به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

  سردار «حاج احمد متوسلیان» زمانی که فرمانده سپاه مریوان بود، نامه‌ای به شهید «حاج ابراهیم همت» می‌نویسد که به بعد از اجرای موفقیت‌آمیز عملیات محمد رسول‌الله (ص)‌ باز می‌گردد.

 
خبرگزاری فارس: فرمان حاج احمد و فرمانبری حاج همت +سند

 

 

نامه حاج احمد متوسلیان به شهید همت

 

سردار «حاج احمد متوسلیان» زمانی که فرمانده سپاه مریوان بود، نامه‌ای به شهید «حاج ابراهیم همت» می‌نویسد که به بعد از اجرای موفقیت‌آمیز عملیات محمد رسول‌الله (ص)‌ باز می‌گردد. این نامه کوتاه حاوی نکته‌ ارزشمندی است که از تدبیر یک فرمانده جوان و فرمانبرداری زیبای فرمانده‌ای دیگر روایت می‌کند.

 

«رضا غزلی»  در خصوص ماجرای نگارش این نامه می‌گوید: 

در عملیات محمدرسول الله(ص)، سه تپه، محور اصلی بودند که بنده، شهید صمد و شهید عبدی مسئول محورها بودیم. وقتی که برای شناسایی رفته بودیم، عبدی ‌گفت «اسم این تپه را بگذارید، تپه عبدی، من اینجا شهید می‌شوم» من هم به مزاح گفتم «تو کجا و شهادت کجا؟ً» اما عبدی ادامه داد «من می‌دانم اینجا شهید می‌شوم و اسم این تپه را می‌گذارید، تپه شهید عبدی».

خلاصه عبدی در همان تپه شهید شد. صمد هم که دیده‌بان و مسئول یک تپه بود و مراقبت می‌کرد تا عراقی‌ها نتوانند بچه‌ها را دور بزنند به شهادت رسید. علاوه بر عبدی و صمد، حدود 3 ـ 4 نفر از بچه‌های لشکر 27 در این عملیات شهید شدند و من شدم مسئول محور این تپه‌ها.

قبل از اعزام برای اجرای عملیات «محمدرسول الله(ص)»، حاج احمد گفت «ما نمی‌توانیم تدارکات به شما برسانیم؛ اسلحه‌ای که به شما می‌دهیم ژ3 است؛ من از شما می‌خواهم وقتی که قله را گرفتید، اسلحه خودتان را زمین بگذارید و با سلاح دشمن، به سمت دشمن تیراندازی کنید».

به محض اینکه رفتیم، 4 تا خشاب داشتیم که تمام شد. بعد هم برای مقاومت کردن از اسلحه و مهمات صدامی‌‌ها استفاده کردیم. در این عملیات تعدادی اسیر و مهمات غنیمت گرفتیم. از جایی که عملیات «محمدرسول الله(ص)» در محوری بین پاوه و مریوان اجرا شده بود، این عملیات بین حاج احمد متوسلیان و محمدابراهیم همت مشترک اجرا شد.

بعد از عملیات بچه‌های همت غنایم و اسرا را به سمت پاوه بردند. وقتی از تپه‌ها پایین آمدیم، حاج احمد از من پرسید «چه خبر بود؟ چه کار کردید؟» گفتم «تعدادی اسیر و غنایم گرفته بودیم که بچه‌های همت آنها را به پاوه بردند».

حاج احمد گفت «برای گرفتن اطلاعات از وضعیت دشمن باید بروی و اسرا را بیاوری؛ به حاجی هم بگو غنایم را بدهد» من گفتم «بنویس، این جوری فایده نداره» که منجر به نوشتن آن نامه شد. من با نامه حاج احمد، پیش حاج همت رفتم و حاجی هم اسرا را تحویل داد و گفت «اسرا و غنایم را به مریوان ببر؛ اینجا یا آنجا فرقی ندارد».

متن نامه سردار متوسلیان به حاج ابراهیم همت به این شرح است:

برادر همت

سلام علیکم

از خداوند متعال می‌خواهم که به مسلمانان صبر و ثبات قدم و استواری در راهش عطا کند. یدالله مع الصابرین.

استدعامند است وسایل و مهمات و سلاح‌هایی را که در روز عملیات توسط آمبولانس این سپاه به آنجا تخلیه شد و همراه با اسرا را به برادر رضا غزلی تحویل دهید که به مریوان بیاورند. ضمناً استدعامند است جهت بررسی هر چه بیشتر عملیات، به مریوان بیایید شاید تا زود است با همفکری بتوانیم کاری انجام دهیم.

وسلام من‌الله توفیق

متوسلیان

14 دی 60

ادامه مطلب
پنج شنبه 15 تیر 1391  - 6:19 AM

 صهیونیسم بین الملل با ترویج خرافات و افسانه های دروغ از طریق سینما، به نوعی جهانی سازی اسطوره ای دست زده و قصد آن دارد تا باورهای خرافی خود در زمینه: «شیطان»، «پایان دنیا»، «ظهور منجی یهود»، «سفر به سرزمین موعود»، «تشکیل امپراتوری جهانی» و «اسطوره های بنیانگذار سیاست اسرائیل» را به سایر اقوام و ادیان و ملل نیز تسری دهد.

