نام پدر: فرج الله | تاریخ تولد: 12/02/1327 |
محل تولد: ایران - خراسان - نیشابور - سرولایت | تاریخ شهادت: 26/07/1388 |
محل شهادت: منطقه پیشین سیستان | طول مدت حیات: 61 سال |
مزار شهید: - |
وي در مراسم سوگواري سالار شهيدان کربلا همواره به عنوان مداح حضور داشت. سال 1347 به عنوان سرباز وظيفه در تهران به خدمت پرداخت و پس از پايان خدمت درتاريخ 26بهمن1349 با خانم "طيبه درري سرولايتي" ازدواج کرد. چندي بعد به علت خشکسالي و قحطي در روستا به اهواز رفت و به مدت 3 سال به کار جادهسازي مشغول بود. اما با فوت پدر دوباره به روستا برگشت.
او که پيش از انقلاب، در فعاليتهاي ضد رژيم ستمشاهي نقش بسزايي داشت، پس از پيروزي انقلاب و تشکيل سپاه پاسداران، جزو نخستين کساني بود که به عضويت اين نهاد مقدس درآمد.
شوشتري با آغاز غائله کردستان همراه بسيجيان به آنجا رفت و فرماندهي اين گروه را پذيرفت و توانست سنندج را از اشغال عوامل بيگانه بيرون آورد.
او با ورود به جبهه، سلسله مراتب فرماندهي را در پرخطرترين معرکههاي جنگ به دست آورد و از فرماندهي گروهان، گردان، محور، تيپ، لشکر تا هدايت عمليات را طي کرد. برخي از مسئوليتهاي ايشان عبارتند از: معاونت و فرماندهي تيپ جوادالائمه (ع)، جانشيني و فرماندهي لشکر 5 نصر، فرماندهي قرارگاه نجف اشرف، جانشيني و فرماندهي سپاه هشتم ثامن الائمه (ع)، فرماندهي قرارگاه ثامن الائمه (ع)، فرماندهي ارشد سپاه در استان خراسان، فرماندهي قرارگاه حمزه سيدالشهداء، فرماندهي قرارگاه قدس و جانشين فرماندهي نيروهاي زميني سپاه.
شوشتري تقريباً در همهي عملياتهاي بزرگ دوران دفاع مقدس به جز محرم در منطقه جنگي حضور داشت و 7 مرتبه زخم عشق را به جان خريد. با شروع عمليات مرصاد، به توصيه مقام معظم رهبري مسئوليت اين عمليات دشوار را بر عهده گرفت و به روايت شهيد صياد شيرازي، قرماندهي خوبي از خود به نمايش گذاشت و امام (ره) به ايشان فرمودند: «در اين دنيا که نميتوانم کاري بکنم، اگر آبرويي داشته باشم در آن دنيا قطعاً شما را شفاعت خواهم کرد.»
با پايان جنگ به منطقه شمال غرب رفت و با پذيرش فرماندهي قرارگاه حمزه سيدالشهدا (ع) تداومبخش راه نوراني شهيد بروجردي گرديد. چندي بعد به سمت جانشيني فرماندهي نيروي زميني سپاه نايل آمد و سازماندهي نوين نيروي زميني سپاه را بر عهده گرفت و در دوران طولاني در اين سمت باقي ماند و با حفظ سمت و هدف تأمين امنيت پايدار و حمايت از مردم منطقه سيستان و بلوچستان به عنوان فرمانده قرارگاه قدس جنوب شرق منصوب شد.
شوشتري طرحهاي زيادي براي برقراري امنيت در منطقه سيستان و بلوچستان داشت. عملکرداو در مدت کوتاهي موجب ترس ضد انقلاب و عناصر وابسته به بيگانگان شده بود. طرح شوشتري در سيستان، متضمن ايجاد شغل و امنيت پايدار از طريق تأسيس بازارچههاي مرزي و... بود.
سران عشاير نيز با رويي گشاده براي اجراي طرحهاي شوشتري اعلام آمادگي کرده و مشتاقانه پيگير عملي شدن آنها بودند.
سرانجام در يکشنبه خونين 26مهر ماه1388 در منطقه پيشين سيستان در سن 61 سالگي طي يک عمليات تروريستي به شهادت رسيد. از او 6 فرزند به يادگار ماند.
ادامه مطلب
[ شنبه 17 مرداد 1394 ] [ 2:43 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ شنبه 17 مرداد 1394 ] [ 2:42 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ شنبه 17 مرداد 1394 ] [ 2:42 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ شنبه 17 مرداد 1394 ] [ 2:42 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ شنبه 17 مرداد 1394 ] [ 2:42 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ شنبه 17 مرداد 1394 ] [ 2:40 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ شنبه 17 مرداد 1394 ] [ 2:39 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ شنبه 17 مرداد 1394 ] [ 2:39 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ شنبه 17 مرداد 1394 ] [ 2:39 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
نام پدر: علی اکبر
تاریخ تولد: 01/05/1336
محل تولد: -
تاریخ شهادت: 25/05/1360
محل شهادت: بزرگراه مدرس-تهران
طول مدت حیات: 24 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه24-ردیف90-شماره11-تهران
دوران سربازي او مقارن با اوجگيري نهضت اسلامي مردم ايران بود که به رغم انجام دوره سربازي گارد شاهنشاهي به جهت تعهد به اسلام و علاقه شديد به امام خميني از مقابله با مردم پرهيز نمود و با صدور اعلاميه رهبر کبير انقلاب اسلامي مبني بر فرار سربازان از محل خدمت، پادگان را ترک کرده و به جمع مبارزين پيوست و در تظاهرات و راهپيمايي حضور فعالي داشت که مورد ضرب و ستم دژخيمان رژيم طاغوت قرار گرفت و بعد از طلوع پيروزي براي مقابله با سرسپردگان گروهکهاي کفر و نفاق جذب دادستاني انقلاب اسلامي گرديد.
او علاوه بر مبارزه با دشمنان داخلي توفيق حضور در جبهه را نيز پيدا کرد و عاقبت در تاريخ 25 مرداد ماه سال 1360 در بزرگراه مدرس تهران به دست ناپاک پليد منافقين کوردل و مزدور ترور و در 24 سالگي به درجه رفيع شهادت نائل آمد و همراه و همنشين محرومان خلوت انس شد.
پيکر پاکش را در بهشت زهرا(س) قطعه 24 رديف 90 شماره 11 به خاک سپردند.
ادامه مطلب
نام پدر: اصغر
تاریخ تولد: 01/05/1315
محل تولد: -
تاریخ شهادت: 10/11/1363
محل شهادت: خیابان میلان-مشهد
طول مدت حیات: 48 سال
مزار شهید: بهشت رضا(ع)-مشهد
قبل از انقلاب نيز با انقلابيون ارتباط مستمري داشت و پس از پيروزي انقلاب براي پيشبرد اهداف انقلاب هيچگاه از پاي ننشست.
يکبار در مورخ 16 مرداد ماه سال 1360 مغازه وي را با پرتاب کوکتل مولوتف به آتش کشيدند اما خوشبختانه آتشنشاني در اقدامي به موقع آنجا را خاموش کرد.
تا اين که سرانجام در تاريخ 10 بهمن ماه سال 1363 ساعت 8:30 بامداد دو نفر تروريست با يک دستگاه موتور هندا با شليک دو تير به سر ايشان وي را در سن 48 سالگي در خيابان ميلان مشهد به شهادت رساندند.
پيکر پاکش را در بهشت رضا(ع) به خاک سپردند.
ادامه مطلب
نام پدر: عباس
تاریخ تولد: - / - /1325
محل تولد: ایران - خراسان - سبزوار - شم آباد
تاریخ شهادت: 03/12/1359
محل شهادت: حسینیه ارشاد-تهران
طول مدت حیات: 34 سال
مزار شهید: بهشت معصومه(س)-قم
وجدان کاری بالایی داشت و به همه کمک می کرد همیشه در مساجد حضور فعال و گسترده ای داشت و تا جایی که می توانست به جبهه کمک مالی می کرد. در کلیه مراسم مذهبی (عاشورا، تاسوعا، ماه مبارک رمضان، محرم و...) شرکت فعال داشت چون زمان طاغوت بود به خدمت سربازی طاغوت نرفت و فرار کرد. نسبت به مسائل خلاف شئونات اسلامی خیلی زود عصبانی می شد و زود هم آرام می گرفت. اهل تجملات نبود. اهل دعوا و سر و صدا و درگیری نبود. اوقات فراغت را هم با مطالعه ی کتاب های مذهبی به ویژه آثار امام و کارهای کشاورزی سپری می کرد.
بسیار مردم دار بود. یکی دیگر از خصوصیات اخلاقی او احترام خاص و رفتار خوش با والدین بود و همگان از او راضی بودند. هیچ گاه زبانش را به دروغ آلوده نکرد. فطرتش با قرآن و دعا مأنوس گشته و قلبش با عشق به اهل بیت(ع) مألوف بود. به حضرت امام عشق می ورزید.
علاقه وصف ناپذیری به انقلاب اسلامی داشت. علاوه بر شرکت در راه پیمایی ها و تظاهرات مردم را به حضور در مراسم انقلابی تشویق می کرد. خیلی مظلوم و آرام بود و هر که او را می شناخت از مهربانی و دلسوزی اش سخن می گفت و گواه معصومیت او همین بس که در کارهای کشاورزی روستا، او برادر کوچکش (علی اکبر) را در زیر سایه درخت می نشاند و خود یک تنه همه ی کارها را در زیر آفتاب انجام می داد. اعتقاداتی ریشه دار داشت.
مسئولیت پذیر و وظیفه شناس بود چنان که هر کاری که به او واگذار می شد به نحو احسن به پایان می رساند. صبور و بردبار و پرتحمل بود. خیلی به مسائل اخلاقی پایبند بود و در انجام فرایض و دستورات و احکام دینی، اهتمام تمام داشت و در ادای صحیح آنها توجه خاص می نمود. گوش به فرمان رهبری بود و ایشان را خیلی دوست می داشت حتی بیشتر از پدر خودشان ایشان را دوست می داشت. نسبت به رفتار غیر منطقی تذکر می داد و انجام کارهای خلاف را معصیت می دانست. از خصوصیات اخلاقی بارز وی، وقت شناسی او بود و همیشه سر موقع به سر کار می رفت. خیلی در حلال و حرام دقت می کرد.
در سن ۲۰ سالگی زندگی مشترک خود را آغاز کرد و حاصل این پیوند ۴ فرزند(۳ دختر و ۱ پسر) بود. در محله ی کاظم آباد تهران زندگی می کرد. اول در کارخانه، بعد در مرغداری و سپس در یک باغی در تهران نگهبانی می داد. تا اینکه جزء محافظین شهید لاجوردی شد. در کوچه ی جنب حسینیه ارشاد( کوچه ی لاجوردی ها) در مورخه ی 3 اسفند ماه سال 1359 در شب ۳ اسفند قرار بود لاجوردی ساعت ۹ شب به حسینیه ی ارشاد تهران بیایند که نیم ساعت تاخیر می کنند و به رهبری بنی صدر و رجوی خائن توسط منافقین و ضد انقلابیون و ضد خلق در حسینیه ی ارشاد تهران بمب گذاری می شود که شهید شم آبادی جزء نگهبانان حسینیه بوده که در اثر بمب گذاری حسینیه، ایشان و دو نفر دیگر شهید می شوند. شم آبادی در سن 34 سالگی به شهادت رسید و در بهشت معصومه(س) قم آرام گرفت. او درباره ی حمایت از امام و انقلاب همیشه می گفت: همه باید در هر صورت که امکان دارد به انقلاب کمک کنند و باید همیشه ما در جنگ باشیم و جبهه ها را خالی نگذاریم.
قبل از انقلاب در تظاهرات و بعد از انقلاب هم در انتخابات شرکت فعالانه ای داشت. در آستانه ی پیروزی انقلاب، همراه سایر ملت در تظاهرات علیه رژیم پهلوی و دولت وقت شرکت می کرد و در توزیع و پخش اعلامیه های روشنگرانه ی امام نقش فعالی داشت و کتاب هایی را که امام سفارش کرده بودند می خواند و در قم پخش می کردند ۶ ماه در جبهه ی نبرد حق با باطل بود.
ادامه مطلب
نام پدر: حسین
تاریخ تولد: 01/03/1353
محل تولد: ایران - خراسان
تاریخ شهادت: 06/10/1377
محل شهادت: مشهد
طول مدت حیات: 24 سال
مزار شهید: خواجه ربیع-خراسان
مزار پاکش در خواجه ربیع قرار دارد.
ادامه مطلب
نام پدر: ناصر
تاریخ تولد: 09/08/1339
محل تولد: ایران - تهران - تهران
تاریخ شهادت: 20/10/1360
محل شهادت: خیابان سهروردی-تهران
طول مدت حیات: 21 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه24-ردیف126-شماره16-تهران
مزار پاک و مطهرش در بهشت زهرا(س) قرار دارد.
ادامه مطلب
نام پدر: شعبان
تاریخ تولد: 01/03/1340
محل تولد: ایران - زنجان - زنجان
تاریخ شهادت: 29/05/1360
محل شهادت: بیمارستان زنجان
طول مدت حیات: 20 سال
مزار شهید: گلزارشهدای پایین-زنجان
در این ایام بود که منافقین ترورهایی را در شهرستان زنجان جهت ناامن کردن استان انجام می دادند بطوریکه در یکی از این عملیات های تروریستی دو نفر از منافقین به مغازه مکانیکی ابراهیم چراغی واقع در خیابان سعدی شمالی مراجعه و قصد ترور وی را داشتند که در این ترور برادر چراغی از ناحیه گلو زخمی و شاگرد ایشان -روح الله کریمی- بر اثر اصابت گلوله به شهادت می رسد.
منافقین پس از ترور، توسط اهالی مورد تعقیب قرار می گیرند که منافقین برای ترساندن مردم پشت خیابان امجدیه مبادرت به تیراندازی می کنند که در این بین پاسیار محمدحسن شکارچی( مامور شهربانی) در ساعت ۱۵:۴۰ مورخه 29 مرداد ماه سال 1360 از جریان مطلع و با دوچرخه خود منافقین را تعقیب می کند که در حین تعقیب و گریز، منافقین با اسلحه کلت به وی شلیک و محمدحسن بر اثر اصابت گلوله به بدن زخمی و پس از انتقال به بیمارستان در سن 20 سالگی به درجه رفیع شهادت نایل می آید.
پیکر پاکش را در گلزار شهدای پایین زنجان به خاک سپردند.
ادامه مطلب
نام پدر: محمود
تاریخ تولد: 30/04/1345
محل تولد: ایران - تهران - تهران
تاریخ شهادت: 26/05/1361
محل شهادت: خیابان اقبال آشتیانی-تهران
طول مدت حیات: 16 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه26-ردیف67-شماره4-تهران
12 ساله بود که خروش انقلاب کفرستيز اسلامي در سراسر کشور طنين افکند و او نيز همچون بسياري از نوجوانان همسن و سالش به اين فرياد آزاديخواهانه پيوست و با شرکت در راهپيماييها و پخش اعلاميههاي حضرت امام، در مدرسه عشق به تحصيل ادامه داد.
پس از پيروزي انقلاب به منظور پاسداري از خون شهدا و فراگيري فنون نظامي به کميته انقلاب اسلامي پيوست و به دنبال صدور فرمان امام مبني بر تشکيل بسيج مستضعفين به عضويت ارتش بيست ميليوني درآمد و فعاليتهاي خود را در بسيج مسجد المهدي(ع) آغاز نمود. آنقدر شيفته خدمت به اسلام بود که تحصيل در مدرسه را به نفع تحصيل در مکتب انقلاب کنار گذاشت و پس از آغاز جنگ تحميلي راهي ديار عاشقان کربلا گرديد و در سوسنگرد به انجام وظيفه پرداخت. هنوز چند ماه از حضورش در جبهه نبرد حق عليه باطل نگذشته بود که در تنگه چزابه مجروح گشت و نخست به بيمارستان مشهد و سپس به تهران اعزام گرديد و تحت مداوا قرار گرفت. در اين دوران تحولي شگرف در روحيات او به وجود آمد و ديگر "خود" را نميشناخت و همه وجودش "او" شده بود. شبها با وجود آن که از درد پاي مجروحش به شدت رنج ميبرد، به مناجات ميپرداخت و عاشقانه در زلال اشکهاي پاکش با معبودش راز و نياز ميکرد.
به محض آن که توانست روي پاي خود بايستد بيمارستان را ترک و پس از اندکي استراحت در منزل در حالي که به کمک عصا راه ميرفت به تشکيل بسيج پايگاه شهيد بهشتي در مسجد امام زمان(عج) همت گماشت و تلاشي پيگير موفق به انجام اين امر گرديد. بلواي گروهکهاي ضدانقلابي و به خصوص منافقين، او را که يکپارچه عشق و ايمان بود به مبارزه با اين تفالههاي استعمار کشاند و ميگفت "امروز رسالت ما از قبل سنگينتر است. دشمن رو در روي ما ايستاده و بايد سلحشورانه مقاومت کنيم تا وضع اصلاح و حکومت اسلام با تداوم خط امام و ولايت تحقق يابد."
جاي جاي ايران اسلامي، صحنههاي مکرر کربلا و قاسمهاي کربلاست و شکاري نيز از اين تبار بود. در روز بيست و ششم مرداد 1361، در حالي که با يکي از برادران همرزمش (شهيد نيکروشفرد) از پايگاه بسيج عازم منزل بودند، صرفاً به اين دليل که لباس بسيجي بر تن داشتند مورد هجوم يکي از واحدهاي تروريستي منافقين قرار گرفتند. تروريستها که از اين جوانان پرشور کينهاي سخت به دل داشتند، آن دو را در خيابان اقبال آشتياني به روي زمين خوابانده و با شليک گلوله در مسلخ عشق به شهادت رساندند. پيکر بسيجي 16 ساله را در بهشت زهرا(س) قطعه 26 رديف 67 شماره 4 به خاک سپردند.
ادامه مطلب
نام پدر: باقر
تاریخ تولد: 10/05/1336
محل تولد: ایران - آذربایجان شرقی - میانه
تاریخ شهادت: 02/05/1360
محل شهادت: تهران
طول مدت حیات: 24 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه24-ردیف87-شماره11-تهران
او همانند سه برادر ديگرش درس خود را ادامه داد و در سال 1354 در رشته دندانپزشکي در دانشگاه تهران پذيرفته شد. همزمان با اوجگيري اعتراضات مردمي بر عليه شاه ستمگر، بهرام نيز که مطالعه فراواني در اين زمينهها داشت و رساله امام خميني(ره)، کتابهاي استاد مطهري و شريعتي را نيز خوانده بود، همراه ديگر دانشجويان همفکرش، انجمن اسلامي را تشکيل دادند. همين امر باعث شده بود که وي کمتر در کلاسهاي درس حضور يابد؛ با اين که نمراتش کمتر از 18 نبود و همه استادها از عملکرد وي راضي بودند.
سال 1357، وي با مينا طاهريان که سال سوم دندانپزشکي بود آشنا شد. او شاگرد اول دانشگاه بود. زماني که بهرام از وي خواستگاري کرد، ابتدا با وي مخالفت نمود. اما نهايتاً به دليل صداقت و سادگياش در تاريخ 25 تيرماه 1357 به عقد وي درآمد و زندگي سادهشان را در منزل پدري بهرام آغاز نمودند.
پس از پيروزي انقلاب و با متشنج شدن فضاي دانشگاه، او که همچنان عضو انجمن اسلامي بود، با گروهکهاي مجاهدين، منافقين و کمونيستها مخالفت ميکرد. در همان زمان به عضويت سپاه پاسداران درآمد. پس از تعطيلي دانشگاهها، وي به همراه دوستش رضا اباذري يونيتهاي کهنه انبار را تعمير نمودند و براي رساندن خدمات دندانپزشکي به مناطق محروم از جمله زاهدان شتافتند. همچنين صندليهاي يک مينيبوس کهنه را برداشتند و داخل آن يونيت دندانپزشکي گذاشتند و در مناطق محروم اطراف تهران به مداواي مردم به صورت رايگان پرداختند. او هميشه ناراحت بود چرا مردم به خاطر فقر، به جاي معالجه دندان، آن را ميکشند.
تابستان 1359 اولين فرزند بهرام به دنيا آمد که نامش را اميرمحمد گذاشتند. مينا و بهرام پس از آن يک کلينيک دندانپزشکي در خيابان ايتاليا راهاندازي کردند و در آنجا نيز با ويزيت بسیار کم مردم را معالجه ميکردند.
در تاريخ دوم مرداد ماه 1360 مصادف با دومين دوره انتخابات رياست جمهوري، بهرام 24 ساله که لباس سپاه بر تنش بود، به دست منافقان شرور در تهران به شهادت رسيد.
هشت ماه بعد پسرش اميربهرام به دنيا آمد و نامش را از پدر به يادگار گرفت. پيکر خونين بهرام را در قطعه 24 رديف 87 شماره 11 بهشت زهرا به خاک سپردند.
ادامه مطلب
نام پدر: حسن
تاریخ تولد: - / - /1334
محل تولد: ایران - گیلان - آستانه اشرفیه
تاریخ شهادت: 14/10/1361
محل شهادت: آستانه اشرفیه
طول مدت حیات: 27 سال
مزار شهید: گلزارشهدای آستانه اشرفیه-گیلان
اکبر به دلیل مشکلات زندگی و فشار اقتصادی سال های اولیه دوران تحصیل را به انجام کار جهت تامین معاش زندگی در هم آمیخت و تا مقطع سوم دبیرستان در دوره شبانه تحصیل نمود و در سال 1356 موفق به اخذ دیپلم ریاضی گردید و پس از آن به خدمت سربازی اعزام شد و دوران کوتاه آموزش دوره سربازی را در اصفهان گذراند و این دوره با شروع نهضت حضرت امام و انقلاب اسلامی در سال 1357 همزمان گشت و با توجه به زمینه های مذهبی که در ایشان وجود داشت در پادگان آموزشی در کنار بعضی از مسلمانان مبارز و خط امام قرار گرفت و به فعالیتهای محرمانه پرداخت و پس از پایان دوره آموزشی بنابه دستور حضرت امام، دیگر به پادگان بازنگشت تا اینکه انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و در دوران پیروزی انقلاب به همراه دیگر برادران حزب الهی در سطح آستانه اشرفیه فعالیت گسترده ای نمود و با پیروزی انقلاب اسلامی در واحدهای نظامی به حفظ و پاسداری از کیان امت اسلامی شهر همت گماشت و با دستور مجدد حضرت امام به پادگان رفت و دوره سربازی را در مراغه به پایان رساند و پس از آن به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی آستانه اشرفیه در آمد و با توجه به تجارب نظامی که داشت فرماندهی عملیات سپاه شهرش را بر عهده گرفت. با حمله ددمنشانه حکومت بعث عراق به همراه تعدادی از جوانان غیور شهر و استان به جبهه جنگی سرپل ذهاب در غرب کشور عزیمت نمود و فرماندهی گروه اعزامی را بر عهده داشت و پس از بازگشت به شهرش مدتی دیگر در سمت فرمانده عملیات سپاه انجام وظیفه نمود و پس از آن مدتی به عنوان فرمانده اطلاعات انتخاب گردید و در این سمت با توجه به جو ناامنی که منافقین در شهر و روستا ایجاد کرده بودند در برقراری آرامش و امنیت شهر و روستا نقش فوق العاده مهمی را ایفا نمود. شهید اکبر شکرگزار در سال 1359 ازدواج نمود و حاصل این پیوند مقدس یک فرزند دختر به یادگار ماند که به هنگام شهادت پدر یکسال داشت.
سرانجام این پاسدار دلیر اسلام و انقلاب در مورخه 14 دی ماه سال 1361 بعد از ادای فریضه نماز مغرب و عشاء در مسجد آستانه اشرفیه با موتور سیکلت خود، نانی تهیه تا شامی در کنار زن و فرزندش میل نماید، از پشت مورد حمله ناجوانمردانه منافقین مسلح قرار می گیرد و با شلیک چند تیر در ناحیه قلب و سر و دیگر اعضاء بدن قرار می گیرد و نقش بر زمین می شود و کف خیابان از خون بدنش رنگین و سندی بر جنایات منافقین و دشمنان نظام مقدس انقلاب اسلامی می گردد. او در سن 27 سالگی به شهادت رسید.
پیکر پاکش را در گلزار شهدای آستانه اشرفیه به خاک سپردند.
ادامه مطلب