دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

خالده زرادشان

نام پدر: عبدالکاظم تاریخ تولد: 01/06/1345
محل تولد: - تاریخ شهادت: 22/05/1362
محل شهادت: اندیمشک طول مدت حیات: 17 سال
مزار شهید: گلزارشهدای اندیمشک-قطعه جدید-خوزستان


زندگینامه
خالده زرادشان در اول شهریور ماه سال 1345 ديده به جهان گشود. در 7 سالگي به مدرسه رفت و سال‌ها با اميد به آينده‌اي روشن در جهت کسب دانش تلاش نمود. 17 ساله بود که حمله‌ي موشکي دشمن بعثي زمين و آسمان انديمشک را در هم پيچيد و خالده در تاریخ 22 مرداد ماه 1362 راهي آسمان شد. پيکر شهيده را در قطعه جديد گلزار شهداي انديمشک به خاک سپردند.

 


ادامه مطلب

[ شنبه 2 خرداد 1394  ] [ 7:31 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

منور زرافشان

نام پدر: - تاریخ تولد: - / - /1290
محل تولد: - تاریخ شهادت: 19/12/1363
محل شهادت: اندیمشک طول مدت حیات: 73 سال
مزار شهید: گلزارشهدای اندیمشک-قطعه جدید


زندگینامه
منور در سال 1290 ديده به جهان گشود. کودکي و نوجواني را سپري کرد و پس از رسيدن به سن جواني شغل مامايي را برگزيد و با دستان مهربان خود پذيراي قدوم نوزادان بسيار شد. او خود نيز گرمابخش کانون خانواده‌اي صميمي بود تا اين‌که در نوزدهم اسفند 1363 حمله‌ي موشکي دشمن بعثي به شهر انديمشک دستان حيات‌بخش منور را غرق در خون ساخت و او در 73 سالگي به شهادت رسيد. پيکر پاکش را در قطعه جديد گلزار شهداي انديمشک به خاک سپردند.

 


ادامه مطلب

[ شنبه 2 خرداد 1394  ] [ 7:31 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

زهرا زرگوش پشت کوهی

نام پدر: - تاریخ تولد: - / - /1334
محل تولد: - تاریخ شهادت: 15/07/1359
محل شهادت: انديمشک طول مدت حیات: 25 سال
مزار شهید: گلزارشهدای اندیمشک-قطعه قدیم


زندگینامه
زهرا زرگوش‌پشت‌کوهي متولد سال 1334 بود. بانويي خانه‌دار که سر جنگ با کسي نداشت اما تجاوز دشمن به ميهن اسلامي جنگ را به خانه‌ي امن و کاشانه گرم او کشانيد و پانزدهم مهر 1359 حمله‌ي هواپيماهاي دشمن بعثي به آسمان انديمشک زهرا را در 25 سالگي آسماني کرد. پيکر مطهر او را در قطعه قديم گلزار شهداي انديمشک به خاک سپردند.

 


ادامه مطلب

[ شنبه 2 خرداد 1394  ] [ 7:31 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

اختر زارع مهذبیه

نام پدر: محمد تاریخ تولد: 13/02/1334
محل تولد: ایران - فارس - شیراز تاریخ شهادت: 30/01/1367
محل شهادت: شیراز طول مدت حیات: 33 سال
مزار شهید: -


زندگینامه
وقتی که بهار گل های مهربانی را دسته دسته می کرد و برای باغ به سوغات می برد، وقتی که نسیم با شهد متانت و گلاب نجابت، شربت صداقت مهیا می کرد و به خانه ی ستاره می برد، وقتی که شب عصاره ی سپیده و سحر در کاسه ی صفا می ریخت و شبنم، چراغش روشن می شد، او آمده بود تا با نام «اختر» در خانه ای که بوی ریحان می داد، چشم گشاید و قدوم مبارکش در تاریخ 13/2/1334 نشاط و شادی به ارمغان آورد.
وی در خانواده ای که از فروغ مسلمانی و خداباوری، چراغ امیدش روشن بود، نشو و نما می کند و دوره ی کودکی را به یمن وجود پدر و مادری صادق و مخلص ، با نشاط و شادی می گذراند .
اختر در زادگاهش شهر شیراز به تحصیل مشغول می شود و پس از مدتی به سبب درگذشت پدر بزرگوارش ، در هفتمین سال تحصیل ، از درس و مدرسه باز می ماند و همراه و هم گام مادر ، در انجام کارهای خانه نقشی بسزا و ستودنی برعهده می گیرد و از محضر مادر درس ها می آموزد و آموزه های دقیق و عمیق زندگی را جامه ی عمل می پوشاند.
اختر که به دستورات شرع مقدس اسلام معتقد و مقید بود و سنت های اصیل دینی را محترم می شمرد، در پانزده سالگی پیوند زناشویی می بندد و زندگی مشترک خود را با بوی خوش امید آغاز می کند و با کار گرفتن تجربه ها و اندوخته های ارزشمند، به تلاشی صادقانه می پردازد.
وی زمانی که شأن و منزلت مادری، نصیبش می شود و خداوند رحیم و رحمان، فرزندانی نیکو سیرت و پاک طینت به او عنایت می کند، مهربانی هایش همراه با تلاش و کوششی شوق انگیز به اوج می رسد و در امر تربیت و پرورش پسندیده ی آنان آگاهانه و عاشقانه عمل می کند .
او متانت و نجابت را همراه با دیانت ، پایه و مایه ی تربیت فرزندانش قرار می دهد و برای پیشرفت و فراگرفتن علم و دانش، زمینه های تحصیل آنان را فراهم می آورد و شور شوق یادگرفتن را بر جانشان جاری می کند و در راه سرفرازی سعادتشان می کوشد.
اختر که از خصلت های زیبا و بارزی چون قناعت و سخاوت بهرمند بود، برای گذران زندگی با کمترین هزینه قانع بود و حتی آن را نیز گاه به نیازمندان واقعی هدیه می داد و برای فردای خود به کرم و بخشش پروردگار چشم می دوخت. وی که برای گذران زندگی دست نیاز به سوی دیگران دراز نکردن ، به شغل و حرفه ی آرایشگری مشغول بود، وقتی که برخی مشتریان توان لازم مالی را نداشتند، از دریافت دستمزد خود خودداری می کرد و به صورت رایگان کارشان را انجام می داد و حتی در تهیه و مهیا کردن دیگر نیازشان نیز چون به امانت سپردن لباس سپید عروس، از هیچ گونه تلاشی دریغ نمی ورزید.
بذر بذل و بخشش چنان در چمنزار وجودش جوانه زده بود که برای اطعام نیازمندان و تهی دستان با هزینه ی شخصی و با دست توانا و پر مهر خود، ظروف فلزی بزرگی را تهیه می کرد و غذایی لذیذ و گوارا را در آن ها طبخ کی کرد و مشتاقانه و به دور از ریا و خودنمایی، آن را به در خانه های نیازمندان می برد. 
اختر که به عنوان مادری مسلمان بر حجب و نجابت تأکید فراوان داشت، پیوسته به نزدیکان سفارش می کرد که برای آرامش خود، از یاد خدا غافل نشوند و در برپا داشتن نماز و روزه و دیگر نمازهای مستحبی که در دین اسلام بر اقامه ی آن ها تأکید دارد، اصرار می ورزید و خود به ادای آن ها پایبند بود. 
او خلق و خویی پسندیده داشت و حتی آن زمان که رنج ها و دشواری های زندگی، دل دردمندش را مکدر و اندوهناک می کرد، در برابرشان مقاومت می نمود و خوش خویی و گشاده رویی را از کف نمی نهاد... و آن زمان هم که شقاوت ها و شرارت های حاکمان عراق بر ضد ایران اسلامی ادامه داشت و شهرها را با بارانی از موشک و بمب به آتش می کشیدند و کبوترانی سپید بال در خون سرخشان غوطه ور می شدند، غمی سینه سوز و جانکاه وجودش را فرا می گرفت و برای پیروزی و سرافرازی رزمندگان دلیر و دلاور میهن اسلامی دعا می کرد . روزه داران و مهمانان سفره ی متبرک و متنعم الهی ، دومین روز از ماه مبارک رمضان را با دهان روزه آغاز و پلید سیرتان تبهکار، کانون های چراغانی شده از صفا و محبت را ویران می کردند، با بمب آتشینی که فرود می آید، خانه ای سرشار از مهر و مهربانی به خاک و خون آغشته می شود و اختر همراه دو دختر و پسر خردسالش در زادگاهش شیراز به شهادت می رسد و روانش در تاریخ 30/1/1367 در سن 33 سالگی به شادی جاودانگی می پیوندد.

 


ادامه مطلب

[ شنبه 2 خرداد 1394  ] [ 7:30 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

ریم الریاشی

نام پدر: - تاریخ تولد: - / - /1361
محل تولد: - تاریخ شهادت: - / - /1383
محل شهادت: گذرگاه بیت حانون طول مدت حیات: 22 سال
مزار شهید: -


زندگینامه
ریم الریاشی متولّد سال 1982 ( 1361 )؛ زنی جوان و 22 ساله بود که دل از 2 فرزند کوچک خود برید و با انجام یک عملیات متهورانه و شهادت طلبانه، در مستحکم ترین منطقه ی نظامی در غزه عزم فلسطینیان را برای بازپس گیری سرزمین خود به اثبات رساند. 
او اولین زن شهادت طلب در نوار غزه، اولین مادر شهادت طلب، اولین زن شهادت طلب عضو حماس و هم چنین اولین مجری عملیات شهادت طلبانه در سال 2004 ( 1383 ) است. گذرگاه بیت حانون یا ایریز حد فاصل نوار غزه با مناطق داخل خط سبز است. عبور از این گلوگاه برای افرادی که برگه ی عبور ندارند، تقریباً غیرممکن است؛ اما این بانوی مجاهد فلسطینی نه تنها موفق بشد از تمامی مراکز بازرسی صهیونیست ها بگذرد بلکه وارد مقر صهیونیست ها شده و عملیات خود را در میان نظامیان صهیونیست انجام داد. 
به اعتراف صهیونیست ها ریم الریاشی در زمانی که از دستگاه فلزیاب می گذشت، پس از به صدا درآمدن آژیر آن به نظامیان صهیونیست گفت که در پایش پلاتین دارد و از این رو صهیونیست ها وی را به داخل استحکامات خود بردند تا مورد بازرسی بدنی قرار دهند. ریم هم با استفاده از فرصت به دست آمده خود را منفجر کرد و باعث هلاکت 4 صهیونیست و مجروحیت 10 نظامی اسراییلی شد. 
ریم در وصیت نامه اش اعلام کرد که این عملیات را به خون خواهی شهدای فلسطینی از جمله شهید مقلد حمید رهبر شاخه ی نظامی جنبش جهاد اسلامی فلسطین در غزه انجام می دهد. 

 


ادامه مطلب

[ شنبه 2 خرداد 1394  ] [ 7:27 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

لیلا روزشاد

نام پدر: عباس تاریخ تولد: - / - /1360
محل تولد: - تاریخ شهادت: 07/01/1363
محل شهادت: روستای حسینیه-بخش الوارگرمسیری طول مدت حیات: 3 سال
مزار شهید: گلزارشهدای روستای حسینیه-بخش الوارگرمسیری-خوزستان


زندگینامه
سال 1360 به دنيا آمد. نامش را ليلا گذاشتند. تولد او شور و شعفي خاص ميان اهل خانه پديد آورد. مادر با ذوق به خنده‌ها و بازي‌هاي کودکانه فرزندش نگاه مي‌کرد که هواپيماهاي رژيم بعثي به روستاي حسينيه بخش الوار گرمسيري حمله کردند و ليلاي 3 ساله او را در روز هفتم فروردين ماه سال 1363 به شهادت رساندند. 
در همان روزهاي نوروز پيکر پاک و خونين ليلا را در گلزار شهداي روستا به خاک سپردند.

 


ادامه مطلب

[ شنبه 2 خرداد 1394  ] [ 7:26 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

بشری ریاحی

نام پدر: علی تاریخ تولد: - / - /1348
محل تولد: ایران - ایلام - مهران تاریخ شهادت: 25/11/1362
محل شهادت: ایلام طول مدت حیات: 14 سال
مزار شهید: گلزارشهدای صالح آباد-ایلام


زندگینامه
به سال 1348 در مهران یکی از شهرستان های ایلام، آخرین فرزند خانواده ریاحی با قدوم خویش شادی و هیجان را به کانون خانواده هدیه کرد. او که دخترکی سالم وبا نشاط بود بشری نام گرفت. 
پدرش ایرانی و از مادری عرب زاده شده بود، پس از گذشت چند سال آن ها راهی عراق شدند و در کربلا سکنی گزیدند. این خانواده همجواری با امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل (ع) را نعمتی عظیم می دانستند و با زیارت مرقد مطهر ایشان گرد و غبار دل را می زدودند. 
برادرهای بشری به نام های عبدالرزاق و کریم، جوانانی فعال و انقلابی بودند. پس از تشکیل حکومت اسلامی در ایران آن ها نیز آرزو می کردند؛ که ای کاش در عراق نیز دولتی این چنین به رهبری روحانیت متعهد و دلسوز تشکیل می شد از همین رو به برادران مجاهد عراق پیوستند و با جمع آوری اعلامیه و عکسهای امام خمینی (ره) قصد داشتند آنان نیز به صورت همگانی قیام کنند و نسبت به سرنگونی حاکم وقت یعنی صدام جنایتکار اقدام نمایند و سرانجام نیز عبدالرزاق و کریم پس از تحمل شکنجه و آزار فراوان به شهادت رسیدند. امّا پیکر آن ها هرگز به خانواده هایشان تحویل داده نشد. 
از سوی دیگر رژیم عراق حق اقامت خانواده ریاحی در کربلا را از آنان سلب کرد. این خانواده داغدیده در حالی مسیر کشور ایران را در پیش گرفتند که مدتی از جنگ میان ایران و عراق می گذشت. علی ریاحی پدر خانواده که اهل مهران بود خانواده اش را در همان شهر سکونت داد. امّا این شهر از شهرهای مرزی کشور بود و هر روزه بمباران هوایی در آن جا خسارات مالی و جانی فراوانی به بار می آورد. 
ناگزیر آن ها در ایلام رحل اقامت گزیدند. امّا ایلام هم از حملات هوایی کشور عراق بی بهره نبود. 
خانواده ریاحی از نظر اعتقادات مذهبی بسیار مقیّد بود. اجرای احکام و فرامین الهی از قبیل روزه، نماز، حجاب و غیره آن ها را می آراست. حسن خلق و آداب معاشرت در رفتار همگی شان مشاهده می شد امّا بشری دختر کوچک خانواده علاوه بر این مسائل از اعمال مستحبی نیز غافل نبود. در طول سال روزهای دوشنبه و پنج شنبه روزه دار بود و سه ماه رجب، شعبان و رمضان را به صورت متوالی روزه می گرفت. 
تلاوت روزانه قرآن را عادت خویش ساخته بود، با مادر رابطه ای خاص و عمیق داشت به طوری که سایر بچّه ها نیز متوجه این علاقه و صمیمیّت می شدند. مهربانی، خوش زبانی و احترام به والدین به شخصیّت وی شکوه و جلوه ای دیگر می بخشید. 
عشق بشری به امام خمینی تنها منحصر به وی نبود بلکه تمام اعضای خانواده چهره برجسته ای چون امام را دوست داشتند. بشری 14 سال بیشتر نداشت امّا با شناخت کافی از خود و دین راستینش، در کارهای خود بر اساس قرآن و تعالیم احکام اسلامی عمل می کرد. وی در تمام شئون زندگی اعمّ از اخلاق و رفتار، سیره انبیاء و امامان را الگو قرار داده بود. او در این راستا بسیار مطالعه می کرد. 
با شهادت برادرانش و اوضاع جبهه و جنگ در ایران، سنگینی روح پر تلاطم را بر جسم خویش حس می نمود. او چشم انتظار دیدار یار، منتظر بود تا حقیقت زندگی، در به رویش بگشاید. او در رؤیایی شهادت خویش را دیده بود. 
ساعت 10 صبح 25/بهمن/1362 شهر ویران شد، ایلام بار دیگر مورد حمله هوایی دشمن واقع شد. این بار خانه ریاحی هدف قرار گرفت. 
بشری درگیر امتحانات سال سوّم راهنمایی بود و خود را برای امتحان ثلث دوم آماده می ساخت. با وقوع این حادثه امتحان زندگی را با سرافرازی و موفقیّت پشت سر گذاشت و به حیات جاودانه رسید. خواهرش نیز صدمه دید و مجروح شد. 
بشری راهی که بزرگسالان در طول سالیان دراز با تجربه، علم و ایمان در صورت توفیق یافتن از بارگاه الهی با مشقّت، طی می نمایند تا به سعادت ابدی دست یابند میانبر زد و در نوجوانی پیر سلوک عشق گشت. 
بشری در وصیّت نامه خویش، عشق به امام را به امّت مسلمان توصیه نمود و اطاعت از ولایت فقیه را رکن بقای دین و کشور برشمرد. 
پیکر این نوجوان 14ساله در گلزار شهدای صالح آباد، واقع در شهرستان ایلام به خاک سپرده شد.

 


ادامه مطلب

[ شنبه 2 خرداد 1394  ] [ 7:26 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

صدیقه رودباری

نام پدر: رحیم تاریخ تولد: 18/12/1340
محل تولد: ایران - تهران - تهران تاریخ شهادت: 28/05/1359
محل شهادت: بانه طول مدت حیات: 19 سال
مزار شهید: -


زندگینامه
صدیقه رودباری در هجدهم اسفند ماه سال 1340 در تهران به دنیا آمد. 
خانواده اش مردمانی متدین و مذهبی بودند. از سنین نوجوانی با تشویق برادرش در کتابخانه مسجد امام حسن عسگری (ع) نارمک شروع به فعالیت کرد. در دوران تحصیل نیز دانش آموزی کوشا و موفق بود. 
هم زمان با آغاز انقلاب، صدیقه به خیل خروشان انقلابیون پیوست و تمام سخنان امام را به صورت نوار و اعلامیه تکثیر و پخش می کرد. جمعه خونین 17 شهریور نقطه عطفی در زندگی او بود. 
او آن زمان به همراه سایر خواهرانش در ابتدای صف جلوی گلوله دژخیمان ایستاد و تا شامگاه همان روز به مداوا و جمع آوری مجروحین پرداخت. 
پس از پیروزی انقلاب، اقدام به تأسیس انجمن اسلامی در دبیرستان خود نمود و سپس به کردستان اعزام شد و آن جا را مرکز فعالیت های گوناگون از قبیل تشکیل کلاس قرآن، زندان بانی زنان ضدانقلاب و فعالیت در مرکز مخابرات سنندج قرار داد 
او هر شب پس از اقامه نماز شب، ساعت ها با خدا راز و نیاز می کرد. دست نوشته هایی که از او باقی مانده حکایت از آن دارد که او آگاهانه در این راه گام برداشته است. در آخرین تماس تلفنی به خانواده اش گفت: هیچ وقت تا این اندازه به شهادت نزدیک نبوده است. 
رودباری دوشادوش برادران پاسدار فعالیت کرد و سرانجام در تاریخ 28/5/1359 هنگام تعلیم استفاده از سلاح به خواهران در سن 19 سالگی به شهادت رسید. 
مردم بانه او را خواهر سیاه پوش و زینب زمانه می خواندند و با شهادتش در غم فراق او مجلس ترحیم و مراسم تشییع باشکوهی برگزار کردند.

 


ادامه مطلب

[ شنبه 2 خرداد 1394  ] [ 7:25 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

سهیلا روددهقان

نام پدر: رجب تاریخ تولد: - / - /1347
محل تولد: ایران - تهران - تهران تاریخ شهادت: 18/01/1367
محل شهادت: تهران، میدان راه آهن طول مدت حیات: 20 سال
مزار شهید: -


زندگینامه
سال 1347 مادر نگران اما امیدوار فرزندش را در تهران در آغوش گرفت؛ اولین گریه های سهیلا در آغوش امن مادر به شادی تبدیل شد. زندگی سهیلا از همان آغاز با درد و غم عجین گشت. عدم ثبات شغلی پدر باعث گردید که پدر و مادرش از هم جدا شوند و او به همراه سه برادر خود در سایه تلاش های بی دریغ مادر زندگی خود را ادامه دهد . سهیلا تحصیلاتش را تا پایان سال اول راهنمایی ادامه داد. مادر هر روز در خانه های مردم کار می کرد، تا مایحتاج زندگی فرزندانش را تامین نماید. سهیلا در 18 سالگی ازدواج نمود و با شروع جنگ تحمیلی تمام تلاش خود را مصروف حمایت و حفاظت از دستاوردهای انقلاب نمود. شناسایی خانه های تیمی و کمک به پاسداران کمیته انقلاب اسلامی از جمله فعالیت های او بود. هجدهم فروردین ماه سال 1367 روز پرواز و عروج بود. او به سمت خانه دوستش در میدان راه آهن رفت اما حمله موشکی رژیم بعثی و اصابت ترکش او را در سن 20 سالگی به خالق رساند.

 


ادامه مطلب

[ شنبه 2 خرداد 1394  ] [ 7:25 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

فاطمه پروین روحی

نام پدر: - تاریخ تولد: 01/07/1335
محل تولد: ایران - یزد - ابرکوه تاریخ شهادت: 09/05/1366
محل شهادت: مکه طول مدت حیات: 31 سال
مزار شهید: گلزار شهدای ابرکوه


زندگینامه
در اولین روز از مهرماه سال 1335 در ابرکوه استان یزد به دنیا آمد که نامش را "فاطمه" نهادند. وی در خانواده ای علاقمند به ائمه رشد یافت و تحصیلات مقدماتی خود را در همان جا گذراند. پروین از هوش و استعداد بالایی برخوردار بود و تا کلاس سوم دبیرستان به تحصیل علم مشغول بود. به کارهای هنری علاقمند بود و در خیاطی مهارت زیادی کسب نمود و در بافندگی و گلدوزی نیز سررشته داشت. در سنین جوانی با آقای رضا ارزانی ازدواج نمود و با انجام کارهای خیاطی، همسرش را درتأمین معاش خانواده یاری رساند. 
فاطمه در راهپیمایی های قبل از انقلاب حضور داشت. پس از پیروزی انقلاب با کمیته ی امداد امام خمینی (ره) همکاری تنگاتنگ داشت و برای کمک به مجروحین با اهدای خون خود به رزمندگان جان بر کف ادای دین نمود. با جهادسازندگی به صورت افتخاری همکاری داشت و روزهای سه شنبه به منظور پیروزی رزمندگان اسلام دعای توسل در خانه برگزار می کرد. 
زمانی که 27 سال داشت، به همراه همسرش به زیارت بیت الله الحرام مشرف شد. اما او باز هم شوق زیارت داشت لذا در سال 1366 فیش حج تمتع را خریداری کرد و دوباره به سوی سرزمین وحی بال گشود. سرانجام در روز نهم مردادماه سال 1366 در مراسم برائت از مشرکین در سنّ 31 سالگی جان به جان آفرین تسلیم کرد. پیکر پاکش را در گلزار شهدای ابرکوه به خاک سپردند. 

 


ادامه مطلب

[ شنبه 2 خرداد 1394  ] [ 7:25 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

.: تعداد کل صفحات :. [ <> [ 30 ] [ 31 ] [ 32 ] [ 33 ] [ 34 ] [ 35 ] [ 36 ] [ 37 ] [ 38 ] [ 39 ] [ > ]