دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

جعفر سپهری

نام پدر: ملک تاریخ تولد: - / - /1314
محل تولد: ایران - مازندران - نور - اسپی کلای تاریخ شهادت: 19/12/1361
محل شهادت: - طول مدت حیات: 47 سال
مزار شهید: -


زندگینامه
تیمسار سرتیب جعفر سپهری به سال 1314 در اسپی کلای نور به دنیا آمد. پس از پایان تحصیلات متوسطه در سال 1337 جهت طی دوره آموزشگاه افسری در دانشگاه نظامی استخدام شد پس از فارغ التحصیلی و نیل به درجه افسری دوره تخصصی ژاندارمری را گذراند. پس از پایان دوره به ناحیه ژاندارمری خوزستان منتقل شد و به عنوان فرمانده دسته گروهان آبادان، خرمشهر، رامهرمز، مسجد سلیمان و بعد ماهشهر، گروهان ساحلی و پس از آن در منطقه کردستان و شهر سنندج و مازندران و در شهر ساری با همین سمت به انجام وظیفه پرداخت.
پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی وی به سمت فرمانده ی هنگ ژاندارمری بهبهان و در سال 1360 به سمت فرماندهی هنگ اهواز و افسر عملیات ناحیه ژاندارمری خوزستان منصوب و در مدت جنگ تحمیلی دوشادوش دیگران در حفاظت از کیان جمهوری اسلامی پر تلاش و صدوق ظاهرشد. به طوری که زحمات ایشان در پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی تحسین برانگیز است.
نامبرده از بدو خدمت افسری خود در مشاغل حساس منصوب و خدمات وی چشم گیر بود و بدون هیچ توجهی به مسایل و منافع شخصی در نهایت ایثار و جانبازی به طور مستمر و شبانه روزی در هدایت عملیات یگان های ژاندارمری کوشا بود.
به طوری که جدیت و تلاش وی به خصوص در رابطه با عملیات و ارایه طرح های عملیاتی، عمل به وظایف شرعی و دینی را نشان می داد. وی سرانجام در تاریخ 19/12/1361 در سن 47 سالگی به دست سفاکان مناطق به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

 


ادامه مطلب

[ شنبه 17 مرداد 1394  ] [ 12:25 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

یوسف علی ستوده

نام پدر: علی اصغر تاریخ تولد: 24/09/1337
محل تولد: ایران - گلستان - گرگان تاریخ شهادت: 28/09/1363
محل شهادت: خیابان رجایی-گرگان طول مدت حیات: 26 سال
مزار شهید: گلزارشهدای گرگان-گلستان


زندگینامه
ستوده در 24 آذر ماه سال ۱۳۳۷ در گرگان متولد شد. 
خانواده ای مومن و مقید به اصول اسلامی داشت و در چنین فضایی رشد نمود. 
در جریان ترورهای کور منافقین به منظور ایجاد رعب و وحشت در بین مردم، ایشان که در ظاهر و باطن فردی مومن و متعهد و مذهبی و انقلابی بود، در تاریخ ۲۸ آذر ماه سال ۱۳۶۳ و در خیابان شهید رجایی گرگان جنب آتش نشانی، زمانی که به همراه برادرش در مغازه مصالح ساختمانی اش بود، در مقابل دیدگان پدرش مورد ترور منافقین واقع شد و بر اثر اصابت تیر مستقیم در سن 26 سالگی به شهادت رسید.
پیکر پاک و مطهرش را در گرگان به خاک سپردند. 

 


ادامه مطلب

[ شنبه 17 مرداد 1394  ] [ 12:25 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

جواد سرافراز

نام پدر: ابوالفضل تاریخ تولد: 15/07/1332
محل تولد: ایران - تهران - تهران تاریخ شهادت: 07/04/1360
محل شهادت: ساختمان حزب جمهوری اسلامی طول مدت حیات: 28 سال
مزار شهید: -


زندگینامه
روز پانزدهم مهر سال 1332 تهران میزبان کودکی از پیروان امیرمؤمنان (ع) بود، پدرش حجة الاسلام حاج شیخ ابوالفضل سرافراز از مروجین مکتب اهل بیت (ع) و از وعاظ به نام تهران بود که غیر از سمت وعظ و تبلیغ، مؤسس دو باب مدرسه ی اسلامی به نام دبستان ولی عصر (عج) و دبیرستان جهان آرا در قلهک نیز بود. جواد نزد پدر با اصول مبارزه با کفر و استبداد آشنا شد. تحصیلاتش را در دبستان ولیعصر (عج) قم سپری کرد چرا که پدر در محضر امام (ره) مشغول تحصیل بود. با تبعید رهبر کبیر انقلاب به محله ی قلهک تهران مهاجرت نمود و در دبیرستان های شهریار و قلهک مدرک ریاضی خود را دریافت کرد. سرافراز بعد از انجام خدمت نظام وظیفه به انگلستان عزیمت کرد، اما فساد حاکم بر این کشور باعث شد به هندوستان سفر کند و در بنگلور در رشته ی جامعه شناسی تحصیلاتش را ادامه دهد. وی پس از ورود به هندوستان بلافاصله اقدام به تشکیل جلسات مشاوره ی دینی مخفی کرد. پس از گذشت سه ماه با همکاری متعهدانه جمعی از دانشجویان مسلمان در روز میلاد امام حسن عسکری (ع) ضمن دعوت از دانشجویان ایرانی سراسر هند، انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی مقیم هند و بنگلور را تشکیل داد. گرچه ایادی شاه سعی در از هم گسستن اعضای این گروه داشتند، اما قاطعیت کلام جواد که هر بار سخنش را با این آیه از کلام الله مجید شروع می کرد:« قل یا ایها الکافرون...»، یأس اعضای انجمن را به امید تبدیل می کرد. هر یک شنبه نیز به یتیم خانه شهر بنگلور می رفت و هزینه ی غذای یک روز بچه های انجمن را که روزه گرفته بودند به آن ها می داد. سرافراز در هندوستان بانام عباس صدر فعالیت داشت. وی چندی بعد به عنوان نماینده ی انجمن به پاریس رفت و شرح حرکت اسلامی در هند و اعلام آمادگی دانشجویان مسلمانان آن جا را به امام عرض نمود. وی در هندوستان با رودابه حسنی ازدواج کرد و صاحب 1 دختر شد. اوایل بهمن ماه سال 1357 به ایران بازگشت و مبارزات مسلحانه ی خود را آغاز کرد، جواد نظامی ارتشی را که در پشت مسلسل تانک مردم بی گناه را به شهادت می رساند، هدف قرار داد و او را از پای درآورد و خود نیز مجروح گشت. پس از پیروزی انقلاب در حزب جمهوری اسلامی در کنار شهید بهشتی فعالیت نمود. تا آن جا که دکتر بهشتی بارها در مورد او افزود :«سرافراز، بازوی من است». جواد به عنوان عضو شورای مرکزی حزب :،رئیس دفتر دکتر بهشتی و مدیر آموزش و سرپرست منطقه ی 11 حزب جمهوری اسلامی به خدمت پرداخت و ضمن آن با سمت مدیر روابط عمومی شرکت ایزایران وابسته به وزارت دفاع و مدیر مسؤول رایانه نیز خدمات شایانی انجام داد. وی سرانجام در روز هفتم تیرماه سال 1360 در سن 28 سالگی در حادثه ی بمب گذاری دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی توسط منافقین شاهد بزمگاه عشق حق گردید.

 


ادامه مطلب

[ شنبه 17 مرداد 1394  ] [ 12:25 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

پرویز سبزه غلامی

نام پدر: حسین تاریخ تولد: 15/05/1335
محل تولد: ایران - خوزستان - آبادان تاریخ شهادت: 12/11/1360
محل شهادت: - طول مدت حیات: 25 سال
مزار شهید: -


زندگینامه
« پرویز سبزه غلامی » در شهر آبادان در تاریخ 15/5/1335 در دامان مادر و پدری بزرگ و ایثارگر به دنیا آمد. دوران کودکی خود را با تحصیل در مدرسه ابتدایی سپری کرد و درست مصادف با تحصیلات مقطع دبیرستان، وارد جریانات انقلابی شد. پرویز جوانی مستعد و توانا بود که با فداکاری های بسیار گام های مؤثری را در پیشبرد اهداف انقلابی برداشته بود. پس از اخذ مدرک دیپلم به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و چندی بعد به فعالیت در جهاد سازندگی مشغول شد. تلاش و پشتکار وی برای کمک به مستضعفان و یاری مظلومان زبانزد عام و خاص بود.
او بارها به خاطر نوع فعالیت هایی که انجام می داد، توسط منافقین تهدید شد اما هرگز ترسی به دل راه نداد و هر بار بیش از گذشته بر تلاش هایش می افزود. تا این که سرانجام در تاریخ 12/11/1360 در سن 25 سالگی به همراه شهید محمد آبسواران در حین انجام وظیفه توسط منافقین به شهادت رسید.

 


ادامه مطلب

[ شنبه 17 مرداد 1394  ] [ 12:25 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

جواد سبحانی

نام پدر: ذبیح الله تاریخ تولد: 07/05/1314
محل تولد: ایران - سمنان - دامغان - سبحان تاریخ شهادت: 30/10/1360
محل شهادت: بیمارستان طول مدت حیات: 46 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه24-ردیف100-شماره27-تهران


زندگینامه
هفتم مرداد ماه سال 1314 در قريه سبحان از توابع دامغان ديده به جهان گشود. خداجو بود و از کودکي به مجالس مذهبي و مساجد قدم گذاشت و دوستان دوران کودکيش به ياد دارند که در سن ده سالگي و در سرماي زمستان به هنگام سحر با چوب به يک قوطي حلبي مي‌کوبيد تا اهالي محل را براي نماز صبح بيدار نمايد. 
در اوان جواني پدرش را از دست داد و مسئوليت سنگين خانواده بر عهده‌اش قرار گرفت. پس از فوت آيت‌الله بروجردي، مرجعيت حضرت امام خميني را قبول نمود و تا آخر عمر مقلد صادق ايشان باقي ماند. هم‌زمان با نهضت خونين 15 خرداد قدم به ميدان مبارزه نهاد و بارها به محضر امام در قم شرفياب شد و پس از دستگيري و تبعيد ايشان چندين بار بازار تهران را به عنوان اعتراض به تعطيلي کشاند. در سال‌هاي سياه اختناق پس از 15 خرداد، کماکان به مبارزه‌اش ادامه داد و با محافل مبارزاتي مسلمانان ارتباطي نزديک برقرار نمود و به همين سبب نيز يک‌بار پس از ملاقات با عراقي در زندان و به جرم دعا کردن به جان امام در تکايا توسط ساواک دستگير و زنداني گرديد. عاشقانه در مجالس سخنراني آيت‌الله شهيد سعيدي شرکت مي‌جست تا در آن‌جا نام امام را بشنود. 
هم‌زمان با اوج‌گيري مجدد نهضت اسلامي مبارزات علني خود را از سر گرفت. در به حرکت درآوردن بازار سهم به سزايي داشت. اعلاميه‌هاي حضرت امام را مخفيانه تکثير و جهت پخش در اختيار همرزمانش قرار مي‌داد. پس از فرمان امام مبني بر خروج سربازان از پادگان‌ها، سربازان فراري را پناه مي‌داد و واجدين شرايط را به گروه‌هاي مبارزه و مسلح مسلمان معرفي مي‌کرد. به دنبال پيروزي خون بر شمشير بر فعاليت‌هاي مذهبي سياسي و اجتماعي‌اش افزود و منشاء خدمات فراواني گشت. او که کاسبي مؤمن و متعهد بود به منظور قطع دست محتکران به فعاليت در کميته امور صنفي امام پرداخت و به سمت دبيري اتحاديه فروشندگان مصنوعات نفت‌سوز و گازسوز و الکتريکي انتخاب گرديد. به همت او مسجد فاطمه‌زهرا(س) تأسيس شد و او ضمن عضويت در شوراي اين مسجد، در ادامه فعاليت‌هاي عام‌المنفعه‌اش، رياست انجمن خانه و مدرسه، مدرسه‌هاي کميل و مدرس را نيز بر عهده گرفت. پس از آغاز جنگ تحميلي، علاوه بر ارسال کمک‌هاي مردمي به جبهه‌هاي جنگ، در اسکان مهاجرين جنگ تحميلي و دلجويي از آن‌ها فعاليت‌هاي چشم‌گيري داشت و از بذل مال در اين راه دريغ نداشت. مؤمني وارسته و مسلماني متعهد و مسئول بود و زندگيش را وقف اسلام و رضاي خدا نموده بود. 
سبحاني به سبب خدمات فراوانش به اسلام و دشمني با منافقين، اين مزدوران جنايتکار آمريکا را برانگيخته بود. منافقين در خدمت به استکبار جهاني يک‌بار با پرتاب بمب آتش‌زا مغازه جواد را به آتش کشاندند و يک‌بار نيز به قصد ترور او و خانواده‌اش به منزل مسکوني آن‌ها حمله کردند که به فضل الهي ناکام ماندند. 
عاقبت در روز 22 دي ماه، روزي که فردايش قرار بود وي به همراه همکارانش به مناسبت ميلاد مسعود نبي‌اکرم(ص) به خدمت امام شرفياب شود، دو نفر از تروريست‌هاي منافق به مغازه او هجوم برده و وي را بي‌رحمانه به گلوله مي‌بندند و سبحاني پس از عمري عبادت و خدمت به اسلام تسبيح‌گويان در خون پاک خويش درمي‌غلطد. 
پيکر مجروح او را به بيمارستان منتقل مي‌کنند و تحت مراقبت‌هاي ويژه پزشکي قرار مي‌گيرد، ليکن به سبب شدت جراحات معالجات مؤثر نمي‌افتد و او 8 روز بعد در تاريخ سي‌ام دي ماه 1360 در سن 46 سالگي به جوار حق مي‌شتابد. 
پيکر پاک و مطهرش را در بهشت زهرا(س) تهران به خاک سپردند. 
از وي 5 فرزند به يادگار مانده است.

 


ادامه مطلب

[ شنبه 17 مرداد 1394  ] [ 12:25 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

حسین سالاری

نام پدر: - تاریخ تولد: 05/01/1335
محل تولد: ایران - خراسان تاریخ شهادت: 17/02/1366
محل شهادت: پاسگاه عمرانی-گناباد طول مدت حیات: 31 سال
مزار شهید: -


زندگینامه
حسین سالاری در پنجم فروردین ماه 1335 در استان خراسان به دنیا آمد. وی دارای تحصیلات متوسطه و درجه دار ارتش بود. حسین متأهل، دارای پنج فرزند، و در مشهد سکونت داشت.
وی سرانجام در هفدهم اردیبهشت ماه 1366 در پاسگاه عمرانی گناباد توسط عناصر تروریستی سازمان مجاهدین خلق مورد سوء قصد واقع شد و در سن 31 سالگی به شهادت رسید.

 


ادامه مطلب

[ شنبه 17 مرداد 1394  ] [ 12:24 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

جواد سبحانی پدروپسر

نام پدر: ذبیح الله تاریخ تولد: 07/05/1314
محل تولد: ایران - تهران - تهران تاریخ شهادت: 30/10/1360
محل شهادت: خیابان 16 متری امیری-تهران طول مدت حیات: 46 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه24-ردیف100-شماره27-تهران


زندگینامه
جواد سبحانی در هفتم مرداد سال 1314 در تهران چشم به جهان گشود و تا دوره ابتدایی به تحصیل پرداخت. وی متاهل و دارای پنج فرزند بود و به همراه خانواده اش در تهران زندگی می کرد. سرانجام در سی دی ماه سال 1360 در خیابان شانزده متری امیری تهران بر اثر سوء قصد نیروهای سازمان تروریستی مجاهدین خلق «منافقین» در سن 46 سالگی به شهادت رسید. 
مزار پاک و مطهرش در بهشت زهرا(س) قرار دارد.

 


ادامه مطلب

[ شنبه 17 مرداد 1394  ] [ 12:24 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

احمد سالاری

نام پدر: غلام رضا تاریخ تولد: 10/12/1345
محل تولد: ایران - خوزستان - آبادان تاریخ شهادت: 19/09/1361
محل شهادت: - طول مدت حیات: 16 سال
مزار شهید: -


زندگینامه
روز دهم اسفندماه سال 1345 محله فقیرنشینی در آبادان به نور حضور احمد روشن شد. کودکی پاک و معصوم که در دستان خسته غلام رضا جای گرفت و پدر در گوشش، اذان و اقامه را قرائت کرد. احمد سال های تحصیل را با موفقیت پشت سر نهاد و بعد از اخذ مدرک سیکل با یاوران روح الله (ره) همراه شد تا انقلابی جهانی را به ثمر نشاند.با شروع جنگ تحمیلی به بندرعباس مهاجرت کرد و برای مدتی در کمیته انقلاب اسلامی مشغول به کار شد و مسئولیت روابط عمومی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بندرعباس را بر عهده گرفت. چندی بعد لباس سبز سپاه پاسداران را بر تن کرد و مدت دو ماه در جبهه جنگید. سپس در بنیاد مهاجران جنگی مشغول به کار شد و سرانجام در روز جمعه مورخ 19/9/1361 در هنگام رأی گیری برای انتخابات مجلس خبرگان در غروبی غم انگیز در سن 16 سالگی توسط منافقین کوردل به شهادت رسید.

 


ادامه مطلب

[ شنبه 17 مرداد 1394  ] [ 12:01 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

دوست محمد سالاری سیرمندی

نام پدر: محمد تاریخ تولد: 20/02/1332
محل تولد: ایران - هرمزگان - فارغان تاریخ شهادت: 02/12/1365
محل شهادت: ساختمان شرکت ایران گاز طول مدت حیات: 33 سال
مزار شهید: -


زندگینامه
دوست محمد در تاریخ 20/2/1332 در شهرستان فارغان استان هرمزگان دیده به جهان گشود؛ پدر خسته به نظر می رسید، اما بعد از شنیدن صدای خنده ی فرزند برق شادی در چشمانش درخشید و با سعی و تلاش به تربیت او همت گماشت.7 سال گذشت، دوست محمد دست در دست کودکان هم سال خود به مدرسه رفت و بعد از اخذ مدرک ابتدایی در جست و جوی کار به بندرعباس رفت. بالاخره توانست در شرکت ایران گاز استخدام شود. 
سالاری در سال های جوانی ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شد؛ با پیروزی انقلاب همواره حامی این نهضت عظیم مردمی و امام امت بود.
روز دوم اسفندماه سال 1365 منافقین در شرکت ایران گاز بمب کار گذاشتند، سالاری به همراه خان علی ملایمی کپسول حاوی بمب را به مکانی دورتر از تجمع کارکنان شرکت رساندند؛ اما بمب کمی دورتر از محل کارکنان منفجر شد و دوست محمد در سن 33 سالگی با پیکری خونین به شهادت رسید؛ دوستش خان علی نیز در این حادثه جان به جان آفرین تسلیم کرد.

 


ادامه مطلب

[ شنبه 17 مرداد 1394  ] [ 12:01 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

محمد سالم هوسی خراسانی(حجت الاسلام)

نام پدر: موسی تاریخ تولد: 01/01/1335
محل تولد: ایران - خراسان - مشهد تاریخ شهادت: 23/12/1360
محل شهادت: تهران_ خیابان یوسف آباد طول مدت حیات: 25 سال
مزار شهید: بهشت رضا (ع)_ مشهد


زندگینامه
حجت الاسلام محمد سالم هوسی خراسانی فرزند موسی در آغازین روز بهار سال 1335 ه.ش در شهر مشهد دیده به جهان گشود. وی از ایام کودکی علاقه ی زیادی به فراگیری علوم دینی داشت و همین امر باعث شد تا خواندن قرآن را در سنّ شش سالگی به خوبی بیاموزد. او پس از گذراندن تحصیلات دوره ی ابتدایی و راهنمایی وارد دبیرستان شد. در سال 1352 به حوزه ی علمیه راه یافت و چون از استعداد سرشاری برخوردار بود، توانست مقدمات صرف و نحو و ادبیات عرب را در مدتی کوتاه به پایان ببرد و در پی آن منطق، فقه و اصول اولیه و بخشی از اصول عالیه را نزد اساتید حوزه از جمله استاد موسوی نژاد، استاد صالحی، حجت الاسلام واعظ طبسی و آیت الله سیدمحمدجواد فقیه فرا گیرد. 
وی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، شب ها به مساجد می رفت و به مردم بینش و آگاهی می داد و بنا به سفارش امام خمینی (ره) هر جا که مناسب می دید، آن جا را به مجلس وعظ و خطابه تبدیل می کرد. او معتقد به مبارزه ی تشکیلاتی بود؛ به همین جهت با همکاری عده ای از دوستان خود پیشنهاد [ تشکیل ] گروهی را داد. هدف از تشکیل چنین گروهی در کنار مطالعه ی قرآن کریم و تفاسیر قرآنی، برخورد صحیح و اصولی با مسایل یهود و رژیم صهیونیستی بود که بر رژیم پهلوی تآثیرگذار بود. از عمر این گروه مدت زیادی نگذشته بود که با پیروزی انقلاب اسلامی و مشکلات، او دیگر نتوانست این جمع را همراهی کند. 
در یکی از شب های ماه مبارک رمضان سال 1356 نیروهای ساواک پس از تصادفی ساختگی، او را دستگیر و بازداشت کردند و چند روز در زندان های رژیم پهلوی زندانی نمودند. محمد پس از فوت پدرش عهده دار سرپرستی خانواده گردید و مسئولیتی دیگر بر دوشش نهاده شد. او به جلسات تفسیر قرآن می رفت. یک بار تصمیم به گردآوری موضوعی قرآن گرفت و تا حدی در این کار موفق شد؛ اما اشتغال بسیار مانع این کار شد و او علی رغم علاقه اش این کار را کنار گذاشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، به علت علاقه ی فراوان به تبلیغ احکام مقدس اسلام، خود را به سازمان تبلیغات اسلامی شهرستان تهران معرفی کرد. وی از این سازمان به جهادسازندگی ( وردآورد – کرج ) معرفی گردید و پس از مدتی به عضویت رسمی این نهاد درآمد و در بخش فرهنگی آن مشغول به کار شد. او تلاش زیادی جهت حل اختلافات موجود در محل کارش نمود و تصمیم داشت تا حقوق تضییع شده ی مظلومان را به آن ها بازگرداند. 
حجت الاسلام خراسانی در شب قبل از شهادت، تا پاسی از شب مشغول تکمیل دفترچه های توزیع عادلانه ی کالا بود. در این کار شهید مرتضی یزدی – که با محمد سالم هوسی خراسانی برای نبرد با کارشکنان هم پیمان شده بود – هم او را همراهی می کرد. آن دو، شب در مسجد استراحت کردند؛ صبح روز بعد یعنی یک شنبه 23/12/1360 صدای تلاوت قرآن وی، دیگران را به او متوجه کرد. او به آن ها گفت که شب قبل مهمان حضرت امام حسین (ع) بوده است. صبح روز یک شنبه 23/12/1360 پس از تماس تلفنی از سوی فرماندار شهرستان تهران، او به همراه دو نفر از دوستانش به نام های مرتضی یزدی و جواد رجبی رأس ساعت هشت و سی دقیقه به سوی فرمانداری رهسپار شدند. قبل از رسیدن به فرمانداری، در فرعی هشتم اسدآباد، چهلوستان ( یوسف آباد ) در ساعت هشت و چهل و پنج دقیقه به دست منافقین که در لباس نیروهای پاسدار بودند، گرفتار آمدند. 
منافقین پس از متوقف کردن اتومبیل آن ها کارت شناسایی آن ها را گرفتند و آن ها را به رگبار بستند. سپس به وسیله ی نارنجک، اتومبیل را منفجر کردند و متواری شدند. پیکر شهید پس از تشییع باشکوهی در شهرک « وردآورد » به شهر مشهد منتقل شد و در مراسم تشییع جنازه ی شهدای دیگر، در تاریخ 27/12/1360 در سنّ 25 سالگی در بهشت رضا (ع) شهر مشهد به خاک سپرده شد. 

 


ادامه مطلب

[ شنبه 17 مرداد 1394  ] [ 12:01 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

.: تعداد کل صفحات :. [ <> [ 70 ] [ 71 ] [ 72 ] [ 73 ] [ 74 ] [ 75 ] [ 76 ] [ 77 ] [ 78 ] [ 79 ] [ > ]