دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، شهدا حرف‌هایشان بی‌بدیل است و نمی‌شود به راحتی از کنارشان گذشت حرف‌هایی که کتاب‌ها سخن آموزنده در دل خود دارند.

می‌دانستند که رفتن‌شان قطعی است پس دست بر قلم خود بردند و برای بازماندگان خود نگاشتند تا آنچه خود با تمام وجود به آن رسیده و برای آن حاضر بودند، هر لحظه جان خود را فدا کنند تا به نسل بعد از خود نیز هویدا باشد.

این سخنان فقط وصیت‌نامه نیست لوحی است که باید آن را بر قلب‌مان بیاویزیم تا بدانیم چه چیز با ارزش است چه چیز ارزش چندانی ندارد و کجا و کی باید به پا خواست.

وصیت‌نامه شهیدان اسدالله حیدری و علی دودانگه در این متن برای مردمانی که با جان و دل کشور را از چنگال دشمن نجات داده‌اند، قرار داده شده است تا فرصتی برای تجدیدپیمان با آرمان‌ها امام خمینی (ره) و شهدا ایجاد شود.

شهید اسدالله حیدری روز 19 شهریور سال 1341 در سلطانیه متولد شد و هشتم مهر سال 1361 به شهادت رسید.

وصیت‌نامه شهید اسدالله حیدری

بسم رب الشهداء و الصدیقین

یاد تمامی شهدای اسلام و سلام بر سید الشهدا حسین (ع) و یارانش و سلام بر اهل بیت ایشان و درود بیکران بر زینب کبری (س) شیرزن کربلا که پیام و خون برادرش را به تمامی جهان رسانید تا آخر یزید و یزیدیان را رسوا و کاخ طاغوتی‌شان را واژگون کرد و درود بیکران بر مهدی امام عصر (عج) که با انقلاب خود مجری وعده خداوندمتعال و حکومت مستضعفان در روی زمین خواهد بود.

اینجانب به مصداق آیه شریفه «و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل‌الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون؛ کسانی که در راه خدا کشته می‌شوند مرده مپندارید بلکه زنده‌اند و در کنار خدایشان روزی می‌خورند» در این راه قدم نهاده‌ام و شعارم «لا اله الا الله» است و رهبرم خمینی روح‌الله.

هان ای تمامی کسانی که به هر نحوی با این رهبری یعنی با اسلام واقعی مخالفت می‌کنید! تک تک این ملت به خروش آمده بر پای خود استوار است، نخواهد گذاشت تا این پیر جماران تا این رهبر تنها باشد خمینی قلب تپنده این ملت مسلمان است شما را به خدا! ای مسلمانان که بارها این شعار را گفته‌اید «اماما! اماما! ما اهل کوفه نیستیم طرفدار و مقلد تو هستیم» به این شعارتان برای همیشه جامه عمل بپوشانید نگذارید این رهبر تنها بماند و دلش آزرده شود.

خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار از عمر ما بکاه و بر عمر او بیفزای.

برادران! اگر شهادت نصیب من شد، جنازه مرا اگر توانستید به زادگاه خودم (سلطاینه) ببرید و در کنار قبر برادر شهید احمد جعفری دفن کنید و بر سنگ قبرم کلمه ناکام ننویسید، زیرا تمامی ما پاسداران کام خود را در شهید شدن می‌دانیم.

سخنی با مادرم

رحمت خداوند بر تو ای مادری که از یازده سال پیش که پدرم فوت کرد، چه زحماتی که برای ما کشیدی و این برای تو افتخار است که فرزند خود را در راه خدا فدا کردی، در این آخرین موقع که به جبهه می‌آمدم، به شما گفتم و شما گفتید که برو و من به شما گفتم که انشاءالله پیروزی نزدیک است و شما گفتید انشاءالله.

باری اگر اکنون من از دست شما رفته‌ام برادر بزرگترم حجت‌الله سلاح مرا برداشته و سپس معرفت الله باشد که تو این افتخار را داشته باشی و بعد از من بتوانی به زیارت حسین شهید که این آرزوی بزرگ تو بود بروی.

و دیگر مادر جان امید است زینب‌وار پیام تمام شهدای کربلای ایران را به گوش جهانیان برسانی و بر منافقان از خدا بی‌خبر بگویید که شهدای ما فقط برای اسلام و به خاطر خدا به این درجه رسیده‌اند، خداوند شما را در آخرت با زینب کبری محشور بگرداند. خداوند تمامی مسلمانان جهان را در همه جبهه‌ها بر کفر پیروز بگرداند. خدایا! به امام امت ما طول عمر با عزت عنایت بفرما تا این پرچم عظیم اسلام که بر دوش است بتواند به دست توانای حضرت مهدی تحویل دهد.

منبع: ایسنا


ادامه مطلب

[ یک شنبه 14 شهریور 1395  ] [ 7:33 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

اگر می‌خواهید نذری کنید فقط گناه نکنید

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، شهید «حجت‌الاسلام مجید سلمانیان» از شهدای مظلوم مدافع حرم است؛ که اردیبهشت ماه امسال در پی نقض آتش‌بس از سوی تکفیری‌ها و حمله آن‌ها به منطقه خان‌طومان سوریه به همراه چند تن دیگر از نیروهای لشکر 25 کربلا به شهادت رسید و پیکرش در منطقه باقی ماند و در زمره شهدای جاویدالاثر قرار گرفت.

وی متولد سال 1367 و از اساتید حوزه و دانشگاه بود؛ که برای دفاع از حرم عمه‌ی سادات راهی کشور سوریه شد.

شهید سلمانیان پیش از عزیمت به سوریه فیلمی از خود به یادگار گذاشته است که وصیت‌نامه شفاهی شهید محسوب می‌شود. وی در این وصیت‌نامه شفاهی عنوان می‌کند:

اینطور که حواله است، برنمی‌گردم. به فضل خدا به زیارت بی بی زینب سلام‌الله علیها و حضرت رقیه سلام‌الله علیها می‌روم، اگر می‌خواهید نذری کنید فقط گناه نکنید؛ مثلا نذر کنید یک روز گناه نمی‌کنم، هدیه به آقا صاحب‌الزمان(عج) از طرف خودم.

یعنی از طرف خودتان عملی را برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج) انجام می‌دهید؛ که یکی از مجربترین کارها برای آقاست. یا اگر می‌خواهید برای اموات کاری انجام دهید به نیابت از آنها برای تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج) نذر کنید.

ان‌شاءالله به حق امیرالمومنین(ع) موفق باشید. شفاعت وعده خداست و شهدا می‌توانند شفاعت کنند. مامان و بابا غصه نخورند؛ چرا که شهدا «عند ربهم یرزقون» هستند و زنده‌اند.

داریم آماده می‌شویم و یکی دو ساعت دیگر بعد نماز راهی هستیم. خدا به چه زیبایی حواله‌هایش را می‌دهد. خدا را شاکرم که ما را در این راه قرار داده، اوصیکم بتقوی‌الله.

انتهای پیام/ 141


ادامه مطلب

[ چهارشنبه 10 شهریور 1395  ] [ 1:50 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

چشمانم را باز بگذارید تا کوردلان بدانند که کورکورانه به این راه نرفتم

به گزارش دفاع پرس از زنجان، شهید فرامرز دویران فرزند سلمان در 20 دی ماه 1339 در ایستی‌گل زنجان متولد شد و در تاریخ 12 مهرماه 1363 به شهادت رسید.

متن وصیت‌نامه شهید فرامرز دویران به شرح زیر است:

بنام خدا و به نام او که همه چیزم از اوست، به نام او که زندگیم در جهت اوست به نام او که زنده به اویم به نام او که از اویم. زندگیم به خاطر اوست، مرادم اوست، امیدم اوست، جانم است. معبودم اوست. مقصودم اوست. احساس مى‌کنم با قلبم با ذره ذره وجودم احساس مى‌کنم بیانش نتوانم کرد.

خدایا! مى‌دانم آنچه تو مى‌خواهى مى‌کنى، مرا در آن راهى قرار بده که مصلحت تو است.

خدایا! تو جانم دادى و جانم را خواهى گرفت مرا در آن صراطى گذار که هیچگاه در لحظه جان دادن حسرت نخورم.

اما چند جمله‌اى به‌عنوان وصیت بر روى کاغذ مى‌آورم، چشمانم را باز بگذارید تا کوردلان بدانند که کورکورانه به این راه نرفتم و دستانم را بیرون بگذارید تا راحت‌طلبان و دنیاپرستان ببینند که چیزى با خود به آن دنیا نمى‌برم و مشتانم را گره کنید تا کافران بدانند، نمى‌گذاریم تا حتى یک لحظه ساکت بنشینند حتى لحظه‌اى آرامش به خود ببینند برایم ناکام نگویید زیرا به بهترین کام خود رسیدم.

سخنى چند با مادرم، شما را خیلى دوست دارم؛ لکن خدا و اسلام را بیش از شما دوست دارم.

مادر مهربانم!

شما بسیار برایم زحمت کشیده‌اید من تو را رنج بسیار داده‌ام اگر من شهید گشتم مصرانه از شما مى‌خواهم برایم گریه نکنید و جامه سیاه بر تن نکنید و درب خانه‌مان را چراغان کنید؛ چون که مى‌دانید وقتى که تولد (امام زمان) مى‌رسد همیشه با برادران جلوى مسجد را چراغانى مى‌کردیم و حال دوست دارم که در شهید شدن من چنین باشد.

مادر مهربانم! خدا اجر جزیل و صبر جمیل به تو عطا فرماید.

از فراق من ناراحت نباش؛ شاد باش که شما نیز فرزندى را در راه اسلام و قرآن قربانى داده‌اید. برادرانم از شما تقاضا دارم، نگذارید مادرم بیشتر در فکر من باشد آن را دلدارى دهید.

اسلام پس از گذشت سال‌ها بار دیگر جان دوباره گرفته است. قلب اسلام ولایت فقیه است ولایت فقیه را باید سالم نگه داشت تا اسلام جانش سلامت باشد. بعضى موقع فکر مى‌کنم، اگر اطاعت از امام نبود کدام قدرت مى‌توانست مرا وادار کند که به جبهه سفر کنم؛ اما ولایت فقیه این چنین قدرت دارد که این چنین ما را به راه انبیاء هدایت کرده است.

انتهای پیام/


ادامه مطلب

[ یک شنبه 7 شهریور 1395  ] [ 1:06 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

پشتیبان ما قلک بچه‌های شش ساله است!

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، شهید «حبیب‌الله امینی»، ششم اردیبهشت 1338، در روستای دلگشا از توابع استان اصفهان متولد شد. وی با آغاز جنگ تحمیلی به جبهه‌های حق علیه باطل شتافت و سرانجام در سن 24 سالگی در تاریخ هفدهم تیرماه 1362، به یاران شهیدش پیوست.

شهید امینی در بخشی از وصیتنامه خود به حمایت‌های مردم در پشت جبهه‌های جنگ اشاره و به پشتیبانی قلک‌های کودکان 6 ساله افتخار می‌کند؛ وی در بخشی از وصیتنامه خود آورده است:

ای صدام خبیث!

اگر ابر جنایتکاران شرق و غرب پشتیبان تو می‌باشند، پشتیبان ما قلک بچه‌های شش ساله است و ما به این پشتیبانی افتخار می‌کنیم.

صدام! اگر تو تا بن دندان به اسلحه، مهمات و وسایل جنگی مجهز هستی، ما هم به سلاح ایمان مسلحیم که تو در هیچ جای دنیا نمی‌توانی نظیر آن را بیابی.

انتهای پیام/ 151


ادامه مطلب

[ شنبه 6 شهریور 1395  ] [ 3:56 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

به وصیت‌نامه شهدا عمل کنید

به گزارش دفاع پرس از کرمان، شهید غلامرضا طاهریان سال 1342 در شهرستان بم به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را گذراند و به دبیرستان راه یافت؛ که این دوران مصادف با اوج گرفتن انقلاب اسلامی و سقوط رژیم طاغوت بود.

مجروحیت شدید توسط مزدوران پهلوی

یک بار توسط مزدوران پهلوی که به دبیرستان فردوسی حمله برده بودند، سخت مجروح شد؛ با این حال دست از مبارزه برنمی‌داشت. کلاس دوازدهم بود که رژیم بعث عراق به ایران حمله کرد و جنگ آغاز شد. از این جهت سنگر قلم را برای مدتی رها کرد و به سنگر رزم پیوست.

روح بزرگ و علاقه وافرش به مکتب و امام او را از استراحت بازداشت و در بهمن ماه 60 عازم لبنان شد. سه ماه درآنجا خدمت کرد وپس از بازگشت از لبنان دوباره به جبهه برگشت و تا زمان شهادت درآنجا شجاعانه جنگید و در شرق دجله درعملیات بدر به آرزوی دیرینه خود رسید.

وصیت‌نامه شهید:

با سلام و درود بر منجی عالم بشریت امام زمان(عج) و نائب برحقش امام امت و با سلام و درود بر خانواده‌های معظم شهدا و درود خداوند بر شما که در مصیبت‌های بزرگی چون از دست دادن فرزندانتان صبر کردید و در باز شدن راه کربلای حسین هم صبر کنید.

و شما ای مردم شجاع ایران! خداوند شما را برای یاری اسلام حفظ کند و اما ای مردم بم! ای کسانی که خون دادید، مجروح دادید، مال و زندگی خود را در راه اسلام دادید،‌ بدانید خداوند به شما عنایت دارد و امّا ای کسانی که همیشه چوب لای چرخ انقلاب می‌کردید و بر سر پُست و مقام دعوا می‌کردید و حاضر بودید اسلام به خطر بیفتد و خودتان به جایی برسید، شما ای مسئولان، به خاطر خدا دست از اختلافات و رسیدن به پُست و مقام بردارید و همه دست به دست هم بدهید و جبهه‌ها را گرم نگه دارید و ننشینید تا از کسانی که از جبهه می‌آیند اوضاع و احوال جبهه را بپرسید،‌ خودتان حرکت کنید تا در قیامت نزد شهدا و امام حسین علیه‌السلام روسفید باشید.

و شما ای پدر و مادر! مرا ببخشید؛ شما برای من زحمت زیادی کشیدید، و در مصیبت از دست دادن فرزندتان هم صبر کنید که قرآن می‌فرماید: «ان الله مع الصّابرین» و یک تقاضا و یک وصیّت دیگر به تمام مردم بم دارم، تنها به خواندن وصیّت‌نامه شهدا و گریه کردن بر آنها اکتفا نکنید و فقط هفتم و چهلم و سالگرد نگیرید!

شما بیاندیشید که آن شهید به چه راهی رفت و چه وصیّتی کرد، به وصیّت‌نامه شهدا، عمل کنید و در آخر از همه برادران و خواهرانم، اقوام وآشنایان تقاضای عفو دارم و مرا ببخشید که شما را از خود راضی نکردم دیگر عرضی ندارم.

انتهای پیام/


ادامه مطلب

[ چهارشنبه 3 شهریور 1395  ] [ 12:49 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

دوست دارم شهید شوم و جسمم مفقود شود

به گزارش دفاع پرس از کرمان، غلامرضا ششمین فرزند خانواده‌ای بود که در 2 دی ماه سال47 متولد شد. تا دوم راهنمایی در کرمان تحصیل کرد و سپس برای کسب تحصیلات حوزوی راهی قم شد. در آنجا از وی مدرک پایان سوم راهنمایی را خواستند، مجبور شد در مدرسه ثبت نام کند و پس از اخذ مدرک فوق، وارد حوزه علمیه شود. غلامرضا علاوه بر تحصیل علوم حوزوی، داوطلب اعزام به جبهه نیز شد و نهایتاً در عملیات کربلای 5 به فیض شهادت نائل شد.

بخشی از خاطرات شهید غلامرضا ساعدی کرمانی

من در بچگی دو تا از لامپ‌های بیت المال را شکسته‌ام؛ خسارت آن چند می‌شود؟

به حق الناس خیلی اهمیت می‌داد. زمانی که برای اولین بار می‌خواست به جبهه برود، به شهرداری رفت و گفت، من در بچگی دو تا از لامپ‌های بیت المال را شکسته‌ام. خسارت آن چند می‌شود؟ غلامرضا خسارت لامپ ها را پرداخت و با خیال راحت به جبهه رفت.

انسان باید از شکم و دنیا بگذرد تا به  خدا برسد

در سال‌هایی که در قم درس می‌خواند، با توجه به اینکه به او شهریه  داده بودند، یک روز سرزده پیش او رفتم. وقتی وارد اتاقش شدم، دیدم که چند دانه سیب زمینی را آب‌پز کرده تا به عنوان ناهار بخورد. به او اعتراض کردم که مگر پول نداری؟ چرا غذای کامل‌تری نمی‌خوری؟ ‌گفت: انسان باید از شکم و دنیا بگذرد تا به خدا برسد.

قدش کوتاه بود، اعزامش نمی‌کردند

بار اول و دوم از قم به عنوان «طلبه‌ی تبلیغی- رزمی» اعزام شد. بار سوم به کرمان رفت تا از آن‌جا به عنوان بسیجی اعزام شود. چون قد کوتاهی داشت ممکن بود با اعزامش مخالفت کنند. آن روزها کسانی را که سن کمی داشتند و یا قدشان کوتاه بود، اعزام نمی‌کردند. با اصرار داوطلب، او را آموزش می‌دادند.

وقتی سوار اتوبوس می‌شد در باغین او را به خاطر سن کم و یا قد کوتاه، پیاده می‌کردند و می‌گفتند شما نیّت خود را در راه خدا و انجام تکلیف به اثبات رساندید، برگردید و در کرمان در پایگاه‌های بسیج خدمت کنید. سومین اعزام غلامرضا که از کرمان صورت گرفت برای ایشان هم این اتفاق افتاد و در باغین می‌خواستند او را پیاده کنند. خیلی بحث کرد و گفت بار اولم نیست، قبلاً هم اعزام شده‌ام و نهایتاً اشک‌هایش جاری شد و به او اجازه ی حضور در جبهه را دادند.

بعضی وقت‌ها دیگران از زیادی بحث کردن او خسته می‌شدند

در انجام فریضه‌ی امر به معروف و نهی از منکر بسیار سماجت به خرج می‌داد. اگر رفتاری از رزمنده‌ای می‌دید که شایسته‌ی او نبود،‌ خیلی با او بحث می‌کرد تا او را قانع کند که از آن رفتار دست بردارد. مثلاً اگر رزمنده‌ای سیگار می‌کشید، آن قدر با او صحبت می‌کرد و از ضررهای سیگار و اهمیت حفظ سلامت جسم به عنوان امانت الهی سخن می‌گفت که آن رزمنده مجاب می‌شد سیگار نکشد. بعضی وقت‌ها دیگران از زیادی بحث کردن او خسته می‌شدند؛ اما او کوتاه نمی‌آمد تا نتیجه بگیرد.

دوست دارم شهید شوم و جسمم مفقود شود

در آخرین وصیت‌هایش به مادر چنین گفت: دوست دارم شهید شوم و جسمم مفقود شود؛ چرا که این جور، ثوابش بیشتر است.

غلامرضا ساعدی کرمانی در کربلای 5، به شهادت رسید و پیکرش مفقود شد. سال 74 گروه تفحص او را یافته و به زادگاهش منتقل کردند. خاک‌سپاری او مقارن با اربعین حسینی بود.

انتهای پیام/


ادامه مطلب

[ چهارشنبه 3 شهریور 1395  ] [ 12:43 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

برای حفظ این مکتب، از جان هم باید گذشت

به گزارش دفاع پرس از کرمان، بخشی از وصیت‌نامه شهید حسین زنگی‌آبادی از لشکر 41 ثارالله را با هم مرور می‌کنیم:

چند روزی در این دنیایید؛ دنیایی پر از نیرنگ و فریب و دورویی

انسان با قربت خدای متعال به دنیا می‌آید و با حراست او هم از دنیا می‌رود، چند روزی در این دنیا است؛ دنیایی پر از نیرنگ و فریب و دورویی و خودخواهی‌ و شهوات فریبنده، اما با این همه معایب، دارای ارزشی بزرگ می‌شود که با آن می‌توان دنیایی بزرگ و جاودان و خالص از هرگونه ریا به دست آورد. اما با تحمل مشکلات و پشت پا زدن به همه قیود شهوی و خودبینی و تجملات و هرآنچه انسان را از حقیقت‌بینی و حقیقت‌خواهی باز دارد.

در مقابل مشکلات و مسائل به زانو در نیاییم و چون کوه استوار باشیم

البته در خط خدا و قرآن به همه ما درس زندگی می‌آموزد که چگونه زندگی کنیم و چگونه از دنیا برویم، یا یک زندگی عالی و مرگ عالی داشته باشیم. زندگی در جهت خدا و مرگ هم در راه خدا ما را به صبر و تقوا و ایثار و انجام فرائض و ترک محرمات و به تفکر توصیه می‌کند تا در مقابل مشکلات و مسائل به زانو در نیاییم و چون کوه استوار باشیم و به تقوا سفارش می کند تا این‌که رها شویم از قید بندهای مادی دست‌وپاگیر و انجام فرائض تا اوج بگیریم و نزدیک شویم به خدا و به ترک محرمات تا اینکه برتر شویم. از آلودگی‌های روحی و جسمی و به تفکر تا این که راه انتخاب کنیم راه اولیا، و نفس‌ها را تزکیه کنیم و سرانجام شاید که رستگار شویم.

برای حفظ این مکتب، از جان هم باید گذشت

حال که انسان را از مردن چاره‌ای نیست پس چه بهتر که انسان شهادت در راه خدا را انتخاب کند، چون حضرت‌ علی‌علیه‌السلام و حسین علیه‌السلام و رهبری چون خمینی داریم و امروز دولت اسلامی است و دین خدا و قرآن می‌خواهد برقرار شود و استبداد و ظلم و کفر از این سرزمین بیرون‌رفتنی است و این یک نعمت بزرگی است که مستکبران و سرکشان را سرکوب و مستضعفان را عزت و سر بلندی داده است. پس به گفته رهبر، حفظ آن بر همه ما واجب است و برای حفظ این مکتب، از جان هم باید گذشت.

از اسلام و حیثیت خود دفاع کنید و از کشته شدن نترسید

و امروز که دشمنان خدا و اسلام و جمهوری اسلامی ایران ناجوانمردانه به مکتب و ملت و ناموس و خاک ما حمله کرده اند، باید جنگ نمود و از اسلام و حیثیت خود دفاع کرد و از کشته شدن نترسید. زیرا این شهادت است که آرزوی همه مردان خدا و عاشقان الله بوده است، و نیز یک امتحان است و من با قاطعیت آگاهانه این راه را یعنی راه ایمان، هجرت، جهاد و شهادت به سوی خدا جهت نابودی کفر و ظلم و احیای اسلام را انتخاب کرده‌ام و امید قوی از خدا دارم پیروز شوم یا شهید هر دو افتخار بزرگی است.

ما هم در این راه قدم بگذاریم تا آیندگان هم، راه را ببینند و بشناسند و انتخاب کنند

همچنان که افرادی از اول خلقت انسان، این راه را یعنی راه قیام بر علیه کفر و استکبار و استبداد را رفته‌اند و با اهدای خون خود این راه را روشن و نمایان گذاشته‌اند و به فوز بزرگ رسیده‌اند، ما هم در این راه قدم بگذاریم تا آیندگان هم، راه را ببینند و بشناسند و انتخاب کنند؛ تا اینکه قوانین خدا و قرآن در سراسر جهان حکم‌فرما شود.

انتهای پیام/


ادامه مطلب

[ سه شنبه 2 شهریور 1395  ] [ 12:30 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

روایت فرازهایی از وصیت­نامه 8 فرمانده شهید خراسانی

به گزارش دفاع پرس از خراسان رضوی، در سالروز ولادت امام مهربانی‌­ها، حضرت علی ­بن­ موسی ­الرضا(ع) فرصتی دست داد تا از بین خیل عظیم فرماندهان شهید خراسان رضوی به نیت امام هشتم به فرازی از وصایای 8 فرمانده شهید خراسانی که نامشان بر گرفته از نام امام رئوف، حضرت رضا(ع) است اشاره‌ای داشته باشیم، باشد که در فرصت­‌های آتی به آخرین سفارشات دیگر فرماندهان شهید بپردازیم. 

پرورش یافتن فرزندی شهادت طلب مایه افتخار مادر است

 «اکنون که به خواست خداوند تبارک و تعالی توفیق آن را پیدا کردم تا در میدان امتحان الهی راه یابم، از خداوند می‌خواهم که در این راه پر برکت توفیق شهادت نصیب من بگرداند. ان شاءالله.

مادرم، آیا از این که از وجود پرثمر عمرت شهید پرورش یافته و در مکتب الهی جای گرفته است، افتخار نمی‌کنی؟ اگر برایت مثبت است که درود خدا و رسول او بر تو باد که چه خوب اسلام را شناخته­‌ای و از امتحان الهی سربلند و فاتح بیرون آمده‌­ای.

مادر و پدر عزیز: اگر خبر شهادت مرا برای شما آوردند، هیچ ناراحت نباشید و خرسند باشید. لباس سیاه بر تن نکنید. خرج بیهوده و برای من گریه نکنید و عزا نگیرید. چون من کسی نبوده‌ام. این عزا و گریه فقط مخصوص ائمه معصومین(ع) است. برای آن حسینی گریه کنید که در روز دهم محرم با 72 تن از یارانش در آن سرزمین گرم و سوزان با لبی تشنه او را شهید کردند.

برادرم، سلاح مرا به دست گیر و نگذار که مزدوران به خاک اسلامی‌مان تجاوز کنند و به مردم محروم کمک کن. دوستان، اقوام و مردم، امام را تنها نگذارید و برای امام دعا کنید. برادران جبهه را یاری کنید. در جهادسازندگی به خصوص در سازندگی کردستان شرکت کنید.»                         

رضا ابوطالب‌زاده سرابی- فرمانده گردان ذوالفقار تیپ ویژه شهدا

متولد26 خردادماه1341مشهد مقدس

شهادت 4 تیرماه1362 کردستان

جاری شدن خون شهید سبب تغییر حکومت و اتصال به حکومت عدل الهی آخرالزمان می­‌شود

«من سپاسگزارم از این که جانم را نثار اسلام و مکتب محمد(ص) و علی(ع) می­‌کنم و مفتخرم از این که ایدئولوژی من اسلام است، اسلامی که می‌فهماند چگونه بیندیشم و چگونه راهم را انتخاب کنم. آن جا که خونم را نثار این مکتب می­‌کنم و با جاری شدن این خون­‌هایمان است که حکومت‌مان تغییر کرده و به حکومت عدل الهی آخرالزمان متصل می‌شود.»

غلامرضا با خدا- جانشین گردان لشکر 5 نصر

متولد17 خردادماه1333 نیشابور

شهادت 12 اسفندماه1362 هوالهویزه

جبهه مانعی به نام مرگ را از بین می‌برد

«زمانی به این نیت به جبهـه رفـتم کـه کـشورم را از چنگـال بعثیان کافر آزاد سازم. زمانی به این نیت به جبهه رفتم تا انتقام خون برادران و دوستان و هم‌رزمانم را بگیرم. زمانی به این نیت که جبهه به وجود من نیاز دارد، اما حال احساس می‌کنم، این من هستم که به جبهه نیازمندم؛ چراکه این جبهه است که در آن‌همه چیز پیـدا می‌شود. معنویـت، انـسان‌سازی، خداشناسی، خودشناسی، امتحان دادن، چگونه زیستن و چگونه مردن. آری این جبهـه اسـت که انسان را از مادیات و زرق‌وبرق دنیوی دور می‌کند و مانعی به نام مرگ را از بین می‌برد. امیدوارم خداوند بزرگ این بندهٔ حقیر و نالایق و گناهکار را مورد لطف خویش قرار دهد، زیرا که او رحمـان است و رحیم.

از خانواده‌ام بی‌نهایت عذرخواهی می‌کنم، زیرا که نه فرزند خوبی برای مادرم بودم و نه برادر خوبی برای برادران و خواهران. از همسرم تشکر می‌کنم کـه در زنـدگی مـرا بـسیار کمک می‌کرد. از همه می‌خواهم که مرا حلال کنند. مـن از همـه تقاضـا دارم کـه بـرای مـن اشـک نریزند.»

موسی­ الرضا بیانی- مسئول عقیدتی سیاسی تیپ ویژه شهدا

متولد20 فروردین1339 مشهد

شهادت 21 دی ­ماه1365 شلمچه

دوست دارم همچون شهیدان گمنام...

 «معبودا، سرورا، به علت تعهدی که دارم به تو متوسّل می­‌شوم و به حرمت قرآن، به تو تکیه می‌­زنم و به محمد مصطفی(ص) از تو شفاعت می­‌طلبم و آرزو دارم اگر شهید شدم، همانند شهیدان گمنام، جنازه­‌ام در بیابان­‌ها بماند و در میدان جنگ به خاک سپرده شود.

پروردگـارا! امیدوار بودم که با رهـبر و رزمـندگان در کـربلا، نمـاز بخوانم...

خداوندا! دردمندم، روحم از مسـرّت و ­اندوه می‌سوزد و قلـبم می‌‏خروشد، احسـاسم شعله می­‌کشد و بندبند وجودم ضـجّه می­‌زند؛ زیرا از سکـون مانـدن، خسـته شـده‌­ام. دل­شکسـته و چشـ‌م ­انتـظارم.

خداوندا! می‌خواهم غریب شهـید شوم و از تو می­‌خـواهم که شهـید بی‌­کفن باشم و می‌خواهم که در این بیابان بمانم تا به­ کربلا نزدیک­تر باشم...

کاش، خداوند وجودم را بسوزاند و خاکستر کند و با خاکستر آن زمین ­را فرش نمایم تا پاکان قدم برآن نهند؛ زیرا بدنم را می‌خواهم فدای مقرّبان درگاه الهی نمایم.»

غلامرضا پروانه-فرمانده گردان رعد تیپ 21امام رضا (ع)

متولد20 فروردین ­ماه1338 سبزوار

شهادت 9 اسفند1362 جزیره مجنون

در شهادتم صبری زینب­ گونه داشته باشید

«با درود فراوان به رهبر عظیم الشان اسلام و مسلمین، سلام بر حسین بنیانگذار تشیع سرخ که در دامان شهید پرورش پروراند شهیدانی که تثبیت کننده هدف مقدس اویند و درود بر شهیدان گلگون کفن این مرز و بوم، شهیدانی که با نثار خونشان درخت اسلام، آزادی و حریت را بارور ساختند و سلام بر امت همیشه در صحنه که پیرو ولایت فقیه بوده و هستند.

به امید اینکه ما رهروان راه شهیدان بتوانیم اهداف مقدسشان را نه تنها به مرحله تئوریک بلکه به مرحله عمل گذاریم.

پدر و مادر و خواهرانم در فراق من ناراحت مباشید شما از زینب کبری(س) و از امام خمینی بت شکن درس بگیرید که وقتی امام خبر شهادت فرزند عزیز خود را شنیدن حتی یک قطره اشک هم نریختند.

از خدای بزرگ می­‌خواهم به شما صبر عنایت فرماید ان ­شاءالله. اگر این سعادت نصیب من شد از شما می‌خواهم مرا در زادگاهم به خاک بسپارید.

و اما برادرم می‌­دانم  شما تا اندازه‌­ای به شهید شدن در راه خدا آگاهید امیدوارم ان­‌شاالله در فراق بنده ناراحت نباشید و راه شهیدان را ادامه بدهید.

از تمام کسانی که مرا می‌شناسند اعم از دوستان و اقوام می‌خواهم چنانچه از من بدی دیده­‌اند مرا ببخشند و از همه طلب بخشش می­‌کنم و التماس دعا دارم، همه شما را به خدا می­‌سپارم.»

علیرضا حسن­ نیا- تخریب لشکر 5 نصر

متولد 28 دی ­ماه1341 کاشمر

شهادت 4 اسفندماه 1362 جزیره مجنون

حضور در جبهه برای هدفی مقدس

«ما جوانان این امت با الهام از پیام‌­های پیامبر گونه اماممان جان بر کف نهاده، برای هدفی مقدس و فقط برای رضای خدا به جبهه آمدیم. آمدیم تا این گفته خداوند در مورد ما تحقق پذیرد که مرا یاری کنید تا شما را نیز یاری کنم. به جبهه آمدیم تا تزکیه‌ی نفس کنیم و شاید لیاقت داشته باشیم که شهادت( این بالاترین سعادت ) نصیبمان گردد و خداوند حق تعالی ما را در جوار رحمت خویش بپذیرد.

اگر این بالاترین سعادت نصیبم شد، از پدر و مادر و دیگران می‌­خواهم که برای شهادت من نگریید، بلکه شیرینی پخش کنید و شادی کنید، در این صورت روح من شاد خواهد شد.

به همه شما برادران و خواهران وصیت می‌کنم که نماز، روزه و دعاها را هرگز ترک نکنید. دعا کنید که خداوند تا انقلاب مهدی(عج) این امام عزیز را برایمان نگه دارد و هر چه زودتر فرج آقا امام زمان (عج) را نزدیک و انقلاب اسلامی را برایمان حفظ نماید.»

محمدرضا پیله ­وران - مسئول واحد اطلاعات عملیات لشکر 5 نصر

متولد 1 شهریورماه 1346 گناباد

شهادت 24 دی ­ماه 1365 شلمچه

به خواهر و برادر خود گمان بد نبرید

«بارالها، به سویت می­‌شتابم، مانند عاشقی که به دیدار معشوق خود می­‌شتابد. امیدوارم که بنده­‌ی خود را بپذیری و از گناهانم در گذری. معبودا، خودت فرمودی: اگر کسی به سویم آید، او را پذیرایم.

خداوندا، من به ندای امام عزیز و بت شکن لبیک گفته و به سوی تو می­‌آیم و از تو می‌­خواهم که به بزرگی و لطف خودت و به تمام مقربین درگاهت قسم که این امام عزیز، این فرزند زهرا(س) و نایب بر حق امام زمان(عج) را تا ظهور حضرتش موفق، موید و منصور بداری.

خواننده‌ی محترم، تقاضامندم، اگر به اسلام علاقه دارید، غیبت نکنید. دروغ نگویید. به خواهر و برادر خود گمان بد نبرید. به آخرت فکر کنید. به نماز بسیار اهمیت دهید...»

غلامرضا جنگی-مسئول تدارکات لشکر 5 نصر

متولد اول بهمن ­ماه1326 مشهد

شهادت 12 مرداماه 1366 سقز

حفظ خط اصلی و جذب رضایت حق وظیفه ما است

اگر اختلاف بین مسئولان کاشمر پیش می­‌آید اگر کسی تنها می­‌شود و اگر آبرویی ریخته می‌شود این ما هستیم که باید خط اصلی خودمان را فراموش نکنیم و فقط رضای خدا بر ایمان مطرح باشد بگذار هر کس ناراحت می­‌شود، بشود ولی خدا راضی باشد( تحمل مصائب و مشکلات سخت است ولی در راه خدا از عسل هم شیرین‌تر است. )

آری برای کسی که در آتش درد و غم می‌­سوزد، سوختن حیات اوست البته می‌بخشید از اینکه من اینها را گفتم چون خودتان معلم و پرورش دهنده ما بودید و خود بهتر می‌­دانید، شاید یکی از علل آمدن من به جبهه همین بود که نخواستم خودم را فدای خودخواهی و خودبینی‌های بعضی بکنم و با آمدن به جبهه از لجن‌زاری که بعضی سودجویان و فرصت‌طلبان در شهر درست کرده بودند و زندگی را خوب خوردن و خوب زندگی کردن می‌دیدند، بیرون آمدم و در محیطی الهی و خدایی قرار گرفتم که دیگر کسی برای مقام و منصب کار نمی­‌کند و معیار برتری  همان (اِنَّ اَکرمکم عندالله اَتقی کم) هست و چیزی که در اینجا معنی ندارد و مسئله من و تو است که همه ما هستیم و ید واحده، خدا جبهه را نصیب  همه کند و همه کس توفیق آمدن به جبهه را پیدا کنند البته هر کس بخواهد این توفیق شامل حال او شود اراده می‌خواهد و بس، ولی اگر بخواهیم نیائیم خداوند برای این زبان راه توجیه را هم باز گذاشته است و می­‌توانیم برای خودمان کلاه شرعی درست کنیم و به هزار بهانه در شهر بمانیم.

علیرضا عاصمی- فرمانده تخریب قرارگاه خاتم­الانبیاء(ص)

متولد 8 آذرماه 1341 کاشمر

شهادت 13 دی ­ماه 1365 کرمانشاه

انتهای پیام/


ادامه مطلب

[ دوشنبه 25 مرداد 1395  ] [ 8:20 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

شهيد جلال افشار: سعادت در عمل به احکام اسلام است

در اجتماع مردم قم در تاريخ 17 دي ماه 1356 شجاعانه ايستاد و درخشيد با پيروزي و شکوفايي انقلاب جزء عناصر اوليه‌ي کميته‌ي دفاع شهري حرکت هاي مردمي اصفهان را سازماندهي کرد

وصیت نامه : 
خداوندا مي داني که من بسيار گناه کرده‌ام اما از گناه بيزارم آنگاه که نافرماني و ناسپاسي تو را انجام دادم. خداوندا به بندگانت چه بگويم که هرکدامشان کتاب بزرگي هستند از اندرز و پند با اين حال با زبان قاصرم مي گويم که اي امت بپاخاسته قيام خود را حفظ کنيد تا قائم دين حق فرزند امير ‌مؤمنين،‌ حجت ‌الله الاعظم بيايد و پرچم توحيد را بر فراز قله‌ هاي جهان به اهتزاز در آورد. نيت ها را خالص کنيد که شرک ظلم است.

خود‌پرستي و خود‌محوري‌ ها را کنار بگذاريد و به اسلام و قرآن بينديشيد... مسئولين محترم مملکت هرکس را متناسب با ظرفيتش به کار‌هاي اجرايي بگمارند به فرهنگ جامعه بيش ‌از هر چيز توجه شود به سپاه اين بازوي امام (ره) بيش ‌از پيش برسيد و بر رشد معنوي و فرهنگي آن بيشتر تکيه کنيد و بالاخره بنگريد که قرآن مکتوب و قرآن ناطق چه مي ‌گويند و براي اجراي مضامينشان آستين ‌ها را بالا بزنيد و گام ‌هايتان را استوار‌تر برداريد. بدانيد تا کفر است اسلام در جنگ و ستيز با آن است و اگر روزي با وجود کفر مبارزه در انقلاب کنار گذاشته شد، انقلاب از مسيرش خارج گشته است...

مادرم... شما براي من بسيار زحمت کشيديد و رنج برديد مرا حلال کنيد و ببخشيد.

... تو اي همسرم اگر خداوند بخواهد مرا فقط به جرم اين که قدر نعمت تو را ندانستم سال ها بايد بسوزاند با اين حال مرا حلال کن و برايم طلب مغفرت نما اجر تو را خدا بدهد.

همسرم! فائزه را بزرگ کن و تربيت نما، باشد که برايمان فرزند صالحي گردد و خدمتگزار اسلام شود. در ضمن، تا مي‌ تواني به دستور امام امت رفتار نمايي، هرطور که رضايت خدا در کار است به رضايت خدا بينديش. نه به حرف مردم. براي دريافت مسائل حيات‌ بخش اسلام کوشا باش که بر اثر معرفت و اخلاص،‌ نزد خداوند درجات رفيع داشته باشي.

خواهران و برادران به اسلام بينديشيد که حيات و سعادت شما در عمل به احکام آن است. فرصت را از دست ندهيد خداوند به شما اجر و صبر عطا کند.

والسلام عليکم و رحمت الله و برکاته

29 تير 1361

 

 

نگارنده : admin در 1391/10/26 10:20:54.


ادامه مطلب

[ دوشنبه 18 مرداد 1395  ] [ 4:00 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

 

حمد و سپاس خداوندى را كه در رحمت خود را در اين عصر و زمان بر روى بندگان خود باز كرده و راه و روش اسلام شناسى را به ما آموخت و ما را از ظلمت و تاريكى به صبح سفيد و آشنائى و پيروزى بر نفس سركش كشاند و از خواب غفلت به بيدارى كشيد و از مردن در رختخواب و يا در راه غير خدا به شهادت در راه خودش كشاند


ادامه مطلب

[ دوشنبه 18 مرداد 1395  ] [ 3:59 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

.: تعداد کل صفحات :. [ <> [ 20 ] [ 21 ] [ 22 ] [ 23 ] [ 24 ] [ 25 ] [ 26 ] [ 27 ] [ 28 ] [ 29 ] [ > ]