به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

احسان جمشیدی

کربلا، یک حقیقت متعالی است که نه با زبان به بیان آیه و نه با قلم به نگارش . کربلا، سری از اسرار الهی است و جایگاه سر قلب است و نه فهم; یعنی کربلایی که یک شیعه به دست می آورد، در حافظه اش نیست که فراموش کند; بلکه نوری است که به قلبش تابیده و با جانش گره خورد و برایش عقیده شده است .

کربلا حماسه ای اسلامی و الهی است و دل دادن به کربلا، دل دادن به اسلام است و اگر اسلام راه رهایی از پوچی است، پس دل دادن به کربلا رهایی از پوچی است .

در همین راستاست که باید تلاش کنیم تا به آن صحنه که به ا ندازه تمام عمق انسانیت است، معرفت پیدا کنیم .

ریشه اصلی واقعه کربلا چه بود و چه عاملی بود که توانست مسلمین را قانع کند تا مقابل امام معصوم بایستند؟

پیام رسان کربلا، زینب کبری سلام الله علیها عصر روز عاشورا بر نعش اباعبدالله می فرماید: «بابی المقتول بیوم الجمعة او الاثنین » ؟ پدرم فدایت! تو کشته روز دوشنبه جمعه ای یا دوشنبه؟ جمعه، روز شهادت امام حسین علیه السلام است; اما چرا حضرت زینب به روز دوشنبه نیز اشاره می کند؟ دوشنبه، آغاز انعقاد بینش اموی و سفیانی و نقطه آغازین انحراف ولایت الهی است . اگر نفهمیم کربلا صحنه رویارویی های دو بینش است، نه به این دل می دهیم و نه از آن دوری می جوییم . روز وفات پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله، همان روزی که سقیفه به منفعت می اندیشید و غدیر به حقیقت، روز دوشنبه بود و همان تفکری که علی را حذف و عمر را تحمیل کرد، امروز حسین را حذف و یزید را تحمیل می کند .

یزید شروع کننده حادثه نیست; بلکه پنجمین سردمدار این تفکر است . مشکل یزید نیست; مشکل تفکری است که یک نمونه اش یزید و اعمالش بود .

مسئله اصلی بینشی که از سقیفه تا کربلا مقابل فرهنگ اهل بیت علیهم السلام ایستاد، این است که می خواهیم دنیایمان را آباد کنیم و همه چیز هم برای آباد کردن دنیاست; حتی دین . یعنی به جای این که دستشان را به اسلام بدهند و بالا بروند پای اسلام را گرفتند و پایین کشیدند . تمام جنایاتی هم که کارش قتل امام علیه السلام انجامید، ریشه در همین تفکر داشت . این تفکر که «اسلام فقط برای آباد کردن دنیاست » ، کارش به بی اعتبار کردن هر معنویتی خواهد انجامید . بر همین اساس بود که از همان اول کار، هر مشکلی که پیش می آمد، با اجتهاد خلیفه آن را حل می کردند و اسلام را کنار می گذاشتند . عمر می گفت: «من افتخار می کنم دو متعه (حج تمتع و ازدواج متعه) را که در زمان رسول الله حلال بود، حرام کردم و هر کس به آن ها عمل نکند، عقوبتش می کنم » .

او بر خلاف نظر پیامبر برای اسلام، قانون جعل کرد و گفت: صلاح دنیای مردم همین است . تفکری که همه چیز را برای دنیا می خواهد، هر مؤمنی را خفه می کند و در نهایت هم اگر دستش برسد، امام حسین علیه السلام و یارانش را می کشد .

پس آن چه توانست امام حسین علیه السلام را بکشد، یزید نبود، بلکه فرهنگی بود که سردمدارش در آن زمان، یزید بود . امام حسین علیه السلام هم یک نفر نبود که به دست یزید کشته شد، بلکه سردمدار فرهنگ مقابله با پوچی و باطل در آن زمان نبود . این فرهنگ از سقیفه آغاز شد و سرانجام هم کارش به قتل امام حسین علیه السلام کشیده شد . اگر این فرهنگ را نشناسیم، چه بسا ما نیز به اسم اباعبدالله علیه السلام، به حسین کشی بپردازیم .

خدایا! تو را به حسین علیه السلام قسم، کربلا، حقیقت متعالی آسمانی را به ما بشناسان و ما را با آن متحد کن و بااصحاب کربلا محشور نما .

ادامه مطلب
جمعه 18 آذر 1390  - 7:35 AM

آنتوان بارا (نویسنده نامدار مسیحی) - ترجمه: م - آزاد اردبیلی

هیچ حماسه انسانی در گذشته و حال به اندازه حماسه شهادت حسین، علیه السلام، در کربلا مورد تحسین و توجه عاطفی قرار نگرفته و جنبه آموزشی نداشته است. این حماسه به عنوان یک رویداد عاطفی و احساسی نقطه عطف مؤثری در روند عقاید اسلامی شده است. حماسه ای که اگر نبود اسلام نه تنها نمی توانست به عنوان یک عقیده ریشه دار و ایمان محکم در باطن مسلمانان جایگیر شود; بلکه در حد یک مذهب کم فروغ و ضعیف در میان انسانها معرفی می شد.

قیام حسین بن علی، علیه السلام، زلزله ای شگرف بود که توانست پایه های امت اسلامی را تا دورترین نقطه ها به لرزه درآورد، چشمها را بگشاید و وجدانها را علیه هیمنه و اقتدار دروغ و شر ستم پیشگان بیدار کند، همانان که در صددند ظلم و ستم را در اعماق جان انسانها مستولی کنند و ارزشهای دینی را با عناوین پوشالی از بین ببرند و با تباه کردن حقوق دینداران، انوار ذاتی و جوهری جذابیت دین را خاموش کنند.

حماسه حسینی، انقلاب به تمام معنی کلمه بود چیزی که به هیچ وجه قابل قیاس با دیگر انقلابها نیست، چرا که عظمت آن فراتر از معنای محدود واژگان و بزرگتر از معیارهای قابل قیاس بشری است. انقلابی است که به درجاتی بالاتر از حماسه ارتقاء یافت و این حقیقتی است که برای شکل گیری حماسه ها معمولا انسانها فدا می شوند اما در آفرینش این حماسه نه انسانهای معمولی که خاندان و اهل بیت پیامبر شرکت داشتند.

عاشورا قیامی است که هدفش حفظ کیان امت محمد، صلی الله علیه وآله، و مصون داشتن عقاید مسلمانان و حمایت از سنت مقدس رسول اکرم و دور ساختن دست متجاسران از آن است. باید گفت آن کس که انقلاب حسینی را به عنوان حماسه بپذیرد بزرگتر از آن نمی یابد; زیرا حماسه ها و انقلابهایی که جهت حرکت تاریخ و امتها را تغییر داده اند به سبت بزرگی اهداف و امکان تبدیل شدنشان به یک عقیده و یا اصل اعتقادی برای گروه یا گروههایی قابل سنجش اند. با این معیار، انقلاب حسین، علیه السلام، از زمان پیدایش تا ابدالآباد در نوع خود هم اولین انقلاب تاریخ و هم بی نظیرترین انقلابها در تاریخ انسانیت است به عبارت دیگر این انقلاب تا جهان باقی است و نوع انسان زنده است جاودانه خواهد ماند چرا که شکل گیری آن به خاطر انسان بوده است.

اگر می گوییم انقلاب حسینی «نخستین » انقلاب است از آنروست که در چارچوب وقایع جهان اسلام و در تاریخ ادیان آسمانی نخستین انقلابی است که بر مبنای اصول و ارزشهای عقیدتی به وقوع پیوسته است.

اگر می گوییم «پیشتاز» است از اینروست که نه تنها زمینه را برای روح انقلابی آماده کرده، بلکه خود یک انقلاب روحی است که دلهای مسلمانان را شیفته و بی قرار خود ساخته و معنی بزرگمنشی و پایمردی انسان مؤمن را در برابر فتنه گرانی که به نام دین رگه های شرک و بیهودگی را در پیکره عقاید اسلامی تزریق می کنند; یادآور شده است.

انقلاب حسینی، دعوت آشکاری بود برای زدودن این رگه ها و تخریب پایه های گمراهی و ایستادگی در برابر اهداف کسانی که از صراط مستقیم شریعت منحرف شده و با آبروی شریعت و دین بازی می کردند همانان که بر سر کیان آئین نوظهور اسلام قمار کردند تا بتوانند آن را پیش از رشد و بالندگی به خاک بسپارند.

اگر می گوییم «یگانه » است از اینروست که با تسخیر وجدانهای مسلمین تاثیرات عقیدتی محکمی بر جای گذاشت. درست در زمانی که پایه های حکومت حکام اسلامی و حکومتگران بنام دین به واسطه اعمالشان نیازمند وارد آمدن شوک و ضربه ای کاری بود; قیام شهادت طلبانه حسین، علیه السلام، همان ضربه کاری بود که تاثیری برق آسا در آن دوران و دورانهای بعد گذاشت. صاعقه ای بود که چشمهای عشق و محبت را در وجدانهای بیدار نسلهای بعد جاری خواهد کرد.

و بالاخره اگر می گوییم انقلاب عاشورا انقلابی «جاودانه » است از اینروست که یک انقلاب انسانی به تمام معنی است. از انسان است برای انسان، این انقلاب با خون پاک حسین گلگون شد و از همین رو در نهاد تمام مسلمین به عنوان نماد کرامت دین شناخته شد و انسان مسلمان توانست شاهد ورق خوردن صفحات جدیدی در روند عقیده اش باشد، صفحاتی روشن و خالی از تزویر و بردگی و بندگی که کلمات آن با حروفی نورانی نگاشته شده تا ضمیر انسان را به راههای درستی که باید در آنها حرکت کند رهنمون شود و او را به اوج سلامتی و امنیت که شایسته یک انسان است برساند. از اینرو [انقلاب حسین] جاودانه است زیرا یک انقلاب اخلاقی است و قانون جدید اخلاق را پی ریزی کرده است، قانونی که روشنگر راه مبارزه امت اسلامی در تمام سطوح و زمینه هاست و به او می آموزد که چگونه فدا کردن جان و تن در زمانها و مکانهای پر خطر، آسان است و چگونه مردن، سعادت و زندگی با ظالمان دردآور و سخت است و اینکه مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است.

ادامه مطلب
جمعه 18 آذر 1390  - 7:34 AM

علی رهبر

بسیار خوانده ایم که امام شهیدان، مظلومند; این مظلوم به کدام معنا است؟

ریشه مظلوم «ظلم » است و ظلم ضد عدل و عدل، نهادن هر چیزی در جایگاه خویش است . پس مظلوم به کسی می گویند که از جایگاه اصلی خود، کنار زده شده باشد . این تعبیر زیارت عاشورا، تفسیری بر معنای مظلوم است: «وازالتکم عن مراتبکم التی رتبکم الله فیها» . «شما را از آن مرتبه هایی که خدا شما را در آن جایگاه قرار داده بود، کنار زدند» ، این یک معنا برای مظلوم .

گاهی «مظلوم » را به معنای کسی که جفایی و ستمی خاص در حق او شده باشد، به کار می برند . این استعمال بسیار شایع است و ارتباط با همان معنای اول دارد . (1)

معنای دوم، هم دو صورت دارد:

مظلومی که در برابر ستم ایستاده است و به او ظلم شده است: مظلوم ظلم ستیز .

مظلومی که در برابر ستم و تحمیل ذلت، تسلیم شده است .

تعبیر «مظلوم » که برای امام حسین (ع) به کار گرفته شده است به دو معنا است: «آن کس که از جایگاه خویش - که خدا برای او مشخص نموده بود - کنار زده شده است » و «ظلم ستیزی که بر او در راه مبارزه با بیدادگری و احقاق حقیقت، ستم رفته است .»

آیا انگیزه قیامها گوناگون است؟

از همه ابعاد این قیام که چشم بپوشیم، قیامی است برای ما و برای اسلام ما و به نفع ما . با مثلی موضوع را روشن می کنم: اگر به شما خبر دهند که عزیز شما غافلانه در خطر له شدن در زیر چرخهای تریلری بود و مردی فداکار به خاطر نجات فرزند شما، خودش به زیر چرخها رفت و پیکرش له شد، چه احساسی نسبت به او پیدا می کنید؟ یقینا - به دلیل علاقه وافری که به عزیز خود دارید - حرمت خاصی برای کشته شده قائلید که در صورت عادی (در آنجا که آن مرد غافلانه به زیر چرخها رفته) چنین احساس بالایی را ندارید .

درگیری پایدارانه امام حسین (ع)، بر سر مسئله شخصی نبود! همیشه دشمن رویگردان از ارزشها، تمایل شدید دارد که رهبر یا رهبران مخالف خود را بخرد و بعد از آن مردم را به شدت و بدون دغدغه سرکوب کند . همین شرایط برای نبی اکرم (ص) رخ داد که در پاسخ فرمودند: اگر خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم بگذارید، حاضر نیستم به آشتی و مداهنه باز گردم چه رسد که پیشنهاد زن و زیور و حاکمیت مرا بفریبد .

از شما عزیز می خواهم که سخنان حماسی امام حسین (ع) را از ماه رجب 60 هجری تا 10 محرم 61 ، از این دید بررسی کنید که تا چه حد زمینه سازش و فراهم آمدن رفاه و آسایش برای امام پیش آمد ولی امام به خاطر دین ما و غیرت انسانی ما تا همیشه تاریخ، از قبول سرباز زدند و تا ظهر روز عاشورا هم، مرتبا پیشنهاد سازش مطرح می شد و غیرت حسینی، آن را به دیوار می کوبید . این همه توضیح را برای این مقصود می نگارم که جرقه ای را در باب، بن بست نبودن کربلا برای هر خواننده آشنا و ناآشنا، امروز و فردا، زده باشم .

این جمله امام را در لحظه های غربت عاشورا بشنوید:

«آن ناپاک، پسر ناپاک، مرا میان دو امر مختار ساخت که یا تسلیم شوم و یا دست به شمشیر ببرم . آی که ذلت تسلیم چقدر دور از ما است ...» (2)

اسلام در خطر انهدام بود که فرمود: «بر اسلام سلام باد (باید فاتحه آن را خواند) زیرا که امت، گرفتار چونان یزید شده است » . (3)

امت چنان بی تفاوت بود که برای فسقهای آشکار از سوی مدعی خلافت رسول خدا (یزید) و شراب خواری آشکار او و بازی با بوزینه و سگها، هیچ واکنش ابوذرانه ای را تاریخ ننوشته است .

حاکم و محکوم در یک قصه همداستان بودند و آن نابودی دین بود و این است معنای آن سخن زیبا: «پیدایش اسلام، محمدی است و تداوم آن حسینی » .

در قیامها، آنچه بسیار مهم است، محصول قیام است و نجات یافته آن . در قیام امام، امت و اسلام نجات یافتند و به قول سید قطب «حسین بن علی، با شهادت خود، آرمان و عقیده را پاسداری و حفاظت کرد; کاری که اگر کسی می خواست در طول حیات خود - هزار سال هم که باشد - انجام دهد، نمی توانست » (4) .

پس ما از آن جهت صاحب سودیم که دینمان و غیرت انسانی مان، توسط آن قیام، حفظ شده است . شاید بخشی از آن همه تکریم از حسین (ع) به همین دلیل باشد .

ابعاد مختلف قیام عاشورا

قیام عاشورا، ابعاد متعددی دارد که نگارنده با ذهن ناتوان خود، به برخی از آنها دست یافته است:

1 . بعد آموزش و عبرت;

2 . بعد حماسه حسینیان;

3 . بعد مظلومیت جبهه نور (ستمدیدگان ستم ستیز) ;

4 . بعد جنایتهای انسان فرو افتاده (در جبهه دشمن) .

جبهه نور - در راه ستیز با ظلمت - رنج دیدند و چه رنجها که برخود هموار نکردند! از کدامین ستمهای دشمن باید یاد کرد؟

آب را بر میهمان دعوت شده بستن تا آنجا که شیرخواره ای - چونان ماهی در کویر افتاده - لبها را می گشود و می بست .

تشنگی آنسان بیداد می کرد که جوان رزم آور و آب آور حسین (ع)، علی اکبر، از میدان بازگشت و با پدر از شدت عطش، درد دل کرد و امام به مقاومتش فرا خواند!

داغ و فراق کولاک می کرد; فراق پدر، فراق برادر، فراق پسر، اذن خواهی نوجوان، در خون تپیدن ده ساله ها و ...

به آتش افتادن خیمه هایی در دل بیابان و آوارگی کودکان در میان بوته ها! به زنجیر کشیده شدن چهارمین امام معصوم!

و در بند آوردن زینب

اسارت و در دید نامردان درآوردن مطهران و زندانی و خرابه نشینی عرشیان!

و چه بگویم که کتابهای تاریخی سرشار از مظلومیتهای اهل بیت است!

از آنجا که عزاداری برای سایر قیامهای مجاهدانه و مظلومانه - در عین نیکو بودن - پیام جامع و کامل برای همه ابعاد زندگی ما ندارد و رهبران معصوم ما به سوگواری برای حسین (ع) دعوتمان کرده اند - که حکمت سفارش آنها را باور داریم - بدین روی، حرمت خاصی برای قیام عاشورایی امام، در سینه داریم و در هر مناسبت، اظهار می کنیم .

عاشورا درس آموز بزرگ ما است و مدرسه کمال و از آنجا که برپایی هر ساله 50 تا 60 شب مراسم، ایجاد کلاسهای معارف اسلامی است; ارج نهادن به پیام قیام امام را، پر ثمر می دانیم .

اشک ریختن برای مجاهد ستم ستیز و ستمدیده که همه خوبیها را در خود دارد، نشان تعظیم و تکریم و کرامت انسان است و از سر شوق و عشق و عاطفه و سرور شهیدان، نیازمند اشک ما نیست، اما اشک با معرفت ما آتش عشق را تیزتر می کند و جوشش یک قلب سالم است .

ما از حزنمان بر حسین (ع) و همدردی با کروبیان، به اوج لذت می رسیم و این نشان بروز عشق است و غیر از حزنهای آزار دهنده .

مظلومیت امام حسین (ع) دو معنا دارد:

صاحب حق امامت و خلافت که به ناحق، از جایگاه خدادادی اش، دور شد و آن کس که در راه ستیز با ستم، ستم دید و فراوان هم آسیب دید; گرچه در اوج رضایت، این معامله با خدا را شکل داد .

قیامهایی در تاریخ تحقق یافته که از درجه خلوص بالایی برخوردار نبوده و یا کاملا در خدمت هدفهای گروهی و حزبی بوده است . نگاه ما - با توجه به اصول اعتقاداتمان - به قیام حضرت، نگاه خاصی است . آن رادمرد سترگ، قیامی را شکل داد که منافع بی شمار آن به انسانیت و اسلامیت و مسلمانی ما باز می گردد; در یک کلام باید گفت: قیامی برای ما و آیین ما . تجلیل از این قیام، تجلیل از خلوص است و مردم دوستی .

آری عاشورا را از پیرایه ها که پاک کنیم، تقویت موج مکتب است و تزریق خون غیرت و مائده واسعه آسمانی است به زمینیان و پیوند با آن، ما را شکل می دهد .

پی نوشتها:

1 . ستم به او در جایگاه واقعی اش نبود . این برخورد با او نباید انجام می گرفت .

2 . بخشی از خطبه معروف امام - سخنان حسین بن علی از مدینه تا کربلا - محمد صادق نجمی، چاپ جامعه مدرسین .

3 . سخنان حسین بن علی از مدینه تا شهادت، محمد صادق نجمی، چاپ جامعه مدرسین .

4 . تفسیر فی ظلال القرآن در بخش تفسیر جزء 24 .

ادامه مطلب
جمعه 18 آذر 1390  - 7:33 AM

غلامرضا گلی زواره

با نگاهی به شعار ها و اهداف انقلاب اسلامی، به خوبی به الهام گیری انقلاب اسلامی ایران از قیام حضرت سیدالشهدا(ع) پی می بریم. امام خمینی که رهبری این انقلاب را بر عهده داشت، بارها در سخنان خود به این نکته اشاره می فرمود. او تصریح می کرد:

«این خون سیدالشهداء است که خون های همه ملت های اسلامی را به جوش آورد. ملت ما از طفل شش ماهه تا پیرمرد هشتاد ساله را در راه خداوند فدا کرد و این اقتدا به بزرگ مرد تاریخ حضرت سید الشهداء(ع) است...».

یکی از ویژگی های مردم و امام خمینی، روحیه سازش ناپذیری آنان بود که این امر را از امام حسین(ع) الهام گرفته بودند. امام حسین(ع) خطاب به محمد حنفیه فرمودند: «لَو لَمْ یَکُنْ فی الدنیا مَلْجَاً وَ لا مأوی لَما بایَعْتُ یَزیدَ بن مُعاوَیة؛[1] (برادرم) ]محمد حنفیه[ اگر در تمام این دنیای وسیع هیچ پناهگاه و ملجاء و مأوایی نباشد، باز هم با یزید، فرزند معاویه بیعت نخواهم کرد».

امام خمینی نیز چنین بود. هنگامی که به او اجازه اقامت در عراق داده نمی شود و او عزم پاریس می کند، از امام می خواهند تا هیچ فعالیت سیاسی انجام ندهد، اما آن بزرگوار می فرماید: من هر کجا بروم، حرفم را می زنم. من از فرودگاهی به فرودگاهی دیگر و از شهری به شهر دیگر سفر می کنم تا به دنیا ثابت کنم که تمام ظالمان دنیا دستشان را در دست یکدیگر گذاشته اند تا مردم جهان، صدای ما مظلومان را نشنوند، ولی من صدای مردم دلیر ایران را به دنیا خواهم رساند.[2]

امام خمینی ضمن آنکه انقلاب اسلامی را نشئت گرفته از قیام سیدالشهدا می داند، یزید و یزیدیان را با شاه و عوامل او این گونه مقایسه می کند:

«آن روز یزیدیان با دست جنایتکاران گور خود را کندند و تا ابد هلاکت خویش و رژیم ستمکار جنایتکار خود را به ثبت رساندند و در 15 خردادماه 1342 پهلویان و هواداران و سردمداران جنایتکارشان با دو دست ستم شاهی خود گور خود را کندند و سقوط و ننگ ابدی را برای خویش به جای گذاشته که ملت عظیم الشأن ایران بحمدالله تعالی با قدرت و پیروزی بر گور آتشبار آنان لعنت می فرستند».[3]

ایشان طی پیامی به مناسبت سالروز 15 خرداد در تاریخ 15 خرداد 1361 فرمود:

«ملت عظیم الشأن در سالروز شوم این فاجعه انفجار آمیزی که مصادف با 15 خرداد 42 بود، با الهام از عاشورا آن قیام کوبنده را به یاد آورد و اگر عاشورا و گرمی و شور انفجار آن نبود، معلوم نبود چنین قیامی بدون سابقه و سازماندهی، واقع می شد. واقعه عاشورا از سال 61 هجری تا خرداد 1361 و از آن تا قیام عالمی بقیةالله (ارواحنا لمقدمه الفداء) در هر مقطع انقلاب ساز است».[4]

بسیاری از خواص به امام خمینی می گفتند: نمی شود در مقابل حکومت شاه قیام کرد و استقامت در برابر چنین قدرتی امکان پذیر نیست. افرادی دیگر نیز سیاست را از دیانت جدا می دانستند و می گفتند: گام نهادن به عرصه های سیاسی در شأن علما نیست. امام خمینی در جواب آنان فرمود:

«امام حسین(ع) نیروی چندانی نداشت و قیام کرد. او هم می توانست بنشیند و بگوید تکلیف شرعی من نیست که قیام کنم. دربار اموی هم خیلی خوشحال می شد که سیدالشهداء بنشیند و حرف نزند، اما مسلم بن عقیل را فرستاد تا مردم را دعوت کند به بیعت، تا حکومت اسلامی تشکیل دهد. وقتی که حضرت سیدالشهداء آمد مکه و از مکه در آن حال بیرون رفت، یک حرکت سیاسی بزرگ بود که در یک وقتی که مردم دارند به مکه می روند، ایشان از مکه خارج شود. این یک حرکت سیاسی بود، تمام حرکاتش سیاسی بود و این حرکت اسلامی سیاسی بود که بنی امیه را از بین برد و اگر این حرکت نبود، اسلام پایمال شده بود».[5]

امام خمینی در تمام مراحل انقلاب به پیروی از حسین بن علی(ع) راه مقاومت، پایداری و استقامت را پیشه خود ساخت و امت اسلامی را نیز متوجه چنین حقیقتی کرد و در بیاناتی در فروردین 1342 در مورد وظایف مسلمانان در صیانت از دیانت فرمود:

«شما پیرو پیشوایانی هستید که در برابر مصایب و فجایع صبر و استقامت کردند. آنچه امروز می بینیم، نسبت به آن چیزی نیست. پیشوایان بزرگ ما حوادثی چون عاشوراء و شب یازدهم محرم را پشت سرگذاشتند و در راه دین خدا، چنان مصایبی را تحمل کرده اند. عیب است برای کسانی که ادعای پیروی از حضرت امیر(ع) و امام حسین(ع) را دارند، در برابر این نوع اعمال رسوا و فضاحت آمیز دستگاه حاکم، خود را ببازند».[6]

در جای دیگر امام تأکید می کند:

«ما باید روی آن فداکاری ها حساب کنیم که سیدالشهداء چه کرد و چه بساط ظلمی را بر هم زد و ما هم چه کرده ایم؟ مگر ]خون[ ما رنگین تر ازخون سیدالشهداء است؟ ما چرا بترسیم از اینکه خون بدهیم یا اینکه جان بدهیم. دستور این است... دستور است برای همه که کُلُّ یوم عاشورا و کل ارض کربلا. دستور است به اینکه هر روز و در هر جا، باید همان نهضت را با استقامت ادامه بدهید».[7]

باران بیداری

بی شک انقلاب اسلامی با تداوم دادن قیام حسینی، بعد از چهارده قرن به بهترین شکل به احیای اسلام پرداخت. همان گونه که قیام امام حسین(ع) عکس العملی در مقابل تحریف اصول دیانت به حساب می آمد، انقلاب اسلامی نیز پس از قرن ها ضعف و انحطاط مسلمانان، مرحله جدیدی از اسلام را به منصه ظهور رسانید. نهضت امام حسین(ع) حرکت بزرگ فرهنگی بود که انسان ها را از درون متحول کرده است؛ تحولی که لزوماً در مسائل سیاسی و اجتماعی اثر می گذارد. انقلاب اسلامی نیز حرکتی فرهنگی محسوب می شود؛ چرا که امام در مرحله نخست جان ها را متحول کرد و پس از آن توانست ساختار نظام سیاسی ایران را دگرگون کند. همان گونه که در نهضت عاشورای حسینی، جان انسان ها در پرتو شهادت و فداکاری روشنایی گرفت، در انقلاب اسلامی ایران، عاشورا چراغ راه بود و موجب انقلاب درونی مردم گردید. امام خمینی به صراحت در این باره فرمود:

«آن چیزی که اینجا حاصل شد و باید آن را جزء معجزات حساب کنیم، همان انقلاب درونی این ملت بود. انقلاب درونی این ملت موجب شد که انقلاب پیدا بشود و همان انقلاب درونی آنها و شناخت آنها از اسلام و توجه آنها به خدای تبارک و تعالی موجب شد که در تمام این دوره ای که ما در آن هستیم، از اول که قیام شد و بعد به انقلاب مبدّل شد و به پیروزی رسید تا الآن، روز به روز می بینید که حضور ملت و تعبّد ملت رو به افزایش است. این نه برای انقلاب است، بلکه برای انقلاب درونی است. پیروزی را باید از انقلاب درونی مردم جستجو کنیم».[8]

در ماجرای عاشورا آن چنان جان مردم در سایه سلطه ستم و سرکوب، دچار انحطاط شده بود که فقط حماسه حسینی می توانست در درون انسان ها تحول ایجاد کند. در قیام کربلا حرکت امام حسین(ع)، اصلاح گرایانه و در مخالفت با تحریف، انحطاط ارزش های اسلامی و سنت های موهوم قومی و قبیله ای رژیم اموی بود. تکیه گاه انقلاب اسلامی، دگرگونی در روح و روان انسان هایی بود که در نزد آنان، ارزش ها به دلیل فرهنگ استبدادی و سیاست های مخرّب پهلوی، کم رنگ و محو گردیده بود و ارزش های ایران باستان به عنوان حربه در مقابله با اسلام مطرح می شد. تغییر تقویم از هجری شمسی به شاهنشاهی، روشن ترین نشانه ای بود که نشان می داد نظام پادشاهی تصمیم گرفته است پیوند ایران اسلامی را با اسلام قطع کند؛ چنان که روشنفکران وابسته به دربار کوشیدند هویت ایرانی و آداب و رسوم بومی را در مقابل ارزش های دینی قرار دهند. نگاه امام و مردم، به عاشورا بود و شهادت؛ اما شاه و حامیانش به کوروش می نگریستند.[9]

یکی از انگیزه های اساسی امام خمینی در نهضت اسلامی ایران، عزت خواهی و تقویت روحیه سربلندی و شکست ناپذیری مردم ایران بود. به همین دلیل، ایشان از ذلت پذیری دولت ایران که طبعاً به حساب همه مسلمین گذاشته می شد، سخت ابراز بیزاری می کرد. روح بلند و عزیز بنیان گذار نظام اسلامی در ایران، با شنیدن و یا مشاهده اندک حرکتی ذلیلانه متلاطم می گردید، می خروشید و سیلی به راه می اندخت و ذلیلان و آنها را که حقارت مردم ایران را طالب بودند، در غرقاب آن هلاک می کرد. از پرهیجان ترین سخنرانی های امام، بیانات او علیه پیمان ذلت بار کاپتیولاسیون است. در این سخنرانی مردم تحت تأثیر احساسات رهبرشان قرار گرفتند و بیش از پانزده بار، گریه شدید حضّار سخنان امام را قطع کرد.[10] امام در این بیانات به رغم تهدید رژیم پهلوی، در نطق خود ضمن حملات شدید به طرح اسارت بار و ذلت آور و ضد اسلامی مذکور و اعلام خطر به علما و مراجع و حوزه های علمیه و ارتش و ملت ایران با صراحت فریاد زد:

«... رئیس جمهور آمریکا باید بداند که امروز در پیش ملت ما از منفور ترین افراد بشر است. امروز تمام گرفتاری ما از آمریکا است».[11]

امام در فرازی از سخنان خود فریاد زد: «خمینی را اگر دار بزنند، تفاهم نخواهد کرد».[12]

و در پیامی دیگر فرمود:

«من اکنون قلب خود را بر سر نیزه های مأمورین شما حاضر کرده ام، ولی برای قبول زورگویی ها و خضوع در مقابل جباری های شما حاضر نخواهم بود».[13]

این گونه موضع گیری ها، رد بیعت از سوی امام حسین(ع) را به خاطر می آورد. تعبیر بلند «هیهات منا الذله»[14] امام، نشان دهنده روحیه سازش ناپذیری و عزت طلبی او بود.

حضرت امام خمینی به قدری به مسئله عزت مسلمانان اهمیت می داد که می فرمود:

«وقتی عکس محمدرضا شاه معدوم را در برابر فلان رئیس جمهور آمریکا، که آن طور ذلیلانه در مقابل او ایستاده بود، دیدم، بسیار ناراحت شدم و تلخی این منظره هنوز برای من باقی است که شاه مملکت اسلامی در برابر کافر خدانشناس، این طور اظهار کوچکی کند».[15]

دگرگونی بنیادی در ارزش ها

امام حسین(ع) مظهر جهاد و ایثار، حماسه و خشم مقدس است. طاغوت و عوامل وابسته به او قصد داشتند عنصر اسلامی را در اعماق باورها، اندیشه ها و گرایش های امت مسلمان ایران به صورتی رخوت آور و مسخ شده درآورند؛ در نتیجه بسیاری از سرمایه های عظیم معنوی و اسلامی را در بین افراد جامعه آن چنان کوچک و محدود و واژگونه جلوه دادند که از روح و حقیقتش تهی گردید و تنها قالب بسیار تحریف شده ای از آن باقی ماند. امام رهبر نستوه انقلاب اسلامی عاشورای ملت را زنده ساخت و چهره تابناک امام حسین(ع) را از زوایای تاریک تاریخ و از پشت ابرهای تیره وارد صحنه کرد. مردمی که سالیان متمادی در بی تفاوتی به سر می بردند و در برابر سرنوشت اجتماعی خود احساس مسئولیت نمی کردند و اسلام را صرفاً در گوشه مساجد و محافل دینی می شناختند و دین را جدای از مسائل سیاسی و اجتماعی تلقی می کردند، در پرتو رهبری قاطع امام خمینی ناگهان آموزه های اصیل و ناب اسلام را به گونه ای دیگر یافتند. آنان دانستند که اسلام در متن جامعه و سیاست تحول ایجاد می کند و همه در برابر سرنوشت خویش مسئول اند.[16] شهید دکتر محمد جواد باهنر می نویسد:

«رهبر عالی قدرمان امام خمینی عاشورای ما را زنده کرد. در عاشورای دو روز قبل از پانزده خرداد سال 1342 جملات نوحه گری و سینه زنیِ همه ساله، ناگهان به شعارهای تند علیه طاغوت زمان تبدیل شد؛ همان نیروهایی که سالیان دراز بر باد می رفت و نابود می شد و کسی خبر نداشت که چگونه این نیروهای عظیم در بطن جامعه وجود دارد. ناگهان این نیروها بالا آمد و به صورت یک موج و یک اعتراض شد و دشمن را لرزاند. یک دفعه صفحه عوض گردید و مردم آن شعار معروف را سر دادند که: «خمینی خمینی خدا نگهدار تو، بمیرد بمیرد، دشمن خون خوار تو».[17]

بنابراین یکی از بزرگ ترین برکات انقلاب اسلامی، دگرگونی بنیادی در ارزش های فرهنگی، معیارهای قضاوت و ارزش گذاری مقام و شخصیت و وضع اجتماعی، فضیلت ها، کرامت ها و رفعت های انسانی بود. به قول شهید باهنر: «انقلاب اسلامی در راه متجلی کردن حقایق و شناخت شخصیت ها و متبلورکردن ارزش های واقعی به جای ارزش های طاغوتی و شیطانی، بزرگ ترین خدمت را به بشریت کرده است».[18]

شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی در این زمینه خاطر نشان ساخته است:

«اگر انقلابی در ایران روی داده، جهت این انقلاب روشن است. حاکمیت صدق، حق، عدل، عفت، تقوا، مهر، عطوفت، برادری الهی، قهر و غضب فی الله، دوستی با دوستان خدا، دشمنی با دشمنان خداست. انقلاب برای حاکمیت این ارزش های متعالی و مبارزه با ضد ارزش هایی بوده که سال ها و قرن ها بر زندگی ما مردم، بر اخلاق، بر روابط، در زندگی خصوصی، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ما حاکم بود. انقلاب برای این بود که آن ضد ارزش ها را از حاکمیت بیندازد و ارزش های اصیل متعالی و الهی و نور را به جای ظلمات حاکم کند».[19]

این همان آرمان ها و ارزش هایی است که امام خمینی درباره اش فرمود:

«جمهوری اسلامی ایران نباید تحت هیچ شرایطی از اصول و آرمان های مقدس و الهی خود دست بردارد».[20]

با توجه به اینکه نیروی محرکه انقلاب اسلامی حماسه عاشورا، روح ایمان و اعتقادات مذهبی است، بنابراین باید هویت اسلامی و ارزش های دینی و فرهنگی آن حفظ شود، کانون هایی که در جهت بارورکردن انقلاب و آشناکردن نسل جوان با فضایل و مکارم نقش بسیاری داشتند، به عنوان سنگر دفاع از انقلاب و ارزش های آن حفظ و تقویت شوند. لازم است منظومه منوّر عاشورای حسینی با پیام پیروزی خون بر شمشیر در الگوی رفتاری و مناسبات اجتماعی و سیاسی حضور دائم داشته باشد. امام خمینی در سخنرانی های متعدد تکلیف را برای امت خود روشن کردند و یادآور شدند که نهضت ما در امتداد قیام حسینی است: «تکلیف ماها را حضرت سیدالشهدا معلوم کرده است».[21]

البته امت اسلامی این درس ها را به خوبی آموختند و خود که بهترین شاگردان مکتب عاشورا بودند، چنان به رشد و تعالی رسیدند که معلم فرهنگ عاشورا گردیدند تا آموخته های خود را به نسل ها و عصرهای بعد بیاموزند و حجت را بر همه تمام کنند که نهضت سیدالشهداء می تواند سرلوحه تمام امور قرار گیرد.

چنان که اباعبدالله از یاران خود تمجید می کند و می فرماید: «همانا یارانی باوفاتر از یاران خود سراغ ندارم و بهتر از ایشان را نمی شناسم...»،[22] امام نیز امت خود را این گونه معرفی می کند:

«من با جرئت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله(ص) و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین(ع) و حسین بن علی(ع) می باشند. آن مسلمانان عراق و کوفه که با سیدالشهداء آن شد که شد. آنان که در شهادت دست آلوده نکردند، یا گریختند از معرکه و یا نشستند تا آن جنایت تاریخ واقع شد. اما امروز می بینیم که ملت ایران، از قوای مسلح نظامی و انتظامی و سپاه و بسیج تا قوای مردمی از عشایر و داوطلبان و از قوای در جبهه ها و مردم پشت جبهه ها با کمال شوق و اشتیاق چه فداکاری ها می کنند و چه حماسه ها می آفرینند».[23]

پی نوشت ها

1 . مقتل عوالم، ص54؛ مقتل خوارزمی، ج1، ص188.

2 . مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی و فرهنگ عاشورا، دفتر اول، ص42.

3 . صحیفه نور، ج16، ص179.

4 . همان، ص219.

5 . همان، ص18، ص140.

6 . همان، ج1، ص38.

7 . کلمات قصار امام خمینی (ره)، ص74.

8 . صحیفه نور، ج19، ص269 270.

9 . مجموعه مقالات اولین کنگره بین المللی امام خمینی و فرهنگ عاشورا، دفتر دوم، ص223.

10 . ر.ک: کوثر (مجموعه سخنرانی های امام خمینی)، ج1، ص164 165.

11 . فرازهای فروزان، غلامرضا گلی زواره، ص412.

12 . صحیفه نور، ج1، ص65.

13 . همان، ص40.

14 . مقتل خوارزمی، ج2 ،ص8.

15 . پا به پای آفتاب، رضا ستوده، ج4، ص68.

16 . مباحثی پیرامون فرهنگ انقلاب اسلامی، دانشمند شهید دکتر محمد جواد باهنر، ص61.

17 . همان، ص68.

18 . همان، ص103.

19 . ارزش ها در نگاه شهید بهشتی، ص111.

20 . صحیفه نور، ج21.

21 . همان، ج17، ص92.

22 . الارشاد، ج2، ص92 93.

23 . صحیفه انقلاب (وصیت نامه سیاسی الهی امام خمینی)، ص12.

ادامه مطلب
جمعه 18 آذر 1390  - 12:17 AM

مهدی سلطانی رنانی

مقدمه

زیارت بیعت است. پیوستن به دریاست. زیارت الگویابی، قهرمان جویی و آرمان خواهی است. زیارت مفاهیم زیبای ذهنی را در عینیت دیدن و ارتباط با امام و همدم او گردیدن است؛ یعنی همنشینی با صاحب ولایت مطلقه کلیه الهیه.

زیارت هجرت و تحوّل است: فرار از بدی ها و روی آوردن به خوبی ها، همچنین خود را به ایینه عرضه کردن و دیدن جمال خداوند است. بهترین نوع زیارت، زیارتی است که خود صاحبان ولایت مطلقه الهیه به ما تعلیم فرموده اند. زیارت عاشورا از این گونه زیارت هاست، کلام الله و سرود عرش است، آهنگ توحید دارد و مخصوص اهل تقوا است: ) اتّقوا الله و یعَلِّمُکُمُ الله( .

زیارت عاشورا یک حقیقت عرشی است؛ زیرا در هیچ جای آن، آدمی از خدا دنیا نمی خواهد. مراحل قرب الی الله در آن ترسیم شده و آخرین مرحله اش فناست. خطِّ مردانگی، آزادی معنوی و بی تعلّق زیستن در این دنیا، خط بندگی و عشق به خدا و خط ایثار و از جان گذشتن در سراسر این زیارت هویداست. کلاس مکتب حسینی مشتمل بر مضامین توحیدی، محبّت الهی، انقلاب و جهاد اسلامی، تولاّ و تبرّا است. حقیقت وارستگی را در زیارت عاشورا باید جستجو کرد؛ چون کسی که با این مناجات عارفانه انس دارد، هم زنجیر تعلقات را از خود می گسلاند و به یار خود می پیوندد، هم درس خداشناسی، محبّت، جهاد و معرفت اهل بیت: را در سایه سار آن می آموزد و به مدد این سلسله نور به نورالانوار و حقیقة الحقایق می رسد. پس برماست که همواره زیارت عاشورا را بخوانیم و در حفظ و قرائت خالصانه آن بکوشیم. امید است با تأمّل در این نوشتار کوتاه، در ازدیاد معرفت و توجّه بیشتر به جایگاه سندی و رجالی، ابعاد و عمق فرازها و همچنین محتوای متن عرشی و بلند آن، مفید و مؤثر افتد و بصیرت افزاید و عنایت ثارالله و آقای شهیدان عالم را نصیب گرداند، ان شاء الله.

بقيه در ادامه

ادامه مطلب
جمعه 18 آذر 1390  - 12:16 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 39

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 5827121
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی