرون مي‌رفتند، بيرون خواهم رفت. "[11] مأمون پذيرفت، آن حضرت با پاي برهنه به راه افتاد، پس از اندكي راه را رفت و آنگاه سر به سوي آسمان بلند كرد و تكبير گفت همراهان و مواليان او نيز تكبير گفتند، گويي آسمان و در و ديوار نيز با او تكبير مي‌گفتند، مردم كه حضرت رضا(ع) را با آن حال ديدند، صداي تكبيرش را كه شنيدند، چنان صداها را به گريه بلند كردند كه شهر مرو به لرزه در آمد. خبر به مأمون رسيد، فضل بن سهل به مأمون گفت: اگر علي‌بن موسي‌الرضا(ع) بدين حال به مصلي برود، مردم شيفته‌ او خواهند شد و همه ما بر خون خود بيمناك هستيم. مأمون نيز دستور بازگشت حضرت را داد و امام(ع) نيز بازگشت.[12]
با توجه به آنچه گفته شد، درمي‌يابيم كه امام(ع) در برنامه‌هاي عبادي خويش نيز بر آن بود تا سنت رسول‌الله(ص) و اميرالمؤمنين را زنده نگهداشته و تحقق بخشد، مسئله‌اي كه در تبيين جايگاه شيعه و معارف اسلامي نقش برجسته‌اي دارد.
از ديگر نتايج پربار دوران اقامت علي‌بن موسي(ع) در مرو، فراهم شدن زمينه رشد و گسترش تشيع در خراسان بود. مردم خراسان كه از پيش دوستدار خاندان رسالت بودند، پس از حضور آن حضرت محبت و ارادتشان به اهل بيت(ع) و علويان بيشتر شد، به گونه‌اي كه مدفن امام رضا(ع) يكي از پايگاه‌هاي مهم تشيع در طول تاريخ درآمد و بر تاريخ فرهنگ و هنر و اقتصاد ايران و تشيع تأثير عميقي نهاد[13]. بي‌شك زيارت قبور ائمه به ويژه امام رضا(ع) يكي از بهترين شعاير مذهبي شيعه بود كه در طول تاريخ، مشتاقان و شيعيان از آن بهره‌مند گرديدند.[14]
يكي از حوادث مهمي‌ كه باعث محبوبيت بيشتر امام رضا(ع) در ميان مردم خراسان و شيعيان گرديد، نزول باران رحمت بر اثر دعاي حضرت بود. هنگامي كه حضرت به ولايتعهدي مأمون منصوب شد، منطقه خراسان دچار كم‌آبي شد و مزارع و باغات در معرض خطر قرار گرفت. مأمون از امام(ع) خواست كه دعا كند و از خداوند بخواهد تا باران رحمت خود را نازل نمايد. امام(ع) به خواسته مأمون پاسخ مثبت داد و پذيرفت كه در پيشگاه الهي دعا كند. سرانجام در موعد مقرر به بيابان رفت و مردم زيادي نيز گرد آمده بودند. حضرت بر فراز منبر قرار گرفت و پس از حمد و ثناي پروردگار عرض كرد: "بارالها! تو قدر و منزلت اهل بيت(ع) را بالا بردي و به آنان بزرگي و عظمت بخشيدي، مردم به اميد فضل و رحمت تو به ما متوسل شده‌اند، از تو درخواست دارم حاجت آنها را برآوري و باران رحمتت را نازل نمايي، باراني كه ويراني و زيان به بار نياورد، باراني كه شروع آن موقعي باشد كه مردم از صحرا برگشته و به منازل و قرارگاه‌هاي خود رسيده باشند. " سرانجام دعاي حضرت مستجاب شد و همانطور كه از پيشگاه الهي درخواست نموده بود عملي گرديد.[15]
نزول باران رحمت بر اثر دعاي حضرت(ع) موجب قدرشناسي مردم گرديد و همه يك زبان مي‌گفتند: بزرگواري‌ها و كرامات حضرت باري تعالي بر فرزند پيامبر اسلام(ص) گوارا باد.
محتمل است كه هدف مأمون از فرستادن حضرت براي دعاي باران، اين بود كه ايشان پس از حضور در بيابان به اتفاق انبوهي از مردم و دعا در پيشگاه الهي، دعايشان مستجاب نشود و ايشان را در ميان عامه‌ مردم تحقير نمايد. اما با استجابت دعاي حضرت، موقعيت مأمون نيز تضعيف و اين حادثه براي وي گران تمام شد.
استجابت دعاي حضرت و نزول باران رحمت، از يك سو موجب فزوني محبوبيت و علاقمندي به امام رضا(ع) در افكار عمومي شد و از ديگر سو، زمينه نفوذ تشيع و گرايش به آن را مخصوصاً در افرادي كه معرفت و علاقمندي آنها به امام(ع) ريشه‌دار و عميق بود، فراهم كرد.
گذشته از مناظرات[16] كه پيش‌تر گفته شد، احاديث و روايات بسياري از امام رضا(ع) در زمينه‌هاي مختلف علوم و معارف اسلامي شيعه چون فقه، اصول عقايد، اخلاق و... براي ما به يادگار مانده كه گنجينه‌اي بس گرانبهاست.
در مجموع دوران پربار امامت امام رضا(ع) به ويژه دهه دوم آن، دوران آزادي و آسايش نسبي شيعيان است؛ در اين دوران، شيعيان و سادات از اطراف براي ديدن و بهره‌بردن از محضر علي‌بن موسي‌الرضا(ع) به خراسان روي آوردند. بي‌شك عقايد، فقه و انديشه شيعه در اين دوران گسترش در خور توجهي داشت.[17]