 
خبرگزاری فارس: هالیوود در برابر منجی

 

اعتقاد به منجی و آخرالزمان در همه ادیان بزرگ دنیا دیده می شود. این اعتقاد در دین های ابراهیمی از اهمیت و برجستگی بیشتری برخوردار است. از آنجا که موضوع فرجام جهان، موضوعی است که اذهان بسیاری از مردم جهان را به خود مشغول کرده است، همواره دستاویز خوبی برای سینماگران به شمار می رفته تا با پرداختن به آن، به شکل های گوناگون به کنجکاوی و مشغولیت اذهان پاسخ دهند.

در این میان، هالیوود به عنوان مهم ترین و پرمخاطب ترین سینمای جهان بیش از هر نظام سینمایی دیگری به این موضوع پرداخته است. هالیوود گاه موضوع فرجام جهان را با مضامین ایدئولوژیک دینی و سیاسی، گاه با مضامین علمی و در ژانر علمی- تخیلی و در مواردی دیگر با ساختن فیلم هایی درباره حوادث طبیعی همچون زمین لرزه، توفان، بارش شهاب سنگ ها و تشعشعات کیهانی، موجودات خارق العاده طبیعی و ... به تصویر کشیده است.

درباره چرایی رشد و گسترش این مباحث در رسانه های تصویری غربی، دیدگاه های مختلفی مطرح شده است، اما بر اساس ادله و مستندات موجود، می توان گفت دلیل این رشد و گسترش، توسعه دامنه نفوذ فرهنگی، سیاسی جریان مسیحیت صهیونیستی در طول سال های اخیر است. آنها از ابزار رسانه به بهترین شکل در جهت اهداف خود بهره برداری می کنند و صد البته یکی از اهداف این مجموعه در هالیوود، مقابله با آموزه های آخرالزمانی اسلام و بدنام کردن منجی موعود مسلمانان است. ترویج مفاهیمی همچون «آرماگدون» یکی از این ابزارهای جهت دهی به افکار مخاطبان در اقصا نقاط جهان است.

جریان صهیونیسم مسیحی امروزه این گونه از افکار را به واسطه شیپور تبلیغاتی غرب یعنی هالیوود و مجموعه فیلم های موسوم به آپوکالیپتیک یا همان آخرالزمانی به اذهان جهانیان حقنه می کند.از آرماگدون، در قرآن و سنت، سخنی به میان نیامده است و از پیشوایان ما نیز مطلبی درباره آن نقل نشده است. این عقیده، بخشی از اعتقادات بنیادگرایان انجیلی آمریکاست که یک پنجم آمریکایی ها را تشکیل می دهند و مسیحیت را با صهیونیسم در آمیخته اند و اعتقاد دارند، برای بازگشت دوباره مسیح(ع) به زمین، باید جنگ بزرگی، در جایی به نام «آرماگدون» میان اردن و فلسطین، به وقوع بپیوندد و به نابودی و تخریب اکثر شهرهای جهان بینجامد.

آنها معتقدند نیروی شر و بی ایمان ... (منظور اعراب و مسلمانان) علیه صهیونیسم متحد خواهند شد و ارتشی چهارصد میلیونی، دشمن مسیح، گرد خواهند آورد و با او خواهند جنگید. بنا بر عقیده صهیونیستی - مسیحی کارزار نهایی میان خیر و شر در منطقه آرماگدون روی خواهد داد.این باور در سال های اخیر بسیار رشد کرده است و هالیوود و رسانه های غربی نقش عمده ای در ترویج این تفکر داشته اند تا جایی که جوان امروز آمریکایی یا اروپایی بیش از جوانان مسلمان نگاه آخرالزمانی پیدا کرده است.

اساساً جریان مسیحی- صهیونیستی موجود در آمریکا بر این نظر استوار است که حمایت از اسرائیل بر اساس دستورات انجیل است که سرانجام آن به جنگ بزرگ (آرماگدون) و سلطنت هزار ساله منتهی خواهد شد.در این میان، سینماگران و به ویژه اهالی هالیوود از این احساس تمایل بیشترین بهره را برده، در این عرصه پیشگام شده و با ساخت فیلم های گوناگون با موضوعات متنوع و جذاب، ابتکار عمل را در دست گرفته اند. طبق آمار اعلام شده در فاصله سال های 1995 تا 2005 از 22 فیلم پر فروش جهان، 19 مورد به نحوی به موضوع آخرالزمان پرداخته است.

آثار شاخص و تأثیرگذاری چون؛ سه گانه «ترمیناتور»، سه گانه «ماتریکس»، «نارنیا»، سری فیلم های «هری پاتر»، سه گانه «ارباب حلقه ها»، «پسر جهنمی»، «مرد عنکبوتی»، «امگا کد»، «مگیدو»، «کد داوینچی»، «آگاهی»، «2012»، «جاده»، «آواتار» و ... نمونه های مشهوری از تولیدات سینمایی هستند که هر کدام به نوعی مستقیم یا غیرمستقیم با موضوع آخرالزمان مرتبط هستند.

به طور تقریبی از سال 2006 به بعد بیش از 60 درصد محصولات هالیوود در ارتباط با مسئله منجی و آخرالزمان بوده و در این میان نکته جالب توجه این است که در حال حاضر، به طور متوسط هر هفته یک برنامه اعم از سریال، فیلم، مستند و یا کارتون درباره آخرالزمان در دنیا اکران می شود. هالیوود در این زمینه به طور فعالانه ای عرصه را در اختیار دارد و به نظر می رسد تدریجاً از ژانرهای دراماتیک، ملودرام، اکشن و کمدی خارج شده و اخیراً سعی دارد هر چه بیشتر بر موضوع آخرالزمان متمرکز شود و مسئله آخرالزمان را نیز به یک ژانر مستقل در فیلم هایش تبدیل کرده است.

معمولاً مولفه های عمده فیلم های آخرالزمانی هالیوودی را می توان در چند مورد دسته بندی کرد: 1-نشان دادن یک آمریکایی و یا یک یهودی به عنوان نجات دهنده بشریت، 2- نشان دادن تصویر مخدوش از مسلمانان به عنوان نیروی ضد منجی، 3- القای غلبه نهایی تمدن غرب و شکست محتوم مسلمین، 4- نشان دادن چهره برتر از یهودیان و معرفی آنان به عنوان نیروی عمده در آخرالزمان، 5- القای تصویری اهریمنی از مسلمین، 6- غیر الهی نشان دادن منجی با قداست زدایی از آن. این مولفه ها ایستارهای عمده فیلم های آخرالزمانی غرب است.

صهیونیسم بین الملل با ترویج خرافات و افسانه های دروغ از طریق سینما، به نوعی جهانی سازی اسطوره ای دست زده و قصد آن دارد تا باورهای خرافی خود در زمینه: «شیطان»، «پایان دنیا»، «ظهور منجی یهود»، «سفر به سرزمین موعود»، «تشکیل امپراتوری جهانی» و «اسطوره های بنیانگذار سیاست اسرائیل» را به سایر اقوام و ادیان و ملل نیز تسری دهد.کافی است چند نمونه از این فیلم ها را بررسی کنیم:در سه گانه «ارباب حلقه ها» منجی و اسطوره فیلم کوتوله ای به نام «فرودو» است که به همراهی یارانش بر «سارومان» که نمایانگر شر و پلیدی است، می جنگد.

این شخصیت به هیچ وجه کامل نیست، نه به لحاظ جسمانی و نه به لحاظ معنوی و کنترل بر خود، او کودکی است که اشتباه می کند، در بسیاری از موارد وسوسه می شود که از نیروی حلقه در جهت اهداف خودش استفاده کند و قدرت آن را به دست آورد. یک شخصیت خاکستری مایل به سفید که لازم نیست مرتکب خطایی نشود. در واقع ما در این مجموعه فیلم ها با نوعی قداست زدایی از منجی مواجه هستیم.

در فیلم آخرالزمانی دیگری به نام «ماتریکس» تحریفی از جنس دیگر بر منجی افزوده می شود. در این فیلم، منجی به هیچ وجه قداست و معنویتی ندارد، بلکه وی کارشناس علوم کامپیوتری است. در تریلوژی ماتریکس استفاده بیشتر و آشکارتری از اندیشه های آخرالزمانی یهودیت نیز شده است. این فیلم با رویکردی نمادین به اساطیر کهن قوم یهود، قصه ظهور منجی و سفر به آرمانشهر یهود (زایان یا همان صهیون) را به تصویر می کشد.

ناگفته نماند که «زایان» یا همان «صهیون» نام کوهی مقدس در بیرون از شهر بیت المقدس (اورشلیم) است که صهیونیست ها نام آن کوه را بر آیین خویش نهاده اند. منجی (شخصیت نئو) در فیلم ماتریکس یک متخصص کامپیوتر است که از جانب فرمانروایان شهر زایان منصوب می شود تا علیه تاریکی بجنگد و راه نیل به زایان را هموار کند. نئو در حقیقت همان «New christ» یا «مسیح جدید» است که بر خلاف حضرت مسیح(ع) نه از میان پارسایان، که از بین تکنیسین ها انتخاب می شود! در نتیجه، پیامبر آخر الزمان به جای آنکه: «تئوریسین» باشد، یک «تکنیسین» است. در واقع با چنین ایده هایی از منجی تقدس زدایی می شود تا به مخاطب چنین القا شود که نجات دهنده در همین دنیاست و از بین متخصصان علوم مدرن به پا خواهد خاست!فیلم امگاکد 2 (مگیدو) نمونه کاملی از یک فیلم صهیونیست مسیحی است که توسط شبکه (TBN) که در تملک صهیونیست های مسیحی آمریکا است، ساخته شده است.

در این فیلم سپاهیان شر به رهبری «آنتی کرایس» (دجال یا ضد مسیح) و با حضور اعراب و مسلمانان و ایرانیان و چینی ها (آسیایی ها) در صحرایی در شمال بیت المقدس و جنوب شرق حیفا در کنار تپه شریفان (حرمجدون یا آرماگدون) با سپاهیان خدا به رهبری رئیس جمهور آمریکا! درگیر می شوند و شیطان از پوسته انسانی خود که همان «آنتی کرایس» است بیرون می آید و مانند اژدهایی بالدار نیروهای سیاهی تاریخ را به یاری می طلبد و سپس موفقیتی نسبی پیدا می کند، ولی با توسل مسیحیان معتقد آمریکایی، مسیح، دومین قیام خود را انجام می دهد و معجزه وار، شیطان را به زندان ابد می فرستد و یارانش را (با محوریت مسلمین) نابود می کند.

فیلم «بشمار تا آرماگدون» هم از نمونه های صهیونیست مسیحی سینمای هالیوود است که در آن بر عروج عده ای از مسیحیان تحت فشار به آسمان و نزول آنان با مسیح و پیروزی آنان بر مصائب و بلایای عظیم آخرالزمان و تشکیل حکومت جهانی مسیحی تأکید می شود.در یکی از نمونه های اخیر فیلم های آخرالزمانی ما با فیلم «2012» مواجه هستیم.

اگرچه در سینما، نشان دادن تاریخ برای پایان دنیا، بحث تازه ای به نظر می رسد، اما در عرصه اندیشه و تفکرات آخرالزمانی غرب که به طور مشخص از سوی آوانجلیست ها (صهیونیست مسیحی) مطرح شده و می شود، این موضوع اساساً سخن تازه و جدیدی نیست، بلکه سال ها است رهبران آوانجلیست از طریق رسانه های پرقدرت دیداری و شنیداری و نوشتاری خود که بر اساس آمار ارائه شده تنها حدود 1550 تا 1600 کانال رادیویی و تلویزیونی را در برمی گیرد، بارها به طور رسمی و مستمر تاریخ پایان جهان را اعلام کرده اند.

فیلم 2012 به طور ویژه ای از اندیشه های صهیونیست های مسیحی نشأت گرفته است، چراکه تنها اینان هستند که با قاطعیت هر از چندگاهی، تاریخی را به عنوان تاریخ پایان جهان قید می کنند. برای اینکه فیلم پر هزینه 2012 هالیوودی بیشترین تأثیرگذاری را داشته باشد، کمی پیش از اکران عمومی آن، مستندی به عنوان «پیشگویی های نوستراداموس» پخش شد تا اذهان عمومی کاملاً آماده پذیرش این فیلم باشد. «2012» با صحنه هایی از ارتعاشات عظیم و غیرعادی خورشید که به سوی زمین روانه می شود، آغاز می شود. یک محقق هندی برای اولین بار در سال 2009 متوجه این ارتعاشات می شود و تأثیر آن بر فعال شدن هسته مذاب زمین را با یک محقق آمریکایی در میان می گذارد.

«آدریان» زمین شناس آمریکایی به هند می رود تا گزارشی از این موضوع برای هیئت حاکمه آمریکا ببرد. امواج و نیروهای متصاعد از این تشعشعات باعث شده درجه حرارت هسته زمین به سرعت افزایش یابد و این ماجرا به زودی موجب فوران هسته زمین، زلزله های پی در پی و بالاآمدن سطح آب دریاها می شود. این اتفاقات نهایتاً به آب گرفتگی سراسر زمین و نابودی ساکنان این سیاره در سال 2012خواهد انجامید. فیلم «2012» مجموعه ای از پیش بینی های ایدئولوژیک را با پدیده های طبیعی و کهکشانی و البته عناصر اسطوره ای در هم آمیخته تا این بار، باورهای آوانجلیستی را در شکل و شمایلی تازه به خورد مخاطبان جهانی بدهد. از منظری دیگر فیلم «2012» القاکننده حسی توان گریز از مشیت الهی نیز است.

جریان داستانی فیلم به گونه ای اتفاق می افتد که با تخریب نمادهای ادیان و مذاهب الهی و کشتن دین داران، با نجات یافتن بشر به کمک علم و تکنولوژی منهای خدا، همه مقدسات و باورهای دینی به تمسخر گرفته می شود. مهم ترین مسئله ای که در میان همه باورها به استهزا گرفته می شود، همین باور به معاد و روز رستاخیز است.به واقع، استودیو های هالیوودی به خصوص در چند سال اخیر، مشغول تصویرسازی برای عقاید انحرافی و الحادی صهیونیسم مسیحی بوده اند تا از این روزنه، همه مخاطبان خود را که به مدد تکنولوژی در همه جای جهان یافت می شوند، تحت تأثیر افکار خود قرار دهند و با خلع سلاح آنها، افکار خود را به جان و فکرشان تزریق کنند.

