زبان الگو زباني رساتر از بيان است و خلاصهتر و گويا ترا از زبان نوشته و كتاب است. آنچه را كه چشم ميبيند بيشتر مورد اثراست، تاآنچه را كه گوش ميشنود. ما از راه چشم حتي حقايق را لمس ميكنيم و دل ما آنچه را كه ديده است، ياد ميكند.
اديان بيش از آنكه به سخن بپردازند به ارائهي الگو پرداختهاند. مربيان نيز سعي دارند خواستهها و اهداف تربيتي را از روي شاهدها و الگوها ارائه نمايند و با نشان دادن فرد مورد نظر به آدمي بفهمانند كه چگونه بايد باشند.
الگوها در ويراني يا سازندگي جامعه فوق العاده مؤثرند. و در واقع هركس ميكوشد قهرماني را براي خود بپذيرد كه واجد صفات مثبت بيشتر و قابل قبولتري باشد.
اسلام و الگوها
اسلام به عنوان يك مكتب مترقّي در طريق پيشبرد اهداف و ايجاد زمينهي سازندگي ميكوشد به عرضه و ارائهي الگو بپردازد. زيرا ميداند راه ارائهي الگو هموارتر و زودرستر از ديگر راههاست.
توصيهي قرآن اين است كه مردم در امور حيات و جزييات زندگي بايد به رسول خدا تأسي داشته باشند.
توصيههاي روايات هم اين است كه مردم را از طريق ارائهي الگو و عمل دعوت به حق كنند، نه تنها از طريق زبان. زيرا مردم از آن طريق بهتر و بيشتر به حقايق آشنا ميشوند. پيشوايان ما هركدام اسلام مجسم و بلكه قرآن مجسم بودند. به هنگامي كه از عايشه پرسش شد كه اخلاق پيامبر چگونه بود، پاسخ داد: خُلق و خويش قرآن بود.
معصومان ما به تعبير خودشان ملاك و ميزان بودند. به هنگامي كه از معصوم پرسش شد منظور از كلمهي ميزان در قرآن چيست، فرمود: منظور ماييم، ما ميزان در قيامتيم و براساس ما شخصيتها سنجيده و بررسي ميشوند.
الگوها بايد موجبي براي ايجاد شور، احساس و عاطفهي ديني باشند، ما را جذب بكنند، رهبري و هدايت كنند و زمينه را براي همانندي ما باآنان فراهم سازند.(1) اگر در مكاتب بشر ساخته الگوي عملي وجود ندارد و آنان ناگزيرند، ايدآليستي بينديشند، خوشبختانه در مكتب اسلام راستين يعني تشيع الگوهاي بسياري وجود دارد.
الگوي دختران امروز كيست؟
پاسخ اين سؤال بسيار روشن است و آن اين است كه وضعشان را ببين و حالشان را بپرس.
ببين آنچه را كه ميگويند، انجام ميدهند، عمل ميكنند، به گفته و عمل چه كساني شبيه است. آيا زينبي عمل ميكنند و يا چون ديگران؟ آيا روششان چون فاطمه است يافرد ديگر؟
بي شك گروهي هستند كه به دنبال الگوهاي غربي ميباشند. فكرشان، روش زندگيشان، تجمل پرستيشان، نشأت گرفته از زنان به ظاهر متمدن و روشنفكر، ولي در واقع غربي است. آن دوشيزه يا بانوي نيمه عريان، آن وابسته و دلبسته به لوكس گرايي و تجمل، آن انسان لذت پرست نميتواند الگويي جز الگوي غربي، افراد بي بندو بار، حتي رقاصهها و آوازه خوانان داشته باشد.(2)
آن كس كه دائما در فكر رنگ و عوض كردن زيور و تجملات، زندگي طاووسي، عيش و خوشگذراني است، بي شك الگوي زندگياش هنرپيشههاي سينما، زنان اشراف، حجله نشينان و عروسان چمن است و او جز آن الگويي ندارد، اگرچه در لباس و چهره به ظاهر اسلامي باشد.
شك نيست كه برخي با ظاهر سازيهايي سعي دارند. خود را به همين گونه كه گفتيم، معرفي كنند، اما واقعيت اين است كه ظاهرسازيها حقيقت را عوض نميكنند.
فاطمه(س)، الگوي سنت شكني
نقش فاطمه(س) در احياي زنان عجيب بود. او وسيله و الگوي يك سنت شكني است. سنتي كه به طور غلط در جامعه شايع شده و مردم را اسير و گرفتار خود كرده است.
پيامبر(ص) از طريق او نشان داد كه زن در جهانبيني اسلام ازچه دريچهاي بايد نگريسته شود. ارج و قيمت زن تاچه اندازه است و چگونه بايد او را دركنار خود داشت. هنگامي كه پيامبر دست دختر خود را ميبوسد، نشانهي اعتراض و عصيان عليه طرز فكر جامعهي زمان اوست. انقلابي است عليه زنده به گوركردن دختران و نشان ميدهد كه نه تنها نبايد به او اهانت كرد، بلكه بايد اورا پذيرفت و دست او را هم از آن بابت كه نعمتي از خداست، بايد بوسيد.
دختران و زنان را در عصر او به حساب نميآوردند، حتي آنان را به شخم كردن زمين وا ميداشتند. دختران را جزو حسب و نسب نميشمردند. حتي از ارث محرومش ميكردند. در عوض قصاص را دربارهي او به سختي اجرا مينمودند. بي پسر را اگرچه داراي چندين دختر بود ابتر ميشمردند.(3)
پيامبر(ص) از طريق فاطمه(س) نشان داد كه بي پسر ابتر نيست. مقام و رتبهي زن آن چنان نيست كه كوته نظران ميپندارند. او حتي ميتواند خيركثير باشد. مايهي نعمت و عزتي براي خانواده باشد. او الگوي سنت شكني حتي دربارهي ازدواج بود.
درآن عصر بزرگزادگان جز با بزرگان و ثروتمندان ازدواج نميكردند. اما او اين سنت را شكست و باعلي(ع) پسرعم خود كه فقير بود وحتي خرج عروسي را از محل فروش زره تهيه كرده بود، ازدواج كرد.
راستي اگر فاطمه(س) نبود، اين سنتهاي غلط چگونه ميشكست و اين همه الگوهاي عملي در زندگي و رسالت پيامبر چگونه حاصل ميشد؟ اگر فاطمه نبود و اين همه عقدهها، حقارتها، نابسامانيها كه روح ايمان زنان را سست ميسازد چگونه از ميان ميرفت.
1. دكتر علي قائمي، كتاب فاطمه برترين بانو، ص 20
2. همان، ص 22
3. همان، ص 35
منبع: «الگوي من كيست؟!»مريم گلوردي