2ـ ايجاد فضاهاي زيارتي و عبادي:
پس از شهادت مظلومانه علي‌بن موسي‌الرضا(ع) دوستان و شيعيان متوجه زيارت آن حضرت شدند. بقعه رضويه، نخست محوطه كوچكي بود كه در ميان باغ بزرگي قرار داشت. روضه مطهره رضويه از همان روز نخست خادم داشته و شخصي كليددار حرم مطهر بوده است. پس از مدتي در كنار قبر آن حضرت مسجدي ساخته و در اختيار زائران قرار مي‌گيرد. به موازات ساختن مساجد رباط‌هايي نيز جهت سكونت زائران امام(ع) ساخته و متصديان در آنجا به فعاليت مي‌پرداختند و براي رفاه و آسايش زائران كوشش مي‌كردند.[18]
ظاهراً نخستين گروهي كه در كنار قبر مطهر سكونت اختيار مي‌كنند، خادمان روضه مباركه، كسبه و اصناف بوده‌اند، از اين تاريخ كه زمان آن مشخص نيست، مشهد امام علي بن موسي‌الرضا(ع) محل مسكوني مي‌شود و اندك اندك در آنجا سكونت مي‌يابند و بعد از مدتي حالت يك قصبه را به خود مي‌گيرد و به "مشهدرضا " معروف مي‌گردد.[19]
در قرن سوم و چهارم هجري سه گروه در مشهد اقامت داشتند: نخست خادمان و كارگزاران روضه مباركه، دوم علما و سادات كه براي قرب جوار، تبليغ احكام و اقامه شعائر ديني در آنجا سكونت داشتند و سوم افرادي كه براي كسب و كار به آنجا رفته بودند و حوائج ساكنان و زائران را برآورده مي‌كردند.[20]
سلاطين آل‌بويه به مشهد مقدس رضوي توجه داشته‌اند تا‌ آنجا كه ركن‌الدوله يكي از اميران اين سلسله براي زيارت حضرت رضا به مشهد مشرف مي‌گردد.[21] صاحب بن عباد كه در ري حكومت و وزارت داشته نيز به مشهد مقدس عنايت داشته است.[22]
در قرن نهم هجري كه مصادف با سلطنت تيموريان است، مشهد مقدس رضوي به صورت مركزي ديني، فرهنگي، هنري و اقتصادي درآمد و مردم از اطراف و اكناف به آنجا مي‌آمدند. شاهرخ امير تيمور كه در هرات حكومت مي‌كرد، به مشهد مقدس عنايتي بسيار داشت. در اين ايام به دليل وجود امنيت، مردم از گوشه‌ و كنار، براي زيارت به مشهد مشرف مي‌شدند. در اين دوره فضاهاي جديدي براي عبادت و زيارت ساخته مي‌شد و در اختيار زائران حضرت رضا(ع) قرار مي‌گرفت. گوهرشادآغا رواق بزرگ دارالسياده، رواق دارالحفاظ و رواق دارالسلام را ساخت و در همين زمان، مسجد مجلل و باشكوه گوهرشاد نيز بنا گرديد.[23]
مسجد جامع گوهرشاد يكي از مهم‌ترين و زيباترين مساجد تاريخي در بلاد و اماكن اسلامي به شمار مي‌رود. اين مسجد باشكوه يادگاري از قرون گذشته و نمونه‌اي از معماري‌هاي سنتي اسلامي است كه در جوار بارگاه ملكوتي علي بن موسي‌الرضا(ع) قرار گرفته و متصل به آن است. اين مسجد در سال 821 هجري بنا گرديد و باني آن گوهرشاد آغا فرزند امير غياث‌الدين ترخان و همسر شاخرخ، فرزند امير تيمور گوركاني است كه از خاندان مشهور و معروف در عهد تيموريان بودند. گوهرشاد آغا از بانوان بزرگ و نيكوكار عصر خود به شمار مي‌رفت و يادگارهاي بسياري در مشهد رضوي و هرات از خود بر جاي نهاد.[24] خواندمير در اين باره مي‌نويسد: "گوهرشاد آغا به صفت عفت و نَصَفَت اتصاف داشت و همواره همت عالي فهمت بر تعمير بقاع خير و اشاعه مبرات مي‌گماشت از آثار او در شمال دارالسلطنه هرات، مدرسه و مسجد جامعيت در غايت زيب و زينت و در مشهد مقدسه رضويه نيز مسجد جمعه در كمال تكلف ساخته و مستقلات خوب و اسباب مرغوب بر اين بقاع وقف نموده. "[25]
اماكن زيارتي در قرن دهم و يازدهم مصادف با حكومت صفويه در ايران است. اعلام تشيع اثني عشري يا "دوازده امامي " در سال 907 هجري به عنوان مذهب رسمي كشور در دوران حكومت تازه تأسيس صفويه، كه هنوز پايه‌هاي خود را تحكيم نكرده بود، از سوي شاه‌اسماعيل در تبريز، مهم‌ترين تصميم وي بود.[26] آنان مذهب تشيع را در سرزمين‌هاي تحت قلمرو خود گسترش دادند و بدين رو شيعيان و محبان اهل بيت(ع) نيز از فضاي تقيه بيرون آمدند. در اين زمان مشهد مقدس رضوي رونق زيادي يافت و مردم، گروه گروه از شهرها و ولايات به اين سرزمين روي آوردند به دليل امنيت راه‌ها و سركوب شدن مخالفان و معاندان، زائران خود را از اقصي نقاط آذربايجان و قفقاز و از صغد خوارزم، از بدخشان و طخارستان و هند و سند و جنوب و شمال كشور پهناور به مشهد مقدس مي‌رساندند.[27]
با شهادت علي‌بن موسي‌الرضا(ع) از يك سو علاقمندان به مكتب اهل بيت‌(ع) به ويژه امام رضا(ع) بيشتر مي‌شدند و مشتاقان آن حضرت با تحمل زحمات بسيار به زيارت ايشان همت مي‌گماشتند. از دوم سو، با گذشت زمان، فضاهاي زيارتي همراه با معماري اسلامي و سنتي رونق و فزوني يافت. و از سوم سو تلاش براي ايجاد رفاه حال زائران آن حضرت در طول دوران مختلف به عنوان يكي از محورهاي مهم فعاليت‌هاي متصديان مشهدالرضا(ع) محسوب گرديد. و سرانجام اسكان علما و سادات در جوار مرقد امام رضا(ع) در جهت تبليغ دين و توسعه و ترويج تشيع نيز اهميت بسزايي يافت.

3ـ ايجاد موقوفات:
آستان قدس رضوي يكي از مؤسسات مذهبي است كه داراي موقوفات بسيار است. در ادوار تاريخ و قرون، از ميان دوستان و شيعيان و شيفتگان علي‌بن موسي‌الرضا(ع) هر كس به قدر استعداد و توانايي خود مقداري از ما يملك خود را براي آن بارگاه ملكوتي وقف كرده است تا زائران و نيازمندان از حاصل آن بهره‌مند گردند. بر طبق اسناد موجود، قديمي‌ترين سندهاي وقفي مربوط به قرن دهم هستند. قديمي‌ترين سند وقف غيرمنقول نيز مربوط به وقف‌نامه "عتيق علي طوسي " است كه سال 931 هجري تنظيم شد. و پس از آن وقفنامه سيدعلي حسيني گنابادي است كه در سال 957 هجري ملكي را در قريه زيبد گناباد وقف آستان قدس كرده است.[28]
موقوفات حضرت رضا(ع) در گذشته بسيار گسترده‌تر از امروز بوده و اكنون رَقبات زيادي در افغانستان و يا در مناطق خوارزم و ماوراءالنهر كه جزء منطقه خراسان بوده‌اند، واقع شده كه با تغيير مرزهاي سياسي در آن طرف مرزها مانده‌اند. گفتني است در قفقاز و آذربايجان شوروي و در هند و پاكستان نيز در سابق موقوفه‌هايي وجود داشته است. تعدادي مؤسسه ديني به نام امام رضا(ع) در هند و پاكستان نيز اكنون وجود دارند كه مورد توجه شيعيان آنجاست و مردم در روزهايي خاص در آن اماكن گرد هم مي‌آيند و از فضائل و مناقب آن حضرت سخن مي‌گويند و به نام آن امام نذر و نياز مي‌كنند.[29]
در ميان موقوفات از يك دهِ ششدانگ، يا يك مزرعه، يا يك باغ بزرگ، يا وقف خانه‌اي كوچك و يا سراي تجاري، مغازه و... وجود دارند كه هر كدام به منظوري از طرف واقفان و دوستان حضرت رضا(ع) وقف شده‌اند. بيشتر املاك آستان قدس در حومه مشهد و بلوكات تابعه مشهد و ساير شهرستان‌هاي خراسان و معدودي نيز در تهران، قزوين، رشت، مازندران، آذربايجان، كرمان، اصفهان و شيراز است. برخي از املاك مزبور شش‌دانگ و پاره‌اي سهام، معدودي از آن وقف است.[30] با توجه به آنچه در مورد موقوفات گفتيم، اين نكته آشكار مي‌شود كه سنت پسنديده وقف با نيات خير و عام‌المنفعه از سوي بانيان آن معمول گرديده و تا كنون ادامه دارد.

4ـ شفاخانه يا دارالشفاء:
با استناد به برخي از متون تاريخي در مي‌يابيم كه در جوار بارگاه ملكوتي حضرت علي‌بن موسي‌الرضا(ع) از قديم شفاخانه و يا دارالشفاء وجود داشته و مردماني مستضعف از آن بهره مي‌برده‌اند. در كنار قبر مطهر آن امام بزرگ حكيمان و طبيباني بوده‌اند كه در شفاخانه مباركه، بيماران را معالجه مي‌كرده‌اند. از عصر صفوي نام طبيب و حكيمي كه در آستان قدس رضوي بيماران را معالجه مي‌كرده است. اسكندر بيك تركمان در كتاب "تاريخ عالم آراي عباسي " مي‌نويسد: "حكيم عمادالدين محمود كه در علم و حكمت و دانشوري و حذاقت ‌مشهور آفاق بوده، رسالات مرغوب و نسخه‌هاي غريب از او در علم طب و تربيت معاجين و معالجه امراض مزمنه و مواد حاره خصوصاً جرب صغير و كبير، كه بين‌الجمهور به آتشك مشهور است، معتمد عليه اطباست. " تا آنجا كه مي‌گويد: "چون شاه جنت مكان در رواج و رونق آستانه مقدسه حضرت امام الجن و الانس به اقصي الغايه توجه مرعي داشته، از هر طبقه آنچه بهتر بود به خدمات آن سركار تعين مي‌فرمودند، او نيز به طبابت سركار فيض آثار مأمور گشته، مدت‌ها در مشهد مقدس معلي به معالجه مرضي مشغولي داشت و الحق جامع صفات و كمال و زبده اصحاب گزيده و ارباب افضال بود. "[31]

5ـ مهاجرت سادات به ايران در آستانه ورود امام رضا(ع) به خراسان:
يكي از دلايل عمده نفوذ تشيع در ايران، ورود سادات علوي به اين منطقه بوده است. دلايل ورود سادات به ايران عبارت است از:
1ـ امن بودن مناطق ايران: ايران دور از دسترس حكومت‌هايي بود كه مركز آنها در شام و يا عراق قرار داشت. فشارهاي عباسيان و پيش از آنها امويان، باعث شد كه آنها بدين مناطق مهاجرت كنند.
2ـ مرفه بودن شهر‌هاي ايران.
3ـ محبوب بودن آنان نزد مردم اين سامان، چه آنكه آنها فرزندان رسول خدا(ص) بودند.[32] اين مهاجرت‌ها بيشتر از قرن دوم به بعد بوده است، به ويژه با آمدن حضرت علي‌بن موسي(ع) به ايران. تسامح مأمون در مقابل سخت‌گيري پدرش رشيد نسب به سادات، در رشد و گسترش علويان تأثير بسزايي داشت. او گرچه با قيامهاي آنها به شدت برخورد كرد، به علت اعتقادي كه به برتري علي(ع) بر ساير خلفا داشت، نسبت به علويان نيز احترام زيادي قائل بود، اما با اين همه، سياست او در اواخر نسبت به اين افراد، كه در هر حال حكومت عباسيان را تهديد مي‌كردند، كاملاً‌ عوض شد. آمدن حضرت فاطمه معصومه(س) به ايران از جمله‌ مهاجرت‌هايي بود كه همزمان با آمدن علي‌بن موسي(ع) به ايران صورت گرفت.[33] حضور اين بانوي گرامي سبب گسترش بيشتر تشيع در قم گرديد. آنسان كه پس از رحلت و به خاك سپردن ايشان در اين شهر نيز تربت مطهرش مورد زيارت خاص و عام قرار گرفت، حتي بعد از وفات ايشان عده‌اي از سادات نيز به قم مهاجرت كردند.
حضرت احمدبن موسي كاظم(ع) نيز در دوره مأمون با گروهي عازم شيراز شد تا سرانجام به برادرش امام رضا(ع) بپيوندد. چون قتلغ‌خان، فرماندار مأمون در شيراز از آمدن احمد آگاه شد، در بيرون شهر در محلي روي به احمد آورد كه به آن نقطه خان زينال، مي‌گفتند. هر دو گروه با هم برخورد كردند و ميانشان جنگ در گرفت، پس مردي از ياران قتلغ فرياد زد: اگر مي‌خواهيد به امام رضا(ع) برسيد، او شهيد شد. هنگامي كه ياران احمد بن موسي اين سخن را شنيدند،‌ از اطرافش پراكنده شدند و جز بعضي از قبيله و برادرانش كسي با او نماند. پس به طرف شيراز روي آورد و مخالفان در پي او آمدند و در همين نقطه كه اكنون آرامگاه اوست و به شاه‌چراغ معروف است، وي را به شهادت رساندند.[34]
مرعشي درباره آمدن سادات به ايران چنين مي‌نويسد: "سادات از آوازه ولايت و عهدنامه مأمون كه بر حضرت امام پناهي داده بود، روي بدين طرف نهادند و او را بيست و يك برادر بودند. اين مجموع برادران و بنواعمام از سادات حسيني و حسني، به ولايت ري و عراق رسيدند... "[35]
پس از اقدام مأمون در به شهادت رساندن حضرت امام رضا(ع) سادات به ديلمستان و طبرستان پناه بردند. مرعشي در اين باره‌ مي‌نويسد: "... چون سادات خبر غدر مأمون، كه با حضرت رضا كرد، شنيدند پناه به كوهستان ديلمستان و طبرستان بردند و بعضي بدانجا شهيد گشتند و مزار و مرقدشان مشهور و معروف است و بعضي در همان جا توطن نمودند و اولاد و اتباع ايشان باقيست و چون اصفهبدان مازندران در اوايل كه اسلام قبول كردند، شيعه بودند و با اولاد رسول‌الله(ص) حسن اعتقاد داشتند، سادات را در اين ملك مقام آسان‌تر بود... "[36]
اين مزارهاي متبرك در ايران، نمودي است از آرمان‌هاي راستين تشيع كه از اسلام ريشه گرفته بود و در حقيقت پشتوانه عظيمي براي معيارها و ارزش‌هاي والاي مكتب تشيع محسوب مي‌گرديد. اين مكان‌ها افزون بر اينكه محلي براي زيارت مشتاقان خاندان اهل بيت(ع) بود، مدرسه بزرگي نيز براي زائران تلقي مي‌گرديد كه از معرفت امامزادگان و فضايل اخلاقي آن بزرگواران بهره‌مند گردند و از سويي به مظلوميت و حقانيت آنان پي برند كه اين خود در گسترش مذهب شيعه نيز مؤثر بود. به بيان ديگر، اين آرامگاه‌ها هر كدام به كانوني براي گسترش فرهنگ تشيع تبديل گرديد.

6ـ قيام محمد بن قاسم:
يكي از نتايج زودرس تأثير امام رضا(ع) در خراسان، قيام محمد بن قاسم مي‌باشد. اهميت نفوذ تشيع و گستردگي آن پس از ورود امام رضا(ع) در خراسان به گونه‌اي بود كه زمينه قيام محمد بن قاسم علوي در طالقان فراهم شد. هر چند اين قيام در سال 219 هـجري و چند سال بعد از شهادت امام رضا(ع) رخ داد، از آن روي كه باعث گسترش تشيع در بخشي از خطه ايران گرديد، در خور توجه است. محمد بن قاسم در زمان معتصم در طالقان خروج كرد و پس از جنگ‌هايي كه ميان او و عبدالله بن طاهر روي داد، سرانجام عبدالله او را دستگير كرد و به نزد معتصم فرستاد.[37] وي پيش از آن مدتي در جوزجان تلاش كرد و طولي نكشيد كه چهل هزار نفر از مردم آنجا با وي بيعت كردند.[38] كه اين خود بيانگر وسعت گرايش‌هاي شيعي در خراسان است.

سخن پاياني:
1ـ حضور امام رضا(ع) در ايران موجب رشد و گسترش تشيع گرديد. مناظرات علمي ايشان از يك‌سو و تشكيل كلاس‌هاي درس در منزل خود و همچنين مسجد مرو از سوي دوم، و احاديث و سخنان ارزنده ايشان در زمينه‌هاي مختلف علوم و معارف اسلامي، از سوي ديگر موجب رشد و گسترش تشيع گرديد. ايرانيان، به ويژه خراسانيان، در اظهار مهر و محبت به ائمه اطهار(ع) و به خصوص به امام رضا(ع) كوشش فراوان كردند.
2ـ پس از شهادت امام رضا(ع) دوستان و شيعيان آن حضرت متوجه زيارت آن حضرت شدند و تدريجاً فضاهاي زيارتي و عبادي در مشهدالرضا پديدار گرديد و اصناف و اقشار مختلف مردم به ويژه علماي شيعه در آن سكني گزيدند.
3ـ با توجه به شخصيت همه جانبه و والاي امام رضا(ع) بانيان خير علاقمند به سنت حسنه خيررساني بوده و قسمتي از مايملك و دارايي خود را وقف آستان مقدس رضوي مي‌نمودند. و حتي در كنار بارگاه ملكوتي امام(ع) دارالشفاء براي معالجه بيماران احداث گرديد.
4ـ در قرن دوم هجري به دليل فشارهاي امويان و عباسيان، سادات به ايران مهاجرت كردند و در هنگام ورود امام رضا(ع) به ايران نيز عده‌اي از آنها به اين سرزمين آمدند كه بعدها تحت تعقيب عباسيان قرار گرفتند و عده‌ زيادي از آنها در شهرهاي مختلف به شهادت رسيدند و مزارهاي هر يك به كانوني براي فرهنگ تشيع تبديل گرديد و موجبات گسترش شعائر و معارف شيعه را فراهم كرد.

---------------------------------------------------------------------
پي‌نوشت‌ها:
[1] ـ مجلسي، بحارالانوار، ج 2، ص 30.
[2] ـ طبرسي، اعلام الوري باعلام الهدي، ج 2، ص 64.
[3] ـ منتظرالقائم، تاريخ امامت، ص 216.
[4] ـ براي اطلاعات بيشتر بنگريد به: شيخ صدوق، عيون اخبارالرضا، ج1، ص 313 تا 388.
[5] ـ تاريخ امامت، ص 216.
[6] ـ شيخ صدوق، عيون اخبارالرضا،ج1، ص 316.
[7] ـ واصل بن عطا در پاسخ به شخصي كه در مجلس درس حسن بصري پرسيده بود "موقعيت كسي كه گناه كبيره‌اي مرتكب شود، چيست "، گفت: كه صاحب گناه كبيره نه كافر است مطلقاً، و نه مؤمن است مطلقاً، بلكه او در منزلي ميان اين دو منزل است. پس برخاست و پاي ستوني از ستون‌هاي مسجد بصره عزلت گزيد. حسن با ياران خود گفت: واصل از ما عزلت گزيد، از اين رو آنان را معتزله ناميده‌اند. بنگريد به: علي محمد ولوي، تاريخ علم كلام و مذاهب اسلامي، ج 2، ص 329 و 330.

[8] ـ‌ ابوالحسن اشعري اعتماد و اتكاي مطلق به عقل را جايز ندانسته و معتزله را در اين مورد سرزنش كرده است، او علت بسياري از انحرافات معتزله را اعتماد به عقل دانسته است. وي در زمينه عقل جانب ميانه را گرفته و مذهب اوسط را اختيار كرده و مي‌گفت خدا به عقل حاصل شود و به شرع واجب گردد. (همان، ص467)

[9] ـ ناصري داودي، تشيع در خراسان در عهد تيموريان، ص 66.

[10] ـ عيون اخبارالرضا(ع)، ج2، ص 400و401.

[11] ـ شيخ مفيد، الارشاد، ج 2، ص 256 و 257

[12] ـ همان.

[13] ـ منتظرالقائم، تاريخ امامت، ص 217 و 218.

[14] ـ آل بويه از شيعياني بودند كه علاقمندي خود را به زيارت ائمه اطهار(ص) به ويژه امام رضا(ع) در عمل نشان دادند. از جمله ركن الدوله نيز پيش از سال 352 هجري كه شيخ صدوق را به ري دعوت كرد، براي زيارت مرقد امام رضا(ع) به خراسان رفت و آنگونه كه به شيخ صدوق گفته بود، از آن امام همام حاجت گرفته است. بنگريد به: شيخ صدوق، عيون اخبارالرضا(ع)، ج2، ص 312.

[15] ـ عيون اخبارالرضا، ج2، ص 179 - 183.

[16] ـ براي اطلاعات بيشتر در خصوص مناظرات امام رضا(ع) با فرق مختلف بنگريد به: طبرسي، الاحتجاج، ج2، ص 171-224.

[17] ـ حيدري آقايي، تاريخ تشيع(1)، ص 276.

[18] ـ عطاردي، تاريخ آستان قدس، ج 2، ص 628.

[19] ـ همان، 629.

[20] ـ همان.

[21] ـ شيخ صدوق، عيون اخبارالرضا(ع)، ج2، ص 312.

[22] ـ شيخ صدوق كتاب عيون اخبارالرضا را به صاحب بن عباد تقديم كرده و دليل آن را علاقه وي به اهل بيت(ع)، تمسك به ولايت آنان و اعتقاد به وجوب اطاعت و قول به امامت آنها و احسان به شيعيان آنان مي‌داند. بنگريد به: جعفريان، تاريخ تشيع در ري، ص 38.

[23] ـ عطاردي، تاريخ آستان قدس، ج 2، ص 630 و 631.

[24] ـ‌ همان، ص 715.

[25] ـ خواند مير، تاريخ حبيب السير، ج 4، ص 68.

[26] ـ سيوري،‌ ايران عصر صفوي، ص 24.

[27] ـ عطاردي، تاريخ آستان قدس، ج 2 ، ص 632 و 633.

[28] ـ همان، ص 554.

[29] ـ همان، ص 555.

[30] ـ همان، ص 557 و 558.

[31] ـ اسكندر بيگ، تاريخ عالم آراي عباسي، ج 1، ص 265.

[32] ـ جعفريان، تاريخ تشيع در ايران، ص 159 و 160.

[33] ـ همان، 162.

[34] ـ كمونه حسيني، آرامگاه‌هاي خاندان پاك پيامبر(ص) و بزرگان صحابه و تابعين، ص 160.

[35] ـ مرعشي، ظهيرالدين، تاريخ طبرستان و رويان و مازندران، ص 277.

[36] ـ همان، ص 278.

[37] ـ ابوالفرج اصفهاني، مقاتل الطالبين، ص 537.

[38] ـ همان، ص 537. براي آگاهي بيشتر در خصوص اين قيام بنگريد به همين كتاب، ص 536-548.


نويسنده: سيدحسين حُرّ

منبع: ماهنامه معارف - شماره 56

 

ادامه مطلب
چهارشنبه 21 مهر 1389  - 10:31 PM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6274120
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی