باده ی گلگون
باده ی گلگون 🍀
💠 ميرزا جواد آقا ملکی تبریزی سه ماه رجب، شعبان و رمضان را به طور متوالی روزه می گرفت و در قنوت نمازهای نافله به طور مکرر اين شعر حافظ را می خواند:
ما را ز جام باده ی گلگون خراب کن
ز آن پيشتر که عالم فانی شود خراب
«حافظ»
🌺 او در کتابش «اسرار الصلوة» می نويسد:
«... خدا را شاهد می گيرم که من از شب زنده داران کسی را می شناسم که به هنگام سحر صدای فرشته ای که او را بيدار مي کند، می شنود؛ فرشته با لفظ «آقا» به او خطاب می کند و آن شخص با اين سخن بيدار می شود و به نماز شب می ايستد.»
💓 برخی گفتند آن کسی که فرشتگان او را برای نماز شب بیدار می کردند خود ایشان بوده است.
📚 مجموعه داستان نماز ابرار؛ محمد صحتی سردرودی؛ ص ۸۱.
💗 در قنوت نماز های مستحبی می توان به زبان غیر عربی از خدا حاجت خواست، برخی مراجع در نماز های واجب نیز جایز می دانند.
باده ی گلگون
ادامه مطلب
شیوه آيت الله بروجردی برای نماز نخواندن بر رضا شاه ملعون
شیوه آيت الله بروجردی برای نماز نخواندن بر رضا شاه ملعون 💠
وقتى رضاشاه ملعون از دنيا رفت جنازه او را به مصر انتقال داده و بعد از غسل يكى از قضات اهل سنت بر او نماز خواند جسد او را موميايى كرده در آرامگاه ملک فاروق به گرو گذاردند و به محمد رضا تذكر دادند چون فوزيه خواهر ملك فاروق كه زن تو بود طلاق دادى تا تمام حقوق و مهريه را رد نكنى جنازه پدر را دريافت نخواهى كرد
🌹 بعد از هشت سال وقتى جنازه به قم منتقل شد از آقاى بروجردى درخواست كردند نماز ميت بخواند.
🌹 ايشان فرمود: قاضى اهل سنت بر او نماز خوانده است. اگر من نماز بخوانم از آنجا به ما اعتراض مى كنند اگر نماز قاضى اهل سنت صحيح بوده شما چرا نماز خواندى اگر باطل بود چرا او را دعوت كرده اند كه نماز بخواند. از اين پاسخ آقاى بروجردى قانع شدند و ديگر نمازى بر او خوانده نشد.
📚 اکبر دهقان ؛ هزار و یک نکته اخلاقی از دانشمندان ؛ نکته ۹۷۶
شیوه آيت الله بروجردی برای نماز نخواندن بر رضا شاه ملعون
ادامه مطلب
آنچه مسيحا می کرد
آنچه مسيحا می کرد ✨
💚 حکيم هيدجی از حکما و عرفای بنام معاصر است. او دوران عمرش را به تدريس حکمت و عرفان گذرانيد. منکر مرگ اختياري بود و خلع بدن را براي مردم کاري محال و غير ممکن می دانست و در بحث با شاگردانش هميشه آن را انکار نموده، رد می کرد.
💙 تا آنکه يک شب، پیرمردی دهاتی به حجره اش وارد شد و به حکيم هيدجيپی گفت:
چرا مرگ اختیاری را قبول نداری؟
حکيم جواب داد: برای اينکه محال است.
❤️ پيرمرد تا اين جواب را شنيد، در مقابل او و پيش چشم حيرت زده اش، پای خود را به سوی قبله کشيد و به پشت خوابيد و گفت: «انا لله و انا اليه راجعون»!
چنان خفت که گویی هزار سال است که مرده است. حکيم هيدجی از اين وضع، مضطرب شد و با حالتی نگران، طلاب را خبر نمود تا تابوتی آورده و شبانه وی را به فضای شبستان مدرسه ببرند. اما با کمال تعجب ديدند که پيرمرد از جا برخاست و نشست و گفت: «بسم الله الرحمن الرحيم» سپس رو به حکيم هيدجی کرده و با لبخند معناداری گفت:
حالا باور کردی حکيم!
💗 گفت: آری باور کردم ولی پدر مرا درآوردی؟
پيرمرد گفت: آقاجان تنها به درس خواندن نيست، عبادت نيمه شب و تعبد هم می خواهد، از همان شب حکيم هيدجی، رأی و رويه ی خود را عوض کرد.
📚 مجموعه داستان نماز ابرار؛ محمد صحتی سردرودی؛ ص۷۹.
آنچه مسيحا می کرد
ادامه مطلب
پول حمام 💠
پول حمام 💠
روزى از روزها (با نداشتن بضاعت مالى) يك ناشناس به محضر ملا مهدى نراقى مى رسد و پول درشتى مثلًا صد تومان رايج آن روز را به اين طلبه گرانمايه اهدا مى كند ولى مرحوم نراقى از گرفتن پول خودداری مى كند بالاخره پس از اصرار زياد پول را دريافت كرده و در جاى معينى مى گذارد.
🌺 اتفاقاً در همان شب يا شب بعد محتلم مى شود مرحوم نراقى رويه اش چنين بوده كه هرگاه محتلم مى شده قبل از اذان صبح حمام مى رفته و از حمامى تقاضا مى كرده درب حمام را باز كند تا از وقت فضيلت نماز شب محروم نماند.
🌺 مرحوم نراقى در مرتبه اول با خواهش و تمنا از حمامى مى خواهد كه درب را به رويش باز كند ولى حمامى توجهى به خواهش او نكرده، آن مرحوم از طريق مال دنيا وارد شده و مى گويد پول حمام را دو برابر مى دهم باز نمى كند، 3 برابر، 4 برابر، 5 برابر، باز نمى كند. 10 برابر، 20 برابر، 30 برابر، و .... بالاخره اجرت حمامى را تا حد همان مبلغ درشت كه آن مرد ناشناس به او داده بود بالا مى برد.
🌺 وقتى حمامى آن مبلغ درشت را مى شنود بلافاصله درب را باز مى كند و ايشان وارد حمام مى شود تا به مناجات با رب العالمين بپردازد. پس از غسل به نماز شب ايستاده و عاشقانه اين جمله را مى گويد: «بار پروردگارا! تو را شكر مى كنم كه امشب مرا يارى كردى و به هر صورت بود موفق به خواندن نماز شب نمودى!»
📚 اکبر دهقان ؛ هزار و یک نکته اخلاقی از دانشمندان ؛ نکته ۲۰۳
پول حمام 💠
ادامه مطلب