به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

  دو تن از فرزندان زهرای مرضیه (س) معصوم و دختران ایشان نیز بانوان ویژه ای هستند!بنابراین برای رشد و کمال آنها باید انرژی کمتری صرف شود اما مادر برای تربیت آنها با گفتمان و تفکر توحیدی تمام تلاش خود را می کند.

 
خبرگزاری فارس: آیا فرزندان حضرت زهرا(س) نیاز به تربیت داشتند؟

 

شبستان، زهرا امینی مجد، عضو هیئت علمی مرکز مطالعات و تحقیقات زنان (وابسته به حوزه علمیه خواهران کشور) در رابطه با بازخوانی ابعاد مختلف وجودی و حیات معنوی ائمه معصومین (ع) به ویژه حضرت زهرای مرضیه (س) به خبرنگار شبستان گفت: ما باید الگوهای مربوط به حیات معنوی و زندگی عملی ائمه (ع) و ابعاد مختلف وجودی آنها را مدام بازخوانی کرده، در این باز خوانی با توجه به شرایط زمانی و مکانی به نکات جدیدی برسیم و به آن الگو نزدیک تر شویم. به عبارت دیگر آنها را از حالت اسوه خارج کرده و تبدیل به الگو عملی در زندگی کنیم.

وی افزود: سیره تربیتی حضرت فاطمه زهرا (س) را در دو سرفصل و به دو شکل می توان تحلیل کرد در این زمینه گاه منظور ما آن دسته از الگوهای تربیتی هستند که به صورت عملی در مواقعی که حضرت مسئول تربیت افراد به خصوص فرزندان خود بوده اند پیاده کرده و استفاده می کردند و گاه سیره تربیتی صدیقه طاهره (س) از این دیدگاه تحلیل می شود که رشد یافتگی حضرت در دامان وحی، چه مدل تربیتی از ایشان تولید کرده بود؟ یعنی از یک سو شخصیت ایشان به عنوان یک الگوی تربیت یافته بررسی می شود و از سوی دیگر به عنوان یک مربی مترقی که دارای ویژگی های یک انسان کامل است.

الگو بودن به معنای دست نیافتن است؟

زهرا امینی مجد تصریح کرد: در تقسیم اول موضوع بحث این است که حضرت زهرای مرضیه (س) به صورت عملیاتی، چه الگوهایی را مدنظر داشته و چه نوع الگوهایی را برای تربیت فرزند تولید کرده اند؟ مقام عصمت، ویژگی های منحصر به فرد، محدثه بودن و ولایت تکوینی فاطمه اطهر (س) و از سوی دیگر مرجعیت ایشان در باب فهم دین و قدرت تفقه ایشان، و از سوی دیگر منحصر به فرد بودن خانواده، همسر و فرزندان این بانوی بزرگوار، این خانواده را به یک خانواده اسوه تبدیل می کند و ما از این خانواده اسوه، یک خانواده الگو را نیز با توجه به شرایط اصلی و نسلی استخراج می کنیم چرا که قابلیت این الگو بودن را دارا هستند.

وی خاطرنشان کرد: الگو و اسوه بودن افراد، به معنای دست نیافتنی بودن آنها نیست که به این بهانه از آنها دور شده و از نزدیک شدن به مدل و سبک زیست آنها و نظام معنایی حاکم بر این سبک زندگی فاصله بگیریم. درصد توجهات و اهتمام حضرت زهرا(س) در تربیت فرزند، به دلیل آشنایی کامل با گفتمان و تفکر توحیدی در تمام زوایای آن، که شامل نگاه خاص به نبوت، امامت، نگاه خاص به مدل زندگی و به اخلاق است و به دلیل تسلط بر الگوی زندگی توحیدی، نزدیک کردن فرزندان به مدل زندگی توحیدی بوده است.

تربیت؛ قبل از تشکیل نطفه آغاز می شود

عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات و مطالعات زنان افزود: دو تن از فرزندان این بزرگوار معصوم و دختران ایشان نیز بانوان ویژه ای هستند و شاید به نظر برسد که برای رشد و کمال آنها باید انرژی کمتری صرف شود اما با این وجود حضرت فاطمه طاهره (س) تمام تلاش خود را به کار می برند و به کلیه جزئیات در پرورش این فرزندان توجه می کنند یعنی به بهانه اینکه این افراد دارای قابلیت عالی انسانی هستند و اساساً دو تن از آنها دارای مقام عصمت و امامتند، ایشان هرگز و در هیچ لحظه ای از پرورش آنها صرف نظر نمی کند.

وی تصریح کرد: این در حالی است که حداکثر مدت معاشرت این فرزندان با مادر 8 یا 7 سال بیشتر نبوده است چون حضرت در 9 سالگی ازدواج کرده و در 18 سالگی به شهادت می رسند. یعنی اولین فرزند ایشان امام حسن مجتبی (ع) نزدیک به 8 سال با مادر زندگی کرده اما شخصیت های پرورش یافته در خانه این بانو نشان می دهد که این مادر براساس تعالیم شریعت که تاکید می کند تربیت از قبل از تشکیل نطفه آغاز می شود از بدو کودکی، به ملاک های دینی در تربیت فرزندان توجه داشته است.

امینی مجد ادامه داد: حضرت مرضیه (س) دعاهایشان را در محضر فرزندان انجام می دادند و در مقابل نوع دعاهای مادر برای فرزندان سوال به وجود می آمد، و حضرت مسایل را توضیح می دادند. مانند مورد مشهور « الجار ثم الدار». نکته قابل توجه در این مطلب آنست که ببینیم این کودکان در چه سنی و چه افرادی هستند؟ با این وجود حضرت زهرا(س) چه سخت گیری های معنوی و عبادی در سیستم تفکر توحیدی نسبت به تربیت فرزندان دارند. البته با توجه به میزان توان و طاقت فرزندان.

وی تصریح کرد: بنابراین در الگوسازی باید به ظرفیت ها و نکات خاص، توجه داشت. یک مادر طبیعی با یک فرزند معمولی نمی تواند آنچنان که حضرت حسنین (ع) را بیدار نگه می داشتند، یک کودک 2 یا 3 ساله را در شب 23 رمضان برای استفاده از فیوضات این شب بیدار نگه دارد. اما این عمل بیانگر آن است که اولاً مدل مطلوب و خانواده الگو و روابط متعالی این مدل و این نوع الگو و خانواده هستند و دیگر اینکه براساس شرایط اصلی و نسلی، این مدل باید باز تولید شود. افراد باید به این مدل نزدیک شوند به عنوان مثال اگر فرزندی در 3 سالگی این قابلیت را ندارد و به تدریج در سنین بالاتر این قابلیت در او ایجاد می شود حداقل به واسطه تمسک به حضرت زهرا و آثار وضعی این تمسک از همان سنین کودکی به او بیاموزیم که بخشی از شب را بیدار بماند و به تدریج این مقدار بیداری را افزایش دهیم.

آیا فرزندان حضرت زهرا(س) نیاز به تربیت داشتند؟ 

عضو هیئت علمی دفتر مطالعات و تحقیقات زنان خاطرنشان کرد: هنگامی که این مدل، ویژگی ها، ضرورت ها و فواید آن، ایجاد و به درستی درک و فهم شود، خانواده ها می توانند با توجه به شرایط ، خود را به این مدل نزدیک کنند. حضرت در حرکت و سوق دادن فرزندان به سمت مدل زندگی توحیدی اهتمام ویژه ای داشتند. به عنوان مثال حضرت در هنگام ایثار، احسان و تمسک به فضایل اخلاقی، فرزندان خود را در کنار خود دارند و به عمد و با دقت و دادن برخی تذکرات و تشریح برخی نکات فرزندان را نیز با خود همراه می کنند. به عنوان نمونه ماجرای معروف ایثاری که در سوره انسان به آن اشاره شده است. پس این نشان می دهد که با وجود ظرفیت بالای این فرزندان و اینکه آنها حتی اگر رها می شدند قطعاً باز مسیر صحیح را انتخاب می کردند، اما حضرت تا این حد نسبت به پرورش و رشد یافتگی دینی و اخلاقی آنها اهتمام داشتند.

این محقق مسایل زنان یادآور شد: این بانوی بزرگ اسلام به عمد حضرت امام حسن و امام حسین (ع) را مرتباً به جلسات درس و بحث پیامبر، معاشرت زیاد با پیامبر و استفاده از محضر ایشان تشویق می کردند. جالب است که نقل شده امام حسن (ع) به دلیل همین تشویق های مادر هرگاه آیه ای نازل می شد یا نکته جدیدی توسط پیامبر گفته می شد سریع آن را حفظ کرده و به منزل می آمدند و به مادر می گفتند. و امیرالمومنین (ع) هنگام بازگشت به منزل متوجه می شدند که حضرت صدیقه طاهره از اخبار اطلاع دارند.

ایجاد بصیرت و قدرت تحلیل در فرزندان 

امینی مجد افزود: با توجه به عمر بسیار محدود طاهره صدیقه(س) ما در بررسی سیره تربیتی ایشان بیشتر باید به آثار و محصولات زندگی ایشان یعنی حسنین(ع) و زینبین(س) مراجعه کنیم به علاوه براساس انگیزه شدیدی که برای سانسور کردن اهل بیت(ع) در طول تاریخ وجود داشته، بسیاری از اخبار ائمه بخصوص زهرای زهره پیامبر(ص) به ما واصل نشده است. اما با وجود این دو محضور، یعنی عمر کوتاه حضرت و منعی که در معرفی شخصیت ایشان وجود داشت، اما باز به صورت گسترده روایاتی درباره فضایل ایشان، برخورد متعالی با فرزندان و تلاش برای تحقق ابعاد مختلف زیست توحیدی فرزندان وجود دارد.

وی یادآور شد: حضرت حتی در جریان ظلمی که پس از سقیفه بر امام علی (ع) وارد شد، شبها حسنین(ع) را نیز با خود همراه کرده و به در منزل مهاجر و انصار می رفتند و در تمام ابعاد مبارزه (به عنوان نمونه حضور در بیت الاحزان) فرزندان را با خود همراه می کردند و گاه حتی جلوتر از خود آنها را به بیت الاحزان می فرستادند. هدف از این کار فراگیری مبارزه به خصوص در امر ولایت و فراگیری اجتهاد و تلاش کامل در مسیر تحقق آرمانهای دین توسط فرزندان بود. با وجود اینکه این فرزندان به صورت خودآگاه، در این مسیر اطلاعات کامل را دارا بودند. و اوج این همراهی در مساله حمایت از ولایت دیده می شود.

ویژگی منحصر به فرد زهره زهرای پیامبر(ص)

این محقق تصریح کرد: نکته مهم دیگر در این زمینه آنست که حضرت زهرا (س) به عنوان یک متربی و فرد پرورش یافته در دامن نبوت و وحی چه ویژگی هایی داشتند؟ که در اینجا باید مجموعه ای از امتیازات منحصر به فرد ایشان را ارایه کرد. فاطمه اطهر(س) انسان کاملی است با یک ویژگی منحصر به فرد که در مورد هیچیک از مخلوقات در عالم رخ نداده و آن اینکه، حضرت مصداق حدیث لولاک لما خلقت الافلاک هستند. لولا فاطمه لما خلقتما؛ طبق این حدیث قدسی خداوند می فرماید: نبی مکرم اسلام با آن ویژگی های خاص و امیرالمومنین(ع) که عنوان امیرالمومنین تنها در مورد ایشان به کار می رود و مسیر اسلام با وجود ایشان سامان پیدا می کند، اما اگر فاطمه(س) نبود شما نیز نبودید و ایشان بهانه خلقت جهان هستند. هر چند که تمام ابعاد مختلف زندگی ایشان نیازمند بحثهای تفصیلی است. عظمت شخصیت ایشان، بینش عمیق و بصیرت سیاسی ایشان، دختری در سنین خردسالی، بصیرت و فهم سیاسی یک انسان کامل دارد حمایت های حضرت در دوران خردسالی از پیامبر مثال زدنی است و این بینش در زمان امیرالمومنین(ع) به اوج می رسد. یا جریان خطبه فدک، حضرت به دلیل یک قطعه زمین این خطبه را قرائت نمی کنند، بلکه اساساً این جریان مطرح شد تا به مردم فهمانده شود که ببینید و بدانید که افرادی این چنین که حتی ظاهر قرآن را نمی فهمند و براساس بدفهمی از قرآن به پیامبر تهمت می زنند که فرمود ما برای فرزندانمان ارث برجا نمی گذاریم در حالی که براساس آیات قران، انبیا برای فرزندان خود ارث گذاشتند، زعامت امت را در دست گرفته اند. حضرت می خواستند مردم این موضوع را درک کنند که افرادی که فهم قرآن را ندارند و حتی تا این حد بصیرت ندارند چگونه می توانند ولی مردم و جامعه باشند؟

مامیوه بهشتی نداریم پس نمی توانیم تربیت فاطمی داشته باشیم!؟ 

وی افزود:این انسان که فنای فی الله است شاید لفظ بندگی را هم حتی نمی توان در رابطه با ایشان به کار برد، این فرد موقعیت ممتازی نیز نزد پروردگار دارد. جریان مصحف حضرت زهرا (س) و وحی به ایشان را اهل بیت فراوان فرموده اند. از امام صادق (ع) نقل است که مصحف حضرت زهرا(س) علم اولین و آخرین را در بردارد و مسلماً این سطح از ظرفیت ها، قابلیت ها، بصیرت و معرفت کاشف از ظرفیت های فراوان پدر و مادر ایشان است درست است که عنایت پروردگار بود اما چه شد که چنین موجودی پدید آمد؟ ایشان در چه دامانی رشد پیدا کردند؟ قطعاً عناصر تربیتی نیز در این زمینه موثر بوده است.

امینی مجد خاطرنشان کرد: تصور نکنیم که ما در مسایل تربیتی، اختیاری نداریم یعنی چون به صورت معنادار، با حضرت فاطمه (س) و پدر و مادر ایشان فاصله داریم پس نمی توانیم چنین محصولی داشته باشیم. ما نسبت به نزدیکی به آنها امر شده ایم. قابلیت ها و ظرفیت های بالقوه ما برای رشد و کمال به قدری زیاد است که می توانیم آنها را الگو قرار دهیم از سوی دیگر متدها و روشهای تربیتی آنها قطعاً قابل اجرا است. یعنی اگر نمی توان محصولی مانند حضرت زهرا(س) پرورش داد اما می توان بر موضوع طهارت نفس تاکید فراوان داشت می توان بر مسایل آمادگی برای بارداری دقت کرد شرایط روحی، شرایط مادی و شرایط معنوی را کنترک کرد. ما به میوه بهشتی دسترسی نداریم اما می توانیم به رزق حلال توجه داشته باشیم و اینکه با رزق حلال می توان یک نسل طیب و طاهر داشت.

ادامه مطلب
دوشنبه 25 اردیبهشت 1391  - 12:03 AM

 التزام به همدوشى با عالمان و نشست و برخاست با فاضلان داشته باش که آن براى کسب کمالات زمینه کامل را فراهم مى سازد و برایت ، توان و مهارت در یافتن پاسخ مجهولات را به دنبال دارد.

 
خبرگزاری فارس: وصیت علامه حلی به فرزندش

 

برخی بزرگان دین ما چنان برکت عمری داشتند که خداوند به واسطه آنها سفره گسترده ای از معارف را برای مردم گشود به طوری که نه تنها یک گروه و یک کشور و یک نسل بلکه نسل بعد از نسل جیره خوار خوان پر برکت آنها شدند.

یکی از این علمای بزرگ و برجسته که در علم و تقوا زبانزد خاص و عام بود علامه حلی است. این بزرگوار از خود آثاری به جای گذاشت که سالیان سال گروه گروه از طلاب و فضلا از درخت وجودی اش خوشه چینی کردند.

حال از عمر او شصت سال می گذرد و می خواهد فرزندش را وصیت کند. وصیت به میوه دلش بعد از گذشت شصت بهار از زندگی پربار و پربرکتش. به درستی که این وصیت نامه می تواند راه را نشان دهد به آنها که طالبند و از آثار علمی او استفاده کرده اند. ره توشه ای دنیوی و اخروی برای تربیت یافتگان حوزه.

او خطاب به فرزندش فرمود: برایت و صیت مى کنم به :اینکه همدوش با تقوى الهى باشى ، که آن – بیقین - سنت پایدار و واجب حتمى و سپر نگه دارنده توشه ماندگار است . و (آن ) پر سودتر چیزى است که انسان براى روزى که چشمها از هیبت آن روز گشاده و خیره مى ماند(1)و یار و یاور نیست ، خواهد داشت .

التزام به پیروى اوامر خداوند تعالى و انجام دادن آنچه او مى پسندد و پرهیز از آنچه او ناخوش دارد و دورى از نواهى خداوند تعالى .کسب فضایل علمى و عروج از پستى نقص به بالاترین نقطه کمال و اوج گیرى در آسمان عرفان و نه سقوط به جایگاه جهال و (و عمرت را با) گرایش عاشقانه به پسندیده ها و یارى برادران دینى و پاسخ دشتخو را به سخن نیکوگفتن و نیکو رفتار را با چهره باز پذیرفتن بگذران !

پرهیز از رفاقت با انسانهاى پست و همنشینى با افراد نادان ، زیرا رفاقت و همنشینى با آنان خلق و خوى ناپسند و باطن پست برجا مى نهد.التزام به همدوشى با عالمان و نشست و برخاست با فاضلان داشته باش که آن براى کسب کمالات زمینه کامل را فراهم مى سازد و برایت ، توان و مهارت در یافتن پاسخ مجهولات را به دنبال دارد.

باید، امروزت از دیروزت بهتر باشد. تو و التزام به صبر و توکل و رضا. هر روز و شب ، محاسبه نفس کن ! از خداوند بسیار آمرزش بخواه !از نفرین مظلوم بترس بخصوص از نفرین یتیم و پیرزن ، که خداوند در مورد شکستن دلشکسته ، گذشت نمى کند.

تو و التزام به نماز شب ، که رسول الله صلى الله علیه و آله بر آن تشویث کرده و دعوت به اقامه آن کرده و فرموده است : (( من ختم له بقیام اللیل ، ثم مات ، فله الجنه (2) )) : هر که آخرین عملش ، اقامه نماز شب باشد و بمیرد، بهشت براى او باشد. تو و التزام به صله رحم ، که بیقین ، به عمر آدمى مى افزاید.

تو و التزام به خوشرویى . همانا رسول الله صلى الله علیه و آله فرمود: (( انکم لن تسعوا الناس باموالکم ، فسعوهم باخلاقکم ! )) : همانا شما را نرسد که با اموالتان ، تمامى افراد را در آسایش قرار دهید، لذا آنان را با اخلاقتان خشنود سازید.

تو و التزام به توجه و مراقبت از ذریه پیامبر، که همانا خداوند همانا در سفارش به آنان تاکید کرده و پادش رسالت و ارشاد مردم را دوستى و مهرورزى به آنان قرار داده است . خداوند تعالى فرموده است : (( قل لا اسالکم علیه اجرا الا الموده فى القربى ... (3) )): بگو در ازاى رسالت ، پاداشى از شما خواستار نیستم ، مگر دوستى در مورد خویشاوندان .

حضرت رسول الله فرموده : (( انى شافع یوم القیامه لاربعه اصناف - و لو جاووا بذنوب اهل الدنیا -: رجل نصر ذریتى و رجل بذل ماله لذریتى عند المضیق ، و رجل احب ذریتى باللسان و القلب و رجل سعى فى حوائج ذریتى اذا طردوا و شردوا.(4) )): بیقین من در قیامت شفاعتگر چهار گروه - هر چند گناهشان به اندازه تمام گناهان مردم باشد - خواهم بود: مردى که ذریه مرا یارى کند، مردى که به هنگام تنگدستى ذریه ام ، از مالش ‍ به آنها ببخشد، مردى که به زبان و قلب ، ذریه مرا دوست داشته باشد و مردى که به هنگام بى سر و سامانى ذریه ام در رسیدگى به حاجاتشان کوشش کند.

تو و التزام به بزرگداشت علما و احترام به آنان ، که حضرت رسول الله صلى الله علیه و آله فرمود:(( من اکرم فقیها مسلما، لقى الله تعالى یوم القیامه و هو عنه راض . و من اهان فقیها مسلما لقى الله تعالى یوم القیامه و هو علیه غضبان . (5)))) هر که ، مسلمان دین شناس را گرامى دارد تا در قیامت ، خدا را راضى و خوشحال از خود خواهد یافت و هر که مسلمان دین شناس را کوچک شمارد و اهانت کند، در قیامت خدا را ناراضى و خشمگین از خود، خواهد یافت .

حضرت رسول الله صلى الله علیه و آله نگاه به چهره عالمان را، از جمله عبادتها شمرده است و نگاه به در خانه عالمان را عبادت دانسته و رفت و آمد با دانشمندان را عبادت خوانده است .

تو و التزام به کوشش فراوان براى افزودن علمت و ژرف نگرى در دین ، که حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام به فرزندش فرموده است :((تفقه فى الدین ، فان الفقهاء ورثه الانبیاء. و ان طالب العلم یستغفرله من فى السماوات و من فى الارض ، حتى الطیر فى جو السماء و الحوت فى البحر. و ان الملائکه لتضح اجنحتها لطالب العلم رضى به .

(6) )): در دین ژرف بنگر! زیرا دین شناسان ، جانشینان پیامبران هستند. براى طالب علم ، هر چه در آسمانها و هر چه در زمین هست - حتى پرنده در آسمان و ماهى در دریا - طلب آمرزش مى کنند و فرشتگان به دلیل خوشنودى از طالب علم بالهاى خود را خاک فرش آنان مى کنند.

بپرهیز از کتمان دانش و بازداشتن شایستگان از فراگیرى علمت ، زیرا خداوند تعالى مى فرماید:((ان الذین یکتمون ما انزلنا من البینات و الهدى من بعد مابیناه للناس ‍ فى الکتاب اولئک یلعنهم الله و یلعنهم اللاعنون . (7) )): کسانى که نشانه هاى روشن و رهنمودى را که فرو فرستاده ایم ، بعد از آنکه آن را براى مردم در کتاب توضیح داده ایم . نهفته مى دارند، آنان را خدا لعنت مى کند و لعنت کنندگان لعنت شان مى کنند.

و حضرت رسول الله صلى الله علیه و آله فرمود:((اذا ظهرت البدع فى امتى ، فلیظهر العالم علمه . فمن لم یفعل ، فعلیه لعنه الله . (8) .)) : هنگامى که در امتم ، بدعتها آشکار و فراگیر شد، دین شناسان باید علمشان را آشکار کنند و در اختیار همه قرار دهند. کسى که چنین نکند، لعنت و نفرین الهى بر او خواهد بود.

تو و التزام به تلاوت قرآن عزیز و تفکر در معانى آن و رعایت اوامر و نواهى اش و تتبع در اخبار نبوى و آثار محمدى و جستجو (و فهم ) معانى آن ها و تامل کردن تام در آنها. البته من ، کتابهاى زیادى در تمامى این زمینه ها برایت نگاشته ام . این ، آنهایى بود که وظیفه تو بود. اما آنچه به من مربوط است و نفعش به من بر مى گردد، (عبارت است از): این که با طلب رحمت برایم در بعضى از اوقات ، مرا یاد کرده و مورد تفقد قرار دهى .

و این ثواب بعضى از طاعتهایت را براى من بفرستى .و در یاد کردم ، کم نگذار! که (اگر چنین کنى ) اهل وفا تو را جفا کار خوانند، و در یاد کردم زیاده روى مکن ! که (اگر چنین کنى ) آنان که اهل نیکى اند، تو را به کوتاهى در حق پدر به هنگام زندگانى نسبت مى دهند. بلکه در خلوتهایت و پس نمازهایت یادم کن !

و آنچه از بدهکارى ها و تعهدات واجب بر عهده ام هست (و خود انجام نداده ام ) تو قضا کن ! و در حد توانت ، بر سر مزارم به زیارتم بیا و مقدارى از قرآن تلاوت کن ! و هر کتابى که نوشته ام ، ولى خداوند براى به پایان رساندنش ، مهلتم نداده است ، تکمیل کن ! و هر چه از خلل و نقصان و خطا و نسیان در آنى مى یابى اصلاح کن !

این وصیت من است به تو. خداوند از جانب من بر تو ناظر است و السلام علیک و رحمه الله و برکاته . و الله اعلم بالصواب .

پی نوشت:

1-اشاره به آیه 42 از سوره 4 (ابراهیم ):.... لیوم تشخص فیه الابصار.

2-فقیه ، ج 1، ص 1373

3-42 (شورا): 23: ترجمه آقاى فولادوند.

4-کافى ، ج 4 ص 60، ح 9

5-فقیهت ج 2 ص 36، ح 3.

6-عوالى اللالى ، ج 1 ص 359، ح 31

7-فقیه ، ج 4، ص 387، ح 5834

8- بقره 159، ترجمه آقاى فولادوند.

9-کافى ، ص 54، ح 2.

تهیه و فرآوری : محمد حسین امین

ادامه مطلب
دوشنبه 25 اردیبهشت 1391  - 12:03 AM

 جامعه امروز ما آرمانی نیست و مملو از مفاهیم جنگ و ظلم و جور و تعدی و تجاوز و فقر و فساد و فحشا است؛ نسخه ای که از این مفاهیم چشم بپوشد، هرگز وهرگز توان اداره جامعه و اصلاح آنرا نخواهد داشت.

 
خبرگزاری فارس: رابطه اسلام، صلح و جنگ

 

بحث رابطه «اسلام» با «صلح و جنگ» از مباحثی است که بواسطه روابط سیاسی حاکم بر دنیای امروز و بیشتر در سه دهه اخیر مورد توجه بیشتر افکار عمومی، و به تبع آن مجامع علمی قرار گرفته است .به نظر می رسد ریشه توجه به این مسئله و نقطه آغاز آن، مباحث سیاسی و نحوه تعامل کشورهای غیر مسلمان با مسلمانان باشد؛ که این تعامل در برهه ای از زمان حمله های رسانه ای افراطی ! بر علیه اسلام با عناوین «خشونت طلبی» و «تروریسم» را در پی داشت؛

همین تبلیغات رسانه ای گسترده جلب نظر عموم مردم را کرده و همه - کم و بیش - در پی فهم صحیحی از این ارتباط  برآمدند(1) و در نهایت افکار دانشمندان در مجامع علمی را به میدان کشیدند تا بتوانند حقیقت این مسئله را به نحو صحیحی حل و فصل کنند و فهم صحیحی از اسلام داشته و رابطه آن با خشونت و ترور را دریابند . ولی هنوز که هنوز است جو حاکم بر افکار، بواسطه سیطره ابزار رسانه ای غرب بر مداری غیر علمی سیر می کند. و ترسیم آن مدار توسط سیاستمدارانی صورت می پذیرد که منافع خود را در دامن زدن به این "شایعه" می بینند که اسلام قرین خشونت است و با صلح سر سازش ندارد !

اولین قدم برای شناختن حقیقت در این مسئله بطور منطقی مراجعه به متون اصیل(2) اسلامی است. چرا که در هر حال تعالیم اسلام جزو علوم نقلی است و علوم نقلی، همانگونه که از نام آن پیدا است، نقلی و وابسته به متون و اسناد و مدارک موضوع خود می باشد، و در نتیجه هم مقدمات، هم روش تحقیق، و هم نتایج آنها با علوم عقلی متفاوت است؛ هر چند معقول باشند ! یعنی معقول بودن مباحث نقلی، آنها را از محدوده علوم نقلی خارج نمی کند و تخلف از روش شناسی (متدولوژی) تحقیق این علوم، کار درستی نیست.

ما از ابتدا می گوئیم اسلام آئین زندگی است؛ نه آئین عبادت و نه آئین عشرت؛ نه آئین رهبانیت و نه آئین تجمل؛ نه آئین صلح و نه آئین جنگ؛ اسلام آئین زندگی است و زندگی مجموعه ای به هم تنیده از تمامی این مفاهیم و واقعیتهای دنیائی ، آمیخته با حقائقی ماورائی است که اگر به نفع یکی از دیگری چشم فرو بندیم بی شک به خطا رفته ایم و طبعا از مسیر صحیح شناخت اسلام منحرف شده ایم زیرا بررسی یک کل با بررسی کامل تمام اجزاء آن امکان پذیر است.

نسخه رفتار آرمان گرایانه برای جامعه آرمانی، به درد جامعه امروز نمی خورد؛ نسخه آرمان گرا باید برای جامعه امروز طوری پیچیده شود که جامعه امروز را به سمت جامعه آرمانی سوق دهد. جامعه امروز ما آرمانی نیست و مملو از مفاهیم جنگ و ظلم و جور و تعدی و تجاوز و فقر و فساد و فحشا است؛ نسخه ای که از این مفاهیم - به حجت اینکه مفاهیمی نا پسند هستند - چشم بپوشد، هرگز وهرگز توان اداره جامعه و اصلاح آنرا نخواهد داشت. و دور انداختن، محکوم کردن، و متهم کردن برنامه ای خاص، به صرف اینکه در آن این مفاهیم بکار رفته، کاری به دور از خرد و منطق است.(3)

با تصور گل و بلبل، نمی توان عمل کسی را که وسائل طاعون زده را به آتش می سوزاند محکوم کرد ! با خیال تعادل قوا و سلامت، نمی توان عمل کسی که به زخم چرکین داغ می گذارد را تقبیح نمود ! اگر طاعون است، باید آتش زدن را پذیرفت؛ و اگر بیماری است، باید داغ نهادن را تحمل کرد.

سخن بسیار ساده است؛ اگر می خواهید تنها و تنها راجع به «صلح»، و در محیطی مجرد از سایر مفاهیم بیندیشید، حرفی نیست؛ ولی اولا بدانید که این محیط تنها می تواند محیطی آکادمیک باشد؛ و نتایج تحقیقتان به درد عمل در محیط اجتماع نمی خورد. و ثانیا اگر به سراغ اسلام می آئید نیز از این قاعده پیروی کنید و فقط از همین بعد و به همین مفهوم در اسلام نظر کنید ! ما که می گوئیم اگر سخن از اسلام است و قضاوت درباره آن، باید کتاب اسلام را خواند، نه فصلی از فصول آنرا !ولی اگر هم خواستید تنها فصلی از آنرا بخوانید، آنرا با همان فصل از کتاب خود تطبیق دهید. مقایسه فصل صلح کتاب دیگری با فصل جنگ کتاب اسلام، اگر نگوئیم احمقانه است ! لا اقل ناعادلانه خواهد بود .

اکنون عناوینی از فصول جنگ و صلح کتاب اسلام را بررسی می کنیم تا بدانیم که در چه سطحی از مقبولیت و معقولیت قرار دارد و آیا صاحب چنین اصول و احکامی را می توان صلح طلب دانست یا خیر ؟!

 

دستور عمومی اسلام به پیروان آن

قرآن مى فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده اید! همگى در صلح و آشتى در آئید» (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً ( (4) «سِلْم» و «سلام»، در لغت به معنى صلح و آرامش است و بعضى آن را به معنى اطاعت تفسیر کرده اند، و این آیه همه افراد با ایمان را به صلح و سلام و تسلیم بودن در برابر فرمان خدا دعوت مى کند .

 

دستور برخورد با غیر مسلمانان

قرآن مى فرماید: «اگر یکى از بت پرستان از تو در خواست پناهندگى کند به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود» (وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ إِسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتّى یَسْمَعَ کَلامَ اللّهِ)(5).یعنى، در نهایت آرامش با او رفتار کن، و مجال اندیشه و تفکر را به او بده تا آزادانه به بررسى محتواى دعوت تو بپردازد، و اگر نور هدایت بر دل وى تابید آن را بپذیرد!بعد از آن اضافه مى کند: «او را پس از پایان مدت مطالعه به جایگاه امن و امانش برسان تا کسى در اثناء راه مزاحم او نگردد» (ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ).

و همین دستور را پیامبر اسلام ص به سربازان حکومت اسلامی تذکر می دهد آنجا که می فرماید:و ایما رجل من ادنی المسلمین او افضلهمم ، نظر الی رجل من المشرکین ، فهو جار ، حتی یسمع کلام الله؛ فان تبعکم فاخوکم فی الدین، و ان ابی فابلغوه مامنه(6)

هر کس از مسلمانان در هر مقام و منزلتی باشد خواه از امرا و بزرگان باشد یا از عوام مردم، اگر به یکی از مشرکین امان دهد، آن مشرک همانند همسایه شماست، تا بتواند سخن خدا و مبانی اسلام را بشنود و بشناسد؛ اگر پس از مطالعه و بررسی آن را پذیرفت که برادر دینی شما می شود، و اگر نپذیرفت او را به سرزمین خود برسانید و با او کاری نداشته باشید !

 

دستور به رعایت عهد با مخالفان

اسلام عهد و پیمان صلح با غیر مسلمانان را معتبر می داند و اجازه پیمان شکنی نمی دهد تا زمانی که آنها نیز بر سر عهد خود باشند ! مگر آن دسته از مشرکین که با آنها پیمان بسته اید، هیچ گاه بر خلاف شرائط پیمان گام برنداشتند و کم و کسرى در آن ایجاد نکردند، و احدى را بر ضد شما تقویت ننمودند» (إِلاَّ الَّذینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکینَ ثُمَّ لَمْ یَنْقُصُوکُمْ شَیْئاً وَ لَمْ یُظاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَداً)(7).در مورد این گروه تا پایان مدت به عهد و پیمانشان وفادار باشید» (فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلى مُدَّتِهِمْ).زیرا خداوند پرهیزکاران و آنها که از هر گونه پیمان شکنى و تجاوز اجتناب مى کنند را دوست مى دارد» (إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقینَ).

 

دستور برخورد با ظالمان

اگر بنا باشد گروهی متجاوز، ستمگر، خود خواه، و خونریز؛ به شما، به خانه شما، و به کشور شما حمله کنند و بدون دلیل قتل و غارت کنند؛ آنوقت آئین صلح ! چه پیشنهادی دارد ؟ در مقابل این گروه نیز باید آرام بود ؟ دست دوستی دراز کرد ؟ نشست و شاهد تجاوزشان بود ؟!

ما سوال می کنیم که آنچه در بوسنی، در قلب اروپای متمدن ! و مدعی حقوق بشر! و تحت سیاست سیاستمداران مدعی صلح جهانی ! در زمان ما اتفاق افتاد، رسم کدامین آئین بود ؟!در مقابل گروهی وحشی که به خانه دیگری ( به جرم مسلمانی ! ) حمله می کنند و در برابر چشم پدر و مادر به دختر آنها تجاوز می کنند و بعد با سر نیزه دهانه رحم را تا بالای سینه می شکافند !! که برای مدتی بخندند و خوش باشند !!! از چه آئینی باید پیروی کرد ؟!

در برابر گروهی که اگر در راه زن حامله ای دیدند، بر سر جنسیت جنین شرط بندی می کنند و بعد بی هیچ ملاحظه ای شکم را می شکافند تا ببینند چه کسی برنده شده !! و سپس جنین را به سیخ می کشند و در برابر چشم خانواده کباب می کنند !!! آئین صلح ! چه نسخه ای تجویز می کند ؟

در برابر قومی که سربازانش نحوه سر بریدن انسان (انسانهای بی پناه غیر نظامی !) را روی خوک ! تعلیم می بینند و تمرین می کنند ! و در میدان عمل بر سر سرعت سر بریدن انسان ! مسابقه می گذارند !! چه باید کرد ؟!!بگوئیم آئین ما آئین صلح است ! بکشید ما را ! تحقیر کنید ما را ! غارت کنید نام و ناموس ما ! ما هیچ نمی کوئیم !!؟ منطق آئین اسلام این نیست؛ اسلام اجازه زیر بار ظلم رفتن را به انسان نمی دهد؛ اسلام زندگی انسان را با زندگی انسانی می پسندد. اگر بنا باشد که زیر بار ظلم و تجاوز و نا عدالتی همچون بردگان زندگی کند، زنده نباشد بهتر است؛ باید قیام کند و دفاع از حق انسانی خود کند و با متجاوز بجنگد ! یا او را مجاب کند که قاعده انسانی زیستن را بپذیرد ، یا بکشد ، یا کشته شود(8) .

قرآن می فرماید: «هرکس به شما حمله کرد، همانند حمله وى بر او حمله کنید و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید (و زیاده روى ننمایید); و بدانید خدا با پرهیزگاران است » (فَمَنِ اعْتَدى عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى عَلَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللهَ)(9)

و اضافه مى کند: «با مشرکان به طور دسته جمعى پیکار کنید، همان گونه که آنها متفقاً   با شما مى جنگند» (وَ قاتِلُوا الْمُشْرِکینَ کَافَّةً کَما یُقاتِلُونَکُمْ کَافَّةً)(10).«با کسانى که با شما مى جنگند در راه خدا پیکار کنید» (وَ قاتِلُوا فی سَبیلِ اللّهِ الَّذینَ یُقاتِلُونَکُمْ)(11).

دستور جنگ با کسانی که با شما سر جنگ ! دارند. اینجا دیگر سخن از صلح(12)  گفتن، و ناز و نوازش کردن، تن دادن به ذلت و پستی است. صلح برای انسان و زندگی انسانی مطلوب است ولی اگر بنا شد که گروهی از حقوق انسانی خود محروم شوند و با خفت و نکبت، و تحت اسارت و ظلم و تجاوز دیگران زندگی کنند دیگر صلح ارزشی ندارد چرا که در چنین شرایطی صلح، موضوع خود که زندگی انسانی در جامعه ای آزاد می باشد را از دست داده است.اسلام با کسانی که با منطق نمی شود با آنها سخن گفت و گستاخانه راه هدایت و ارشاد را سد میکنند و از روی عناد و دشمنی آگاهانه با اسلام می جنگند ، با قدرت و شدت تمام برخورد می کند.

تعبیر به «فى سبیل اللّه»، هدفِ اصلىِ جنگ هاىِ اسلامى را روشن مى سازد که جنگ در منطق اسلام، هرگز به خاطر انتقام جویى، یا جاه طلبى، یا کشور گشایى و یا به دست آوردن غنائم وحفظ منافع، یا اشغال سرزمین هاى دیگران، و تسلط بر منابع کشور های دیگر، نیست.اسلام همه اینها را محکوم مى کند و مى گوید: سلاح به دست گرفتن و به جهاد پرداختن فقط باید در راه خدا، و براى گسترش قوانین الهى، بسط توحید، عدالت، دفاع از حق، و ریشه کن ساختن ظلم و فساد و فتنه و تباهى باشد.

حال اگر کیشی به این سبب و با این توجیه، صلح مذموم را نپذیرفت و اقدام به جنگ کرد، جنگ او در این زمان با جنگ اهل جنگ و جنگ خواهان متفاوت خواهد بود  چراکه در اینجا هدف، جنگ نیست. جنگ در اینجا تحمیلی است و امر تحمیلی بقاء ندارد؛ تمام تلاش شخص این خواهد بود که از زیر بار این تحمیل رها شود و خود را از زحمت آن خلاص کند و این تلاش نه از راه سستی در جنگ است، نه تهاون، و نه فرار ... !؛

به هنگام جنگ، آنرا را با تمام قوت، با گام هائی استوار  اداره می کند؛ ولی هر لحظه منتظر است که متجاوز متنبه شود، بفهمد، و دست از تجاوز و ظلم خود بردارد. هر لحظه منتظر است که زنگ صلح به صدا درآید؛ اما نه به تزویر، بلکه به تدبیر !؛ نه صلحی که گروه متجاوز برای نجات از مخمصه و هلاکت به آن دست زده اند ! بلکه صلحی که از سر تسلیم در برابر حق به آن متوسل شوند.اگر اینگونه شد دیگر اجازه ادامه جنگ را نمی دهد.

قرآن می فرماید : «اگر آنها از پیکار با شما کناره گیرى کنند و پیشنهاد صلح نمایند خداوند به شما اجازه تعرض نسبت به آنها را نمى دهد» (فَإِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقاتِلُوکُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ فَما جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبیلاً)(13).و موظفید دستى را که به منظور صلح به سوى شما دراز شده بفشارید.

على(علیه السلام) امیر مومنان و اسوه مسلمانان ـ طبق آنچه در «نهج البلاغه» آمده ـ به لشکریانش، قبل از شروع جنگ صفّین دستور جامعى در این زمینه داده که شاهد گویاى بحث ما است:لا تُقاتِلُوهُمْ حَتّى یَبْدَءُوکُمْ فَإِنَّکُمْ بِحَمْدِ اللّهِ عَلى حُجَّة، وَ تَرْکُکُمْ إِیّاهُمْ حَتّى یَبْدَءُوکُمْ حُجَّةٌ أُخْرى لَکُمْ عَلَیْهِمْ، فَإِذا کانَتِ الْهَزِیمَةُ بِإِذْنِ اللّهِ فَلاتَقْتُلُوا مُدْبِراً وَ لاتُصِیبُوا مُعْوِراً وَ لاتُجْهِزُوا عَلى جَرِیح وَ لاتَهِیجُوا النِّساءَ بِأَذًى وَ إِنْ شَتَمْنَ أَعْراضَکُمْ وَ سَبَبْنَ أُمَراءَکُم:«با آنها نجنگید تا آنها جنگ را آغاز کنند، چه این که شما ـ بحمد اللّه ـ (براى حقانیت خود) داراى حجت و دلیل هستید، و واگذاشتن، تا آنها نبرد را آغاز کنند;

حجت دیگرى است به سود شما و بر زیان آنان، آن گاه که به اذن خدا آنان را شکست دادید، فراریان را نکشید، بر ناتوان ها ضربه نزنید و مجروحان را به قتل نرسانید، و با اذیت و آزار، زنان را به هیجان نیاورید، هر چند به شما دشنام دهند، و به سرانتان ناسزا گویند». این منطق اسلام است .

خدائی که اسلام، همه را به تسلیم بودن در برابر حکم او دعوت می کند، «رحمت» را بر خویش واجب کرده (کتب علی نفسه الرحمه )(14) و در آغاز تمامی سوره های قرآن – به استثنای یک سوره – خود را با صفت رحمن و رحیم به بندگانش معرفی می کند. رحمت و صلح، اصل اسلام، مسیر اسلام، و هدف اسلام است.

در توصیف جامعه آرمانی اسلامی می گویند گرگ و میش در کنار هم زندگی می کنند ! یعنی تا این حد صلح و آرامش و صفا میان مردم فراوان خواهد بود. ولی همین خدائی که وصف «ارحم الراحمین» زیبنده اسم جمیل اوست، وصف «اشد المعاقبین» را نیز دارد !. در برابر گروهی که خدائی نیستند اهل صلح و آرامش نیستند، سلاح شدت عقاب کار آمد است تا وسیله بیداری آنها شود و یا عامل نابودی و محو شان گردد و بستر صلح و آرامش، بی منازع و پایدار بماند.

پی نوشت ها:

1- عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد !

2-منظور از متون اصیل قرآن و سنت قطعی پیامبر "صلی الله علیه و آله" که از طریق اهل بیت علیهم السلام به ما رسیده می باشد .

3-کاری که امروز در مورد اسلام در حال انجام است ! با دست گرفتن مفاهیمی از فصول احکام جزائی اسلام ! و مفاهیمی که نا بخردانه و از سر کج فهمی تصور شده که دستور خشونت است .

4- در آیه 208 سوره بقره

5- در آیه 6 سوره توبه

6- کافی 5 / 28

7-  در سوره توبه آیه 4

8- انی لا اری الموت الا السعادة و لا الحیاة مع الظالمین الا برما !

9- 194 بقره

10  . 36 توبه

11- 190 بقره

12-(گذشته از این که ملاک صلح چیست ؟ و بر سر چه چیز باید صلح نمود ؟ ؛ حق کدام است و معیار تشخیص حق چیست ؟ اینها مسائل بنیادی و ریشه های فکری حل این مسئله برای ارائه راه کار اجرائی و نسخه آرمانی برای تحقق هدف صلح است که از دائره بحث ما خارج است .)

13-90 نساء

14- انعام / 12

حجة الاسلام سید محمد جواد بنی سعید

منبع: پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مکارم شیرازی

ادامه مطلب
دوشنبه 25 اردیبهشت 1391  - 12:00 AM

 جهل و نادانى بدترین فقر و تنگدستى است، زیرا انسان جاهل و نادان هم ثروتش را از دست مى دهد و هم آبرو و حیثیتش را و در یک کلمه دین و دنیایش را تباه مى کند.

 
خبرگزاری فارس: این چهار گنج را دریابیم

 

بهترین میراثى که پدران براى فرزندان گذارده اند ادب است، زیرا کسى که داراى ادب باشد به وسیله آن مى تواند اموال فراوانى کسب کند؛ ولى اگر پدر مال فراوانى بدون ادب براى فرزند گذاشته باشد فرزند با بى ادبى و نادانى همه را تلف کرده و از مال و ادب تهى دست مى شود .

 

چهار جمله پربار

امام علی(علیه السلام) در کلام حکیمانه و پرمایه خود در ضمن چهار جمله کوتاه به چهار مطلب مهم اشاره کرده، مى فرماید:

«هیچ ثروت و بى نیازى چون عقل»؛ (لاَ غِنَى کَالْعَقْلِ)؛

«و هیچ فقرى همچون جهل»؛ (وَلاَ فَقْرَ کَالْجَهْلِ)؛

«و هیچ میراثى چون ادب»؛ (وَلاَ مِیرَاثَ کَالاَْدَبِ)؛

«و هیچ پشتیبانى چون مشورت نمى باشد»؛ (وَلاَ ظَهِیرَ کَالْمُشَاوَرَةِ).

درباره اهمیت عقل همین بس که اگر عقل و تدبیر باشد همه چیز به دنبال آن خواهد آمد مال و ثروت را با عقل و تدبیر به دست مى آورند، مقام و شخصیت نیز زاییده عقل است و آسایش و آرامش و سعادت دو جهان با عقل حاصل مى شود.

به گفته بعضى از شارحان نهج البلاغه در قرآن مجید واژه عقل و علم و مشتقات آنها 880 مرتبه آمده است و این نشانه اهمیت فوق العاده قرآن و اسلام به مسأله عقل است.(1)

روایات اسلامى نیز درباره اهمیت عقل فوق حد احصا و شمارش است. مرحوم کلینى در جلد اول کافى در کتاب العقل والجهل احادیث بسیار فراوان و پرمایه اى درباره اهمیت عقل از پیغمبر اکرم و امامان معصوم(علیهم السلام) نقل کرده است.

ابن ابى الحدید بخشى از آن را در شرح خود ذیل همین کلام حکمت آمیز از کتاب کامل مبرد نقل کرده از جمله این که رسول خدا فرمود: «ما قَسَمَ لِلْعِبادِ أفْضَلُ مِنَ الْعَقْلِ فَنَوْمُ الْعاقِلِ أفْضَلُ مِنْ سَهَرِ الْجاهِلِ وَفِطْرُ الْعاقِلِ أفْضَلُ مِنْ صَوْمِ الْجاهِلِ وَ إقامَةُ الْعاقِلِ أفْضَلُ مِنْ شُخُوصِ الْجاهِلِ وَما بَعَثَ اللّهُ رَسُولاً حَتّی یَسْتَکْمِلَ الْعَقْلَ وَحَتّی یَکُونَ عَقْلُهُ أفْضَلَ مِنْ عُقُولِ جَمیعِ أُمَّتِهِ؛ خداوند هیچ نعمتى را برتر از عقل در میان بندگانش تقسیم نکرده است.

خواب عاقل از شب زنده دارى جاهل (و عبادت شبانه او) برتر و روزه نگرفتنش از روزه (مستحبى) جاهل برتر و توقفش از سفر جاهل (براى اطاعت پروردگار یا جهاد) مهم تر است و خداوند هیچ پیامبرى را مبعوث نکرد مگر این که عقلش کامل شد و عقل او برتر از عقول تمام امتش بود.

در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «صَدیقُ کُلُّ أمْرء عَقْلُهُ وَعَدُوُّهُ جَهْلُهُ؛ دوست هر کس عقل اوست و دشمنش جهل اوست» در نقطه مقابل عقل جهل و نادانى بدترین فقر و تنگدستى است، زیرا انسان جاهل و نادان هم ثروتش را از دست مى دهد و هم آبرو و حیثیتش را و در یک کلمه دین و دنیایش را تباه مى کند.(2)

البته منظور از عقل، همان گونه که در روایات اسلامى آمده همان هوش و فراستى است که انسان را به خدا و اطاعت او نزدیک مى کند و از زشتى ها دور مى سازد. در دنیاى دیروز و امروز افراد ظاهراً عاقلى بوده اند که سال ها بر کشورهایى حکومت کرده اند ولى بسیارى از آنها فاقد عقل به معنایى که در بالا آمد بوده اند.

هوش و ذکاوت آنها نوعى شیطنت بوده است، همان گونه که در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که بعضی از یاران آن حضرت درباره عقل از محضرش سؤال کردند فرمود: «ما عُبِدَ بِهِ الرَّحْمانُ وَاکْتُسِبَ بِهِ الْجِنانُ؛ عقل چیزى است که انسان به وسیله آن خدا را پرستش مى کند و بهشت را به دست مى آورد». راوى عرض کرد مى گویند معاویه عاقل است؟ فرمود: این نوعى شیطنت شبیه عقل است و عقل نیست.(3)

اما در مورد ادب همین بس که امیرمؤمنان على(علیه السلام) در حدیثى که در غررالحکم آمده مى فرماید: «خَیْرُ ما وَرَّثَ الاْباءُ لِلاْبْناءِ الاْدَبُ؛ بهترین چیزى که پدران براى فرزندان به ارث مى گذارند ادب است». و در حدیث دیگرى در همان کتاب از آن حضرت مى خوانیم: «قَلیلُ الاْدَبِ خَیْرٌ مِنْ کَثِیرِ النَّسَبِ؛ کمى ادب بهتر از برجستگى بسیار نسب است».

منظور از ادب حسن معاشرت با مردم و تواضع در برابر خلق و خالق و برخورد پسندیده با همه افراد است.معنى اصلى واژه ادب دعوت کردن است و از آنجایى که اخلاق نیک و برخورد شایسته مردم را به خوبى ها دعوت مى کند آن را ادب نامیده اند.

جمله زیبایى نیز از حکیم ایرانى بزرگمهر در این زمینه نقل شده است که مى گوید: بهترین میراثى که پدران براى فرزندان گذارده اند ادب است، زیرا کسى که داراى ادب باشد به وسیله آن مى تواند اموال فراوانى کسب کند؛ ولى اگر پدر مال فراوانى بدون ادب براى فرزند گذاشته باشد فرزند با بى ادبى و نادانى همه را تلف کرده و از مال و ادب تهى دست مى شود.

آنچه امام(علیه السلام) درباره مشورت در اینجا بیان فرموده و آن را بهترین پشتیبان شمرده است مطلبى است که به تعبیرات دیگر در سایر سخنان امام(علیه السلام) وارد شده است.

حقیقت این است که اسلام دین استبداد به راى نیست؛ اسلام مى گوید: خداوند تمام علم و دانش و عقل را به یک یا چند نفر نداده بلکه در میان بندگان خدا تقسیم کرده است. اگر کسى مى خواهد به کمالِ علم و دانش و عقل برسد باید از افکار دیگران استفاده کند و چه بسا یک مشورت، جلوى خطاهاى بسیارى را مى گیرد به خصوص این که کسى که قصد کارى را دارد آنچه را مطابق میل اوست بر غیر آن ترجیح مى دهد و نمى تواند به قضاوت بى طرفانه بنشیند و به همین دلیل ممکن است گرفتار اشتباهات وسیعى شود؛ اما افرادىکه از محدوده کار او خارجند بهتر و روشن تر مى توانند درباره آن قضاوت و داورى کنند.همان گونه که در روایات متعدد وارد شده باید طرف مشورت عاقل و خداترس و راستگو و راز نگه دار و شجاع و خیرخواه باشد تا بتوان از مشورت او بهره گرفت.

درست است که غیر معصومین ممکن است گرفتار خطا شوند؛ ولى ضریب خطا در یک نفر هر قدر باشد در دو نفر نصف مى شود و در ده نفر به یک دهم مى رسد و احتمال آن بسیار کمتر مى شود، از این رو نقل است که مرد عربى مى گفت: من هرگز مغبون نمى شوم مگر این که تمام قبیله من مغبون شوند. به او گفتند: چرا و چگونه؟ گفت: براى اینکه من بدون مشورت آنها کارى انجام نمى دهم. اگر همه اشتباه کنند آن گاه من هم اشتباه مى کنم. شاعر مى گوید:

مشورت ادراک و هشیارى دهد                 عقل ها مر عقل را یارى دهد

 گفت پیغمبر بکن اى راى زن                    مشورت المُسْتَشارُ مُؤتَمَن

پی نوشت ها :

(1). فى ظلال نهج البلاغه، ج 4، ص 249.

(2). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 18، ص 185 به بعد.

(3). اصول کافى، ج 1، ص 11.

منبع : کتاب پیام امیرالمؤمنین ج  12 ،آیه الله مکارم شیرازی

ادامه مطلب
یک شنبه 24 اردیبهشت 1391  - 11:55 PM

 معاون پژوهشی حوزه علمیه «قبا» با اشاره به روایتی از رسول اکرم(ص) که به صراحت از دارا بودن مقام شفیعه حضرت فاطمه(س) حکایت دارد، مصداق «نفس مطمئنه» در سوره فجر را حضرت زهرا(س) دانست.

 
خبرگزاری فارس: چرایی برتری فاطمه(س) بر تمام عالمیان از زبان پیغمبر(ص)

 

عذرا خلیلی استاد دانشگاه و معاون پژوهشی حوزه علمیه «قبا» در گفت‌و‌گو با خبرنگار آیین و اندیشه فارس،‌ با اشاره به جایگاه رفیع ام‌ابیها (س) در نزد پرودرگار و تأکید بر اسوه بودن حوریه انسیه، ابراز داشت: اگر نظام جهان را نظام احسن بدانیم و خالق هستی را مدیر آن، توصیف حضرت زهرا، راضیه‌‌ی مرضیه، سلام‌الله علیها در یک حدیث قدسی از حضرت رسول(ص) تمام خواهد شد، آنجا که خداوند متعال خطاب به آن جناب می‌فرماید: «یا احمد! لولاک لما خلقت الافلاک و لولا علی لما خلقتک و لولا فاطمه لما خلقتکما».

وی افزود: آن وجود نازنین که بهانه خلقت پیامبر ختمی مرتبت و وصی او بلکه بهانه خلقت افلاک است در اسوه بودن و سیده زنان عالم بودنش شکی نیست که پدر بزرگوارش فرموده‌اند: «اگر خوبی‌ها به صورت انسانی در آید، او فاطمه خواهد بود، بلکه او برتر است، به راستی دخترم فاطمه برترین انسان روی زمین از نظر عنصر و ذات و از نظر شرافت و بزرگواری است».

مشاور نهاد رهبری در دانشگاه‌ها با بیان اینکه ائمه معصومین علیهم‌السلام به دفعات بسیار بر «سیدة نسا‌ء العالمین» بودن مادر بزرگوارشان تاکید داشتند، اظهار داشت: قطب عالم امکان، حضرت مهدی(عج)نیز ایشان را الگو و مقتدای خویش می‌داند «فی ابنه رسول‌الله لی اسوه حسنه»، همچنین حضرت امام صادق علیه‌السلام القاب آن حضرت را بیان کرده، می‌فرماید‌ «نزد خداوند برای فاطمه(س) نه اسم است: فاطمه؛ صدیقه؛ مبارکه؛ طاهره؛ زکیه؛ راضیه؛ مرضیه؛ محدثه؛ زهرا».

وی ادامه داد: خداوند متعال در آیات27 تا 30 سوره مبارکه «فجر» می‌فرماید: «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ ارْجِعِی إِلی رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی»، از جمع آیات مذکور و روایت امام صادق علیه‌اسلام در می‌یابیم که حضرت فاطمه سلام الله علیها همان نفس مطمئنه‌ای است که خداوند قبل از وقوع قیامت و بدون حساب و کتاب و عبور از مواقیف آن، ایشان را به جمع بندگان و داخل شدن در بهشتش دعوت کرده‌اند، زیرا ام‌ابیها(س) راضیه و مرضیه است و اقصی درجات کمال برای سالک الی‌الله، لقاء پروردگار سبحان است که فقط برای صاحب نفس مطمئنه‌ای که راضی و مرضی درگاه خداوند است، ممکن خواهد بود.

معاون پژوهشی حوزه علمیه کوثر در خصوص مقام شفاعت بی‌بی دو عالم (س) بیان داشت: حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در حدیث زیبایی به حسنین علیهما‌السلام می‌فرمایند: «انتما الامامان و لِاُمِّکُما الشفاعة...»؛ «شما هر دو امامید و پیشوا، و مادرتان را حق شفاعت است»، آن بزرگوار، مادر امام حسن و امام حسین علیهم‌السلام را به عنوان شفیعه معرفی می‌کند؛ الگو و اسوه بودن در حیات دنیوی از فروعات مقام شفاعت در دار عقبی است؛ از این رو اگر انسان در زندگی خود از سیره حضرت زهرا پیروی کرده باشد، قطعاً در آخرت مشمول شفاعت ایشان خواهد شد.

ادامه مطلب
یک شنبه 24 اردیبهشت 1391  - 11:54 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 105

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 5833996
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی