به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

تا در قدحم بادهٔ امید نیابی

میلم به تماشای گل و بید نیابی

در جام دل ما بود از عکس جمالی

آن جرعه که در ساغر خورشید نیابی

این جرعه بنوش ای دل و شو فرش در این بزم

کاین جام ز خمخانهٔ جمشید نیابی

دل های شهیدانت اگر باز شکافی

یابی دو جهان حسرت و امید نیابی

عرفی نبود نالهٔ بی درد مؤثر

زان رو اثر نغمهٔ ناهید نیابی

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 3:34 PM

 

صنم گفتم دلا جان تازه کردی

مبارک باد، ایمان تازه کردی

به کاوش تیز کردی ناخن ناز

دلم را جوش افغان تازه کردی

نه کشتی و نه نوح، ای گریهٔ شوق

چه بی هنگامه توفان تازه کردی

پریشانی ما گفتی به زلفت

خم زلف پریشان تازه کردی

مرا کشتی وکردی عالمی شاد

جهان را عید قربان تازه کردی

مچین زین بیش بر خوان نعمت لطف

که شرم روی مهمان تازه کردی

تو را گر برگ دین داریست، عرفی

غلط کردی که ایمان تازه کردی

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 3:34 PM

 

امشب که به سر شراب داری

مشکن دل ما که تاب داری

تقصیر نکرده در هلاکم

با غمزه چرا عتاب داری

آشوب قیامتش غباریست

این فتنه که در رکاب داری

در دعوی فتنه گاه مستی

صد عربده با شراب داری

گر لذت ناوک تو این است

وز خون ملک ثواب داری

داری به دلم نگاه گرمی

گویا هوس کباب داری

در سینهٔ گرم هر که بینم

آتشکدهٔ خراب داری

عرفی دل خود به باد دادی

گر غم طلبد، جواب داری؟

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 3:34 PM

 

به شمعی کو صبا کرده به خلوت، خانه ای داری

که از تنهایی ات غم نیست گر پروانه ای داری

از این خلوت نشینی کم نگردد هستی حسنت

که آن جا هم ز خون مجرمان پیمانه ای داری

مرا این آتش از داغ جدایی بیشتر سوزد

که می گویند جا در محفل بیگانه ای داری

ز آسیب نظر گر می گریزی در دلم بنشین

که آن گه خالی از نامحرمان کاشانه ای داری

به شرط آن که ناید گردی از خاکسترش بیرون

طلب کن جان من گر جان فشان پروانه ای دار

نخواهی دید عرفی تا قیامت روی هشیاری

که این مستی ز شوق نرگس مستانه ای داری

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 3:34 PM

 

تا خون نخوری چاشنی درد ندانی

تا دل ندهی آن چه به من کرد ندانی

تا بوی گلی نشنوی و کم نکنی ناز

آشفتگی باد چمن گرد ندانی

تا سر نشود خاک به جولانگه معشوق

بر سرمه مقدم شدنی گرد ندانی

ذوق غم معشوق به بازی نتوان یافت

بر خیز که منصوبه از این نرد ندانی

می نوشم و گلگون شوم و بیهده خندم

تا از غم دنیا رخ من زرد ندانی

ای آن که به درد دل عرفی جگرت سوخت

امید که حال دل بی درد ندانی

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 3:34 PM

 

باز از شراب فتنه خرابم نمی کنی

در آتش کرشمه کبابم نمی کنی

صد شیشه گشت خالی و صد خُم به ته رسید

وز جرعه ای هنوز خرابم نمی کنی

صد پرسشم ز هر سر مو می کنی، ولی

یک بار عنایتی به جوابم نمی کنی

بهر فریب، سایه بیاندازیم به سر

در زیر چرخ سدره به خوابم نمی کنی

صد ناله سوخت در دل و در بزم خود هنوز

فریاد بخش چنگ و ربابم نمی کنی

مردم ز ننگ هوش و مستانه خنده ای

دریا کش محیط شرابم نمی کنی

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 3:34 PM

 

چندم ای نالهٔ سحر بکُشی

هر دم از آتش دگر بکُشی

دَرِ این دودگه دلا در بند

چندم از آه بی اثر بکُشی

این که پروانگی کنم، ترسم

کاتشم را به بال و پر بکُشی

نامه ام سنگ را بگریاند

ای فلک مرغ نامه بر بکُشی

کُشتی از غمزه اهل عالم را

بعد از این غمزه را مگر بکُشی

تا کنم چون چراغ شام بلا

زنده سازی و در سحر بکُشی

چون کسی اهل درد، عرفی را

چشم دارم که بیشر بکُشی

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 3:34 PM

 

گمان دارم که این درد و تحمل می کند کاری

بگو با گل که استغنای بلبل می کند کاری

دل دانای شهر ما به کفر جزء تسلی شد

که باور داشت هرگز کان تزلزل می کند کاری

به صلح دل چه کوشی، صبر کن گر یار باز آید

غم فرصت مخور کاین جا تعلل می کند کاری

بهشتی پروران ای دل، متاع هستی یی بنمای

که با بی همتان عرض تحمل می کند کاری

دل بلبل به هر بادی هزاران راز می فهمد

نپنداری که ناز و عشوهٔ گل می کند کاری

اگر با مهر افزایی، غرور افزاید ای سرکش

تغافل کن که با عرفی تغافل می کند کاری

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 3:34 PM

 

نه شکیب توبه از می، نه ادب ز ما به مستی

که به چین زلف ساقی بکنم دراز دستی

چو کشی ز ناز لشکر، تو بگو فدای من شو

که گران نمی فروشد، به تو کس متاع هستی

چه عقوبت است یا رب، من عافیت گزین را

نه گمان زود مردن، نه امید تندرستی

همه نقد جنس ایمان، به تو بر فشاندم اکنون

تو و ننگ آن بضاعت، من و عیش و تنگدستی

ره طاعت تو یا رب، که رود چنانکه شاید

چو نیاید از برهمن، به سزا صنم پرستی

گلهٔ نیامدن ها، گل وعده هاست، ور نه

به همین خوش است عرفی، که تو نامه ای فرستی

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 3:34 PM

 

من صید غم عشوه نمایی که تو باشی

بیمار به امید دوایی که تو باشی

لطفی به کسان گر نکند عیب بگیرند

غارت زدهٔ مهر و وفایی که تو باشی

مردم همه جویند نشاط و طرب و عیش

من فتنه و آشوب بلایی که تو باشی

ای بخت ز شاهی به گدایی نرسیدیم

در سایهٔ میمون همایی که تو باشی

از بس که ملایک به تماشای تو جمعند

اندیشه نگنجد به سرایی که تو باشی

خورشید به گرد سر هر ذره بگردد

آن جا که خیال تو و جایی که تو باشی

عرفی چه کند گر به ضیافت بردش وصل

با نعمت دیدار گدایی که تو باشی

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 3:34 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 70

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 3832207
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث