به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 آنچه درپي آيه گوشه اي از آموزه هاي حضرت ولي عصر(عج) درخصوص مسائل مربوط به غيبت، انتظار فرج و اخلاق فردي و اجتماعي است كه آن حضرت در ملاقات با برخي خواص ومومنين بيان كرده اند.اينك با هم آن را ازنظر مي گذرانيم. 
امام زمان (ع) همنام رسول خدا (ص) و كنيه اش نيز كنيه آن بزرگوار است.پدرش امام عسگري (ع) جز آن جناب فرزندي به جاي نگداشت و او را نيز در پنهاني وخفا نگهداري فرمود. 
ولادت آن مولود مسعود درشب نيمه شعبان سال (255 هـ . ق) صورت گرفت و مادرش كنيزي به نام نرجس بود. 
روزي كه پدر بزرگوارش از دنيا رفت پنج سال از عمرشريفش گذشته بود و در همان چند سال اندك، خداوند حكمت و قضاوت را به او عنايت فرمود و او را نشانه و حجت بردو عالم قرار داد. 
همچنانكه عيسي بن مريم را در گهواره، منصب نبوت داد، وي را نيز درآن خردسالي، مقام امامت رحمت فرمود. (ارشاد مفيد ج 2ص 474) 
اي طبيب درد بي درمان من 
اي دواي رنج بي پايان من 
اي به يادت آه عالم سوز من 
اي زهجرت تيره شام و روز من 
اي خليفه حق واي سلطان دين 
مصطفي را نورچشم و جانشين 
اي وجودت همچو خورشيد جهان 
ليك خورشيدي به ابراندر نهان 
روي خود از ديدها برتافته 
پرتوت برنيك و بربد تافته 
گرچه در ابري نهان شد آفتاب 
چهره خود را نهفت اندر نقاب 
از شعاعش ليك عالم روشن است 
روزها پيدا و شبها مكمن است 
اي تو خورشيد جهان افروز ما 
اي تو روز ما و هم نوروزما 
(مثنوي طاقديس ص 77- 78) 

آموزه اول: خودي وغيرخودي

معيار در خودي و غيرخودي، براساس ايمان و اعتقاد و موضع گيري سنجيده است و به همين دليل، خويشاوندي و روابط گروهي، حزبي، سازماني و جناحي هيچ تأثيري در خودي بودن و غيرخودي بودن ندارد، محمد بن يعقوب كليني، از اسحاق بن يعقوب، نقل كرده است كه گفت: تعدادي از مسائل مشكل را نوشتم و از محمدبن عثمان عمري خواستم آنها را به حضرت مهدي (عج) برساند و جواب آنها را دريافت كند. او چنين كرد و نامه اي با دست خط آن حضرت برايم رسيد كه درآن نوشته شده بود: 
درجواب پرسش تو (كه خداوند راهنمايت باشد و تو را بر دين خويش ثابت قدم نگه دارد و تو را از شر آن دست از بستگان و پسر عموهايم كه مرا انكار كرده اند نگه دارد) 
بايد به تو بگويم اين را بدان كه خداوند با هيچ كس خويشاوندي و فاميلي ندارد. هركس مرا انكاركند، از ما نيست و مسيرش، مسير پسر نوح است (كه گمراه شد) .(فرهنگ سخنان حضرت مهدي، ص 173) 
براساس تعاليم حيات بخش ديني، هركس از مكتب اصيل اسلام و به فرمايش امام خميني (ره) از اسلام ناب محمدي (ص) و ائمه معصومين (ع) و در زمان غيبت معصوم (ع) از خط ولايت فقيه تبعيت كند، خودي محسوب مي شود و كساني كه خارج از اين خط حركت مي نمايند، غير خودي و گمراه شمرده مي شوند وچنانچه در جهت مقابل حركت كنند، ضد خودي و دشمن محسوب مي گردند. 

آموزه دوم: شفاي شيخ حر عاملي

در روايات آمده است، حضرت امام زمان (عج) براي شيعيان دعا مي كند و با دعاي آن امام عزيز، مشكلات وگره هاي اقتصادي، اجتماعي و ... حل مي شود. 
مرحوم شيخ حرعاملي دركتاب اثبات الهداه مي نويسد: حدود ده ساله بودم كه به بيماري شديدي مبتلا شدم. به گونه اي كه همه بستگانم كنار بسترم بودند و مطمئن بودند كه تا شب از دنيا مي روم. دراين ساعات من در بين خواب و بيداري بودم كه پيامبر اكرم (ص) و همه امامان (ع) را ديدم و بر يك يك آنها سلام كردم و با آنها روبوسي نمودم. وقتي با امام صادق (ع) روبوسي كردم، ايشان به من سخناني فرمودند كه يادم نماند. جز اين كه به ياد دارم كه برايم دعا كرد. 
همچنين امام زمان (عج) هم برايم دعا كرد. چون وقتي به آن حضرت رسيدم و با او دست دادم و روبوسي كردم . گريه كردم وگفتم، اي مولاي من، من مي ترسم دراين بيماري بميرم و به نهايت مطلوبم از علم و عمل نرسم. حضرت به من فرمود: نترس، چون تو دراين بيماري از دنيا نمي روي بلكه خداوند تو را شفا مي دهد و عمري طولاني خواهي داشت. بعد آقا كاسه اي را به دستم داد و من از آب آن نوشيدم و در همان حال بيماريم برطرف شد و شفا گرفتم. فوراً از بسترم برخاستم و در حضور بستگانم نشستم. همگي تعجب مي كردند. اما من چيزي نگفتم. تا اينكه پس از چند روز جريان ملاقاتم را با معصومين (ع) برايشان تعريف كردم. (همان ص 259-260) 

آموزه سوم: شفاعت امام براي شيعيان

حضرت در نيايشي مي فرمايد: پروردگارا شيعيان ما از پرتو وجود ما و باقيمانده سرشت ما خلق شده اند. اما آنان به خاطر مغرورشدن به دوستي با ما و داشتن ولايت و از روي بي توجهي، گرفتار گناهان بسياري گشته اند. حال اگر گناهاني كه انجام داده اند، جزو گناهاني است كه بين تو و آنها بايد حل شود (حق الله)، پس به خاطر ما آنها را ببخش و ما هم از آنها راضي هستيم و اگر گناهاني كه انجام داده اند، حق الناس بوده و جزو گناهاني است كه بين خودشان است و بايد حق ديگران پرداخت شود، براي پرداخت بدهي آنان، از خمسي كه در اموال براي ما مقرر فرمودي، به عنوان تقاص و تاوان از بدهي آنان برداشت كن و به طلب كاران آنها بده و آن شيعيان را وارد بهشت كن و از آتش جهنم دورساز و آنها را با دشمنان ما كه گرفتار غضب تو هستند، در يك مكان قرار نده. (همان ص187-188) 
بايد توجه داشت كه گناهاني كه مشمول رحمت و شفاعت امام(ع) قرارمي گيرد شامل گناهاني مي شود كه جنبه شخصي و مالي و اين قبيل مشكلات جزيي دارد. اما افرادي كه مرتكب گناهان عمومي و حقوقي مي شوند، مورد شفاعت قرار نخواهندگرفت. مانند خيانت، جاسوسي، قتل نفس، تهمت و افترا به ديگران، رباخواري، همكاري با دشمنان، تجاوز به نواميس مردم، مخالفت با امام و رهبري، پرده دري و آبروي ديگران را حراج كردن و... 

آموزه چهارم: زمان ظهور حضرت مهدي(عج)

براساس روايات شيعه، انتظار فرج صاحب الزمان(عج) از وظايف و از جمله مهم ترين عبادات شمرده مي شود. اما مدت زمان انتظار هرگز مشخص نشده است. لذا حتي خود امام(عج) نيز نمي داند در چه زماني مأمور به ظهور خواهدبود و چقدر بايد منتظر باشد. 
مرحوم شيخ صدوق از اسحاق بن يعقوب نقل كرده است كه گفت: طي نامه اي سؤالاتي را به محمدبن عثمان سمري (دومين نايب خاص امام) دادم تا جوابي را برايم بياورد. امام زمان(عج) نيز در نامه اي جواب همه پرسش ها را دادند كه يكي از آنها، درمورد ظهور آن حضرت بود: 
اما ظهور من و گشايش در گره كار عالم، در اختيار خداوند است و آنان كه زمان خاصي را براي ظهور من معين مي كنند، دروغ گوياني بيش نيستند. (همان ص283) و در نامه اي كه حضرت به شيخ مفيد مي نويسند، تأكيد مي كنند كه: امر ظهور ما ناگهاني و بدون زمان از پيش تعيين شده، فرا مي رسد و آن هم، زماني است كه توبه، دردي از جنايتكاران دوا نمي كند و راه گريز از مجازات ما را ندارند. (همان ص 369) 

آموزه پنجم: رهبري علما در زمان غيبت

امام عصر(ع) در پاسخ به پرسش اسحاق بن يعقوب، به خط مبارك خويش، چنين مرقوم مي فرمايند: اما در مورد وظيفه خويش در رويدادهاي جديد و حوادث واقعه (در زمان غيبت كبري) كه برايتان پيش مي آيد و حكم آن را نمي دانيد و تاكنون نيز از ما نشنيديد، به كساني كه راوي حديث ما هستند و علماي دين محسوب مي شوند، مراجعه كنيد. زيرا آنان حجت من بر شما هستند و من نيز حجت خدا هستم. (همان ص 301) 
امام خميني(ره) همانند بسياري ديگر از علماي اسلام، از اين حديث براي اثبات و يا تأييد ولايت فقيه استفاده كرده اند و تأكيد مي كنند كه منظور از حوادث واقعه، مسايل و احكام شرعي نيست بلكه رويدادها و پيشامدهايي از قبيل مسائل سياسي، اجتماعي، اقتصادي و بين المللي و اقسام گرفتاري ها همچون جنگ و صلح و... مي باشد.در اين گونه حوادث و مشكلات لازم است كه به راويان احاديث يعني همان فقيهان اسلام شناس مراجعه كنيم. امروز فقهاي اسلام حجت خدا بر مردم هستند، همان طور كه حضرت رسول(ص) حجت خدا بود. فقيهان از طرف امام(ع) حجت بر مردم هستند. همه امور و تمام كارهاي مسلمانان مانند امر حكومت، زندگي مردم، اخذ ماليات، خمس، زكات و درآمدهاي عمومي و مصارف آنها، امور قضايي، نظامي، تربيتي و... به آنان واگذار شده است. (ولايت فقيه ص 97 تا 28) 

آموزه ششم: آفتاب پشت ابر

در مسئله غيبت امام(ع) بين دو واژه (حضور و ظهور) تفاوت وجود دارد. وقتي كه آقا غايب است، ظهور ندارد، غايب است يعني از نظرها و ديدگان عموم پنهان است. اما در عين حال حضور دارد و به همين دليل، بسياري از افراد ممكن است ايشان را به صورت ناشناس ببينند. و چون حضورش در جامعه مسلم است، مردم از بركاتش بهره مند مي شوند. حضرت خطاب به اسحاق بن يعقوب فرمود: 
اما چگونگي بهره بردن از وجود من در زمان غيبت، همانند بهره بردن از آفتاب است هنگامي كه پشت ابر قرار گيرد. همانا من اهل زمين را از بلاها دور نگه مي دارم، همان گونه كه ستارگان باعث رفع مشكل موجودات آسماني مي شوند. 
امام(ع) در فراز ديگري مي فرمايند: براي تعجيل در ظهور من بسيار دعا كنيد كه رهايي شما هم وابسته به ظهور من است: اكثروا الدعاء بتعجيل الفرج فان ذلك فرجكم.(همان ص 317) 

آموزه هفتم: گناه و طول غيبت

يكي از عوامل مهم طولاني شدن غيبت و تأخير ظهور امام عصر(ع) اثر مستقيم گناهان و كوتاهي هاي ما مسلمانان است. علي بن مهزيار اهوازي مي گويد: در يك سالي در سفر حج پس از نااميدي از ملاقات با امام(ع) بالاخره به يك واسطه اجازه شرفيابي برايم حاصل شد. آن حضرت خطاب به من فرمودند: اي ابوالحسن علي بن ابراهيم بن مهزيار، شب و روز در انتظار ديدار تو، لحظه شماري مي كردم. چه شد كه تأخير كردي و به سوي ما نيامدي؟ ابن مهزيار مي گويد: عرض كردم: اي مولاي من، كسي را نيافتم كه مرا به حضورت راهنمايي كند. 
حضرت با تعجبي همراه با پرسش فرمود: كسي را نيافتي كه راهنمايي ات كند؟! سپس با انگشتان مبارك روي زمين كشيد و بعد فرمود: راهنما نداشتن دليل تأخيرت نيست، بلكه شما 1) به مال اندوزي روي آورده ايد 2) در برابر مستضعفان فخر فروشي كرده و با آنان با بي اعتنايي رفتار كرده ايد 3) صله رحم را ترك نموده ايد. به اين دلايل توفيق زيارت ما را پيدا نكرده ايد. پس ديگر چه عذري داريد؟ علي بن مهزيار مي گويد: عرض كردم: توبه كردم.سپس حضرت فرمود: اگر برخي از شماها براي آمرزش بعضي ديگر، از خدا طلب مغفرت نمي كردند، به جز خواص شيعه، كليه انسانها را گفتار و كردارشان هلاك مي كرد. (اشاره به اين كه من برايت از خدا طلب بخشش مي كنم.) (همان ص 318- 319- 320) 

آموزه هشتم: خدمت به پدر

جناب شيخ باقر نقل مي كند: يكي از مومنين (كه در حمام دلاك بود) پدر پير و ناتواني داشت و مرتب در خدمت پدر بود و به كارهايش مي رسيد. به جز شب هاي چهارشنبه كه در خدمت پدر نبود و براي عبادت به مسجد سهله مي رفت. اما پس از مدتي، رفتن به مسجد سهله را ترك كرد. پرسيدم: چرا ديگر شب هاي چهارشنبه به مسجد نمي روي؟ 
گفت: من مرتب به آنجا مي رفتم، تا چهل شب. اما چهلمين چهارشنبه كه خواستم بروم، به خاطر برخي گرفتاري ها رفتنم به تأخير افتاد، تا اين كه نزديك غروب آفتاب حركت كردم كه به شب برخوردم. شب مهتابي بود و يك سوم از راه را رفته بودم. ناگهان ديدم عربي سوار بر اسب، به طرف من مي آيد. وحشت كردم و پيش خود گفتم: الآن است كه بيايد و اموال مرا بگيرد. اما با تعجب ديدم، وقتي به من رسيد، با زبان عربي محلي با من سخن گفت و پرسيد: كجا مي روي؟ گفتم: به مسجد سهله مي روم. پرسيد: از خوردني ها چيزي به همراه داري؟ گفتم: نه. فرمود: دست در جيبت كن، پيدا مي كني. گفتم: مي دانم چيزي ندارم. با تندي فرمود: دست در جيبت كن، پيدا مي كني. وقتي دست در جيبم گذاشتم، فهميدم آن مقدار كشمشي را كه براي كودكم خريده بودم در جيبم مانده است. سپس حضرت خطاب به من فرمودند: مواظب پدر پيرت باش، مواظب پدر پيرت باش، مواظب پدر پيرت باش و بعد از آن از نظرم غايب شد و من از اين جريان دو چيز دانستم. يكي اين كه آن شخص همان مولاي من حضرت مهدي(ع) بود و ديگر اين كه او راضي نيست من حتي شب هاي چهارشنبه هم، از پدرم جدا شوم. (همان، ص 19-29) 

آموزه نهم: نيكي به بستگان و فاميل

رسيدگي به فاميل و نيازمندان از ميان آنان، از مصاديق بارز صله رحم است و به همين دليل، اولويت با فقراء و نيازمندان فاميل است. 
از امام عصر(ع) پرسيدند: شخصي نيت مي كند كه مقداري از مال خود را كنار بگذارد و به يكي از برادران ايماني خود بدهد. اما پس از آن متوجه مي شود كه دربين فاميل كسي هست كه نيازمند است. آيا مي تواند آن را به فاميل محتاجش بدهد؟ 
امام(ع) در جواب فرمودند: آن مال را به هر كدام از آن برادران ايماني و فاميل كه از نظر مذهب به او نزديك تر باشند، مي دهد. (يعني شيعه اولويت دارد) و اگر خواست به روايتي كه از امام رضا(ع) رسيده است، عمل كند. حضرت رضا(ع) فرمود: درحالي كه فاميل و رحم انسان محتاج باشد، خداوند صدقه دادن به ديگر فقيران را قبول نمي كند. در ادامه حضرت ولي عصر(ع) فرمود: مي تواند آن مال را بين آن برادر مؤمن و فاميل فقيرش تقسيم كند، تا به ثواب هر دو عمل برسد. (همان ص 381) 

آموزه دهم: كدام هديه

از ويژگي هاي امام معصوم(ع) اين است كه در پذيرش هديه، از كسي هديه قبول مي كنند كه آن را از راه حلال تهيه كرده باشد. كه اين خود از الگوهاي رفتاري براي همه كساني است كه برايشان هديه اي مي رسد. 
حضرت ولي عصر(عج) در پاسخ به سؤال شخصي فرمودند: اما اموال شما را ما هرگز قبول نمي كنيم مگر اين كه آنها را از مال حرام پاك كرده و خالص كنيد. 
از اين پس هركس خواست و مايل بود، با اين شرايط براي ما هديه اي بفرستد كه خوب است و اگرنخواست نفرستد. به هرحال آنچه كه خداوند به ما عنايت كرده است، بهتر است از آنچه كه شما براي ما بفرستيد. (همان ص 387- 388) 

فهرست منابع: 
- ارشاد شيخ مفيد، ترجمه سيدهاشم رسولي محلاتي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي 
- فرهنگ سخنان حضرت مهدي(عج)، محمد دشتي، انتشارات اميرالمؤمنين(ع) 
- مثنوي طاقديس، ملا احمدنراقي، تصحيح علي افراسيابي، انتشارات نهاوندي قم 
- ولايت فقيه، امام خميني(ره)، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام 
محمد مهدي رشادتي 
کیهان

ادامه مطلب
پنج شنبه 15 تیر 1391  - 10:27 PM

 سیرت امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه)
از آن جا که رفتار اهل بیت می تواند الگوی بسیار خوبی برای ما باشد مناسب است به روش، رفتار و سیرت امام زمان (عج) که امام حاضر ما هستند، در زمان غیبت نگاه کوتاهی بیندازیم. 

عصر غیبت

امام شؤونى دارد ؛ شان هدایت و رهبرى ، حفظ مسلمین و شیعیان ، ایجاد زمینه و تهیه یاور براى انقلاب جهانى خود و... 
آن حضرت به تمامى شؤون و وظائف خود به بهترین وجه اقدام مى كند، و جز آنچه با (غیبت ) ناسازگار باشد، تماما مورد عنایت آن حضرت مى باشد. هم چنان كه در روایتى نیز آمده است : 
بهره بودن از من در عصر غیبتم ، مانند بهره بردن از آفتاب است هنگامى كه زیر ابرها باشد. 1 
اصولا آن حضرت را غایب نامیده اند، چون ظاهر نیست ، نه آن كه حاضر نیست . غیبت به معناى حاضر نبودن، تهمت ناروایى است كه به آن حضرت زده اند، و آنان كه بر این پندارند، فرق میان "ظهور" است ، نه"حضور " و شیفتگان آن حضرت ، ظهورش را از خدا مى طلبند نه حضورش را. همین است كه وقتى ظاهر مى شود همه انگشت حیرت به دندان مى گزند و با تعجب مى گویند كه او را پیش از این هم دیده اند. 
براى به دست آوردن سیرت آن حضرت در دوران غیبت مى توان از برخى روایات ، دعاها، زیارت نامه ها، توقیعات و نامه هاى آن حضرت به بعضى از شیعیان و یا نقل قول هاى متواتر از افراد كاملا مورد وثوق كه به شرف حضور نائل آمده اند، استفاده برد. 
آنچه بیش از همه در میان ادعیه ، توقیعات و... به چشم مى خورد، عنایت خاص آن حضرت به وضعیت شیعیان و گرفتارى هاى آنان در عصر غیبت است . به برخى از نكاتى كه در این متون آمده ، اشاره مى شود: 

1. آگاهى از وضعیت و احوال شیعیان

در توقیعى كه براى"شیخ مفید " صادر شده ، آمده است : 
ما بر اخبار و احوال شما آگاهیم و هیچ چیز از اوضاع شما بر ما پوشیده و مخفى نمى ماند.2 

2. حفظ و نجات شیعیان از گرفتارى ها وشر دشمنان

نیز در همان توقیع این گونه است : 
ما در رسیدگى و سرپرستى شما كوتاهى و اهمال نكرده و یاد شما را از خاطر نبرده ایم ، كه اگر جز این بود، دشوارى ها و مصیبت ها بر شما فرود مى آمد، و دشمنان ، شما را دشمنان ، شما را ریشه كن مى نمودند.3 

3. حضور در میان مردم

صاحب این امر... در میان آنها راه مى رود، در بازارهایشان رفت و آمد مى كند، روى فرش هایشان گام بر مى دارد، ولى او را نمى شناسند، مگر خداوند به او اجازه دهد تا خودش را به آنان معرفى كند.4 
در روایتى دیگر از امام امیرالمؤمنین علیه السلام نیز چنین آمده است : 
سوگند به خداى على ، حجت خدا در میان آنان هست ، در كوچه و بازار آنها گام برمى دارد و بر خانه هاى آنان وارد مى شود و در شرق و غرب جهان به سیاحت مى پردازد و گفتار مردمان را مى شنود و بر اجتماعات آنان وارد شده ، سلام مى دهد. او مردمان را مى بیند... .5 
در دعاى ندبه نیز چنین مى خوانیم : 
جانم فدایت ! تو آن غایبى هستى كه از میان ما بیرون نیستى ، جانم فدایت ! تو آن دور شده از وطنى هستى كه از ما دور نیستى . 

4.حضور همیشگى در مراسم حج

آن حضرت هر سال در موسم حج حضور مى یابد، همگان را مى بیند و مى شناسد، اما دیگران او را مى بینند ولى نمى شناسند.6 
اصولا آن حضرت را غایب نامیده اند، چون ظاهر نیست ، نه آن كه حاضر نیست . غیبت به معناى حاضر نبودن، تهمت ناروایى است كه به آن حضرت زده اند، و آنان كه بر این پندارند، فرق میان "ظهور" است ، نه"حضور " و شیفتگان آن حضرت ، ظهورش را از خدا مى طلبند نه حضورش را. همین است كه وقتى ظاهر مى شود همه انگشت حیرت به دندان مى گزند و با تعجب مى گویند كه او را پیش از این هم دیده اند. 

5و 6 - ...

دستگیرى درماندگان ، راهیابى گمشدگان ، شفاى بیماران لاعلاج ، خیرخواهى و دعا براى مؤمنان ، شركت در تشییع برخى از آنان ، حل بعضى از مشكلات علمى علماء، خبردادن از پاره اى رویدادهاى مهم ، 7دستگیرى باطنى افراد و... 8از جمله كارهاى آن حضرت در این دوران است ، چه او را بشناسند و چه نشناسند، و چه مستقیما توسط خود آن حضرت صورت گیرد و یا توسط برخى یاران و خواص آن حضرت . 

پی نوشت ها:

1. بحارالانوار، ج 53. ص 181، ابر، كنایه از مخفى بودن عنوان و شخصیت است و خورشید ، كنایه از تاثیر سود بخش آن حضرت در جامعه انسانى . 
2. الاحتجاج ، طبرسى ، ج 2، ص 596. 
3. همان . دفع گرفتارى ها و بلاها ممكن است مستقیما توسط خود آن بزرگوار، و یا از طریق وسائط و یاران مخصوص وى ، و یا به وسیله دعاى آن حضرت صورت گیرد (تاریخ الغیبة الكبرى ، سید محمد صدر، ص 153). مى دانیم كه حضرت ، مستجاب الدعوة است (این المضطر الذى یجاب اذا دعا)، دعاى ندبه . 
4. الغیبة ، نعمانى ، ص 84، (باب ان فى القائم سنة من الانبیاء)؛ الكافى ، ج 1، ص 336، (با اندكى تفاوت در عبارات )؛ بحارالانوار، ج 51. ص 142 و ج 52. ص 154؛ مكیال المكارم ، ج 2، ص 375. 
5. الغیبة ، نعمانى ، ص 72،. (به نقل از: روزگار رهایى ، كامل سلیمان ، ترجمه على اكبر مهدى پور، ج 1، ص 223). 
6. كمال الدین ، ج 2، ص 440. 
7. براى آگاهى از نمونه هایى از موارد مذكور، ر. ك : تاریخ الغیبة الكبرى ، سید محمد صدر، ص ‍ 122 - 130 
8. علامه طباطبایى در این زمینه بیانى نغز دارد كه « فلسفه حضور امام غایب را در میان جامعه روشن مى كند. وى مى گوید: امام چنان كه نسبت به ظاهر اعمال مردم پیشوا و راهنما است ، همچنان در باطن نیز سمت پیشوایى و رهبرى دارد و اوست كه قافله سالار كاروان انسانى كه از راه باطن به سوى خدا سیر مى كند».ر. ك : شیعه در اسلام ، علامه طباطبایى ، ص 183 - 187.

منبع: 
تاریخ عصر غیبت 
مؤ لفان : پورسید آقایى ، جبارى ، عاشورى ، حكیم 
تهیه و تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان

ادامه مطلب
پنج شنبه 15 تیر 1391  - 10:26 PM

 محمّد بن فُضَيل گويد : از امام رضا عليه السلام معناي آيه زير را پرسيدم : « قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ » [1] ؟ «بگو به فضل و رحمت خداست که بايد شاد شوند و اين از هرچه گرد مي آورند بهتر است». 
امام عليه السلام فرمود : « - مقصود اين است که - به دوستي پيامبر و خاندان او بايد شادمان باشند که آن بهتر است از دنيايي که آنها جمع کنند». [2] . 
وقتي انسان کسي را دوست مي دارد، به اندازه محبتش نسبت به او، از يادِ او غافل نمي شود ؛ چون پيوند قلبي اش با محبوب به اندازه اي قوي است که نمي تواند او را فراموش کند. 
لذا اهل ايمان در زمان غيبت - اگرچه از ديدنِ پيشواي خود محروم اند - هرگز او را از ياد نمي برند. 
شخصي از حضرت موسي بن جعفر عليه السلام در مورد آيه شريفه : « وأسْبَغَ عَلَيْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَباطِنَةً » «ونعمتهاي ظاهري و باطني خود را بر شما تمام کرد» [3] پرسيد، آن حضرت چنين پاسخ دادند : 
«نعمت ظاهري امام ظاهر و آشکار است و نعمت باطني امام غايب». 

سپس راوي سؤال کرد : آيا از امامان کسي غايب مي شود؟ فرمودند :

«بله، جسم او از ديدگانِ مردم پنهان مي گردد ؛ ولي يادِ او از دلهاي اهل ايمان غايب نمي شود. او دوازدهمين نفر از ما (امامان) است». [4] . 
آري، مردم بي ايمان ممکن است او را فراموش کنند ؛ چون نسبت به او معرفت ندارند و او را نمي شناسند ؛ امّا آن که او را مي شناسد و اهل معرفت و ولايت اوست و دل در گرو محبت او دارد، چگونه ممکن است فراموشش کند؟! آن قدر مؤمنانِ زمانِ غيبت بايد پيوند خود را با حجت خدا قوي کرده باشد که هرگز از يادِ او غفلت نکنند و هيچ چيز آنها را از ياد محبوب باز ندارد. 

اين آرزوي همه مؤمنان است که از خدا مسئلت دارند :

«اللهمّ... وَلا تُنْسِنا ذِکْرَه». [5] . 
«خداوندا! يادش را از صفحه خاطر ما مبر». 
دمي کان بگذرد بي ياد رويش 
از آن دم بي شمار استغفر اللَّه 

حضرت ثامن الحجج عليه السلام از اميرالمؤمنين عليه السلام نقل مي فرمايد که:

«هرکس دوست دارد خداي را ملاقات کند در حالي که ايمانش کامل و اسلامش نيکو باشد، محبّت حجّت منتظَر صاحب الزمان عليه السلام را پيشه خود قرار دهد که او و ديگر پيشوايان، چراغهاي روشن در تاريکي هاي زندگي و امامان هدايت و نشانه هاي تقوايند ؛ من براي هرکه آنان را دوست بدارد و ولايتشان را دارا شود، از سوي خداي تعالي بهشت را ضمانت مي کنم». [6] . 

پی نوشتها :

[1] يونس 58:10. 
[2] تفسير نور الثقلين، ج2، ص307. 
[3] لقمان 20:31. 
[4] کمال الدين، باب 34، ح6. 
[5] مفاتيح الجنان، دعا در غيبت امام عصر عليه السلام. 
[6] بحارالانوار، ج36، ص296.

ادامه مطلب
پنج شنبه 15 تیر 1391  - 10:25 PM

 امام زمان(عج)ما را دوست دارد و عاشق ماست. هر چند معلوم نيست بتوانيم ادعا بکنيم او را دوست داريم. او بيش از هزار و صد سال، روزها و شب هاي سياهي را پشت سر گذاشته تا به صبح اميدي برسد که بعد از اين همه سختي و دشواري، ما را نجات دهد. 
آن چنان گرم نوشتن بودم که هيچ چيز و هيچ کس را نمي ديدم. با نگاه عميقي که به گوشه دفترم داشتم، در جست و جوي يک گم شده بودم. پسر کوچولوي من که صورت معصوم و دوست داشتني دارد، با تکرار کلمه بابا سعي داشت توجه مرا به خودش جلب کند، ولي من که توي حال خودم بودم، به او توجهي نمي کردم و با بي توجهي هاي خودم، کلافه اش کرده بودم. 
در همين حال و هوا بودم که ناگهان با دستي که به پاي من خورد و صداي گريه اي که بلند شد، به خودم آمدم و ديدم سجاد کوچولو که از بي توجهي من به ستوه آمده، با دستي که محکم به پاي من مي زند و بغضي که ديگر نمي تواند مهارش کند، اعتراض خودش را نشان مي دهد و توجه مرا جلب مي کند. من از اشک هايي که از گوشه چشم او سرازير بود، فهميدم، اوضاع از چه قرار است . بي اختيار او را در آغوش گرفتم و با ناز و نوازش هاي پدرانه خواستم او را آرام کنم. 
کمي که آرام شد، با لبخندي که روي لب هايش نشست، خنده و آرامش را به من هم هديه کرد و به بازي خودش پرداخت. من که محو حالت هاي معصومانه او بودم، با نگاهم بازي او را دنبال مي کردم و به همين عشق و احساسي که ميان من و او بود، فکر مي کردم. به اين فکر مي کردم ريشه اين عشق چيست که پدر يا مادري حاضرند هر نوع سختي و فشاري را براي آزرده نشدن اين معصوميت تحمل کنند؟ چگونه مي توان اين مسئله را توجيه کرد؟چرا من، فرزند و پدر و مادرم را دوست دارم و به آن ها عشق مي ورزم؟چرا اين خانه، اين انگشتر، اين مکان را دوست دارم و دل کندن از آن ها سخت است؟ با اين سؤال ها بود که بيش تر تأمل کردم. وقتي خوب فکر و قضيه را دنبال کردم، به نتايج جالب و عجيبي رسيدم که اول و آخر قصه به خودم ختم مي شد. بله، من! 
جواب و سؤال ، خود من و نياز من و خودخواهي من بود، چرا که اين نياز من است که مرا به اين خانه، اين نعمت و حتي به فرزندم گره مي زند. جالب است که اگر مادري بچه اش را دوست دارد و حاضر است به خاطر کودکش، خودش را به آتش بسپارد، ريشه اين عشق، به همان عشقي برمي گردد که مادر به خودش دارد. 
وقتي داشتم توي اين فکرها غوطه مي خوردم، متوجه شدم هنوز هم دارم بازي هاي کودکانه سجاد کوچولو را دنبال مي کنم. اين جا بود که با يک شيرين زباني او از جا کنده شدم و با بوسه اي که روي صورت او گذاشتم، به خودم گفتم: اي بابا تو هم عجب فکرهايي مي کني ها! و محکم او را به بغلم چسباندم و موهاي فرفري او را نوازش کردم، ولي وقتي اين حالت به اوج خودش رسيد، از خودم سؤال کردم: اگر ريشه همه عشق ها در نياز باشد، پس دليل عشق خدا به من چيست؟ خدا به من نياز ندارد، ولي عاشق من است و دليل عاشق بودن او همين بس که اين کوچولو را به من داده است و اين زندگي و اين همه نعمت و امکانات را که دارم، بدون اين که از او بخواهم، به من داده: واقعاً اين همه محبت، بدون اين که کسي احتياجي به من داشته باشد، براي چيست؟ 

محبت امام عصر(عج)نسبت به مردم

من با اين سؤال و تحليلي که از عشق و دوست داشتن هاي خودمان داشتم، در بن بست بدي گرفتار شدم. براي رهايي از شر اين سؤال با خودم گفتم: خدا خواست ديگر. 
تا با اين جواب آمدم از اين بن بست فرار کنم، ياد حرف امام سجاد (ع)افتادم که خدايا، اگر مرا داخل آتش جهنم کني، در اين صورت دشمن تو، يعني شيطان شاد مي شود، ولي اگر مرا به بهشت ببري، نبي تو حضرت محمد(ص)شاد خواهد شد و به خدا قسم من مي دانم که تو خو ش حالي پيامبرت را دوست مي داري، نه خوش حاليِ دشمنت را . 
اين جا بود که علاوه بر عشق خدا، پاي عشق و محبت يک انسان هم به ميان آمد، ولي انساني که نه تنها به من نيازي ندارد که حتي من به او نيازمندم، ولي با اين حال مرا آن قدر دوست دارد و به من عشق مي ورزد که با نزديک شدن من به آتش جهنم، قلب مبارکش آزرده مي شود و با تمام وجود مي خواهد مرا عاشقانه از آتشي که روبه روي من است، نجات بدهد. وجود مبارکي که هزار و چهارصد سال پيش، از اين زمين خاکي پرواز کرده، ولي هنوز هم به فکر من و ماست و بوده و خواهد بود. 
اين چگونه عشقي است که نه تنها به ما نيازي ندارد و حتي ما به او نيازمنديم و با اين که با سنگ دندان مبارکش را مي شکنند و پيشاني مبارکش را مجروح مي کنند، باز هم آن ها را دعا مي کند و از اين که به سوي جهنم مي روند، قلبش به درد مي آيد. 
چه دليلي از اين مهم تر که به فکر من و ما بوده و از اين محکم تر که ميراثي را در ميان ما گذاشته که چه از لحاظ صورت و سيرت و چه نام و لقب، همه چيز آن مانند اوست . عاشق ماست و معلوم نيست ما عاشقش باشيم. در هر لحظه به ياد ماست و ما به ياد او نيستيم و ما را دوست دارد، با اين که هيچ نيازي به ما داشته باشد. چه نشانه اي براي اين دوست داشتن بالاتر از تحمل بيش از هزار و صد سال روز و شب، آن هم براي رسيدن به صبح اميدي است که بعد از اين همه سختي و مشقت بتواني مرا و ما را نجات بدهي، ولي مهدي جهان تو را به جان مادرت، به ما بگو چرا اين قدر ما را دوست داري که حتي حاضري سياهي و نکبت قرن ها را تحمل کني و خواب نه تنها روزها و شب ها، بلکه قرن ها را بر خودت حرام کني، شايد ما بيدار شويم و به خود بياييم و به فکر فرو برويم. چيزي که من امروز فهميدم، اين بود که دوستي تو، عشق تو و محبت تو، از روي خودخواهي نيست. 
آيا اين که من فهميده ام درست است که تو و اجدادت، انسان ها را براي خودتان نمي خواهيد، چرا که شما نيازي نداريد و دليل بي نيازي شما اين است که با خداي بي نياز و صمدي وارد معامله شده ايد که عاشقانه به شما مي بخشد و شما را به خود نزديک مي سازد . آيا اين درست است که چون من يکي از ساخته هاي آن خداي دوست داشتني هستم و چون خدا مرا دوست دارد، شما هم به عشق همان خدا، به من عشق مي ورزيد و به فکر نجات من هستيد؟ 
با اين حساب، تو مرا دوست داري، نه به اين دليل که خودت را دوست داري و مرا براي خودت نمي خواهي، بلکه مرا براي خودم و به خاطر خودم مي خواهي، چون يکي از ساخته هاي خدا هستم و اين عشق تو به خداست که باعث مي شود مرا هم دوست داشته باشي و با شادي هايم، شاد و در غم هايم، همراه و کنار من باشي. مهدي جان، قربان چشم هاي زيباي تو که حتي نگاه ها و دوست داشتن هايت هم رنگ و بوي ديگري دارد. 

منبع:نشريه ي انتظار نوجوان، شماره ي 58. 
نويسنده:سيد عبدالرضا هاشمي ارسنجاني

ادامه مطلب
پنج شنبه 15 تیر 1391  - 10:23 PM

 محبت مانند سکه‌اي است که دو رو دارد يک طرف عشق و علاقه به محبوب و روي ديگر آن خوف و ترس جدايي از محبوب. و هر چه درجۀ اين محبت بيشتر مي‌شود، خوف و ترس جدايي نيز بيشتر مي‌شود. بالاترين خوف و ترس از خدا را معصومين عليهم السلام دارند چرا که بالاترين عشق و علاقه و محبت نسبت به پروردگار را دارند آنقدر مجذوب ديدار حقّند که وقتي در مقابل خدا مي‌ايستند از هرچه غير خداست رها مي‌شوند و فقط در لحظۀ وصال حبيب است که زخم‌هايشان را مي‌‌توان مرهم نهاد و مدارا کرد، چون محو جمال محبوبند و از ترس جدايي از او چون مارگزيده به خود مي‌نالند و مي‌فرمايند: «مولاي من! گيرم که بر عذاب تو صبر کنم ولي چگونه مي‌توانم بر فراق و جدايي تو صبر کنم.»[1]
آري رسم اوليا اين است که حاضرند عذاب خدا را بچشند به شرط آنکه به وصال حضرت دوست برسند و اين عشق و ترس به­وجود نمي‌آيد مگر در سايۀ ورع، اجتهاد و تقوي حال آنکه ائمه خود مجسمۀ تقوي و ورعند.
امام علي عليه السلام مي‌فرمايند: «ياري کنيد مرا با پرهيز از گناه، تلاش، عفت و پاکدامني و انجام وظيفه.»[2] (گناه ما را از امام جدا مي‌کند) بنابراين نمي‌توانيم بدنبال هوي و هوس بوده و ادعا کنيم که عاشق پروردگار خود هستيم. چون خداوند نيز در قرآن مي‌فرمايد: «و اما کسي که از مقام پروردگارش هراسيد و نفس خود را از هوس بازداشت بي‌گمان پناهگاهش بهشت است.»[3]
به اين مقام نخواهيم رسيد مگر با معرفت که آن را نيز بايد از معصومين کسب کنيم و ابتدا بايد نسبت به خود آن عزيزان محبت داشته و حتي بسيار تلاش کنيم. زيرا که آن‌ها واسطۀ فيض الهي‌اند. 
امام باقر عليه السلام مي‌فرمايند: «هر کس دوست دارد، که ميان او و خدا پرده‌اي نباشد تا خدا را ببيند و خدا نيز به او نظر کند بايد آل محمدصلي الله عليه و آله و سلم را دوست داشته باشد و از دشمنان آنان دوري گزيند و امامت آن‌ها را بپذيرد پس اگر چنين کند خدا بر وي نگريسته و او خدا را ديدار مي‌کند.»[4]
اکنون اين سؤال مطرح مي‌شود: ما که در زمان غيبت يوسف زهرا عليه سلام به سر مي‌بريم و ادعاي دوستي با امام زمان را داريم آيا واقعاً امام زمان را دوست داريم يا دوستي و توسل ما به وجود آن نازنين به­خاطر دوست داشتن خودمان و حل مشکلاتمان مي‌باشد؟ از دو روش مي‌توان پي برد که اين محبت در وجود ما واقعي است يا تصنعي .

الف) ياد حضرت در دل­هايمان:

هرگاه دوستي به ما بگويد: «هرگز فراموشت نمي‌کنم.» بسيار خوشحال شده و از گفتۀ او لذت مي‌بريم، ولي امام زمان عليه السلام مي‌فرمايند: «ما در کارهاي شما کوتاهي نمي‌کنيم و هرگز شما را فراموش نمي‌کنيم.»[5] با شنيدن اين کلام زيبا چه اتفاقي در ما رخ مي‌دهد؟ آيا فکر کرده‌ايم که امام به ياد ما هست ما چقدر به ياد ايشان هستيم؟ آيا ياد امام در زندگي ما جايي دارد يا نه؟
دلا رمز حيات از غنچه درياب حقيقت در مجازش بي‌کنايه است
ز خاک تيره مي‌رويد وليکن نگاهش بر شعاع آفتاب است.[6]
اي کاش رمز محبت و به ياد محبوب بودن را از غنچه گل ياد مي‌گرفتيم، زمانيکه سر از خاک تيره برون مي‌آورد مدام در فکر محبوب خود است، سحرگاه که مي‌شود روي خود را به سمتي که مطلع معشوقش مي‌باشد برگرداند. و منتظر نور جمال خورشيد جهان افروز است تا از نور وجودش بهره گرفته و آغاز زندگي کند. آيا هر صبح و شام ما با ياد محبوبمان و امام عزيزمان سپري مي‌شود يا با ياد اغيار؟؟!

ب. دغدغۀ فکري ما در زندگي جلب رضايت امام زمان است يا... ؟

دغدغۀ فکري ما چيست؟ آيا فقط به دنبال زندگي روزمره و مدگرايي و چشم و هم چشمي هستيم؟ فلان وسيله زندگيمان کمتر از ديگري نباشد؟ آيا فکر کرده‌ايم که حرف‌ها، رفتارها و کردارهايمان مورد رضايت امام عصر روحي فداه هست يا نه؟ 
اصلاً آقا چه انتظاري از ما دارد و وظيفۀ ما در قبال ايشان چيست؟
آيا در مقابل ايشان اداي دين کرده‌ايم؟ اگر نتوانسته‌ايم ، هميشه دعا کنيم و از خدا بخواهيم که: خدايا ما را بر اداء حقوق حضرتش و جهد و کوشش درگاهش و دوري از عصيان و نافرماني‌اش ياري بفرما.[7]
امام زمان عليه السلام مي‌فرمايد: «هر يک از شما بايد کاري کند که وي را به محبت و دوستي ما نزديک سازد و از آنچه خوشايند ما نيست و باعث کراهت و خشم ماست دوري گزيند.»[8]
و براستي اگر کاري کرديم که باعث جلب رضايت خدا و محبت ائمه عليهم السلام به ويژه امام عصر روحي فدا شود و خشم و غضب آن‌ها را دور سازد خود امام بر ما منت نهاده و لطف و عنايت خود را شامل حالمان مي‌فرمايد همچون شيخ مفيد «رضي الله عنه» يا آن بانويي که براي حفظ حجاب خود و خشنودي امام زمان هفت سال ماندن در خانه را ترجيح داد تا مبادا دشمن موجب بي‌حجابي او شود لذا بخاطر ترجيح داشتن رضايت خدا و امام، زمانيکه از دنيا مي‌رود خود امام بر سر جنازۀ او حاضر مي‌شود.

پی نوشتها :

[1]. مفاتيح الجنان، شيخ عباس قمي، دعاي کميل.
[2]. نهج البلاغه، نامه 45.
[3]. سوره نازعات / 40 و 41.
[4]. بحارالانوار، ج 27، ص 51.
[5]. احتجاج: ج 2، ص 497، مرحوم طبرسي.
[6]. اقبال لاهوري.
[7]. مفاتيح الجنان، شيخ عباس قمي، دعاي ندبه.
[8]. شرح چهل حديث از حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ، علي اصغر رضواني، ص 77.
[مجله شماره 10 : - مقالات]

خ.جوشقاني نائيني
سايت مجله امان - مجله عمومي - ويژه امام زمان عليه السلام www.imammahdi-s.com

ادامه مطلب
پنج شنبه 15 تیر 1391  - 10:22 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 146

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6186936
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی