به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 یکى از آسیب‏ها در عرصه اسلامى‏سازى علوم انسانى، تلاش براى به کارگیرى آثار علوم انسانى غربى در عرصه‏هاى مختلف حیات فردى و اجتماعى، در مقایسه با اهتمام به نظریه‏پردازى است .

 
خبرگزاری فارس: اسلامى‌ ‏سازى علوم انسانى؛ آسیب ‏‌شناسى

 

 

چکیده

این مقاله به آسیب‏شناسى روند اسلامى‏سازى علوم انسانى در ایران مى‏پردازد. علوم انسانى که ابعاد انسانى آدمى را مى‏کاود، براى اسلامى‏سازى به سازوکارهاى ویژه‏اى در بعد ساختارهاى آموزشى و پژوهشى، نیروى انسانى و تولیدات علمى در این عرصه نیاز دارد که هر سه داراى کاستى‏هایى است. کارکردگرایى به جاى صدق‏گرایى، تبیین‏گرایى به جاى استدلال‏گرایى، کاربردگرایى به جاى علم‏گرایى، نمونه‏هایى از آسیب‏هاى محتوایى در روند اسلامى‏سازى علوم انسانى تلقى مى‏شوند. فقدان روش‏شناسى مناسب در این مسیر نیز مشکلاتى را فراروى اندیشمندان داخلى قرار داده است. تحقیق حاضر به روش تحلیلى و جمع‏آورى اطلاعات به روش اسنادى انجام شده است.

کلیدواژه‏ها: علوم انسانى، اسلامى‏سازى، آسیب‏شناسى، روش‏شناسى، تولید علم، ساختارشناسى، مبانى علوم انسانى اسلامى.

 

بقیه در ادامه

 

ادامه مطلب
شنبه 27 خرداد 1391  - 11:25 PM

 توکل بر خدا، بر آن منبع فنا ناپذیر قدرت و توانایی، سبب افزایش مقاومت انسان در برابر مشکلات و حوادث سخت زندگی است، از این رو اشخاص متوکل، اعتماد به نفس بیشتری برای اقدام و کار داشته، خسته نمی‌شوند و از راهی که می‌روند باز نمی‌گردند و کوتاه نمی‌آیند.

 
خبرگزاری فارس: بررسی رابطه توکل بر خدا، عزت نفس و پیشرفت تحصیلی در دانش‌آموزان

 

 

چکیده

پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین توکل بر خدا، عزت نفس و پیشرفت تحصیلی انجام شده است. بدین منظور از میان دانش‌آموزان دختر مقطع متوسطه شهرستان یزد در سال تحصیل 1389ـ1390، 305 نفر به صورت تصادفی و با روش نمونه‌گیری خوشه‌ای انتخاب شده و پرسش‌نامه‌های استاندارد توکل و عزت نفس کوپر اسمیت را تکمیل نموده‌اند. معدل دانش‌آموزان نیز شاخص پیشرفت تحصیلی در نظر گرفته شده است. طرح این پژوهش از نوع توصیفی- همبستگی بوده است.

داده‌ها با شاخص‌های آماری، چون همبستگی پیرسون و تحلیل واریانس تحلیل شده‌اند. نتایج نشان می‌دهد که بین تمام مؤلفه‌های عزت نفس (خانوادگی، اجتماعی، تحصیلی و عمومی) و توکل بر خدا ارتباط معناداری وجود دارد (01/0>p). همچنین رابطه مثبت معناداری بین پیشرفت تحصیلی و عزت نفس به دست آمده (01/0>p)، اما هیچ‌گونه رابطه معناداری بین پیشرفت تحصیلی و توکل بر خدا دیده نشده است. علاوه بر این، نتایج آزمون تحلیل واریانس تفاوت معناداری را بین میانگین نمره‌های توکل بر خدا و عزت نفس در دانش‌آموزان رشته‌های مختلف نشان نمی‌دهد.

کلید واژه‌ها: توکل بر خدا، عزت نفس، پیشرفت تحصیلی، دانش‌آموزان مقطع متوسطه.

 

بقیه در ادامه

 

 

ادامه مطلب
شنبه 27 خرداد 1391  - 11:23 PM

 عواطف پاک و اظهار عشق و علاقه به معصومان(ع) و خاندان پاک پیامبر(ص) عامل ثبات قدم در راه دین و دین‌داری است و عشق و محبت خالصانه به اهل‌بیت(ع)، انسان را در برابر گناه و فساد بیمه می‌کند.

 
خبرگزاری فارس: تربیت محبت ‌محور

 

 

د) آثار و نشانه‌های محبت خداوند

برای دوستداران خدا نشانه‌هایی است که از طریق آنها می‌توان محبان الاهی را شناخت. در اینجا با استفاده از سخنان نقل‌شده از ائمه معصومان(ع) و اولیای الاهی به برخی از این نشانه‌ها اشاره می‌شود:

1. محب الاهی طالب رضای خداست: دوستدار خدا خواستة او را برخواسته خویشتن مقدم می‌دارد و بر هیچ‌یک ار امور دنیوی که از دست می‌دهد، تأسف نمی‌خورد و اندوهگین نمی‌شود؛ اگر تمام دنیا به او روی آورد، خوشحال نمی‌شود؛ بلکه چون رضایت خدا را طالب است، شادمانی او به شادمانی محبوب است.

در فرازی از مناجات محبان می‌خوانیم:یا منی القلوب المشتاقین و یا غایةآمال‌المحبین، اسئلک حبک و حب من یحبک و حب عمل یوصلنی الی قربک، و ان تجعلک احب الی مما سواک؛1ای آرزوی دل مشتاقان و ای پایان آرزوی دوستداران، از تو محبت تو را آرزومندم و محبت آن کسی را که محبت تو دارد و محبت هر کاری را که به پیشگاه قرب تو رساند، و از تو می‌خواهم که خود را در دل من محبوب‌تر از هرچه جز تو باشد بگردانی، و در فرازی دیگر: الاهی من ذالذی ذاق حلوة محبتک فرام منک بدلاً؛ خدایا کیست آنکه شیرینی محبت تو را بچشد و دیگری را به جای تو برگزیند.2

2. محب الاهی طالب لقای خداست: در خبر مشهور آمده است که ابراهیم خلیل‌الله(ع) زمانی که ملک‌الموت برای قبض روح آن حضرت آمده بود، به وی فرمود: «آیا دیده‌ای که دوستی راضی به مرگ دوست خود باشد و او را بمیراند؟ از سوی پروردگار به وی وحی شد: ای ابراهیم! دوست من! هل رأیت محباً تکره لقاء حبیبه؟؛ آیا دیده‌ای دوستی از ملاقات دوست خود اکراه داشته باشد؟ آن‌گاه حضرت به ملک‌الموت فرمود: یا ملک الموت الآن فاقبض؛ زود مرا قبض روح کن».3

روایت است یک اعرابی نزد پیامبر(ص) آمد و گفت:یا رسول‌الله! قیامت کی فرا می‌رسد؟ پیامبر(ص) فرمود: برای قیامت چه مهیا کرده‌ای؟ اعرابی گفت: من چیز زیادی از نماز و روزه آماده نکرده‌ام؛ اما دوستدار خدا و رسولش هستم. پیامبر(ص) فرمود: هر کس همنشین و همراه آن کسی است که او را دوست دارد.4عاشق صادق حضرت حق را صادق‌الوعد می‌داند و همة اوقات به شوق مرگ و ملاقات او می‌گذراند. کسانی از مرگ کراهت دارند که از ملاقات خدا در شک و ریب باشند؛ زیرا آنکه خدا را دوست دارد، از ملاقات محبوبش کراهت ندارد.

3. محب الاهی پیوسته به یاد خداست: دل دوستدار خدا هیچ‌گاه از یاد خدا بیرون نمی‌رود و چون محبت او به سرحد کمال رسد، به جز محبوب هیچ چیز فکر او را مشغول نمی‌کند و همیشه زبانش به ذکر خدا مشغول است.

مرحوم فیض کاشانی در محجة‌البضاء داستانی را از حضرت عیسی(ع) نقل می‌کند:آن حضرت به سه دسته برخورد کرد که هر کدام حال و هوای خاصی داشتند و بدن‌هاشان نحیف و لاغر و رنگ از رخسارشان پریده بود. از دستة اول علت این وضع را جویا شد. گفتند ما به خاطر ترس از جهنم است که این حال و روز را داریم. حضرت به آنها فرمود بر خداست که شما را به خاطر این خوف از عذاب ایمن دارد.

از دستة دوم که از آنها هم لاغرتر و نحیف‌تر بودند، علت را پرسید. جواب دادند ما از شوق بهشت نعمت‌های زودگذر دنیا را بر خود حرام کردیم تا به بهشت جاودان درآییم. حضرت به آنها فرمود: بر خداوند است که آن‌چه را آرزو دارید به شما عطا کند. آن‌گاه از دستة سوم که حالشان پریشان‌تر از دو دستة اول بود سؤال کرد چه چیز شما را به این روز انداخته است؟ پاسخ دادند ما به خدا عشق می‌ورزیم و از فراق دوست به این حال گرفتار شده‌ایم، و فقط او را می‌جوییم و می‌طلبیم. حضرت فرموندد: این شما هستید که از مقربان الاهی می‌باشید.

هرم‌‌بن‌حیان گوید: مؤمن چون رب خود را شناخت، او را دوست می‌دارد و وقتی دلباختة او شد، به سوی او روی می‌آورد و آن‌گاه که حلاوت و شیرینی گرایش به سوی محبوب را چشید، دیگر با چشم هوا و هوس به دنیا و با چشم رغبت به آخرت نمی‌نگرد و در حقیقت، جسد او در دنیا، اما نفس و روح او در آخرت سیر می‌کند.5

4. محب الاهی شوق به خلوت با خدا دارد: دوستداران خدا همیشه مترصد فرصتی مناسب‌اند تا با محبوب خود به راز و نیاز بپردازند و در خلوت با او درد و دل کنند. بهترین لحظات و لذیذترین ساعات عمر خود را زمانی می‌دانند که به دور از هیاهوهای زندگی و فارغ از اموال و اولاد، خود را در محضر دوست ببینند.

امام صادق(ع) می‌فرماید:خداوند به حضرت موسی(ع) وحی کرد که ای پسر عمران! دروغ می‌گوید کسی که گمان کرده است مرا دوست دارد و با وجود این، چون ظلمت شب او را فرا می‌گیرد، بخوابد. آیا دوست، خلوت دوست خود را طالب نیست؟ ای پسر عمران! من از احوال دوستان خود مطلعم؛ چون شب شود، دیده و دل‌های ایشان به سوی من نگران است؛ عقاب مرا در پیش خود ممثّل نموده و با من از راه مشاهده و حضور تکلم می‌کنند. ای پسر عمران! در تاریکی شب از قلبت خشوع و از بدنت خضوع و از چشمانت اشک را به من ببخش؛ در این ‌صورت مرا نزدیک خود خواهی یافت.6

سرانجام، از ویژگی‌های محب الاهی صداقت، خلوص، وفای به عهد، مهربانی با بندگان، ترس از هیبت و عظمت الاهی است. محب خالص‌ترین مردم در رازنگه‌داری و راست‌گوترین آنها در گفتار و متعهدترین افراد در وفای به عهد و پاک‌ترین کس در عمل و عابدترین مردم نزد خداست. آن‌گاه که در پیشگاه الاهی مناجات می‌کند، ملائکه به او مباهات می‌کنند و افتخار دیدن او را دارند.

به برکت وجود اوست که خدای تعالی زمین را آباد، و به مردم اکرام می‌کند و به نیازهای آنان پاسخ می‌دهد و بلاها را از آنها دفع می‌نماید.علی(ع) می‌فرماید: «دوستی خدا آتشی است که اگر به جان کسی افتاد او را شعله‌ور می‌سازد و نور الاهی بر هر چیز که بتابد او را منور می‌سازد ... پس اگر کسی به عشق الاهی مبتلا گردید، خداوند هر آنچه بخواهد به او عطا می‌کند».7

همچنین امام صادق(ع) سفارش می‌کند: «قلب خود را که حرم الاهی است، به غیر خدا اختصاص ندهید».8 امام علی(ع) نیز در فرازی به چند ویژگی مختص محبان الاهی پرداخته است: «چون خداوند بنده‌ای را دوست بدارد، طاعت و بندگی خودش را به او می‌دهد و او را ملزم به قناعت می‌کند؛ آگاهی و بصیرت در دین را به او عطا می‌کند؛ بر یقین او می‌افزاید، بهترین عبادت را به او الهام می‌کند، او را به زیور سکینه و حلم می‌آراید و مال دنیا را در نظرش مبغوض، و آرزوهای مادی او را کوتاه می‌گرداند».9

بنابراین، طالب محبت الاهی و عاشق صادق، به اظهار محبت دوست که مخالف هیبت و جلال اوست خموش و دیگ دلش در جوش و خروش است.

                     عاشقان را درد هست و ناله نیست                                                                 با دل و دلدارشان دلّاله نیست

                     خامشــــند و نال‌های زارشـــــان                                                                   می‌رود تا پای تخت یارشــان

نکته: محبان امام صادق(ع) در گلزار صنع پروردگار گل از خار نچینند و به مدلول «ماتری فی خلق الرحمان من تفاوت»، زشت از زیبا نبینند و عاشقان منافق بر سیاحت و قباحت نگرند و به مضمون «یؤمنون ببعض و یکفرون ببعض» آیات و مخلوقات الاهی را رد و قبول کنند. آنان را دلی از نور حق مشحون، و اینان را دیده از احوالی مغبون.10

 

بقیه در ادامه

 

 

ادامه مطلب
شنبه 27 خرداد 1391  - 11:22 PM

  یکی از انواع مهم محبت الهی، عبادت و نیایش الاهی است؛ چیزی که مستقیماً ارتباط عبد را با رب برقرار می‌کند.عبد می‌تواند بدون‌ واسطه با معبود خود راز و نیاز و درد دل کند و محبت الاهی را جلب، و در حقیقت اثبات محبت کند.

 
خبرگزاری فارس: تربیت «محبت‌ محور»

 

 

چکیده

«تربیت» از ریشة «ربو» به معنای تربیت و رشد جسمانی است. این واژه از ریشه «ربب»، به معنای تدبیر کردن و به کمال رساندن متربی است. آنچه در این نوشتار مد نظر است، معنای دوم است. «محبت» یعنی دوستی و دوست ‌داشتن، محبت در این مقال محبت حق‌تعالی و اولیای الاهی است که مربی می‌تواند با فراهم کردن زمینة این نوع محبت در متربی، او را در مسیر کمال قرارداده، موجبات رستگاری وی را فراهم آورد. کسی که محبت الاهی و اولیای او را در دل دارد، همیشه خود را در محضر دوست می‌بیند و از گناه و معصیت اجتناب کرده و از هرگونه ناهنجاری خود را به دور می‌دارد. روایات ائمه معصومین(ع) و حالات و رفتار اولیای الاهی و پویندگان راه محبت، شاهد بر این مدعاست.

کلیدواژه‌ها: محبت، تربیت، ‌محبت ‌محوری، عشق

 

بقیه در ادامه

 

 

ادامه مطلب
شنبه 27 خرداد 1391  - 11:07 PM

  فرمانده‌ای شجاع و بی‌باک بود. لحظاتی قبل از شهادت تقاضای حنا کرد تا حنابندان عروسی و شهادت خود را یکی کند.

 
خبرگزاری فارس: فرمانده‌ای که عراق جرأت اعلام سرنوشت او را نداشت

 

 «رحیم الهی» در نوجوانی وارد معرکه مبارزه شد. در مکتب امام خمینی(ره) شاگردی جسور بود. از کودکی زبانزد عام و خاص بود. با اینکه سایه پدر و مهر مادری را ندیده بود، اما ضمیری پاک داشت و آغشته به عشق خدا بود. در جوانی فرمانده فکری همقطاران و دوستانش بود که یکی پس از دیگری با شرکت در جهاد الهی شهد شیرین شهادت را نوشیدند.

 

رابطه‌ای آرام و بسیار دوست‌داشتنی با خدا داشت. گویا پرده‌ها کنار رفته بود. اول محل دفن خود را به دوستان نشان داد، سپس نحوه شهادت خود و چگونگی این اتفاق را برای یاران بازگو کرد.

 

هیچ‌گاه او را تنها نمی‌دیدی. همیشه به همراه دوست، همبازی، یار همیشگی و پسر عمه‌اش «شهید امیر حسن یارمحمدی» دیده می‌شد. اولین گروهی بودند که در جهاد انقلابی شرکت کردند و با دستور حضرت امام(ره) به کمک کشاورزان در روستاها شتافتند.

 

فرمانده‌ای شجاع و بی‌باک بود. لحظاتی قبل از شهادت تقاضای حنا کرد تا حنابندان عروسی و شهادت خود را یکی کند. شهادت او در عملیات بیت‌المقدس، امیرحسن را به تکاپو انداخت. از رفتار او می‌شد فهمید زندگی بدون رحیم برایش بسیار سخت است. اما جهاد بود و انجام تکلیف و نتیجه، فرع آن بود. او نیز رفتنی بود. این را در عملیات خیبر ثابت کرد.

 

شهید امیرحسن یارمحمدی، فرمانده دلاوری که حزب بعث عراق هم بیش از ده سال جرأت اعلام سرنوشت او را نداشت، با این‌که خبر اسارت او را رادیوی بیگانه اعلام کرده بودند، اما هیچ اثری نبود. مادر که سال‌ها چشم به در دوخته بود و غم از دست دادن برادرزاده را در دل داشت، در انتظار بازگشت امیرحسن بود، اما پس از ده سال پیکر مطهر او را در آغوش کشید.

 

پس از شهادت رحیم و عده‌ای از همرزمانش قرار شد هریک از همرزمان، زندگی‌نامه یکی از دوستان شهیدش را بنویسد. امیرحسن نگارش زندگی رحیم را بر عهده گرفت. آنچه در پی می‌آید دستنوشته این سردار شهید، در رثای دوست شهیدش سردار رحیم الهی است.

 

 

چه صحنه زیبایی! خداوند تعالی بر بنده‌اش، بر بنده خاکی‌اش سوگند یاد می‌کند. بنده‌ای که از هر چیز بریده و وارسته از هر تعلقات پوچ دنیوی گذشته و در راه عقیده و ایمان خود به جهاد برخاسته و آرزوی دیدار خدایش را دارد.

 

وه، چه نمایش شورانگیزی، چه معامله پرسودی! قربانی اسلام را در مسلخِ عشق می‌بینی که با چهره‌ای آغشته به خاک و خون وضو گرفته در فواره خون با سینه‌ای به وسعت هستی، آرام و مطمئن و بی‌ادعا در مقابل عرش کبریایی به نماز ایستاده است. و آن نفس قدسی که با یاد خدایش آرام گرفته خشنود به حضور پروردگارش باز می‌آید و در صف بندگان خاص او و در بهشتی که خدایش در قبال معامله با بنده‌اش به او عطا کرده وارد می‌شود. او خونش، بهترین سرمایه حیاتش را، در راه معشوقش می‌دهد. پس از چکیدن اولین قطره خونش به لقایش می‌شتابد و شاهدی بر اعمال بندگان می‌گردد. سخن از شهیدی والاست که سالهایی هر چند کوتاه با سوز و عشق به اسلام و امام زیست و پاسداری امین برای انقلاب اسلامی بود و سپس در سرزمین عشق و شرف خوزستان عزیز که در هر لحظه از حیات سرخش شاهد عروج انسان‌هایی است که زمین تاب تحمل عظمتشان و چارچوب تن خاکی، گنجایش وسعت و شکوهشان را ندارد، جان خود را در راه معبودش فدا کرد. این چند سطر، مروری بر زندگی شهید رحیم الهی است، هر چند قلم از بیان شجاعت و تقوا و ایثار مجاهدانی که خدایشان به آنان سوگند یاد می‌کند و یاد کرده و خود شأن نزول آیات قرآنند، قاصر و ناتوان است.

 

 

شهید رحیم الهی، در فروردین سال 1340 در شهر شال(در نزدیکی بوئین زهرای قزوین)متولد شد. سه ساله بود که دست محبت والدینش از سرش کوتاه و تحت سرپرستی پدربزرگش قرار گرفت. دوران ابتدایی،‌ راهنمایی و دبیرستان را در شال گذراند و تمام این مدت را در کنار تحصیل، به اشتغال در کوره‌های آجرپزی می‌پرداخت. به دلیل مشکلات اقتصادی چند بار مجبور به ترک تحصیل می‌گردد.

 

پس از پیروزی انقلاب مجدداً به دبیرستان بازگشت. در این دوران و پس از آن رحیم راهش را یافته به تلاش‌هایش چه در سنگر مدرسه و چه در کار و تلاش در سایر فعالیت‌های مذهبی ادامه داد.

 

با شروع جنگ تحمیلی، روح بلند پروازش کلاس درس را با خود سازگار ندید و به سوی جبهه‌ها پر کشید. او خود چنین می‌گوید:

 

«در اوایل جنگ بود که خبر سقوط سوسنگرد را از رادیو شنیدم. برایم دلخراش بود. گفتم چقدر گوش به اخبار بمانیم تا از وضع جبهه‌ها آگاه شویم؟ مگر برادرانی که در برابر کفر ایستاده‌اند و جانشان را می‌دهند، زندگی و زن و فرزند ندارند؟ آیا آنها نمی‌خواهند در کنار زن و بچة خود راحت و آسوده زندگی کنند؟ باید رفت و در کنار آنها سنگر به سنگر جنگید. دشمن می‌خواهد انقلاب اسلامی ما را که از خون هزاران شهید و به رهبری امام به دست آمده است، شکست دهد. آنها با اسلام جنگ دارند».

 

آری! رحیم با این عقیده به گروه جنگ‌های نامنظم شهید دکتر چمران پیوسته به آبادان اعزام می‌شود. پس از سه ماه به شهر خود بازمی‌گردد و مجدداً تصمیم بازگشت به جبهه را می‌گیرد و قبل از بازگشت به عضویت سپاه درمی‌آید. پس از طی مراحل اولیه آموزش لازم، در تاریخ پنجم فروردین 1360 رسماً به عنوان پاسدار انقلاب اسلامی به زندگی‌اش جهتی تازه می‌بخشد.

 

رحیم، پس از گذراندن آموزش‌های کامل رزمی به سردشت، [محل درگیری و یکی از پایگاه‌های ضد انقلاب در کردستان] اعزام می‌شود و پس از پایان مأموریت، برای اجرای سنت رسول اکرم(ص) تشکیل خانواده می‌دهد. پس از مدت کوتاهی در عملیات فتح‌المبین شرکت می‌کند. در این عملیات آنچنان از خود شجاعت و ایثار نشان می‌دهد که اکثر دوستان و همرزمان شهید از او به تحسین یاد می‌کنند. در مرحله سوم و چهارم عملیات فتح‌المبین، مرکز ثقل حمله، روی منطقه مأموریت آنها بود. خودش می‌گوید: «در یک لحظه در مقابل چند تانک عراقی قرار گرفته و مسئله شهادت دوستان و از دست رفتن قسمتی از مواضع تهدید‌مان می‌کرد. سلاحم یک قبضه کلاشینکف و چند نارنجک دستی بیش نبود. تفنگ را به کناری انداخته و نارنجک را در دست گرفته و زیر رگبار شدید مسلسل‌های تانک با چند خیز سریع، نزدیک تانک رسیده و به سوی یکی‌شان پرتاب کردم که به جای حساس و حسابی برخورد نکرد. دومین نارنجک را آماده کردم که ناگهان خدمه تانک بیرون آمد و تسلیم شد و خدمه دیگر همین‌طور...» و ده‌ها مورد دیگر که گویای شجاعت وصف‌ناپذیر این شهید، همراه با ایمانی سرشار از عشق به شهادت است.

 

پس از عملیات، مرخصی کوتاهی گرفته و مجدداً به جبهه بازمی‌گردد. در این مرخصی روحی دیگر یافته بود و همواره از شهادت سخن می‌گفت. حتی روزی با دوستانش در مزار شهدای شال حاضر شده و محل دفن خود را نشان می‌دهد.

 

شب‌های جمعه، رحیم را می‌دیدی که در گوشه‌ای از مسجد نشسته و مشغول راز و نیاز با معبودش است. او شهادتش را پیش چشم خود می‌دید و از خدایش تعجیل آن را می‌خواست.

 

در عملیات بیت‌المقدس حاضر شده و مرحلة اول را با سلامت پشت سر می‌گذارد. یکی از همراهان بسیجی او می‌گوید: «شب حمله بود، شب عملیات مرحله دوم. رحیم به حمام رفت و لباس‌هایش را شست و نزد ما آمد و گفت: من امشب شهید می‌شوم و تیر به سرم اصابت خواهد کرد.»

 

همچنین شهید اسحاق زهرایی می‌گوید که یک روز قبل از عملیات مرحله دوم بود، رحیم پیشنهاد کرد کمی حنا تهیه کنم. سپس حنا را به سر، دست‌ها و پاها و محاسنش گرفته و می‌گوید: امشب شب دامادی‌ام است. من که شب دامادی‌ام حنا نبستم، لااقل شب شهادتم حنا ببندم. او از شهید زهرایی تقاضا می‌کند که با همان حال عکس او را گرفته و پس از شهادتش به خانواده‌اش بدهد. او روزهای آخر عمرش چند نامه پر محتوا که در تمامی آنها سخن از شهادت به میان آمده برای همسرش می‌نویسد؛ در قسمتی از یک نامه‌اش می‌خوانیم:

«ای همسرم، این دفعه دلم خیلی پرواز می‌کند مثل بلبلی که می‌خواهد از قفس بیرون رود.»

 

و در نامه دیگرش که در لحظات آخر عمرش نوشته است، می‌گوید:

 

«همسرم، وقتی دارم این نامه را می‌نویسم، در دلم عشق شهادت می‌جوشد. به خودم می‌گویم همین الآن به معشوق خودم می‌رسم. از شادی خودم را نمی‌شناسم. از تو می‌خواهم در دعاها امام عزیز و رزمندگان اسلام را فراموش نکنی! راستی چه شیرین است شهد شهادت! و چه گواراتر، آنان که قبل از شهادتشان، خود به این سعادت عظما آگاهند.»

 

آری! عاقبت رحیم در مرحله دوم عملیات پیروزمندانه بیت‌المقدس در حالی که گروه‌هایی از بسیجیان جان بر کف را هدایت می‌کرد در بیابان‌های تفتیدة خونین شهر پس از اصابت گلوله یا ترکش به پشت سرش جراحت شدیدی برمی‌دارد. یکی از برادران بسیجی که خود مجروح شده بود می‌گوید: با وجود حساس بودن محل زخم، رحیم برای آخرین بار موشک آرپی‌جی را به سوی تانک‌های دشمن رها کرده و در لحظات آخر وداع خود، شدت نفرتش را از دشمنان اسلام ابراز داشته و تانکی را منهدم می‌کند.

 

او از آلایشات درونی و بیرونی وارسته شد و پاک و بی غل و غش نزد بهترین معشوق خود شتافت و به آرزوی دیرینه‌اش و به گفتة خودش «به بهترین کامش» رسید.

 

شهید رحیم الهی، سرانجام در تاریخ 16 اردیبهشت 1361 با غلتیدن در خونش به اسمش معنای حقیقی بخشید و در حق فنا گردید و الهی شد. باشد که خداوند به ما لیاقت پیمودن راهش را عطا فرموده و ما را پاسدار امینی برای اسلام و انقلاب اسلامی و خون پاک شهدا قرار دهد؛ ان‌شاءالله!

 

من آن سر داده بر ملک حسینم

مرید خالص پیر خمینم

 

من آن خونم که در هنگام ریزش

به لب دارم سرود سرخ خیزش

 

چو خون پاک من در دشت ریزد

هزاران لاله از آن دشت خیزد

*حسین محمدرضایی

ادامه مطلب
شنبه 27 خرداد 1391  - 11:04 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 59

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 5899375
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی