انتشار مجموعه نمایشگاهی «روایت فتح» در سمنان
مجموعه نمایشگاهی «روایت فتح» در سمنان منتشر شد.
|
![]() |
به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس از سمنان، مجموعه نمایشگاهی روایت فتح مجموعه ای فاخر و ارزشمند در مورد عملیات بیت المقدس می باشد که ویژه آزاد سازی شهر خرمشهر تدوین و منتشر شده است.
سرهنگ فریدون پهلوان مدیر کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس استان سمنان در این خصوص گفت: روایت فتح مجموعه 42 تابلوی 50 در 70 نمایشگاهی است که به تحلیل و بررسی عملیات بیت المقدس می پردازد.
وی افزود: این مجموعه شامل تحلیل عملیات، معرفی شهیدان این عملیات، خاطرات شهیدان و واکنش رسانه ای غربی در خصوص عملیات بیت المقدس است، که در اختیار علاقمندان قرار داده خواهد شد.
انتهای پیام /
ادامه مطلب
[ سه شنبه 19 خرداد 1394 ] [ 1:03 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، مواج ندای خمینی کبیر حتی به روستاهای دور افتاده ایران رسیده بود. چنانکه در سال 1360 شهید احمد بنی اردلان از روستای اشتران تویسرکان استان همدان به خیل جوانان انقلابی در تهران پیوست و سرانجام به دست منافقان کوردل ترور شد. از زمان شهادت احمد بنی اردلان 34 سال میگذرد اما شهدا زنده و جاوید تاریخند و هرگز از یاد نمیروند. آنچه در پی میآید همکلامی ما با لاله اردلان خواهر شهید است که تقدیم حضورتان میشود.
منبع: جوان
[ سه شنبه 19 خرداد 1394 ] [ 1:02 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ سه شنبه 19 خرداد 1394 ] [ 1:02 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش گروه فرهنگ وهنر دفاع پرس، هشتمین نشست از سلسله نشستهای تخصصی گروه داستان موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب، به بررسی «تاثیرات متقابل ادبیات و جنگ» اختصاص دارد.
[ سه شنبه 19 خرداد 1394 ] [ 1:01 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش فضای مجازی دفاع پرس، عکسی که مشاهده می کنید تصویری است که توسط کاربران شبکه های اجتماعی در فضای مجازی به اشتراک گذاشته شده است که مضمون آن پیامی است رزمندگان اسلام از قلمون با این شرح:
[ سه شنبه 19 خرداد 1394 ] [ 1:01 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزرش خبرگزاری دفاع مقدس از ساری، حاج اکبر (میرزا) صادقی گلوردی پدر بزرگوار شهید یحیی صادقی گلوردی و پدر خانم شهید اسماعیل یعقوبی در سن ۷۷ سالگی بعلت عارضه قلبی در بیمارستان امام حسین نکا جان به جهان آفرین تسلیم نمود و به دیار باقی شتافت.
پیکر پدر بزرگوار شهید صادقی از مسجد صاحب الزمان روی دستان مردم شهیدپرور شهرستان نکا تشیع شد.
انتهای پیام/
[ سه شنبه 19 خرداد 1394 ] [ 1:00 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع پرس،مراسم "یادواره شهدای شیمیایی " با سخنرانی حجت الاسلام پناهیان و مدیخه سرایی سید حسین رضویان، سه شنبه ۱۹ خرداد، بعد از نماز مغرب وعشاء درمسجد طالقانی خیابان بیستون رشت برگزار میشود.
انتهای پیام/
[ سه شنبه 19 خرداد 1394 ] [ 1:00 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ سه شنبه 19 خرداد 1394 ] [ 12:59 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس از بیرجند، سروان احمدی فر فرمانده حوزه شهید باهنر خضری دشت بیاض با اعلام این خبر، اظهار داشت: این یادواره جمعه 22 خردادماه جاری برگزار می شود.
وی در ادامه افزود: در این مراسم معنوی دعای ندبه با حضور" حاج مهدی منصوری" مداح کشوری قرائت می شود.
انتهای پیام/
[ سه شنبه 19 خرداد 1394 ] [ 12:58 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش فضای مجازی دفاع پرس، وبلاگ "پسر انسان" نوشت:
وبلاگ ها و صفحات اجتماعی خود در شبکه های اجتماعی، در حوزه ی دفاع مقدس و شهدا را به ما معرفی نمایید و آدرس آن را برای ما ایمیل(dfp1392@gmail.com) کنید.
ترور احمدها انتقام از نظام اسلامی بود
برای شروع کمی از زندگی شهید اردلان بگویید.
برادر شهیدم سال 1340 در روستای اشتران تویسرکان استان همدان در خانوادهای متدین متولد شد. او عضو افتخاری بسیج بود که خانههای تیمی منافقان را شناسایی میکرد. برای شناسایی به مسجد بابالحوائج که در میدان رهبر تهران است رفته بود. بعد از شناسایی و دستگیری منافقان در مناطق شمال تهران روزی که از مأموریت بر میگشتند تا به پایگاه استقرار مراجعه کنند منافقان از قبل در پایگاه مستقر میشوند و چند نفر از بسیجیان را ترور میکنند. دو تن شهید میشوند و یک نفر زخمی میشود، منافقان با ترور برادرم و دوستانش میخواستند از انقلاب اسلامی انتقام بگیرند. برادرم در عنفوان جوانی در حالی که 20سال از عمرش سپری شده بود به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکر پاکش را در روستای اشتران تویسرکان دفن کردند.
از خصوصیات بارز اخلاقی برادر شهیدتان بگویید.
برادرم اخلاقش تک بود. از کلاس پنجم ابتدایی یکسره در مسجد بود و اذان میگفت. از ابتدا علاقه شدیدی به انقلاب اسلامی و امام خمینی (ره) داشت. مدتی در جهاد سازندگی بود، روزها میرفت گچکاری و شبها در بسیج فعالیت میکرد. همیشه در تظاهرات حضور داشت و میگفت جانم فدای امام خمینی (ره). احمد فردی خوشاخلاق و باعاطفه بود و نسبت به برادر و خواهرانش احترام خاصی قائل بود. نمازش را اول وقت میخواند و به بیتالمال خیلی حساس بود. ماه محرم و رمضان در مسجد مؤذنی میکرد. دو ماه محرم و صفر لباس مشکی میپوشید. او در خانوادهای متدین و مذهبی پرورش یافته بود و پدرم خیلی به رزق حلال اهمیت میداد. اهل خمس و زکات بود و همین باعث تربیت فرزندی شد که در ماه صفر به شهادت رسید. احمد همیشه از شهادتش خبر میداد و میگفت که چند تا تیر به قلبم میخورد و شهید میشوم. همینطور هم شد، منافقان 14 گلوله به او شلیک کردند و در مسجد میدان رهبر به شهادت رسید.
چه شد که منافقان اقدام به ترور برادرتان کردند؟
احمد در سال1357همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی به دلیل علاقهای که به امام و انقلاب داشت، به تهران آمد و قصد داشت هرکاری که از دستش برمیآید برای اعتلای انقلاب انجام دهد، بنابراین برای مبارزه با منافقان که چوب لای چرخ انقلاب میگذاشتند به پا خاست و آنها هم نقشه ترورش را کشیدند. برادرم در کنار شغلش که بنایی بود، در بسیج فعالیت میکرد و عاقبت منافقان او را با 14 گلوله به شهادت رساندند.
چگونه از شهادت برادرتان باخبر شدید؟
برادر شوهرم که او نیز عضو کمیته بود خبر داد که برادرم احمد توسط منافقان ترور شده است. ابتدا او را به بیمارستان نجمیه تهران میبرند. همسرم چون موقع زایمانم بود به من نگفته بود احمد شهید شده، تنها گفته بود مجروح شده است، اما من خواب داییام را دیدم که میگفت دیدی بچهام از دست رفت! برادرم 12 شب به شهادت رسید و من هرگز نتوانستم جنازهاش را ببینم.
خانواده چگونه با شهادت شهید احمد کنار آمدند؟
پدرم از هجران یوسفش سال 84 به رحمت خدا رفت و مادرم هنوز با عکسهای شهیدش نجوا میکند. من همیشه به یاد برادر شهیدم هستم و برایش نماز میخوانم. یک هفته قبل از شهادتش خواب دیده بودم از آمبولانس آمد بیرون. گفتم احمد جان گریه نکن. گفت تو گریه نکن، تو غصه نخور و بیتابی نکن، این بیتابی تو باعث میشود بدنم درد بگیرد.
و سخن پایانی...
ترور احمدها انتقام منافقان و استکبار جهانی از نظام اسلامی بود، اما جوانان انقلابی مثل احمد از چیزی نمیترسیدند. برادرم سه روز قبل از شهادت توسط منافقان به شدت تهدید شده بود، اما او نترسید و بر سر اعتقاداتش ماند تا اینکه چند روز بعد به شهادت رسید. صبح روز شهادت آمد با من خداحافظی کرد و گفت دیگر شما را نمیبینم. به او الهام شده بود که به شهادت میرسد و همینطور هم شد.
ادامه مطلب
پوستر/ یادواره ۵۶ شهید مدافع حرم در قم برگزار میشود
ادامه مطلب
«تاثیرات متقابل ادبیات و جنگ» بررسی میشود
در این نشست تخصصی مسعود کوثری استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران و مجید قیصری نویسنده جنگ و مدرس داستان نویسی به سخنرانی خواهند پرداخت.
این نشست امروز 19خرداد از ساعت 17 الی 19:30 در محل موسسه شهرستان ادب به نشانی خیابان شریعتی بالاتر از سه راه طالقانی، روبروی سینما صحرا، پلاک 168 برگزار میشود.
پیش از این نشستهای تخصصی ادبیات دینی، ادبیات روستایی، ادبیات سیاسی، تاثیر اسطورهها و کهن الگوها بر ادبیات داستانی، موانع رشد رمان در ایران ، جوهر رمان و چالش خاطره و رمان در ادبیات داستانی در نسبت با جامعه و انسان ایرانی در موسسه شهرستان ادب برگزار شده بود.
ادامه مطلب
پیغام رزمندگان اسلام از قلمون به خواهران مسلمان + عکس
خواهرم حجاب تو از خون من با ارزش تر است …
تاریخ تکرار میشود ، اینبار در کوههای قلمون
ادامه مطلب
پدر شهید صادقی در نکا آسمانی شد
ادامه مطلب
یادواره شهدای شیمیایی در رشت برگزار میشود
ادامه مطلب
ادامه مطلب
یادواره 25 شهید خراسان جنوبی برگزار میشود
ادامه مطلب
وقتی سرفه ها امانم را بریده بود
جانبازی شیمیایی در خاطراتش چنین گفته است: تاکسی که مرا از ترمینال جنوب تا خانه ام آورد ۱۰۰ تومان بیشتر گرفت. چون می گفت باید ماشینش را ببرد کارواش... گرد و غبار لباس خاکی من را میخواست بشوید!!!
همان روز باید می فهمیدم که چه اتفاقی افتاده!
اما طول کشید …
زمان لازم بود …
همین چندی پیش آژانس گرفته بودم تا بروم جایی. راننده پسر جوانی بود که حتی خاطره آژیر خطر را هم در ذهن نداشت. ریه هایم به خاطر هوای بد تحریک شد و سرفه ها به من حمله کردند. از حالم سوال کرد.
کم پیش می آید که وضعیت جسمانیم را برای کسی توضیح بدهم …اما آن شب انگار کسی دیگر با زبان من گفت …گویی قرار بود من چیزی را درک کنم و بفهمم با تمام وجود ...!!!
گفتم که جانباز شیمیایی هستم و نگران نباشد و این حالم طبیعی است.
سکوت کرد …به سرعت ضبط ماشینش را خاموش کرد و خودش را جمع و جور …
وارد اتوبان که شدیم …حالم بدتر شد … سرفه ها امانم را بریده بودند …
ایستاد و مرا پیاده کرد و گفت که ممکن است حالم بهم بخورد و ماشینش کثیف شود و او چندشش میشود …و…رفت …
من تنها در شبی سرد ... کنار اتوبان ایستاده بودم و با خودم فکر میکردم که چرا؟ پدر و مادر او مگر از ما برایش نگفته اند؟ معلمانش چه!؟
یکی از جانبازان جنگ تحمیلی، سالها پس از مجروح شدن به علت وضع وخیمش به ایتالیا اعزام و در یکی از بیمارستانهای شهر رم بستری شده بود.
از قضا چند روزی بعد از بستری شدن این جانباز جنگ تحمیلی متوجه می شود خانم پرستاری که از او مراقبت می کند نام خانوادگی اش مالدینی است. این جانباز ابتدا تصور می کند تشابه اسمی است، اما در نهایت نمی تواند جلوی کنجکاوی اش را بگیرد و از خانم پرستار می پرسد: آیا با پائولو مالدینی ستاره شهر تیم آ.ث. میلان نسبتی داری؟ و خانم پرستار در پاسخ می گوید: پائولو برادر من است!
جانباز ایرانی در حالی که بسیار خوشحال شده بود، از خانم پرستار خواهش می کند که اگر ممکن است عکسی به یادگار بیاورد و خانم پرستار هم قول می دهد تا برایش تهیه کند، اما جالب ترین بخش داستان صبح روز بعد اتفاق می افتد..
هنگامی که جانباز هموطن ما از خواب بیدار می شود، کنار تخت بیمارستان خود پائولو مالدینی بزرگ را می بیند که با یک دسته گل به انتظار بیدار شدن او نشسته است و ... باقی اش را دیگر حدس بزنید!
راستی هیچ می دانید پائولو مالدینی اسطوره میلان از شهر میلان واقع در شمال غربی ایتالیا، به شهر رم واقع در مرکز کشور ایتالیا که فاصله ای حدود ششصد کیلومتر دارد رفت، تا از یک جانباز جنگ ایرانی که خواستار عکس یادگاری اوست، عیادت کند؟
ادامه مطلب