برای بررسی اجمالی اندیشههای غربی و تاثیری که در جهان به خصوص تمدن شرقی و سرزمین اسلامی و کشور ما داشتهاند، در سلسله گزارشهایی به معرفی و انتقاداتی که اندیشمندان مسلمان به آن اندیشهها میپردازیم.
با توجه به این هدف در آغاز به عصر روشنگری پرداخته میشود که با گذشته تفاوت اساسی پیدا کرده است.
در این نقطه خاص از تاریخ حادثهای بس مهم رخ داده است که قبل و بعد آن را به طور کامل از هم جدا می سازد؛ حادثهای که هیچ گاه در تاریخ نمونه نداشته است و آن «کشف انسان» است.
انسان در این زمان مدعی شد خود و توانایی خویش را کشف کرد و به این بینش رسید که سرپنجه «خود نقاد انسان» چنان توانی دارد که هیچ پدیده یا موجودی را از آن گریز نیست و او میتواند با عقل نقاد خود بر همه زوایای مبهم این جهان پهناور، پرتو افشانی کند.
در جهان غرب پارهاى از قرنها با نشانى روشن نامگذارى و شناخته مىشوند؛ مانند قرن هفدهم با نام «عصر خرد»، قرن نوزدهم با نام: «عصر ایدئولوژى» و قرن هیجدهم با نام: «عصر روشنگرى» (The Age of Enlightenment) گرچه ممکن است شهرت نامگذاریهاى یاد شده یکسان نبوده و نیز درباره آنها اتفاق نظر نباشد اما درباره قرن هجدهم این نامگذارى از شهرت و اهمیت ویژهاى برخوردار است.
شمارى نهضت روشنگرى را در سال 1688 همزمان با انقلاب و انتشار آثار «جان لاک» انگلیسى مىدانند و پایان آن را سال 1776 یعنى سال استقلال امریکا یا سال 1789؛ یعنى سال انقلاب کبیر فرانسه و شمارى نیز پایان آن را سال 1815 یعنى شکست فرانسه در یکى از جنگها و مقارن با جنبش رومانتیک مىدانند.
عصر روشنگری به نهضتی اطلاق میشود که در قرن هجدهم در اروپا آغاز شد و از این جهت که رهبران نهضت مدعی بودند انسانها قبل از عصر روشنگری در وهم و خرافه میزیستند و این نهضت عصر علم را آغاز کرده است، به آن نام «عصر روشنگری» دادند.
به تعبیر دیگر، در این عصر طرز تفکر علمی- انتقادی، که بر شناخت علمی متکی است، حاکم شد. در این عصر، اصالت تجربه و مشاهده، اساس و بنیان همه شناختها بود و همه علوم، حتی فلسفه، باید به علم طبیعی تبدیل میشد.
عقل گرایی اساساً مفهومی دو پهلوست: گاهی مراد از آن قوهای است که با کمک گرفتن از آن میتوان خدا را عبادت کرده، بهشت را به دست آورد و گاه برعکس، عقل گرایی در مقابل دین و دین داری میایستد و به مقابله با آن بر میخیزد.
عقلگرایی این دوران دارای خصوصیاتی است که آن را از عقل متافیزیکی و فلسفی جدا میسازد. این نوع عقل گرایی را با عناوینی همچون عقل بسندگی، اصالت عقل، عقل گرایی ابزاری، عقل گرایی تکنیکی و غیره یاد میکنند. عقل گرایی به معنای مطلق آن، نه تنها با اخلاق سکولار سنخیتی ندارد، بلکه یکی از پایه ها و پشتوانههای اخلاق دینی به شمار میآید.
بر اساس مبانی عقلی و روشهای برهانی که مبتنی بر توانایی عقل است، باورهای دینی اثبات و زمینه ایمان و اعتقاد فراهم می شود. از این رو، در فرهنگ دینی ما از عقل به عنوان نیرویی که بندگی خدا بدان صورت می گیرد و بهشت توسط آن به دست می آید، یاد می شود و بین آن و اعتقادات دینی هیچ منافاتی وجود ندارد.
باید توجه داشت که واژه «عقل گرایی» در حوزههای مختلف علوم، معانی متفاوتی دارد. این واژه، گاهی در مقابل تجربه گرایی به کار رفته و گاهی در برابر ایمان گرایی قرار میگیرد.
در اینجا نوع عقل گرایی مربوط به دوره روشنگری مورد نظر است. یعنی، دیدگاهی معرفتشناختی که معتقد است تنها مرجع کسب معرفت، ارزش، عمل، اخلاق و هر آنچه که مربوط به حیات انسانی است، تواناییهای نهفته در وجود خود آدمی است. بر اساس این نگرش، آنچه منشأ ماورایی دارد، یا به طور کلی مورد انکار است و یا مرجعیت پذیرفته نیست. به طور کلی، بی اعتمادی به سنت ها و شرایع دینی، خودبسندگی عقل در حل مشکلات و مسائل فردی و اجتماعی، تأکید و بر نقش ابزاری عقل و انصراف از حقیقت جویی آن به نقش آفرینی ابزاری و تکنیکی، از خصوصیات این نوع عقل گرایی شمرده می شود.
*عقلگرایی عصر روشنگریی در برابر دین مسیحیت قد علم کرد
تقابل عقل گرایی عصر روشنگری با دین و مرجعیت دینی، تقابلی است که مربوط به یک جغرافیا و فرهنگ خاص است. در حقیقت، عقل گرایی عصر روشنگری رویکردی بود که در مقابل دین مسیحیّت قد علم کرد. مراد از آن نفی مرجعیّت سنتی،برخی نهضت روشنگری را اینگونه تعریف کرده اند: «قبل از این دوره، انسان بخشی از جهانی که نظام الهی دارد به حساب می آمد. در این دوره، نه تنها از این اندیشه دست برداشته شد، بلکه به سوی این نگرش گام برداشته شد که جهان بر حسب عقل، تجربه و کشف انسان شناخته شود».
روشنگرى مجموعهاى از جریانهاى تجربى و عقلى گوناگون است که سرچشمه آن به وضعیت اروپا در قرون وسطى و رنسانس در قرون پانزده شانزده و هفده مىرسد و در قرنهاى بعدى بسیار اثر داشته است.
*جهانبینىهاى معاصر نیز ریشه در عصر روشنگرى دارند
بیشتر فلسفهها و جهان بینىهاى معاصر نیز ریشه در عصر روشنگرى دارند؛ همانند: پوزیتویسم، ماتریالیسم، مارکسیسم، عقل گرایى، انسان گرایى، اخلاق گرایى، پست مدرنیسم و همین مسأله پژوهش در عصر روشنگرى را اهمیت بیشترى مىبخشد.
*اندیشمندان عصر روشنگرى
اگر بخواهیم از میان چهرههاى فراوان سازندگان عصر روشنگرى معروفترین آنان را در فرانسه بشناسیم باید از کسانى مانند: ولتر، روسو، دالامبر، دیدرو، تورگو، بل فونتنل، مونتسکیو، موپرتویى، وودناگ، کندیاک، لامترى، دلباک (هولباخ)، کابانیس و هلوسیوس نام ببریم.
بر اساس واقعیّت های تاریخی، آنچه موجب پیدایش این سنخ از عقل گرایی در فرهنگ غرب شده است، چالش و معارضه دیانت مسیح با آموزه های عقلانی است.
در قرون وسطی، کلیسا در سایه الهیّات دگماتیزم، زمینه رشد و نموّ عقل در عرصه های مختلف نظری را از بین برد و آن را به اسارت تأیید و تفسیر کلیسا پسندانه کتاب مقدس و اعتقادات مسیحیّت درآورد.
بدیهی است آموزه هایی همچون تثلیث، تجسد، گناه نخستین، مسأله فِدا و ده ها مسئله اعتقادی دیگر، عقل و عالمان نظری را در مقابل مسیحیت و به اعتبار یکسان انگاری مسیحیّت با دین راستین در مقابل دین به طور کلی قرار داد.
بنابراین، می توان گفت: عقل گرایی ابزاری، رویکردی تقابل جویانه در مقابل چنین باورهایی بوده و به یک معنا، عکسالعمل روانی اندیشمندان و طالبان تفکر عقلانی در برابر دین و آموزه های آن بوده است.
همین امر سستی و بیپایگی این نگرش یا گرایش را آشکار ساخته و به همین دلیل طرفداران اخلاق سکولار را با مشکل مواجه می کند. دینی که چنان آموزه هایی داشته باشد، به روشنی با عقل تعارض پیدا خواهد کرد.
در دین راستین و آموزههای عقلانی اسلام هیچگاه تهافت و تناقضی بین ارکان آن و عقل وجود ندارد.