در حال حاضر مهمترین نبرد ایران و غرب، نبرد اطلاعاتی است به دلیل ماهیت این منازعه و سطح و حجم اطلاعاتی، جزییات بسیار کمی دربارهی آن منتشر میشود و عمق واقعی این موضوع درک نمیشود، در حالی که عملاً برندهی نهایی منازعه راهبردی بین ایران و غرب کسی است که بتواند در این نبرد اطلاعاتی پیروز شود.
سازمانهای اطلاعاتی غرب و اسراییل، اعم از نظامی و غیرنظامی، عمدهی تمرکز و انرژی خود را بر روی جمع آوری و تحلیل اطلاعات و انجام عملیات اطلاعاتی علیه ایران قرار دادهاند. به نظر میآید که اسرائیلیها به چند دلیل ایران را به عنوان هدف شمارهی یک اطلاعاتی خودشان در نظر گرفتهاند. در ابتدا باید به این نکته توجه کرد که در جنگ اطلاعاتی بین ایران و غرب، ایران تنها با یک سرویس اطلاعاتی طرف نیست. این تلقی که ایران با یک یا چند سرویس اطلاعاتی درگیر است تصوری سنتی، غلط و غیر منطبق با آخرین تحولات این صحنه است. مرور آخرین تحولات منطقه نشاندهندهی این است که امروز امری به نام عملیات اطلاعاتی تک سرویسی علیه ایران وجود ندارد و فعالیتهای آنها علیه ایران در هر 3 سطح جمعآوری اطلاعات، تحلیل اطلاعات و عملیات اطلاعاتی کاملاً بین سرویسی است؛ به عبارت دیگر، سرویسهای اطلاعاتی یک اتاق فکر و عملیات واحد علیه ایران تشکیل دادهاند و همهی امکانات تکنولوژیک و انسانی خود را تجمیع کردهاند. حتی میتوان گفت شبکهی منابع خود را با یکدیگر به اشتراک گذاشتهاند و تلاش میکنند پروژههایی تعریف کنند که تا حد امکان اکثر سرویسها در آن اشتراک داشته باشند. در جنگ اطلاعاتی ایران و غرب، جامعهی اطلاعاتی ایران با لشگر و صف واحدی از سرویسهای اطلاعاتی غرب مواجه است. شاید این تعبیر نادرست نباشد اگر بگوییم که میز ایران در سرویسهای اطلاعاتی آمریکا، اسرائیل، انگلستان، عربستان سعودی و چند کشور دیگر با هم ادغام شده است و عملاً در این کشورها یک میز واحد علیه ایران وجود دارد. بنابراین پیروزی در این جنگ پیروزی بر یک سرویس اطلاعاتی نیست، بلکه پیروزی بر همهی این سرویسهای اطلاعاتی است که تلاش میکنند یک پروژهی واحد را علیه ایران پیش ببرند. همچنین ضربه زدن به این پروژه به مجموعهی این سرویسهای اطلاعاتی ضربه وارد میکند. اما در رابطه با اینکه چرا ایران هدف شمارهی یک اطلاعاتی صهیونیستها و به عبارت صحیحتر مجموعهی این سرویسهای اطلاعاتی است به چند نکتهی مهم باید اشاره کرد. اولین نکته این است که به لحاظ ژئوپولتیک، استراتژیک و قدرت الهامبخشی، بدون تردید ایران بزرگترین حریف غرب در منطقهی خاورمیانه به شمار میآید؛ بنابراین کاملاً طبیعی است که غربیها انرژی خود را بیش از هر جای دیگری روی ایران متمرکز کنند. ایران تنها کشور منطقه است که عملاً نشان داده این توان را دارد مجموع پروژههای غرب علیه خود و منطقه را ناکام بگذارد. همچنین ایران توان این را دارد که به عنوان یک جایگزین معتبر به جای غرب در منطقهی خاورمیانه مطرح شود و تأمین ثبات و امنیت در منطقهی خاورمیانه را بر عهده بگیرد. در مجموع ایران میتواند به عنوان الگوی درجهی یک پیشرفت در منطقهی خاورمیانه مطرح شود. الگویی که مهمترین ویژگی آن این است که بدون رابطه و مذاکره با آمریکا شکل گرفته است. در حال حاضر مهمترین مشکل غربیها با ایران این است که ایران مسیر پیشرفت بدون آمریکا را پیدا کرده است. بنابراین غربیها تمام تلاششان را متمرکز کردهاند تا این الگو شکست بخورد و متوقف شود تا هم خودش نتواند صحنه را از دست غرب بگیرد و هم کشورهای دیگر به آن تأسی نکنند. در واقع آنها میخواهند فضای ایرانیزه شدن منطقهی خاورمیانه را کنترل کنند. با توجه به این مطالب، هیچ تردیدی وجود ندارد که ایران هدف شمارهی یک سرویسهای اطلاعاتی غرب است. یکی از اصلیترین دلایل برجسته شدن گزینهی اطلاعاتی علیه ایران این است که غربیها در دو عرصهی جنگ نرم و جنگ سخت، شکست خوردهاند. جنگ نرم به معنای تلاش برای تغییر باورها و ادراکات مردم و تأثیرگذاری روی رفتار مردم از طریق تغییر باورهای آنهاست. این جنگ به شکل تمامعیار در قالب فتنهی 88 خودش را نشان داد و به گفتهی معتبرترین منابع غربی ناکام ماند. بنابراین اگرچه جنگ نرم از دستور کار خارج نشده است، ولی طرف غربی متوجه شده است که مسیر جنگ نرم، با توجه به توانمندیهای نرم نظام جمهوری اسلامی، بسیار طولانی و کمبازده است و حتی ممکن است جنگ نرم با ایران منجر به این شود که ایران بتواند الگوی نرم خودش را به قلب اروپا و آمریکا صادر کند. بنابراین در شرایط فعلی، نسبت به سال 88، گزینهی جنگ نرم کمتر مطرح و امکانپذیر محسوب میشود. در واقع بازدهی زیادی از آن انتظار ندارند. گزینهی عملیات سخت و درگیری نظامی با ایران هم اساساً به عنوان یک گزینهی واقعی روی میز نیست. شرح این مسئله مفصل است، اما در مجموع میتوان گفت عملیات سخت علیه ایران فقط یک گزینهی تبلیغاتی است که هدف از آن همراه کردن کشورهای مختلف و تشدید فشار تحریمها علیه ایران و در نهایت ایجاد فضای ناامیدی و یأس در داخل ایران است. در واقع گزینهی نظامی اساساً گزینهای برای اجرا نشدن است و مطرح میشود برای اینکه اجرا نشود. تجربهی تاریخی نشان داده است که اگر قرار بود این مسئله اجرا شود، تا این اندازه دربارهی آن حرف نمیزدند. به این ترتیب، گزینهای که باقی میماند عملیات اطلاعاتی یا به اصطلاح عملیات نیمهسخت است. بنابراین یکی دیگر از دلایلی که باعث شده است ایران هدف اصلی جنگ اطلاعاتی غرب قرار بگیرد شکست آنها در عرصهی جنگ نرم و سخت است. در واقع جنگ نیمهسخت تنها راه باقیمانده برای غرب به شمار میرود. اهداف غرب در جنگ اطلاعاتی جدید علیه ایران هدف نخست، کند کردن برنامهی هستهای ایران. در شرایطی که ابزارهای دیپلماتیک قادر به متوقف کردن برنامهی هستهای ایران نبودند سرویسهای غربی از حدود سه سال قبل به این نتیجه رسیدند که بهتر است که اگر این برنامه متوقف نمیشود حتیالمقدور کند میشود، تا زمان کافی برای دیپلماسی ایجاد شود و با استفاده از زمان یک راه حل سیاسی پیدا کنند. بنابراین صرف تکیه به عملیات اطلاعات برای کند کردن برنامهی هستهای ایران، نشاندهندهی نیاز طرف غربی به زمان است. آنها در کنار سناریوهای دیپلماتیک گزینههای دیگری را همچون عملیات سخت را نیز پیگیری میکنند. حملهی سایبری به تأسیسات هستهای ، ترور دانشمندان هستهای و مجموع عملیاتهای مربوط به فروش قطعات آلوده به ایران برای یک خرابکاری در برنامهی هستهای ایران ذیل عملیات نیمه سخت تعریف میشود. هدف دوم عملیات دشمن، اقتدار زدایی از جامعهی اطلاعاتی ایران است. ارزیابی غربیها این است که چنانچه بتوانند مجموعه عملیات اطلاعاتی موفق و پیدرپی در ایران انجام بدهند تا با کاستن ازاعتماد به نفس جامعهی اطلاعاتی ایران، اینگونه القا کنند که دستگاه اطلاعاتی ایران به اندازهی کافی توانمند نیست. مهمترین نتیجهای که غربیها از این مسئلهای انتظار دارند این است که فضا برای احیای ناآرامیهای اجتماعی ایران مجدداً آماده شود. تحلیل آنها این است که دلایل اینکه ناآرامیهای اجتماعی در ایران متوقف شد اقتدار دستگاه امنیتی بود و اگر به هر نحو اقتدار دستگاه امنیتی به چالش کشیده شود و مورد تردید قرار گیرد مجدداً جرأت بازگشت به خیابان در بین اپوزیسیون احیا خواهد شد. سومین هدف عملیات اطلاعاتی غرب علیه ایران مجموعهی گزینههای دیگر غرب علیه ایران است. غرب سبدی از گزینهها علیه ایران دارد، در این سبد تهدید، حملهی نظامی به تعبیر بهتر معتبرسازی تهدید به حملهی نظامی علیه ایران، تحریم، عملیات روانی و رسانهای ، عملیات سیاسی و دیپلماتیک و مذاکراتی، عملیات اطلاعاتی وجود دارد. از دید طرف غربی این بستهی تهدید، زمانی کارآمد خواهد بود که گزینههای مختلفی آن به طور همزمان اعمال شوند، بنابراین عملیات اطلاعاتی، تکمیل کنندهی سایر گزینهها است. شگردهای عملیات اطلاعاتی غرب اولین شگرد؛ تلاش برای ایجاد پوششهای آبرومند و مدنی برای عملیات اطلاعاتی است. سرویسهای اطلاعاتی غربی از حدود یک دهه پیش رویهای جدید را پیش گرفتهاند که بر اساس آن فعالیت جاسوسی در قالب فعالیت مدنی، NGOها، فعالیتهای رسانهای، پزشکی و بهداشتی و درمانی و عامالمنفعه، فعالیتهای آموزشی و دانشگاهی پیگیری شود؛ مانند کاری که در مورد مجموعهای از جریان اصلاحطلب در قالب پوشش دانشگاهی به غرب رفتند، ولی عملاً فعالیت جاسوسی علیه ایران میکردند اتفاق افتاد. در واقع سعی کردند طیفی از پوششهای مدنی را برای فعالیت اطلاعاتی ایجاد کنند که حتی خود آن کسی هم که وارد این فرایند میشود بتواند خود را قانع کند که در حال جاسوسی نیست، بلکه در حال انجام یک عملیات مدنی است. مجموعهی گفتمان جریان اصلاحطلب دربارهی جامعهی مدنی، ضرورت تشکیل NGOها، ضرورت تقویت جامعهی مدنی به این مدل جدید از عملیات اطلاعاتی بسیار کمک لذا از حدود یک دهه پیش جاسوسی به معنای سنتی، رونق خود را از دست داده و نوعی جاسوسی مدرن ظهور یافته که مبتنی است بر گنجاندن فعالیت جاسوسی در قالب فعالیتهای مدنی و پوشش فعالیتهای مدنی. شگرد دوم، جاسوسی صنعتی است. به موازات وابستهتر شدن جوامع مختلف به فناوری، آسیبپذیری آنها هم در قبال عملیات اطلاعاتی فناوری محور افزایش پیدا میکند. هر چه وابستگی فعالیتهای اقتصادی، اجتماعی و... به شبکههای اینترنتی بیشتر شود، هر چه استفادهی از تلفن همراه و استفادهی از روشهای دیگر مخابراتی مبتنی بر ماهواره شیوع یابد فرصتهای بیشتری برای عملیاتهای اطلاعاتی دشمن به وجود خواهد آمد. شگرد سوم، استفاده از گروههای داخلی است یا گروههایی که دسترسی به داخل دارند. تلاش برای تجمیع اپوزیسیون و یکپارچه کردن ظرفیتهای عملیاتی اپوزیسیون یکی از پروژههایی بود که در دستور کار سرویسهای اطلاعاتی غربی قرار گرفت. در حال حاضر به طور مشخص اسرائیلیها تلاش میکنند که از ظرفیت کردستان عراق علیه ایران استفاده کنند. اعترافات آنها نشان میدهد که اسرائیلیها در شکلگیری و در ایجاد توانمندی عملیاتی گروهک جندالشیطان، گروهک ریگی و منافقین نقش برجستهای داشتند؛ اخیراً نیز تقسیم کاری بین این گروهها از جانب سرویسهای غربی به ویژه سرویسهای اسرائیلی انجام شده و این سرویس منابع مالی متعددی را در اختیار آنها گذاشتهاند. شگرد چهارم، ایجاد مسیرهای غیرقابل کشف برای جاسوسی است. در واقع اسرائیل سعی میکند سراغ کسانی بروند که اول به لحاظ تقیدات دینی و اخلاقی در سطح بسیار پایینی قرار دارند و دوم افرادی که به لحاظ سطح سواد و سطح تربیت اجتماعی و سطح دانش در بسیار پایینی قرار دارند؛ یا اینکه تلاش میکنند که از طریق شکلدهی به بنیادهایی مثل بنیاد «رون آراد» فعالیت اطلاعاتی را درون پوشش خیریه انجام دهند روش آخری که اسرائیلیها به کار میگیرند تهدید است. وقتی فضا را از طریق روشهایی که اشاره شد،آلوده کردند اولاً دستمزد بسیار کمی در اختیار آنها قرار میدهند طوری که خیلی از آنها مبالغی که دریافت کردند حقیقتاً ناچیزتر از آنی است که حتی ارزش فکر کردن به خیانت به کشور را داشته باشد و دوماً مسیر جاسوسی را تبدیل به یک مسیر بیبازگشت میکنند. یعنی وقتی که فرد وارد این فرایند شد شرایطی را برای او به وجود میآورند و مستنداتی را علیه او سامان میدهند و تهدیدهایی را علیه او اعمال میکنند که او احساس میکند وارد مسیری بیبازگشت شده است؛ در حالی که این واقعیت ندارد و واقعیت این است که مسیر بازگشت، همیشه برای همهی کسانی که هر درجه از خطا کرده باشند باز است، اما اسرائیلیها میخواهند این مسیر را بسته نشان دهند و وضعیتی را به وجود بیاورند که عامل آنها احساس بکند که باید تا انتهای خط برود و هیچ راهی برای بازگشت وجود ندارد. برتریها و توانمندیهای نظام جمهوری اسلامی در مقابله با جنگ اطلاعاتی غرب نخست اینکه ایران اشراف اطلاعاتی بسیار گستردهای بر مجموعهی فعالیتهای اطلاعاتی که علیه ایران انجام میشود دارد. منطقهی خاورمیانه مملو از دوستان ایران است و عملاً شبکهی منطقهای مبارزه با اسرائیل شکل گرفته است که نقش بسیار عمدهای در مبارزه با فعالیتهای اطلاعاتی اسراییل علیه ایران دارد. دوم این که هوشمندی دستگاههای اطلاعاتی ایران به گونهای بوده که توانسته بر ایستگاههای منطقه ای اسرائیل یعنی ایستگاههایی که موساد در پوشش آنها در آذربایجان، استانبول، مالزی و در جاهای دیگر سعی میکند که عملیاتهای خود را علیه ایران سازمان دهد اشراف بسیار قابل توجهی دارد به عنوان نمونه مجید جمالی فشی- ضارب شهید علیمحمدی- از طریق استانبول رد آن گرفته شد و در نهایت دستگیر شد. سوم اینکه ایران نفوذ قابل توجهی درون سیستم اطلاعاتی غرب دارد. این نفوذ در حدی است که بسیاری از پروژههای عمدهی اسرائیلیها علیه ایران پیش از اینکه به مرحلهی اجرا برسد خنثی میشود و در واقع تعداد موارد شکست خورده و حجم عملیاتهای خنثی شده بسیار بیشتر از عملیاتهای موفق بوده است. در این زمینه آنچه اهمیت بسیار زیادی دارد، آگاهسازی عمومی دربارهی شگردهای جدید جاسوسی غرب علیه ایران است. ضرورت دارد که مردم در جریان شیوههای بسیار جدید و موذیانهی اسراییلیها برای استخدام جاسوسان قرار بگیرند. دارند. بنابراین اطلاعرسانی که در این زمینه شده باعث شده که مردم حساسیت بیشتری نسبت به این موضوع پیدا کنند، ضمناً شکست اسرائیل در منطقه که در جنگهای 22 روزه و 33 روزه باعث شده توان دسترسی اسراییل به محیط داخلی ایران برای عملیات جاسوسی یک توان ضعیف، محدود، تحت اشراف و نهایتاً هم کنترل شده باشد.(*) *مهدی محمدی؛ کارشناس مسایل سیاسی/