در این میان، نگرانی اینجاست که چرا بعد از سه دهه از گذشت انقلاب اسلامی حتی یک فیلم آخرالزمانی هم در سینمای ما تولید نشده است؟ در واقع ما ناچاریم و باید در این زمینه فیلم بسازیم و تعریف دینی خود را از وضعیت آخرالزمان به واسطه ابزار سینما بیان کنیم. از نگاه شیعه در مدینه فاضله مهدوی مردم عقل شان کامل می شود، چون تا زمان ظهور، سه باب علم درک می شود و بعد از آن 24 باب. این تعریف در ضدیت با فضای فیلم های آخرالزمانی هالیوودی قرار می گیرد که دائماً بر مبنای خشونت و کشتار می چرخند. سینمای دینی ما باید بدیلی در برابر این چنین رویاپردازی های هالیوودی ارائه دهد تا بیش از این ذهن مردمان مسلمان ما با این ایستارهای مسیحی - صهیونیستی آلوده و مسموم نشود.

مصطفى انصافى

منبع:پایگاه بصیرت

ادامه مطلب
پنج شنبه 15 تیر 1391  - 6:01 AM

 مهم‌ترین شعار حرکت و قیام‌های شیعی، جمله مشهور «یالثارات الحسین!» است. با شهادت حضرت اباعبدالله الحسین(ع) یاد و نام او انگیزه و جهت‌دهنده نه تنها حرکت‌ها و نهضت‌های شیعی که الهام‌دهنده تمامی جنبش‌های آزادی‌خواهانه جهان شد.

 
خبرگزاری فارس: نمادهای اجتماعی شیعه در عصرحضور (نمادهای زبانی)

 

 

چکیده

بررسی تاریخ اجتماعی پیروان یک مذهب، توجه همه جانبه به زندگی و نکته‌های ریز دخیل در فرایند شکل‌گیری تاریخ آنان، از جمله نمادهای اجتماعی را طلب می‌کند. نمادها از مؤلفه‌های تأثیرگذار در تاریخ اجتماعی است که از عوامل گوناگون تأثیر می‌پذیرد. بحث و مطالعه دربارة تاریخ اجتماعی شیعیان نیز از این قاعده کلی مستثنا نیست. نوشتار حاضر به برخی نمادهای زبانی در تاریخ اجتماعی شیعیان در دوره حضور معصومان(ع)، اشاره می‌کند. در این نوشتار به مواردی از چگونگی عملکرد و رفتار شیعیان پرداخته شده که اختصاص به آنان داشته و از باورها و عقاید آنان حکایت دارد، به گونه‌ای که با مشاهده این رفتار می‌توان باور و عملکردهای شیعی را از غیر شیعی تشخیص داد.

کلیدواژه‌ها: شیعه، نمادهای اجتماعی، نمادهای زبانی، علامت و شعار.

 

بقیه در ادامه


 

ادامه مطلب
پنج شنبه 15 تیر 1391  - 5:59 AM

 «پس از گذشت 22 روز و بعد از پيشروي‌ها و شكست‌هاي متعدد در اين مدت و همچنين پس از تلفات بسيار زياد، سرانجام در شب 21 مهرماه 1359 نيروهاي ما به داخل خرمشهر نفوذ كردند.»اين جملات بخشي از خاطرات سرهنگ دوم ستاد «خالد سلمان محمود كاظمي» از فرماندهان ارتش بعث عراق است.

خالد سلمان در ادامه خاطره‌اش مي‌گويد: اين در حالي بود كه در آن مدت، دشمن ما به صورت نامنظم در منطقه حضور داشت و با سلاح‌هاي سبك و ابتدايي به صورت جنگ چريكي با ما درگير بود و توانسته بود تلفات سنگيني به ما وارد كند، تا جايي كه وزير دفاع در يك نشست محرمانه با فرماندهان لشكرها در جنوب درباره خسارت‌ها گفت: «تلفات ما خارج از حد تصور و پيش‌بيني بوده است و حضرت رييس جمهور نگران شده و شما را مورد سرزنش قرار خواهد داد. واقعا مسخره است. نبايد تكرار شود.

دشمن ما در حال حاضر فاقد اسلحه و نيروي انساني است بنابراين شما بايد به فرماندهي ثابت كنيد كه در مدت 24 ساعت به اهداف مورد نظر دست خواهيد يافت اما تلفاتي كه به نيروهاي ما در روزهاي گذشته وارد شده بود، دل‌هاي ما را به درد آورد و موجب شد براي روزهاي آينده حساب بيشتري باز كنيم. انتظار نداشتيم اهالي محمره با اين روحيه با ما بجنگند.»

در زمينه نفوذ ما به خرمشهر عوامل زيادي نقش داشت كه مهمترين آن‌ها عبارتند از:

1- بعد از آنكه نيروهاي ما منطقه گمرك را تصرف كردند و تمام كالاها و وسايل موجود در آن مصادره شد، به نقشه‌هايي از خرمشهر دست يافتيم.

2- وجود عناصر ايراني كه براي ما كار مي‌كردند اين افراد جزو عشيره‌اي بودند كه افرادي از آن‌ها مدتي طولاني در عراق زندگي كرده بودند. فرماندهي هم هدايايي كه شامل خانه و اتومبيل مي‌شد براي آن‌ها مي‌فرستاد. آنها قبل از شروع جنگ با ارسال نامه‌هايي خواستار جدايي از دولت اسلامي بودند. همچنين با كمك «علي مزيد» از منطقه «شوش» روستاي الكريم در استان بصره و فرمانده استخبارات منطقه جنوب «عبدالحسين رحيم» و «صفاء العلي» و «كرار الصفار» اقدام به ارسال اسلحه براي مخالفين ايراني كردند.

3- ستون پنجم آن‌ها عناصري بودند كه با پيروزي انقلاب اسلامي امتيازات خود را از دست داده بودند. بعضي از آنها وابسته به «حزب خلق» و برخي ديگر از عناصر حزب بعث بودند. آن‌ها خواستار جدايي خوزستان از سرزمين مادري و ايجاد حكومت خودمختاري وابسته به عراق بودند.

در واقع ستون پنجم در زمينه اطلاعات نظامي، استفاده‌هاي قابل توجهي به ما رساند. آن‌ها درباره نيروهاي مقاومت، تعداد و نوع اسلحه، هويت و مواضع آن‌ها اطلاعات ارزشمندي را در اختيار ما مي‌گذاشتند.

بعضي از عناصر ستون پنجم در ميان مردم زندگي مي كردند و ادعا مي‌كردند طرفدار انقلاب اسلامي هستند در حالي كه از دوستان ما بودند.

نيروهاي ما در منطقه سلمانيه اقدام به نصب پل بر روي رود كارون كردند و لشكرهاي سوم، ششم و تيپ‌هاي نيروهاي ويژه از غرب تا شرق كارون عبور كردند و جاده اهواز ـ آبادان را اشغال و حلقه محاصره به سمت آبادان را توسعه دادند.

از سوي ديگر، جاده مهم آبادان ـ ماهشهر در تيررس توپخانه‌هاي ما قرار گرفت و هواپيماها نيز آن را بمباران كردند و اين جاده نيز بسته شد.

در چنين شرايط بحراني، طبيعي بود كه نيروهاي اسلامي در وضعيت بسيار سختي قرار گيرند زيرا از هر جهت در محاصره بودند و امكان رساندن مواد غذايي و تداركات نظامي به آن‌ها وجود نداشت.

فرماندهي ما گمان مي‌كرد چنين شرايطي بر قدرت و عظمت او بيش از پيش افزوده است و مي‌تواند شرايطي را بر ايران تحميل كند كه در نهايت اين كشور را از هم مي‌پاشد.

به همين خاطر، طارق عزيز خطاب به خبرنگاران گفت: امروز در آبادان هستيم و فردا در تهران. ما از حكام تهران مي‌خواهيم حقوق ما را در شط‌ العرب به رسميت بشاسند و جزاير سه‌گانه را به آغوش امت عرب بازگردانند. نيروهاي ما در خاك ايران باقي خواهند ماند تا به اهداف سوق‌الجيشي و استراتژيكي خود برسند.

صدام نيز در مراسم اعطاي مدال شجاعت به تعدادي از افسران گفت «ما از حكام تهران مي‌خواهيم كه بر سر عقل آيند و مذاكره را آغاز كنند، حقوق غصب شده ما بايد پس داده شود و بايد حاكمان خائن تهران به عقل و منطق تن در دهند. شط‌ العرب از آن عراقي‌ها و اعراب است. جزاير سه گانه نيز به امت عرب تعلق دارد. امروز ما از عربيت و به نيابت از امت عرب مي‌جنگيم. به ارتش دستور پيشروي داده‌ام اقدام ارتش ما شامل كليه دشمنان امت عرب مي‌شود. ما خواستار توقف جنگ نيستيم و من نمي‌خواهم درباره صلح كلامي بشنوم، با آنها فقط بايد با شمشير صحبت كرد. امروز شمشيرها از نيام بيرون آمده است. اي كركس‌ها به دنبال ما بياييد.»

هنگام ورود به خرمشهر، نيروهاي ويژه تحت امر تيپ 34 به سمت محله طالقاني و جاده اصلي و منطقه «دژ» و خيابان 40 متري حركت كردند. در پيشروي، جنگ خياباني آغاز شد.

اين جنگ از خياباني به خيابان ديگر،از منزلي به منزلي و از كوچه‌اي به كوچه ديگر ادامه داشت. خرمشهر، شهر آبادي بود، اولين طرح و برنامه ما دستگيري و بازداشت مردم به عنوان اسير و سپس غارت شهر بود.(ايسنا)

ادامه مطلب
چهارشنبه 14 تیر 1391  - 4:46 PM

 سالهاست كه از دوران جنگ و خونريزي فاصله گرفته ايم، زندگي روزمره گويي رشادت هاي آنانكه خالصانه پاي در وادي عشق نهادند را از ياد ما برده است.

 

سالگرد شهادت دلاورمردان هشت سال خون و شهادت بهترين زمان براي مرور خاطرات آن دوران و يادآوري حماسه اي است كه با خون فرزندان اين سرزمين كهن آبياري شد تا هميشه سرافراز و سربلند بر تارك جهان بدرخشد.

سردار شهيد سيد محمدرضا دستواره قائم مقام فرمانده لشكر 27 محمدرسول الله (ص) از جمله سرداران هشت سال دوران ايثار و شهادت است كه در اين گزارش به مناسبت روز 13 تيرماه سالگرد شهادتش به مرور زندگي او مي پردازيم باشد تا با اين تحفه اندك بتوانيم گوشه اي از دين خود را به شهدا ادا كنيم.

 

 تولد و كودكي

محمدرضا دستواره به سال 1338 ه.ش در خانواده اي مذهبي و مستضعف در جنوب شهر تهران به دنيا آمد و دوران تحصيل دبستان را در مدرسه اي به نام باغ آذري گذراند سپس تا مقطع ديپلم، تحصيلات خود را با نمرات عالي به پايان رساند. ايشان در تمام طول دوران تحصيل از هوش و حافظه اي قوي برخوردار بود.

 

گرايش ديني و علايق مذهب

علايق مذهبي از همان كودكي در حركات و سكنات شهيد دستواره به وضوح نمايان بود و هر روز افزايش مي يافت. او به تلاوت قرآن و شركت در مسابقات قرائت قرآن علاقه وافري داشت. زماني كه خود هنوز به سن تكليف نرسيده بود اعضاي خانواده را به انجام تكاليف الهي و رعايت اخلاق اسلامي توصيه مي كرد و همسايگان، او را به عنوان روحاني خانواده اش مي شناختند.

 

 فعاليت هاي سياسي – مذهبي

با اوج گيري انقلاب اسلامي، همراه با سيل خروشان امت مسلمان در تظاهرات و فعاليت هاي مردمي شركت فعال داشت و در اين زمينه چند بار توسط عوامل رژيم منحوس پهلوي دستگير شد.

سال 1357 زماني كه در سال آخر دبيرستان درس مي خواند نه تنها خود فعالانه در تظاهرات و اعتراضات عمومي عليه طاغوت شركت مي كرد، بلكه دوستان همكلاسي و برادران كوچكترش را نيز به اين امر ترغيب و تشويق مي كرد.

زماني كه يكي از برادرانش گفته بود شاه توپ و تانك دارد و پيروزي بر او مشكل است اظهار داشته بود كه: ما خدا را داريم.

شهيد دستواره به واسطه حضور فعال و مستمري كه در صحنه هاي مختلف داشت توسط عوامل رژيم شناسايي و در روز 14 آبان سال 1357 در دانشگاه تهران دستگير و روانه زندان شد، اما پس از مدتي از زندان آزاد شد.

وي به هنگام ورود حضرت امام خميني(ره) فعالانه در مراسم استقبال از حضرت امام(ره) شركت كرد و مسئوليت امنيت قسمتي از ميدان آزادي را به عهده گرفت.

پس از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي جهت پاسداري از دستاوردهاي انقلاب به جمع پاسداران كميته انقلاب اسلامي پيوست و طي چهار ماه خدمت خود در اين نهاد انقلابي، زحمات زيادي را در جهت انجام ماموريتهاي مختلف و تثبيت حاكميت انقلاب اسلامي تحمل كرد، وي سپس به خيل سپاهيان پاسدار پيوست و بلافاصله داوطلبانه طي ماموريتي عازم كردستان شد.

 

حضور در كردستان و مقابله با ضدانقلاب

او همراه فرماندهان عزيزي چون شهيد چراغي و حاج احمد متوسليان، زحمات زيادي را در مقابله با ضدانقلاب به جان خريد.

بعد از آزادسازي شهر مريوان در معيت متوسليان و ساير برادران رزمنده وارد شهر مريوان شد. از آنجا كه اين شهر جنگ زده پس از آزادي با مشكلات متعددي مواجه بود و سازمانها و موسسات دولتي تعطيل شده بودند، به دستور متوسليان، ديگر همرزمان در مراكز و ادارات مختلف از جمله شهرداري، راديو و تلويزيون مشغول خدمت شدند.

شهيد دستواره نيز ماموريت يافت تا كالاهاي ضروري مردم را تهيه كرده و در اختيار آنان قرار دهد.

او به نحو احسن اين ماموريت را انجام داد و در روزهاي عمليات نيز مانند ساير برادران، سلاح به دست در قله هاي مريوان با ضدانقلاب و با دشمن بعثي جنگيد. ايشان مدتي نيز فرماندهي پاسگاه شهدا، در محور مريوان را به عهده داشت.

 

شهيد دستواره و دفاع مقدس

هنگامي كه سردار متوسليان ماموريت يافت تيپ محمدرسول الله(ص) را تشكيل دهد، او همراه ساير رزمندگان به سمت جبهه هاي جنوب عزيمت كرد و در آنجا به علت مهارت در جذب نيرو مامور تشكيل واحد پرسنلي تيپ شد.

ايشان با ميل باطني كه به گردانهاي رزمي داشت، روحيه اطاعت پذيري اش باعث شد تا بدون هيچگونه ابهامي مسووليت محوله را قبول كند، اما از فرماندهان تقاضا كرد كه مجاز به شركت در عمليات باشد.

بنابراين در روزهاي عمليات، سلاح به دست در كنار فرماندهان گردان وارد عمل مي شد. شهيد دستواره به همراه سرداران لشكر محمدرسول الله(ص) براي ياري رساندن به مردم مسلمان و ستمديده لبنان و شركت در نبردهاي پرحماسه رمضان و مسلم بن عقيل به فرماندهي تيپ سوم ابوذر منصوب شد و تا زمان عمليات خيبر در همين مسووليت به خدمت صادقانه مشغول بود.

در عمليات خيبر بعد از شهادت فرمانده دلاور لشكر محمدرسول الله(ص) شهيد حاج ابراهيم همت و واگذاري فرماندهي به شهيد كريمي، شهيد دستواره به عنوان قائم مقام لشكر 27 حضرت رسول(ص) منصوب شد.

پس از شهادت كريمي در عمليات بدر، وي به عنوان سرپرست لشكر در خدمت رزمندگان اسلام عليه كفار جنگيد و در نهايت با انتصاب فرماندهي جديد لشكر، ايشان همچنان به عنوان قائم مقام لشكر، در خدمت جنگ و دفاع مقدس انجام وظيفه مي كرد.

مناطق اشغالي كردستان و صحنه هاي مختلف جبهه هاي جنوب كشور بويژه عمليات والفجر8 و جاده ام القصر (در فاو) شاهد دلاوريهاي عاشقانه و جانفشانيهاي اين شهيد عزيز است.

 

شهيدي كه 11 بار مجروح شد

از خصوصيات بارز شهيد، خوشرويي، صفاي باطن، اخلاص و توكل به خدا بود. به گفته همرزمانش، جايي كه او بود غم و اندوه بيرون مي رفت. او در روحيه دادن به رزمندگان نقش به سزايي داشت.

از شجاعت بالايي برخوردار بود. تجزيه و تحليل حساب شده مسائل جنگ و قدرت تصميم گيري سريع، يكي از ويژگي هايي بود كه در مشكلات، سيد را ياري مي كرد. با آنكه از نظر جسمي بدني نحيف و لاغر داشت، خستگي ناپذيري و اعتماد به نفس او زبانزد خاص و عام بود.

او در اكثر نبردها بجز مواقعي كه مجروح شده بود، حضور داشت و در شبهاي عمليات تا صبح در خط اول درگيري با دشمن و در كنار رزمندگان از نزديك به هدايت عمليات مي پرداخت.

آن بزرگوار تا هنگام شهادت 11 بار مجروح شد ولي هرگز از پاي ننشست و با شجاعت كم نظير تا نثار جان عزيزش به دفاع از اسلام و آرمان هاي متعالي حضرت امام خميني(ره) و حفظ كيان جمهوري اسلامي ادامه داد.

 

نحوه شهادت

در عمليات «كربلاي يك» كه برادرش حسين در خط پدافندي شهيد شد، جهت شركت در مراسم تشييع و تدفين او به تهران رفت ولي بيش از سه روز در تهران نماند و به منطقه بازگشت.

وقتي به وي گفته مي شود كه خوب بود لااقل تا شب هفت برادرت مي ماندي و بعد بر مي گشتي، در جواب مي گويد به آنها گفته ام كنار قبر حسين قبري را براي من خالي نگهداريد.

بيش از 10 روز از شهادت برادرش نگذشته بود كه در عمليات كربلاي 1، روز آزادسازي شهر مهران از چنگال دشمن بعثي (13 تيرماه 1365)، روح بزرگش از كالبد رها شد و مظلومانه به شهادت رسيد و در جرگه شهيدان كربلا راه يافت و بر سرير «عند ربهم» جلوس كرد.

در پايان بخشي از وصيت نامه شهيد سيد محمد رضا دستواره را مرور مي كنيم تا شايد چراغ و نور هدايتي باشد براي كساني كه قصد دارند پاي در ركاب حق و حقيقت بگذارند.

«حمد و شكر و ثنا و سپاس براي خداوند قادر متعال و درود و رحمت بي پايان براي پيامبر گرامي اسلام و ائمه اطهار سلام الله عليهم اجمعين و نيز درود و سلام به پيشگاه امام بزرگوار امت اين اميد همه اميدواران و مستضعفان و همچنين درود به پيشگاه امت خدا جو و حق طلب و كفر ستيز اين امام عزيز خاصه رزمندگان مخلص جبهه هاي نبرد حق بر عليه باطل و نور بر عليه ظلمت.ننگ و نفرين و خواري ابدي براي دشمنان دون صفت و اهريمني منش كه ظالمانه با اين اسلام و انقلاب و رهبر و امت در قعر شقاوت در ستيز است.حرف چنداني ندارم فقط پيروي از امام امت كه پيروي از ائمه و پيامبر و خداست را سرلوحه همه امور قرار دهيد و محكم و مستحكم بر پشت سر او لحظه اي دست از مبارزه و استقامت برنداريد من كه در اين عمر خود نتوانستم بهره اي از اين اقيانوس بيكران الهي يعني جهاد في سبيل الله ببرم ولي همواره سعي داشتم با چاكري مجاهدان مخلص خود را خاك پاي آنها سازم». (نويد شاهد)

ادامه مطلب
چهارشنبه 14 تیر 1391  - 4:44 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 146

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6192511
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی