به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

  مرحوم آیت‌الله حق‌شناس گفت: چندی پیش آمریکایی‌ها به ماه رفته بودند، برخی از آنها گفتند: ما آمدیم، اینجا خدا را دیدیم، یک کره کوچکتر از زمین چطور می‌شود که در فضا معلق بماند و به صورت حساب شده حرکت بکند؟!

 
خبرگزاری فارس: فضانوردان آمریکایی‌ که خدا را در ماه دیدند/ شرایط جاری شدن یقین بر قلب انسان

 

حضور در جلسه بزرگان اخلاق باعث می‌شود که یاد و نام خدا هم‌چنان در دل‌ و قلب آدمی زنده و پایدار بماند، لذا آنچه که در پیش‌رو دارید سلسله مباحث اخلاقی زنده‌‌یاد آیت‌الله عبدالکریم حق‌شناس است که ظهر روزهای دوشنبه و چهارشنبه و شب‌های شنبه در سال‌های 64 تا 68 در مسجد امین‌الدوله ایراد می‌شد:

*ساده‌ترین راه خداشناسی

گفته‌اند: وقتی که رسول اکرم (ص) سؤال فرمود: بابا جان از کجا پروردگارت را شناختی؟، عرض کرد: یا رسول الله این چرخ را که من می‌گردانم، اگر رها بکنم می‌ایستد! چطور می‌شود این جهان پهناور با این همه سیارات و ثوابت و ... این دستگاه آفرینش با این همه وسعت، گرداننده‌ای نداشته باشد؟، اینجا پیامبر فرمود: «علیکم بدین العجائز»، البته نه اینکه شما هم در سر حد دلیل به این مقدار قناعت کنید؛ خیر! یعنی ببینید چه دلیل مختصر،‌مفید و مقنعی برای خودش فراهم کرده است؟

«اثر الأقدام تدل علی المسیر»، در یک راهی که اثر و جای قدم وجود دارد، معلوم می‌شود که کسی عبور کرده است، یک وقتی دکتر «میر» که رییس بخش جراحی بود، از یک آقایی پرسید که آقا دلیل بر اثبات صانع چیست؟، آن آقا جواب داده بود: از قدیم یک کلام فرموده‌اند که: اثر قدم، جای پا، دلالت می‌کند بر اینکه یک آدم از اینجا عبور کرده است، آسمان‌ها و ستارگان، این گردش و رفت و آمد، این ماه که در فضا معلق است که چندی پیش آمریکایی‌ها رفته بودند، بعضی‌هایشان گفتند: ما اینجا آمده‌ایم، خدا را دیدیم، خوب، خدا مجهول خلقت است! اصلاً همان طبیعی مسلک‌ها هم الهی هستند؛ طبیعی هم می‌گویند خدا، منتهی در تطبیق کلی بر مصداق و اصل بر فرع اشتباه کرده است! در تطبیق صغری بر کبری اشتباه کرده و إلّا «الطبیعیّ الهیّ من حیث لایشعر» گفت: ما آمدیم، اینجا خدا را دیدیم، یک کره با این وزن البته از زمین کوچکتر چطور می‌شود که در فضا معلق بماند و به صورت حساب شده و دقیق حرکت بکند؟

*خدا را چگونه بشناسیم؟

شخصی به محضر امام صادق (ع) عرض کرد: یابن رسول الله چقدر خوب بود، خدا خودش را به آدمیان نشان می‌داد؛ آن وقت دیگر این قدر بعضی‌ از مردم به شک نمی‌افتادند. فرمود: مگر تو خدا را نمی‌بینی؟ آیا تو می‌توانی یک کاری بکنی که مریض نشوی؟ آیا تو می‌توانی یک کاری بکنی که همیشه سالم بمانی؟ آیا تو می‌توانی یک کاری بکنی که عزیز باشی؟ دیگر ذیل نشوی؟ ذیل باشی دیگر عزیز نشوی؟ غنی باشی، فقیر نشوی؟ فقیر باشی، غنی نشوی؟ آیا تو می‌توانی؟! در اینجا چه عواملی است که مؤثر در سرنوشت ماست؟

از بزرگی سؤال کردند: از کجا خدای خودت را شناختی؟ «فقال: بوارداتٍ ترد علی القلوب فتعجز النفس عن تکذیبها»، چیزی‌هایی به دل وارد می‌شود که عقل عاجز است از این که یک دلیل قانع کننده جز خداوند متعال برای آن بیاورد!

اگر چه ذات پاکش لامکان است / چو نیکو بنگری در دل نهان است.

دلی در سینه صاحب دلان است / که آن دل جای آن آرام جان است

وقتی دلت را تهذیب کردی، وقتی روحت را از قید و بند علائق مادی مجرد کردی، از گوشه دل خودت هاتفی ندا در می‌دهد و خودش را به تو معرفی می‌کند و آن وقت تو به خدا خودت یقین پیدا خواهی کرد، موسی عرض کرد پروردگار! تو دوری تا من داد بزنم؟، فرمود: خیر! من از تو به تو نزدیکترم، علم او به عالم، علماحاطی قیومی است.

*بر اثر استقامت یقین در قلب جا می‌گیرد

از راه حکمت نظری و عملی یک قدری نظری، ولی بیشتر باید به حکمت عملی فشار بیاورید تا پروردگار در اثر استقامت، یقین به صانع را در قلب و دل شما سرازیر کند، شناخت و معرفت به مقام ولایت را، شناخت امام زمان (عج) را به قلب شما سرازیر کند، «عمیت عین لا تراک علیها»، یا امیر المومنین آیا شما خدایی که پرستش می‌کنید، دیده‌اید؟، حضرت فرمود: «لم أکن لأعبد ربّاً لم أره»، خدای که من نبینم، بندگی نمی‌کنم؛ منتهی به چشم قلب دیدن!

این مسئله را از خدا بخواهید، البته «ان الله عزوجل لا یستجیب دعاءً بظهر قلبٍ ساهٍ»، پروردگار دعایی را که از روی غفلت باشد، مستجاب نمی‌کند، «الدعاء» و «الدعوه» به معنی خواستن است؛ اگر من با شما حرف می‌زنم، ولی حواسم جای دیگر باشد این که فایده‌ ندارد! پروردگار سر و علن تو را می‌بیند و می‌داند، فرموده است، اگر ما بخواهیم به خدا شناخت پیدا بکنیم، باید در خانه اهل بیت (ع) برویم، «بنا عرف الله و لولانا ما عبد الله»، امیرالمومنین می‌فرمایند: من می‌دانم که شما در خانه‌هایتان چه ذخیره کرده‌اید، یک کسی عرض کرد: یا امیرالمومنین من شما را دوست دارم؛ فرمود: اسم شما را من در آن نامه‌ دوستان ندیدم، یک کسی عرض کرد: یا امیرالمومنین من شما را دوست دارم، فرمود: راست می‌گویی! تو را دیدم، غرض، آن بزرگواران آینه تمام نمای پروردگار عزیز هستند.

وقتی که زبان با دل توافق پیدا کرد، «فأقبل بقلبک ثمّ استیفن بالإجابة»، اول با دلت به دعا توجه کن، اگر چنین توجهی بدست آمد، یقین به اجابت پیدا کن! فرمود: اگر شما در فرمایشات اهل بیت(ع) امراً و نهیاً استقامت بکنید، چون آن یقینی که از کتب فلسفه در بیاید، این ثمر را ندارد و به درد نمی‌خورد، استقامت کردید: «لأشربنا قلوبهم الایمان»، ایمان را در قلب شما سرازیر می‌کنیم، آن وقت دعا می‌کند و با یقین می‌گوید: نمی‌تواند با طیاره جنگی اینجا را بمباران کند، حقیقتا می‌گوید‌ها! خوب این آدم، سی سال است که این در را کوبیده که در نتیجه می‌تواند بگوید دشمن دیگر نمی‌تواند اینجا را بزند، این یقین خیلی قابل تقدیر است: «اذا اراد الله بعبدٍ خیراً ألهمه الیقین»

پس از پروردگار عزیز باید بخواهید «ألا بذکر الله تطمئن القلوب»، آن دل دیوانه را او تامین می‌کند، آرام ده این دل دیوانه تویی تو!!

هر در که زدم صاحب آن خانه تویی تو / مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه

یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید / دیوانه منم من که روم خانه به خانه

توی اداره می‌روی، بازار می‌روی، درس می‌روی، همه جا خدا هست، پس باید کار را خدا درست کنه! برو بابا دعا کن، پس هر دری که می‌زنی، داداش جون! خدا هست؛ پس باید از خدا بخواهی و در بزنی، آن وقت پس چرا جای دیگر برویم؟ چه کنم که من هنوز هیچ چیز از مطالعاتم را برای شما نگفته‌ام.

*قدر خودتان را بدانید

همیشه من حال ندارم، قدر خودتان را بدانید، ای رفقا! یک دفعه من تفأل زدم به قرآن که ای پروردگار من دارم برای اینها زحمت می‌کشم، از تو این کتاب و از توی آن کتاب حدیث می‌گویم، اینها را که در یک کتاب ننوشته‌اند، باید جستجو کرد، من اینها را باید از کتاب‌های مختلف جمع آوری کنم. پروردگارا! آیه آمد: «فیه رجالٌ یحبّون أن یتطهّروا و الله یحبّ المطّهّرین»، یعنی قدر اینها را بدان، اینها یک مردمانی هستند که می‌خواهند توبه کنند، می‌خواهند پاک شوند، می‌خواهند دستور العمل بگیرند و عمل کنند، امشب هم من حال نداشتم؛ باز می‌خواستم از زیرش در بروم و تعطیل کنم! اما فلسفه در نرفتن این است که این مردم می‌گویند، هر وقت برای آقا مهمان می‌آید، به مهمان می‌گوید، مطالعه دارم؛ پنج شنبه مطالعه دارد، جمعه مطالعه دارد، همه ایام هفته مطالعه دارد! پس کی باید ما بیائیم، شما را ببینیم؟ ولی خوب این صحبت‌ها زحمت دارد، آقا جون! وگرنه «الم، ذلک الکتاب لاریب فیه» را بخونی و ترجمه کنی که نیست.

یک کسی به من گفت آقا! یک همچنین آیه‌ای بخوان و برای مردم ترجمه کن، بروند دنبال کارشان! گفتم: اینطوری که تو می‌گویی نیست آقا! باز من قرآن را باز کردم، گفتم: پروردگارا! من چه کنم؟ سوره برائت آمد، یعنی اگر تو این کار را بکنی، ما از تو بیزار هستیم، بنده ترسیدم، آن دفعه خیلی لذت بردم، اما این دفعه ترسیدم!

*شناسنامه دین در کلام رسول گرامی(ص)

یک حدیث دیگر «وذکّر فإنّ الذّکری تنفع المومنین»، این حدیث را به صورت مفصل تا به حال نخوانده‌ام اما در کتاب «قاضی عیاض» که از کتبی است که سیره رسول الله (ص) را نوشته و دو جلد هم هست در آنجا این حدیث را نقل کرده، اگر از پیامبر مکرم اسلام (ص) بپرسیم، یا رسول الله! مبنای دین شما چیست؟سجل احوال دین شما چیست؟ شناسنامه کار شما چیست؟ فرمود: «المعرفة رأس مالی و العقل أصل دینی و الحبّ أساسی و الشّوق مرکبی و الحزنرفیقی»، خدا شناسی رأس مال و سرمایه‌ من است، هر کسی یک راس المال و سرمایه‌ای دارد که با آن کسب می‌کند؛ عرفان و شناخت رب العالمین هم سرمایه من است.

«والعقل أصل دینی»: مبادا بگویی فقط تعبد است؟ عقل اصل دین است؛ تمام احکام عقلانی و به سیره عقلاست؛ منتهی من با این عقل ضعیف بسیاری از آنها درک نمی‌کنم، یک کتابی است که راجع به طلب و بهداشت نوشته‌اند، تقریباً تا اینجا 25 جلدش درآمده است و چیزهایی که از رسول اکرم (ص) درباره مسائل طبی و سلامتی رسیده، در آنجا جمع کرده است و آنجا نوشته است که هر چه از احکام را که ما تتبع کردیم، یک فلسفه‌ای دارد؛ مثلاً در مورد پنیر با مغز گردو! حضرت می‌فرماید: پنیر تنها بلاست، گردوی تنها بلاست! اما هر دو را اگر با هم بخورید، شفاست، عالم طب هم فعلاً نفهمیده است، ببین چقدر با انصاف می‌گوید: باید دنیای بهداشت پیشرفت کند تا فلسفه‌ فرمایش خاتم الرسل (ص) را بفهمد.

حب و دوستی اساس کار من است، شوق مرکب من است، باید نشاط داشته باشی، خدا شاهد است، رفقای عزیز!، من وقتی که ساعت درس اخلاقم می‌شد، سر از پا نمی‌شناختم؛ از اول هفته که آن استاد عالم یک ساعت اخلاق به من یاد می‌داد، در کمال جدیت، در کمال مراقبت بودم می‌گفتم ای پروردگار عزیزم! مبادا استاد من تعطیل بکند که آن وقت قبایح به من فشار خواهد آورد،

«و ذکر الله أنیسی»، انیس من ذکر پروردگار است:

گر قصه عشق من و یارم بنگارند /  صد لیلی و مجنون همه بیرون رود از دل

دیگر مجنون و لیلی کدام است؟!

در قتل من ای مه بکش آهسته کمان را / حیف است که پیکان تو بیرون رود از دل

یعنی من همیشه می‌خواهم، در ابتلای تو باشم، خدا رحمت کند آقای مطهری را فرمود: تو تصور می‌کنی، محبت خدا این است که تو کباب و جوجه داشته باشی! اما پروردگار نه! ناز پرورده نمی‌خواهد، تربیت کند، «إنّ الله إذا أحبّ عبداً غتّه بالبلاء غتّاً»

ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست/ عاشقی شیوه رندان بلا کش باشد

بیماری من سبب پرسش محبوب شد، محبوب من با من مرحمت پیدا کرده بود، می‌میرم از این غصه چرا بهترم امشب

در قتل من ای مه بکش آهسته کمان را / حیف است که پیکان تو بیرون رود از دل

*مؤمن همواره از سوء عاقبت نگران است

می‌دونی کدام غصه؟ نه غصه اینکه آب ندارم، نان ندارم، زن ندارم، خانه ندارم، نه! حزن او از این قبیل است: «لایزال المومن خائفاً من سوء العاقبة» یا «والذین یوتون ما آتوا و قلوبهم وجله أنّهم الی ربّهم راجعون»، نماز را می‌آورد، روزه و خمس و زکات را انجام می‌دهد، عمل می‌کند، اما ترسان است که مبادا اینها رد بشود، این مراد است! قربونت برم بارک الله!

علم سلاح من است، اسلحه من علم است: «لانجاة إلّا بالطّاعة و الطّاعة بالعلم و العلم بالتّعلّم و التّعلّم بالعقل یعتقد»، من نیم ساعت تقریباً خمس مطالعات خودم را برای شما گفتم، حالا شما من را دعا کنید! من خدمتگزار شما هستم، یک خدمتگزاری که در خانه شما باشد، ظرف‌های شما را بشوید، غذا برای شما تهیه کند و آن حیاتی ملکی شما را تهیه می‌کند، او سزاوار دعا است؛ اما من که می‌روم، از مشکات نبوت، این طلاها و بالاتر از طلا را برای شما می‌آورم و عرض می‌کنم و به توفیق پروردگار دل‌های شما را إشراب می‌کنم که می‌دانم زنده می‌شود، شاد می‌شود و نشاط در شما می‌آید، آیا من سزاوار نیستم که مورد دعاهای شما باشم؟

ادامه مطلب
دوشنبه 19 تیر 1391  - 8:15 PM

 بنا بر گفته های امام (ره) عملیات کشف و خنثی سازی کودتای نوژه با پارس یک سگ به یکی از پاسداران آغاز شد ،که به تعبیر امام از " جنود خداوند " بود به هر حال ، توطئه ی کودتای نوژه نیز به بهترین نحو سرکوب شد و شکستگی دیگر در کارنامه آمریکا ثبت گردید .

 
خبرگزاری فارس: کودتای نوژه حقارتی دیگر برای آمریکا

 

 

مقدمه

هر چند که شکست آمریکا در صحرای طبس موجب شد تا مقامات این کشور به طور موقت اندیشه عملیات نظامی بر علیه کشورمان را از سر بیرون کنند ، اما این حادثه باعث نشد تا آمریکا  طرحهای خرابکارانه خود را متوقف کنند بلکه حمایت مستقیم از ضد انقلابیون و تحریک آنان و همچنین پشتیبانی از رژیم بعث عراق ، در مرحله پس از شکست کودتا در دستور کار آنان قرار گرفت . برخی کارشناسان کشورمان معتقدند که پس از شکست آمریکا در حمله نظامی به طبس ، دو راهکار برای جبران این مسأله از سوی مقامات کاخ سفید در نظر گرفته شد که عبارت بودند از :

الف ) انجام یک کودتای نظامی با هدف سرنگونی نظام جمهوری اسلامی با همکاری فرماندهان سابق ارتش رژیم شاهنشاهی ، نیروهای ساواک ، گروه های ضد انقلاب ، متحدین آمریکا در منطقه و از طریق دریافت کمکهای مالی ، نظامی و فنی آمریکا .

ب ) تحریک یک کشور ثالث به طرح ریزی حمله نظامی و تجاوز گسترده به خاک جمهوری اسلامی ایران . (1)

مؤیداتی برای اثبات این نظریه وجود دارد . از یک سو برخی مقامات آمریکایی در خاطرات یا اظهارات خود با ظرافت به این مسأله اشاره کرده اند . از جمله برژینسکی – مشاور امنیت ملی کارتر – به بحثهای خود با کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا و دیگر اعضای کابینه وی درباره لزوم انجام دادن یک عملیات تلافی جویانه در صورت شکست توطئه طبس اشاره کرده است و می گوید :

" براون ( وزیر دفاع آمریکا ) و ترنر ( رئیس سازمان سیا ) با عملیات تلافی جویانه در صورت شکست مأموریت نجات موافق بودند ... در هر حال ، در پایان این گفت و گوها به ما اجازه داده شد طرح هایی را برای عملیات تلافی جویانه در نظر بگیریم ، ولی تصمیم اجرای این نقشه ها به بعد موکول شد " (2)همچنین اعترافات برخی سران دستگیر شده کودتای نوژه نیز نشان دهنده آن است که بحث تقدم و تأخر این دو توطئه در میان طراحان و استراتژیست های آمریکایی مطرح بود و سرانجام قرار شد طرح کودتا که کم هزینه تر ، مؤثرتر و سریعتر می باشد ، اجرا شود و در صورت شکست آن ، راه حل طولانی تر و پرهزینه تر تحمیل جنگ؛ مورد استفاده قرار گیرد .

بعنوان مثال ، در اعترافات یکی از این افراد می خوانیم :" پس از سفر بنی عامری [یکی از سران کودتا] به پاریس ، طرح حمله عراق به ایران در تقدم دوم قرار گرفت و انجام کودتای نظامی بعنوان اولویت اول ، در صدر برنامه های آمریکا ، قرار داده شد . " (3) البته آمریکاییان با انجام دادن توطئه های ضد دولتهای مستقل و آزاده جهان – در قالب کودتا – بیگانه نبودند .

مثلا در کودتای 28 مرداد 1332 ه ش ، توانسته بودند راه را برای دیکتاتوری دوباره محمدرضا شاه آماده کنند . سرنگونی دولت مستقل و ملی سالوادورکنده در شیلی در سال 1967 م نیز از دیگر تجارب موفق آمریکایی ها به حساب می آمد.علاوه بر این ، دولت آمریکا " بحبوحه پیروزی انقلاب ، یعنی در روز 22 بهمن نیز تلاش کرده بود تا یک کودتای نظامی را ضد انقلاب در آستانه پیروزی ، سازماندهی کند .

برژینسکی ، مشاور امنیت ملی کارتر که بیش از تمامی همکاران رئیس جمهور آمریکا به استفاده از روشهای تند و خشن علیه انقلاب ایران علاقه مند بود ، در بحبوحه انقلاب و در حالیکه سولیوان – سفیر آمریکا در ایران – در تلاش برای نجات پرسنل نظامی این کشور در تهران از محاصره بود ، با وی تماس گرفته و خواستار اظهارنظر سولیوان در این مورد شد . نظرات وی در این زمینه خواندنی است .

" نهایت خشم و عصبانیت من در این مکالمه موقعی بود که گفته شد برژینسکی درباره امکان ترتیب دادن یک کودتا برای استقرار یک رژیم نظامی به جای حکومت در حال سقوط بختیار ، از من نظر می خواهد . این فکر و این سؤال در آن شرایط به قدری سخیف و نامعقول بود که بی اختیار مرا به ادای یک کلمه زشت درباره برژینسکی وادار ساخت . " (4)

سولیوان سرانجام به دنبال اصرار مقامات واشنگتن با رئیس مستشاران نظامی آمریکا در تهران که در محاصره نیروهای انقلابی بود ، تماس می گیرد و نظر خود را این چنین اعلام می کنند :" در شرایط فعلی شانس موفقیت یک کودتای نظامی فقط پنج درصد است . " (5)اما برژینسکی خیال کودتا را کنار نمی گذارد و اندکی پس از پیروزی انقلاب با ژنرال هایزر که تا چند روز قبل از پیروزی انقلاب ، برای ساماندهی ارتش شاهنشاهی در تهران به سر می برد ، تماس می گیرد و از او سؤال می کند که آیا مایل است برای انجام دادن یک کودتای نظامی به تهران برگردد که هایزر نیز چنین پاسخ می دهد:

" وضعیت فعلی ایران را با توجه به اینکه افراد ارشد در زندان هستند ، بسیار وخیم می دانم به این جهت اجرا کردن برنامه کودتا فعلا میسر نیست ، اما برژینسکی علاقه شدیدی به کودتا نشان می داد ... گفتم تحت شرایطی می توانم این را انجام دهم که به مقدار نامحدودی پول نیاز خواهد بود . باید در حدود 10 تا 12 ژنرال آمریکا را با خودم ببرم و به ده هزار نفر از بهترین سربازان آمریکایی نیاز دارم . حمایت همه جانبه و متحد کشور نیز لازم است. " (6)

این اظهار نظر موجب می شود تا برژینسکی و همفکرانش در آن مقطع فکر کودتا را از سر به در کنند ، اما به دنبال واقعه گروگانگیری و شکست عملیات نجات در طبس و تحقیر شدید وجهه آمریکا در جهان ، این فکر بار دیگر در ذهن سرمداران کاخ سفید جوانه زد و تماسهایی با شاهپور بختیار در پاریس برای هدایت کودتای نوژه بعمل آمد . در همین زمینه سفیران آمریکا و انگلیس در فرانسه با بختیار ملاقات و چگونگی اجرای کودتا ، تاریخ وقوع و تقدم آن نسبت به طرحهای دیگر را مشخص می کنند.

بقیه در ادامه

 

ادامه مطلب
دوشنبه 19 تیر 1391  - 8:10 PM

 در نماز حد اقل سه مطلب حائز اهمیت است : بی نیاز ، پرنیاز و نیاز ( نماز ) . و این سه با هم سنخیتی دارندکه وقتی با هم مرتبط می شوند،اقیانوسی ازآرامش در درون آدمی سرازیر می کنند.

 
خبرگزاری فارس: پیشگیری از آسیبهای اجتماعی با هدایت جوانان به نماز

 

 

چکیده :

بزرگ خداوندی که ما را آفریده ، محبت خود را در دل نهاده ، تا او را بپرستیم . تا او را بپرستیم . بنابراین ، هر کس به پهنای دلش و به اندازه فطرت الهی اش می تواند به خدا عشق بورزد . نماز سرچشمة همة خوبی ها و اصلی ترین نیاز انسان برای رسیدن به کمال است . کودکان به طور فطری ستایشگر ارزش ها و پاکی هایند . ما باید طریقه ستایشگری و طریقه عشق ورزیدن به خوبی ها و پاکی ها را به آنان بیاموزیم .

باید فطرت پاک آنان را در جهت عشق ورزیدن به خدای یکتا به شیوه ای خاص ( نماز ) سوق دهیم . آن گاه که « پر نیاز » از طریق « نماز » با « بی نیاز » ارتباط برقرار نمود ، نیرویی لذت بخش در درون خود احساس می کند که زندگی برایش زیبا می شود. او زنده است تا نمازی دیگر بخواند و آن گاه که نمازها و زیبایی ها فزونی گرفت، اقیانوسی از آرامش در وجود او جاری می شود که دغدغه های زندگی را فراموش می کند.

در این مقاله، پژوهشگر سعی کرده است با بررسی دیدگاه های مختلف دربارة : «دوره های درک مفاهیم مذهبی کودکان» ، «نماز و نیازهای جوان» ، «برخی از آثار مهم نماز» ، «شرایط و رویکردهای آموزش نماز» ، با تأکیدبر رویکرد الگویی، به نتایجی دست یابد. ازآن جمله: با توجه به تفاوت های فردی کودکان، به ویژه تغییرات تصورات آنان نسبت به خدا در قالب های خیال، انسان گونه، فوق انسانی و فوق طبیعی، نباید از همان ابتدای دعوت به نماز، انتظار داشته باشیم شور عارفانه ای در آنان ایجاد شود.

پایدارترین و مؤثرترین نوع آموزش نماز، از رویکرد الگویی حاصل می شود. بدین معنی که کودکان بیشتر از طریق رفتار عینی بزرگترها می آموزند تا از طریق گفتار آنان. بنابراین بدون اینکه تحت فشار قرار گیرند، داوطلبانه، سریع و راحت از الگوهای رفتاری بزرگترها تقلید می کنند. به عنوان مثال : دانش آموزی با مشاهدة اینکه معلمش نماز می خواند، ممکن است این رفتار معلم برای او با ارزش تلقی شود. او با دیدن افراد دیگری در جامعه که نماز می خوانند، این ارزش را برای خود مهم تلقی می کند. حال اگر خود به نماز خواندن مبادرت ورزد، و در موقعیت های مختلف به این عمل ادامه دهد، ارزش نماز خواندن در او درونی می شود. او این ارزش را همراه خود به اجتماعات دیگر می برد و بر ارزش های مثبت جامعه می افزاید.

کلیدواژه ها : نماز ، دوره های درک مفاهیم مذهبی درکودکان ، نماز و نیازهای جوان ، برخی ازآثار مهم نماز ، شرایط و رویکردهای آموزش نماز

بقیه در ادامه

 

ادامه مطلب
دوشنبه 19 تیر 1391  - 8:06 PM

 پسرانی که حیا را ارزش بدانند، آن را امروز از مادران و خواهران خود و فردا از همسران و دختران خود مطالبه خواهند کرد و در راستای تعمیق و ترویج و تحقق آن نیز تلاش خواهند نمود.

 
خبرگزاری فارس: کلید مشکل حجاب نزد «آقایان» است

 

 

اشاره:

بی‌حجابی و بدحجابی از مهمترین معضلات جوامع اسلامی است؛ چرا که انسان‌ها اجتماعیِ بالطبع‌اند و نوعاً مهمترین عامل رفتارسازشان، «جامعه‌پذیری» است و این یعنی اگر در جامعه اسلامی هنجارها شکسته شود، امکان همرنگ شدن انسان با فضای جدید بسیار است. جامعه‌سازی با توصیه‌های فردی تفاوت بسیار دارد، هر چند جهت‌گیری آنها یکی است؛ لذاست که باید به ام‌المسائل و راه‌حل‌های ساختاری توجه داشت و از توجه به استثنائات و موارد خاص یا تعمیم آنها ابا کرد. امروز، جامعه ایرانی، خصوصاً در شهرهای بزرگ‌تر و به اصطلاح مدرن‌تر آن، از آفت بدحجابی رنج می‌برد و متأسفانه در برخی موارد شاهدیم که فضای برتر نیز با بدحجاب‌ها شده و این یعنی خطری بزرگ که گروه بزرگ تربیت‌شدگان سنتی خانواده‌های ایرانی را تهدید می‌کند.

 

پاسخ به نیاز طبیعی زنان

در پاسخ به این سؤال که «ریشه بدحجابی کجاست؟»، ابعاد مختلفی قابل توجه و زمینه‌های متعددی قابل بررسی است. آری! می‌توان از عدم تبیین ضرورت حجاب و کارکردهای آن برای زن مسلمان سخن گفت، ولی قطعاً یکی از مهمترین پارامترها، توجه به امری ساختاری، به نام «غریزه ذاتی جلوه‌گری» در زنان است. ودیعه‌ای از جانب خداوند متعال که با زیبایی و گل‌صفتی زنان سازوار است و در ساختارهای تکوینی خلقت نیز به خوبی معنا یافته است.

حس جلوه‌گری در بیرون به صورت «تبرّج» و «علاقه به بروز» و «دیده شدن» ملازم می‌شود و از آنجا که این حس، ذاتی است؛ پس باید به نحوی ارضاء گردد و امکان سرکوب آن وجود ندارد. حال به مسئله اصلی دعوی این مقال می‌رسیم و آن این است که ارضاء این حس توسط چه کسی صورت می‌گیرد؟ گر چه نوعاً تأیید و تحسین مورد نیاز زنان از طرف زنان نیز مؤثر می‌افتد، اما حقیقت آن است که پاسخ حقیقی و کامل به این «نیاز طبیعی» باید از جانب مردان صورت پذیرد.

«مرد»، در نقش پدر، پسر و همسر؛ می‌تواند و باید رفتارهایی داشته باشد که در صورت ادای صحیح آنها، این «نیاز طبیعی» که به زعم نویسنده این سطور یکی از اصلی‌ترین عوامل بدحجابی است، به درستی پاسخ داده شده و در آن صورت است که جامعه‌ای سالم‌تر را شاهد خواهیم بود. برای اثبات بهتر این دعوی و همچنین ذکر آسیب‌های عدم توجه جنس مذکر ایرانی به این مسئله و نهایتاً راهکارهای اصلاحی، نکات زیر قابل توجه‌اند:

 

آموزش دیدن

به دلیل ساختارهای فرهنگی و تاریخی، مرد ایرانی - عمدتاً – به همسر خود ابراز علاقه علنی نمی‌کند. البته قید «علنی» را در نگاه خوش‌بینانه می‌توان مدنظر داشت! این یعنی پسران آن خانه که فردا در نقش همسری خواهند بود نیز از توان لازم برای ارضاء نیاز مذکور زن خویش برخوردار نیستند و همین رفتار، مسئله‌ساز است!اگر دیروز ساختارهای سنتی اجازه بروز بی‌مبالات زنان و حضور اجتماعی پررنگ را به آنان نمی‌داد، اما امروز که این موانع وجود ندارند،‌ «امکان» بروز ناهنجار زنان شوهردار در جامعه وجود دارد، لذاست که بدحجابی یکی از تبعات آن خلأ موجود در نظام خانوادگی است. نباید تصور کرد که در گذشته، دلیل کمتر بودن بروزهای بیرونی بدحجابی، توجه مناسب به آن از جانب مردان بوده است.

تنها زنانی که از تقیّد مذهبی بسیار قوی برخوردار هستند، حاضرند با وجود «دیده‌نشدن» توسط همسران‌شان، خود را در معرض دید دیگران قرار ندهند و می‌دانیم که اینان شامل «همگان» نمی‌شوند. از همین روست که آموزش‌های قبل و حین ازدواج، که بیانگر وظایف مردان در قبال زنان باشد و ارتباط مؤثر میان زن و شوهر را مبتنی بر ساختارهای شخصیتی آنان تبیین نماید، ضروری جامعه امروز ماست. اینکه در روایات متعدد بر تبرّج زن در خانه و تفاوت ماهوی جدی بیرون و درون خانه تأکید شده و از مرد نیز رفتارهای متناسب با آن خواسته شده،‌ ریشه در همین ساختار تکوینی وجود زن دارد که متأسفانه در بسیاری از موارد مغفول‌عنه واقع شده است!

 

شناخت طبیعت دختران

در ساختار سنتی، رفتار مردان با دختران‌شان نیز گرچه بهتر است، اما تفاوت زیادی نمی‌کند! زندگی‌های پرمشغله کنونی و از همه مهم‌تر، آشنا نبودن مردان با نیازها و ساختارهای شخصیتی دختران، باعث شده تا نیازهای طبیعی دختران که می‌تواند به طور سالم و مناسب در محیط خانواده ارضاء گردد، مورد بی‌مهری قرار گرفته و به صورت نیازی سرکوب‌شده به دریوزگی از بیرون خانه بیفتد! همین است که می‌بینیم دختران دارای آسیب‌های اجتماعی، فراوان از خانواده‌های مسئله‌دار و دارای پدران پرمشغله و بی‌توجه – چه پولدار و چه فقیر و چه مذهبی و چه غیرمذهبی- برآمده‌اند!

اگر در محیط اجتماع،‌ فضاهای سالم ویژه دختران و در محیط خانواده، فضاهای مناسبی جهت بروز صحیح این نیاز طبیعی وجود داشته باشد، جامعه هرگز شاهد رفتارهایی چنین ناهنجار نخواهد بود و آن‌گاه است که عوامل غریزی و درونی تخریب آرامش زن، رخت برمی‌بندد. توصیه‌های ایجابی نیز شنیده می‌شود.رفتار پیامبر اکرم (ص) با دخت گرامی‌شان حضرت فاطمه زهرا (س) و توصیه‌های آنان در قبال دختران، خود، لزوم توجه به این آموزه‌های حیاتی را بیشتر هویدا می‌کند.ما بر این باوریم که اساسی‌ترین عامل بدحجابی، «دوری از معنویت» و خداوند متعال است، اما آنچه به صورت ساختاری می‌تواند عوامل مهیّج و فسادزا را دور کند و در آرامشی طبیعی، بسترساز تأثیر عمیق‌تر آموزه‌های دینی گردد نیز توجه به این عامل طبیعی است.

 

سردی تبرّج با ازدواج

چنانچه گفتیم، نیاز به دیده شدن در طبیعت زن وجود دارد و این صفت نه تنها مذموم نیست که ملازم طبع او و متناسب با ساختار وجودی اوست، از همین رو همواره باید مورد توجه باشد. درست است که اگر در خانواده به درستی این مسئله مورد توجه قرار گیرد، دختری سالم و پاک از آن خانه بیرون خواهد آمد، اما خانواده تا سنین خاصی پاسخگوی این نیاز است و طبعاً باید تکمیل آن در خانه همسر صورت پذیرد که متأسفانه ازدواج‌های به تأخیر افتاده، مانع از این مسئله شده‌اند.

بدیهی است که حسّ تبرّج در جامعه، با ازدواج به سردی می‌گراید و در قالبی سالم جستجوگر ارضاء خویش خواهد شد. از این گذشته دختری که بار مسئولیت همسرداری و خصوصاً مادر شدن را به عهده می‌پذیرد، نوعاً از مراعات‌ها و مراقبت‌های ویژه‌تری در قبال خود بهره می‌برد.قطعاً یکی از عوامل مهم کاهش بی‌بند و باری و بدحجابی، ازدواج به موقع و مناسب است.چنانچه گفته شد، آموزش‌های زوجین نیز در این میان نقش مهمی را ایفا می‌کند. اگر ازدواج‌ها به درستی صورت پذیرد و نظام عاطفی خانواده نیز سلامت لازم را داشته باشد، شاهد طلاق‌های گسترده و در نتیجه زنان مطلّقه‌ای که دچار عارضه خودآرایی و تبرّج در جامعه می‌شوند نیز نخواهیم بود.

 

تربیت پسران حیادوست

پسران ما نیز در کنار آموزش‌هایی که باید درباره شخصیت خواهران، مادران و همسران خود ببینند، باید به ارزشی به نام حیا و حجاب نیز معتقد و علاقه‌مند باشند و از همین روست که سخن گفتن از حیا و حجاب فاطمی، نباید صرفاً در دستور کار مدارس دخترانه قرار داشته باشد.پسرانی که حیا را ارزش بدانند، آن را امروز از مادران و خواهران خود و فردا از همسران و دختران خود مطالبه خواهند کرد و در راستای تعمیق و ترویج و تحقق آن نیز تلاش خواهند نمود. آموزش نسل پسرانی که چنین باورهایی دارند، شاید بهترین سرمایه‌گذاری برای داشتن خانواده‌هایی سالم در آینده‌ای نه چندان دور باشد. نسلی که هم به وظایف خود در قبال دیگران آشنا و عامل باشد و هم مطالبات خود از آنان را به درستی بشناسد و بخواهد.

علیرضا کمیلی

منبع:ماهنامه فرهنگ پویا شماره 18

ادامه مطلب
دوشنبه 19 تیر 1391  - 8:04 PM

 دفاع از حریم آزادی افراد تا آن میزان که شرع مقدس براساس مصلحت خود انسان‌ها معین فرموده است، از اهداف و وظایف دولت اسلامی به شمار می‌رود. بر اساس بینش اسلامی، آزادی با عبودیت خداوند کاملاً ارتباط دارد واز این رو اسلام به کسی اجازه نمی‌دهد آزادی خود را تفویض و خود را خوار و ذلیل کند.

 
خبرگزاری فارس: حقوق بشر در پرتو اهداف حکومت اسلامی

 

 

4.اهداف مقدمی حکومت اسلامی و حقوق بشر اسلامی

 

1. 4. دفاع از جان، مال و آبروی افراد

یکی از اهداف مهم تشکیل حکومت اسلامی، حفظ حرمت جان، مال و آبروی شهروندان، اعم از مسلمان و غیر مسلمان است. از منظر اسلام، اختیار جان انسان‌ها به دست خداوند است، از این‌رو، کوچک‌ترین تصرف در آن باید با اذن الهی باشد و از این روست که حتی فرد حق ندارد زمینه و مقدمه هلاکت خود را فراهم نماید(بقره: 195). البته احترام نهادن به جان افراد توسط حکومت اسلامی، تنها شامل جان مسلمانان نمی‌گردد، بلکه حتی آن دسته از اهل ذمه را که در کشور اسلامی اقامت گزیده‌اند نیز در بر می‌گیرد .

در برخی روایات، احترام خون افراد، اعم از مسلمان و غیرمسلمان تأکید شده است. از روایات شیعه می‎توان به روایتی از امام صادق (ع) اشاره کرد که در بخشی از آن تصریح شده است: «بر شخص مسلمان حرام است تا زمانی که شخص ذمی به جزیه و ادای آن معتقد است و آن را انکار نکند آن ذمی را حراماً به قتل رساند».1 در این روایت که برخی فقها نیز به آن استناد کرده‌اند، 2 قتل افراد ذمی که شرایط ذمه را رعایت می‎کنند، حرام شمرده شده است و این امر از احترام خون افراد و حتی کفار ذمی، حکایت دارد.

نکته قابل توجه در آموزه‌های اسلام این است که حتی در برخورد با دشمن و برای دستیابی به پیروزی نیز نمی توان از هر حربه‌ای استفاده کرد و تا حد امکان باید از به کارگیری سلاح‌هایی که به کشتار جمعی منجر می‌شود پرهیز نمود. روایاتی مؤید در این زمینه وجود دارد. علی(ع) فرمود: «رسول خدا از انداختن سمّ در بلاد مشرکان نهی فرمود».3

علاوه بر جان، مال انسان‌ها نیز محترم است. بر اساس احکام فقهی، حتی نمی‎توان متعرض اموال غیر مسلمان شد، اگرچه آن اموال نزد مسلمانان ارزش نداشته باشد. برای نمونه، در صورتی که کسی خوک یا شراب کافر ذمّی را معدوم کند، در برابر آن ضامن خواهد بود، زیرا نزد کفار ذمی، خوک و شراب قیمت دارد و آنان حق نگهداری آنها را در منازل خود دارند، البته مشروط بر آنکه آن را در اماکن عمومی اظهار ننمایند و باعث جریحه‎دار شدن اذهان و تشتت در میان جامعه اسلامی نشوند. [4

در باب وصیت نیز عبارت‌های صریحی در روایات وجود دارد که نشان می‎دهد هرگاه مسلمان یا کافر ذمی برای کافر ذمی دیگر وصیت کند، باید به وصیت او عمل شود و آن اموال وصیت شده در اختیار ذمی قرار داده شود. بر اساس روایت صحیحی از محمد بن مسلم نقل شده است که وی از امام صادق(ع) در مورد شخصی سؤال نمود که وصیت کرده تا اموال او در راه خدا مصرف شود. حضرت در پاسخ فرمودند: «آن را به همان کسی ده که برای او وصیت کرده، اگرچه یهودی یا نصرانی باشد».5

افزون بر مال و جان، آبروی افراد نیز محترم است و کسی نمی‌تواند ـ به استثنای مواردی که شریعت مشخص نموده است ـ متعرض آبروی خود یا دیگران شود. اسلام علاوه بر حفظ آبروی مسلمانان، برای غیر مسلمانان نیز توصیه فرموده است و به کسی اجازه نمی‎دهد که به فردی از آنان دشنام داده یا اتهام باطلی بر آنان وارد کند. براساس برخی آیات شریفه قرآن کریم،(حجرات: 11) مؤمنان از یک قوم موظف شده‌اند هرگز قوم دیگر را به استهزا نگیرند و زنان مکلف شده‌اند به زنان دیگر ریشخند نزنند، از یکدیگر عیب نگیرند و به همدیگر لقب‌های زشت ندهند. این همه، به سبب اهمیت فراوان آبروی انسان‌ها است.

پس حکومت اسلامی موظف است همان‌گونه که در حفظ آبروی مسلمانان می‌کوشد، از جریحه‌دار نشدن آبروی سایر شهروندان جامعه  اسلامی نیز تلاش جلوگیری کند، مگر آنکه خود آنان دست به عملی زنند که ریختن آبروی ایشان را مجاز سازد. بر این اساس، در برخی از کتاب‌های فقهی تصریح شده که غیبت کردن شخص کافر ذمی همانند غیبت کردن فرد مسلمان، حرام است.6

 

بقیه در ادامه

 

ادامه مطلب
دوشنبه 19 تیر 1391  - 8:03 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 68

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 5833874
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی