به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

وهاب دانش پژوه

مکتب تربیتی عاشورا همواره پا برجای است و برای همگان پیام دارد.دوستداران اهل بیت(ع) و عاشقان امام حسین(ع)،پیوسته آن حضرت را الگو و سرمشق خود قرار می دهند و از ایشان درس زندگی می گیرند.

عصر روز تاسوعا،لشکر عمر سعد به سوی خیمه های حسینی حمله ور شد و عرصه را بر یاران امام تنگ کرد.وقتی حضرت اباالفضل(ع)خبر هجوم دشمن را به برادرش داد، امام حسین(ع) فرمود:«به نزد اینها بازگرد و اگر می توانی از آنها مهلت بگیر؛تا امشب را به نماز و راز و نیاز با پروردگار بپردازیم،خدا می داند که من به نماز و تلاوت قرآن عشق می ورزم و دعا و استغفار را دوست دارم».1

عمر سعد پیشنهاد امام را پذیرفت و دستور عقب نشینی داد.امام حسین(ع) و یاران باوفایش آن فرصت را غنیمت شمرده و شب پرماجرای عاشورا را در تاریخ ماندگار کردند و زیباترین صحنه ها را در آن به نمایش گذاشتند.در آن صحرای هولناک که هر لحظه احتمال حمله دشمن می رفت،عاشقان جان بر کف لشکر «توحید»،دور امام حلقه زدند و ضمن اعلام وفاداری خویش،آن شب را به راز و نیاز و تلاوت ایات الهی سپری کردند؛و بدین ترتیب،شبی با قرآن و محفل انس شهدای کربلا برگزار شد.به گونه ای که راوی می گوید:«آن شب،همچون کندوی زنبور عسل از خیمه های حسینی،تا پگاه صبح، صدای قرآن و مناجات به گوش می رسید».2

تلاوت قرآن آن قدر مهم است که امام حسین(ع) با آن همه عزت و اقتدار، برادرش رابه سوی دشمن می فرستد؛تا یک شب مهلت بگیرد، اما نه برای اندکی زنده ماندن،بلکه برای نماز و تلاوت قرآن.آری امام حسین(ع)عاشق نماز ،مأنوس با ایات الهی و اهل دعا و استغفار است و از راز و نیاز با خدا لذت می برد.بر رهروان راستین آن حضرت است که با پیروی و درس آموزی از مولای خود،در راه اقامه نماز و تلاوت قرآن تلاش نمایند و در راستای انس با ایات الهی برنامه ریزی کنند.

ایات الهی،ذکر خدا و یادآور اوست، بنابراین در مواقع حساس و مهم باید این ارتباط و انس بیشتر شود؛تا در برابر مشغله های زندگی، غفلت زدایی کند.از این رو،مشاهده می کنیم که حضرت سید الشهداء در شب عاشورا به قرآن روی می آورد و تلاوت ایات آن را مرهم دردها و بهترین همنشین آن لحظه ها معرفی می کند،و پس از شهادت نیز،بر سر نیزه،ندای قرآن سر می دهد.

شایسته است پیروان آن حضرت، همه به امام و مولای خود اقتدا کرده و همواره با قرآن مأنوس باشند، هرگز از تلاوت ایات الهی و تدبر در آن غفلت نکنند و در فراز و نشیب زندگی به قرآن پناه ببرند؛تا از اضطراب و آشفتگی در امان بمانند.3

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

1.بحارالانوار،ج 44، ص 391.

2.اللهوف علی قتلی الطفوف، فصل دوم،ص 132.

3.اذا التبست علیکم الامور کقطع اللّیل المظلم فعلیکم بالقرآن؛هر گاه حوادث زندگی همچون شب تاریک بر شما هجوم آورد به قرآن پناه ببرید.(بحارالانوار، ج 77، ص 136)

ادامه مطلب
جمعه 18 آذر 1390  - 3:40 PM

تاریخ هر ملتی، جزئی از هویت ملی آن ملت است، و گذشته هر قوم، در واقع بخش مهمی از شناسنامه ملی او به شمار می رود . تاریخ درخشان هر کشور و هر ملتی، در فرهنگ آن جلوه گر می شود، چرا که یکی از پایه های فرهنگ درخشان، تاریخ درخشان و پر افتخار است . از این نظر، تاریخ برجسته هر ملت را می توان از «سرمایه » ها و «گنجینه » های معنوی عمومی آن به شمار آورد که در صورت بهره برداری صحیح از آن آثار و نتایج فراوانی به بار می آورد .

از این دیدگاه، تاریخ حماسی و پر افتخار تشیع، سرمایه ای عظیم و گنجینه معنوی پر بها و ارزنده ای است که یکی از پایه های تاریخی فرهنگ شیعه را تشکیل می دهد و می توان از آن بهره های کلان برد .

در تاریخ تشیع، حادثه عاشورا بر فراز قله ای با عظمت می درخشد و سرچشمه ای جوشان برای فرهنگی پربار و انسان ساز است .

حادثه کربلا گرچه به ظاهر یک حادثه بود، اما تبدیل به یک مکتب شد، مکتبی فرهنگ آفرین . فرهنگ عاشورا طی قرون و اعصار، همواره مایه حرکت و جنبش، و پایگاهی برای جهش به سوی طاغوت ستیزی و کفر زدایی بوده است . در دهه ها و قرن های پس از عاشورا، حرکت های عدالت خواهانه و آزادی طلبانه متعددی شکل گرفت و دل های فراوانی را به سوی خود جلب کرد که همه الهام گرفته از حادثه کربلا بود .

اصول مهم فرهنگ عاشورا را (که به نسل های بعدی منتقل شد و همواره مایه حرکت، اصلاح، بیداری، ظلم ستیزی و انسان سازی بوده) می توان به اختصار چنین جمع بندی نمود:

1- اصل پافشاری در دفاع از حق و مبارزه با باطل

امام حسین علیه السلام یکی از انگیزه های قیام خود را احیای حق و از بین بردن باطل اعلام نمود و فرمود: آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل خودداری نمی گردد؟ ! در چنین وضعی جا دارد که شخص با ایمان (از جان گذشته) مشتاق دیدار پروردگار باشد . در چنین محیط ذلت بار و آلوده ای، مرگ را جز سعادت، و زندگی با ستم گران را جز رنج و آزردگی و ملال نمی دانم (1) .

2- اصل مبارزه با رهبران و زمامداران فاسد

امام معتقد بود که ریشه همه مفاسد و گرفتاری های جامعه اسلامی، تسلط بنی امیه فاسد و مفسد، بر مقدرات مسلمانان است . از این رو فرمود: امروز که امت اسلامی به عنصری مثل یزید گرفتار شده، باید فاتحه اسلام را خواند . (2)

3- اصل آزادگی و آزاد زیستن و ذلت ناپذیری

امام حسین علیه السلام در تمام عمرش با آزادگی و شجاعت و سربلندی و عزت زیست و با شعار «هیهات منا الذلة » به حکومت ضد اسلامی یزید «نه » گفت و با آزادگی و عزت به شهادت رسید .

خاندان عزیز او نیز در دوران اسارت و در راه رساندن پیام انقلاب او، گر چه هزاران مصیبت تحمل کردند، اما هرگز زانوی ذلت در برابر ستم کاران بر زمین نزدند و با سربلندی در مجلس پسر زیاد و زاده معاویه حرف خود را زدند (شیر، شیر است گر چه در قفس باشد!) و آرزوی شنیدن یک کلمه خواهش و تمنا و اظهار ضعف و زبونی را بر دل دشمن گذاشتند .

در فرهنگ عاشورا درس آزادگی، درسی بود که عاشوراییان در طول تاریخ هرگز آن را فراموش نکردند .

4- اصل پایداری در راه هدف مقدس و الهی

امام حسین علیه السلام با یاران اندک در برابر سپاه انبوه ایستاد و نه تنها بیمی به دل راه نداد، بلکه حتی آنان را نیز آزاد گذاشت که بروند یا بمانند و اعلام کرد که یک تنه با دشمن روبه رو می شود . پدرش امیر مؤمنان علیه السلام سال ها پیش فرموده بود: در راه حق، از اندکی پیروان آن وحشت نکنید! (3)

5- اصل مبارزه تبلیغاتی با دشمن در کنار جهاد و شهادت

امام حسین علیه السلام توسط بازماندگان خود پیام انقلاب خود را به گوش مردم رساند . او خود بخش نخست قیام خود را که «خون » بود و «شهادت » ، رهبری کرد، اما بخش دوم را که «پیام » بود و «تبلیغ » به عهده فرزندان و خواهر خود گذاشت و اگر این پیام رسانی نبود، قیام امام حسین علیه السلام تکمیل نمی شد و دشمنان در طول تاریخ آن را تحریف می کردند .

6- استقبال از شهادت در راه خدا و در راه احیای دین خدا

چند دهه پس از رحلت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بنا به علل و عوامل مختلف اجتماعی و سیاسی، روحیه شهادت و فداکاری در راه دین، به فراموشی سپرده شده بود، و مردم در کام دنیا پرستی فرو رفته بودند و عده ای نیز مرعوب خلفای ستم گر بودند و به سکوت تحمیلی کشانده شده بودند . امام حسین علیه السلام با قیام خود، فرهنگ شهادت را زنده کرد و درس فداکاری در راه دین را به نسل های بعدی آموخت .

این ها تنها گوشه ای کوچک و مختصر از فرهنگ غنی و پر بار عاشورا بود و جا دارد که خطیبان و مبلغان ارجمند در ایام محرم و صفر با محور قرار دادن این فرهنگ عظیم و انسان ساز، فضای جامعه را عاشورایی و حسینی کنند تا در پرتو آن، کشور در برابر استکبار و زورمداران معاصر، حسینی وار مقاومت کند . ان شاءالله .

پی نوشت ها:

1) حسن بن علی بن شعبة، تحف العقول، ص 245; محمدبن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج 6، ص 229 .

2) سیدبن طاووس، الملهوف فی قتلی الطفوف، ص 11 .

3) ایها الناس لا تستوحشوا فی طریق الهدی لقلة اهله »، نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، خطبه 201 .

ادامه مطلب
جمعه 18 آذر 1390  - 3:39 PM

دکتر حسین خنیفر

 

عاشورا یک امتحان بزرگ بود که در زمان و مکان خود، بی نظیر بود و حقیقت و جوهره انسان های مختلفی را برملا نمود. عاشورا به نوعی «یوم الفصل» هم بود؛ زیرا حد فاصلی بین دو دسته از آدم ها شد؛ یک عده فرسنگ ها به جلو رفتند و از سکوت تا ملکوت اوج گرفتند و عده ای نیز سیر قهقرایی طی نموده و با این حماسه عظیم، مصداق تعبیر قرآن کریم شدند که می فرماید: «اولئک کالانعام بل هم اضل».1

عاشورا وقتی لب به سخن می گشاید و محفل عاشقانه آن تعداد اندک را به تفسیر می نشیند، آنها را متصلان به حقیقت توصیف می نماید؛ زیرا مقدمه یافتن حقیقت، واقع بینی و حقیقت جویی است؛ تا واقع جو نباشی، حقیقتی را در نخواهی یافت. اگر امام آنها را با حقایق آشنا کرد، چون زمینه حقیقت جویی و واقع بینی را در آنها یافت.

«هر گاه انسان های واقع بین و حقیقت طلب - هر چند اندک باشند - به حد نصاب برسند، آن روز می شود از حقایق سخن گفت».2

بسیاری افراد، بهشتیان روی زمینند؛ زیرا نه اهل لغوند و نه گناه. قرآن درباره ویژگی های بهشت می فرماید: «لا یسمعون فیها لغواً و لا تأثیما».3 انسان بهشت گونه نیز اهل لغو و گناه نیست و یک بهشت متحرک است؛ او دیگر قیدها را شکسته است.

حقیقت آدمی در کربلا برای عده ای این گونه بود؛ زیرا در آن جا، مسیرهای سلوک را یک شبه طی کردند و از تن، جان، مال و دنیای فانی گذشتند و دنیا را به سان یک طریق نگریستن، نگاه کردند؛ نه چشم انداز.

امام علی علیه السلام درباره این نوع نگاه به دنیا می فرماید: «هر گاه کسی «با دنیا» نگاه کند، بینایش می کند؛ اما اگر کسی «به دنیا» نگاه کند، کورش می سازد».4

حسین علیه السلام، معلم تمام انسان ها

وقتی حقیقت آدمی و آرمان اصیل او - که خلیفه اللهی است - ظهور می کند، یک الگوی تمام عیار برای کسانی می شود که بخواهند مسیر آرمان سازی را طی کنند و نقش «کتاب باز» را ایفا می کند؛ خواه آن انسان مسلمان باشد یا غیر مسلمان5 و این اعجاب بزرگ را در قضیه کربلا به خوبی شاهد هستیم.

امام حسین علیه السلام این درس بزرگ را در قالب یک حماسه عظیم به انسان ها یاد داد. اگر بگوییم کربلا یک دانشگاه بزرگ است، شاید باز در حق کربلا و حماسه حسین علیه السلام، ظلم کرده باشیم؛ بلکه باید بگوییم که کربلا، دانشگاهی بزرگ برای همه اعصار بود و واقعیت انسان بودن انسان را در جنبه های مختلف ظلم ستیزی، آزادی طلبی و شکستن یوغ های غیرالهی و زمینی آموزش داد. این حقیقت عظیم انسانی به حدی است که در نگاه مستشرقان، بعد از قرآن و مراسم عظیم حج، پایه و اساس قدرت مسلمانان محسوب می شود. «وینستون» از مستشرقان غربی می نویسد:

«مادامی که مسلمانان قرآنی داشته باشند که تلاوت شود (فراموش نگردد) و کعبه ای که مراسم آن با انسجام و همدلی صورت گیرد و حسینی که یاد شود، هیچ کس قدرت تسلط و سیطره را بر آنان نخواهد داشت».6

فردی مثل مهاتما گاندی در منشور انقلابی خویش، بعد از این که با نظریه معروف «مبارزه منفی» خویش، استعمار انگلیس را در هندوستان زمین گیر کرد و اقتصاد آن گرگ پیر را به مخاطره انداخت، اعلام کرد: «ای ملت هند! من هیچ گونه الگو و روشی از هیچ کس در دنیا برای شکست استعمار پیر برنگزیدم؛ مگر از حسین شیعه»!.7

به طور کلی، تأثیر قیام امام حسین علیه السلام بر جامعه اسلامی را می توان از سه بعد مورد بررسی قرار داد:

1. بعد مصونیت؛ تعظیم و تکریم واقعه طف و جانبازی اباعبدالله و یاران وفادارش، مصونیت سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مسلمانان را تضمین کرد و همتای تلاوت قرآن و مراسم حج تفسیر شده است. (وینستون)؛ البته حدیث ثقلین از حضرت محمد صلی الله علیه وآله، در این خصوص گویاترین است؛ زیرا تمسک به کتاب خدا (قرآن) و توسل به عترت پیامبر که امام حسین علیه السلام نیز از آن شجره طیبه است، مصونیت مسلمانان را از هر خطر به همراه دارد و شاید یکی از علل ذلیل شدن بعضی ممالک اسلامی در قبال توطئه ها، کینه ها و فتنه ها، عدم رویکرد درست به قرآن و دوری از اهل بیت علیهم السلام و اکتفا به مراسم صوری حج بوده است.

2. بعد موجودیت و احساس حضور؛ ملتی که پایگاه واقعی خود را طلب کند و در پی کسب جایگاه شایسته و بایسته خویش باشد، تمسک به آرمان اباعبدالله علیه السلام مشعل راه و پرچم مبارزه و اعلام موجودیت اوست (بولس سلامه).

3. بعد مشروعیت؛ گاهی نیز ایده گرفتن از انگیزه ظلم ستیزی و حق طلبی قیام مولا اباعبدالله علیه السلام، عامل مشروعیت بخشی به قیام ها و مبارزات حق طلبانه است؛ زیرا مولا این راه را به ملل تحت سلطه نشان داد؛ چنان که آزادی هند از چنگال استعمار انگلستان، مرهون قیام امام حسین علیه السلام دانسته شد (گاندی).

ظهور حقایق در کربلا

1. حقیقت همراه

انسان ها به تعبیر روان شناسی، به صورت فردی و تک تک8 یا منحصر به فرد هستند و هر کدام دارای، ویژگی های فردی متمایز و گاهی مشترک دارند؛ اما عین هم نیستند.

از این رو، بعضی حقیقت ها همراه حقیقت مطلب، همساز می شوند که به آنها حقیقت همراه می گوییم؛

افرادی که به محض رسیدن ندا، همراه منادی می شوند، مانند همراهانی که از مکه تا بزرگ ترین قربانگاه تاریخ، یعنی تا کربلای حسین علیه السلام، همراه امام، مثل یک رود زلال جاری شدند. امام حسین علیه السلام، یاران خود را در شب عاشورا فرا خواند و فرمود: اگر در این سرزمین بمانید و نروید، فردا پیش از غروب آفتاب، حتی یک نفر از شما زنده نخواهد ماند. حضرت حتی خبر قطعی شهادت آنان را صریحاً اعلام کرد؛ اما روحیه آنها نه تنها ضعیف نشد و به دل خود ترس راه ندادند، بلکه غرق شعف و شادی گشته، گفتند: عجب! فردا روز پایان فراق و آغاز اوج گرفتن و رسیدن به وصل است.

حبیب بن مظاهر گفت: ای کاش این پرده شب بدرد و تمام شود؛ زیرا فاصله ما با معبود، یک شمشیر است و ای کاش این شمشیر فرود آید و ما را به عشق ازل متصل کند! امام به حبیب بن مظاهر فرمود: فردا کشته خواهی شد؛ اگر مایل هستی، برو! او پاسخ داد: بعد از کشته شدن شما، زنده ماندن ما نه قیمت دارد و نه سود و سپس گفت: ای پسر رسول خدا صلی الله علیه وآله! اگر تو را رها کنیم و برویم، باید روز قیامت، پاسخ هر بر هم زدن پلک چشم خود را در محضر خدا و رسول خدا بدهیم9 و گویا دیگر عبادت ما عبادت نیست و نماز و روزه ما نماز و روزه نیست و... .

از حقایق همراه می توان از حضرت زینب علیهاسلام، ام کلثوم، حضرت رباب، امام سجاد علیه السلام، فرزندان زینب، فرزندان اباعبدالله، حضرت اباالفضل و برادرانش، عبدالله، عثمان و جعفر و... نام برد که سخنان هر کدام از آنها تا ابدیت تاریخ و ظهور قائم آل محمد عجل الله حقیقتی است بر گونه اساطیر و مشعلی است مستدام تا فراخنای تحلیل ها.

2. حقیقت منتظر

حقیقت دیگری که در کربلا خود را نشان داد، حقیقت منتظر و مترصد بود؛ افرادی که در اطراف و اکناف منتظر امام بودند؛ نه بیعت شکنانی که عهد و پیمان خود را در اندک زمانی زیر پا گذارند. حقایق منتظر، در مسیرهای مختلف، از مکه تا کربلا به امام پیوستند و به کربلا آمدند.

اینان آغاز راه را می شناختند و همراه را ارج می نهادند و در پی اتصال بودند. نمونه آنها نافع بن هلال است. او از اشراف کوفه، قاری قرآن و راوی حدیث بود؛ سرداری بزرگ که در رکاب حضرت امام علی علیه السلام، در جنگ های صفین، جمل و نهروان جانبازی ها کرد. امام علیه السلام شب عاشورا از خیمه بیرون آمد تا صحرا و تپه های اطراف را بررسی کند؛ نافع بن هلال هم از خیمه بیرون آمده بود و حضرت را همراهی می کرد. سید الشهداء علیه السلام از او سؤال کرد: چرا همراه من می آیی؟ پاسخ داد: ای پسر رسول خدا صلی الله علیه وآله! دیدم شما به طرف سپاه دشمن می روید؛ بر جان شما بیمناک شدم؛ از این رو، آمدم. امام فرمود: اطراف این صحرا را بررسی می کردم و تا ببینم فردا دشمن از کجا حمله خواهد کرد.

سپس امام به او فرمود: در تاریکی شب، از این مسیر (راهی که میان دو کوه بود) برو و خودت را نجات بده!

نافع گفت: خود را بر قدم های حضرت افکندم و عرض کردم: ای پسر رسول خدا صلی الله علیه وآله! مادرم در عزایم بگرید؛ اگر چنین کنم و تو را رها نمایم؛ پروردگار جهان بر من منت نهاد که در جوار شما به شهادت برسم.10

3. حقیقت تشنه

بعضی از افراد حقایقی تشنه اند؛ اما در آغاز دارای هدف روشنی نیستند و باید آگاه شوند و سپس سیراب گردند تا به یقین برسند. گاه یک پیام، یک حرکت یا یک تذکر11 در شرایطی مناسب، آنها را با هدف و آرمان، همسو و همساز می گرداند. تجلی این ویژگی در کربلا، در خصوص افرادی چون حرّ و زهیر بن القین روی داد. به زعم تاریخ، زهیر حتی با منازل مسیر حرکت امام حسین علیه السلام، از مکه تا کربلا، فاصله ای از جهت طی طریق و اطراق نداشت؛ اما در آغاز از امام فاصله می گرفت و از دیدار با وی ابا می نمود و آن گاه که مقدمات اتصال او با امام توسط همسرش فراهم شد و امام به سوی او آمد و دقایقی با او صحبت کرد، تحولی عجیب و شگرف در روحیه او روی داد؛ مانند دریایی به تلاطم افتاد و از فداکارترین یاران حقیقت طلب در واقعه بزرگ تاریخ، یعنی عاشورا شد.

4. حقیقت منتقم

این نوع حقیقت، شامل افرادی است که بنا به عللی از حضور در متن واقعه معذور بودند؛ اما بعد از رویداد عاشورا، به عنوان یک نیروی معارض یا قدرت پنهان12 ظاهر شدند. بسیاری از این افراد، در زمان واقعه یا بحبوحه انقلاب، امکان حضور نداشتند؛ اما اشتیاق حضور را در دل داشتند و بعد از واقعه، مثل آتشفشانی خاموش، دوباره فعال شدند؛ نمونه آن، قیام های بعد از سال 61 هجری، مثل قیام مختار ثقفی، قیام زید بن علی (قیام زیدیه)، شهدای فخ و... است.

5. حقیقت پیرو، عاشق و مرید

این نوع حقیقت یا واقعیت نهادینه انسانی، شامل افرادی است که سال ها بعد از یک جریان یا واقعه تاریخی زاده می شوند؛ اما از لابلای نقل ها و تاریخ، حقیقت را می شناسند و به آن ارادت می ورزند. آنان این عشق را درونی کرده، همواره با شجاعت از آن یاد می کنند و به صورت پیرو و عاشق باقی می مانند.

عشق آتشین به آن حقیقت دیرین، همه وجوه زندگی، حتی اخلاق و رفتار آنها را همجنس و همسو با آن حقیقت می کند؛ به طوری که آنان تشبه و تمثل به آن را جست وجو می کنند؛ مانند بسیاری از مریدان اباعبدالله علیه السلام در زمان ائمه بعد و یا شیعیان معاصر و مخلص امام حسین علیه السلام که هم در پیروی شاخص هستند و هم در عشق، پایدار و هم مرید جاودانی راه مولا به شمار می روند.

6. حقیقت کور

این حقیقت، شامل آن دسته از افرادی است که چراغ را می بینند؛ اما تاریکی را برمی گزینند؛ راه را می بینند؛ ولی بی راهه را می پیمایند و جالب این که این حقیقت و تبلور آن در هیئت انسانی، هم در زمان واقعه، هم در اوج رویداد و هم پس از آن و حتی قرن ها بعد از آن، همواره کور و سطحی و نارسا باقی می ماند. اغلب مردم کوفه و شام، در سال 61 هجری، این گونه بودند.

نکته ای که در خصوص کوفیان قابل ذکر است، این که آنان دارای فرهنگ ثابت و اراده پایداری نبودند و از جهات منفی، یعنی عهدشکنی و بی وفایی شهره بودند. مردم این شهر، در مقاطع مختلف، مواضع متفاوتی داشته اند؛ گاهی موضع آنها در دفاع از اهل بیت علیهم السلام بوده، با شجاعت بی نظیری، جانب اهل بیت علیهم السلام را تقویت کرده اند؛ چنان چه پایداری آنها باعث شکست ناکثین در جنگ جمل گردید؛ اما در جنگ صفین و یا در زمان امام حسن علیه السلام، در مقابل معاویه کوتاه آمدند و در قضیه کربلا کاملاً عهدشکنانه عمل کردند و جالب این که حضور آنان در کنار حقیقت منتقم، مثل مختار، نیز موضع دیگری از آنها را به نمایش می گذارد.13

حقیقت کور، گاهی به هدف می زند و گاهی نیز پا بر کف خود می گذارد و با انگشت خویش، دیدگان خود را از حدقه خارج می کند. در واقعه کربلا، تابلویی بسیار شیوا و گویا از حقیقت کور معاصران سال 61 هجری به نمایش گذاشته شد.

پی نوشت:

1. «و همانا آنان همچون حیواناتند، بلکه از آن پست تر»، (اعراف(7)، آیه 179).

2. آندره ژید، برگردان مقاله از مجله لاستامپا، کار پژوهش تعزیه، دانشگاه تهران، دانشکده علوم تربیتی، 1372.

3. واقعه()، آیه 25.

4. نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه 82؛ سید محمد باقر موسوی، نگاهی به محرم (عارفانه)، ص 22.

5. حسین خنیفر، متن ادبی محرم؛ اشاره به «... وقایع و حوادث راستین، کتاب های باز هستند» تا واقع بینان با دیده دل آنها را مشاهده کنند و نه فقط مطالعه کنند.

6. دکتر احمد وائلی، خطابه عاشورا (از متن نوار عربی استاد وائلی در سوریه).

7. احمد ناصری، یادداشت های طف، بخش شعر عربی، نسخه تایپی، 1377.

8. (Uniqe)

9. رجال کشی، ص 74، به نقل از، حسینی قمی، مشعل هدایت، ص 43.

10. احمد ناصری، مقاتل الحسینیه.

11. در خانه اگر کس است، یک حرف بس است.

12. .the Hidden Power

13. محمد منصور نژاد، حجت الله محمد شاهی، ردپای عقل در کربلا، ص 55-56.

ادامه مطلب
جمعه 18 آذر 1390  - 3:36 PM

محمد رضا حکیمی

سرآغاز

یکی از نشانه های بسیار سترگ رسالتهای بزرگ، جداسازی "حق" از "باطل" است، در همه نمودهای حق و همه نمودهای باطل. هنگامی که بنا بر زمینه ها و علتهایی حق پوشیده گشت، و اموری به نام "حق" خود را عرضه داشت، و کسانی با بهره جویی از این نام پیش افتادند، همواره نیروی حق کنار می رود و جولان باطل می گسترد. و اگر حق از پایگاه عظیم و خورشیدی خویش

فروافکنده شد، و باطل میدان دار گشت، برای زندگی و انسان چه ارزشی بر جای خواهد ماند؟

اینجاست که رسالت داران بزرگ، و خورشید سازان قرون و اعصار آرام نمی گیرند، و برای زدودن سیاهیهای باطل به پا می خیزند، تا فروغ دامنگستر حق دوباره جان گیرد و بر پهنه های زیست انسانی بتابد، و خردها را روشن سازد، و جانها را زنده کند، و حیات

حیوانی و منحط را به حیات انسانی و متعالی بدل سازد.

از آغاز سلطنت اموی در دمشق، همه گونه زمینه سازی فراهم آمد - به جز آنچه امویان از آن پیش کرده بودند که در تاریخ معروف است - تا حق از پایگاه عظیم خود فرو افتد، و فروغ آن نابود گردد، و باطل میدان دار و حاکم باشد، جاهلیت باز گردد و "حزب اموی" پیروز شود. به خلافت رسیدن یزید (با کوششهای مزورانه، و تهدیدها و تطمیعهای دربار اموی دمشق، و به شهادت رساندن بزرگان اسلام، و چه بسا دخالت مرموز ایادی دربار بیزانس، دشمنان قسم خورده اسلام و قرآن)، بزرگترین دلیل وقوع این فاجعه

بزرگ بود، یعنی فروافکندن حق و نشاندن باطل به جای آن، محو اسلام قرآنی و بازگرداندن جاهلیت سفیانی ...

در تاریخ بشر هیچ گاه فاجعه ای به این عظمت رخ نداده بود، که کسی مانند یزید پسر معاویه، در جای کسی مانند پیامبر آخر الزمان و آورنده قرآن، حضرت محمدبن عبدالله (ص) بنشیند، و به نام خلیفه و جانشین پیامبر خدا و نماینده "نظام قرآنی" و مجری احکام قرآن بر مردم حکم راند، و سرنوشت اسلام و مسلمانان را تعیین کند; موجودی پست و بی مقدار، در جای بزرگترین انسان کامل سده ها و اعصار، اسیری در دست شیطان، در جای تلاوتگر آیات قرآن و فریادگر توحید و عدل و احسان، نقطه سیاهی سراسر پستی و تباهی، در جای خورشید فروغگستر آفاق تعالی و آگاهی، خمیره ای از ضلال جاهلیت، در جای اشعه زلال هدایت ...

و روشن است که پیامد این سقوط بزرگ چیست: از میان رفتن همه آثار تربیت قرآنی و شیوع یافتن همه اوضاع منحط جاهلی.

و در چنان هنگامه ای - هنگامه زوال ارزشها و افول آثار جهادها و شهادتها - چه جای زندگی و سکوت بود، در آن تباهستان تباهیزار حاکمیت یزیدی، و فجور و انحطاط و نیرنگ اشرافیت مشرک جاهلی ... که "لعبت هاشم بالملک ..." را در گوشها می خواندند ...؟ ! و آیا آن چه کس بود که می بایست پرچم خورشید را برافرازد، و قله های کهکشان قرآنی را پرتو افشان سازد، آیا حسین (ع) زنده باشد و اسلام مرده؟ آیا پسر علی و فاطمه (ع) جان داشته باشد و قرآن به صورت جسمی بی جان درآمده؟ این چگونه ممکن است؟ عالم مصری، شیخ محمد محمد مدنی درست می گوید که فریادی از درون، هماره حسین (ع) را مخاطب قرار

می داد که: "ای فرزند پیامبر! تو مرد میدان این مبارزه ای! ".

و آن امام شهیدان خود چنین می گفت:

"انی لا اری الموت الا سعادة، ولا الحیاة مع الظالمین الا برما." (1)

من اکنون خوشبختی را در مرگ می بینم، و از زندگی با این ستمگران به تنگ آمده ام.

و می گفت:

"اللهم انک تعلم انه لم یکن ما کان منا، تنافسا فی سلطان ولا التماسا من فضول الحطام، ولکن لنری المعالم من دینک، و نظهر

الاصلاح فی بلادک، و یامن المظلومون من عبادک ..." (2)

خداوندا! تو خود می دانی که قیام ما برای آن نیست که به حکومتی برسیم یا چیزی از مال و متاع دنیا به چنگ آوریم، بلکه ما می خواهیم راه روشن دین تو را به همگان نشان دهیم، و شهرها و آبادیها را از چنگ فساد رها سازیم، تا مظلومان ستمکش نجات

یابند و ...

پس رسالت جداسازی حق از باطل و عدل از ظلم به منظور پایداری حق و عدل و نابودی باطل و ظلم - همواره - رسالتی عظیم است، و عاشورای عظیم تجلی تام ادای این رسالت است. به هراندازه فاجعه قرار گرفتن یزید در جای حضرت محمد (ص) بزرگ است، و ظلمات آفرین، و جاهلیت زنده کن، به همان اندازه حرکت بیداری آفرین عاشورا بزرگ است ... عاشورا دست بلندی است که از افق شهادت کربلا برآمد، و تا قله خورشید فرا رفت، و تا هماره تاریخ برفراز ماند، و سیاهیهای جاهلیت از نو جان یافته را - در همه ابعاد الحاد و ظلم و فجور و ظلالت و بیخبری - از چهره خورشید اسلام و قرآن فرو شست. عاشورا فریادی است که برای همیشه خواب غفلت را از سرهای شورگستران آبادیها و افقها بیرون کرد. عاشورا برای همیشه حق را از باطل جدا ساخت، تا دیگر یزیدیان

عصرها نتوانند، با پوشش اسلام، جاهلیت را زنده سازند، چه جاهلیت کهن و چه جاهلیت نو.

بقيه در ادامه

ادامه مطلب
جمعه 18 آذر 1390  - 3:33 PM

اشاره

در این نوشتار قصد آن داریم نمونه هایی از دریای معارف، کرامات، اخلاق، موضع گیری های زیبا و دقیق امام حسین «علیه السلام» را به نظاره بنشینیم. بدیهی است این مقدار قطره ای از اقیانوس عبرت هاست. اما افسوس که از بسیاری از آن ها بی خبریم و حتی برخی نمی دانند که امام حسین «علیه السلام» چقدر سخنان راهگشا و متنوع دارد. اخیرا در کتاب موسوعة کلمات الحسین «علیه السلام» یا سخنان امام حسین «علیه السلام» از مدینه تا کربلا سخنان آن حضرت چاپ شده است.

بقيه در ادامه

ادامه مطلب
جمعه 18 آذر 1390  - 3:32 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 39

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 5822857
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی