به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

در تاريخ 6/1/1987 تلفن دفتر رئيس جمهور به صدا درآمد. خبر حمله به شلمچه را دادند. رئيس جمهور دائم زير لب مي‌گفت: «الله‌اكبر از دست افراد خميني... الله اكبر...»


سرلشكر «عبدالحميد محمودالخطاب» يكي از رئيس دفترهاي صدام معدوم در خاطرات خود مي‌گويد:

در تاريخ 6/1/1987 تلفن دفتر رئيس جمهور به صدا درآمد. خبر حمله به شلمچه را دادند. حدسش را هم نمي زديم كه ايراني ها بعد از شكست در عمليات قبلي كه هنوز دو هفته هم از آن نمي گذشت دوباره دست به عمليات بزنند. رئيس جمهور دائم زير لب مي‌گفت: «الله‌اكبر از دست افراد خميني... الله اكبر...»
صدام مدام پلك هايش به هم مي‌خورد. به ايشان عرض كردم «اتفاقي مهم پيش آمده است؟»
رئيس جمهور كه در اتاق قدم مي‌زد، گفت: «امشب بصره به دست نيروهاي ايران خواهد افتاد»
همان شب جلسه‌اي تشكيل شد كه تا صبح ادامه داشت. ارتش ما داشت از هم مي‌پاشيد. ماشين جنگي و مدرن ما از كار مي‌افتاد. هر روز و هر ساعت گزارش‌هايي درباره عقب‌نشيني و تلفات بهت‌آور به دست ما مي‌رسيد. وقتي خبر رسيد نيروهاي ايراني به منطقه ديده‌باني شماره يك لشكر يازده رسيده‌اند. رئيس جمهور گفت: «الان زمان آن فرا رسيده كه از سلاح شيميايي استفاده كنيم.»
با هدايت مستقيم رئيس جمهور اين كار صورت گرفت. با اين احوال، رئيس جمهور هيچ گاه مايل به پايان جنگ نبود. او در جلسه‌هاي محرمانه به ما مي‌گفت: «اميدوارم اين جنگ ادامه يابد؛ چون كمك‌هاي كشورهاي خليج ادامه خواهد داشت و ما با اين ثروت مي‌توانيم مشكلات داخلي را هم حل كنيم.».

ويژه نامه « شب هاي قدر كربلاي 5 » در خبرگزاري فارس(4)
ادامه مطلب
دوشنبه 20 دی 1389  - 8:37 PM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6072164
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی