به گزارش دفاع پرس از زنجان، در دیدار سردار باقرزاده با خانواده شهید رضا سلیمانی ابهری(شهید شاخص کشوری)، مادر شهید با بیان اینکه برای ما همه رفتار و کردار شهدا درس است، اظهار داشت: ما باید از شهدا عبرت بگیریم و راه آنها را ادامه بدهیم.
وی تصریح کرد: آرزوی من این است که جوانان راه شهدا را ادامه دهند و بدانند که شهدا کجا رفتند و چطور زحمت کشیدند تا کشورشان را آزاد کنند.
مادر شهید سلیمانی با بیان اینکه شهید همیشه حرمت ما را نگه میداشت، افزود: پسرم هنگام رفتن از من امضا گرفت تا با خیالت راحت به جبهه برود و مطمئن شود، من راضی هستم.
مادر شهید سلیمانی خاطر نشان ساخت: من آرزو دارم جوانان ما خوب باشند و همه ما باید به فکر جوانان باشیم.
گفتنی است، شهید رضا سلیمانی ابهری فرزند نبی الله در 28 شهریور47 در شهر ابهر استان زنجان در خانوادهای مذهبی و فرهنگی بدنیا آمد. بعد از گذراندن دوران کودکی پا به مدرسه گذاشت و در دبستان ابن سینا تحصیلات ابتدایی را پشت سر نهاد، در دوران اوجگیری انقلاب همراه با پدر و برادران در راهپیماییها علیه شاه حضور فعال داشت.
رضا در مدرسه راهنمایی امیر کبیر و پس از آن در دبیرستان دکتر شریعتی به ادامه تحصیل پرداخت.
در ایام تحصیل چندین بار بعنوان شاگرد اول و ممتاز از مدرسه و معلمین خود جایزه دریافت کرد و چون از نعمت صوت خوش برخوردار بود ضمن آموزش تجوید و قواعد قرائت در مسابقات مختلف قرآن شرکت کرده و چندین بار در مسابقات مقام ممتازی را کسب کرد.
او اهل مطالعه بود و با عضویت در مرکز مطالعات علوم اسلامی، در سیر مطالعاتی ارائه شده توسط آن مرکز شرکت کرد. نماز، روزه، دعاهای کمیل و توسل او ترک نمیشد؛ شجاع، درسخوان، مهربان، دلسوز و خوش خلق بود و برای مال دنیا ارزشی قائل نبود.
در سال ۱۳۶۲ اولین بار در سن ۱۵ سالگی در جبهههای حق علیه باطل شرکت کرد که در هنگام شناسایی در منطقه پیرانشهر و پنج وین عراق مجبور به سه روز پیاده روی بدون آذوقه شد و به همین جهت دچار ضعف شدید و متحمل سختی های فراوانی گردید.
وی بعد از گذراندن دوران طولانی نقاهت به اصرار خانواده فعالیتهای خود را در زمینههای فرهنگی و هنری از جمله فعال کردن انجمن اسلامی دبیرستان و اجرای تئاتر و سرود و مطالعات آثار شهید مطهری متمرکز کرد و با فعالیت در پایگاه بسیج به گشت شبانه، آموزش قرآن، راه اندازی حلقههای معرفتی و برپایی مراسم دعای کمیل و توسل در مسجد باب الحوائج اهتمام ورزید و با بهره گیری از اساتید به تقویت مبانی اعتقادی و عرفانی پرداخت و وقتی که خود را آماده شرکت در کنکور و امتحانات سال چهارم دبیرستان میکرد، احساس تکلیف کرد که باید بفرمان امام درجبهه حضور یابد.
به همراه برادر بزرگترش به جبهه اعزام و بالاخره به آرزوی نهایی خود نائل و در دوازدهم اردیبهشت 65، سالروز شهادت استاد مطهری در جبهه فاو در ادامه عملیات والفجر ۸ به دیدار یار شتافت و پیکر مطهرش بعد از تشییع در گلزار شهدای ابهر به خاک سپرده شد و پدر وی بعد از شهادت فرزند، منزل خود را تبدیل به حسینیه شهید رضا سلیمانی کرد.
گفتنی است در این دیدار سردار کرمی فرمانده سپاه استان، حجت السلام رحیمی امام جمعه ابهر، سرهنگ مهدیخانی مدیر کل حفظ آثار استان، سرهنگ فروزنده فرمانده ناحیه ابهر و جمعی از مسئولین حضور داشتند.
انتهای پیام/
ادامه مطلب
[ چهارشنبه 20 مرداد 1395 ] [ 5:20 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
رویدادهای مهم این روز در تقویم شمسی (20 مرداد 1395) • تظاهرات گسترده مردم اصفهان علیه رژیم پهلوی و اعلام حکومت نظامی در این شهر (1357 ه.ش) • راهپیمایی مردم شیراز علیه رژیم طاغوت به مناسبت برگزاری جشن هنر در این شهر (1357 ه.ش) • انتخاب شهید "محمدعلی رجایی" بهعنوان نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران (1359 ه.ش) • اجرای آتش سنگین توپخانه ارتش جمهوری اسلامی ایران بر مواضع تانکها و خودروهای دشمن در منطقه حاج عمران (1361 ه.ش) • رحلت فقیه جلیل و عالم بزرگوار، آیت الله شیخ "عبدالنبی نوری" (1304 ه.ش)
[ چهارشنبه 20 مرداد 1395 ] [ 5:15 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
سرهنگ "منصور عیوضی" فرمانده قرارگاه مشترک راهیان نور غرب و شمالغرب در گفتوگو با خبرنگار اعزامیدفاع پرس به راهیان نور غرب و شمالغرب گفت: شهید حاج رضا فرزانه رزمندهای دلاور، پیشکسوت و از فرماندهان هشت سال دفاع مقدس بود. او فردی بسیار مقتدر، محکم، استوار، با ایمان، بسیار جدی و مقیّد به تربیت جسم و روح بود. وی ادامه داد: شهید فرزانه از اینکه از قافله شهدا جامانده بود غصه میخورد و ناراحت بود. او چون علاقهمند و عاشق شهادت بود، خداوند خریدارش شد. فرمانده قرارگاه مشترک راهیان نور غرب و شمالغرب با ذکر خاطرهای از شهید فرزانه گفت: اکثر صبحها به همراه شهید فرزانه ورزش و پیادهروی داشتیم و هر روز مسیری چندین کیلومتری را طی میکردیم. شهید فرزانه بسیار جدی ورزش میکرد. وقتی از وی علت اینکه چرا خیلی ورزش را جدی دنبال میکند را جویا شدم، گفت: «بدنم را برای اعزام به سوریه آماده میکنم.» عیوضی افزود: شهید فرزانه داوطلبانه و عاشقانه به سوریه اعزام شد. شهادت حق او بود؛ چرا که حق بسیاری از جاماندگان از قافله شهداست. حیف است در این دنیای وانفسا رزمندگانی که این همه حماسه و ایثار آفریدند و دنیا را در برابر جمهوری اسلامی ایران به زانو در آوردند به مرگ طبیعی از دنیا بروند؛ لذا حق خیلی از رزمندگان و جانبازان و فرماندهان دفاع مقدس چیزی جزء شهادت نیست. یکی از دعاهای اکثر جاماندگان از قافله شهدا طلب شهادت است. وی اظهار داشت: افرادی که از یادگاران دفاع مقدس هستند و امروز در مناطق مختلف راهیان نور در قرارگاه زحمت میکشند نیز از کسانی هستند که به امید ختم شدن عاقبتشان به شهادت فعالیت میکنند. آنها برای جبران کردن کم و کاستیهای معنوی، عاشقانه خودشان را در فضاهای عاشورایی، حسینی و فرهنگی که حال و هوای سنگر و سنگرنشینی بر آن حاکم است قرار میدهند تا به آرامش فکری و روحی برسند. فرمانده قرارگاه مشترک راهیان نور غرب و شمالغرب تصریح کرد: دوستداران شهادت همگی به امید روزی که به آرزوی دیرینه خود برسند به دنبال خاکریزهای دفاع مقدس هستند و وقتشان را در فعالیتهای مناطق مختلف راهیان نور سپری میکنند. شهید فرزانه تمام تلاشش را برای انجام ماموریتهای محوله بهکار میگرفت؛ تا بتواند به بهترین نحو خدمترسانی کند. او خیلی تلاش کرد تا اردوهای راهیان نور گسترش یابد؛ به گونهای که بتوانیم این فرهنگ را در بیرون از مرزهای کشورمان ترویج دهیم. عیوضی از جاماندگان قافله شهدا بهعنوان فرشتگان زمینی یاد کرد و گفت: به خاطر وجود مبارک این بچهها امروز با اقتدار در منطقه ایستادهایم و حاکمیت جمهوری اسلامی ایران را به رخ دشمنان میکشانیم. شهید فرزانه اسوه ایثار، مقاومت و فداکاری بود. کشور ما اگر تا به امروز در دنیا حرفی برای گفتن دارد به خاطر مجاهدت شهداست و امروز نیز راهیان نور چندمیلیونی یکی از عرصههای معنوی کشور است. وی افزود: امروز رشادت فرزندان خمینی(ره) توسط راهیان نور به بدنه کشور تزریق میشود. بنده بهعنوان یک خادم شهدا، جانبازان و ایثارگران از همه رزمندگان، ایثارگران و جانبازان دعوت میکنم تا در یادمانهای راهیان نور غرب و شمالغرب کشور حضور پیدا کنند؛ چرا که حضور عزیزان برای زائرین شهدا تاثیرگذار و مبارک خواهد بود. سردار شهید رضا فرزانه که فرمانده قرارگاه راهیان نور غرب و شمالغرب کشور بود بهمن ماه سال گذشته در راه دفاع از حرم حضرت زینب(س) در سوریه به آرزوی دیرینه خود یعنی شهادت دست یافت. انتهای پیام/ 121
[ چهارشنبه 20 مرداد 1395 ] [ 5:14 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، نادره عزیزی نیک، نویسنده کتاب «پرواز با مین جهنده»، با اشاره به چرایی نگارش کتابی با محوریت زندگی شهید عبدالرضا لشکریان گفت: انجمن پیشکسوتان سپاس چند خاطره از شهدای مختلف را برای نگارش اثر به من پیشنهاد داد که در این میان، خاطرات شهیدان عبدالرضا و مجید لشکریان هم بود. من برادرم را در آبادان در جنگ تحمیلی از دست دادم و همین انگیزهای شد تا کتاب خاطرات این دو برادر را بنویسم. در ابتدا مشتاق بودم که خاطرات هر دو برادر را در قالب رمان بنویسم، اما تصمیم گرفته شد که شمسی خسروی، نویسنده، کتاب خاطرات شهید مجید لشکریان را بنویسد. این شد که من در کتاب «پرواز با مین جهنده» به زندگی و خاطرات شهید عبدالرضا لشکریان در قالب زندگینامه داستانی پرداختم. منبع: تسنیم
[ چهارشنبه 20 مرداد 1395 ] [ 5:04 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، سیدمرتضی مرتضوی در یادداشتی نوشت: سربازان گمنام امام زمان(عج) ازجمله مدافعان واقعی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و ارزشها و آرمانهای واقعی آن هستند .شب و روز، داخل کشور و خارج کشور، محدوده مرکزی شهرها و دورافتادهترین مناطق محروم روستاها برایشان فرقی ندارد و همیشه در حال رصد تمامی تحرکات دشمنان در حوزههایی همچون جنگ نرم و جنگ سخت هستند. منبع: ایسنا
[ چهارشنبه 20 مرداد 1395 ] [ 4:54 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
رویدادهای مهم این روز در تقویم شمسی (19 مرداد 1395) • ورود نیروهای سازمان ملل به تهران و بغداد پس از قبول قطعنامه 598 شورای امنیت (1367 ه.ش) • برگزاری کنگره بزرگداشت یکصدمین سال رحلت "آخوند ملاحسینقلی همدانی" (1373 ه.ش) • سالروز شهادت شهید عباس عرب سلمانی (1360 ه.ش) • سالروز شهادت شهید مهدی دولتآبادی (1366 ه.ش) • قوای نظامی انگلیس وارد بوشهر شد و ژاندارم های ایرانی را خلع سلاح نمود. انگلیسیها درآمد تلگرافخانه بوشهر را ضبط کردند. (1294 ه.ش)
[ سه شنبه 19 مرداد 1395 ] [ 1:20 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، شهید محسن دینشعاری مسئول گردان تخریب لشکر 27 محمد رسولالله(ص) بود که در عید قربان سال 66 در حین خنثیسازی مین در ارتفاعات دوپازای سردشت به شهادت رسید. در ادامه خاطرهای درباره این شهید آمده است. در پادگان «۰۲ شاهرود» که بود، یک بار صمد [برادر شهید] رفت به او سر بزند. اوضاع عجیبی درست کرده بود. دید آنجا هم، همان محسن مهدیه و پزشکی قانونی [اشاره به فعالیتهای شهید دین شعاری در زمان قبل از انقلاب در مهدیه تهران و پزشکی قانونی دارد] است. بین همهجور آدمی که در پادگان هستند، برای خودش هیئت راه انداخته است. وقت نماز، کلی آدم دور و برش بود؛ از هر تیپ و قیافه. همه با هم وضو میگرفتند و میرفتند توی نمازخانه. برای بیشتر شبهای هفته یک برنامهی دعا گذاشته بود. صمد باورش نمیشد. بهش گفت «پسر، اینجا هم که دوباره هیئت راه انداختی؟!» محسن گفت: «سربازی اومدم که دلیل نمیشه برنامههامو کم کنم. تازه، اینجا باید بیشتر هم کار کرد.» فعالیتهای محسن در پادگان شاهرود فقط جذب بچهها به نماز و دعا نبود؛ از چیزهایی که پای منبر حاج آقا کافی یاد گرفته بود با بچهها صحبت میکرد. محسن آدمی نبود که بتواند بیکار بنشیند. از هر موقعیت و مکانی برای انجام تکالیف دینیاش استفاده میکرد. جاذبه داشت. به خاطر طبع شوخ و ملایمش با همه به راحتی ارتباط میگرفت. همه دوستش داشتند. حرفش را میخواندند. هر برنامهای میگذاشت، بچهها شرکت میکردند. شاید دوستانش کمتر آدمِ اهل دعا و زیارت عاشورا دیده بودند که خندیدن و خنداندن، جزو جدانشدنی شخصیتش باشد. با کل پادگان رفاقت و دوستی داشت. با اینکه سالهای زیادی از شهادتش میگذرد، هنوز بعضی از دوستان دورهی سربازیش به خانوادهی او سر میزنند. انتهای پیام/ 141
[ سه شنبه 19 مرداد 1395 ] [ 1:17 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
عالیه سادات حسینی، نویسنده «اینک شوکران6» که به وسیله موسسه روایت فتح منتشر شده است در گفتوگو با خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس درباره فعالیتهای کاری خود اظهار داشت: کتاب «اینک شوکران6» اولین تجربه من است. انتشارات روایت یک متن تحقیقی راجع به شهید «حسین شایستهفر» به من دادند و من کار روی متن کتاب را شروع کردم و طی سه ماه کار به اتمام رسید و تا زمان انتشار یک سال زمان برد؛ که در نمایشگاه کتاب امسال رونمایی و عرضه شد. نویسنده کتاب «اینک شوکران6» درباره مشکلات کار توضیح داد: متاسفانه در حین نگارش با محدودیتهایی روبهرو بودم؛ که در صورت نبودن آنها کتاب میتوانست مستندتر از این باشد؛ البته اگر کار تحقیق و نویسندگی به عهده یک نفر باشد قطعا حاصل کار بهتر میشود؛ که در مورد «اینک شوکران6» اینگونه نبود. چون در این شرایط نویسنده مجبور میشود بعضی از مصاحبهها را دو مرتبه انجام بدهد. میتوان ترتیبی داد تا محقق و نویسنده در کنار هم کار را پیش ببرند. حسینی در پایان گفت: کتاب بعدی دیگری که در حال نوشتن آن هستم زندگی «محمدجواد تندگویان» است؛ که در رده «نیمه پنهان» که از زبان همسر شهید روایت میشود منتشر خواهد شد. کتاب دیگر نیز راجع به شهید «امین کریمی» از مدافعان حرم است که در حلب به شهادت رسیده است. البته کار تحقیقی روی زندگی این دو شهید عزیز را من انجام ندادم و کار نویسندگی آن به عهده من است. البته در مورد «شهید تندگویان» باید بگویم که با همسرشان مصاحبه تفصیلی انجام دادهام؛ که تا حدی زیادی با شهید آشنا شدم. هر دو کتاب تا سال آینده منتشر خواهد شد. انتهای پیام/ 161
[ سه شنبه 19 مرداد 1395 ] [ 1:14 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، وقتی به جبهه رفت، فرزندش علی، نوزادی چهار ماهه و بدون دندان بود؛ اما وقتی بازگشت، همان علی جوانی ۱۸ ساله و دانشجوی دندانپزشکی شده بود. منبع: مهر
[ سه شنبه 19 مرداد 1395 ] [ 12:54 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش دفاع پرس از استان مرکزی، لنز دوربین بر روی دوشت همانند همان آرپیجی برای آرپیچیزن بود. در کنار سید قاسم از کنار تپهها بالا میرفتی، او تانک دشمن را نشانه میگرفت تو هم موهای پریشان و از هم پاشیده عباس و علی را نشانه می گرفتی و بر روی لبخند زیبای شهادت که بر لبانش نشسته بود زوم میکردی و آنجا که دستت را بر روی دکمه دوربین میفشردی همزمان با تو فرشتگان نیز زیباترین شاتها را رقم زدند. عکسهای تو امروز در گالری بهشت به نمایش درآمدند و تو هنوز هم دوربین به دست ثبت میکنی از هر زبیایی که کنارت میبینی. نمیدانم وقتی از آن بالا به من مینگری بر روی کدامین زاویه از زندگیام فوکوس کردهای؛ اما ایمان دارم که وقتی دوربین بر شانههای مردانه تو باشد بیشک با وسواسی دلنشین مینگری تا لحظهای در زندگیام پیدا کنی که بتوانی از آن اثری تولید کنی؛ اما دریغ که هرچه بگردی نمی توانی بیابی. امروز که روز همه قلم به دستان و دوربین بر دوشان است از تو میخواهم کمی از عمق میدان بکاهی و فاصله کنونی را با زندگیام کم کنی تا شاید پس از شات تو در تاریک خانه زندگیام عکسی هر چند کوچک به اندازه 3 در 4 توسط تو و نگاه تو تولید شود که برای همیشه آن را به دیوار سرنوشتم قاب کنم. شهید داریوش گودرزی کیا در تاریخ 25 بهمن ماه 1325 در روستای اناج از توابع شهرستان اراک دیده به جهان گشود. وی در سال 1355 بهعنوان عکاس خبری به استخدام خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران درآمد و از سال 60 در قالب عکاس جنگ به جبههها اعزام شد. شهید داریوش گودرزی کیا در سال 63 در منطقه عملیاتی میمک به فیض شهادت نائل شد و لقب نخستین عکاس شهید دوران دفاع مقدس را به خود اختصاص داد. این شهید والامقام برنده لوح دستخط زرین حضرت امام(ره)، دیپلم افتخار و سکه یادبود مجتمع، بهعنوان برگزیده بخش عکاسى از مجتمع هنر و ادبیات دفاع مقدس در سال 1367 است. انتهای پیام/
ادامه مطلب
سردار شهید رضا فرزانه و سرهنگ منصور عیوضی در یادمان شهدای والفجر4
ادامه مطلب
وی ادامه داد: من در کتابهایم به دنبال بیان زندگی شهیدان و ایثارگرانی هستم که در آبادان شهید شده یا خدمت کردهاند. همانطور که قبلاً گفتم، به دلیل شهادت برادرانم در آبادان، علاقه زیادی به پرداختن شهدای این شهر در قالب کتاب دارم. چون احساس میکنم که گمشده من در این شهر است و من با این روش میتوانم به نوعی با آنها همراهی کنم. از سوی دیگر، خاطرات شهید عبدالرضا لشکریان زیبا بود و این شهید بزرگوار نیز ویژگیهای خاصی داشت که او را از دیگران متمایز میکرد. از جمله این موارد آن است که در 15 خرداد سال 42 متولد شد؛ یعنی سالی که امام خمینی(ره) فرمود سربازان من در گهوارهها هستند. از سوی دیگر، شهید عبدالرضا لشکریان به کوشا بودن، معروف بود. شاید خیلیها در این تاریخ به دنیا آمده باشند، اما کماند کسانی که مانند این شهید پشتکار در کاری داشته و پرتلاش باشند. همین ویژگیهای او سبب شد که مصداق بارز کلام امام خمینی(ره) باشد.
به گفته نویسنده «پرواز با مین جهنده»؛ شهیدان لشکریان در خانوادهای مذهبی متولد و در فضای دینی تربیت شدند. هم پدر و هم مادر در زمینههای اعتقادی و انقلابی فعال بودند. همین امر سبب شد تا فرزندان نیز در این عرصهها فعال باشند. به عنوان نمونه، شهید عبدالرضا لشکریان در حوزههای مختلف در انقلاب و دفاع مقدس فعالیت میکند؛ از خنثی کردن مین گرفته تا فعالیت در جهاد سازندگی و خدمت به محرومان در سنین نوجوانی. من خاطرات این شهید را ابتدا در قالب داستان نوشتم، اما خانواده این شهید بیشتر دوست داشت تا کتاب در قالب زندگینامه و خاطرات به چاپ برسد. طرح این اثر چندبار نوشته و اجرا شد. هر شیوه به گونهای بود که انگار کتاب جدیدی نوشته میشد، اما سختیهای این کار به دلیل علاقه من به شهید عبدالرضا لشکریان آسان مینمود. بارها خاطرات ایشان خوانده شد تا آن دسته از خاطراتی که جذاب هستند، انتخاب و در کتاب درج شود.
عزیزی نیک با بیان اینکه ویژگیهای شهید عبدالرضا لشکریان سبب شد تا نگارش کتاب برایم لذتبخش باشد، افزود: شهید عبدالرضا لشکریان ویژگیهای متعددی داشت که زبانزد است، از جمله اینکه بزرگتر از سنش حرکت میکرد. به عنوان نمونه حتی به افرادی که از او بزرگتر بودند، راهنمایی میکرد. علاوه بر این، شجاعت از دیگر ویژگیهایی است که برای این شهید یاد میشود. همین شجاعت سبب میشد که در گفتوگو با مخالفان انقلاب وارد شود و استدلالهای قوی ارائه بدهد. همین شجاعت در جبهه نیز بروز میکند و او را به سمت خنثیسازی مین و تخریب سوق میدهد.
وی با اشاره به جزئیات بیشتری از زندگی شهید لشکریان و توصیف این فضا در کتاب «پرواز با مین جهنده» یادآور شد: فضای شهری که در خاطرات این شهید به نمایش گذاشته شده، فضای ملتهبی است که در آن گروهکهای مختلف از جمله منافقین فعالیت میکردند. در این فضا هم میبینیم که شجاعت شهید عبدالرضا لشکریان منجر به این میشود که وارد میدان شود و در حوادثی مانند قائله 14 اسفند 59 و سخنرانی بنیصدر، جریانساز باشد. در زندگی هدف داشت و تمام حرفش این است که یاران امام(ره) و شهید بهشتی هستند و شما نمیتوانید انقلاب را منحرف کنید. در همان سخنرانی است که بنی صدر با نشان دادن کارت سپاه شهید، اعلام میکند که یک سپاهی را فرستادهاند که من را بکشد.
ادامه مطلب
سربازان گمنام امام زمان(عج)، کسانی که نمیخوابند تا بخوابیم؛ شهید میشوند تا زندگی کنیم.
به اذعان همه، امنیت و آرامشی که در کشور حاکم است در سایه تلاشهای شبانهروزی سربازان گمنام امام زمان(ع) در وجب به وجب خاک مقدس ایران اسلامی است و تاریخ پرافتخار حوزه امنیتی کشور نشان داده که این افراد تحت فرمان دستگاههای مربوطه و دوشادوش مردم از هیچ تلاشی برای عزت و اقتدار جمهوری اسلامی ایران، دریغ نکرده و این امر را مهمترین وظیفه خود قلمداد میکنند.
آنها هستند تا ناملایمات امنیتی و سیاسی کشور را حس نکنیم. شهید میشوند تا زندگی کنیم و نمیخوابند تا بخوابیم و کوچکترین نگرانی را در وجود خود راه ندهیم.
در چند سال اخیر، عملکرد بسیار درخشان سربازان گمنام امام زمان(عج) بسیار شاخص و با اقتدار بوده که در سایه زحمات این عزیزان، روز به روز شاهد افزایش اقتدار ایران اسلامی نه در تنها در منطقه بلکه در سرتاسر جهان هستیم.
دستگیری عبدالمالک ریگی سرکرده گروهک تروریستی شرق ایران و جاسوسهای متعدد، نفوذ در اپوزیسیون خارج از کشور و سرویسهای جاسوسی بیگانگان و مقابله شبانه روزی با توطئهچینی دشمنان در فضای مجازی در قالب جنگ نرم، انهدام باندهای مختلف ترویج کننده فساد اخلاقی، انهدام باندهای عظیم مواد مخدر و ... را میتوان نمونههای بارز و قابل ذکری از عملکرد سربازان گمنان امام زمان(عج) در وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران دانست.
مبارزه با گروهکهای ضدانقلاب و منافقین داخلی و خارجی در سالهای آغازین پیروزی انقلاب اسلامی نیز از دیگر عملکردهای موفق این وزارتخانه در سه دهه اخیر محسوب میشود که در سایه همین اقدامات شجاعانه و مخلصانه، امام خمینی(ره)، بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی برای اولین بار از عنوان مقدس سربازان گمنام امام زمان(عج) برای نیروهای خدوم و ارزشی وزارت اطلاعات استفاده کردند و فرمودند: سربازان گمنام ما نام و نشان نمی خواهند.
مجاهدتهای خاموش و خالصانه سربازان گمنام امام زمان(عج) به دور از هرگونه ادعا و نامخواهی ادامه دارد و مردم همیشه در صحنه جمهوری اسلامی ایران، اخباری و گزارشاتی از خالصانهترین دفاع از آرمان های انقلاب اسلامی و حفظ نظام و حریم مقدس ولایت را همچون گذشته می شنوند.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
سخن از خلبان حسین لشکری است؛ متولد سال ۱۳۳۱ در روستای ضیاءآباد قزوین. از همان کودکی به خلبانی علاقه داشت؛ این بود که در جوانی در آزمون دانشکده خلبانی شرکت کرد و با موفقیت، وارد مجموعه نیروی هوایی شد. چندی بعد هم برای تکمیل آموزشها، راهی ایالات متحده شد.
شهریورماه ۱۳۵۹ بود که تحرکات نیروهای رژیم بعث در مرزها، باعث مشکوک شدن نیروهای مسلح ایران شد. هنوز ۳۱ شهریور فرا نرسیده بود که حسین لشکری به همراه برخی خلبانان دیگر برای شناسایی وضعیت، چند ماموریت هوایی داشتند. در یکی از همین شناسایی ها، هواپیمای او هدف قرار می گیرد و خلبان لشکری مجبور به فرود در خاک عراق شده و اسارتی ۶۴۱۰ روزه آغاز میشود؛ اسارتی که بیش از نیمی از آن در سلول های انفرادی می گذرد.
حسین لشکری اگرچه اسیر شد، اما نامی از او در لیستهای صلیب سرخ جهانی به چشم نمی خورد و خانواده از او بی اطلاع بودند. سال ۱۳۶۹ که بازگشت آزادگان به میهن آغاز میشود و البته تا پایان بازگشت آن عزیزان، باز هم از حسین لشکری خبری نبود.
خرداد ماه سال ۱۳۷۴ نور امیدی روشن شد و نامهای با این مضمون به دست همسر خلبان حسین لشکری رسید:
«به نام خدا
همسر عزیزم سلام، حالت چطور است؟ ان شاءالله که خوب هستی. حال علی چطور هست و به یاری خدا او هم که خوب هست.
من این نامه را برای اولین بار برایت مینویسم. امروز ملاقات با نماینده صلیب سرخ داشتم و مشخصات مرا ثبت کرد و گفت که از این به بعد میتوانم نامه برایت بنویسم. من نمیدانم که چقدر این حرفها درست هست و ما میتوانیم نامه برای همدیگر بنویسیم ولی من هنوز شک دارم و اگر آن نامه به دست تو رسید، برایم آدرس محل زندگی خودت را بنویس تا نامههای بعدی را به آنجا بفرستم. از آنجا که نمیدانم هنوز آنجا هستید یا نه و در کجا منزل و مکان دارید، نامه را برای نیروی هوایی نوشتم. امید دارم که آنها هم سعی بکنند و به دست شما برسانند.
خودم هم باور ندارم که نامه مینویسم. وضعیت من معلوم نیست و تو شرعا و عرفا اجازه داری که اگر خواستی ازدواج کنی. میدانم که خیلی سخت هست ولی چاره چیست، در تربیت علی کوشا باش و من راضی به راحتی و آسایش شما هستم. حسین لشکری.»
و اما پاسخ همسر چنین بود:
«به نام خدا
حسین عزیزم سلام، حالت چطور است؟
نامهات رسید و خیلی خوشحال شدم. پس از ۱۶ سال حیرانی و بیخبری از تو نامه دریافت کردم. نامهات خیلی خشک بود، نمیدانم روزگار چطور برایت میگذرد. من ۱۶ سال در اوج بیخبری برای تو صبر کردم و با مشکلات زندگی مبارزه کردم و تو خیلی راحت مینویسی بروم و ازدواج کنم. بنیاد شهید از سالها قبل و همچنین بعضی از اقوام گفتند بروم و ازدواج کنم. گرچه تو نوشتی مخیر هستی ولی وقتی خودم فکر میکنم که در این میان علی را داریم، او موجودی بیگناه است، چه تقصیری دارد که باید سرنوشت ناپدری را داشته باشد، من هم وقتی در مهمانیهای فامیل میبینم که هر کس با شوهرش هست و من تنها هستم به این مسئله فکر میکنم آیا میتوانم ازدواج کنم یا نه؟
ولی چهره معصوم و بیگناه علی را میبینم، آیا سرنوشت برای او چه نوشته است. لذا از ازدواج پشیمان میشوم. زندگی برایم سخت شده ولی چه باید بکنم سعی خودم را میکنم، تو هم دعا کن و از خدا کمک بخواه. ناراحت نشوی من هم احساس دارم. قربانت – منیژه لشکری.»
این دو یار جدا افتاده، نامههای محدود بعدی را هم امیدوارانه برای هم مینویسند و حسین لشکری در نامه دوم، سالروز تولد پسرش علی را هم به او تبریک میگوید.
سال ۱۳۷۶ فرا میرسد و کنفرانس سران کشورهای اسلامی در تهران برگزار میشود. حضور هیئت بلندپایه عراقی در ایران، فرصت مناسبی برای مذاکرات پدید می آورد.
اوایل سال ۱۳۷۷ به حسین اطلاع میدهند که آزادی نزدیک است. او همچنان باور ندارد تا اینکه پس از زیارت عتبات عالیات، در خاک ایران به نیروهای نظامی میهن تحویل داده می شود. او از همان مناطق مرزی و به صورت تلفنی، با خانواده صحبت می کند و خبر سلامتی اش را می دهد.
مرور تاریخ نشان میدهد که حسین لشکری در ۲۸ سالگی به اسارت درآمد و در ۴۷ سالگی آزاد شد و در حقیقت، اولین اسیر دفاع مقدس ما و همچنین آخرین آزاده آزاد شده بود.
او در حالی به میهن بازگشت که آثار شکنجه در بدنش هویدا بود و به عنوان جانبازی ۷۰ درصد شناخته شد و البته پس از دیدار با رهبر مجاهد انقلاب، به عنوان «سید الاُسَرای ایران» هم مفتخر شد.
او بازگشته بود اما با لهجهای عربی که یادگار بیش از ۱۷ سال اسارت سرافرازانه بود.
وقتی سخن از محاسبه درصد جانبازیاش شد، به همسرش میگفت باید تو را ببرم؛ چراکه جانباز اصلی تو هستی و درست می گفت.
وقتی شنید که امام فرموده است جنگ برای ما نعمت بود، گفت: من در اسارت معنی این جمله امام را فهمیدم؛ من در اسارت، زندگی را دوباره شناختم؛ خدا را دوباره شناختم و البته خودم را دوباره شناختم.
و این بازشناسی، سرانجام به شهادتی عاشقانه ختم شد و در مانند چنین روزی یعنی در نوزدهمین روز از مرداد ماه سال ۱۳۸۸، خلبان جانباز آزاده، حسین لشکری شهد شهادت را نیز نوشید و به سوی حق شتافت.
و امروز اگرچه یادآور مجاهدتهای بی شمار اوست؛ اما در عین حال صبوری های همسر و فرزندش نیز فراموش نشدنی است و ملت قدرشناس ایران این صبوریها را تا ابد پاس خواهد داشت؛ ان شاء الله.
ادامه مطلب
ادامه مطلب