به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 در موارد مسئولیت ناشی از فعل شخص، باید رابطه سببیت بین فعل خود شخص (خوانده) و ضرر ایجاد‌شده احراز شود؛ در حالی که در موارد مسئولیت ناشی از فعل غیر، این رابطه باید بین تقصیر شخص ثالثی که مسئولیت اعمال او بر عهده خوانده است و زیان وارده اثبات شود؛

 
خبرگزاری فارس: تقصیر در مسئولیت مدنی و عدالت

 

 

چکیده

از جمله پرسش‌های اساسی در موضوع مسئولیت مدنی، میزان انطباق آن با عدالت اجتماعی است. تلاش همه قانون‌گذاران در طول تاریخ این بوده که براساس عدالت قوانین و مقرّرات را وضع کنند. اما آنچه برای تحقق این مسئله در این راستا مشکل‌زا بوده، فقدان معیاری بدین منظور است. این پرسش مطرح است که با چه ضابطه‌ای می‌توان عدالت اجتماعی را در قوانین ناظر به مسئولیت مدنی جاری کرد؟

آیا با تکیه بر عنصر تقصیر یا خطر و یا تضمین حق می‌توان به عدالت اجتماعی رسید؟ آیا می‌توان گفت مطلوب‌ترین راه‌حل برای تحقق عدالت اجتماعی تکیه بر تقصیر است یا باید به سراغ عوامل دیگری همچون خطر رفت؟این نوشتار بر آن است تا سهم عنصر تقصیر را در تحقق عدالت اجتماعی در حوزه مسئولیت مدنی نمایان سازد.

کلید واژه‌ها:تقصیر، مسئولیت مدنی، سبب، خسارت، ضمان، زیان‌دیده.

 

بقیه در ادامه

 

 

ادامه مطلب
چهارشنبه 14 تیر 1391  - 10:21 PM

 من مي‌ترسم! مي‌ترسم 15 روز بدون نفس كشيدن روي مبل خانه‌ام دراز كشيده باشم و دست آخر از بوي تعفن بدنم، از بوي فاسد شدن پوست و گوشتم، بفهميد مرده‌ام.

 

 

من از اين تنهايي ميان انبوه آدم‌ها مي‌ترسم. از اين كه باشيم و نباشيم، از اين كه جزئي از اشياي آپارتمانمان شويم، از اين كه چشم‌هايمان به ديدن هم عادت كند و ديگر يكديگر را نبينيم، مي‌ترسم.

من از اين حال هم را نپرسيدن‌ها، از اين كه هيچ‌كدام با كاسه چيني آش يا شله‌زرد نذري زنگ خانه هم را نمي‌زنيم، از اين كه از هم نمي‌پرسيم «بهتر شديد؟ كسالت داشتيد؟ اوضاع و احوالتان چطور است؟»، از اين كه نمي‌گوييم «تازگي‌ها چه خبر؟» از اين كه چهره يكديگر را به‌خاطر نمي‌آوريم و مي‌پرسيم «ببخشيد شما؟»، از اين كه يكديگر را پس از سال‌ها همسايگي نمي‌شناسيم، مي‌ترسم؛ نه فقط به اين خاطر كه دلواپسم 15 روز پس از مرگم، روي مبل خانه‌ام رها شوم و بوي جسد در حال فاسد شدنم خبرتان كند كه ديگر ميانتان نيستم، بلكه از خودم مي‌پرسم فرق مرده بودن با زنده بودن چيست اگر آدم‌ها از هم حالي نپرسند، اگر احساساتشان را با هم قسمت نكنند، اگر به چشم‌هاي هم نگاه نكنند، اگر وقتي صرف شناختن هم نكنند، اگر به هم دلخوش نشوند، اگر فقط كار كنند و در فراغت‌هاي ميان كار و شلوغي روزمره، تنها در آپارتمانشان روبه‌روي تلويزيون‌هايشان دراز بكشند و مسخ شوند.

ديروز خبر رسيد كه منصوره حسيني نقاش ايراني همان‌طوري دنياي ما آدم‌ها را ترك كرده است كه من هميشه از آن ترسيده‌ام، در غربت، بي‌آن‌كه كسي حالش را بپرسد، گوشه‌اي از خانه‌اش دراز كشيده است و چشم‌هايش را بسته و دنياي ما را ترك گفته اما تا 15 روز، هيچ‌كس از او سراغي نگرفته است و دست آخر همسايه‌ها....

براستي تكليف ما چه مي‌شود؟ ما، آدم‌هاي «سلام... خداحافظ!»، آدم‌هاي «ببخشيد عجله دارم! بايد بروم»، آدم‌هاي «نمي‌شناسمش و برايم مهم نيست بشناسمش»، آدم‌هاي هميشه در شتاب، آدم‌هايي كه يكديگر را به ياد نمي‌آوريم، چگونه قرار است از هم خداحافظي كنيم؟ تنهايي، سخت است و وقتي سخت‌تر مي‌شود كه ميان انبوه آدم‌ها، تنها باشيد.

مريم يوشي‌زاده

ادامه مطلب
سه شنبه 13 تیر 1391  - 7:59 PM

 به احتمال قوی یکی از اسباب این‌که در شرع، پوشیدن لباس زنانه بر مردان و پوشش مردانه برای بانوان، مردود و ممنوع شمرده شده، این است که زنان در جامعه باید هویت زنانه و مردان باید هویت مردانه داشته باشند

 
خبرگزاری فارس: هویت‌بخشی و الگودهی؛ دو برنامه‌ریزی آموزشی

 

 

اشاره:

ضرورت نیاز به برنامه‌ریزی برای مسائل فرهنگی کشور، کم از ضرورت آب و نان نیست؛ اما مهم‌تر از خود برنامه، مبانی و مقدمات تئوریکی است که هر برنامه به آن متکی است. این قلم با علم به این مسئله که ریز موضوع «برنامه و برنامه‌ریزی آموزشی و فرهنگی در باب عفاف» پتانسیل اختصاص شماره‌ای کامل از مجله را داراست، فقط خواسته است با مروری گذرا بر دو اصل کلی در این باب (ایجاد هویت و الگوسازی)، توجه اهالی محترم فرهنگ و رسانه را باری دیگر به مقوله برنامه‌ریزی جلب نماید. امید که این تکرارها در نهایت به چاره‌اندیشی جدی درباره خلأهای موجود بیانجامد.

هرگاه از کلاف‌های سردرگم فرهنگی و اجتماعی سخن به میان می‌آید، شاید اولین ناهنجاری که احساس می‌شود، سایه سنگین نبود برنامه و برنامه‌ریزی است. در یک کلام می‌توان گفت این سایه سنگین بیش از همه چیز، سایه دیوار بلند و ضخیم تئوری‌های بیگانه در گستره علوم انسانی و جمود بر آن‌ها و عدم تعریف مبانی علمی اسلامی و بومی به عنوان نقطه اتکا در برنامه‌ریزی‌هاست.

آیا ممکن است اسلام به عنوان کامل‌ترین دین آسمانی تا ابد و با برخورداری از عمیق‌ترین معانی مترقی وحیانی، برای مشکلات فراوان و هزار توهای پیچیده فرهنگی و اجتماعی راه حلی نداشته باشد؟شک و تردید در ظرفیت این برنامه جامع الهی و ضامن سعادت فرد و اجتماع در طول زمان‌های متفاوت و با اقتضائات خاص و گوناگون، می‌تواند به منزله تردید در حکمت و تدبیر الهی و علامت ضعف و یا حتی نبود ایمان به علم و قدرت بی‌پایان خداوند تعالی قلمداد گردد.

 

کمک به هویت‌یابی

شریعت و احکام آن با حقایق عالم تکوین پیوندی ناگسستنی دارد. مصالح و مفاسد واقعی موجود در امور تکوینی، از انگیزه‌ها و عوامل اساسی قانونگذاری تشریعی به هدف کامیابی بشر به شمار می‌روند. در بسیاری موارد فهم و درک صحیح از امور تکوینی از رهگذر تفکر و تعمّق و حتی تحصیل دانش‌های امروزی، می‌تواند ضمن ایجاد تسهیل در پذیرش احکام شرعی مربوطه، افق‌هایی را نیز در جهت برنامه‌ریزی‌های کلان بگشاید.

به عنوان نمونه اگر درک درخوری از عنصر زنانگی و حقیقت تکوینی لطیف، پرجاذبه و ضربه‌پذیر آن به وجود آید، هم قبول تکالیف شرعی در این باب آسان و بلکه دلنشین خواهد بود و هم برای برنامه‌ریزی‌های فرهنگی و اجتماعی، نقشه راهی با هدف مشخص ترسیم خواهد گردید.بر این اساس شاید اولین نکته در باب برنامه‌ریزی آموزشی و پرورشی درباره عفّت، برای برنامه‌ریزان و برنامه‌پذیران، توجه به حقیقت زنانگی و عنصر مردانگی است.

هدفمندی آفرینش تمامی اجزاء در مجموعه پیچیده و شگفت‌انگیز خلقت و حتی آفرینش ذرات و امور به ظاهر پست و ناچیز، هدفداری پدیده عظیم ازدواج خصوصاً در محدوده انسان‌ها و وجود دو قطب مؤنث و مذکر را بلاکلام می‌سازد. این خصوصیات چیست و آن اهداف چگونه تأمین می‌شود، سؤالاتی است که به نظر می‌رسد پاسخ به آن‌ها سهم زیادی در هویت‌یابی دختران و پسران و در پی آن ثبات ایشان به ویژه در ایام پرمخاطره نوجوانی و جوانی ایفا خواهد کرد.

به احتمال قوی یکی از اسباب این‌که در شرع، پوشیدن لباس زنانه بر مردان و پوشش مردانه برای بانوان، مردود و ممنوع شمرده شده، این است که زنان در جامعه باید هویت زنانه و مردان باید هویت مردانه داشته باشند و لباس و پوشش به عنوان نخستین نمایانگر ظاهری هویت و شخصیت می‌بایست با آن سنخیت داشته باشد. اگر دانش کافی و به تبع فرهنگ رایجی درباره ویژگی‌های فراوان و مثبت زنانگی وجود نداشته باشد، دور از انتظار نخواهد بود که سیل فراوانی از دختران آرزو داشته باشند که ای کاش مرد بودند و این آغاز یک روند نامطلوب به سمت بی‌عفّتی ناشی از بی‌هویتی است.

سخن از دانش کافی نسبت به هویت‌ها، الزاماً به معنای تعریف واحد در کتب درسی نیست، بلکه این نوع آگاهی فرهنگ‌زا، بیشتر می‌تواند از نوع برخورد دیگران به خصوص والدین و معلمان و از دوران کودکی و نوجوانی سامان یابد. فرزندان از همان سنین کودکی و درک اجمالی دنیای متفاوت زن و مرد، کم و بیش به وظایف آینده‌شان در این زمینه آشنا شده و بازی‌های خود را در این سمت و سو جهت می‌دهند.

اهمیت این دوره که دوران سازندگی و تشکل اخلاق و عاطفه در کودکان به حساب می‌آید، برای گذاشتن سنگ بنای ارزش‌های فرهنگی از جمله عفاف، بسیار مهم و قابل توجه است. برخی روانکاوان مسلمان، مراقبت‌های شخصی را در این باره گوشزد نموده‌اند، از جمله این‌که والدین و مربیان در امر پرورش باید سعی کنند بر اساس نظام آفرینش، دختر همچنان دختر بماند و با پسر نیز همچون یک پسر تعامل شود.

اگرچه شرایط در آغاز زندگی برای دختر و پسر یکسان به نظر می‌رسد، اما رفته‌رفته متفاوت شده و هر هویتی اقتضای خاص خود را می‌یابد و در این وضع، مهم‌ترین مسئله این است که دختر احساس زنانگی خود را کاملاً حفظ کند. واداشتن دختران به کارهای پسرانه و یا دادن الگوهای ناشایست و رفتارهای نامناسب در قبال هویت تأنیثی، باعث به وجود آمدن نوعی احساس ضعف و نقصان در دختران و به تبع زمینه انحراف‌های بعدی خواهد بود.

آن زمان می‌توان از سلامت برنامه‌ریزی تربیتی و آموزشی در خانه و مدرسه مطمئن بود که دختر در عالم خود به لطافت جنس خویش افتخار و از دختر بودنش قلباً راضی باشد.1معمول دختران به واسطه برخورداری از ظرافت و لطافت تکوینی و خدادادی، ظرفیت بسیار بالایی برای محبت دیدن و محبت کردن دارند. ارضای مناسب و درخور این نیاز طبیعی، به ویژه در دوران حساس کودکی و نوجوانی و از راه توجه و التفات بزرگترها، از اسباب مهم هویت‌بخشی است.

در واقع دریافت هویت صحیح، چیزی جز یافتن پاسخ شایسته نسبت به نیازها و خلأهای روحی نیست. در اسلام ضمن توجه به وجود ویژگی لطافت و نیاز به توجه و محبّت در دختران، سفارشات فراوانی در باب اکرام و گرامی داشتن فرزندان دختر به چشم می‌خورد تا آن‌جا که حتی توصیه شده است اگر به بازار رفتید و چیزی خریدید، پیش از پسران از دختران بیاغازید و اوّل سهم فرزندان دختر را بدیشان بدهید؛ «و لیبدأ بالإناثِ قَبلَ الذّکور، فأنّهُ مَنْ فرَّحَ أُنثی فکأَنّما عَتَقَ رَقَبه من وُلدِ إسماعیلَ»؛ چرا که هر کس دختری را شاد کند، گویا برده‌ای از فرزندان حضرت اسماعیل (ع) را شاد کرده است.2

در جهت مقابل و درباره پسران، از این حقیقت نباید تغافل کرد که ایشان مردان آینده‌اند و باید بتوانند در کشاکش مرارت‌ها و ناسازگاری‌های اجتماعی بیرون، چرخ‌های زندگی را بدون احساس سرخوردگی و خودکم‌بینی بچرخانند. اکرام و گرامی داشتن پسران بیش از این‌که به معنای ناز و نوازش‌شان باشد، به معنای دادن فرصت‌ها و اعتماد به ایشان در حد امکان و در جهت تقویت عزم و اراده است.

خردمندی می‌گفت هرگاه دخترم در هنگامه بازی و دویدن به زمین می‌خورد، با نگرانی و شتاب به سمت او رفته و در آغوش می‌گیرم و به ناز و نوازش می‌پردازم، اما اگر همین اتفاق برای پسرم بیفتد، به رغم وجود همان نگرانی، سعی می‌کنم ضمن قرار گرفتن در کنار او، به او این فرصت را بدهم تا خودش از زمین برخیزد.این‌که در برخی روایات معصومین (ع) آمده است «به پسرانتان شنا و تیراندازی یاد دهید و به دختران ریسندگی»3، بی‌تردید اشاره به همین ویژگی‌های تکوینی و وجود تفاوت میان این دو قطب است که مطابق آنچه گذشت، نه تنها منفی نیست؛ بلکه کاملاً در جهت اهداف عالی آفرینش و برابر تدبیر متقن الهی است.

 

الگوسازی

بخش قابل توجهی از شخصیت انسان؛ گفتار، کردار و زندگی روزمره او در سایه دیدن رفتار و گفتار دیگران رقم می‌خورد و مقدار اندکی از آن خصوصاً در سطح عامه مردم ساخته و پرداخته تفکر و مطالعات است. مطلب مهم دیگری که روان‌شناسان در باب الگو بدان اشاره کرده‌اند، این است که معمولاً دیدن به مراتب از شنیدن و نصیحت شدن و خواندن در کتاب درسی مؤثرتر است. آدمی از راه دیدن بیشتر می‌آموزد تا از طریق دیگر.4 در واقع تربیت گاهی عمدی و آگاهانه است و زمانی غیرعمدی و غیرآگاهانه.

انسان‌ها در سایه معاشرت‌ها و آمد و شدها، خود به خود راه و روش را می آموزند و بدان عادت می‌کنند. این نوع تربیت که تأثیرش در خردسالی به مراتب بیشتر از دیگر سنین است، جان‌مایه‌ای جز تقلید از الگوها ندارد. می‌توان گفت تقلید در طفولیت مبنای هر نوع یادگیری است و آنچنان سریع و ناخودآگاه صورت می‌پذیرد که مایه اعجاب است. کودکان نه تنها از شیوه خورد و خواب والدین و اطرافیان تأثیر می‌پذیرند، که حتی از حرکات چهره و نحوه سرفه و عطسه کردن آن‌ها تقلید می‌کنند.

بر این اساس ارائه الگوی صحیح خصوصاً در خانه و مدرسه و در سنین کم و در مقابل جلوگیری از حضور الگوهای کاذب و فساد انگیز، امری غیرقابل اجتناب به نظر می‌رسد. بدیهی است هر قدر که برنامه آموزش و پرورش در فضای مدرسه اجرا شود، اگر در خانه مادری باشد که برخلاف جهت برنامه حرکت و الگودهی داشته باشد، نمی‌توان امیدی به موفقیت داشت و باید گفت نقش والدین در درجه نخست و مربیان و معلمان در درجه بعد، نقشی فرابرنامه‌ای و بسیار مهم و تأثیرگذار است.

به عنوان یک اصل کلی، باید بر تمرکز برنامه‌ریزی‌های کلان فرهنگی و اجتماعی در قشر کودک و نوجوان تأکید ورزید. این نه تنها یک اصل پذیرفته شده در تربیت دینی، بلکه از اصول مشهور روان‌شناسی جدید نیز به شمار است. در خبر علوی آمده است: «و إنّما قَلبُ الحدث کالأرض الخالیه ما أُلِقَی فیها مِن شیءِ قَبِلَتهُ»5؛ قلب نوجوان چونان زمین کاشته نشده، آماده پذیرش هر بذری است که در آن پاشیده شود.

اداره بحران‌های فرهنگی و اجرای برنامه‌های مربوط در محیط خانه و مدارس ابتدایی و راهنمایی، به رغم همه مشکلات و پیچ و خم‌ها به مراتب آسان‌تر و ثمربخش از پرداختن به آن‌ها در دوره دبیرستان و دانشگاه خواهد بود. در واقع پیش از آن‌که فرهنگ مسموم بیگانه از طریق رسانه‌ها که امروز عملاً غیر قابل کنترل شده‌اند، بر نسل پاک و بی‌آلایش کودک و نوجوان بتازد، می‌بایست با استفاده از روش‌های غیرمستقیم چون الگوسازی و عادت‌پروری به صورت ناخودآگاه به بیمه‌سازی این توده عظیم از جامعه مبادرت ورزید.

پی‌نوشت‌ها:

1. اسلام و تربیت دختران؛ دکتر علی قائمی؛ ص 170

2. حکمت‌نامه کودک؛ محمد محمدی ری‌شهری؛ ص 32

3. همان، ص 186

4. تربیت و شخصیت انسانی؛ سیدمجتبی هاشمی؛ ج 1، ص43

5. نهج‌البلاغه، نامه 31؛ برای آرای روان‌شناسان جدید در این باره بنگرید به: روان‌شناسی نوجوانی، گلن بلر و استوارت جونز، ص 106؛ مراحل تربیت، موریس دبس، ص 49؛ روان‌شناسی کودک و بالغ، هادفیلد، ص 398.

محمّد لطیفی

منبع: ماهنامه فرهنگ پویا شماره 18

ادامه مطلب
سه شنبه 13 تیر 1391  - 7:29 PM

 بخش پنجم

تبديل رسانه مصرف محور به توليدمحور(2)

در اين راستا رسانه ملي مي تواند با انتخاب راهبرد «آموزش رسانه اي توليد ملي» از ظرفيت هايي بي بديل خود در اين حوزه بهره جويد. اين راهبرد مي تواند در قالب راهكارهاي زير تحقق يابد:

1-1-4- تبيين و آموزش مباني و مفاهيم توليد ملي و حمايت از كار و سرمايه ايراني براي همه سطوح سني و تحصيلي و در قالب هاي برنامه اي.

2-1-4- تبيين اهميت و ضرورت موضوع توليد ملي و حمايت از كار و سرمايه ايراني.

3-1-4- آموزش و بيان راه ها، شيوه ها و ابزارهاي تحقق خودكفايي و استقلال اقتصادي.

4-1-4- آموزش چگونگي ارتقاي كيفيت كالاهاي توليد داخلي.

5-1-4- آموزش نحوه بازاريابي براي استفاده داخلي و خارجي از كالاهاي ايراني.

6-1-4- آموزش شيوه هاي نوين توليد محصولات صنعتي و مصرفي در جهان.

7-1-4- آموزش عوامل شتاب دهنده و موانع تحقق استقلال اقتصادي و آموزش راهكارهاي رسيدن به آن.

8-1-4- بيان و اطلاع رساني از شيوه كشورهاي ديگر در حمايت از توليدات داخلي.

9-1-4- كاهش تبليغات بازرگاني كالاهاي مصرفي. 

10-1-4- ترسيم نتايج و دستاوردهاي تحقق توليد ملي و حمايت از كار و سرمايه ايراني.

5- تاكتيك هاي طرح موضوع

رسانه ملي بايد بر اساس تكنيك هاي رسانه اي، روانشناسي و جامعه شناسي به حل موضوع حمايت از توليد ملي بپردازد، زيرا برخي از مردم بر اين باورند كه اولاً؛ كالاي توليد داخلي كيفيت ندارد، ثانياً كالاي خارجي را موجب رشد شخصيتي خود مي دانند. ثالثاً رفاه، آسايش و زيبايي زندگي را با مصرف كالاي خارجي در ذهن تصور مي كنند. در اين بين برخي از مسئولان كشور، اعتقادي به توليد در سطح ملي ندارند و توليدكنندگان نيز بدون توجه به خواسته هاي مشتري كالاهاي بي كيفيت توليد مي كنند كه قدرت رقابت با نمونه هاي خارجي را ندارند.

رسانه ملي لازم است كه اين بيماري فكري را با تاكتيك هاي مناسب از ذهن بزدايد و فعاليت هاي رسانه اي ذيل را انجام دهد. 

1-5 - پرهيز از قاعده غفلت جمعي و پخش مسئوليت

در دهه 1960 يك حادثه تأسف بار در يك خيابان شلوغ، نقطه آغازي براي بعضي پژوهش هاي روانشناسي اجتماعي شد. يك خانم از سوي مردي كارد به دست مورد حمله قرار گرفت، او مرتب فرياد مي زد و كمك مي خواست، اما در نهايت زخمي و كشته شد. اين كشمكش به مدت 54 دقيقه ادامه داشت، بعداً معلوم شد كه 38 نفر نظاره گر اين ماجرا بوده اند، اما نه تنها هيچ كس به كمك آن زن نيامد، بلكه هيچ كس حتي زحمت زنگ زدن به پليس را نيز به خود نداد.

دو روانشناس اجتماعي به نام هاي «دارلي»(Darely) و «لاتانه» (Latane) به تحقيق اين موضوع پرداختند. در نهايت چند نظريه در تبيين اين مسئله مطرح شد: الف) نظريه پخش مسئوليت ب) نظريه غفلت جمعي ج) نظريه ماهيت شهرنشيني. قاعده اول مي گويد اگر n نفر شاهد يك موقعيت اضطراري باشند، هر كدام از آنها مسئوليت خود را فقط به اندازه مي داند. قاعده دوم مي گويد افرادي كه ناظر موقعيت اضطراري اند، يك ارزيابي از فرد نيازمند و موقعيت او دارند. نوع دوم به سال خوردگان، زنان، بيماران و ... كمك مي كنند، اما به كساني كه خود مقصر باشند، مانند مست ها، معتادان و ... كمك نمي كنند و نسبت به آنها غفلت مي ورزند. قاعده سوم نيز گناه را به گردن ماهيت شهرنشيني مي اندازند. (444 ،Baron)

قاعده اسلامي افراد را در برابر اتفاقات اجتماعي مسئول مي داند. دين بهترين و عالي ترين روش است كه مي تواند جامعه بشري را نظم ببخشد و بيش از همه روش هاي ديگر مردم را به رعايت قوانين اجتماعي وادارد، چرا كه دين علاوه بر وضع قوانين مجازات و تشويق دو ابزار نيرومند ديگر نيز در اختيار دارد كه از طريق آن مي تواند هرگونه نيروي مخالف را در هم شكند. نخست آنكه افراد را به جهان ديگري توجه داده، جهان مادي را گذرا و مقدمه جهان ديگر مي داند و بدين ترتيب افراد را به اين رهنمون مي سازد كه تنها راه سعادت جاودان، پيروي از مقررات ديني است كه پيامبران آن را ابلاغ فرموده اند. فرد ديندار با پي بردن به اين حقيقت مي داند كه مقررات ديني از جانب خداوند دانا، توانا و بينايي است كه لحظه اي از آفريده هاي خود غافل نيست و روزي خواهد آمد كه در پيشگاهش به حساب اعمالش رسيدگي شود. با چنين باوري هرگز ممكن نيست كه از پنهان داشتن عملي سود جسته و از عمل به مقررات ديني سر باز زند. توجه رسانه به نقش الهي انسان در اجتماع، فرد را وادار مي كند از طريق يك نيروي دروني بدون هرگونه زور و اجباري در مسير زيباي حكومت اسلامي حركت كند و براي اعتلاي آن از هيچ كوششي فروگذار نشود.

بنابراين لازم است كه صدا و سيما با نظريه الهي و اسلامي همه مردم را در مقابل استقلال و پيشرفت كشور داراي مسئوليت معرفي كند و با آموزش صحيح وظيفه هر فرد در قبال اجتماع، اين نكته را به وي متذكر شود كه تقويت نظام اسلامي در عرصه اقتصادي در نزد خداوند متعال مانند مجاهدت سرباز در منطقه نبرد با دشمن است.

پيامبر اكرم(ص) همه افراد جامعه اسلامي را مسئول مي داند؛ «كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيته» (بخاري، 284) و براي اصلاح جامعه و حركت در پيشرفت هيچ فردي نبايد خود را استثنا بداند و هر فردي با توجه به مسئوليتي كه دارد بايد در اين راه كوشش كند. 

2-5- عادت پذيري و عادت شكني

«عادت» نقش مهمي در ايجاد استقلال ملي و تقابل با سختي هاي زندگي دارد، چه بسا ملت هايي بوده اند كه به دليل تنبلي و سستي با وجود سرمايه هاي مادي فراوان به تكيه به بيگانگان و راحت طلبي عادت كرده اند و چشم اندازي هم نسبت به عزت و غرور ملي ندارند.

عادت در تربيت تمام ابعاد انسان، اعم از تربيت بدني، عقلاني، عاطفي، اخلاقي، مذهبي، معنوي و حتي ملي ... اثر خاص خود را دارد. (جودت، 171)

هر عادت سه مرحله را طي مي كند: تمايل، اراده، تكرار. اگر هر كدام از اين سه مرحله نباشد يا ضعيف باشد عادت شكل نخواهد گرفت؛ به ويژه مرحله اول و دوم تعيين كننده خوب يا بد بودن آن عادت خواهد بود. رفتاري كه به صورت عادت در مي آيد، در ابتدا مورد تمايل قرار گرفته و انسان مي تواند بر تمايلات خود كنترل و حاكميت داشته باشد، بعد از اينكه تمايل حاصل شد بايد اراده انجام و تكرار آن را داشته باشد و مرحله سوم اين است كه آنچه ميل و اراده كرده بايد زياد تكرار كند تا به صورت عادت در آيد. در واقع اهميت عادت آن است كه هر بار تكرار مي شود، بدون اينكه استدلال عقلاني و محكمي پشت آن باشد. عادت از ديدگاه غزالي عبارت است از حالت يا خصوصيت رواني كه در انسان پديد مي آيد و اثر خود را برجوارح و اندام انسان جاري مي كند و خواهان قيام به عمل است يا به دليل وجود اين حالت اعمال، رفتاري بدون تكليف و بدون نياز به فكر و تأمل از او صادر مي شود. (همان)

شهيد مطهري عادت را به دو قسمت «فعلي» و «انفعالي» تقسيم مي كند: عادت فعلي را مطلوب و عادت انفعالي را نامطلوب مي داند. از ديدگاه ديني نمي شود به طور مطلق عادت را خوب يا بد دانست، بلكه با توجه به مصاديق و مباحث جانبي آن است كه بعضي از عادت ها خوب و بعضي بد مي شود. امام علي(ع) در اين باره مي فرمايند: زبانت از تو چيزي مي خواهد كه به آن عادتش داده اي و جانت از تو چيزي طلب مي كند كه بدان مأنوسش ساخته اي (غررالحكم، حكمه 4147)

آنچه كه يك رسانه اسلامي بايد انجام دهد همين است كه عادت هاي بد را از انسان بزدايد و عادت هاي نيكو و خوب را با تشويق و ترغيب و مسئوليت آفريني در او بروياند. در سال هاي اخير مصرف گرايي و سوءمصرف يكي از عادات منفوري است كه با تبليغات رسانه اي و كالايي شدن ارزش هاي انساني به بهانه سبك هاي مدرن زندگي در حال اوج گرفتن است و در چنين حالتي يك رسانه وظيفه دارد كه طاغوت عادت را كه افراد را وادار به طغيان، ظلم، بي توجهي به منافع ملي مي كند از درون و برون آنها بزاديد.

روش ترك عادات بد قبلي و جايگزيني عادات جديد

در ترك عادات بد بايد همان قدم هايي كه براي برقراري عادات لازم است، برداشت.

1) قدم اول در ترك عادت تشخيص غلط بودن عادت است.

2) قدم دوم ايجاد دستوراتي در خلاف جهت اعمالي است كه تاكنون در اين عادت بد داشته ايم.

3) قدم سوم نقشه لازم براي انجام اين دستورات است. با تلقين به مصمم بودن به طرز تفكر جديد.

3-5- تسهيل اجتماعي و بطالت اجتماعي

عملي در حضور ديگران سبب بهتر و بيشتر شدن تلاش افراد مي شود، اين پديده را «تسهيل اجتماعي» مي گويند. ريشه روان شناختي تسهيل اجتماعي اين است كه نظر ديگران در مورد خودمان را مهم مي دانيم و مايليم نسبت به ما نظر مثبت داشته باشند.

پديده ديگري به نام «بطالت اجتماعي» نيز در گروه داريم. گاهي افراد خود را در پناه گروه مخفي مي كنند و با خود مي گويند بگذار كه ديگران وظايف گروهي را انجام بدهند.

اصولاً بطالت اجتماعي و تسهيل اجتماعي، از پديده هاي معمول در زندگي اجتماعي است و تبعات مهمي دارد؛ زيرا بسياري از وظايف فقط به صورت گروهي صورت مي گيرد.

اصولاً احكام و مقررات اسلام به گونه اي طراحي شده است كه يك پيام جمعي در آن نهفته است و هدف مهم آن دميدن روح جمعي در كالبد جامعه مسلمانان و آشنا كردن آنان با فعاليت هاي گروهي است. از آداب و مناسك حج گرفته تا مراسم نماز جمعه و جماعت و بسياري از احكام ديگر كه همگي به نوعي از روحيه جمع گرايي حكايت دارد و مسلمانان را به نوعي به نظم پذيري گروهي تشويق مي كند. آيات و روايات متعددي مسلمانان را به كار جمعي و گروهي تشويق كرده است. در روايتي از پيامبر گرامي اسلام(ص) نقل شده است: «الجماعه الرحمه» (حلي، 363، 1364) در روايت ديگري از پيامبر(ص) آمده است: «... ما تكرهون في الجماعه خير مما تحبون في فرقه، في الجماعه رحمه و في الفرقه عذاب» (اردبيلي، 13، 1303)

يعني مشكلات ناشي از كار جمعي كه مورد پسند شما نيست بهتر است از آنچه كه در كار انفرادي مي پسنديد، چرا كه در كار جمعي رحمت است و در كار انفرادي عذاب.

رسانه در اين راستا وظيفه دارد كه روح همكاري جمعي را براي عبور جامعه از شرايط نامتعادل اقتصادي فراهم كند و آن ميسور نمي شود مگر با آموزش صحيح رسانه اي و ارائه راهكارهاي لازم به مسئولان، توليدكنندگان و مصرف كنندگان.

براي به حداقل رساندن بطالت اجتماعي راه حل هاي زير ارائه شده است: 

1- رسانه ها بايد كاري كنند كه نه تنها هر فرد مسئوليت خود را فراموش نكند، بلكه بازده يا كوشش او به آساني تشخيص پذير باشد.

2- رسانه ها بايد با فعاليت هاي تربيتي و آموزشي تعهد افراد را نسبت به عملكرد گروه بيشتر كنند و لذت صعود به نوك قله را در كام همه ايجاد كنند و آنها را به عبور از موانع ترغيب نمايند.

3- اهميت و ارزش كار جمعي را در كنار انگيزه فردي افزايش دهند.

4- رسانه ها بايد به گونه اي افراد را ترغيب كنند كه هر فرد كمك خود به فعاليت گروهي را مهم، بلكه بي مانند بداند.

5- به طور كلي همبستگي گروهي و كمك به همديگر بايد افزايش يابد. اگر به درستي دقت شود ديدگاه اسلامي نسبت به فعاليت هاي جمعي مثبت به گونه اي است كه تسهيل اجتماعي را تقويت و بطالت اجتماعي را نفي مي كند. 

4-5- يادگيري اجتماعي

يكي از نظريه هاي يادگيري، نظريه اجتماعي يادگيري مشاهده اي يا الگويي است كه به آن يادگيري اجتماعي هم مي گويند. (سيف، 201)

الگوبرداري به فرايندي گفته مي شود كه به واسطه آن، رفتار فرد در نتيجه مشاهده رفتار يك فرد ديگر(الگو) يعني ديدن، شنيدن يا حتي مطالعه درباره رفتار، تغيير مي كند. الگو تنها به انسان محدود نمي شود، بلكه هرگونه محرك از جمله يك رفتار آموزنده، يك دستورالعمل و ... را شامل مي شود. (همان، 406)

دراين نظريه براي افزايش يا كاهش رفتار، روش هايي معرفي شده است، روش هاي ايجاد و افزايش رفتار مطلوب عبارتند از:

1- اصل اكتساب: انسان ها سعي مي كنند رفتارشان را به كسي كه بيشتر از همه او را دوست دارند شبيه كنند. اين اكتساب در پوشيدن لباس، در اعتقادات و باورها و ... و از راه مشاهده و الگوبرداري از والدين و همين طور از معلمان و رسانه ها ... حاصل مي شود. 

2- اصل بازداري زدايي: گاهي فردي كه رفتاري را به خوبي آموخته است، اما از پيامدهاي آن مي ترسد، گرفتار نوعي بازداري دروني است. اگر مشاهده كند كه كسي آن رفتار را انجام دهد و پيامد منفي اي براي او نداشته باشد، بازداري زدايي مي شود و به عبارت ساده جرئت پيدا مي كند.

3- اصل آسان سازي: يعني اين كه كسي رفتاري را قبلاً آموخته است، اما اگر مشاهده انجام آن رفتار از سوي ديگران باشد به انجام آن رفتار رغبت بيشتري پيدا مي كند.

همچنين روش هاي كاهش رفتار نامطلوب عبارتند از:

1- اصل بازداري: اگر فرد الگويي را مشاهده كند كه به دليل رفتارش تنبيه مي شود، احتمال انجام آن رفتار از سوي مشاهده كننده كاهش مي يابد.

2- رفتار ناهمساز: در اين روش فرد، رفتارهايي را از الگو مشاهده مي كند كه با رفتار مشكل آفرين مشاهده كننده، مغاير و ناهمساز است. (كاوياني، 268،1389)

بقیه در ادامه

 

ادامه مطلب
سه شنبه 13 تیر 1391  - 7:25 PM

 رسانه نقشی مهم تر از پول در اقتصاد دارد؛ اگر پول تولیدگر را تشویق به راه اندازی یک مجتمع اقتصادی می کند، رسانه یک جهان را قانع می کند که به کارش ادامه بدهد یا ندهد.

 
خبرگزاری فارس: نقش رسانه در تولید ملی

 

 

بخش اول

رسانه نقشی مهم تر از پول در اقتصاد دارد؛ اگر پول تولیدگر را تشویق به راه اندازی یک مجتمع اقتصادی می کند، رسانه یک جهان را قانع می کند که به کارش ادامه بدهد یا ندهد. در فضای فعلی جهش های اقتصاد بلند و دامنه دار نقش رسانه ها به گونه ای با اقتصاد گره خورده است که نظریات معتبری از رسانه به امر توسعه و رسانه و یا گرایش عظیمی به ارتباطات و توسعه پیدا شده است.

اینک که امسال سال «تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی» توسط رهبر معظم انقلاب نام گذاری شده است این سوال مهم مطرح می شود که رسانه ها به عنوان یکی از مهم ترین محورهای توسعه، چه نقشی در این زمینه عهده دار هستند؟ ایران به عنوان کشوری که رسانه ها در آن نقش عمده ای در ایجاد تحرک اجتماعی و اقناع افکار عمومی ایفا می کنند، در زمینه پیشرفت و حمایت از اقتصاد ملی چه کارکردی می توانند داشته باشند؟

آیا می توان با فرهنگ حاکم بر رسانه های فعلی به تولید ملی و فرهنگ استفاده از کالای ایرانی امیدوار بود؟ آیا اقتصاد ما می تواند از طریق رسانه ها مراحل رشد، پویایی و عرضه بین المللی را طی کند؟ و بالاخره رسانه ها باید چه کار کنند که مصرف کننده و تولیدکننده ایرانی سخن و انتظار همدیگر را درک کنند؟ما اکنون به یک استراتژی و الگوی رسانه ای نیاز داریم که فرهنگ و اقتصاد کشورمان را رشد بدهد.

به هم پیوستگی رسانه و اقتصاد با رسانه و فرهنگ، هم می تواند کشور ما را از تبدیل شدن به یک کشور مصرف زده دور نگه دارد و هم، زمینه رشد در تقویت باورها و فرهنگ کشورمان را فراهم کند. از این رو است که برخی از مراکز پژوهش رسانه معتقدند که ما باید در این میدان مین مه گرفته، به تدوین یک استراتژی ملی در سیستم ارتباطات حرکت کنیم.آنها پیشنهاد می کنند که اطلاع رسانی ایثارگرانه و خیرخواهانه می تواند یکی از اهداف مشخص در استراتژی توسعه گرا برای وسایل ارتباط جمعی باشد.(زورق، 1386:302)

 

بقیه در ادامه

 

 

ادامه مطلب
سه شنبه 13 تیر 1391  - 7:20 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 156

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6267721
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی