مشاهیر ایران و جهان

راسخون راسخون راسخون
انجمن ها انجمن ها انجمن ها
گالری تصاویر گالری تصاویر گالری تصاویر
وبلاگ وبلاگ وبلاگ
چندرسانه ای چندرسانه ای چندرسانه ای

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

معروف به ابتهاج‏السلطان از خانواده‏هاى قدیمى و اصیل ایران از منسوبان نسبى و سببى احمدشاه قاجار بود. در 1265 متولدشد. پس از انجام تحصیلات مقدماتى در اروپا تحصیل امور مالى و اقتصاد كرد و به خدمت در وزارت دارائى درآمد. اولین سمت مهم دولتى او پیشكارى دارائى خراسان بود، بعد رئیس مالیه ارتش شد. متعاقب آن سمت‏هاى معاونت وزارت طرق و معاونت وزارت معالیه را طى كرد. در 1312 به ریاست بانك فلاحت منصوب شد و قریب پنج سال در آن سمت بود تا به عضویت دیوان محاسبات و عضویت هیئت نظار بانك ملى انتخاب گردید. در 1320 مجددا مدیر عامل بانك كشاورزى شد. در 1328 از طرف شاه مقام سناتور انتصابى گرفت. وفات او در 1330 اتفاق افتاد. وقتى نام خانوادگى در ایران اجبارى شد، كه مصادف با خلع قاجاریه بود، وى (هیچ) را براى خود انتخاب نمود. مراد و منظور این بود كه خانواده وى با خلع احمدشاه (هیچ) شده است. سرانجام كلمه (محوى) را براى خود انتخاب كرد و بعدها دید كه با سلطنت رضاشاه محو نشده است بلكه بر عزت و مقام او افزوده شده است.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

در 1282 متولد شد. پس از انجام تحصیلات مقدماتى و متوسطه وارد مدرسه نظام گردید و در 1308 افسر شد و مراحل خدمتى خود را در تهران گذرانید. در 1319 با درجه سرگردى فرمانده هنگ پهلوى لشكر اول تهران بود و ضمنا حفاظت كاخ‏هاى شاه نیز به او سپرده شد. در 1323 به درجه‏ى سرهنگى و در 1330 به درجه‏ى سرتیپى نائل گردید. در مرداد ماه 1332 رئیس كارگزینى ارتش گردید و مدتى نیز فرماندهى لشكر رضائیه و زمانى فرماندهى لشكر اهواز با او بود. در 1340 به درجه سپهبدى رسید و فرمانده سپاه شد و سرانجام پس از بازنشستگى به ریاست اداره حفاظت شركت ملى نفت منصوب گردید. وفات او در 1355 اتفاق افتاد.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

یكى از دانشمندان و مورخان دوران مشروطیت است كه در اواخر عمر اثرى بسیار ارنزده و محققانه به نام روابط سیاسى ایران و انگلیس در قرن نوزدهم در هشت مجلد تنظیم و انتشار داد. تولد او در 1259 ش اتفاق افتاد. تحصیلات قدیم را نزد اساتید روز و تحصیلات جدید را در مدرسه امریكائى به پایان رسانید. در اوایل مشروطیت در سلك آزادیخواهان درآمد و عضو حزب دموكرات گردید و در آن هنگام مقالاتى به طرفدارى از آزادى و مشروطه در جراید مى‏نوشت. مدتى به كارهاى دولتى اشتغال ورزید و در وزارت پست و تلگراف مقاماتى را طى نمود. در اوایل سلطنت رضاشاه مدتى سرپرست محصلین وزارت پست و تلگراف در اروپا بود. در 1324 پس از روى كار آمدن قوام‏السلطنه به استاندارى تهران رسید و در دوره پانزدهم از نجف‏آباد وكیل شد. در تشكیل حزب دموكرات ایران با قوام‏السلطنه همكارى نزدیك داشت و یكى از عوامل مؤثر حزب به شمار مى‏رفت. پس از پایان دوره پانزدهم از كارهاى سیاسى كناره گرفت و به تحقیق و تتبع در تاریخ پرداخت چند كتاب نیز ترجمه نمود كه از جمله جنگ نفت اثر موهر و شهریار ماكیاول مى‏باشد. در اواخر عمر از نعمت بینائى محروم گردید و در 1344 ش در 85 سالگى وفات یافت. وى خواهرزاده عسگر گاریچى تبریزى صاحب بزرگترین مؤسسه حمل و نقل در اوایل مشروطیت است. محمود در تنظیم و تألیف بعضى از كتب مورخین بعد از شهریور 20 دست داشت. نام خانوادگى وى ابتدا پهلوى بود. (1344 -1261 ش)، نویسنده و مترجم. در تبریز به دنیا آمد. از آزادیخواهان صدر مشروطیت بود. نام اصلیش محمود پهلوى بود كه بعدها به محمود محمود تغییر داد. خدمات دولتى او در وزارت پست و تلگراف و سپس در اداره رادیو بود و مدتى نیز سمت استاندارى تهران را به عهده داشت. همچنین در دوره‏ى پانزدهم نماینده‏ى مجلس شوراى ملى بود. وى مقالاتى در مجله‏ى «آینده» و روزنامه‏ى «ستاره‏ى ایران» و دیگر مجلات به چاپ مى‏رساند. او كتابهاى «تعلیم و تربیت در خانواده»، «تعلیم و تربیت در مدرسه»، «تربیت ایرانى براى جامعه‏ى ایرانى» را با نام مستعار رسول نخشبى منتشر كرد. از دیگر آثار وى: «تاریخ روابط سیاسى ایران و انگلیس در قرن نوزدهم میلادى»، در هشت مجلد؛ «شهریار»، ترجمه؛ «جنگ نفت»، ترجمه.[1]

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

در 1247 در محلات متولد شد. پدرش از علماء و مجتهدین درجه اول ایران بود. به سیره خانوادگى تحصیلات مقدماتى و سطح را در محلات و قم انجام داد و براى ادامه‏ى تحصیلات عازم عتبات عالیات شد. قریب هفت سال در نجف تحصیل كرد و درجه اجتهاد گرفت و پس از مراجعت به ایران به كار تدریس و ملكدارى پرداخت. در دوره دوم مجلس شوراى ملى از محلات و گلپایگان به وكالت رسید و در دوره سوم و چهارهم هم وكیل مجلس بود. محلاتى ناطقى زبردست و مردى با درایت و كیاست بود. طولانى‏ترین نطق‏هاى دوره چهارم مربوط به اوست. در اوایل مجلس چهارم راجع به اوضاع و احوال سیاسى ایران نطق بسیار مفصلى كرد كه چندین روز به طول انجامید. در مجلس دوم چندى نایب رئیس شد ولى طوعا كناره‏گیرى كرد. وى مدتى نیز شغل قضا داشت و از قضات سرشناس و معروف بود. در 1298 كه صدرالاشراف رئیس و مؤسس استیناف گیلان شد شیخ اسدالله هم مدعى العلوم استیناف بود.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

فرزند خلیل خان مشاورالسلطان، در 1289 در تهران متولد شد. تحصیلات ابتدائى و متوسطه را در تهران پایان بخشید. در 1307 در مسابقه‏ى محصلین اعزامى به اروپا شركت كرد و به فرانسه اعزام گردید و در پاریس در رشته‏ى مهندسى پل و شوسه درجه‏ى علمى گرفت. در 1315 به ایران بازگشت و در همان سال در وزارت راه استخدام شد و مأمور راه‏سازى در خوزستان گردید. پس از اتمام مأموریت خوزستان در وزارت راه رئیس منطقه‏ى مركز و جنوب شد. بهنیا در سال 1321 در دانشكده فنى با سمت دانشیار استخدام گردید و پس از پنج سال خدمت در دانشیارى به استادى رسید و در 1325 مدیركل وزارت راه شد، سپس به عضویت در هیئت مدیره بنگاه مستقل آبیارى انتخاب شد و در 1329 مدیرعامل و رئیس هیئت مدیره بنگاه مستقل آبیارى گردید. مهندس بهنیا در ترمیم كابینه‏ى دكتر على امینى چندى وزیر راه بود و پس از سقوط دولت دكتر امینى به سازمان برنامه رفت و رئیس دفتر فنى آن سازمان گردید. آخرین شغل دولتى وى ریاست هیئت مدیره و مدیرعاملى بانك رهنى ایران بود. چند جلد كتاب درسى در رشته‏ى تخصصى او كه در دانشكده فنى تدریس مى‏شد از طرف دانشگاه تهران به چاپ رسیده است. صاحب ترجمه، مردى ملایم و مبادى آداب و با حسن نیت و بسیار مؤدب بود.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

فرزند محمود، در 1297 متولد شد و تحصیلات ابتدائى را در دبستان ثروت و متوسطه را در دارالفنون و ایرانشهر به پایان رسانید و وارد دانشكده حقوق تهران شد و درجه‏ى لیسانس در حقوق قضائى گرفت. در 1320 به استخدام وزارت امور خارجه درآمد و مراحل ادارى را تدریجاً پیمود و اولین سمت وى در خارج از كشور دبیر دوم سفارت ایران در بیروت بود. پس از دو سال توقف در بیروت با همان سمت به سوئد انتقال یافت. پس از پایان مأموریت اخیر به تهران احضار و به معاونت اداره سازمانهاى بین‏المللى وزارت امور خارجه منصوب شد و پس از چندى معاون اداره كارگزینى گردید. در 1334 با سمت دبیر یكم سفارت كبراى ایران در امریكا به واشنگتن رفت و از آنجا مأمور خدمت در استكهلم شد. چندى هم رئیس اداره تابعیت و رئیس اداره دفتر كل وزارتى بود. تا در 1336 مأمور رایزنى سفارت ایران در واشنگتن شد و در همان سمت مقام وزیرمختارى گرفت. از دیگر مشاغل وى مدیركلى وزارت امور خارجه و سفارت ایران در نروژ و سپس مجارستان بود. مدتى هم مشاور عالى وزیر و عضو شوراى عالى وزارت امور خارجه بود.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

از افسران تحصیلكرده شهربانیى و فارغ‏التحصیل مدرسه‏ى افسرى سوئدى‏ها بود. در 1305 به ریاست شعبه تأمین عبور و مرور تهران منصوب شد و در 1309 با درجه‏ى یاورى معاون اداره كل زندان‏ها شد. چندى هم فرماندهى آموزشگاه عالى شهربانى را عهده‏دار بود. در 1321 سركلانتر تهران شد و در 1325 ریاست پلیس انتظامى را عهده‏دار گردید. در 1326 در همین سمت درجه‏ى سرتیپى گرفت و سرانجام به معاونت كل شهربانى منصوب گردید.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

در 1262 ش متولد شد. تحصیلات مقدماتى را مطابق معمول زمان انجام داد و صرف و نحو عربى و فارسى و معانى بیان را فراگرفت و وارد مدرسه‏ى علوم سیاسى گردید و دوره‏ى مدرسه‏ى مزبور را پایان بخشید و در 1286 در وزارت امور خارجه استخدام شد و تدریجاً مراحل ادارى را پیمود و معاون دوم اداره‏ى انگلیس شد و بعد به نایب‏اولى قنسولگرى ایران در باكو منصوب گردید. سایر مشاغل وى در طول خدمت عبارتند از: ویس‏قنسول ایروان، قنسول باطوم، قنسول ایروان (براى بار دوم)، نماینده سیاسى ایران در ارمنستان، قنسول بمبئى با رتبه‏ى ژنرال قنسولى. در سال 1308 ژنرال قنسول ایران در استانبول گردید و در همین سمت رسیدگى به امور اتباع بالكان نیز با او بود. این مأموریت مدت چهار سال طول كشید و پس از بازگشت به ایران به ریاست اداره كابینه‏ى وزارت امور خارجه برگزیده شد و بعد رئیس اداره كارگزینى و محاكمات گردید. جواد بهنام در 1322 مجدداً سركنسول ایران در استانبول شد. پس از بازگشت از این مأموریت به ریاست اداره كتابخانه انتخاب گردید و در همین سمت در 1326 بازنشسته شد. وى به زبانهاى فرانسه، تركى استانبولى و قدرى انگلیسى تكلم مى‏كرد.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

در 1265 ش متولد شد. پس از انجام تحصیلات مقدماتى و معمول زمان، وارد مدرسه‏ى علوم سیاسى شد و از مدرسه‏ى مزبور فارغ‏التحصیل گردید. در 1286 به استخدام وزارت امور خارجه درآمد و كار خود را با منشى‏گرى اداره‏ى انگلیس آغاز كرد. پس از چندى به معاونت آن اداره منصوب شد. سپس به نیابت اول و مأمور تذكره در قنسولگرى بادكوبه منصوب گردید و پس از آن ویس‏قنسول ایروان شد و بعد قنسول باطوم و قنسول ایروان را برعهده گرفت. شغل بعدى او مأمور سیاسى در ارمنستان بود. دیگر مشاغل وى در وزارت امور خارجه عبارتند از: قنسول بمبئى با رتبه‏ى ژنرال قنسولى، ژنرال قنسول استانبول با حفظ سمت، مأمور رسیدگى به امور اتباع ایران در بالكان. پس از پایان مأموریت خارج، چندى رئیس اداره‏ى كابینه‏ى وزارت امور خارجه و چندى هم رئیس اداره‏ى استخدام و بازرسى شد. از دیگر مشاغل وى، ریاست دفتر محاكمات ادارى و ریاست كتابخانه و ژنرال قنسولى استانبول با مقام وزیرمختارى بود. بهنام مدتى طولانى ریاست كتابخانه وزارت امور خارجه را عهده‏دار بود تا بازنشسته شد. اسداللَّه بهنام خط و ربطى عالى داشت و در ادبیات و فلسفه مطالعات كافى كرده بود. هنگامى كه به ریاست كتابخانه وزارت امور خارجه منصوب شد در توسعه‏ى آن واحد فرهنگى تلاش زیادى بعمل آورد و نظم و ترتیبى در آنجا برقرار نمود. در اثر تلاش و فعالیت او وزارت امور خارجه همه‏ساله اعتبارى براى خرید كتب اعم از داخله و خارجه در بودجه‏ى خود اختصاص داد. اسناد و مدارك باارزش كه در اثر بى‏اعتنایى در شرف انهدام بود سر و صورتى پیدا كرد. وى در سال 1330 بازنشسته شد.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

متولد 1262 در تهران، فارغ‏التحصیل مدرسه‏ى حقوق فرانسه. در 1287 وارد خدمت در وزارت امور خارجه گردید. اهم مشاغل او در وزارت امور خارجه عبارتست از: نایب اول كنسولگرى استانبول، رئیس اداره‏ى حسابرسى، رئیس اداره‏ى دول غیرهمجوار، وزیرمختار در كشورهاى بالكان، وزیرمختار در قاهره، وزیرمختار در بلژیك، سفیركبیر در افغانستان، سفیركبیر در مصر. غیر از مشاغلى كه وزارت امور خارجه داشت، مدتى سرپرست محصلین ایرانى در اروپا بود و چند سالى نیز ریاست تشریفات دربار را عهده‏دار گردید. در سال 1313 مدتى در كابینه فروغى رئیس اداره‏ى كل تجارت بود. در 1320 كه با سمت سفیركبیر در قاهره اقامت داشت، جاى خود را به محمود جم داد و از آن تاریخ به بعد كارى به او ارجاع نشد و یا خود وى كارى قبول نكرد. او از رجال دانشمند و جدى دوران معاصر است. در مأموریت‏هاى مختلف نسبتى به وى داده نشده است. زمین‏هاى زیادى از راه ارث نصیب او شد كه وراث او از آنها بهره گرفتند. در 1346 در 84 سالگى در تهران درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

فرزند میرزا اسمعیل خان تفرشى، در 1273 متولد شد. در مدارس شرف، تربیت و آلیانس فرانسه و مدرسه‏ى آلمانى تحصیل كرد و در 1294 وارد شهربانى شد. ابتدا كارمند ادارى و مترجم بود، بعدها درجه‏ى افسرى دریافت كرد. از اهم مشاغل او در شهربانى، ریاست اداره‏ى زندان، ریاست اداره‏ى بازرسى و ریاست اداره‏ى سیاسى و تأمینات (آگاهى) بود. در ریاست شهربانى آیرم فوق‏العاده مورد توجه قرار گرفت و در 1312 وقتى سرلشكر بوذرجمهرى شهردار تهران در اثر خستگى، از خدمت معاف و براى معالجه به اروپا رفت، در اثر اصرار و پافشارى سرلشكر آیرم، فضل‏اللَّه بهرامى كه در آن تاریخ درجه‏ى سرهنگى داشت، شهردار تهران شد. او در این سمت علاوه بر انجام كارهاى جدى و سخت شهردارى، از طرف آیرم وظیفه داشت براى سلف خود پرونده‏سازى كند. بهرامى توفیق یافت چند مورد از اعمال خلاف بوذرجمهرى را توسط آیرم به عرض برساند. ولى چون رضاخان آشنائى كامل به روحیه و طرز كار بوذرجمهرى داشت، پرونده‏سازى را قبول نكرد و در عوض یكى از خیابان‏هاى معروف تهران را به نام او نامگذارى كرد. بهرامى چند سالى شهردار تهران بود. در 1317 به ریاست ثبت احوال منصوب شد و تا شهریور 1320 در آن سمت باقى ماند. در مهرماه آن سال براى بار دوم به شهردارى تهران منصوب گردید و قریب شش ماه در آن سمت بود تا در كابینه‏ى على سهیلى به وزارت پست و تلگراف و تلفن معرفى شد. بعد از وزارت، قریب ده سال در استان‏هاى كرمان، فارس، اصفهان، خوزستان و خراسان استاندار بود. پس از بازنشستگى به اروپا رفت و تحصیلات خود را در رشته‏ى حقوق ادامه داد. بهرامى مردى جدى، پركار و لایق بود. چند زبان خارجى مى‏دانست. مجله‏ى پلیس ایران را در شهربانى بنیان گذارد. در 1345 درگذشت. دو تن از فرزندانش به نام‏هاى احمد على و شاپور، مدارجى از مقامات بالاى مملكت را دارا شدند.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

معروف به دبیر اعظم، فرزند محمدعلى خان تفرشى، پزشك مجاز، در 1260 متولد شد. تحصیلات خود را نزد معلمین سرخانه آغاز نموده آنگاه در مدارس جدید مانند دارالفنون و آلیانس فرانسه و مدرسه‏ى ایران و آلمان تحصیلات خود را به اتمام رسانید. زبان فرانسه و عربى را بخوبى فراگرفت و در زبان و ادبیات فرانسه تابع مكتب ویكتور هوگو شد و نثر فارسى را بسیار روان مى‏نوشت. در 1285 مقارن مشروطیت، به استخدام در وزارت جنگ درآمد و مدارجى را در آن وزارتخانه پیمود. چندى هم در وزارت میرزا حسین خان علاء به وزارت فوائد عامه و تجارت انتقال یافت ولى خدمت در آن وزارتخانه دوام زیادى نكرد. مجدداً به وزارت جنگ بازگشت و سرانجام به ریاست كابینه‏ى آن وزارتخانه منصوب گردید. مقارن كودتاى 1299 داراى همان سمت بود تا اینكه در اردیبهشت 1300 سردارسپه رضاخان رئیس دیویزیون قزاق به وزارت جنگ معرفى شد. از همان روزهاى نخستین وزارت جنگ رضاخان سردارسپه، فرج‏اللَّه بهرامى مورد توجه قرار گرفت و علاوه بر نوشتن اعلامیه‏ها و نطق‏هاى سردارسپه، معلم او هم شد و همه روزه یكى دو ساعت به او درس مى‏داد. در 1301 پس از تشكیل قشون متحدالشكل، مجله‏اى بنام قشون تأسیس و انتشار یافت كه مدیریت آن نشریه به بهرامى تعلق گرفت و عده‏اى از نویسندگان و مترجمین درجه اول را در هیئت تحریره‏ى آن مجله جاى داد و در آن موقع نشریه‏ى جالب و آبرومندى بود. رضاخان در سفر سوم احمدشاه به اروپا در خانقین براى فرج‏اللَّه بهرامى لقب «دبیر اعظم» گرفت. در دوران وزارت جنگ و رئیس‏الوزرائى سردارسپه رضاخان، فرج‏اللَّه بهرامى از نزدیكان او بود و همیشه در سفر و حضر با او به سر مى‏برد. در مسافرت به خوزستان و برچیدن بساط شیخ خزعل همراه سردارسپه بود و شرح این مسافرت را با آب و تاب تمام در سفرنامه‏ى خوزستان كه جنبه‏ى ادبى آن بر جنبه‏ى سیاسى و تاریخى آن رجحان دارد، نوشت. همچنین سفرنامه‏ى مازندران را نیز او تهیه كرد. در دوره‏ى پنجم از طرف مردم تبریز به وكالت مجلس شوراى ملى انتخاب شد و جزء چند نفرى بود كه براى تغییر سلطنت تلاش مى‏كرد. در سال 1304 كه مجلس شوراى ملى به خلع قاجاریه و پادشاهى رضاخان سردارسپه رأى داد و مجلس مؤسسان با تغییر چهار اصل از اصول متمم قانون اساسى، سلطنت دائمى ایران را به رضاخان پهلوى و اعقاب ذكور وى سپرد. دبیراعظم بهرامى به ریاست دفتر مخصوص رضاشاه پهلوى برگزیده شد. بهرامى در این سمت نتوانست بر صمیمیت خود به شاه جدید بیفزاید زیرا نگاه وى به پادشاه جدید مانند سابق بود، شاید به دلیل آنكه به وزارت دربار منصوب نشده بود گله‏مند بود. به هر جهت در سال 1306 وى به سرپرستى محصلین قورخانه به اروپا رفت و در آنجا نیز دوامى نكرد و به تهران بازگشت. پس از مدتى حكمران اصفهان شد و در آنجا كار مهمى انجام نداد تا اینكه والى فارس شد. در فارس انجمن‏هاى ادبى تشكیل داد و بناى آرامگاه حافظ را تجدید كرد و بنائى كه درخور آن شاعر بلندپایه باشد بنیاد نهاد و جشن بزرگى در مقام و منزلت حافظ برپا ساخت. در 1311 به تهران احضار گردید و در آخرین ترمیم كابینه‏ى مخبرالسلطنه به وزارت پست و تلگراف معرفى شد و تا شهریور 1312 كه دولت سقوط كرد در آن سمت بود. در 1312 فروغى او را براى جشن‏هاى هزاره‏ى فردوسى والى خراسان نمود و در 1313 كه كنگره‏ى فردوسى در مشهد تشكیل گشت، وى عهده‏دار پذیرائى از مستشرقین و دانشمندانى بود كه به ایران دعوت شده بودند. پس از خاتمه‏ى جشن‏هاى فردوسى، رضاشاه او را به تهران احضار نمود و چندى بیكار بود تا اینكه در 1314 فرج‏اللَّه بهرامى، على دشتى، زین‏العابدین رهنما و محمدرضا تجدد مورد بى‏مهرى قرار گرفته به زندان شهربانى رفتند. در همان زمان عدل‏الملك دادگر رئیس مجلس نیز مورد خشم رضاشاه قرار گرفته بود و به توصیه‏ى فروغى سریعاً تهران را ترك كرد و در اروپا توطن نمود. پس از چندى ظاهراً به توصیه و شفاعت مهدیقلى هدایت (مخبرالسلطنه)، رهنما و تجدد به عراق تبعید شدند و بهرامى از زندان آزاد و به ملایر تبعید شد و دشتى هم به همان سرنوشت دچار گردید. در 1319 بهرامى مجدداً بازداشت شد و بیم از بین رفتن او زیاد بود كه شهریور 1320 آنها را نجات داد. در سال 1321 احمد قوام نخست‏وزیر پس از وقایع 17 آذر در كابینه‏ى خود تغییراتى داد و در آن تغییرات فرج‏اللَّه بهرامى به وزارت كشور معرفى شد. هنوز چند روزى از وزارت او سپرى نشده بود كه خودسرى‏هائى در كار خود آغاز كرد. قوام كسى نبود كه اجازه دهد وزیرش بدون اجازه‏ى او با شاه ملاقات كند، از این رو بین او دو گفتگوئى آغاز شد و قوام با وجودى كه از مجلس رأى اعتماد گرفته بود استعفا داد و كابینه ساقط شد. مدت وزارت بهرامى حدود یك ماه بود. آخرین سمت سیاسى او استاندارى اصفهان بود كه توسط سهیلى نخست‏وزیر به وى ارجاع شد، آن هم دوام زیادى نكرد. پس از شهریور 1320 سلسله مقالاتى در روزنامه‏ها مى‏نوشت ولى با نام مستعار. با دشتى و خواجه نورى نزدیك شد و خواجه نورى او را در زمره‏ى بازیگران عصر طلائى درآورد. در سال 1330 در تهران درگذشت. روى همرفته مردى موقر، خوش‏بیان، خوش‏قلم، هنردوست، اهل مبالغه، احساساتى، عهدشكن و خودپسند بود.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : گلزار مشاهیر

مدرس. تولد: 1284، بجنورد. درگذشت: 1365، مشهد. حسین سامى‏راد، فرزند اسماعیل‏خان، تحصیلات ابتدایى را در زادگاه خود به پایان برد و دوره‏ى دبیرستان را در دارالفنون گذراند. در سال 1305 در میان نخستین گروه دانشجویان اعزامى به خارج از ایران، براى طى‏ى دوره پزشكى و گرفتن تخصص به پاریس رهسپار گردید و پس از اخذ تخصص در رشته‏ى بیمارى‏هاى كودكان و گذراندن دوره‏ى «مالاریاشناسى» از ایتالیا به ایران بازگشت. در سال 1316 پس از پایان خدمت نظام، مأمور تأسیس بهدارى خراسان گردید و همزمان با آغاز جنگ دوم جهانى، ریاست بیمارستان امام رضاى مشهد را به عهده گرفت. و براى جبران كمبود پزشك در خراسان و تأسیس آموزشگاه عالى بهدارى كه هسته‏ى اولیه‏ى دانشگاه فردوسى را تشكیل مى‏داد، اقدام نمود. پس از تأسیس دانشكده‏ى پزشكى مشهد و دانشگاه فردوسى به مدت 28 سال ضمن تدریس، ریاست مؤسسات علمى را نیز به عهده داشت. در سال 1342 به نمایندگى مردم مشهد به مجلس شوراى ملى رفت و چون عنوان استادى دانشگاه تهران را یافته بود، در آن دانشگاه به تدریس پرداخت و در سال 1350 بازنشسته شد. از جمله مشاغل اجتماعى او مى‏توان به این موارد اشاره نمود: ریاست جمعیت شیر و خورشید سرخ مشهد (1339 -1327)؛ تأسیس درمانگاه خیریه‏ى رازى در مشهد (در زمان جنگ جهانى دوم)؛ ریاست جمعیت حمایت از جذامى‏هاى مشهد (تا پیش از آمدن به تهران)؛ عضویت در هیئت مدیره‏ى انجمن مبارزه با سل در مشهد؛ عضویت در هیئت مدیره انجمن تعاون بهداشتى در مشهد. دكتر سامى‏راد تألیفاتى در زمینه‏ى علوم پزشكى و تربیتى دارد و مقالاتى از وى در نشریات علمى كشورهاى مختلف منتشر شده است. از جمله آثارش مى‏توان از كتاب‏هاى زیر نام برد: راه پرورش كودكان (1322)؛ سلامتى بیمارى‏هاى كودكان (1334)؛ تشخیص برنكو پنومونى سلى و غیر سلى (به زبان فرانسوى، پایان‏نامه‏ى تحصیلى). (تو 1284 ش)، نویسنده و استاد دانشگاه. در بجنورد متولد شد. پس از تحصیل دوره ابتدایى و متوسطه، رهسپار پاریس شد و در دانشكده‏ى پزشكى پاریس به تصحیل مشغول گردید. پس از اخذ مدرك دكترى به ایران بازگشت و در سال 1319 ش به سمت دانشیار فیزیولوژى و رییس آموزشگاه عالى بهدارى مشهد انتخاب شد. از آثار وى: «راه پرورش كودكان»؛ «سلامتى و بیمارى كودكان».[1] در 1284 ش تولد یافت. پدرش دكتر اسمعیل‏خان طبیب و جراح معروف تهران بود. سامى راد پس از انجام تحصیلات ابتدائى و متوسطه به اروپا رفت و تحصیلات عالى خود را در رشته‏ى طب دنبال نمود و از دانشگاه سوربن پاریس درجه‏ى دكترا دریافت كرد. بعد از مراجعه به ایران، وارد وزارت بهدارى و دانشگاه تهران شد. مدتها در دانشكده‏ى تهران به تدریس اشتغال داشت تا به ریاست دانشكده‏ى پزشكى و دانشگاه فردوسى خراسان منصوب شد و در این سمت نسبت به توسعه‏ى دانشگاه و تجهیز بیمارستان‏ها جدیت كامل كرد. وى یك دوره نیز نماینده‏ى مجلس شوراى ملى شد كه گویا دوره‏ى بیست‏ویكم بوده است. در 1366 درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

شیخ محمد حسن بن محمّد رضا بن موسى بن شیخ جعفر كبیر. در كربلا متولّد گردیده، و در نجف بزرگ شده، به سنّ هفده سالگى در 1295 به اتفّاق برادرش شیخ على صاحب حصون به اصفهان آمده، و چهار سال در آنجا به درس حاج شیخ محمّد باقر نجفى مسجد شاهى و دیگران حاضر شده، و از این پس در این شهر سكونت داشته و قدرت و ریاست و مكنتى یافته. در 7 ربیع الثانى 1336 وفات یافته، جنازه‏اش به نجف نقل گردیده و در مقبره خانوادگى مدفون شده است. در تاریخ اصفهان و رى در ضمن وقایع سالها مختلف، مطالبى از صاحب عنوان نقل مى‏كند كه باید طالبین بدانها مراجعه نمایند. در تاریخ نائین(89:4) گوید: امور سفارت و قنسولگرى عراق در اصفهان به عهده او بوده، و با سفارت روس ارتباط داشته، و خواهر نوّاب ابراهیم میرزاى صفوى را در حباله نكاح خویش داشت، و از كارهاى او خراب كردن قلعه تبرك اصفهان است. پس از وفات شیخ العراقین این لقب را به مرحوم حاج آقا محمّد جویباره‏اى فرزند حاج میرزا مهدى كه داماد شریعتمدار بود دادند، و مشارالیه در سال 1387 به سن متجاوز از هشتاد سال وفات یافته، در تكیه فاضل سراب مدفون گردیده.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت : اورگوئه   -   قرن : 20 منبع :

هوسه آلبرتو موهيكا كوردانو (José Alberto Mujica Cordano) در سال 1935 به دنيا آمد موهيكا در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ به عنوان یک شبه نظامی در انقلاب مسلحانه برعلیه دولت راست گرای وقت شرکت کرد. او 15 سال از عمر خود را در زندان به سر برد و در سال ۱۹۸۵ مورد عفو قرار گرفت. موهيكا پیش از انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۹ به عنوان نماینده کنگره، سناتور و وزیر کشاورزی فعالیت کرده‌است. هوسه موهيكا (تلفظ: hoh-SAY moo-HEE-kah) قبلا در سال‌هاي 2005 تا 2008 وزير كشاورزي در اروگوئه بوده و مدتي هم به عنوان سناتور در اين كشور فعاليت كرده است. وي به عنوان چريك عضو جبهه چپگراي گسترده بوده و سابقه فعاليت در جبهه توپامارو هم داشته است در انتخابات رياست جمهوري سال 2009 اوروگوئه به پيروزي رسيد. موهيكا سپس از اول مارس 2010 رسما رئيس جمهور اوروگوئه شد.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت : فرانسه   -   قرن : 20 منبع :

نيكلا ساركوزي (Nicolas Sarkozy) در 28 ژانويه سال 1955 در شهر پاريس به دنيا آمد. ساركوزي داراي مدرك فوق ليسانس حقوق خصوصي و دانشنامه افتخاري علوم سياسي از مؤسسه مطالعات و پژوهش‌هاي سياسي پاريس است. وي فعاليت‌هاي سياسي خود را در سال 1977 با شغل مشاور شهردار در شهر نويي سورنس فرانسه شروع كرد. وي از آن پس متصدي پست‌هاي متفاوت و متعددي از جمله شهردار، نماينده مجلس و ... بود. در حوزه فعاليت‌هاي حزبي نيز، وي به عنوان يك فعال، متصدي سمت‌هايي همچون عضو حزب راستگراي «اتحاد براي جمهور(PRP)»، عضو دفتر سياسي حزب مذكور، دبير كل حزب راستگراي «اتحاد براي جمهوري» و... بوده است كه مهم‌ترين آنها در حوزه حزبي تصاحب كرسي رياست حزب UMP با كسب اكثريت آراء يعني 1/85% در 28 نوامبر سال 20004 بود. ساركوزي همچنين در حوزه پست‌هاي وزارتي متصدي سمت‌هايي همچون وزير بودجه و دارايي (1995-1993)، وزير ارتباطات (1995-1994)، سخنگوي دولت (1995-1993)، وزير كشور (2004-2002) و وزير اقتصاد، دارايي و صنايع (از ماه مارس تا نوامبر20004) بوده است. از زمان استعفاي رافارن، يعني از ماه مه 2005 وي مجدداً پست وزارت كشور فرانسه را در اختيار گرفت. حرفه اصلي ساركوزي تا پيش از روي‌كار آمدن در سمت وزارت كشور و انتخاب شدن در روز ۱۶ مه سال ۲۰۰۷ به عنوان رئیس جمهور فرانسه، وكالت بوده است.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

حجت‏الاسلام سید محسن فرزند سید محمد باقر صدرالعلماء و داماد سید عبدالله بهبهانى در 1295 ه.ق در تهران متولد شد. طبق معمول آن روز پس از تحصیلات مقدماتى، علوم متداول زمان خود را در حدود سطح فرا گرفت و تدریجا در تهران اسم و رسمى پیدا كرد. پس از صدور فرمان مشروطیت در دوره اول مجلس شوراى ملى از طرف طلاب و روحانیون تهران به نمایندگى مجلس تعیین گردید. در همان موقع به موجب فرمانى كه صادر شد مظفرالدین شاه امتیاز روزنامه‏ى مجلس را به او واگذار كرد و روزنامه‏ى مزبور طبق فرمان شاه مى‏توانست در تمام مسائل اظهارنظر كند و در حقیقت آزادى كامل داشت. سید محسن عملا در كار اداره‏ى روزنامه دخالتى نداشت و مدیریت آن با سید محمد صادق طباطبائى و سر دبیرى آن با ادیب‏الممالك فراهانى بود. بعد از قتل سید عبدالله بهبهانى میرزا محسن تقریبا جاى او را گرفت و مرجعیت كامل پیدا كرد و در كلیه امور دولتى و ملى مداخله داشت. با رجال و صاحبان قدرت نزدیك بود و در حل مشكلات مردم و دولت وزنه مهمى گردید و طبعا مورد حسد و بخل عده‏اى قرار گرفت. در اواسط 1296 ش هنگامى كه میرزا محسن بر خر خود سوار و براى انجام فرائض مذهبى به مسجد مى‏رفت نزدیك منزل خود واقع در بازار تهران هدف گلوله قرار گرفته و چند تیر پیاپى به او شلیك شد و در دم جان سپرد. این قتل توسط كمیته مجازات طرح‏ریزى و به مرحله اجرا درآمده بود. یك سال پس از قتل سید محسن و عده‏اى بى‏گناه دیگر وثوق‏الدوله رئیس‏الوزارء دستور دستگیرى اعضاء كمیته مجازات را داد و عده‏اى اعدام و عده‏اى به حبس‏هاى طولانى محكوم شدند. سید محسن از باهوش‏ترین روحانیون دوره خود بود و با وثوق‏الدوله محرمیت و دوستى نزدیك داشت.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

ملقب به ناظم‏الملك مرندى، فرزند محبعلى خان ناظم‏الملك از اعضاء عالى رتبه وزارت امور خارجه، در 1275 ه.ق متولد شد. جهانگیرخان تحصیلات مقدماتى را مطابق معمول زمان در تهران انجام داد و بعد وارد مدرسه‏ى دارالفنون شد. پس از گذراندن دوره‏ى متوسطه براى ادامه‏ى تحصیلات عالیه به استانبول سفر كرد و در آنجا به تحصیل حقوق و علوم سیاسى و جغرافیا پرداخت. پس از فراغت از تحصیل در سفارت ایران در عثمانى با سمت اتاشه استخدام شد و مدتى بعد نایب دوم و نایب اول سفارت بود و سرانجام شارژدافر شد. پس از انتقال به تهران به معاونت اداره عثمانى منصوب شد و بعد رئیس اداره دول همجوار گردید و زمانى نیز عهده‏دار ریاست كارگزینى و كابینه وزارتى را سرپرستى مى‏كرد. مدتى هم سركنسول ایران در بغداد بود. در اوایل مشروطیت به كارگزارى آذربایجان رسید و چندى هم كارگزارى خراسان، سیستان و بلوچستان را برعهده داشت و سرانجام در 1338 ه.ق به معاونت وزارت امور خارجه منصوب شد. در سال 1299 ش در كابینه‏ى میرزا فتح‏الله خان سپهدار رشتى از تاریخ 17 دى ماه تا 28 بهمن ماه 1299 كفالت وزارت امور خارجه را عهده‏دار گردید. میرزا جهانگیر محبى نویسنده‏اى توانا و مترجمى زبردست و شاعرى خوش قریحه بود. زبانهاى فرانسه، عربى و تركى استانبولى را در حد عالى مى‏دانست. صاحب تألیفات و ترجمه‏هاى بسیارى بود كه بالغ بر بیست مجلد است. در 1352 ه.ق در قم درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

در 1267 در تهران متولد شد. پدرش میرزا اسمعیل خان تفرشى‏منشى احتشام‏السلطنه بود. عبداللَّه تحصیلات خود را در مدارس افتتاحیه، شرف مظفرى، تربیت، آلیانس و مدرسه‏ى آلمانى انجام داد. مدتى هم در انگلیس به تحصیل پرداخت. خدمات ادارى خود را از معلمى و دفتردارى در مدرسه‏ى آلمان‏ها شروع كرد و پس از آنكه دولت براى اداره‏ى نظمیه از افسران سوئدى استخدام نمود، به آن اداره انتقال یافت. سمت وى ابتدا مترجمى و منشیگرى بود ولى تدریجاً به كارهاى اجرائى كشیده شد و در اداره‏ى تأمینات ترقى كرد. چندى معاون و بعد بالاستقلال به ریاست اداره‏ى تأمینات كه از ادارات مهم اداره‏ى نظمیه بود، گمارده شد. بعد به ریاست نظمیه‏ى گیلان انتخاب گردید و قریب یك سال در رشت بود. وستداهل سوئدى رئیس نظمیه مجدداً او را به تهران احضار و ریاست اداره‏ى تأمینات را به او واگذار كرد. در 1297 مأموریت یافت كه كلیه‏ى افراد كمیته‏ى مجازات را كه از چند سال قبل در تهران چندین فقره قتل انجام داده بودند دستگیر و زندانى نماید. عبداللَّه خان به علت مناسبات نزدیك و دوستى كه با غالب اعضاى كمیته داشت، از این كار سر باز زد و به عللى از اجراى دستور رئیس نظمیه سرپیچى نمود. كلنل وستداهل رئیس نظمیه او را از كار بركنار ساخت و شخصاً به دستگیرى اعضاى كمیته پرداخت. او پس از چندى به ریاست نظمیه تبریز برگزیده شد و صلاح خود را در دوستى و رفاقت با شیخ محمد خیابانى دید. چند ماهى از مأموریت او در تبریز نگذشته بود كه به دستور محمدحسن میرزا ولیعهد كه در تبریز اقامت داشت، از كار بركنار و قزاقان او را دستگیر و در سرماى زمستان به تهران عزیمت دادند، ولى خیابانى و افراد او نزد محتشم‏السلطنه پیشكار ولیعهد رفته با سر و صدا بازگشت او را به تبریز خواستار شدند كه ناگزیر دستور بازگشت او صادر شد. بهرامى چندى مجدداً در تبریز باقى ماند تا به تهران احضار شد. بعد از كودتا به علت همدرسى و دوستى با میرزا على‏اكبر داور به او نزدیك شد و در تشكیل حزب رادیكال از اعضاى مؤسس بود. داور او را به وزارت فوائد عامه انتقال داد و در آن وزارتخانه رئیس اداره‏ى كابینه شد. پس از چندى به وزارت معارف رفت و در آنجا مقام مدیركلى گرفت. چند سالى هم در آن سمت بود تا به معاونت وزارت مالیه و سپس عدلیه منصوب شد. در 1310 براى مطالعات قضائى از طرف داور به اروپا اعزام شد و مدت دو سال به تحصیل و تمرین پرداخت. در عین حال در جامعه‏ى ملل سمت نمایندگى دولت ایران را دارا بود. پس از پایان تحصیلات، وزیرمختار ایران در بلژیك شد. عبداللَّه بهرامى مردى باسواد، جدى، مدیر و مدبر بود، به چند زبان خارجى تسلط داشت. قسمتى از خاطرات خود را از اوضاع ایران از سلطنت مظفرالدین شاه تا كودتاى 1299 نوشته و انتشار داد كه حائز نكات مهم و ارزنده‏اى است و برخلاف سایر خاطره‏نویسان لایحه دفاعیه نیست. وى در 1347 در تهران درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

فرزند فضل‏اللَّه بهرامى، در 1302 در تهران متولد شد. پس از انجام تحصیلات ابتدائى و متوسطه براى ادامه تحصیل عازم اروپا شد و درجه‏ى لیسانس و دكتراى خود را در علوم سیاسى و اجتماعى از دانشگاه ژنو دریافت نمود و به ایران بازگشت و در وزارت پیشه و هنر مشغول كار شد و در 1332 به وزارت امور خارجه انتقال یافت و طبق معمول تمام مراحل ادارى را در داخل و خارج طى كرد و به مقام معاونت آن وزارتخانه رسید. چندى در معاونت بسر برد تا به سمت سفیركبیر ایران در قاهره منصوب شد و پس از آن سفیركبیر ایران در فرانسه گردید. در 22 بهمن ماه 1357 كه رژیم سلطنتى در ایران منقرض گردید، وى سفیر در فرانسه بود.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

معروف به احیاءالسلطنه، فرزند محمدعلى خان تفرشى. در 1255 متولد شد. پدرش طبیب مجاز بود. او هم كار پدر را تعقیب كرد. مدرسه‏ى پزشكى دارالفنون را به اتمام رسانید و سالى چند نیز در اروپا تحصیل طب كرد. بعد از مراجعت، در تهران مطب دایر نمود و ریاست چند بیمارستان دولتى را عهده‏دار گردید. به علت حذاقت در حرفه‏ى خود، خیلى زود در تهران معروفیت یافت و با رجال و اعیان و اشراف مجالست و حشر و نشر پیدا كرد. بعد از 1300 با على‏اكبر داور و تیمورتاش كه از علمداران تغییر سلطنت در ایران بودند دوست شد، به حزب رادیكال پیوست، در دوره‏ى پنجم از زنجان به وكالت رسید، یكى از آتش‏افروزان درجه‏ى اول تغییر رژیم شد و براى سردار سپه یقه‏درانى كرد. جریان جمهورى كه پیش آمد و سید حسن مدرس در صف اول مخالفان سردارسپه در مجلس سخن مى‏گفت، او براى خودشیرینى و جلب توجه بیشتر ارباب خود در مقام محاجه با مدرس برآمد و سیلى محكمى به گوش وى زد. این سیلى مردم ایران را آن چنان منقلب نمود كه در تهران و شهرستان‏ها دستجات راه افتادند و به نفع مدرس تظاهرات دامنه‏دارى كردند. عده‏اى از مورخین معتقدند همین سیلى باعث شكست جمهورى گردید. در دوران رضاشاه محبوب‏القلوب بود و مشاغلى به او ارجاع مى‏شد. ریاست اداره‏ى كل احصائیه چند مدتى با او بود. زمانى هم به ریاست كل صحیه مملكتى منصوب شد. در آن تاریخ وزارت بهدارى هنوز دایر نشده بود و همان اداره‏ى كل صحیه مملكتى، كار وزارت بهدارى را انجام مى‏داد. بهرامى در دوره‏ى نهم از خرم‏آباد وكیل شد. در 1319 درگذشت. از وى یك پسر و سه دختر باقى ماند.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

فرزند فضل‏اللَّه بهرامى، متولد 1298. پس از اخذ لیسانس حقوق از دانشگاه تهران به پاریس رفت و در علم حقوق درجه‏ى دكترا دریافت نمود. از 1325 در وزارت كار اشتغال ورزید. مدتى مدیركل امور بین‏المللى آن وزارتخانه بود، بعد به معاونت وزارت كار رسید. در 1339 در كابینه‏ى مهندس جعفر شریف‏امامى به وزارت كار معرفى شد و تا اردیبهشت 1340 در این سمت باقى ماند. پس از ساقط شدن كابینه، او هم بیكار شد و به اروپا رفت. چند سالى بدون شغل بود تا اینكه با سمت سفیركبیر، مأمور خدمت در مراكش شد، و بعد به سمت سفیر ایران در چین منصوب گردید.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

فرزند ابوالقاسم بهبهانى بازرگان و كارخانه‏دار معروف، در 1306 در تهران متولد شد. تحصیلات متوسطه را در دبیرستان البرز باتمام رسانید و براى ادامه تحصیل به آمریكا عزیمت نمود و از دانشگاه میشیگان در رشته‏ى ماشین‏آلات كشاورزى درجه‏ى مهندسى گرفت و از دانشگاه مریلند هم در رشته‏ى مهندسى مكانیك فارغ‏التحصیل شد. پس از اتمام تحصیلات و بازگشت به ایران، در واحدهاى صنعتى كه پدرش احداث كرده بود مشغول كار گردید و سرانجام مدیریت عامل شركت جنرال الكتریك را عهده‏دار شد و در توسعه‏ى آن واحد صنعتى تلاش بسیارى نمود. وى مدتى عضو انجمن شهر تهران بود. در ادوار بیست و سوم و بیست و چهارم مجلس شوراى ملى از تهران به نمایندگى انتخاب گردید. مهندس بهبهانى در سالهاى پایانى رژیم پهلوى عهده‏دار ریاست اتاق بازرگانى تهران بود.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : مردان موسیقی سنتی و نوین ایران (جلد سوم)

سید عبداللَّه بهبهانى روحانى و سیاستمدار و یكى از دو زعیم روحانى صدر مشروطیت است. وى فرزند سید اسماعیل مجتهد بهبهانى و متولد سال 1260 ه.ق. است. از كودكى تحصیلات خود را به سیره‏ى خانوادگى در مقدمات عربى و فقه و اصول آغاز نمود و در سن 20 سالگى قریب‏الاجتهاد گردید. سپس براى ادامه‏ى تحصیل عازم نجف شد و در حوزه‏ى درس شیخ مرتضى انصارى و میرزاى شیرازى حضور یافت و به مقام اجتهاد رسید. در سال 1295 به ایران بازگشت و تدریجاً مقام و موقعیت خاصى در دولت و دربار ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه پیدا كرد. از اواخر دوران سلطنت مظفرالدین شاه كه وى مجتهدى متنفذ بود وارد مسائل سیاسى گردید و در كلیه مسائل سیاسى آن روز مداخله مى‏نمود. در جریان مشروطیت و صدور فرمان آن سید عبداللَّه نقش اساسى داشت. پس از فرمان مشروطیت، وى از طرف اقلیت یهود روانه‏ى مجلس شد و در مجلس به اوج قدرت و جلال رسید. بعد از آنكه محمدعلى شاه مجلس را به توپ بست، سید عبداللَّه بهبهانى به وسیله‏ى سربازان سیلاخورى و قزاق‏ها توقیف و به باغشاه برده شد. به دنبال توقیف نامبرده، انجمن‏هاى شهرستان‏ها نسبت به توقیف او اعتراض كردند و تلگرافات زیادى به تهران مخابره شد و محمدعلى شاه ناگزیر شد او را به حضور پذیرفته و عذرخواهى كند و با پرداخت دوازده هزار تومان، وى را وادار كرد كه از ایران خارج شود. وى نزدیك به هشت ماه در عتبات اقامت داشت و سپس با اجازه‏ى دولت به ایران بازگشت. پس از خلع محمدعلى شاه و تشكیل مشروطیت دوم، بهبهانى به نمایندگى رسید و نفوذش در جامعه و محافل سیاسى ایران چند برابر شد. حزب اعتدالیون كه اكثریت را تشكیل مى‏داد، از بهبهانى تبعیت مى‏كرد ولى دموكرات‏ها كه تندرو و انقلابى بودند، با بهبهانى مخالفت مى‏كردند. در آنجا اختلاف دو دسته بالا گرفت و در روز جمعه هشتم رجب 1328 ه.ق او را در منزلش به ضرب سه گلوله كشتند. بهبهانى ملائى تیزهوش و متهور بود. در سخنورى و خطابت نظیر نداشت و به همین دلیل در بین مردم موقعیت خاصى داشت. سید عبداللَّه (آیةاللَّه) از روحانیون طراز اول تهران (مقت. 1288 ه.ش.) و رهبر شجاع آزادیخواهان در انقلاب مشروطیت. وى رهبرى مشروطه طلبان را بر عهده داشت و با همكارى سید محمد طباطبائى با نیروهاى استبداد مبارزه كرد و پس از پیروزى انقلاب و استقرار حكومت مشروطه در تیرماه 1288 ه.ش. به وسیله چند تن تروریست درخانه خود به قتل رسید. محمد تقى‏بهار «ملك‏الشعرا» به سال 1265 خورشیدى در شهر مقدس مشهد دیده به جهان باز كرد. او فرزند حاجى میرزا محمدكاظم صبورى «ملك الشعراى آستان قدس رضوى» است. محمدتقى بهار ابتدا در محضر پدر خود با علم و دانش آشنایى پیدا كرد و آن را نزد او آموخت و پس از فوت وى به محضر ادیب نیشابورى شاعر و ادیب زمان خود رفت و سال‏ها از محضر آن مرد فاضل بهره‏ور گردید، سپس به مدرسه نواب رفت و علوم عربى را در این مدرسه به پایان برد. محمدتقى بهار، پس از چندى به تهران آمد و وارد كارهاى سیاسى شد با انتشار مقالات سیاسى واشعار مهیج و حماسى و ترانه‏هاى ملى، هرچه بیشتر به بیدارى مردم كمك كرد و چون علاقه و ذوق سرشار در موسیقى داشت، شروع به ساختن تصانیف و ترانه‏هاى ملى كرد كه مى‏شود گفت كلیه تصنیف‏هاى وى جنبه ملى و وطنى و آزادیخواهى دارد. روى تصنیف‏هاى ملك‏الشعراء بهار، درویش‏خان، حسام‏السلطنه، ركن‏الدین‏خان و مرتضى‏خان نى‏داود آهنگ گذارده‏اند. محمدتقى بهار را بنا به قولى بعد از جامى، بزرگترین سخنور و شاعر پارسى گوى زبان ایران مى‏گویند. از آثار برجسته او، غیر از دیوان اشعار سبك‏شناسى تا تاریخ تطور نثر فارسى در سه جلد كه گواهى وى بر احاطه و تسلط به فرهنگ و ادبیات و شعر پارسى است مى‏كند. ملك‏الشعرا بهار، چندین دوره به نمایندگى مجلس شوراى ملى انتخاب گردید و سالیان متمادى استاد دانشگاه تهران و یك‏بار هم در كابینه احمد قوام (قوام‏السلطنه) وزیر فرهنگ شد. محمدتقى بهار (ملك‏الشعرا)، پس از آن همه خدمات پربار علمى و فرهنگى به میهن خود ایران، عاقبت در سال 1330 خورشیدى در سن شصت سالگى چشم از جهان فانى فروبست، روانش شاد. «مرغ سحر» مرغ سحر ناله سر كن داغ مرا تازه‏تر كن ز آه شرربار این قفس را برشكن و زیر و زیر كن بلبل پربسته ز كنج قفس درآ نغمه‏ى آزادى نوع بشر سرا وز نفسى عرصه‏ى این خاك توده را پر شرر كن ظلم ظالم، جور صیاد آشیانم داده بر باد اى خدا اى فلك اى طبیعت شام تاریك ما را سحر كن نوبهار است گل ببار است ابر چشمم ژاله‏بار است این فقس چون دلم تنگ و تار است شعله فكن در قفس اى آه آتشین دست طبیعت گل عمر مرا مچین جانب عاشق نگه، اى تازه گل، ازین بیشتر كن مرغ بى‏دل، شرح هجران مختصر مختصر مختصر كن «در طواف شمع» دل طواف شمع مى‏گفت این سخن پروانه‏اى سوختم زین آشنایان اى خوشا بیگانه‏اى بلبل از شوق گل و پروانه از سوداى شمع هر كسى سوزد بنوعى در غم جانانه‏اى گر اسیر خط و خالى شد دلم، عیبم مكن مرغ جایى مى‏رود كانجاست آب و دانه‏اى تا نفرمایى كه بى‏پروانه‏اى در راه عشق شمع‏وش پیش تو سوزم گر دهى پروانه‏اى پادشه را غرفه آبادان و دل خرم چه باك گر گدایى جان دهد در گوشه ویرانه‏اى كى غم بنیاید ویران دارد آن كس خانه نیست رو خبر گیر این معانى را ز صاحب خانه‏اى عاقلانش باز زنجیرى دگر بر پا نهند روزى از زنجیر از هم بگسلد دیوانه‏اى این جنون تنها نه مجنون را مسلم شد بهار باش كز ما هم فتد اندر جهان افسانه‏اى شاعر، مورخ، محقق، روزنامه‏نگار، سیاستمدار و استاد برجسته‏ى دانشگاه، معروف به ملك‏الشعرا، فرزند میراز محمدكاظم صبورى، متولد 1304 ه.ق در خراسان. پدرش ملك‏الشعراى آستان قدس رضوى بود. بهار مقدمات ادبیات را نزد پدر آموخت و تحصیلات ادبى و عربى را نزد استاد ادیب نیشابورى كه از ادباء و شعراى مشهور بود دنبال كرد و اصول ادبیات فارسى و عربى را در مدرسه‏ى نواب در خدمت اساتید فن زمان تكمیل نمود. هنوز سنش به بیست نرسیده بود كه پدر خود را از دست داد و به جاى پدر به خدمت آستان قدس رضوى درآمد. چون در شعر و شاعرى با وجود كمى سن تبحر داشت، از طرف مظفرالدین شاه لقب ملك‏الشعرائى آستان قدس رضوى به او داده شد. از 1323 ه.ق كه آوازه‏ى مشروطیت و آزادى‏خواهى در سراسر ایران طنین‏انداز شد، به سلك آزادیخواهان پیوست و براى برچیدن رژیم دیكتاتورى و حكومت مشروطه با سایر آزادیخواهان همداستان شد و اشعارى در این زمینه سرود كه در جراید معتبر آن روز انتشار یافت. در 1328 ه.ق پس از خلع محمدعلى شاه از سلطنت، با كمك سایر دوستان خود حزب دموكرات را در خراسان تأسیس كرد و خود عضو كمیته‏ى مركزى آن شد و روزنامه‏ى نوبهار را با اعتبار و مسئولیت خویش و به عنوان ناشر افكار حزب دموكرات در مشهد انتشار داد. به اقتضاى جوانى و به اعتقاد آزادیخواهى در روزنامه‏ى نوبهار مقالات تندى علیه بیگانگان و دخالت آنان در امور ایران انتشار مى‏داد؛ مخصوصاً پس از اولتیماتوم روسیه‏ى تزارى و اخراج شوستر مستشار آمریكائى و خزانه‏دار كل ایران، لحن این مقالات شدیدتر شد و سرانجام منجر به توقیف روزنامه‏ى نوبهار گردید، ولى پس از مدتى كوتاه به جاى آن تازه‏بهار انتشار یافت كه جنبه‏ى انتقادى آن بیش از روزنامه‏ى قبلى بود. تازه‏بهار نیز توقیف شد و مدیر جوان و پرشور آن به كلات تبعید گردید. هشت ماه این تبعید به طول انجامید. پس از مدتى دوباره نوبهار منتشر گردید. در انتخابات دوره‏ى سوم قانونگذارى مردم در گز و كلات و سرخس، بهار را روانه‏ى مجلس نمودند. در مجلس اعتبارنامه‏ى او با مخالفت اعتدالیون مواجه شد، ولى سرانجام به تصویب رسید. جنگ جهانگیر اول مجلس را تعطیل نمود و قضیه‏ى مهاجرت را پیش آورد. بهار هم جزء مهاجران بود، ولى از قم به تهران بازگشت و روزنامه‏ى نوبهار را انتشار داد و براى بار دوم تبعید گردید و این بار بجنورد تبعیدگاه او شد. در دوره‏ى چهارم مردم بجنورد او را به نمایندگى مجلس فرستادند. در دوره‏ى پنجم نماینده‏ى مردم كاشمر بود و در مجلس جزء اقلیتى بود كه با سلطنت رضاشاه مخالفت مى‏كرد. دوست و یار نزدیك مدرس بود. در دوره‏ى ششم از تهران انتخاب گردید. پس از پایان دوره‏ى ششم از كارهاى سیاسى كنار رفت و به خدمات فرهنگى پرداخت و در دارالمعلمین عالى به تدریس ادبیات ایران قبل از اسلام مشغول شد و تا شهریور 1320 دور از كارهاى سیاسى به تألیف و تدریس پرداخت و مدتى نیز در زندان، و تبعید در اصفهان به سر برد. از 1320 مجدداً كارهاى سیاسى را از سر گرفت و روزنامه‏ى نوبهار را انتشار داد. در 1324 در كابینه‏ى قوام‏السلطنه به وزارت فرهنگ رسید، ولى عمر وزارتش چندان نپائید و خیلى زود جاى خود را به دیگرى داد. در تشكیل حزب دموكرات ایران كه قوام‏السلطنه آن را بنیان نهاد، نقش اساسى داشت و در این زمینه فعالیت بسیار نمود. در انتخابات دوره‏ى پانزدهم از تهران وكیل شد و ریاست فراكسیون حزب دموكرات ایران در مجلس با او بود. عده‏اى از نمایندگان به ریاست او تمایل داشتند، ولى حال مزاجى‏اش اجازه‏ى فعالیت بیشتر به او نمى‏داد. در اواخر دوره‏ى پانزدهم بیمار شد و براى معالجه به سویس رفت. معالجاتى نمود، ولى مؤثر نیفتاد و به ایران بازگشت. سرانجام در 1330 به مرض سل درگذشت. شخصیت ملك‏الشعرا از جهات مختلف قابل بحث و مداقه است. او شاعرى توانا، نویسنده و محققى دانشمند، روزنامه‏نگارى سرسخت، سیاستمدارى بى‏باك و استادى مبرز بود. مجموعاً پنج دوره نماینده‏ى مجلس شوراى ملى بود. جز در دوره‏ى پانزدهم كه سنش مقتضى فعالیت‏هاى شدید نبود، در ادوار دیگر مجلس از متولیان و منقدان امور اجتماعى به شمار مى‏رفت. نطق‏ها و خطابه‏هایش در مجلس دولت‏ها را دگرگون مى‏كرد. در دوره‏ى پنجم و ششم رسماً جزو فراكسیون اقلیت بود و با سید حسن مدرس لیدر اقلیت، نزدیكى و همفكرى داشت. در دوره‏ى چهارم اكثریت را اداره مى‏كرد و روى كار آمدن قوام‏السلطنه در 1301 در نتیجه تلاش او و مدرس بود. شاعرى توانا بود. گرچه بیشتر قصیده‏سرا بود، ولى در غزل و رباعى نیز دست داشت. از این گذشته، افكار تازه را او در شعر فارسى وارد كرد و مضامین غیرایرانى را در شعر فارسى آورد. بهار محقق و نویسنده نیز بود. نثرش كمتر از نظم او نیست. شیوه‏ى نویسندگى‏اش مخلوطى از سنت قدیم و روش جدید ایران است. با آنكه به ساده‏اندیشى بیشتر گرایش داشت، ولى استحكام جملات و استعمال لغات فارسى و عربى در جاى مناسب خود، شیرینى خاصى به نوشته‏هایش داد. نمونه‏ى سبك شیرین او كتاب سبك‏شناسى است كه در سه مجلد است. او در رونق بخشیدن به ادبیات نوین ایران سهم بسزائى دارد. گذشته از تأسیس مجله‏ى دانشكده به تأسیس و تشكیل انجمن ادبى ایران همت گماشت و عده‏اى از محققین و مؤلفین بزرگ ایران مانند عباس اقبال آشتیانى، غلامرضا رشید یاسمى، سعید نفیسى و بدیع‏ازمان فروزانفر از تربیت یافتگان مكتب او مى‏باشند. مدت‏ها در دانشسراى عالى و دانشكده‏ى ادبیات در دوره‏ى لیسانس و دكترا تدریس مى‏نمود. تألیفات بسیارى دارد كه به صورت‏هاى مختلف به چاپ رسیده است. غیر از مقالات متعدد كه در روزنامه‏هاى نوبهار و تازه‏بهار و مجله‏ى دانشكده انتشار داده است. در جراید مختلف نیز مقالاتى دارد. از آثار برجسته‏ى او تاریخ احزاب سیاسى در دو جلد است. سبك‏شناسى درباره‏ى تحول نثر فارسى از آغاز تا عصر حاضر است. علاوه بر تألیف كتب، در تصحیح و تحشیه‏ى كتب زیر نیز دست داشت: تاریخ سیستان، مجمل‏التواریخ والقصص، جوامع الحكایات و لوامع الروایات عوفى و ترجمه‏ى تاریخ طبرى. علاوه بر اینها در تألیف و نگارش كتب دبیرستانى نیز مشاركت داشت. در اواخر عمر به فعالیت‏هاى صلح‏جویانه میل زیادى نشان مى‏داد و به همین دلیل ریاست جمعیت هواداران صلح را پذیرفت. (1330 -1266 ش)، اندیشمند، نویسنده محقق، روزنامه‏نگار، استاد دانشگاه و شاعر، متخلص به بهار و ملقب به ملك‏الشعراء. در مشهد متولد شد، پدر وى ملك‏الشعراى آستان قدس رضوى بود. بهار تحصیلات مقدماتى را نزد پدر خود آموخت و علوم ادبى و عربى متداول زمان خود را از استادان مشهور خراسان چون ادیب نیشابورى فراگرفت. در نوجوانى پدر خود را از دست داد و از همان اوان شعر مى‏سرود. بعد از مرگ پدر، به فرمان مظفرالدین شاه، لقب ملك‏الشعرایى آستان قدس رضوى را یافت. وى در نهضت مشروطه‏طلبان مجاهدتها كرد. در سال 1328 ق «روزنامه‏ى نوبهار» و در سال 1329 ق «هفته‏نامه‏ى تازه بهار» را نشر داد. در سال 1333 ق از طرف مردم مشهد به نمایندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد و رهسپار تهران گردید. در سال 1336 ق انجمن ادبى دانشكده را با «مجله‏ى دانشكده» كه منتسب به همان انجمن بود، تأسیس كرد و در همان سال به تجدید انتشار «روزنامه‏ى نوبهار» همت گماشت. در سال 1338 ق مدیریت روزنامه‏ى «ایران»، كه نیمه‏رسمى بود، به وى محول گردید. از طرف مردم تهران دو بار به نمایندگى مجلس شوراى ملى انتخاب گردید و در سال 1324 ش به وزارت فرهنگ برگزیده شد. در دانشكده‏ى ادبیات دانشگاه تهران تدریس مى‏كرد. و تا پایان عمر در این خدمت باقى ماند. به منظور مداوا به سویس رفت و پس از چندى اقامت در آنجا، به تهران بازگشت و به تألیف و تحقیق و تصنیف پرداخت. وى واپسین قصیده سراى بزرگ فارسى است. در تهران وفات یافت و در گورستان ظهیرالدوله به خاك سپرده شد. از او آثار بسیارى به جاى مانده است، از جمله: تصحیح «تاریخ سیستان»؛ «مجمل التواریخ والقصص» و «سبك‏شناسى»، در سه مجلد؛ «تاریخ احزاب سیاسى»؛ «چهار خطابه‏ى منظوم»؛ «ترجمه‏ى احوال محمد بن جریر طبرى»؛ «رساله‏ى زندگى مانى»؛ «بهار و ادب فارسى»، مجموعه‏ى مقالات؛ تصحیح «جوامع الحكایات عوفى» و «تاریخ بلعمى»؛ «دیوان» اشعار، در دو مجلد.[1] (تو 1262/ 1260- شهادت 1328 ق)، مجتهد. اصلا از اهالى بحرین بود، و در نجف متولد شد. از شاگردان حوزه‏ى درس میرزاى شیرازى و آیت‏اللَّه كوه‏كمرى بود. به درجه اجتهاد نایل شد. او در تهران از روحانیون بزرگ و در فقه از سرآمدان روزگار به شمار مى‏آمد. در زمان مظفرالدین شاه به مخالفت با عین‏الدوله برخاست. وى در مقاصد خویش آقا سیدمحمد طباطبایى را كه مورد اعتماد و احترام عامه بود، با خود موافق و همراه گردانید و بعد از به توپ بستن مجلس او و عده‏اى دیگر از سران نهضت به همراه چند تن از بستگان وى دستگیر و به كرمانشاه تبعید شدند و تا پایان سلطنت محمدعلى شاه در تبعید بودند. بعد از استعفاى محمدعلى شاه، سید و همراهان وى به تهران بازگشتند، و به مبارزات خود ادامه دادند. سید به مخالفت با تقى‏زاده برخاست و مبارزه بین این دو شروع شد. سید به عدالت و آزادى معتقد بود، و حتى براى تربیت جوانان مدرسه‏اى هم تأسیسى كرد و با تحصیل دختران نیز مخالف نبود و براى ارشاد بزرگسالان نیز به تأسیس انجمن مقدس اسلامى مبادرت كرد. در استبداد صغیر به امر دولت به مشهد رفت و در آنجا هر كمیته‏اى سرى تشكیل داد و مشروطه‏خواهى را ترویج كرد. آیت‏اللَّه بهبهانى در تنظیم مواد متمم قانون اساسى، از جنبه‏ى دینى، سهیم و شریك بود. وى در تهران در منزلش به ضرب گلوله شهید شد و جنازه‏اش به سال 1332 ق به نجف حمل و در صحن علوى دفن شد. از آثار وى «رسائل و مسائل»، در فقه، مجموعه‏اى مشتمل بر 25 رساله كه در هر رساله به یكى از مسائل فقهى پرداخته است.[2]

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : ایران در عهد باستان

حكمران ناحیه شاش یا چاچ در شمال جیحون

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : ایران در عهد باستان

حكمران دهستان در سرزمین گرگان تا خلیج حسینقلى در كنار دریاى خزر.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : ایران در عهد باستان

حكمران تراز یا اترار در تركستان

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : ایران در عهد باستان

حكمران سرزمین تازیان (عربستان)

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : ایران در عهد باستان

حكمران یمن.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : ایران در عهد باستان

حكمران سرزمین كش در شمال سمرقند.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : ایران در عهد باستان

حكمران ریوشاران در ماوراءالنهر.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : ایران در عهد باستان

حكمران طخارستان را شروین مى‏گفتند.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

(تو 1286 ش)، استاد دانشگاه و نویسنده. در تهران متولد شد. پس از پایان دوره‏ى ابتدایى و متوسطه در سال 1304 ش از مدرسه‏ى علوم سیاسى فارغ‏التحصیل و داخل وزارت دادگسترى شد. در سال 1306 ش براى ادامه تحصیل به فرانسه عزیمت كرد و موفق به اخذ لیسانس و دكترى در اقتصاد و امور ادارى شد. ضمن تحصیل در دانشكده‏ى حقوق پاریس موفق به دریافت دیپلم مدرسه‏ى علوم سیاسى در رشته‏ى مالى شد. در سال 1315 ش به ایران مراجعت و در دانشكده‏ى حقوق به تدریس آمار و حقوق ادارى اشتغال یافت تا آنكه كرسى تدریس تاریخ دیپلماسى عمومى به وى واگذار گردید. از آثار وى: «تاریخ دیپلماسى عمومى»، در دو مجلد.[1] فرزند حاج على‏اكبر بازرگان، در 1286 در تهران متولد شد. پس از اتمام دوره‏ى دبستان و دبیرستان وارد دانشكده‏ى حقوق تهران شد و لیسانس گرفت. در 1307 در زمره دانشجویان اعزامى به اروپا قرار گرفت و به فرانسه عزیمت كرد و در پاریس دوره‏ى لیسانس و دكترا را گذرانید و به ایران بازگشت. در 1318 پروانه‏ى وكالت دادگسترى گرفت و در همان سال به سمت دانشیارى آمار در دانشكده حقوق انتخاب گردید و یك سال بعد استاد كرسى تاریخ دیپلماسى عمومى شد و پس از چندى، كرسى استادى حقوق تجارت و حقوق دریائى و هوائى را عهده‏دار شد. وى مدتى نیز معاونت دانشكده حقوق را عهده‏دار بود. دكتر ستوده تهرانى ضمن عهده‏دارى وظایف دانشگاهى، مشاعلى را نیز احراز كرد از جمله چندى مشاور حقوقى و رئیس اداره بررسى و آمار بانك كشاورزى بود. چندى هم عضویت هینت مدیره شركت سهامى بیمه را عهده‏دار گردید و در 1332 در كابینه‏ى سپهبد زاهدى، به معاونت وزارت اقتصاد برگزیده شد و قریب یك سال و نیم در آن سمت بود. دكتر ستوده تالیفاتى براى تدریس رشته‏ى تخصصى خود نوشته و انتشار داد، از جمله سه جلد تاریخ دیپلماسى عمومى است كه سالها در دانشكده حقوق تدریس مى‏شد. وى از وكلاى مبرز دادگسترى بود و چون به زبان‏هاى فرانسه و انگلیسى تسلط داشت، بیشتر شركت‏هاى خارجى وكالت خود را به او واگذار مى‏كردند.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت : آمریکا   -   قرن : 20 منبع :

ديويد هاول پترائوس (David Howell Petraeus) ژنرال ارتش آمریکا متولد 7 نوامبر 1952 در نيويورك است او ژنرال چهار ستاره ارتش آمریکا است و درجه‌اش بالاترین درجه نظامی در ارتش آمریکا محسوب می‌شود. ژنرال ديويد هاول پترائوس دهمين فرمانده در نظام فرماندهي مركزي آمريكاست و فرماندهي کل نیروهای آمریکا در خاورمیانه، شرق آفریقا و آسیای میانه را بر عهده داشته است. ژنرال پترائوس در 23 ژوئن 2010 پس از بركناري ژنرال استنلی مک کریستال ژنرال چهار ستاره ديگر آمریکا و فرمانده نظامیان ناتو در افغانستان - فرمانده150 هزار نیرو از 40 کشور جهان در افغانستان - جاي او را گرفت [ژنرال پترائوس جانشین کریستال شد] مک کریستال، در ماه مه سال 2009 به عنوان جايگزین دیوید مک کرنن برای فرماندهی نیروهای آمریکایی در افغانستان معرفی شده بود. پترائوس كه در سال‌های ۲۰۰۱ و ۲۰۰۲ از فرماندهان ارشد ناتو در بوسنی و هرزگووین بود و در سال ۲۰۰۷، فرمانده نیروهای چندمليتي در عراق Multi-National Force - Iraq: MNF-I شد مهره‌ کلیدی دولت اوباما در عراق بود. او فرمانده نیروهای چندمليتي در عراق را از 26 ژانويه 2007 تا 16 سپتامبر 2008 بر عهده داشت. ژنرال ديويد هاول پترائوس دانش‌آموخته دانشگاه نظامی وست‌پوینت است و در سال 1974 از اين كالج نظامي فارغ‌التحصيل شد. او دارای دکترای روابط بین‌الملل از دانشگاه پرینستون است. ژنرال ديويد هاول پترائوس در فوريه سال 2009 به خاطر ابتلا به سرطان پروستات به مدت 2 ماه تحت درمان قرار گرفت.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت : انگلستان   -   قرن : 20 منبع :

جيمز گوردون براون متولد 20 فوريه 1951 است. گوردون براون عضو حزب كارگر انگليس است او چهارشنبه 27 ژوئن 2007 (6 تير 86) در پي استعفاي توني بلر به نخست وزيري انگليس رسيد. براون سياستمدار انگليسي داراي دكتراي تاريخ از دانشگاه "ادينبورو"(University of Edinburgh) انگليس است او 10 سال مسووليت وزارت دارايي انگليس را بر عهده داشته و رهبري حزب كارگر پس از توني بلر در اختيار او قرار گرفته است. براون كه به علت عملكرد قدرتمند اقتصادي در ‪ ۱۰‬سال وزارت، به خزانه‌دار آهنين معروف شده است؛ فعاليت سياسي خود را از‪ ۱۲ ‬سالگي و با پيوستن به حزب كارگر اسكاتلند آغاز كرد و در ‪ ۲۰‬سالگي به يكي از سياستمداران مطرح اين منطقه تبديل شد. براون چند سال پس از آن نيز موفق شد به عنوان نماينده منطقه "دانفرملين ايست" به مجلس عوام راه يابد. توني بلر كه براون جاي او را گرفت ‪ ۱۳‬سال رهبر حزب كارگر و ‪ ۱۰‬سال نخست وزير انگليس بود.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

فرزند آقاشیخ احمد، در 1294 ش در اردكان یزد پا به عرصه وجود نهاد. تحصیلات ابتدائى و صرف و نحو عربى را در زادگاه خود فراگرفت و دوره‏ى متوسطه را در یزد در رشته‏ى ادبى انجام داد و وارد دانشكده‏ى ادبیات و علوم انسانى دانشگاه تهران شد و در رشته‏ى تاریخ درجه‏ى لیسانس گرفت و به كار دبیرى پرداخت. مدتى در قم تدریس مى‏نمود و زمانى نیز ریاست دبیرستان ایرانشهر را برعهده گرفت و سرانجام به تهران انتقال یافت و در دوره‏ى دكتراى تاریخ ثبت نام نمود و در 1351 به اخذ درجه‏ى دكتراى تاریخ نائل آمد. دكتر محبوبى اردكانى پس از چند سال خدمت در وزارت فرهنگ، به دانشگاه تهران انتقال یافت و به معاونت اداره كل انتشارات و روابط دانشگاهى منصوب گردید. مدتى نیز در رشته‏ى تاریخ در دانشكده ادبیات و علوم انسانى و موسسه‏ى تحقیقات و مطالعات علوم اجتماعى به تدریس پرداخت. وى از محققان خوب تاریخ ایران بود و رساله‏ى خود را در زمینه‏ى تاریخ مؤسسات تمدنى جدید در ایران با دقت و حوصله‏ى كامل نگاشت و دانشگاه تهران این اثر تحقیقى سودمند را در سه مجلد انتشار داد. از مرحوم محبوبى اردكانى آثار دیگرى نیز باقى مانده است كه برخى از آنها چاپ شده است. از جمله تاریخ تحول دانشگاه تهران و مؤسسات عالى آموزشى ایران است. راهنماى دانشگاه تهران در سه جلد نیز از آثار چاپ شده‏ى ایشان مى‏باشد. وفات وى در 23 آبان ماه 1356 ش در سن 62 سالگى اتفاق افتاد.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

فرزند عبدالحسین مجیرالملك، در 1292 در تبریز متولد شد. تحصیلات ابتدائى و متوسطه را در تبریز به انجام رسانید و در 1310 وارد دانشكده پزشكى تهران شد و درجه دكتراى پزشكى گرفت و متخصص جراحى عمومى شد. چندى در شیر و خورشید اشتغال داشت. در 1327 با سمت دانشیارى وارد دانشكده‏ى پزشكى تبریز شد و بعد استاد گردید. چندى معاونت دانشكده پزشكى را برعهده گرفت و زمانى رئیس دانشگاه تبریز شد. دكتر مولوى در 1353 از مؤسسین حزب رستاخیز در آذربایجان بود و در انتخابات دوره‏ى هفتم سنا، كاندیداى سناتورى شد و سرانجام به سنا راه یافت. دو سالى در مجلس سنا باقى ماند تا مجددا با سمت ریاست دانشگاه به تبریز بازگشت.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

از قضات دادگسترى در 1303 در رضائیه متولد شد. پس از اتمام دانشكده حقوق به خدمات قضائى اشتغال ورزید. اهم مشاغل وى عبارتست از ریاست دادگاه خوى، دادستان مهاباد، بازپرس دیوان كیفر، معاونت ثبت كل، دادستانى دیوان كیفر، دادیارى و مستشارى دیوان عالى كشور و دادستان تهران. وى در 1357 به استاندارى ایلام انتخاب شد و لى قبل از عزیمت به محل مأموریت در راه آذربایجان در اثر سانحه اتومبیل درگذشت. مجیدیه از قضات پركار، مطلع، و جاه‏طلب و نان را به نرخ روز مى‏خورد. در كنار مشاغل قضائى در كار آزاد نیز فعالیت داشت و گویا چند سینما در شهر آستارا دائر كرده بود. علت مرگ او نیز به مناسبت سركشى به وضع سینماهاى خود بوده است.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

جراح، استاد دانشگاه و نماینده مجلس شوراى ملى، در 1277 در تهران متولد شد. پدرش ابوالقاسم ملاك و كارمند دولت بود. پس از انجام تحصیلات مقدماتى و ابتدائى عازم روسیه شد و دوره متوسطه را در آنجا گذرانید، سپس به سویس و آلمان رفت و تحصیل فن پزشكى نمود و درجه علمى گرفت و به ایران بازگشت و در دانشكده پزشكى استخدام شد. چندى ریاست بهدارى راه‏آهن و مدتى ریاست بخش جراحى بیمارستان رازى با او بود و در دانشكده پزشكى استاد كرسى بالینى مامائى شد. در انتخابات دوره هیجدهم از بابل به نمایندگى انتخاب شد و در دوره بعد هم این سمت را حفظ كرد. در حدود 1360 درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

فرزند سید محمد بهبهانى، متولد 1293 در تهران. بعد از تحصیلات متوسطه وارد دانشكده‏ى حقوق دانشگاه تهران شد، درجه‏ى لیسانس گرفت و پس از ختم تحصیل سردفتر اسناد رسمى گردید. در حوزه‏ى بازار محضرى دائر كرد و با استفاده از موقعیت و نفوذ پدرش توانست به كار خود رونق زیاد بدهد و از این راه عایدى خوبى نصیبش شود. بعد از 1332 و بازگشت شاه از اروپا و نشستن بر سریر قدرت، چون سید محمد بهبهانى قبلاً او را مورد حمایت قرار داده و با دكتر محمد مصدق به مبارزه پرداخته بود، با انتخاب سید جعفر بهبهانى پسر او به نمایندگى مجلس شوراى ملى، خدمات وى را پاداش دادند. سید جعفر بهبهانى در دوره‏هاى هیجدهم و نوزدهم و بیستم وكیل تهران شد. در مجلس وزنه‏ى سنگینى بود و خیلى از امور با نظر و صلاحدید وى حل و فصل مى‏گردید. از 1340 به بعد از سیاست كناره گرفت. غالباً در منزل خود از دوستان و ارباب رجوع پذیرائى مى‏كرد و در عین حال به كسانى كه در دولت نفوذ داشتند و با وى آمد و شد مى‏كردند، نظرهاى مشورتى مى‏داد. در سن 73 سالگى درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

فرزند سلیمان در 1301 در تهران متولد شد. پس از انجام تحصیلات مقدماتى و متوسطه وارد دانشكده‏ى فنى تهران شد و در رشته‏ى مكانیك درجه‏ى مهندسى گرفت. سپس براى ادامه تحصیل به اروپا رفت و در بلژیك ادامه تحصیل داد و سرانجام از دانشكده فنى بروكسل درجه دكترى دریافت كرد و در 1326 به ایران بازگشت. مدتى در راه آهن و بعد در اداره كل هواپیمائى مشغول كار شد. در 1336 كه دو حزب در ایران تشكیل شد كه عبارت بودند از حزب ملیون و حزب مردم، وى عضویت حزب مردم را كه نقش اقلیت را داشت پذیرفت و مشغول فعالیت در آن حزب شد و در نتیجه در دوره‏ى نوزدهم از شهر ساوه به نمایندگى مجلس انتخاب گردید. در ادوار بعدى، دوره‏ى بیستم و بیست و یكم و بیست و دوم هم وكیل مجلس شوراى ملى بود. هنگامى كه لایحه‏ى مصونیت مستشاران نظامى امریكا و خانواده‏ى آنها در مجلس شوراى ملى مورد بحث و مداقه قرار گرفت، بهبودى از مخالفین پروپا قرص آن لایحه بود و رأى به رد آن داد و در نتیجه مورد بى‏مهرى قرار گرفت. وى با توجه به سابقه‏ى خدمت در راه‏آهن، مشاغلى را در آن مؤسسه احراز كرد كه عبارت بودند از: مدیریت كل ادارى، عضویت هیئت مدیره، عضویت هیئت نظارت و عضویت شوراى عالى. مهندس بهبودى چندى هم مشاور وزارت راه بود. در 1377 در تهران درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

متولد 1278 در تهران. تحصیلات مقدماتى را در دارالفنون و مدرسه‏ى سن‏لوئى انجام داد و وارد مدرسه‏ى نظام مشیرالدوله گردید. در 1299 درجه‏ى افسرى گرفت. دو سال بعد از طرف وزارت جنگ براى ادامه‏ى تحصیل به اروپا اعزام گردید و دانشكده‏ى افسرى فونتن بلو را به پایان برد و در رسته‏ى توپخانه متخصص شد. پس از ورود به ایران، در واحدهاى مختلف به آموزش فن توپخانه پرداخت، تا سرانجام با درجه‏ى سرهنگى به ریاست ستاد لشكر اول منصوب گردید. در همین سمت دانشگاه جنگ را تمام كرد و به فرماندهى تیپ توپخانه‏ى مركز رسید. در 1320 با درجه‏ى سرتیپى رئیس واحد توپخانه‏ى ارتش شد و سپس به ریاست اداره‏ى سررشته‏دارى منصوب گردید. پس از آن چندى فرمانده دانشكده افسرى و چندى فرمانده دانشگاه جنگ بود و به مقام سرلشكرى ارتقاء یافت. به دنبال وقایع خونبار سى‏ام تیرماه 1331 كه منجر به روى كار آمدن مجدد دكتر محمد مصدق با اختیارات كامل و قرار گرفتن وى در رأس وزارت جنگ گردید، بهارمست از طرف او رئیس ستاد ارتش شد. در اسفندماه 1331 دكتر محمد مصدق، بهارمست را كنار گذاشت و سرتیپ تقى ریاحى را به جاى وى منصوب نمود. بعد از 28 مرداد 1332 به خدمت دعوت شد، ولى قبول نكرد و انزوا و خانه‏نشینى را به قبول مسئولیت ترجیح داد. در 1356 در حالى كه از دو چشم نابینا شده بود، در تهران درگذشت. او افسرى تندخو، جدى، تحصیلكرده، پركار و بددهن بود. با مقررى‏اش زندگى مى‏كرد. علاقه‏ى شدیدى به واژه‏هاى فارسى سره داشت. سال‏ها در جمع‏آورى و تعمق در آنها وقت گذرانید. هزاران فیش واژه تهیه نمود، ولى معلوم نیست پس از مرگش بر سر آنها چه آمده است.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : ایران در عهد باستان

حكمران ناحیه‏ى سامان از نواحى سمرقند.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : ایران در عهد باستان

حكمران چغانیان در شمال ترمذ.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : ایران در عهد باستان

پادشاه طوایف گوچ در جنوب شرقى ایران و همسایه‏ى بلوچهاى امروز بوده‏اند ابن طایفه را به عربى «قفص» و پادشاه ایشان را «قفص شاه» گویند.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : ایران در عهد باستان

حكمران نخشب یانسف در آسیاى مركزى.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : ایران در عهد باستان

حكمران بلاشگان (بلاساغون) در مشرق ایران.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : ایران در عهد باستان

حكمران گیگان در میان سندومكران.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : ایران در عهد باستان

حكمران براشكان در آذربایجان.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : ایران در عهد باستان

حكمران دشت اموكان یا موقان در آذربایجان.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : ایران در عهد باستان

حكمران سرزمین شایبان در مغرب ایران.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : ایران در عهد باستان

حكمران ناحیه‏ى برگسان در مغرب ایران.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت : آلمان   -   قرن : 19 منبع :

جوزف راتزينگر؛ پاپ بندیکت شانزدهم، 16 آوريل سال ۱۹۲۷ در استان باوارياى آلمان که منطقه‌اى کاتوليک نشين محسوب مى‌شود، به دنيا آمد. خانواده‌اش به صورت سنتى مزرعه‌دار بودند، اما پدرش يک ژاندارم ارتش آلمان بود. وي در 5 سالگي در جمع کودکانی ایستاده بود که باید به اسقف اعظم مونیخ خوشامد می‌گفتند. زرق و برق و جلوه خیره کننده لباس کاردینالی، آن قدر او را مجذوب کرد که تصمیم گرفت بعدها کاردینال شود. اما به جای این کار در 14 سالگی عضو انجمن جوانان هیتلری شد. او در نوجوانى کشاورزى مى‌کرد و در سن ۱۶ سالگى در هنگام تحصيل در مدرسه علوم دينى به عنوان خدمه پدافند هوايى آلمان در زمان جنگ دوم جهانى به خدمت فراخوانده شد. حاميان او مى‌گويند که تجربه‌هاى او در دوران حکومت نازى‌ها او را قانع کرد که کليسا بايد به دفاع از حقيقت و آزادى برخيزد. با شروع جنگ، مدتی سپر تانک ساخت و بعد به نیروی ضدهوایی مونیخ پیوست. با شکست آلمان، مدتی را در اردوگاه زندانیان جنگی متفقین به سر برد. تجربیاتش در اردوگاه جنگی و حزب نازی باعث شد به این نتیجه برسد که هیچ چیز غیر از کلیسا نمی‌تواند در برابر این همه خشونت و جنگ بایستد. پس دوباره به یاد تصمیم 5 سالگی خود افتاد. در 50 سالگی توسط پاپ پل ششم به آرزوی خود رسید و کاردینال مونیخ شد و ۲۸ سال در این مقام باقی ماند. سیصد سال بود که هیچ پاپی این همه در مقام کاردینالی صبر نکرده بود. پس از پايان جنگ در شهر مونيخ تحصيلات خود را در رشته‌هاى فلسفه و الهيات ادامه داد. در تاريخ ۲۹ ژوئن ۱۹۵۱ به مقام کشيشى رسيد و پس از آن به تدريس در مدارس علوم دينى منطقه پرداخت. در ماه مارس سال ۱۹۷۷ به مقام سراسقفى شهر مونيخ منصوب شد و حدود سه ماه بعد توسط پاپ «پل ششم» به مقام کاردينالى ارتقا يافت. کاردينال راتزينگر از سال ۱۹۸۱ سرپرستى «مدافعان اصل ايمان» را برعهده داشت. اين نهاد واتيکان وظيفه حراست از ارتدوکسى (درست آئينى) را به عهده دارد. او در اين مقام مواضع سياسى سازش ناپذيرى اتخاذ کرد و براى مثال در جريان انتخابات رياست جمهورى آمريکا 2004 خواستار آن شد تا سياستمداران حامى سقط جنين (جان کرى نامزد دموکرات‌هاى آمريکا) از حضور در مراسم عشاى ربانى منع شوند. راتزينگر تنها کاردينالى بود که مدت زيادى با پاپ ژان پل دوم همراه و رفيق بود. در ميان ۱۱۵ کاردينالى که اين بار در انتخاب پاپ حق راى داشتند، تنها سه نفر در زمان گزينش ژان پل دوم کاردينال بودند و اجازه راى دادن داشتند. راتزينگر يکى از آنها بود. آشنايى او با ژان پل دوم به زمان برگزارى اجلاس شوراى واتيکان دوم که راتزينگر به عنوان مشاور کاردينال فرينگيس در آن شرکت مى‌کرد، بازمى‌گردد. در پى اعلام استعفاى او در پى رسيدن به سن ۷۵ سالگى (براساس حقوق کليسايى هر مسئول کليسايى بايد در ۷۵ سالگى از مقام و مسئوليت خود استعفا دهد) پاپ ژان پل دوم شخصاً از او به عنوان دوست و يار صميمى ياد کرد و با صدور نامه‌اى از راتزينگر خواست تا همچنان در کنار او بماند. اين پاپ که هشتمین پاپ آلمانی است، می‌تواند به ۱۰ زبان صحبت کند. عقاید شدیدا سنتی و محافظه کارانه‌ای دارد و نظریاتش در مورد همجنس‌گراها و سوءاستفاده‌های جنسی در کلیساها بسیار جنجال برانگیز است. او یکی از مخالفان عضویت ترکیه در اتحادیه اروپاست و می‌گوید کشوری که اکثریت جمعیت آن مسلمان و حکومت‌اش لائیک است، نباید در اتحادیه‌ای که اکثریت آن مسیحی‌اند عضو باشد. صبح روز ۷ مه سال ۲۰۰۵ دود سفید نشان داد که شورای انتخاب پاپ، بالاخره دويست‌و‌شصت‌و‌پنجمين پاپ را انتخاب کرده‌است. جوزف آلویس راتزینگر، با الهام از نام قدیس بندیکت و پاپ بندیکت پانزدهم که طی جنگ جهانی اول پاپ بود، نام بندیکت شانزدهم را برای خود انتخاب کرد.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

متولد 1287 ش و فرزند میرزا حسن خیاط است. تحصیلات خود را در دبیرستان كالج تهران ادامه داد و دیپلم گرفت و جزء محصلین دولتى به اروپا رفت. بانك ملى ایران از بین دانشجویان خارج از طریق مسابقه چهار نفر را براى خدمت در بانك ملى انتخاب كرد، یكى از آن چهار نفر احمد مجیدیان بود كه به هزینه بانك ملى به انگلستان اعزام شد و در رشته بانكدارى و اقتصاد از دانشگاه منچستر فارغ‏التحصیل شد و به ایران بازگشت و رئیس بانك ملى رشت شد. مدتى رئیس نشر اسكناس و سرپرست خزانه جواهرات بود تا به ریاست نمایندگى ایران در نیویورك منصوب گردید و مدتها در این سمت بود. در زمان صدارت مصدق به تهران احضار شد و به عضویت هیئت مدیره بانك رهنى ایران منصوب گردید و در 1334 ش معاون بانك ملى ایران شد. در آن تاریخ معاونت بانك ملى ایران از مشاغل مهمه مملكتى بود و غالبا اشخاصى از این سمت به وزارت منصوب مى‏شدند. وى سالها در این سمت مستقر بود تا در 1338 قائم مقام شد. در 1339 ش قانون بانكدارى جدید به تصویب رسید و بانك مركزى تأسیس یافت. ابراهیم كاشانى مدیر كل بانك ملى ایران به ریاست بانك مركزى منصوب شد و احمد مجیدیان هم رئیس بانك ملى ایران شد. اما موقعى كه او بدین سمت منصوب شد بانك ملى فقط یك بانك تجارتى بود و دیگر مركز ثقل اقتصاد مملكت نبود و حسابهاى دولتى در بانك ملى متمركز نمى‏شد، تنظیم اعتبارات كشور و نشر اسكناس به عهده بانك مركزى ایران قرار گرفته بود و براى بانك ملى جز یك هزینه سنگین چیزى باقى نماند. مجیدیان قریب یك سال رئیس بانك ملى بود ولى تلاش مستمر او به جائى نرسید و درآمد و هزینه تطبیق نمى‏كرد. در اردیبهشت 1340 دكتر على امینى با اختیاراتى زمام امور كشور را در دست گرفت و به تصفیه حسابهاى شخصى پرداخت، از جمله دكتر احمد امامى دبیر كل حزب ملیون كه رئیس بهدارى بانك ملى و مورد بغض و كینه او بود دستور بر كناریش را به مجیدیان داد. مجیدیان از دستور رئیس دولت تمكین نكرد و كنار گذاشتن او را مولود اشتباهاتى نمود و بالاخره از دستور رئیس دولت گفت كه تغییرات داخلى بانك ملى به عهده من است و دكتر احمد امامى وظایف خود را بنحو احسن انجام مى‏دهد و موجبى براى بركنارى او نیست. مشاجره بین نخست‏وزیر و رئیس بانك ملى به اوج رسید و سرانجام عبدالحسین بهنیا وزیر دارائى مأموریت یافت مجیدیان را از كار بركنار سازد. این امر خیلى زود انجام گرفت و مجیدیان از ریاست بانك ملى ایران كنار رفت و فعالیت خود را در بخش خصوصى آغاز كرد. وى در زمانى كه معاون بانك ملى ایران بود پرونده‏اى در دیوان كیفر روى خرید كاغذ تشكیل شده بود كه سالها در بوته اجمال مانده و رسیدگى نمى‏شد. پس از بركنارى پرونده به جریان افتاد و تحت محاكمه قرار گرفت و تبرئه شد. پس از استبراء به بنیاد پهلوى رفت و نمایندگى بنیاد در لندن با او بود. در طول زندگى خویش به كسى اجحاف نكرد ولى كفایت و مدیریت او مورد تردید بود. سرانجام در سال 1377 در اروپا درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : ایران در عهد باستان

حكمران سرزمین كاذش در مغرب ایران.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : ایران در عهد باستان

ایرانشاه یا ابراز (وراز) حكمران ناحیه‏ى نسا در میان مرو و نشابور (تركمنستان امروز).

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : ایران در عهد باستان

حكمران شروان دراران.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : ایران در عهد باستان

حكمران جرشان دراران.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : ایران در عهد باستان

حكمران فیلان دراران.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : ایران در عهد باستان

پادشاه لزگیان در كوهستان قفقاز.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : ایران در عهد باستان

حكمران مكران.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : ایران در عهد باستان

حكمران كرمان.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : ایران در عهد باستان

حكمران دست میشان.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : ایران در عهد باستان

حكمران بوذاردشیر. ناحیه‏ى موصل امروز.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : ایران در عهد باستان

حكمران گیلان.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : ایران در عهد باستان

حكمران ماوراءالنهر.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : ایران در عهد باستان

حكمران پذشخوارگر (سواد كده) در طبرستان.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : ایران در عهد باستان

حكمران لیران از نواحى اران در شمال رود ارس.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : ایران در عهد باستان

حكمران طبرسران در جنوب دربند باب‏الابواب.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : ایران در عهد باستان

(پادشاه آلان الران) در شمال رود ارس.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : ایران در عهد باستان

پادشاه ابخازیان در ابخازستان كنار دریاى سیاه.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : ایران در عهد باستان

زابلشاه یا فیروز، حكمران زابلستان در جنوب سیستان، سگانشاه یا سگستانشاه حكمران سیستان.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع :

از میان بزرگترین رجال طبرستان و دیلم که مدتهای متمادی با سامانیان و سپاهیان خلیفه عباسی برای تحصیل قدرت و استقلال در زد و خورد بودند ، ابوالحجاج مرداویج پسر زیار پسر مردانشاه ، از همه بزرگتر و شجاعتر بوده است . وی منسوب هب خاندان امرای گیلان بوده که از طرف مادری از اعقاب سپهبدان رویان به شمار می رود. آغاز شهرت مرداویج از اوایل سلطنت نصربن احمد سامانی (‌301 – 331 )‌بوده که در آغاز امر در خدمت قراتکین یکی از امراء احمد بن اسمعیل و نصر بن احمد در خراسان به سر می برد و چون اسفار پسر شیرویه در گرگان قدرت یافت ، مرداویج از خدمت قراتکین به نزد اسفار آمد و به عنوان سپهسالار به خدمت وی در آمد و از اسباب مهم فتوحات اسفار در جنگهای مختلف شد . مرداویج پس از ورود به خدمت اسفار ، با او از گرگان به فتح طبرستان رفت و آن منطقه را فتح کرد و سپس به همراهی اسفار به ری رفته و آنجا و زنجان و ابهر و قزوین و قم را نیز به تصرف اسفار در آورد . به قولی در همین سال ( 316 ) اسفار در نتیجه شورش مرداویج مردی کشته شد . بدین ترتیب که اسفار مرداویج را نزد سالار ، صاحب شمیران و طارم فرستاد تا او را به اطاعت در آورد و چون مرداویج به نزد او رسید ، با یکدیگر همداستان شدند و سوگند خوردند و پیمان بستند که اسفار را به سبب جور و ستمی که به مردم می کرد ، از میان بردارند . بعد از این واقعه و مرگ اسفار ، مرداویج در حکمرانی از هر منازعه ای فارغ گشته و به قزوین رفت و با مردم آن نیکی کرد و وعده های نیک به آنان داد . سلطنت مرداویج از این تاریخ شروع شده و او در پایان عمر خود قزوین و ری و همدان و کنگاور و دینور و یزدْجرد و قم و اصفهان و کاشان و گلپایگان و بلاد دیگری را دراختیار داشته و و در اصفهان رفتار سختی نسبت به اهالی آن کرد و از آنان مال فراوان گرفت و فرمان داد که برای او تختی از زر بسازند و چون بر تخت برنشست ، سربازان او از دو جانب صف می کشیدند و هیچ کس نمی توانست با وی سخن گوید مگر حاجبانی که برای این کار گماشته بود و با یان اعمال هراس او در دل مردم افتاد و سخف قدرت و نفوذ یافت . با آنکه مرداویج از آغاز امر خود از ماکان پسر کاکی ، که بر طبرستان و گرگان استیلا داشته ، یاری گرفته و به کمک او بر اسفار چیره شده بود ، لیکن بعد از آنکه قدرتی تحصیل کرد و مال ولشکر بسیار گرد آورد ، طمع در طبرستان و گرگان بسته و بر آن شد که آن دو ناحیه را زا چنگ ماکان پسر کاکی بیرون آرد و در این کار نیز به سرعت توفیق یافت . در این روزگار بغداد وضع خوشی نداشت ؛ بدین معنی که غلامان ترک که از عهد المعتصم به بعد سپاهیان مرکزی خلافت عباسی را تشکیل می داند ، بعد از آن خلیفه و از دوره فرمانروایی المتوکل علی الله ، شروع به دخالت در امور کرده و تا این روزگار آسیب فراوانی به مرکزیت و قدرت حکامت اسلامی رسانیده بودند . در موقعی که کار مرداویج در عراق عجم قوت می گرفت و خطر او به بغداد نزدیکتر می شد ، سرداران ترک نژاد و غلامان ترک همچنان به جنگهای داخلی در عراق و آزار خلفا و نزدیکان ایشان اشتغال داشتند . پیداست که قدرتی برای خلیفه نمی ماند تا از عهده جلوگیری مخالف شجاع دیلمی خود بر آید و عین این ضعف ، نسبت به سایر سرکشان نیز وجود داشت . با این همه پیشرفتهای سریع مرداویج ، کارگردانان خلافت یغداد را به وحشت افکند و بر آن داشت که از پیشرفت او پیشگیری کنند . از طرفی مرداویج ژون نسبت به سپاهیان به نیکی رفتار می کرد و مال بسیار به آنان می بخشید ، مردم شجاع دیلم پیاپی در لشکرگاه او گرد می آمدند و چون عدد سپاهیان او فزونی یافت ، با اراضی متفوحه از عهده مخارج آنان بر نیامد و به فکر افتاد که دامنه فتوحات خود را توسعه دهد و از این نیرو استفاده های بیشتری ببرد . تا این هنگام تنها ری و قزوین و رنجان و طبرستان و گرگان در تصرف مردداویج در آمده بود . پس به فکر افتاد که همدان را نیز بر متصرفات خویش بیفزاید و بدین منظور خواهرزاده خود را با لشکر بسیار به فتح آن شهر گسیل داشت . بین حکومت دست نشانده خلیفه و نیروهای مرداویج چندین جنگ در نزدیکی همدان رخ داد . خواهرزاده او با همه شجاعتش از عهده فتح شهر بر نیامد و خود در معرکه کشته شد و مرداویج ناگزیر شخصاً به فتح آن شهر همت گماشت . در این جنگها مردم همدان عامل خلیفه را یاری دادند و مرداویج پس از ورود به شهر گروه بزرگی را به سبب یاوی آنها به قتل رسانید . از بغداد لشکر بزرگی به به سرداری هرون بن غریب ، به مقابله مرداویج آمد و این نخستین مقابله میان مرداویج و لشکریان خلیفه بود . دو لشکر در نواحی همدان با یکدیگر مصاف دادند و جنگی سخت کردند ، هرون ؟ گشت و مرداویج در نتیجه این فتح بر همه شهرهای ناحیه جبل و اطراف همدان استیلا یافت و سرداری به نام ابن علان قزوینی به دینور فرستاد و آن را نیز گشود و لشکریان او تا ؟ پیش رفتند و غنائم بسیاری با خود آوردند . مرداویج بعد از آنکه تا حدود ؟ پیش راند و غنائم بسیاری به دست آورد ، بر آن شد که فتوحات خود را ؟ در داخله ایران توسعه دهد و حمله بر بغداد را به موقعی موکول کند که نیروی کافی به اختیار در آورده باشد . شهر اصفهان بعد از جنگهای متمادی بین عمال خلیفه و یکی از سرداران دیلمی ، باز به دست خلیفه افتاد و این هنگام مصادف بود با موقعی که مرداویج به لشکرکشی خود به اصفهان مبادرت می جست . پادشاه دیلمی به زودی اصفهان را مسخر ساخت و با چهل هزار و به قولی با پنجاه هزار سپاه ، به آن شهر وارد شد ( 319 ) . مرداویج در سال 320 برادر خود ” وشمگیر “ را به نزد خود آورد . از حدود سال 321 ، برای مرداویج گرفتاری جدیدی پیش آمد و آن اختلاف او با پسران بویه است . پسران بویه ، که بزرگتر و شجاعتر از همه آنها علی نام داشت ، بعد از شکست ماکان پسر کاکی از نزد او به خدمت مرداویج در آمدند و علی از طرف مرداویج حاکم کرج شد . ولی به زودی میان آنان خلاف افتاد و علی از قلمرو حکومت مرداویج بیرون رفت و بر اصفهان تاخت و آن را در سال 321 فتح کرد و قدرت و شوکتی به دست آورد . چون این خبر به مرداویج رسید ، بیمناک شد ؛ زیرا از شجاعت و تدبیر و کاردانی علی ایمن نبود . پس بر آن شد که او را به نحوی اسیر سازد و برای اجرای نقشه خویش ، نخست نماینده ای با نامه نزد علی فرستاد و وعده داد که سربازان بسیار در اختیار او خواهد نهاد تا شهرهای دیگر را نیز فتح کند و در همین حال برادر خود وشمگیر را با سربازان بسیار به جانب اصفهان فرستاد تا علی را که هنوز به نامه وی سرگرم و مطمئن است ، اسیر کند . لیکن علی از این امر آگاه شد و از اصفهان به ارجان (بهبهان) رفت . وشمگیر هم بی منازعه ، وارد اصفهان شد و بدین طریق اصفهان دوباره جزء متصرفات مرداویج در آمد . مرداویج اندکی پس از فتح اصفهان خود به آن شهر رفت و برادر خویش را به حکومت ری فرستاد . تا این وقت علی بن بویه بر فارس تسلط یافته و قدرت و مال بسیار فراهم آورده بود . مرداویج چون از این پیشرفتهای پیاپی علی آگاهی یافت ، تصمیم به قلع و فتح او گرفت و بر آن شد که به اهواز تازد و آن شهر را تصرف کند تا اگر علی خواست از فارس به بغداد رود ، مانع او شود . لشکریان مرداویج در سال 322 بر رامهرمز و اهواز مسلط شدند و آنها را از دست عمال خلیفه بیرون آوردند و چون علی بن بویه از این حال خبر یافت ،‌ از ترس مرداویج بر آن شد که با او از در مدارا در آید . پس به عامل وی در اهواز نامه نوشت و از او خواست که بین او و مرداویج واسطه شود و او نیز چنین کرد تا آخر مرداویج با علی بر سر لطف آمد ، مشروط بر آن که در فارس به نام او خطبه خوانده شود . علی این شرط را پذیرفت و هدایای بسیار در مصاحبت برادر خود ، حسن فرستاد و حسن را هم به رسم گروگان به مرداویج سپرد و فرمان داد تا در تمام بلاد تابعه او ، خطبه به نام مرداویج و خوانند و به این ترتیب مرداویج بر قسمت بزرگی از ایران که از شمال تا جنوب امتداد داشت و همچنین بر غالب نواحی غربی این کشور تسلط یافت و آنها را از تحت اطاعت خلیفه عباسی بیرون آورد . مرداویج بر اثر علاقه ای که مانند همه سرداران دیلمی و مردم شمال ایران به آداب و رسوم ملی داشت ، در اقامه جشنهای ملی مبالغه می کرد و از آن جمله در جشن سده سال 323 که در اصفهان بر پا داشته بود ، تکلف بسیار به کار برد و چون اعمال او در آن جشن نمونه ای از مراسم باشکوه سده در ایران است ، ذکر آن خالی از فایده به نظر نمی آید چون شب جشن سده فرا رسید ، مرداویج فرمان داد تا از کوهها و نواحی اطراف اصفهان هیزم بسیار گرد آوردند و آنها را در دو طرف زنده رود ( زاینده رود ) به شکل منبرها و قبه های بزرگ قرار دهند و همین کار را هم در کوه معروف به ” کریم کوه “ ، که مشرف بر اصفهان است ، بکنند و از پای کوه تا قله آن را به هیزم بپوشانند ؛ چنانکه چون این هیزمها افروخته شد ، همه کوه را آتش فرا گیرد و از دور چون توده ای عظیم به نظر آید . و همچنین فرمان داد تا نفت بسیار فراهم کنند و نفت بازان را حاضر سازند و شمعهای بسیار گرد آوردند و دو هزار پرنده تهیه کنند تا نفت بر پای آنها بمالند و آنها را رها سازند . و نیز دستور داد تا سفره عظیمی بیفکنند . مرداویج در پایان روز ، خود تنها سوار شد و غلامانش نیز پیاده در مرکب او بودند و به آن حال بر دور سفره گشت و و این چیزها و نیز هیزم ها را به دقت وارسی کرد ، ولی همه اینها بر اثر فراخی صحرا در نظر او بی نهایت حقیر آمد ؛ چنانکه ، به شدت خشمگین و دلتنگ شد و کسانی را که مأمور این تشریفات بودند ، دشنام داد . همه حاضران از این امر بیمناک شدند و او خود بازگشت و بخفت و هیچ کس را زهره آن نبود که با وی سخن گوید . مرداویج همواره به ترکان بدبین و بداندیش بود و می گفت : « ترکان به منزله شیاطین و راندگان درگاه خدایند ، باید با آ‌نان درستی کرد و برایشان سخت گرفت ، وگرنه تباه می شوند . » و با همین نیت بد ، در کشتن و آزار ایشان مبالغه می کرد . به هر حال ، پیش از این واقعه نیز مرداویج چند تن از بزرگان ترک را که در شمار غلامان او خدمت می کردند مجازات کرده بود و آنان کینه وی را در دل گرفته بودند و بر قتل او همداستان شده بودند و چون این واقع اتفاق افتاد ، بیش از پیش در عقیده خود راسخ گشتند و سپس در قتل او هم پیمان شدند و سوگند خوردند . یکی از غلامان ترک مأمور حفظ مرداویج در خلوت و حین استحمام بود . مرداویج پس از ورود به قصر خود در اصفهان و قصد حمام ، این غلام ترک را از خود راند و از شدت غضب ، هیچ یک از نگهبانان خود را نیز برای حفاظت خود نخواند . مرداویج را غلام سیاهی هم برای حفاظت خویش در گرمابه بود که همواره سلاح او را در حمام حمل می کرد . غلامان ترک ، او را نیز بفریفتند . عادت مرداویج آن بود که هرگاه به حمام می رفت ، خنجری بلند که در پارچه ای پیچیده بود ، با خود می برد و آن روز غلامان ترک تیغه آن شمشیر را شکستند و دسته آن را به غلاف پیوستند و مرداویج شمشیر را به همان صورت از غلام سیاه گرفت و با خود به حمام برد و کسی جز استاد حمام ، بر در حمام برای حفاظت او نبود . غلامان ترک پس از آنکه مرداویج به گرمابه رفت ، بر آن هجوم بردند . نخست ضربتی بر استاد حمامی زدند . چنانکه دست او قطع شد و چون او فریاد برداشت ، مرداویج دست به خنجر برد . لیکن ، تیغه آن را شکسته یافت . ناچار تخت چوبی را که هنگام شستشو بر آن می نشست ، برداشت و پشت در حمام قرار داد . چنانکه ترکان نتوانستند در را بگشایند . اما غلاملان سر سخت ترک مأیوس نشدند و چند تن از آنان بر بام حمام رفتند و جامهای بام را شکسته ، از آنجا به تیراندازی پرداختند . مرداویج به گرمخانه حمام پناه برد و شروع به اظهار لطف و مدارا با آنا کرد و ایشان را مالهای فراوان وعده داد تا دست از او بر دارند . اما ترکان ؟ نمی دادند و همچنان در بدسگالی خود اصرار می ورزیدند تا آنکه در حمام را شکستند و مرداویج را کشتند . غلامان بعد از فراغت از کار خود به میان جمع آمدند و دیگران را از واقعه آگهی دادند و قصر او را غارت کرده و راه گریز پیش گرفتند تا به دست دیلمیان نیفتند . طبری می گوید : « تابوت مرداویج را از اصفهان به ری بردند و هنگامی که تابوت به ری رسید ، ازدحامی غریب بود وهمه دیلمان و مردم گیل با پای برهنه تا چهار فرسنگ جنازه سردار شجاع خود را استقبال کردند . » قتل مرداویج یکی از بزرگترین زیانهایی بود که ملت ایران برد . زیرا این امر باعث شد که مرداویج نقشه وسیع و مهم خود یعنی ایجاد حکومت بزرگی در ایران و تجدید دوره ساسانی و برانداختن حکومت بنی عباس را به پایان نرساند . اجرای چنین نقشه بزرگ و مهمی برای مرداویج شجاع و جنگاور ، امر دشواری نبود ، اما برای دیگران به آسانی میسر نمی گردید . او بزرگترین مردی بود که آمال دیلمان و مردان شجاع کوهستانی گیلان و مازندران را در برانداختن قدرت تازیان و از میان بردن ” سیاه پوشان “ می توانست برآورد . زیرا وی عالیترین نمونه شجاعت و دلاوری این مردان پرخاشجوی رزمسار بود . تهیه کننده : فرناز خسروی

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

در 1290 در گیلان متولد شد. تحصیلات ابتدائى و متوسطه را در رشت به اتمام رسانید و در 1308 وارد دانشكده‏ى افسرى شد. دوره‏ى دو ساله‏ى مزبور را با انتخاب صنف پیاده نظام با احراز رتبه‏ى اول پایان داد و درجه‏ى افسرى گرفت. در سال 1320 به درجه‏ى سرگردى و در سال 1325 به درجه‏ى سرهنگى نائل آمد و فرمانده تیپ پیاده دانشكده افسرى شد. در سال 1330 هنگام اهانت به یك دانشجوى سال دوم سیلى محكمى خورد. گرچه دانشجوى ضارب از دانشكده اخراج شد ولى شغل سرهنگ مجیدى هم تغییر كرد و به ریاست ستاد لشكر فارس منصوب شد. بعد از كودتاى 28 مرداد به فرماندهى تیپ زاهدان منصوب گردید و در همان سمت در مهر ماه 1332 درجه‏ى سرتیپى گرفت. پس از مدتى به تهران انتقال یافت و فرماندهى لشكر پیاده مركز را عهده‏دار شد. پس از كشف شبكه‏ى حزب توده در ارتش، روز سیزدهم مهرماه 1333 اولین جلسه سرى دادگاه فوق‏العاده نظامى براى رسیدگى به اتهام دوازده نفر متهمین به شركت در توطئه نظامى و عضویت در سازمان نظامى حزب توده تشكیل گردید. ریاست دادگاه بدوى بعهده‏ى سرتیپ مجیدى فرمانده لشكر اول قرار گرفت. در این دادگاه 12 نفر متهمین محكوم به اعدام شدند و حكم در روز 27 مهرماه در لشكر دو زرهى به مرحله‏ى اجرا درآمد. محاكمه‏ى دسته دوم و محاكمه‏ى دسته سوم نیز به سرنوشت دسته اول دچار شدند و مجیدى و اعضاء دادگاه كلیه متهمین را به اعدام محكوم نمودند و حكم به مرحله‏ى اجرا درآمد. در سال 1334 به دنبال سوءقصد به حسین علاء توسط یكى از افراد فدائیان اسلام، دستور دستگیرى فدائیان اسلام صادر گردید. پس از رسیدگى دادگاه محاكمه آنان آغاز شد. ریاست این دادگاه به عهده‏ى سرتیپ مجیدى قرار گرفت كه منجر به اعدام مرحوم نواب صفوى و یاران وى گردید. مجیدى در مهرماه 1336 به درجه‏ى سرلشكرى رسید و به فرماندهى سپاه فارس منصوب شد. چند سالى در فارس فرماندهى داشت و سپس با ارتقاء به درجه‏ى سپهبدى به فرماندهى سپاه مركز انتخاب گردید. سپهبد مجیدى در سال 1345 بازنشسته شد. مرسوم چنین بود كه فرماندهان نظامى پس از بازنشستگى در یك مرحله استاندارى یا سفارت كبرى به آنها داده مى‏شد ولى درباره‏ى مجیدى مورد عمل قرار نگرفت. سپهبد مجیدى بعد از انقلاب دستگیر و محاكمه و محكوم به اعدام گردید و حكم به مرحله‏ى اجرا رسید.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

مجیدى فرزند قوام‏الدین مجیدى وكیل دادگسترى و متولد 1307 ش است. وى پس از انجام تحصیلات متوسطه به دانشكده حقوق وارد شد و درجه لیسانس گرفت، سپس به پاریس رفت و دكتر در حقوق شد. مدتى نیز در امریكا به تحصیل اشتغال داشت و درجه علمى فوق لیسانس دریافت كرد. مجیدى در 1334 به ایران آمد و داخل سازمان برنامه شد و تدریجا ولى بسرعت مدارج ترقى را در آنجا پیمود تا به معاونت سازمان برنامه منصوب شد. در 1346 امیرعباس هویدا او را به معاونت نخست‏وزیر و رئیس دفتر بودجه تعیین كرد. بعد از مدتى وزارت تولیدات كشاورزى و موارد مصرفى به عهده او قرار گرفت. در 1347 سمت او وزیر كار و امور اجتماعى بود تا بالاخره وزیر مشاور و رئیس سازمان برنامه و بودجه گردید و سالها در این سمت باقى ماند. مجیدى مردى تحصیلكرده و هنردوست و ساده دل و باسواد و متواضع بود. در دولت هویدا تدریجا از اركان و اكابر وزراء شد و خیلى از تصمیمات با نظر او اتخاذ مى‏شد. در افواه شایع بود كه جانشین احتمالى هویدا حتما مجیدى است، ولى همین شایعات باعث شد كه مورد بى‏مهرى رئیس دولت قرار بگیرد.

نویسنده : نظرات 0 پنج شنبه 8 مهر 1395  - 9:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

از اعضاء عالیرتبه وزارت امور خارجه، در 1280 در تهران تولد یافت. پدرش میرزا رضا اهل تفرش بود كه چندى در وزارت داخله و چندى در وزارت مالیه مشاغل درجه دوم داشت. مرتضى تحصیلات خود را در دارالفنون پایان برد و براى ادامه تحصیل عازم آلمان شد، بعد به فرانسه رفت و در رشته حقوق و علوم سیاسى تحصیل كرد. پس از مراجعت به ایران چند سالى در وزارت فوائد عامه اشتغال داشت. در 1306 به عدلیه داخل شد و در 1312 به وزارت امور خارجه انتقال یافت و مشاغلى را در آنجا پشت سر گذاشت. مدتى رئیس دفتر و زمانى رئیس تشریفات شد و به معاونت وزارت خارجه هم رسید. وزیر مختارى در سوریه و سفارت در هندوستان از دیگر مشاغل اوست. در 78 سالگى در پاریس بر اثر تصادف درگذشت. آقاى مشفق كاظمى در جوانى از نویسندگان مطبوعات ایران بود و كتابى تحت عنوان مخوف منتشر كرد كه ابتدا پاورقى روزنامه ستاره ایران بود و بعد به صورت كتاب مستقل چاپ شد و در محافل مختلف تهران استقبال گردید و جراید آن روز تقریظ بر آن نوشتند. این كتاب تا اندازه‏اى در جامعه ایران با اثر بود و غالب تذكره‏نویسان در كتب مختلف درباره آن بحث كرده‏اند. پس از بازنشستگى خاطرات خود را در یكى از مجلات تهران انتشار داد و بعد آن را به صورت كتابى منتشر نمود.

نویسنده : نظرات 0 چهارشنبه 7 مهر 1395  - 10:20 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

معروف به مشرف‏الدوله، فرزند مرحوم میرزا على اكبرخان ناظم‏الاطباء نفیسى، در 1276 متولد شد. حسن مانند سایر برادران خود تحصیلات مقدماتى را با نظارت مرحوم ناظم‏الاطباء بخوبى و عمیق در تهران انجام داد و سپس براى ادامه تحصیل به اروپا رفت و درجه دكترا در علم حقوق و اقتصاد گرفت. پس از مراجعت از اروپا مدتى كوتاه در عدلیه به قضاوت پرداخت و رئیس محكمه تجارت شد. سپس وكالت دادگسترى را پیشه خود ساخت و روزنامه‏اى به نام ایران جوان انتشار داد كه زیاد دوام نكرد و تعطیل شد. در تأسیس شركت سهامى بیمه ایران با دكتر آقایان زحماتى كشید و از 1316 تا 1320 ریاست هیئت مدیره شركت مزبور را عهده‏دار بود. مرحوم فروغى در 30 شهریور 1320 او را به سمت وزیر دارائى معرفى كرد. دوران وزارت او از ادوار پر سروصدا است زیرا گذشته از اینكه مشاغل مهم وزارت دارائى را بین اقوام خود تقسیم كرد، نرخ لیره را افزایش داد. مدت وزارت دارائى او زیاد طولانى نشد و مدتى هم وزیرپیشه و هنر و كار بود. در دوره قوام‏السلطنه به ریاست سازمان برنامه رسید و برنامه هفت ساله‏اى براى ایران تنظیم نمود. در 1336 مجددا رئیس شركت بیمه شد. این بار نیز در اثر خرید زمین براى شركت مزبور سروصداى زیادى برخاست. بناى هتل شاه عباس كبیر در اصفهان در دوران او انجام گرفت و پرونده‏اى در این مورد تشكیل یافت. زمانى نیز روزنامه پند را منتشر مى‏كرد. وى تنها داماد خانم فخرالدوله بوده است. او مدتها وكیل شركت نفت ایران و انگلیس بود. وزارت دارائى او نیز در كابینه فروغى به فشار انگلیسى‏ها صورت گرفت.

نویسنده : نظرات 0 چهارشنبه 7 مهر 1395  - 10:20 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

فرزند على اكبر متولد 1284 ش در تهران است. تحصیلات مقدماتى و متوسطه را در تهران پایان داد و وارد كلاس قضائى شد و در ثبت اسناد استخدام گردید و مراحل ترقى را در آنجا پیمود. مدتى رئیس ثبت شمیران و رئیس ثبت اسناد تهران و معاون ثبت كل بود. وقتى داور وزیر دارائى شد او را به وزارت دارائى انتقال داد. چندى رئیس مالیات بر درآمد شد چون جوانى زرنگ و باسواد بود با افراد زیادى حشر و نشر پیدا كرد. سرانجام با قوام‏السلطنه نزدیك شد و براى او فعالیت نمود. در دوره چهاردهم یك تنه براى انتخاب قوام‏السلطنه به وكالت مجلس كوشش كرد ولى موفق نشد تا اینكه قوام در 1324 براى بار چهارم نخست‏وزیر شد و مشایخى جزء محارم او شد. در تشكیل حزب دموكرات فعالیت نمود و در كار خود صداقت به خرج داد و قوام‏السلطنه او را به شهردارى تهران برگزید. با اینكه از هر طرف بخاطر این انتصاب سر و صدا بلند شد ولى قوام از او حمایت مى كرد و به ایراد روزنامه‏ها توجه نمى‏كرد. او نیز واقعا سرسپرده قوام بود و در خدمتگزارى ذره‏اى كوتاهى نداشت. به دستور قوام مقدار زیادى زمین به اشخاص داد و خود نیز بهره‏مند شد و ثروتى بدست آورد. در دوره پانزدهم از شهر رى به نمایندگى انتخاب گردید و اعتبارنامه او با سر و صداى زیادى مواجه شد؛ از جمله مكى كه معاون مشایخى در شهردارى بود به صلاحیت او ایراد گرفت كه سر وصداها برخاست. ولى مشایخى موفق شد در دوره هیجدهم و نوزدهم همین سمت را پیدا كند. میل داشت به سنا هم راه پیدا كند كه موفق نشد. او جزء ثروتمندان ایران محسوب مى‏شد. در دوستى پابرجا و محكم بود. مى گویند در كارهاى ادارى انحرافات مالى داشته است. در اواخر عمر در تنهائى در یكى از هتل‏هاى تهران زندگى مى‏كرد. انعقاد قرارداد لوله‏كشى آب تهران با شركت الكساندر گیپ در دوران شهردارى او انجام گرفت. در 1364 درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 چهارشنبه 7 مهر 1395  - 10:20 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

ملقب به مستشارالسلطنه فرزند حاج میراز عبدالكریم در 1260 در تبریز تولد یافت. بعد از انجام تحصیلات مقدماتى وارد وزارت كشور شد و مراحلى از خدمت را در آنجا گذرانید. بعد از استبداد صغیر موقعى كه شكرالله خان قوام‏الدوله والى اصفهان شد او را به ریاست كابینه خود گمارد و در همین سمت مورد سوءقصد واقع شد. مشایخى پس از مدتى فرماندار شد. در بروجرد مدتى طولانى حكومت داشت و مورد توجه مردم قرار گرفت. در دوره چهارم از همانجا به وكالت رسید و در مجلس با مدرس نزدیك شد، ولى همان باعث گردید در دوره بعد به وكالت نرسد. در عوض سردار سپه به او حكم ریاست بلدیه تبریز را داد. بعد از آن در چند شهر از جمله زنجان و كاشان و قزوین فرماندار بود و بعدا در تهران مقام مدیر كلى گرفت. او در 1348 ش در تهران اتفاق افتاد. وى مردى بود با جثه كوچك و لاغر و پرحرف و پرمدعا. وى در جوانى با دختر معتمدالوزاره (اعلم) ازدواج كرد.

نویسنده : نظرات 0 چهارشنبه 7 مهر 1395  - 10:20 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

فرزند میرزا جعفرخان مستوفى و نوه‏ى دخترى علاءالدوله متولد 1267 ش است. پس از انجام تحصیلات مقدماتى به مدرسه عالى علوم سیاسى رفت و از آنجا فارغ‏التحصیل گردید. مدتى در وزارت امور خارجه و زمانى در وزارت معارف اشتغال داشت. در انتخابات دوره پنجم از طرف مردم بروجرد به وكالت مجلس شوراى ملى انتخاب گردید. پس از انقراض سلسله قارجاریه كه محمد على فروغى نخست‏وزیر شد در كابینه خود مشاراعظم را به كفالت وزارت معارف معرفى كرد و مدتى در آن سمت باقى ماند. یكبار نیز در 1330 در كابینه مصدق‏السلطنه به وزارت پست و تلگراف و تلفن منصوب شد و به هنگام وزارت خود در پشت تربیون مجلس اظهار كرد وكلا یا مرعوبند یا مجذوب؛ در اثر ایراد این جمله بین وى و عبدالقدیر آزاد درگیرى شدیدى آغاز شد و كیف وكیل بر سر وزیر فرود آمد و مشار در مجلس متحصن شد و بعد استعفا داد. در انتخابات دوره هفدهم مشار به وكالت مردم تهران به مجلس رفت بعد از خاتمه مجلس به اروپا عزیمت نمود و در 1365 درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 چهارشنبه 7 مهر 1395  - 10:20 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

معروف به مشارالملك از رجال و وزرائى است كه در طول حیات خود در دوران چهار پادشاه مصدر مشاغل مهمى بوده است. وى گذشته از اینكه ده بار به مقام وزارت و دوبار به نمایندگى مجلس و یكبار وزیر دربار سلطان احمد شاه قاجار بوده است یكى از رجال ثروتمند و اعیان ایران مى‏باشد كه دوران حیات خود را در مونت كارلو در قصر باشكوهى با رفاه و آسایش كامل گذرانید. تولد او در سال 1243 ش و وفاتش در سال 1327 ش اتفاق افتاد. پدر مشار كه از اعضاء وزارت خارجه بود فرزند خود را براى جانشینى در آن وزراتخانه تربیت كرد. گذشته از فارسى و عربى به زبان فرانسه نیز آشنائى یافت و در سال 1307 ه.ق داخل وزارت خارجه گردید و تا نهضت مشروطه در آن وزارتخانه بود و مصدر مشاغلى از قبیل ریاست اداره تذكره و حسابدارى شد. در انتخابات دوره اول مجلس از طرف اعیان و ملاكین تهران به وكالت رسید ولى در ماجراى مبارزه با محمد على شاه و تندرویهاى بعضى از نمایندگان آن دوره دخالت نداشت به همین دلیل بعد از استبداد صغیر كار مهمى به او ارجاع نشد و در وزارت مالیه مدتى رئیس تشخیص عایدات بود. در 1329 ه.ق به معاونت وزارت مالیه رسید تا اینكه در 1295 ش فرمان ریاست وزرائى وثوق‏الدوله صادر شد. وثوق در ظرف ده روز نتوانست اعضاء كابینه خود را معرفى كند و لذا از كار كناره گرفت ولى استعفاى او مورد موافقت واقع نشد و كابینه خود را تشكیل داد. در آن كابینه حسن مشار به وزارت مالیه انتخاب شد و سرپرستى وزارت تجارت نیز با او بود. در كابینه‏هاى عین‏الدوله و صمصام لسلطنه مشارالملك همچنان وزارت مالیه را برعهده داشت. در سال 1297 در نخست‏وزیرى دوم وثوق‏الدوله مجددا به وزارت مالیه رسید و در ترمیم كابینه وزیر مشاور شد و سپس به وزارت دربار احمد شاه برگزیده گردید. در كودتاى 1299 مشارالملك وزیر دربار بود و در برانداختن حكومت سید ضیاء و تبعید او از ایران نقشى داشت زیرا خود سوداى ریاست وزرائى داشت ولى سر نگرفت و قوام‏السلطنه به این سمت گمارده شد. مشارالملك تا سال 1300 وزیر دربار بود بعد جاى خود را به صاحب اختیار داد و به مجلس شوراى ملى رفت زیرا از طرف مردم سیرجان به نمایندگى انتخاب شده بود. در سال 1303 در دو كابینه سردار سپه عنوان وزارت امور خارجه داشت و در كابینه فروغى مدت كمى داراى همان سمت بود. آخرین عضویت او در دولت مخبرالسلطنه هدایت است كه در سوم آذر 1308 به وزارت مالیه معرفى شد ولى بیش از پنج ماه در این سمت نبود كه از كابینه خارج گردید و از آن تاریخ دیگر كارى را عهده‏دار نشد و قبل از شهریور 1320 به اروپا رفت و با ثروت زیاد خود به زندگى پرداخت. مشارالملك مردى با سواد و اهل حساب و كتاب و مال‏اندیش بود. در دوران وزارت خود در پنج وزارتخانه كار مؤثرى انجام نداد و هیچگونه آثار علمى از او به یادگار نمانده است. وى در 1300 ش ظاهرا به جرم تحریك علیه قوام و سردار سپه تحت تعقیب قرار گرفته و تبعید شد ولى این تبعید زیاد طول نكشید و مجددا به ایران آمد و با رضاشاه نزدیكى بیشترى یافت بطورى كه بى‏اندازه مقرب و محرم شد. از طرف رضاشاه مأموریت رسیدگى به اموال و املاك سپهسالار تنكابنى به او واگذار شد. وى نیز قسمتى از املاك مرغوب را به عنوان هدیه براى شاه درنظر گرفت.

نویسنده : نظرات 0 چهارشنبه 7 مهر 1395  - 10:20 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

فرزند سردار مسعودخان در 1255 ش در مشهد تولد یافت. بعد از انجام تحصیلات مقدماتى به تحصیل ادبیات فارسى و ریاضیات پرداخت و در جوانى به استخدام آستان قدس رضوى درآمد و تدریجا جزء اعیان و مالكین خراسان شد. در دوره هفتم از دره گز به وكالت مجلس رسید و متوالیا هفت دوره وكیل مجلس شد. آخرین دوره‏اى كه عضو قوه مقننه بود دوره سیزدهم بود كه انتخابات آن در دوره رضاشاه انجام یافته بود. در انتخابات اولین دوره مجلس سنا به مقام سناتورى از خراسان رسید. وى مردى ثروتمند و ماك بزرگ در منطقه خراسان بود.

نویسنده : نظرات 0 چهارشنبه 7 مهر 1395  - 10:20 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

روزنامه‏نگار و سیاستمدار فرزند حسن مسعودى، متولد 1293 ش است. تحصیلات خود را در رشته حقوق به اتمام رسانید و به وكالت دادگسترى پرداخت. ضمنا همكارى خود را با روزنامه اطلاعات شروع كرد و سرانجام به سردبیرى روزنامه مزبور برگزیده شد. در انتخابات دوره پانزدهم از طرف حزب دموكرات ایران كاندیداى نمایندگى مجلس شوراى ملى گردید و از دماوند به مجلس رفت. در ادوار شانزدهم و هیجدهم و نوزدهم نیز نماینده مردم دماوند در مجلس بود و در دوره بیستم از تهران وارد مجلس گردید. دو دوره نیز مقام سناتورى یافت. مسعودى از سال 1332 به انتشار روزنامه پست تهران بصورت روزانه پرداخت و قریب ده سال این روزنامه در تهران منتشر شد ولى آن موقعیتى كه انتظار مى‏رفت پیدا نكرد و لاجرم تعطیل شد.

نویسنده : نظرات 0 چهارشنبه 7 مهر 1395  - 10:20 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

فرزند سید محمد مسعودى متولد 1305 در تهران است. بعد از انجام تحصیلات مقدماتى و متوسطه به خبرنگارى پرداخت و با مطبوعات همكارى مى‏كرد. سرانجام روزنامه آژنگ را انتشار داد كه در نوع خود روزنامه بدى نبود و همیشه با دولت وقت همكارى مى‏كرد و مقالاتش در جهت منافع دولت بود. به یارى همین روزنامه وى در تهران به محافل مختلف راه یافت و با بزرگان و سیاستمداران آشنا شد و داعیه سیاست پیدا كرد و دوره بیستم از فردوس به وكالت مجلس رسید و در مجلس هم راحت ننشست. سر و صدائى راه انداخت و با اللهیار صالح كه وكیل آن روز كاشان بود برخورد شدید پیدا كرد. در دوره بیست و دوم و سوم از شیروان سر درآورد و جزء سهامداران كارخانه قند شیروان شد. تدریجا براى روزنامه خود ساختمان بزرگى بنا نهاد و چاپخانه‏اى دائر كرد. وى همیشه مورد حمایت رؤساى شهربانى بود و بیش از همه با سپهبد علوى مقدم نزدیكى داشت و مى‏توانست كارهاى مهمى در آنجا انجام دهد. در اواخر عمر هم مالدار و هم متنفذ شده بود. تحصیلات خود را ادامه داد و لیسانس گرفت ولى خودش اهل قلم نبود و با نویسندگى میانه‏اى نداشت. همه چیز را سر دبیر و هیئت تحریریه براى او مى‏نوشتند. در دوستى پایدار و در دشمنى با گذشت بود و تا آنجائى كه توان داشت از كمك و مساعدت خوددارى نمى‏نمود.

نویسنده : نظرات 0 چهارشنبه 7 مهر 1395  - 10:20 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

روزنامه‏نگار و سیاستمدار معروف متولد سال 1274 ش در تهران است. او تحصیلات خود را در مدرسه دارالفنون انجام داد و به كار نویسندگى و خبرنگارى پرداخت. در جوانى مؤسسه‏اى درست كرد كه اخبار داخلى و خارجى را جمع‏آورى و به روزنامه‏ها مى‏داد. در سال 1305 ش امتیاز روزنامه اطلاعات را گرفت و با پشتكار و جدیت خاصى توانس در مدت كوتاهى روزنامه خود را در ردیف بزرگترین نشریات روز قرار دهد. گذشته از روزنامه یومیه اطلاعات و روزنامه‏هاى انگلیسى و فرانسه چندین مجله معتبر نیز تأسیس و انتشار داد. سالها روزنامه اطلاعات بدون رقیب و پرتیراژترین نشریه ایران محسوب مى‏شد. مسعودى در كنار كار مطبوعاتى خود چند دوره نماینده مجلس شوراى ملى و چند دوره سناتور بود. در ادوار دهم، یازدهم، دوازدهم، سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم وكیل مردم تهران در مجلس شد. از بدو تشكیل مجلس سنا تا حین‏الفوت كه قریب 25 سال مى‏باشد عنوان سناتورى داشت. از دوره چهارم سنا به بعد نایب رئیسى سنا با او بود. مسعودى مردى خود ساخته، پركار و لایق و از همه بالاتر بكار مطبوعاتى خود عشق مى‏ورزید. قریب 50 سال در صحنه سیاسى ایران كارگردانى مى‏كرد و به تمام دنیا نیز مسافرت كرد و خاطرات این مسافرتها ده‏ها هزار صفحه یادداشت است كه تدریجا در روزنامه اطلاعات منشتر شده است. او به حق در پنجاه سال اخیر پدر مطبوعات ایران بود و در سنین كهولت روزانه دوازده ساعت كار مى‏كرد و سرانجام نیز در سال 1353 در پشت میز كارش در روزنامه‏ى اطلاعات درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 چهارشنبه 7 مهر 1395  - 10:20 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

فرزند آقاجان یكى از مالكین رشت، در 1284 ش متولد شد. تحصیلات ابتدائى و متوسطه را در شهر رشت فراگرفت. در 16 سالگى به نهضت جنگل پیوست و از مریدان میرزا كوچك خان جنگلى شد. پس از مرگ میرزا كوچك خان مدتى تحت تعقیب بود ولى به علت نفوذ خانوادگى جان به سلامت برد و به كارهاى اجتماعى پرداخت. ابتدا در رشته‏ى تئاتر تلاشى درخور تحسین انجام داد و بخشى از تاریخ كهن و افتخارآمیز گذشته‏ى ایران را بروى صحنه درآورد و درآمد حاصله از این نمایش‏ها را صرف تأسیس بیمارستان و زایشگاه نمود. وى به علت خدمات شهرى مورد توجه مردم گیلان بود. چهار دوره عضویت انجمن شهر رشت را بر عهده داشت و چندى هم شهردار انتخابى رشت شد. هنگام اشغال آذربایجان توسط فرقه دموكرات، نهضت مقاومت گیلان را تشكیل داد و موجبات اتحاد عشایر گیلان و شاهسون را فراهم نمود و در موقعى كه قشون فرقه دموكرات به طرف طالش پیش آمدند، قواى نهضت مقاومت گیلان با حملات مسلحانه از ورود این بیگانه‏پرستان جلوگیرى كردند. پورسرتیپ در انتخابات دوره‏ى بیست و یكم كاندیداى شهر رشت شد و به نمایندگى مجلس انتخاب شد و هنگام طرح لایحه‏ى دولت مبنى بر اعطاء كاپیتولاسیون به افسران و درجه‏داران آمریكائى، سخت در مجلس ایستادگى كرد و نطق شدیدى ایراد نمود. وى در دوره‏ى بیست و دوم هم نماینده‏ى مجلس بود. اهل تحقیق و مطالعه و تاریخ بود و كتابى تحت عنوان نام‏ها و نامداران گیلان در اواخر عمر خود به چاپ رسانید. گفته مى‏شود تألیفات دیگرى هم دارد. در آذرماه 1371 در تهران درگذشت و در كنار مرقد میرزا كوچك خان دفن شد.

نویسنده : نظرات 0 چهارشنبه 7 مهر 1395  - 10:20 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

از افسران ژاندارمرى قدیم، در حدود 1256 متولد شد پس از انجام تحصیلات مقدماتى وارد مدرسه‏ى افسران ژاندارمرى شد و درجه‏ى افسرى گرفت و چندى در واحدهاى مختلف به فرماندهى دسته و گروهان امرار وقت مى‏كرد. در جنگ بین‏الملل اول كه موضوع مهاجرت پیش آمد و دولت موقتى ایران در كرمانشاه به ریاست نظام‏السلطنه مافى تشكیل شد، عده‏ى زیادى از افسران ژاندارمرى با واحدهاى تحت فرماندهى خود به مهاجرین پیوستند، از جمله سلطان ابوالحسن خان با گردان خود به قم رفت و چون اطلاع پیدا كرد قواى روسیه به سمت قم در حركت است، با واحد خود از قم حركت كرده در شورآباد مستقر گردیده، با نیروى قزاق روس به جنگ پرداخت و حركت روس‏ها را براى چند روز به قم به تعلیق انداخت تا مهاجرین از قم خارج شوند. در این نبرد، از طرف سلطان ابوالحسن خان رشادت زیادى بروز كرد و تلفات سنگینى به روس‏ها وارد نمود و با قواى خود به سمت كرمانشاه حركت كرد. در كنگاور یكبار دیگر با قواى روسیه مواجه شد و جنگ سختى بین آن دو صورت گرفت. در این نبرد ابوالحسن خان به سختى مجروح شد و براى مداوا به آلمان اعزام گردید و پس از چند عمل جراحى، سلامت خود را بازیافت و یك پاى او كوتاهتر از پاى دیگر شد و تا آخر عمر این نقیصه در او وجود داشت. در 1300 پس از انحلال ژاندارمرى و ادغام آن در ارتش، با درجه‏ى سرهنگى وارد قشون شد و در جنگ با سمیتقو و فتح قلعه‏ى چهریق او فرمانده واحد نظامى در شرفخانه بود و حمله از جناح راست را او شروع كرد. ابوالحسن پورزند در 1302 درجه‏ى سرتیپى گرفت و فرمانده تیپ لرستان شد. در سال 1303 در سفر جنگى سردارسپه به خوزستان، وى با تیپ خود براى فعالیت از الحاق احتمالى والى پشتكوه به شیخ خزعل، به آن سامان اعزام شد. در 1307 در ابتداى شروع شورش عشایر فارس، فرمانده تیپ مستقل فارس گردید و در چند مرحله با عشایر به جنگ پرداخت ولى به طور ناگهانى تغییر كرد و سرتیپ شاه‏بختى جاى او را گرفت. آنگاه فرماندار نظامى لارستان و خمسه شد. در این مأموریت هم دیرى نپائید تا اینكه در 1311 حكمران لرستان شد، تا سال 1320 مأموریت‏هاى نظامى او بیشتر در غرب كشور بود. در 1320 فرمانده لشكر آذربایجان گردید، سپس ریاست دادرسى ارتش، ریاست قورخانه و ریاست اداره اصلاح نژاد اسب را برعهده گرفت. در 1322 درجه‏ى سرلشكرى گرفت و در شهریور همان سال از طرف متفقین به جرم طرفدارى از آلمان‏ها دستگیر در اراك زندانى گردید. مدت یك سال در زندان بود و هرگز حاضر نشد به افسران متفقین بازجوئى پس بدهد. در سال 1324 پس از تسلیم لشكر آذربایجان به پیشه‏ورى و توقیف سرتیپ درخشانى، وى فرمانده لشكر آذربایجان شد و با چند واحد به سمت تبریز حركت كرد. در شریف‏آباد قزوین قواى نظامى روسیه از حركت لشكر به سمت آذربایجان جلوگیرى و آنها را متوقف ساخت. سرلشكر پورزند ستاد لشكر را در قزوین تأسیس نمود و از طریق دیپلماسى مشغول مذاكره با شوروى‏ها شد ولى توفیقى نیافت و به تهران بازگشت و جاى خود را به سرتیپ شعرى داد. وفات او در سال 1326 اتفاق افتاد. پورزند هنگام مرگ از مال دنیا چیزى نداشت.

نویسنده : نظرات 0 چهارشنبه 7 مهر 1395  - 10:20 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

فرزند غلامرضا پوررضا، متولد 1279 در تهران. پس از انجام تحصیلات متوسطه در ایران براى ادامه‏ى تحصیل به اروپا رفت و در رشته‏ى حقوق از دانشگاه پاریس درجه‏ى لیسانس گرفت. بعد از مراجعت به ایران، به حرفه‏ى وكالت دادگسترى پرداخت. تا 1320 در كار وكالت شهرتى نداشت و از آن تاریخ به بعد به علت همكارى با روزنامه‏ى رعد امروز كه مقدمات ورود مجدد سید ضیاءالدین طباطبائى را به ایران فراهم مى‏كرد، شهرتى به سزا یافت؛ مخصوصاً در محاكمه‏ى متهمین شهربانى، او وكالت صولت‏الدوله قشقائى و سردار اسعد و نصرت‏الدوله را به عهده گرفت و مدافعات مفصلى از موكلین و حملات شدیدى به متهمین شهربانى كرد. دفاع از نصرت‏الدوله آنچنان در دادگاه و تماشاچیان مؤثر واقع شد كه همه به گریه افتادند؛ مخصوصاً نامه‏اى را كه نصرت‏الدوله در روزهاى آخر عمر خود براى مادرش نوشته بود، پوررضا در دادگاه قرائت كرد. بعد از آن محاكمه، در دوره‏ى چهاردهم خود را كاندیداى مجلس نمود و با كمك قشقائى‏ها از فیروزآباد فارس به وكالت انتخاب گردید، ولى در ادوار بعد نتوانست یا نخواست كرسى پارلمان را براى خود حفظ نماید. از آن تاریخ به بعد به علت قبول وكالت‏هاى بزرگ، مخصوصاً وكالت دو بانك درجه‏ى اول، ثروتمند شد و مستغلات زیادى فراهم نمود. در كار وكالت دادگسترى، مخصوصاً وكالت پرونده‏هاى جزائى مدت‏ها بهترین وكیل ایران محسوب مى‏شد. در اواخر عمر از حلیه‏ى بینائى محروم بود، ولى با همان وضع كارهاى وكالتى خود را تعقیب مى‏نمود.

نویسنده : نظرات 0 چهارشنبه 7 مهر 1395  - 10:20 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

فرزند حاج ابراهیم پناهى تاجر و ملاك بزرگ آذربایجان، در 1280 در تبریز متولد شد. تحصیلات مقدماتى و ابتدائى را در تبریز فراگرفت و در سن دوازده سالگى به اتفاق سایر برادران خود تحت سرپرستى على‏اكبر داور براى تحصیل عازم اروپا شد و در سوئیس ادامه تحصیل داد. چندى در مدارس شبانه‏روزى بسر برد و دیپلم گرفت و براى تحصیلات عالى رشته‏ى مهندسى ساختمان را انتخاب نمود و دوره‏ى مزبور را با موفقیت كامل گذرانید و در 1305 ش به ایران بازگشت. از استخدام در سازمان‏هاى دولتى امتناع نمود، به تأسیس شركت‏هاى بزرگ ساختمانى پرداخت و سرانجام مقاطعه‏كار شد و كارهاى بسیارى از طرف راه‏آهن به او واگذار شد و از این رهگذر سود زیادى عاید او شد و در حقیقت ارث قابل ملاحظه‏ى پدر را چندین برابر كرد. بعد از شهریور 1320 وارد سیاست شد و براى دوره‏ى چهاردهم خود را كاندیداى نمایندگى مجلس از تبریز نمود. در آن هنگام حزب توده در آذربایجان نفوذ زیادى داشت. مبلغ قابل ملاحظه‏اى به حزب توده داد تا نام او را به عنوان مؤتلف در لیست خود آوردند و در نتیجه وكیل تبریز شد ولى به فراكسیون حزب توده وارد نشد و غالباً به صورت منفرد عمل مى‏كرد. در ادوار بعد دیگر پا به میدان وكالت نگذاشت و به ازدیاد ثروت خود پرداخت.

نویسنده : نظرات 0 چهارشنبه 7 مهر 1395  - 10:20 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

فرزند حاج ابراهیم پناهى مالك و بازرگان، در 1280 در تبریز تولد یافت. توضیح آنكه با برادرش مهندس اصغر توأمان بدنیا آمدند. وى تحصیلات متعارف روز را در تبریز فراگرفت و حاضر به ادامه تحصیل در اروپا نشد و به شغل تجارت و ملكدارى پرداخت و خیلى زود در جامعه‏ى تجار و مالكان تبریز معروفیت پیدا كرد بطورى كه در سن سى سالگى كاندیداى عضویت مجلس شوراى ملى شد و در دوره‏ى نهم از اردبیل و خلخال به مجلس رفت و در ادوار دهم، یازدهم، دوازدهم و سیزدهم وكیل بود. به هنگام وكالت در تهران هم تجارتخانه‏اى دایر نمود و فعالیت اقتصادى مى‏كرد. او نیز مانند پدر و عمو و سایر برادران صاحب ثروت كلانى شد.

نویسنده : نظرات 0 چهارشنبه 7 مهر 1395  - 10:20 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

فرزند حاج ابراهیم آقا بازرگان و سرمایه‏دار معروف آذربایجان. در 1282 در تبریز تولد یافت. چند سالى در آنجا تحصیل كرد. بعد به سوئیس فرستاده شد و تحصیلات متوسطه و عالى خود را در رشته‏ى علوم سیاسى در سوئیس و فرانسه پایان داد. در 1309 به استخدام وزارت امور خارجه درآمد. قریب هیجده سال در آن وزارتخانه شاغل مقامات مهمى بود. مدتى كنسول بمبئى شد، بعد سركنسول نیویورك گردید. در تهران هم اداره‏ى كل سازمان ملل متحد را اداره مى‏كرد. در 1327 به سازمان برنامه منتقل شد و در تشكیل آن سازمان دخالت داشت. در 1332 سپهبد زاهدى وزارت كار را به او سپرد. چند ماهى در وزارت كار بود تا اینكه به مدیرعاملى سازمان برنامه منصوب شد. در 1333 در همین سمت 51 سالگى درگذشت. مردى تحصیلكرده، ثروتمند، متعین و بذال بود.

نویسنده : نظرات 0 چهارشنبه 7 مهر 1395  - 10:20 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

متولد 1291 در شیراز. تحصیلات مقدماتى و متوسطه را در موطن خود انجام داد و به استخدام دولت درآمد. از نوجوانى چون در خود طبع شاعرى و نویسندگى دید، آن را تقویت نمود و با مطبوعات آن زمان همكارى كرد. آثار وى اعم از نظم و نثر در جراید فارس انتشار مى‏یافت. در انجمن‏هاى ادبى عضو شد و در شیراز كه مركز شعر و ادب بود، با فضلا و دانشمندان حشر و نشر پیدا كرد. چون اشعارش سلیس و روان و داراى مضامین بكر بود، مورد استقبال واقع شد؛ به طورى كه در جوانى جزء شعراى معروف شیراز قرار گرفت. زمانى كه ملك‏الشعراى بهار به دستور رضاشاه در اصفهان زندانى و تبعید بود، پزشكى اشعارى سرود و براى او فرستاد. ملك‏الشعرا پاسخ را به شعر داد و قسمتى از این مشاعره در دیوان او چاپ شده است. بعد از شهریور 1320، دست به كار مطبوعاتى زد. گذشته از اینكه مقالاتش در جراید فارس و تهران انتشار مى‏یافت، مستقلاً روزنامه‏اى به نام آئینه‏ى فارس دایر كرد. در فعالیت‏هاى سیاسى هم وارد شد. در چند حزب عضویت یافت. هدف او از این فعالیت‏ها، راه یافتن به مجلس یا به دست آوردن شغل آبرومند بود. در 1327 كه كارمندان دولت از داشتن روزنامه محروم شدند، كار ادارى را بر كار مطبوعاتى مرجح دانست و به تهران آمد و در وزارت دارائى مشاغلى را احراز كرد. ضمناً در روزنامه‏ى كیهان كه صاحب و مدیرش هر دو شیرازى بودند، صاحب حقوق و مواجب شد. گاهى مقاله مى‏نوشت، زمانى شعر مى‏سرود و در انجمن‏هاى ادبى شركت مى‏كرد و اندك اندك نظم و نثر او در میان مردم جایى پیدا كرد. در دوره‏ى بیستم قانونگزارى كاندیداى نمایندگى لار شد و بدون اینكه دینارى خرج كند، وكیل مجلس گردید، ولى از بخت بدش آن مجلس دیرى نپائید و منحل شد و پزشكى كه بار دیگر سرگردان شده بود، روى به ادارات آورد و مشاغلى در حد عضو هیئت مدیره و بازرس دولت شركت‏ها، یعنى مشاغلى كه بتواند معاش او را تأمین كند، به وى واگذار مى‏شد. گاهى به مناسبتى شعرى مى‏سرود و انتشار مى‏داد، ولى معمولاً این شعرها موجب بركنارى‏اش مى‏گردید. مهمترین و بهترین اثر منظوم او چكامه‏اى است كه پس از كشتن حسنعلى منصور سرود. این قطعه‏ى مفصل حاوى نكات بسیارى درباره‏ى كارگردانان سیاسى آن روز بود. چكامه كه سروده شد، فقط چند نسخه‏ى ماشینى آن منتشر گردید، ولى پس از چند بار مردم به تعداد زیادى از آن در شهر توزیع كردند. در این شعر نامى از شاعر برده نشده بود و دستگاه‏هاى امنیتى و اطلاعاتى در صدد یافتن و دستگیرى شاعر بودند. نصراللَّه اهورهوش شیرازى كه خود شاعر و روزنامه‏نگار بود و سال‏ها روزنامه‏ى جوشن كبیر را انتشار مى‏داد، این شعر را در دفتر خود تكثیر و شخصاً آن را توزیع مى‏نمود. بالاخره او را گرفتند و به زندان افكندند، ولى نام شاعر را نبرد. پس از مدتى كه آب از آسیاب افتاد، عبدالرحمن فرامرزى سردبیر روزنامه‏ى كیهان، مقاله‏اى در این باره نوشت و شعر و فكر و مضمون چكامه را مورد تجلیل بسیار قرار داد. نوشت تا تاریخ ایران باقى است، این شعر هم باقى خواهد ماند. پزشكى مردى صبور و بردبار و تهیدست و رفیق‏باز بوده است. هرگز شعر سرودن را وسیله‏ى اخاذى یا جمع مال قرار نداده است. همیشه با حداقل درآمد و مناعت‏طبع زیسته و دست طلب سوى احدى دراز نكرده است. در 1364 درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 چهارشنبه 7 مهر 1395  - 10:20 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(1368 -1293 ش)، نویسنده، مترجم و استاد دانشگاه. در تهران به دنیا آمد. پس از اتمام تحصیلات ابتدایى و متوسطه، در 1310 ش با محصلین اعزامى رهسپار فرانسه شد و در 1316 ش از دانشگاه دیژن موفق به اخذ لیسانس ادبیات گردید. بعد به آلمان رفت و در 1322 ش دكتراى فلسفه و ادبیات خود را از دانشگاه برلن دریافت كرد. پس از خاتمه‏ى جنگ جهانى دوم و افتتاح دانشگاه مونیخ، در 1326 ش، یك قسمت از تدریس ایرانشناسى در آن دانشگاه به وى واگذار شد و در 1328 ش براى تدریس زبان فارسى به دانشگاه اسكندریه‏ى مصر رفت و در 1330 ش به ایران بازگشت. پس از مراجعت به ایران جمعیت سیاسى سومكا (مختصر شده‏ى حزب سوسیالیست ملى كارگران ایران) را تشكیل داد. از آثار وى: «دربدر در پى بهشت»؛ «پیكار با اهریمن»؛ «كمونیسم و لیبرالیسم»؛ «خط سومكا»؛ «پسر گمشده»، ترجمه؛ «داریوش یكم»، پادشاه پارسها، ترجمه؛ «دوراندیشى در تكنیك»، ترجمه؛ «طغیان توده‏ها»، ترجمه؛ «آسیا در كشمكش با اروپا»، هون‏ها با ساسانیان، ترجمه.[1] محقق. تولد: 6 شهریور 1293، تهران. درگذشت: 29 تیر 1368، اوپسالا. داود منشى‏زاده، فرزند ابراهیم (میرزا ابراهیم‏خان منشى‏زاده از فعالان انقلاب مشروطیت بود و چون یكى از مؤسسان كمیته مجازات بود، تیرباران شد)، تحصیلات ابتدایى و متوسطه را در تهران به پایان رسانید و در سال 1310 با محصلین اعزامى رهسپار فرانسه شد و در سال 1316 از دانشگاه دیژن (فرانسه) به اخذ درجه‏ى لیسانس ادبیات (فلسفه) نایل شد و در اواخر همان سال به آلمان رفت و در سال 1322 دكتراى فلسفه و ادبیات خود را از دانشگاه برلین گرفت و در آلمان متأهل شد. در موقع سقوط برلین هفت روز به خاتمه‏ى جنگ مانده مجروح شد و دو سال تمام در بیمارستان‏هاى پستدام و برلین و مونیخ به سر برد. در سال 1326 كه دانشگاه مونیخ پس از جنگ افتتاح مى‏شد، یك قسمت از تدریس ایران‏شناسى به وى واگذار شد. در سال 1328 براى یك سال و چند ماه براى تدریس زبان فارسى با رتبه‏ى استاد میهمان به دانشگاه اسكندریه مصر رفت و در سال 1330 به ایران مراجعت نمود و بلافاصله جمعیت سیاسى «سومكا» را تشكیل داد كه مختصر شده‏ى حزب سوسیالیست ملى كارگران ایران بود. سپس از ایران خارج شد و در دانشگاه اوپسالا به مقام استادى دانشگاه رسید و تدریس فرهنگ ایران زمین باستان را بر عهده داشت. وى در سال 1359 بازنشسته شد. از آثار اوست: آسیا در كشمكش با اروپا (هون‏ها، ساسانیان) (از فرانتس آلتهایم، 1343)؛ انتلكتول و دیگرى (خوزه اتكااى گاست، 1322)؛ پسر گمشده (آندره ژید، 1336)؛ پیكار با اهریمن (1330)؛ جهاندارى پارسها (نوشته ه. ه. شدر، 1335)؛ خط سومكا (1333)؛ داریوش یكم پادشاه پارسها (پترویولیوس یونگه، 1334)؛ دربدر در پى بهشت (1332)؛ دوراندیشى در تكنیك (خوزه اتكااى گاست، 1332)؛ طغیان توده‏ها (خوزه اتكااى گاست، 1334)؛ كمونیسم و لیبرالیسم (1336)؛ گیل گمش كهنه‏ترین حماسه‏ى بشرى (گئورك بوركهارت، 1334)؛ مایا دختر گریز آن‏كندو (والدمایر نسلس، ترجمه با امضاى د. م.، 1332)؛ وهرود و ارنگ (پژوهشى از ژوزف ماركوات، 1368). از دكتر منشى‏زاده، مقاله‏هاى ادبى در مجله‏ى «یادگار» و مجله‏ى «دانش» به طبع رسیده است. وى همچنین آثارى به زبان آلمانى دارد. فرزند میرزا ابراهیم خان منشى‏زاده، در 1293 در تهران متولد شد. وقتى پنج ساله بود پدرش كه از اعضاى برجسته و مغز متفكر كمیته مجازات بود، به قتل رسید. داود در سن هفده سالگى دیپلم متوسطه دریافت نمود و در مسابقه اعزام محصل به خارج شركت نمود و از طرف دولت براى انجام تحصیلات عالیه به فرانسه اعزام شد. وى در پاریس درجه‏ى لیسانس در ادبیات فرانسه گرفت و بعد به آلمان عزیمت نمود و سرانجام در 1322 از دانشگاه برلن به دریافت درجه‏ى دكتراى ادبیات و فلسفه نائل شد و از سال 1326 به تدریس ایرانشناسى در دانشگاه مونیخ پرداخت و چندى هم استاد مدعو در دانشگاه اسكندریه مصر بود. منشى‏زاده پس از بیست سال توقف در اروپا كه قسمت اعظم آن در آلمان سپرى شده بود با افكار فاشیستى به ایران بازگشت و لدى‏الورود به تشكیل حزب سومكا (حزب سوسیالیست ملى كارگران ایران) پرداخت و عده‏ى زیادى از جوانان در این حزب عضویت یافتند و با لباس و آرم مخصوصى در تظاهرات مردمى شركت مى‏كردند. بعضى وقتها تندرویهاى زیادى از آنها بروز مى‏نمود كه طبعا پلیس از آن جلوگیرى و احیانا به زدوخورد منجر مى‏شد. رهبر حزب هم روى همین اصل، چند بار از طرف حكومت نظامى بازداشت شد. در سال 1331 از شكم حزب سومكا، حزب دیگرى به رهبرى هادى سپهر بنام آریا با همان برنامه طرفدارى از آلمان متولد شد. حزب سومكا روزنامه‏اى به همین نام منتشر مى‏كرد. از جوانان تند و تیزى كه در آن ایام در آن حزب فعالیت مى‏كردند، یكى دكتر داریوش همایون و دیگرى دكتر امیر شاپور زندنیا بودند. منشى‏زاده بعد از كودتاى 1332 ایران را ترك كرد و در دانشگاه اوپسالا به استادى رسید و فرهنگ ایران زمین را تدریس مى‏كرد. در 1368 در 75 سالگى درگذشت. از وى آثار زیادى به زبان آلمانى و فرانسه و فارسى باقى مانده است كه از بیست جلد متجاوز است. در سال 1342 كه تیمور بختیار علیه شاه مشغول فعالیت شد، دكتر منشى‏زاده همكارى بختیار را پذیرفت و در زمره مخالفان شاه شد.

نویسنده : نظرات 0 چهارشنبه 7 مهر 1395  - 10:20 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 16 منبع : دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

از مصاحبین و معاشرین شیخ بهائى بوده و در دستگاه سلاطین صفویّه مصدر امور بوده. در اوایل جلوس شاه صفى فوت شده است.

نویسنده : نظرات 0 چهارشنبه 7 مهر 1395  - 10:20 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

برادر عباس مسعودى در سال 1288 ش در تهران تولد یافت. در سال 1309 براى ادامه‏ى تحصیلات عازم اروپا شد. مدت ده سال در دانشكده‏هاى سویس و بلژیك در قسمت علوم اقتصادى و روزنامه‏نگارى تحصیل نمود. پس از مراجعت به تهران چندى سردبیر روزنامه‏ى ژورنال دو تهران بود، بعد صاحب امتیاز و مسؤول آن شد. در انتخابات دوره چهاردهم از دماوند به وكالت رسید و در دوره شانزدهم نیز از تهران انتخاب گردید. بعد از پایان دوره مجلس به اروپا رفت و بیشتر در سویس اقامت داشت. در 1370 درگذشت. دختر وى عروس قوام‏السلطنه بود.

نویسنده : نظرات 0 چهارشنبه 7 مهر 1395  - 10:20 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

از نواده‏هاى میرزا مسعود گرمرودى، در 1294 در تهران متولد شد. تحصیلات ابتدائى و متوسطه را در تهران باتمام رسانید و براى ادامه‏ى تحصیل به اروپا رفت و از دانشكده‏ى حقوق پاریس لیسانس گرفت و پس از مدتى دكتراى حقوق بین‏الملل عمومى دریافت كرد و در سال 1319 به استخدام وزارت امور خارجه درآمد و مشاغلى را طى كرد تا دبیر دوم سفارت ایران در مسكو شد و پس از مدتى به سمت دبیر اول ایران در انگلستان تعیین گردید. پس از مراجعت از لندن كفالت اداره‏ى مطبوعات و تبلیغات وزارت امور خارجه به او واگذار شد و بعد رئیس آن اداره گردید. مدتى سركنسول در كربلا بود و بعد سركنسول ایران در بغداد شد و پس از آن رایزنى سفارت ایران را در استكهلم برعهده گرفت. چندى هم رایزنى نمایندگى ایران را در سازمان ملل گرفت. پس از آن عضو على‏البدل هیئت نمایندگى ایران در شوراى امنیت شد. دیگر از مشاغل وى ریاست اداره سازمانهاى بین‏المللى و ریاست اداره سوم سیاسى بود. انصارى در 1338 وزیر مختار در بلگراد (یوگسلاوى) شد و بعد به معاونت وزارت امور خارجه تعیین شد. چندى در سمت معاونت وزارت امور خارجه بود تا به سمت سفیر كبیرى در كشورهاى بلژیك، ایتالیا، سویس تعیین شد. وى در سال 1364 در خارج از ایران درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 چهارشنبه 7 مهر 1395  - 10:20 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

معروف به مشاورالممالك فرزند میرزا حسین خان نایب‏الوزاره در 1248 ش در تهران متولد شد. قسمتى از تحصیلات خود را در تهران و قسمتى را در قففاز انجام داد. در 1267 در وزارت امور خارجه با سمت مترجم استخدام شد. مدتى هم مترجم ناصرالدین شاه بود. اولین سمتى كه در خارج از ایران به دست آورد نیابت قنسولگرى حاج طرخان بود. پس از بازگشت از این مأموریت به ریاست تذكره خراسان منصوب شد و سپس به نیابت اول سفارت ایران در روسیه و بعد مستشارى آن سفارتخانه منصوب و سپس كاردار ایران در استانبول شد. بعد از استبداد صغیر به تهران آمد و به مقام مدیر كلى و معاونت وزارت امور خارجه برگزیده شد. در 1294 در كابینه عبدالحسین میرزا فرمانفرما به وزارت خارج معرفى شد و قریب دو ماه وزیر خارجه بود. در 1296 در كابینه مستوفى‏الممالك مجددا وزیر خارجه گردید. در كابینه بعدى كه به ریاست صمصام‏السلطنه تشكیل شد همچنان وزیر خارجه بود. هنگامى كه وثوق‏الدوله براى بار دوم به نخست‏وزیرى رسید وزارت خارجه را به او سپرده و تا اواسط 1298 در آن سمت بود، بعد در رأس هیئتى عازم پاریس شد كه به نمایندگى دولت ایران در مذاكرات كنفرانس صلح ورساى شركت كند ولى انگلیس نمایندگان ایران را به كنفرانس صلح ورساى راه ندارد. مشاورالممالك پس از ناكامى از این مأموریت از طرف دولت ایران سفیركبیر در عثمانى شد و قریب یك سال در آن مأموریت بود. در اوایل كودتا با سمت سفیر كبیر و نماینده فوق‏العاده ایران به كشور جدیدالتأسیس شوروى رفت و مذاكرات خود را براى انعقاد یك قرارداد آغاز نموده و سرانجام قرارداد 1921 تنظیم و به ایران فرستاده شد و مجلس چهارم آن را به تصویب رسانید. به موجب این قرارداد دولت شوروى بانك استقراضى را به ایران بخشید. مشاورالممالك تا 1305 سفیر كبیر ایران در شوروى بود. وقتى در آن سال براى ششمین بار مستوفى به ریاست دولت رسید مشاورالممالك را از مسكو احضار و به وزارت امور خارجه منصوب كرد. در تمام مدت یك سال رئیس‏الوزرائى مستوفى وزیر امور خارجه بود. مخبرالسلطنه هدایت جانشین مستوفى نیز مشاورالممالك را در كابینه خود در همان سمت ابقاء نمود. در ابتداى ریاست دولت مخبرالسلطنه به علت بهم خوردن روابط تجارى ایران و شوروى، تیمورتاش وزیر دربار به آن كشور عزیمت نمود و ظرف شش ماه مذاكراتى پیرامون روابط تجارى دو دولت انجام داد. پس از مراجعت به تهران براى ادامه مذاكرات، این بار مشاورالممالك به شوروى اعزام گردید. چندى در سمت وزیر امور خارجه مذاكرات را دنبال كرد تا اینكه در 1307 مجددا سفیر كبیر ایران در شوروى شد و تا 1309 در آن سمت بود، بعد به سمت وزیر مختار ایران در لندن انتخاب گردید. در سفر آخر تیمورتاش به اروپا كه براى تجدیدنظر در قرارداد نفت مذاكراتى با سرجان كدمن رئیس شركت نفت انجام داد و با شكست مواجه شد، مشاورالممالك با او همكارى داشت. در اواخر 1311 كه تیمورتاش از وزارت دربار معزول و چندى بعد توقیف گردید. همزمان با این جریان مشاورالممالك نیز به تهران احضار و مغضوب شد. در 1313 بازنشسته و سرانجام در 1319 در تهران درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 چهارشنبه 7 مهر 1395  - 10:20 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

فرزند مشاورالممالك انصارى متولد 1275 ش در تهران است. تحصیلات او در دارالفنون تهران و مدرسه امپراطورى حقوق روسیه در رشته سیاسى و اقتصادى مى‏باشد. در 1296 به خدمت وزارت امور خارجه وقت درآمد و منشى پدر خود ویر امور خارجه گردید. پس از آن تدریجا در سفارت برلن، روسیه و انگلیس در مشاغل مختلف خدمت كرد تا اینكه در 1315 به ریاست اداره سوم سیاسى رسید، بعد رئیس اداره امور قنسولى و رئیس تشریفات گردید. در 1316 ژنرال قنسول ایران در هندوستان بود و سپس وزیر مختار در سوئد شد. بعد از مراجعت به ایران مدیر كل وزارت خارجه و ریاست اداره پیمان سه گانه به او محول شد. انصارى در 1324 به سمت استاندار گیلان انتخاب شد و در 1327 به استاندارى اصفهان رفت ولى بیش از یك سال در آن سمت باقى نماند و به وزارت خارجه بازگشت و به عنوان سفارت كبرى عازم كابل گردید. یك سال نیز در این سمت بود كه به استاندارى فارس برگزیده شد. سایر مشاغل او عبارتست از وزیر مختار در لاهه، سفیر كبیر در كراچى، دوبار سفر كبیر در مسكو، سفیر فوق‏العاده در افغانستان، ریاست هیئت حل اختلاف ایران و افغانستان در مورد هیرمند. مسعود انصارى پس از بازنشستگى به كار تألیف خاطرات زندگى خود پرداخت و كتابى به نام زندگانى من یا نگاهى به تاریخ سیاسى ایران و جهان در شش جلد انتشار داد كه حاوى نكات مهمى از اوضاع و احوال پنجاه ساله ایران مى‏باشد. سبك كتاب بسیار جالب و حكایت از تسلط نویسنده بر ادبیات فارسى و اوضاع سیاسى روز دارد. او در 88 سالگى در تهران درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 چهارشنبه 7 مهر 1395  - 10:20 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

فرزند مسعود میرزا ظل‏السلطان در 1270 ش در اصفهان تولد یافت و كوچكترین فرزند ذكور ظل‏السلطان بود. قسمتى از تحصیلات خود را در اصفهان انجام داد و در نوجوانى به انگلستان اعزام شد. چند سالى در آنجا به تحصیل اشتغال داشت. بعد از مراجعت به ایران چندى در اصفهان مى‏زیست و املاك زیادى را كه از پدرش به او به ارث رسیده بود اداره مى‏كرد. در آن تاریخ تنها شاهزاده بودن و فرزندى ظل‏السلطان كافى بود كه به هر مقامى كه میل دارد برسد. در دوره پنجم كاندیداى وكالت مجلس از نجف‏آباد اصفهان شد و بالاخره از مجلس سر درآورد و با وجودى كه خود از خانواده قاجاریه بود به انقراض سلطنت خانواده خود رأى داد. در مجلس پنجم با داور و تیمورتاش طرح دوستى و الفت بست و همان باعث شد كه در ادوار ششم و هفتم نیز به وكالت برسد. ولى پس از وقایع فارس و مغضوب شدن برادرش اكبر میرزا صارم‏الدوله والى فارس او نیز كنار گذاشته شد. در دوره پهلوى خیلى گوشه‏گیر شد و فقط كارش ملكدارى و زراعت بود. بعد از رفتن رضاشاه همان رویه سابق را ادامه داد و وارد جریانات سیاسى نشد. چند شركت در تهران دائر كرد كه تجارت و ملكدارى كار اصلى آنها بود. در اواخر عمر از لحاظ مالى در مضیقه قرار گرفت بطورى كه مبالغ معتنابهى به بانك‏ها بدهكار بود و رویهمرفته وضع خوبى نداشت. متجاوز از 90 سال عمر كرد و مردى متكبر و تلخ و پرمدعا بود.

نویسنده : نظرات 0 چهارشنبه 7 مهر 1395  - 10:20 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

متولد 1263 ش در اصفهان، ملقب به صارم‏الدوله و یكى از دوازده پسر ظل‏السلطان است كه فوق‏العاده مورد توجه پدرش بود. پس از انجام تحصیلات مقدماتى و فراگرفتن دروس مختلف براى ادامه تحصیل به انگلستان اعزام گردید و در یكى از مدارس شبانه روزى لندن تحت نظر علاءالسلطنه وزیر مختار وقت ایران در انگلیس در رشته اقتصاد و سیاست تحصیل كرد و قبل از مشروطیت به ایران بازگشت. چند سفر دیگر با پدر و برادران خود به اروپا نمود ولى كار مهمى در دستگاه دولتى نداشت. در اصفهان گاهى در امور نظامى مداخله مى‏كرد. بعد از فوت مظفرالدین شاه براى سلطنت برادرش جلال‏الدوله به فعالیت پرداخت ولى مورد غضب محمدعلى شاه واقع شده مغضوبا به اروپا رفت و در انگلستان براى سرنگونى شاه به فعالیت پرداخت و سرانجام پس از خلع محمدعلى شاه و خروج وى از ایران به تهران آمد و در زمره رجال قرار گرفت و از طرفداران پروپا قرص انگلستان در ایران و معاون وزیر شد. در 1294 كه عبدالحسین میرزا فرمانفرما به رئیس‏الوزرائى منصوب گردید اكبر میرزا صارم‏الدوله را به وزارت فوائد عامه و تجارت منصوب نمود. مدت این وزارت از دو ماه تجاوز نكرد. پس از سقوط فرمانفرما براى بار سوم محمد ولى خان تنكابنى با لقب سپهسالار اعظم به رئیس‏الوزرائى منصوب گردید و اكبر میرزا در كابینه او به وزارت امور خارجه برگزیده شد و سیاست خارجى را مطابق میل دولت انگلیس اداره مى‏كرد. در همین دولت بود كه در مقابل دریافت هر ماه دویست هزار تومان از دولت انگلیس موافقت گردید كنترل مالیه و قشون به آنها واگذار شود. صارم‏الدوله گذشته از مسؤولیت مشترك وزیران به عنوان وزیر امور خارجه در این خبط با خیانت مداخله داشت. او در آن سمت توانست ظل‏السلطان پدر خود را مجددا به حكومت اصفهان منصوب نماید. در 1297 كه وثوق‏الدوله براى بار دوم به رئیس‏الوزرائى منصوب گریدد، اكبر میرزا صارم‏الدوله را به وزارت مالیه تعیین و معرفى كرد. در آن كابینه نصرت‏الدوله وزیر عدلیه بود. وثوق‏الدوله از اولین روزهاى تصدى ریاست دولت با انگلستان براى انعقاد یك قرارداد وارد مذاكره گردید. نصرت‏الدوله وزیر عدلیه و صارم‏الدوله وزیر مالیه در آن مذاكرات شركت تام و تمام داشتند. یكسال مذاكرات وثوق‏الدوله و دو تن از وزیرانش با نمایندگان انگلیس به طول انجامید تا در نیمه‏ى 1298 كه احمد شاه براى اولین بار عزم اروپا نمود آن را انتشار داد و سمت نصرت‏الدوله را از وزارت عدلیه به وزارت امور خارجه تغییر و او را همراه شاه به اروپا فرستاد تا جهت راضى ساختن شاه براى امضاء قرارداد اقدام كند. وثوق‏الدوله و دو تن از وزیران نامبرده‏اش براى اجراى قرارداد مبلغ یكصد و سى هزار لیره رشوه دریافت داشته بودند كه نیمى از آن را وثوق‏الدوله و نیم دیگر بالمناصفه بین صارم‏الدوله و نصرت‏الدوله تقسیم شده بود، ولى قرارداد به جهاتى سر نگرفت و دولت انگلستان درصدد پس گرفتن رشوه پرداختى شد. كابینه وثوق‏الدوله در 1299 پس از ورود احمدشاه به ایران استعفا كرد. در دولت بعدى كه به ریاست میرزا حسن مشیرالدوله تشكیل یافت صارم‏الدوله والى و حكمران غرب شد و به كرمانشاه رفت و امور حكومتى آنجا را با قدرت در دست گرفت. بعد از كودتاى 1299 و نخست‏وزیر شدن سید ضیاءالدین، صارم‏الدوله قصد خروج از ایران را داشت. به قصر شیرین رفت كه از آنجا ایران را ترك كند ولى ناگهان از این اقدام منصرف گردید و مجددا به كرمانشاه بازگشت و در مقر حكومتى به رتق و فتق امور پرداخت؛ ولى روابط او با دولت مركزى حسنه نبود و طرفین از هم بیم داشتند. سید ضیاءالدین ماژور محمود خان پولادین و چند صاحب منصب دیگر را به كرمانشاه فرستاد و به رژیمان ژاندارمرى كرمانشاه دستور داد تحت امر و فرماندهى پولادین قرار بگیرند. پولادین پس از ورود به كرمانشاه با ژاندارم‏هاى مقیم، عمارت حكومتى را محاصره نمود. صارم‏الدوله به قواى محلى خود كه متجاوز از یكصد و پنجاه نفر مسلح بودند دستور تیراندازى و رفع محاصره را داد، در نتیجه جنگ بین طرفین آغاز شد. عده‏اى از دو طرف كشته شدند ولى سرانجام نیروى ژاندارم پیروز گردید و افراد والى را خلع سلاح نموده و صارم‏الدوله را دستگیر و به تهران اعزام داشتند. پس از ورود به زندان قصر اعزام شد و تا پایان حكومت سید ضیاء در زندان بسر مى برد. صارم‏الدوله تا 1307 كارى نداشت، گاهى در تهران و زمانى در اصفهان مشغول رسیدگى به املاك خود بود ولى با اركان حكومت مانند تیمورتاش و نصرت‏الدوله نزدیكى و مراوده داشت. در دوره هفتم از اصفهان به نمایندگى مجلس انتخاب شد. چند ماهى در مجلس بود كه اوضاع فارس مغشوش شد و عشایر سر به طغیان برداشتند. تدابیر نظامى دولت به جائى نرسید و سرانجام به پیشنهاد نصرت‏الدوله، رضاشاه اكبر میرزا صارم‏الدوله را والى فارس نمود و به وى اختیاراتى داد. این انتصاب نه تنها كارى از پیش نبرد بلكه اوضاع منطقه آشفته‏تر شد. ناگزیر امیرلشكر حبیب‏الله خان شیبانى به شیراز رفت و اوضاع را از نزدیك بررسى نموده به شاه گزارش داد كه در كار شورش عشایر فارس انگشت نصرت‏الدوله و صارم‏الدوله هر دو در كار است. در تهران نصرت‏الدوله توقیف شد و صارم‏الدوله والى فارس با طیاره به تهران انتقال یافته به زندان رفت. چندى در زندان بود تا اینكه رضاشاه از وى مطالبه پولى را كه از انگلیس‏ها براى انعقاد قرارداد 1919 گرفته بود، كرد. صارم‏الدوله لیره‏هاى دریافتى را به خزانه دولت برگردانید و از زندان آزاد شد. ولى از آن تاریخ گوشه‏گیرى را انتخاب كرد و جز به امور كشاورزى و مكلدارى به كار دیگرى نپرداخت بطوریكه در مدت سلطنت رضا شاه گزندى به وى نرسید و شاید علت اینكه شاه او را از میان برنداشت نشانى بود كه از دولت انگلستان داشت زیرا جان و مال صاحبان نشان از هر تعرضى مصون بود. رضاشاه روز 25 شهریور 1320 از سلطنت استعفا و عازم اصفهان شد و قرار بود در منزل او ساكن شود ولى صارم‏الدوله روى خوشى نشان نداد و منزل كازرونى را براى توقف چند روزه شاه سابق درنظر گرفت. در مدتى كه شاه در اصفهان بود صارم‏الدوله صبح و عصر او را ملاقات مى‏كرد و در این گفتگو احدى مداخله نداشت. رضاشاه در این ملاقات‏ها مصرا از صارم‏الدوله درخواست كرده بود كه سفارش او را به انگلیس‏ها بكند ولى تصور نمى‏رود صارم‏الدوله این تعهد اخلاقى خود را انجام داده باشد. صارم‏الدوله از سال 1320 تا حین‏الفوت چون یك سلطان بى‏تاج و تخت در اصفهان مى‏زیست و گاهى نیز در تهران ظاهر مى‏شد ولى به امور سیاسى مداخله‏اى نداشت و از عواید سرشار خود زندگى بسیار مجلل براى خود تدارك دیده بود. در 1328 براى عضویت مجلس مؤسسان انتخاب شد. وى این مأموریت را پذیرفت و در مجلس شركت كرد. صارم‏الدوله املاك زیادى در اصفهان داشت كه از یك سال قبل از اصلاحات ارضى شروع به فروش آنها كرد بطورى كه هنگام اجراى قانون اصلاحات ارضى تمام‏املاك به فروش رفته بود. صارم‏الدوله داماد میرزا على‏اصغرخان اتابك اعظم بود، در جوانى با خانم افتخار اعظم یكى از دختران چهارگانه اتابك پیوند زناشوئى بست و ثمره این ازدواج دو دختر و یك پسر بود. حسن اكبر و مهندس خسرو هدایت دامادهاى او بودند. اكبر مسعود در اواخر عمر در اثر بیماریهاى گوناگون وضع بد و تأسف‏آورى داشت و غالبا با داروهاى مسكن به خواب مى‏رفت. در 1352 در حدود نود سالگى دراصفهان درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 چهارشنبه 7 مهر 1395  - 10:20 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

معروف به معتمدالدوله فرزند مسعود میرزا ظل‏السلطان در 1266 ش در اصفهان متولد شد. در هفت سالگى ظل‏السلطان او را نزد ناصرالدین شاه برد چون كودكى باهوش و ذكاوت بود مورد توجه شاه قرار گرفت سؤالات متعدى از او نمود و چون به تمام سؤالات پاسخ صحیح داد، شاه مقدارى مسكوك طلا به رسم جایزه به او داد. ولى انیس‏الدوله همسر سوگلى شاه تقاضا كرد به جاى مسكوك یكى از خالصجات اصفهان را به او واگذار كند و شاه این پیشنهاد را پذیرفته یك ده خالصه به او بخشید. همین توجه ناصرالدین شاه موجب شد تا پایان عمر در رفاه و عزت زندگى كند. در همان ملاقات پدرش از شاه تقاضاى لقب و شغل براى فرزندش نمود. لقب معتمدالدوله و درجه و مقام میرپنجى به او داده شد كه از حقوق و مزایاى آن استفاده كند. اسمعیل مدتى در اصفهان به تحصیل پرداخت و از معلمین اختصاصى بهره گرفت و صاحب خط و ربط خوبى شد. در 15 سالگى براى ادامه تحصیلات به انگلستان اعزام شد و چندى در آنجا به سر برد و ظاهرا تحصیل كرد ولى زبان انگلیسى را نیكو فرا گرفت و به ایران بازگشت. در سفرى كه ظل‏السلطان به اروپا براى تفریح و معالجه نمود او را همراه خود برد. در پطرزبورغ به اتفاق پدرش به ملاقات امپراطور رفت و امپراطور به او نشان داد. در انگلستان هم طى تشریفات باشكوهى در قصر بوكینگهام پادشاه انگلیس به او نشان فرماندهى ستاره هندوستان داد. پس از مراجعت از اروپا ظل‏السلطان تصمیم به نوشتن خاطرات خود نمود و سرانجام تاریخ او پایان گرفت و نام «تاریخ مسعودى» به او داد این تاریخ از تقریرات ظل‏السلطان و به خامه‏ى همین اسمعیل مسعود است. اسمعیل مسعود در جوانى با دختر ملك منصور میرزا شعاع‏السلطنه فرزند مظفرالدین شاه ازدواج نمود و با محمد حسین میرزا ولیعهد باجناق شد، ولى عمر هسمرش طولانى نشد و درگذشت و دو دختر به نامهاى آصفه و پوران از او باقى ماند. مدتى ژنرال آجودان محمد حسن میرزا بود. در دوره چهارم از طرف مردم آباده شیراز به وكالت انتخاب شد ولى به نفع نفر دوم كه سردار فاخر حكمت بود استعفا داد. در تركیب قشون جدید كه توسط سردار سپه انجام گرفت درجه میرپنجى او به سلطانى تنزل پیدا كرد ولى سردار سپه براى دلگرمى او را آجودان خود ساخت و در سفر جنگى سردار سپه به خوزستان همراه او بود. از اوایل سلطنت رضاشاه بطور كلى از تمام فعالیت‏هاى سیاسى و نظامى كناره گرفت و به امور كشاورزى پرداخت. در دوره رضاشاه بسیار عاقلانه رفتار كرد و هیچگونه مزاحمتى برایش ایجاد نشد. بعدها هم همین رویه را دارا بود و مردم او را شاهزاده ملى خطاب مى‏كردند. وى علاقه زیادى به جمع‏آورى عتیقه و اسناد نشان مى‏داد. كلكسیون نفیسى گردآورى كرده بود و در منزل خود چندین سالن را اختصاص به این كار داده بود وفاتش در 1350 در اصفهان اتفاق افتاد.

نویسنده : نظرات 0 چهارشنبه 7 مهر 1395  - 10:20 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

فرزند حاج میرزا نصرالله گركانى، در 1255 در تهران تولد یافت. تحصیلات مقدماتى را مطابق عرف زمان انجام داد، سپس ادبیات فارسى و عربى و فقه و اصول و معانى بیان تحصیل كرد. در 1310 ه.ق طبق سنت فامیلى منصب استیفا گرفت و لى عملا كارى انجام نمى‏داد و به تعلیم حسن خط و رسائل مى‏پرداخت. در 1317 ه.ق كه میرزا نصرالله خان مشیرالدوله وزیر امور خارجه وقت براى تأمین كادر وزارت خارجه به تأسیس مدرسه علوم سیاسى مبادرت نمود وى در كنكور ورودى شاگرد اول شد و دوره چهار ساله مدرسه را با اخذ دیپلم نمره یك پایان داد و به استخدام در وزارت امور خارجه درآمد. اولین مأموریت وى اتاشگى سفارت ایران در پطرزبورگ بود و پس از چندى نایب سوم سفارت شد. در 1325 ه.ق جزو هیئتى بود كه سلطنت محمد على شاه را به دربار فرانسه و انگلیس اعلام كرد. پس از آن به تهران انتقال یافت و به معاونت اداره روس در وزارتخارجه منصوب گردید. پس از استبداد صغیر به وزارت مالیه رفت و رئیس دفتر آن وزارتخانه شد. وقتى مورگان شوستر امریكایى به ایران آمد و خزانه‏دار كل شد میرزا عبدالله خان مترجم و رئیس دفتر او بود. چندى هم ریاست اداره مالیات مستقیم را در خزانه‏دارى عهده‏دار بود. در جنگ بین‏المللى اول كه ایران در قحطى قرار داشت در چند نوبت به ریاست ارزاق تهران برگزیده شد. در كابینه دوم وثوق‏الدوله كه قرارداد 1919 منعقد و منتشر شد وى از مخالفین قرارداد بود و لایحه‏اى تحت عنوان ابطال‏الباطل نوشت و آن را انتشار داد. در این لایحه به شدت وثوق‏الدوله مورد حمله و ایراد قرار گرفته نسبت‏هاى سوءاستفاده به او داده بود كه البته این اتهامات مربوط به اختلافات خانوادگى بود. وثوق‏الدوله در دوران وزارت مالیه خود دست این خانواده را از كارهاى مالى كوتاه كرد، و مشاغل مهم و پرمداخل را به خانواده خود سپرده بود. پس از كودتا رئیس اداره تشخیص عایدات شد و بعد به ریاست دیوان محاكمات مالیه منصوب گردید. چند سالى هم در مدرسه علوم سیاسى تدریس مى‏كرد. در 1306 ش داور او را به عدلیه برد و ریاست محكمه تجارت را به او داد. بعد به ترتیب ریاست عدلیه فارس، خوزستان، كرمان، اصفهان و آذربایجان را به او سپردند. در 1313 ش از طرف صدرالاشراف وزیر عدلیه، مدیر كل ثبت اسناد و املاك شد. در 1316 به استاندارى آذربایجان غربى و در 1318 به استاندارى آذربایجان شرقى منصوب گردید و در 1319 به تهران احضار و پس از چندى متقاعد گردید. وفات او در 1329 در تهران اتفاق افتاد. وى در دوران بازنشستگى به تدوین خاطرات خود پرداخت و كتابى در سه مجلد تحت عنوان شرح زندگانى من یا تاریخ اجتماعى و ادارى دوره قاجاریه نوشت كه بدون تردید یكى از منابع مهم تاریخ ایران در دوره قاجاریه است. از وى آثار دیگرى نیز باقیمانده است. عبدالله مستوفى در جوانى با دختر ابوالحسن خان فخرالملك ازدواج كرد. یكى از فرزندان او در رشته نفت تحصیل كرد و سرانجام مدیر عامل شركت پتروشیمى شد.

نویسنده : نظرات 0 چهارشنبه 7 مهر 1395  - 10:20 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

در 1282 در خراسان متولد شد. تحصیلات خود را در مدارس قدیم مشهد گذرانید و از محضر دانشمندان بزرگى مانند ادیب نیشابورى استفاده كرد. در ادبیات فارسى و عربى سرآمد اقران شد. كار ادارى خود را از معلمى آغاز نمود و مدت‏ها بدین شغل اشتغال داشت. ریاست چند دبیرستان و دانشسراى مشهد با او بود. در 1322 از طرف مردم سبزوار به نمایندگى مجلس انتخاب گردید و جزء نمایندگان دوره‏ى چهاردهم قرار گرفت. در آن مجلس فراكسیون‏هاى مختلفى به وجود آمد، از جمله فراكسیون حزب توده كه هشت عضو داشت و محمد پروین گنابادى به لحاظ مردم‏دوستى و عواطف شدید اجتماعى و به خیال اینكه آن حزب مدافع زحمتكشان است، به آن فراكسیون پیوست. فراكسیون حزب توده ماجراهاى زیادى در مجلس آفرید. مشاجرات تندى بین اعضاى آن و بعضى از نمایندگان و اعضاى دولت در تمام مدت عمر مجلس چهاردهم وجود داشت، ولى گنابادى در این مشاجرات هیچ‏گاه وارد نمى‏شد و فقط در رأى تابع آن بود. پس از ختم مجلس، از سیاست به كلى گسست و به وزارت فرهنگ بازگشت و از نو به همان كار تدریس اشتغال ورزید، تا عضویت مؤسسه‏ى لغت‏نامه‏ى دهخدا را قبول كرد و تا آخر عمر در آن مؤسسه‏ى علمى اشتغال داشت. در طول عمر خود دست به تألیف چندین كتاب مفید زد و در تصحیح متون كهن تلاش بسیار نمود. ترجمه‏ى مقدمه ابن‏خلدون در دو جلد از كارهاى سترگ اوست. كتاب‏هاى راهنماى مطالعه، پرورش اراده، دستور زبان فارسى، شیوه‏ى نگارش و فن مناظره از آثار دیگر او به شمار مى‏رود. دانشگاه تهران به پاس خدمات فرهنگى وى، در 1355 درجه‏ى دكتراى افتخارى به او داد. او همیشه از نظر مالى در مضیقه بود و زندگى را به سختى مى‏گذرانید. چون علو طبع داشت، از كسى چیزى قبول نمى‏كرد و با مختصر حقوق بازنشستگى امرار معاش مى‏نمود. مردى صالح، زحمتكش و محققى بى‏مدعا بود. حقى كه او در تكمیل و تتمیم لغت‏نامه‏ى عظیم دهخدا دارد، بسیار گران است و زحمات هیچ‏كس دیگر شاید به پاى زحمات وى نرسد. پروین گنابادى در 1357 در 75 سالگى درگذشت. شاگردان، هواخواهان و ارادتمندانش مجموعه‏ى مقاله‏اى تهیه كرده‏اند و به نام او به خود او تقدیم داشته‏اند. توضیحات:پروین گنابادی البته از حزب توده جدا شد اما باید گفته شود که تا اواخر دهه ۱۳۲۰ از رهبران طراز اول حزب توده بود. او مسئول کمیته ایالتی خراسان بود و بعد مسئول تبلیغات کل حزب شد و از طرف حزب نیز به مجلس چهاردهم نامزد و انتخاب شد.

نویسنده : نظرات 0 چهارشنبه 7 مهر 1395  - 10:20 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

متولد 1298 در بوشهر. پس از تحصیلات مقدماتى به آموزگارى پرداخت و مدت‏ها در بوشهر معلم بود. پس از اخذ دیپلم دبیر شد و چند سالى هم در شغل دبیرى گذرانید، تا اینكه جلاى وطن كرد و در تهران سكنى گزید. در چند شركت خصوصى مشغول كار شد. سرانجام به استخدام شركت تلفن درآمد. بعد از مدتى رئیس حسابدارى شد و بالاخره به عضویت هیئت مدیره منصوب گردید. در انتخابات دوره‏ى بیست و یكم از دشتستان وكیل شد و در ادوار بیست و دوم و بیست و سوم هم به وكالت رسید و در 1354 سناتور فارس شد. از جوانى با مطبوعات همكارى مى‏كرد و مقالات طنزآمیزى در زمینه‏هاى مختلف انتشار مى‏داد. كتاب شلوارهاى وصله‏دار او را به عنوان نویسنده به شهرت رساند. با بزرگان آشنا شد و به محافل و مجالس ادبى راه پیدا كرد. بالاخره با امیر اسداللَّه علم دوست شد و در دوستى با وى تا جائى پیش رفت كه علم وقتى رئیس‏الوزراء شد او را به معاونت خود برگزید و چون میل او را به مجلس مى‏دانست، از معاونت نخست‏وزیرى او را به مجلس فرستاد و تا زمانى كه حیات داشت، از هیچ كوششى براى نگه داشتن او فروگذار نمى‏كرد. گذشته از مقاماتى كه براى او گرفت، منزل و تجهیزات مناسبى از جیب مقامات عالیه براى او تدارك دید. رسول پرویزى روى همرفته نویسنده‏اى اندیشمند و خوش‏قلم بود. در نوشتن داستان‏هاى طنز گاهى معجزه مى‏كرد ولى بسیار تنبل بود، مخصوصاً در سنین بالا حوصله‏ى نوشتن نداشت. در سال 1356 هنگامى كه سناتور بود، بیمار شد و چندى در بیمارستان بسترى گردید. براى بهبود وى تلاش زیادى به عمل آمد ولى نتیجه نداد و در سن 58 سالگى درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 چهارشنبه 7 مهر 1395  - 10:20 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

فرزند حسین مالك و تاجر، در 1288 در اصفهان متولد شد. پس از انجام تحصیلات مقدماتى و متوسطه وارد دانشكده كشاورزى كرج گردید و دوره‏ى سه ساله دانشكده مزبور را به پایان رسانید و در بانك جدیدالتأسیس فلاحت استخدام شد و تدریجاً مراحل ترقى را گذرانید. چندى ریاست بانك كشاورزى را در شهرهاى رضائیه، اراك، مشهد و خرم‏آباد عهده‏دار بود و مدتى هم ریاست ادارات مركزى از قبیل كارگزینى، اعتبارات، بازرسى كل را تصدى مى‏كرد و سرانجام به معاونت بانك انتخاب گردید. در انتخابات دوره بیست و یكم قانونگذارى كه به طریقى خاص انجام گرفت، كاندیداى همایون‏شهر (سده) شد و به مجلس راه یافت و در آن دوره راه و رسم نمایندگى را به خوبى فراگرفت و مورد توجه دولت قرار گرفت و در دوره‏ى بیست و دوم هم از حوزه انتخابى قبلى خود به وكالت رسید و در دوره‏ى بیست و سوم هم به همان نحو وكیل سده و ماربین شد و مجموعاً 12 سال در مجلس شوراى ملى عضویت داشت. پس از پایان دوره‏ى بیست و سوم به بانك كشاورزى بازگشت و بازنشسته شد و روى همرفته مردى ملایم و بى‏سر و صدا و مطیع بود. در احزاب ایران نوین و رستاخیز فعالیت داشت.

نویسنده : نظرات 0 چهارشنبه 7 مهر 1395  - 10:20 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

معروف به احتشام‏الدوله، فرزند غلامرضا خان احتشام‏الدوله و نوه زین‏العابدین خان امیرافخم قراگوزلو است. مادرش خانم قمرالسلطنه دختر مظفرالدین شاه قاجار بود. وى در سال 1278 در همدان متولد شد. تحصیلات مقدماتى و متوسطه را در همدان و تهران ادامه داد و به زبان فرانسه مسلط شد و براى ادامه تحصیل به اروپا رفت. چندى در سوئیس و مدتى در فرانسه به تحصیلات خود ادامه داد. پس از بازگشت به ایران شغل دولتى نپذیرفت و اداره املاك پدر را عهده‏دار گردید. پس از كودتاى 28 مرداد 1332 كه سپهبد زاهدى حكومت را در دست گرفت و انتخابات دوره‏ى هجدهم را انجام داد، احتشام‏الدوله از همدان كاندیداى نمایندگى مجلس شد و با روابط حسنه‏اى كه از قدیم بین خانواده ایشان و زاهدى وجود داشت، سرانجام سر از صندوق انتخابات درآورد و نماینده مجلس شوراى ملى در دوره‏ى هیجدهم شد. در دوره‏ى نوزدهم در انتخابات توفیقى پیدا نكرد. در عوض در دوره‏ى بیستم از طرف حزب مردم كاندیداى نمایندگى از رزن شد و وكیل مجلس شد. عمر مجلس بیستم بسیار كوتاه بود. پس از دو ماه كه از عمر مجلس گذشت، دكتر على امینى به نخست‏وزیرى منصوب و مجلسین را منحل نمود. پس از انحلال مجلس، احتشام‏الدوله وضع مالى خوبى نداشت و اصلاحات ارضى تمام املاك او را تقسیم كرد. وى براى معاش خود در زحمت افتاد و ناگزیر در بانك رفاه كارگران استخدام گردید و حقوق ناچیزى دریافت مى‏كرد. سرانجام در 1355 در سن 77 سالگى درگذشت. صاحب ترجمه در سال 1322 به جرم ژرمانوفیلى از طرف متفقین بازداشت شد و قریب یك سال در اراك بازداشت بود. تعداد كسانى كه در این حركت بازداشت شدند متجاوز از دویست نفر بودند كه بین آنها نخست‏وزیران و وزراء سابق و امراء ارتش و دولتمردان ایران بودند.

نویسنده : نظرات 0 چهارشنبه 7 مهر 1395  - 10:20 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

در 1255 در اصفهان متولد شد. پدرش حاج ابوالقاسم اصفهانى منشى و صندوقدار حاج محمد حسن امین‏الضرب بود. على پس از انجام تحصیلات مقدماتى در اصفهان و تهران، از طرف امین‏الضرب براى ادامه‏ى تحصیلات عازم اروپا شد و در پاریس به تحصیل طب پرداخت و چند سالى در بیمارستان‏هاى فرانسه به كارآموزى پرداخته، در رشته‏ى پزشكى متبحر شد. ضمناً در مدت اقامت خود در پاریس، با علیقلى خان سردار اسعد رابطه‏ى كامل پیدا كرد و جزو دوستان آن مرحوم شد. پس از فتح تهران و ورود سردار اسعد به تهران و دخالت او در تمام امور، دكتر على خان اصفهانى از طرف مجلس به وكالت دوره‏ى دوم انتخاب گردید. پس از تعطیل مجلس، نامبرده به ریاست كل معارف و اوقاف ایران و همچنین ریاست مجلس حفظالصحه منصوب گردید و در همین سمت از طرف احمد شاه لقب «حكیم‏اعظم» گرفت و ضمناً در مدرسه‏ى طب دارالفنون به تدریس پرداخت و تقریباً در آن ایام پزشك معروف تهران و در فن پزشكى بى‏رقیب بود. چندى نیز ریاست مدرسه‏ى عالى علوم سیاسى با او بود. در زمان رضاشاه ریاست بیمارستان دولتى كه از بزرگترین بیمارستان‏هاى تهران بود، به او واگذار شد و قریب 15 سال ریاست آنجا با او بود. در 1314 به عضویت پیوسته فرهنگستان ایران انتخاب گردید و ریاست كمیسیون قضائى به او واگذار شد و ضمناً چند ساعتى هم در دانشكده‏ى پزشكى تدریس مى‏كرد. وفات او در 1317 اتفاق افتاد. هنگامى كه انتخاب نام خانوادگى در ایران اجبارى شد، او «پرتواعظم» را براى خود انتخاب كرد.

نویسنده : نظرات 0 چهارشنبه 7 مهر 1395  - 10:20 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

فرزند دكتر على‏خان حكیم‏اعظم، در سال 1299 در تهران متولد شد. تحصیلات ابتدائى و متوسطه را در ایران انجام داد و براى ادامه تحصیل عازم اروپا شد و در دانشگاه پاریس وارد دانشگاه پزشكى گردید و دوره‏ى دانشكده‏ى مزبور را گذرانید و تخصص گرفت. پس از مراجعت به ایران با سمت دانشیارى وارد دانشگاه شد و پس از پنج سال توقف در دانشیارى به مقام استادى رسید. چندى هم معاون دانشكده پزشكى دانشگاه تهران شد و زمانى هم معاونت دانشگاه تهران را عهده‏دار بود. دكتر امیرحسین پرتواعظم بیشتر اوقات خود را صرف مؤسسات بهداشتى و عام‏المنفعه مى‏نمود و در بسیارى از اینگونه سازمانها مجاناً تلاش و فعالیت داشت. او در دوره‏ى بیست و دوم مجلس شوراى ملى كاندیداى نمایندگى از تهران شد و به مجلس راه یافت و در دوره‏ى بیست و سوم نیز نماینده‏ى تهران در مجلس شوراى ملى بود. مادر صاحب ترجمه كه در جوانى فوت كرد یكى از دختران میرزا محمدتقى خان مجدالملك ثانى بود امیرحسین پرتواعظم در جوانى با دختر على معتمدى ازدواج كرد و صاحب سه فرزند شد. در 1358 این خانواده براى تدفین مرحوم معتمدى عازم مشهد شدند. هنگام بازگشت، هواپیما در حوالى شمشك سقوط كرد، كلیه مسافرین از بین رفتند از جمله خانم پرتواعظم مرحوم شد.

نویسنده : نظرات 0 چهارشنبه 7 مهر 1395  - 10:20 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

متولد 1302، لیسانسیه‏ى حقوق از دانشگاه تهران. خدمات خود را از دادگسترى شروع كرد. مدتى در آبادان و تهران به دادیارى و بازپرسى اشتغال داشت. بعداً به معاونت بازرسى كل كشور منصوب شد. در وزارت دكتر هدایتى به دادستانى تهران رسید. در این مقام محكم و جدى كار كرد. مدام با رئیس و سایر مقامات شهربانى كشمكش داشت. بعد به دادستانى دیوان كیفر منصوب شد و زمانى هم دادیار دیوان عالى كشور بود. در 1345 به معاونت پارلمانى وزارت دادگسترى معرفى شد و پس از كنار رفتن جواد صدر، وزیر دادگسترى گردید و تا 1353 در آن سمت باقى ماند. پرتو پس از مدتى كوتاه سناتور انتصابى شد. پس از اتمام دوره‏ى سنا در 1354، كارى به او ارجاع نشد. غالب كارهایش با جنجال و سر و صدا توأم مى‏شد. مردى متفرعن، قدرت‏طلب، ستیزه‏جو و قمارباز بود. در دوران خانه‏نشینى، صفاتى را از خود نشان مى‏داد كه عكس صفات او در دوره‏ى اشتغالش به كار بود. در 1368 در اروپا در حال تنگدستى و بیمارى درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 چهارشنبه 7 مهر 1395  - 10:20 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

از اهل كلهر كرمانشاه، در سال 1281 تولد یافت. پس از انجام تحصیلات ابتدائى و متوسطه وارد مدرسه‏ى پلیس كه توسط سوئدى‏ها در تهران تأسیس شده بود گردید و دوره‏ى دو ساله‏ى مدرسه‏ى مزبور را گذرانید و به درجه‏ى افسرى نائل آمد. وى مجموعاً چهل سال در شهربانى كل كشور با درجات مختلف خدمت كرد. چندى در شهرستانها و زمانى در تهران با سمت ریاست كلانترى خدمت نمود. چندین بار ریاست كلانترى میدان بهارستان را كه از اهم مقامات انتظامى بود، عهده‏دار گردید. وى چندى ریاست اداره آمار شهربانى را عهده‏دار بود و مدتى نیز ریاست كارآگاهى را برعهده داشت. آخرین سمت وى در شهربانى، ریاست اداره گذرنامه بود كه درجه‏ى سرتیپى خود را نیز در این شغل دریافت كرد و در 1340 بازنشسته شد. سرانجام در 1349 دار فانى را وداع گفت. وى افسرى جدى و لایق و درستكار و مردم‏دوست بود.

نویسنده : نظرات 0 چهارشنبه 7 مهر 1395  - 10:20 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 21

جستجو



در وبلاگ جاری
در كل اينترنت

نویسندگان

امکانات جانبی