به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 موضوعاتی چون «ناامنی یهود»، «فقدان حقوق و امنیت اجتماعی یهود» و امثال آن تماماً ساخته و پرداخته شد تا به عامه یهودیان تلقین کند که در هیچ کجای دنیا از امنیت لازم برخوردار نخواهند بود، مگر اینکه به فلسطین کوچ کنند.

 
خبرگزاری فارس: آنتی سیمیتیزم، خودزنی یهود برای مظلوم‌نمایی

 

 

اشاره

در مقابل خودداری یهودیان عراقی از نام‌نویسی در فهرست مهاجرت، سرویس‌های مخفی اسرائیل برای مجاب‌کردن یهودیان در اینکه باور کنند در خطر هستند، از پرتاب بمب در میان آن‌ها خودداری نکردند... حمله به کنیسة «شم‌تو» سبب مرگ سه نفر و مجروح‌شدن ده‌ها نفر دیگر گردید. بدین‌ترتیب مهاجرتی که به «عملیات علی‌بابا» شهرت داشت آغاز شد.

طبق بعضی نوشته‌ها، صهیونیست‌ها چندین کشتی حامل یهودیان را که با هزاران ترفند جمع‌آوری و وادار به کوچ به سرزمین فلسطین کرده بودند، در میان راه و به بهانه وجود مشکلات اداری و سیاسی، در اسکله‌ها و لنگرگاه‌ها منفجر کردند و به قعر آب‌ها فرستادند.

مخالفت شدید و گستردة رهبران، خاخام‌ها و عامة یهودیان با افکار و برنامه‌های صهیونیسم و در نتیجه، مناقشه و معارضه شدید بین این دو گروه، تا آنجا پیش رفت که صهیونیسم و سران و بانیان آن را در آستانة شکست قرار داد.اما سردمداران اندیشة صهیونیستی به شیوه‌های بسیار خطرناک و در عین حال مرموزانه‌ای متوسل شدند که ازجملة آن‌ها عبارت است از:

الف) اجرای توطئه «یهودآزاری» و «یهودستیزی» و تلاش تبلیغاتی ـ ادبی در جهت مظلوم‌نمایی؛

ب) معارضه با اندیشة ادغام یهودیان در میان ملل مختلف و تلاش برای انتقال آن‌ها به فلسطین.

هرتزل، خود در این‌باره نوشت: یهودیان نباید با دیگر اقوام هماهنگ و مخلوط شوند. آنان در هر جامعه‌ای که خود در آن امنیت بیابند، برای مدتی طولانی حل می‌شوند و این امر به هیچ وجه به سود ما نیست.(1) با اینکه برخی تغییرات و تحولات سیاسی و اجتماعی در اروپا، روز به روز زمینه‌ها و شرایط زندگی بهتری را برای یهودیان فراهم می‌آورد، اما صهیونیست‌ها با زمینه‌سازی دسیسه‌ها و توطئه‌ها، در مسیر وارونه جلوه‌دادن این واقعیت‌ها گام برمی‌داشتند.

بر اساس برخی نوشته‌های غربی: در اروپای قرن نوزدهم، از انقلاب فرانسه به بعد و قبل از همه در فرانسه و سپس در کشورهای مختلف، هر چه دموکراسی پیشرفت می‌کرد، وضعیت و شرایط به نفع یهودیان در حال تغییر بود. بسیاری از آنان در ملت‌های میزبان، ادغام و در سرنوشت هر یک از این ملت‌ها شریک شده بودند و سهم والایی در سیاست، اقتصاد و فرهنگ آن‌ها داشتند. حالا دیگر زمان آن رسیده بود تا کشوری مستقل و قدرتمند به‌نام یهود در جهان تأسیس شود.

برای این منظور به جمعیتی از یهود که از طبقات متوسط به پایین و مستضعف یهود بودند، نیاز داشتند. دلیل این انتخاب، فداکردن قشر مستضعف در پای امیال اشراف و مستکبرین یهود بود. تردیدی نیست که لااقل از قرن نوزدهم به بعد، یهودیان به مناصب بالایی در سیستم‌های حکومتی برخی کشورها، به‌ویژه در اروپا، دست یافتند، بلکه حتی به سطح وزیر و رئیس هیئت دولت رسیدند. برای نمونه، «بنیامین دیزرائیلی» یهودی با توجه به اینکه گرایشات شدید صهیونیستی نیز داشت، مدت‌ها در منصب نخست‌وزیری حکومت سلطنتی انگلستان تکیه زده بود.

نمونة دیگر، نخست‌وزیری «لوئیجی لوستانی» یهودی، در سال 1279 شمسی (1910 میلادی) در ایتالیا و موقعیت بسیار مناسب و مرفه اجتماعی، سیاسی، اقتصادی یهودیان آن کشور در آن مقطع تاریخی است که لنی برنر یهودی بدان اعتراف کرده است.(2)

با این شرایط، یهودیانِ متوسط و مرفه هیچ‌گاه حاضر نمی‌شدند شرایط مطلوب به‌دست آمده را رها کنند و به سرزمینی منتقل شوند که هیچ تضمینی برای‌شان موجود نیست. در این حالت بهترین انتخاب، همان اقشار ضعیف یهود بودند که با یهودآزاری و تبلیغ برای زندگی بهتر، رضایت به آوارگی و رفتن به ارض موعود ساختگی می‌دادند. هرتزل به مبارزه علیه همسانی و ادغام در جوامع محل زندگیِ‌شان، کمر همت بست و با انتخاب نظریة اصل یهودستیزی به دفاع از این اندیشه پرداخت که یهودیان غیرقابل جذب و ادغام در دیگر ملت‌ها هستند و باید برای تشکیل یک دولت مجزا، از آن ملت‌ها بریده شوند.(3)

بنابراین، موضوعاتی چون «رنج یهود»، «ناامنی یهود»، «فقدان حقوق و امنیت اجتماعی یهود» و امثال آن تماماً ساخته و پرداخته شد تا به عامة یهودیان تلقین کند که در هیچ کجای دنیا از امنیت لازم برخوردار نخواهند بود، مگر اینکه به فلسطین کوچ کنند. دستور‌العملِ به کلی سرّی، رهبران و تئوریسین‌های صهیونیسم، مبنی بر ایجاد و گسترش جود «یهودستیزی» با عنوان «آنتی سمیتیسم» در اروپا و دیگر نقاط جهان، حرکت خطرناک و ددمنشانه‌ای بود که صهیونیست‌ها برای پیشبرد استراتژی اشغالگرانة خویش پیش گرفتند. در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، در برخی از نقاط روسیه وقایعی روی داد که به درگیری میان یهودیان با دیگر اقوام منجر شد و طبعاً تعدادی از یهودیان، چون دیگر اقوام به قتل رسیدند.

صهیونیست‌ها به نحو بسیار ماهرانه‌ای از آن استفاده کرده و با پخش شایعات و تبلیغات زهرآگین باعث ایجاد وحشت و هراس درمیان جوامع یهودی شدند. در تأیید ادعای فوق، مجلة «روز الیوسف» چاپ مصر نوشته است: در تظاهراتی بر ضد صهیونیست‌های شوروی، بیانیه‌هایی توزیع شد که در آن‌ها نقش سازمان‌های صهیونیستی در دامن‌زدن به اختلاف‌های قومی میان ملت‌های گوناگون در شوروی بر ملا شده بود.

این اعلامیه‌ها همچنین از دست‌های پنهانی که موجبات ترویج شایعات کاذب در مورد کشتار یهودیان توسط روس‌های متعصب را تدارک دیده‌اند، پرده برمی‌داشت.»(4) هرتزل، بنیانگذار اولین کنگرة صهیونیستی، طی ملاقاتی با یکی از وزرای روسیة تزاری، تلویحاً به نقش اصلی صهیونیسم در ایجاد آشوب و اغتشاش و وقایع یهودستیزی و حتی توانایی آنان در خاتمه‌دادن به این قبیل آشوب‌ها اعتراف کرد و گفت: اگر روس‌ها بودجه‌ای برای کمک به مهاجرت یهودیان در نظر بگیرند، این اقدام روسیه در جریان برگزاری ششمین کنگره صهیونیسم، به اطلاع خواهد رسید و در نتیجه، تمام آشوب‌ها خاتمه خواهد یافت.(5)

به اعتقاد بسیاری از متفکران و پژوهشگران، جوّ یهودستیزی در گذشته‌های دور و حتی بعد از پیدایش نام صهیونیسم، معلول شیوه‌های رفتاری و اخلاقیات و تفکر حاکم بر یهودیان بوده است. «برنارد لازار» محقق معروف فرانسوی در کتاب «یهودستیزی، تاریخ و علل آن» معتقد است: دلیل تفکر یهود ستیزی در تاریخ، علل مذهبی، ملی و اقتصادی دارد... یهودیان در همه‌جا و همیشه خود را قومی برگزیده و بالاتر از تمام اقوام می‌دیدند.(6)

با وجود این، نمی‌توان نادیده گرفت که در قرون اخیر، برای صهیونیسم، دامن‌‌زدن به وقایعی که منجر به گسترش فضای «یهودستیزی» می‌گردید، لازمة رسیدن به هدف بود. «نجده فتحی صفوت» نویسنده و محقق عرب در این‌باره نوشته است: در کارخانه‌هایی که آنتی سمیتیسم می‌ساختند، سرمایه‌داران یهود چون کارگرانی ورزیده مشغول کار بودند.(7)

یکی از رهبران افراطی صهیونیسم که سال‌ها به‌عنوان عضو «هیأت اجرایی صهیونیسم» در نقاط مختلف جهان، به‌ویژه در روسیه فعالیت می‌کرد، «ولادیمیر ژابوتینسکی» بود که از بزرگ‌ترین برنامه‌ریزان جریان «یهودستیزی» به‌شمار می‌آید. لنی برنر یهودی پیرامون هراس صهیونیسم و شخص ژابوتینسکی از افشای ماهیت و نقش آن‌ها در توطئه «یهودستیزی» نکتة بسیار مهمی را افشا می‌کند: اینکه چرا ژابوتینسکی به‌خصوص روز 18 ژانویه 1923 را برای کناره‌گیری از هیئت اجرایی صهیونیسم انتخاب کرد، مسئله‌ای است که با یک نکتة پراهمیت ارتباط دارد... آن روز قرار بود که ژابوتینسکی در مقابل یک کمیسیون ویژة تحقیق حاضر شود تا درباره روابطش با سیمون پت لیورا که از عوامل قتل و غارت یهودیان در اوکراین بود، توضیح دهد.(8) به هر صورت، موضوع «آنتی سمیتیسم» سلاحی بود که از یک طرف برای جمع‌آوری یهودیان زیر پرچم صهیونیسم و از طرف دیگر مرعوب ساختن مخالفان اندیشه صهیونیستی، بسیار مفید و مؤثر بود.

همکاری و معاضدت صهیونیست‌ها با قدرت‌های جهانی و ایجاد رعب و وحشت در میان جوامع یهودی برای انتقال به فلسطین، واقعیت دیگری است که بیش از همه چهرة کریه آنان را افشا می‌کند. به گواهی اسناد معتبر تاریخی، دوره‌هایی که بیشترین افراد و گروه‌های یهودی از لحاظ آمار و ارقام به فلسطین منتقل شدند، دقیقاً همان دوره‌هایی هستند که صهیونیست‌ها با قدرت‌های جهانی در خلال جنگ دوم جهانی به طرز بسیار حساب شده‌ای همکاری داشتند. برای آن‌ها فرقی نمی‌کرد که این سناریو را در روسیه اجرا کنند یا اروپا و آسیا و آمریکا.

آن‌ها به نیروهای انسانی احتیاج داشتند و هر جا که اثری از آن‌ها بود، به سراغ‌شان می‌رفتند. برای مثال، بنا به نوشتة یکی از نویسندگان غربی یهودیان عراقی هیچ تمایلی برای رفتن به فلسطین نداشتند و حتی تحت تأثیر تبلیغات صهیونیستی نیز واقع نشدند، اما شبکه‌های صهیونیستی به طرز حساب‌شده‌ای به سراغ آن‌ها رفتند. یهودیان عراق به خوبی در این کشور جا افتاده بودند. خاخام بزرگ عراق، «خدوری ساسون» اعلام کرد: از هزار سال پیش، یهودیان و اعراب از حقوق و امتیازات یکسانی برخوردارند و هیچ‌کدام خود را عناصری مجزا در این ملت تلقی نمی‌کنند. این موضوع برای استراتژی اشغالگرانه صهیونیسم بسیار خطرناک بود. به همین علت، توطئه یهودستیزی طبق برنامه مدوّنی در عراق به اجرا در آمد.

براساس این طرح، اقدامات تروریستی اسرائیل‌های در سال 1950 میلادی(1329ش) در بغداد شروع شد. در مقابل خودداری یهودیان عراقی از نام‌نویسی در فهرست مهاجرت، سرویس‌های مخفی اسرائیل برای مجاب‌کردن یهودیان در اینکه باور کنند در خطر هستند، از پرتاب بمب در میان آن‌ها خودداری نکردند... حمله به کنیسة «شم‌تو» سبب مرگ سه نفر و مجروح‌شدن ده‌ها نفر دیگر گردید. بدین‌ترتیب مهاجرتی که به «عملیات علی‌بابا» شهرت داشت آغاز شد.(9) با این شیطنت، شماری از یهودیان عراقی به فلسطین منتقل شدند.

«داوید بن گورین» که بعدها نخست‌وزیر اسرائیل شد، خود صریحاً اعتراف کرده است که از طریق عمّال خود در انفجار یکی از کنیسه‌های یهودیان در بغداد(سال 1327ش ـ 1948م) دست داشته است تا ثابت کند که یهودیان عراقی تحت تعقیب و شکنجه و آزار هستند. او می‌گوید: قصد دارم جوانان یهودی را برای دامن‌زدن به مبارزة یهودستیزی به کشورهایی که سکنه یهودی نسبتاً زیادی دارند، اعزام کنم. زیرا این عمل خیلی‌ مؤثرتر از ندای میهن باستانی برای مهاجرت یهودیان به فلسطین است.(10)

«هارون شیایایی» از روشنفکران کلیمی ایران، ضمن اعتراف به این رخداد تلخ می‌گوید: صهیونیست‌ها در بسیاری از موارد سعی کرده‌اند خود زمینه‌ساز جریان آنتی سیمیتیسم باشند و یا در مواردی خود آن را به‌وجود آورند. او در ادامه اعتراف می‌کند: هر وقت منافع سوداگران یهودی از طرف رقیب مورد تجاوز قرار می‌گرفت، فریاد وامصیبتا سر می‌دادند و در این میان، توده‌های بی‌گناه یهودی اروپا، چون گوسفند قربانی، در مراسمی به مسلخ می‌رفتند... صهیونیست‌ها از این پدیده که خود در ایجاد آن سهم به‌سزایی داشتند، به نحو احسن استفاده نمودند و در مراحل بعدی در ایجاد آن مشارکت داشتند.(11) صهیونیست‌ها هر گاه دچار مشکل و مسئله‌ای می‌شدند بر تنور «یهودآزاری» می‌دمیدند و آن را روشن می‌کردند و حتی از کشتار یهودیان، کوچک‌ترین شرم و ابایی نداشتند.

طبق بعضی نوشته‌ها، صهیونیست‌ها چندین کشتی حامل یهودیان را که با هزاران ترفند جمع‌آوری و وادار به کوچ به سرزمین فلسطین کرده بودند، در میان راه و به بهانه وجود مشکلات اداری و سیاسی، در اسکله‌ها و لنگرگاه‌ها منفجر کردند و به قعر آب‌ها فرستادند. «موریس کونوپنیکی» در این‌باره چنین نوشته است: در اثر انفجار و غرق‌کردن کشتی پاتریا در سال 1940 میلادی که 1500 کلیمی را حمل می‌کرد، 257 پناهنده در نزدیکی حیفا کشته شدند. همچنین در سال 1942 کشتی استروما که از لنگر انداختنش جلوگیری به‌عمل آمده بود، با 769 نفر سرنشین رومانیایی غرق شد و تنها یک نفر نجات پیدا کرد.(12)

به دنبال این قبیل حوادث، سران صهیونیسم فوراً صاحب عزا شده و شروع به بهره‌برداری‌های سیاسی تبلیغاتی در میان افکار جهانی، می‌نمودند. این روش امروز نیز به‌طور جسته و گریخته در برخی از نقاط دنیا به شیوه‌های مختلف و جدید مشاهد می‌شود. تردیدی نیست که موضوع یهودستیزی و مظلوم‌نمایی‌های ناشی از آن تأثیر بسیار زیادی در پیشرفت اهداف و برنامه‌های شیاطین و گردآوری و انتقال یهودیان به سرزمین‌های اشغالی و در نهایت تأسیس رژیم اسرائیل و به‌علاوه تقویت پایه‌های این رژیم در منطقه داشته است. موضوع تبلیغاتی و افسانه‌ای کشتار شش میلیون یهودی که امروز بطلان آن کاملاً آشکار شده است، از نمونه‌های بسیار برجسته و بارز در این زمینه می‌باشد.

پی نوشت ها :

1. پرونده اسرائیل و صهیونیسم سیاسی، روژه گارودی، ص41.

2. مشت آهنین،‌ لنی برنر، ص10.

3. پرونده اسرائیل و صهیونیسم سیاسی، روژه گارودی، ص94.

4. مجله روز الیوسف، ش 3120.

5. مجموعه یادداشت‌های روزانه هرتزل، ج4 نقل از لنی برنر، ص19.

6. یهودستیزی...، برنارد لازار.

7. یهود و صهیونیسم در صحنه روابط بین‌الملل، ص51.

8. مشت آهنین، ص90.

9. نقل از هفته‌نامه اسرائیلی هائو لام، ش20، آوریل و اول ژوئن 1966 و چند نشریه اسرائیلی دیگر.

10. هارون یشایایی، سردبیر نشریة کلیمی «تموز» در مجمع بررسی صهیونیسم، دانشگاه تهران، اطلاعات سیاسی، ش12، 28/3/65.

11. همان.

12. تعاون در روستاهای اسرائیل، ص31.

علی علوی‌پیام

منبع:ماهنامه امتداد شماره 49

ادامه مطلب
شنبه 30 اردیبهشت 1391  - 8:28 PM

 در حال حاضر مهم‌ترین نبرد ایران و غرب، نبرد اطلاعاتی است به دلیل ماهیت این منازعه و سطح و حجم اطلاعاتی، جزییات بسیار کمی درباره‌ی آن منتشر می‌شود و عمق واقعی این موضوع درک نمی‌شود، در حالی که عملاً برنده‌ی نهایی منازعه راهبردی بین ایران و غرب کسی است که بتواند در این نبرد اطلاعاتی پیروز شود.‬

 
خبرگزاری فارس: ابعاد و اهداف جنگ اطلاعاتی جدید غرب علیه ایران چیست؟

 

‫سازمان‏های اطلاعاتی غرب و اسراییل، اعم از نظامی و غیرنظامی، عمده‏ی تمرکز و انرژی خود را بر روی جمع آوری و تحلیل اطلاعات و انجام عملیات اطلاعاتی علیه ایران قرار داده‏اند. به نظر می‌آید که اسرائیلی‌ها به چند دلیل ایران را به عنوان هدف شماره‌ی یک اطلاعاتی خودشان در نظر گرفته‌اند. در ابتدا باید به این نکته توجه کرد که در جنگ اطلاعاتی بین ایران و غرب، ایران تنها با یک سرویس اطلاعاتی طرف نیست. این تلقی که ایران با یک یا چند سرویس اطلاعاتی درگیر است تصوری سنتی، غلط و غیر منطبق با آخرین تحولات این صحنه است.

مرور آخرین تحولات منطقه نشان‏دهنده‏‎ی این است که امروز امری به نام عملیات اطلاعاتی تک سرویسی علیه ایران وجود ندارد و فعالیت‌های آن‌ها علیه ایران در هر 3 سطح جمع‌آوری اطلاعات، تحلیل اطلاعات و عملیات اطلاعاتی کاملاً بین سرویسی است؛ به عبارت دیگر، سرویس‌های اطلاعاتی یک اتاق فکر و عملیات واحد علیه ایران تشکیل داده‌اند و همه‌ی امکانات تکنولوژیک و انسانی‌ خود را تجمیع کرده‌اند. حتی می‌توان گفت شبکه‌ی منابع خود را با یکدیگر به اشتراک گذاشته‌اند و تلاش می‌کنند پروژه‌هایی تعریف کنند که تا حد امکان اکثر سرویس‌ها در آن اشتراک داشته باشند.

در جنگ اطلاعاتی ایران و غرب، جامعه‌ی اطلاعاتی ایران با لشگر و صف واحدی از سرویس‌های اطلاعاتی غرب مواجه است. شاید این تعبیر نادرست نباشد اگر بگوییم که میز ایران در سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا، اسرائیل، انگلستان، عربستان سعودی و چند کشور دیگر با هم ادغام شده است و عملاً در این کشورها یک میز واحد علیه ایران وجود دارد.

بنابراین پیروزی در این جنگ پیروزی بر یک سرویس اطلاعاتی نیست، بلکه پیروزی بر همه‌ی این سرویس‌های اطلاعاتی است که تلاش می‌کنند یک پروژه‌ی واحد را علیه ایران پیش ببرند. همچنین ضربه زدن به این پروژه به مجموعه‌ی این سرویس‌های اطلاعاتی ضربه وارد می‌کند.

اما در رابطه با اینکه چرا ایران هدف شماره‌ی یک اطلاعاتی صهیونیست‌ها و به عبارت صحیح‌‌تر مجموعه‌ی این سرویس‌های اطلاعاتی است به چند نکته‌ی مهم باید اشاره کرد. اولین نکته‌ این است که به لحاظ ژئوپولتیک، استراتژیک و قدرت الهام‌بخشی، بدون تردید ایران بزرگ‌ترین حریف غرب در منطقه‌ی خاورمیانه به شمار می‌آید؛ بنابراین کاملاً طبیعی است که غربی‌ها انرژی خود را بیش از هر جای دیگری روی ایران متمرکز کنند.

ایران تنها کشور منطقه است که عملاً نشان داده این توان را دارد مجموع پروژه‌های غرب علیه خود و منطقه را ناکام بگذارد. همچنین ایران توان این را دارد که به عنوان یک جایگزین معتبر به جای غرب در منطقه‌ی خاورمیانه مطرح شود و تأمین ثبات و امنیت در منطقه‌ی خاورمیانه را بر عهده ‌بگیرد.

در مجموع ایران می‌تواند به عنوان الگوی درجه‌ی یک پیشرفت در منطقه‌ی خاورمیانه مطرح شود. الگویی که مهم‌ترین ویژگی آن این است که بدون رابطه و مذاکره‌ با آمریکا شکل گرفته است. در حال حاضر مهم‌ترین مشکل غربی‌ها با ایران این است که ایران مسیر پیشرفت بدون آمریکا را پیدا کرده است. بنابراین غربی‌ها تمام تلاش‌شان را متمرکز کرده‌اند تا این الگو شکست بخورد و متوقف شود تا هم خودش نتواند صحنه را از دست غرب بگیرد و هم کشورهای دیگر به آن تأسی نکنند. در واقع آن‌ها می‌خواهند فضای ایرانیزه شدن منطقه‌ی خاورمیانه را کنترل کنند. با توجه به این مطالب، هیچ تردیدی وجود ندارد که ایران هدف شماره‌ی یک سرویس‌های اطلاعاتی غرب است.

یکی از اصلی‌ترین دلایل برجسته شدن گزینه‌ی اطلاعاتی علیه ایران این است که غربی‌ها در دو عرصه‌ی جنگ نرم و جنگ سخت، شکست خورده‌اند. جنگ نرم به معنای تلاش برای تغییر باورها و ادراکات مردم و تأثیرگذاری روی رفتار مردم از طریق تغییر باورهای آن‌هاست. این جنگ به شکل تمام‌عیار در قالب فتنه‌ی 88 خودش را نشان داد و به گفته‌ی معتبرترین منابع غربی ناکام ماند.

بنابراین اگرچه جنگ نرم از دستور کار خارج نشده است، ولی طرف غربی متوجه شده است که مسیر جنگ نرم، با توجه به توانمندی‌های نرم نظام جمهوری اسلامی، بسیار طولانی و کم‌بازده است و حتی ممکن است جنگ نرم با ایران منجر به این شود که ایران بتواند الگوی نرم خودش را به قلب اروپا و آمریکا صادر کند.

بنابراین در شرایط فعلی، نسبت به سال 88، گزینه‌ی جنگ نرم کمتر مطرح و امکان‌پذیر محسوب می‌شود. در واقع بازدهی زیادی از آن انتظار ندارند. گزینه‌ی عملیات سخت و درگیری نظامی با ایران هم اساساً به عنوان یک گزینه‌ی واقعی روی میز نیست. شرح این مسئله مفصل است، اما در مجموع می‌توان گفت عملیات سخت علیه ایران فقط یک گزینه‌ی تبلیغاتی است که هدف از آن همراه کردن کشورهای مختلف و تشدید فشار تحریم‌ها علیه ایران و در نهایت ایجاد فضای ناامیدی و یأس در داخل ایران است.

در واقع گزینه‌ی نظامی اساساً گزینه‌ای برای اجرا نشدن است و مطرح می‌شود برای اینکه اجرا نشود. تجربه‌ی تاریخی نشان داده است که اگر قرار بود این مسئله اجرا شود، تا این اندازه درباره‌ی آن حرف نمی‌زدند.

به این ترتیب، گزینه‌ای که باقی می‌ماند عملیات اطلاعاتی یا به اصطلاح عملیات نیمه‌سخت است. بنابراین یکی دیگر از دلایلی که باعث شده است ایران هدف اصلی جنگ اطلاعاتی غرب قرار بگیرد شکست‌ آن‌ها در عرصه‌ی جنگ نرم و سخت است. در واقع جنگ نیمه‌سخت تنها راه باقی‌مانده برای غرب به شمار می‌رود.

 

اهداف غرب در جنگ اطلاعاتی جدید علیه ایران

هدف نخست، کند کردن برنامه‌ی هسته‌ای ایران. در شرایطی که ابزارهای دیپلماتیک قادر به متوقف کردن برنامه‌ی هسته‌ای ایران نبودند سرویس‌های غربی از حدود سه سال قبل به این نتیجه رسیدند که بهتر است که اگر این برنامه متوقف نمی‌شود حتی‌المقدور کند می‌شود، تا زمان کافی برای دیپلماسی ایجاد شود و با استفاده از زمان یک راه حل سیاسی پیدا کنند. بنابراین صرف تکیه به عملیات اطلاعات برای کند کردن برنامه‌ی هسته‌ای ایران، نشان‌دهنده‌ی نیاز طرف غربی به زمان است.

آن‌ها در کنار سناریوهای دیپلماتیک گزینه‏های دیگری را همچون عملیات سخت را نیز پیگیری می‌کنند. حمله‌ی سایبری به تأسیسات هسته‏ای ، ترور دانشمندان هسته‌ای و مجموع عملیات‌های مربوط به فروش قطعات آلوده به ایران برای یک خرابکاری در برنامه‌ی هسته‌ای ایران ذیل عملیات نیمه سخت تعریف می‌شود.

هدف دوم عملیات دشمن، اقتدار زدایی از جامعه‌ی اطلاعاتی ایران است. ارزیابی غربی‌ها این است که چنانچه بتوانند مجموعه عملیات اطلاعاتی موفق و پی‌درپی در ایران انجام بدهند تا با کاستن ازاعتماد به نفس جامعه‏ی اطلاعاتی ایران، این‏گونه القا کنند که دستگاه اطلاعاتی ایران به اندازه‌ی کافی توانمند نیست.

مهم‌ترین نتیجه‌ای که غربی‌ها از این مسئله‌ای انتظار دارند این است که فضا برای احیای ناآرامی‌های اجتماعی ایران مجدداً آماده شود. تحلیل ‌آن‌ها این است که دلایل اینکه ناآرامی‌های اجتماعی در ایران متوقف شد اقتدار دستگاه امنیتی بود و اگر به هر نحو اقتدار دستگاه امنیتی به چالش کشیده شود و مورد تردید قرار گیرد مجدداً جرأت بازگشت به خیابان در بین اپوزیسیون احیا خواهد شد.

سومین هدف عملیات اطلاعاتی غرب علیه ایران مجموعه‌ی گزینه‌های دیگر غرب علیه ایران است. غرب سبدی از گزینه‌ها علیه ایران دارد، در این سبد تهدید، حمله‌ی نظامی به تعبیر بهتر معتبرسازی تهدید به حمله‌ی نظامی علیه ایران، تحریم، عملیات روانی و رسانه‌ای ، عملیات سیاسی و دیپلماتیک و مذاکراتی، عملیات اطلاعاتی وجود دارد. از دید طرف غربی این بسته‏ی تهدید، زمانی کارآمد خواهد بود که گزینه‌های مختلفی آن به طور همزمان اعمال شوند، بنابراین عملیات اطلاعاتی، تکمیل کننده‏ی سایر گزینه‏ها است.

 

شگردهای عملیات اطلاعاتی غرب

اولین شگرد؛ تلاش برای ایجاد پوشش‌های آبرومند و مدنی برای عملیات اطلاعاتی است. سرویس‌های اطلاعاتی غربی از حدود یک دهه پیش رویه‌ای جدید را پیش گرفته‌اند که بر اساس آن فعالیت جاسوسی در قالب فعالیت مدنی، NGOها، فعالیت‌های رسانه‌ای، پزشکی و بهداشتی و درمانی و عام‌المنفعه، فعالیت‌های آموزشی و دانشگاهی پیگیری شود؛ مانند کاری که در مورد مجموعه‌ای از جریان اصلاح‌طلب در قالب پوشش دانشگاهی به غرب رفتند، ولی عملاً فعالیت جاسوسی علیه ایران می‌کردند اتفاق افتاد.

در واقع سعی کردند طیفی از پوشش‌های مدنی را برای فعالیت اطلاعاتی ایجاد کنند که حتی خود آن کسی هم که وارد این فرایند می‌شود بتواند خود را قانع کند که در حال جاسوسی نیست، بلکه در حال انجام یک عملیات مدنی است. مجموعه‌‌ی گفتمان جریان اصلاح‌طلب درباره‌ی جامعه‌ی مدنی، ضرورت تشکیل NGOها، ضرورت تقویت جامعه‌ی مدنی به این مدل جدید از عملیات اطلاعاتی بسیار کمک لذا از حدود یک دهه پیش جاسوسی به معنای سنتی، رونق خود را از دست داده و نوعی جاسوسی مدرن ظهور یافته که مبتنی است بر گنجاندن فعالیت جاسوسی در قالب فعالیت‌های مدنی و پوشش فعالیت‌های مدنی.

شگرد دوم، جاسوسی صنعتی است. به موازات وابسته‌تر شدن جوامع مختلف به فناوری، آسیب‌پذیری آن‌ها هم در قبال عملیات اطلاعاتی فناوری محور افزایش پیدا می‌کند. هر چه وابستگی فعالیت‌های اقتصادی، اجتماعی و... به شبکه‌های اینترنتی بیشتر شود، هر چه استفاده‌ی از تلفن همراه و استفاده‌ی از روش‌های دیگر مخابراتی مبتنی بر ماهواره شیوع یابد فرصت‌های بیشتری برای عملیات‌های اطلاعاتی دشمن به وجود خواهد آمد.

شگرد سوم، استفاده از گروه‌های داخلی است یا گروه‌هایی که دسترسی به داخل دارند. تلاش برای تجمیع اپوزیسیون و یکپارچه کردن ظرفیت‌های عملیاتی اپوزیسیون یکی از پروژه‌هایی بود که در دستور کار سرویس‌های اطلاعاتی غربی قرار گرفت.

در حال حاضر به طور مشخص اسرائیلی‌ها تلاش می‌کنند که از ظرفیت کردستان عراق علیه ایران استفاده کنند. اعترافات آن‌ها نشان می‌دهد که اسرائیلی‌ها در شکل‌گیری و در ایجاد توانمندی عملیاتی گروهک جندالشیطان، گروهک ریگی و منافقین نقش برجسته‌ای داشتند؛ اخیراً نیز تقسیم کاری بین این گروه‌ها از جانب سرویس‌های غربی به ویژه سرویس‌های اسرائیلی انجام شده و این سرویس منابع مالی متعددی را در اختیار آن‌ها گذاشته‏اند.

شگرد چهارم، ایجاد مسیرهای غیرقابل کشف برای جاسوسی است. در واقع اسرائیل سعی می‌کند سراغ کسانی بروند که اول به لحاظ تقیدات دینی و اخلاقی در سطح بسیار پایینی قرار دارند و دوم افرادی که به لحاظ سطح سواد و سطح تربیت اجتماعی و سطح دانش در بسیار پایینی قرار دارند؛ یا اینکه تلاش می‌کنند که از طریق شکل‌دهی به بنیادهایی مثل بنیاد «رون آراد» فعالیت اطلاعاتی را درون پوشش خیریه انجام دهند روش آخری که اسرائیلی‌ها به کار می‌گیرند تهدید است.

وقتی فضا را از طریق روش‌هایی که اشاره شد،آلوده کردند اولاً دستمزد بسیار کمی در اختیار آن‌ها قرار می‌دهند طوری که خیلی از آن‌ها مبالغی که دریافت کردند حقیقتاً ناچیزتر از آنی است که حتی ارزش فکر کردن به خیانت به کشور را داشته باشد و دوماً مسیر جاسوسی را تبدیل به یک مسیر بی‌بازگشت می‌کنند. یعنی وقتی که فرد وارد این فرایند شد شرایطی را برای او به وجود می‌آورند و مستنداتی را علیه او سامان می‌دهند و تهدیدهایی را علیه او اعمال می‌کنند که او احساس می‌کند وارد مسیری بی‌بازگشت شده است؛ در حالی که این واقعیت ندارد و واقعیت این است که مسیر بازگشت، همیشه برای همه‌ی کسانی که هر درجه از خطا کرده باشند باز است، اما اسرائیلی‌ها می‌خواهند این مسیر را بسته نشان دهند و وضعیتی را به وجود بیاورند که عامل آن‌ها احساس بکند که باید تا انتهای خط برود و هیچ راهی برای بازگشت وجود ندارد.

 

برتری‌ها و توانمندی‌های نظام جمهوری اسلامی در مقابله با جنگ اطلاعاتی غرب

نخست این‏که ایران اشراف اطلاعاتی بسیار گسترده‌ای بر مجموعه‌ی فعالیت‌های اطلاعاتی که علیه‌ ایران انجام می‌شود دارد. منطقه‌ی خاورمیانه مملو از دوستان ایران است و عملاً شبکه‌ی منطقه‌ای مبارزه با اسرائیل شکل گرفته است که نقش بسیار عمده‌ای در مبارزه با فعالیت‌های اطلاعاتی اسراییل علیه ایران دارد.

دوم این که هوشمندی دستگاه‌های اطلاعاتی ایران به گونه‌ای بوده که توانسته‏ بر ایستگاه‌های منطقه ای اسرائیل یعنی ایستگاه‌هایی که موساد در پوشش آن‌ها در آذربایجان، استانبول، مالزی و در جاهای دیگر سعی می‌کند که عملیات‌های خود را علیه ایران سازمان دهد اشراف بسیار قابل توجهی دارد به عنوان نمونه مجید جمالی فشی- ضارب شهید علی‌محمدی- از طریق استانبول رد آن گرفته شد و در نهایت دستگیر شد.

سوم این‏که ایران نفوذ قابل توجهی درون سیستم اطلاعاتی غرب دارد. این نفوذ در حدی است که بسیاری از پروژه‌های عمده‌ی اسرائیلی‌ها علیه ایران پیش از اینکه به مرحله‌ی اجرا برسد خنثی می‌شود و در واقع تعداد موارد شکست خورده و حجم عملیات‌های خنثی شده بسیار بیشتر از عملیات‌های موفق بوده است.

در این زمینه آنچه اهمیت بسیار زیادی دارد، آگاه‌سازی عمومی درباره‌ی شگردهای جدید جاسوسی غرب علیه ایران است. ضرورت دارد که مردم در جریان شیوه‌های بسیار جدید و موذیانه‌ی اسراییلی‌ها برای استخدام جاسوسان قرار بگیرند. دارند. بنابراین اطلاع‌رسانی که در این زمینه شده باعث شده که مردم حساسیت بیشتری نسبت به این موضوع پیدا کنند، ضمناً شکست اسرائیل در منطقه که در جنگ‌های 22 روزه و 33 روزه باعث شده توان دسترسی اسراییل به محیط داخلی ایران برای عملیات جاسوسی یک توان ضعیف، محدود، تحت اشراف و نهایتاً هم کنترل شده باشد.(*)

*مهدی محمدی؛ کارشناس مسایل سیاسی/

منبع :  پایگاه تحلیلی تبیینی برهان

ادامه مطلب
شنبه 30 اردیبهشت 1391  - 8:27 PM

 جریان باستانی به علت نادیده گرفتن نهادهای قوی و ریشه‌دار مذهبی، با وجود تمام تبلیغات و اقداماتی که در این راستا انجام داد، در نهایت به شکست انجامید و با عکس‌العمل شدید مردم مواجه گردید .

 
خبرگزاری فارس: کتیبه کوروش؛در موزه فراماسونری

 

 

اشاره:

باستان‌گرایی را می‌توان همزاد غرب‌گرایی در ایران به شمار آورد؛ غرب و غرب‌گرایان در ایران و در عصر پهلوی اول و دوم برای جدا کردن مردم از مکتب اسلام، با احیای باستان‌گرایی حرکتی را آغاز کردند که انقلاب اسلامی آن را متوقف کرد، پس از پایان جنگ تحمیلی و آغاز تهاجم فرهنگی باستان‌گرایی روند رو به رشد خود را طی کرد تا آن‌جا که مردم مؤمن به یکباره شاهد حضور «کتیبه کوروش» در ایران به عنوان نماد باستان‌گرایی شدند!! آن هم درست همزمان با بیداری اسلامی در منطقه؟! مقالة حاضر نگاهی است به روند باستان‌گرایی از منورالفکران غربزده عصر مشروطیت تا منفعلان و وادادگان انحرافی در مقطع کنونی.

بقیه در ادامه

 

ادامه مطلب
شنبه 30 اردیبهشت 1391  - 8:25 PM

 غربی نیز در اقدامی هماهنگ با صهیونیست ها صرفاً به مسئله کرانه باختری پرداخته و قدس را رها کرده اند تا صهیونیست ها بتوانند اهداف سلطه طلبانه در این منطقه را اجرایی کنند.

 
خبرگزاری فارس: تکه تکه شدن قدس زیر خنجر اشغالگری

 

به رغم آنکه تحولات در کشورهای عربی شمال آفریقا و حوزه خلیج فارس محور تحولات جهان شده است، اما مسئله فلسطین همچنان در اولویت مسائل منطقه و جهان است. ایستادگی ملت فلسطین و استمرار جنایات و اشغالگری های صهیونیست ها در کنار سکوت کشورهای عربی سازشکار و غرب در برابر این تحولات، موجب شده تا فلسطین همچنان در شمار مهم ترین تحولات منطقه باشد. نکته قابل توجه در این روند، تشدید تحرکات صهیونیست ها برای سلطه کامل بر قدس و اجرای رویای معرفی آن به عنوان پایتخت این رژیم جعلی است.

هر چند که اقداماتی مانند تخریب مسجدالاقصی و حذف آثار اسلامی از دیرباز در دستور کار صهیونیست ها بوده و هر روز ابعاد جدیدتری به خود می گیرد، اما سناریوهای جدیدی از جانب صهیونیست ها برای سلطه بر این مکان مقدس طراحی و اجرا می شود.

اولاً شهرک سازی برای تغییر ساختار از سوی جمعیتی از حربه هایی است که این روزها به شدت از جانب صهیونیست ها اجرا می شود. بر اساس گزارش های منتشره از سوی صهیونیست ها، ساخت شهرک های جدید، تخریب مراکز و آثار اسلامی و تبدیل آن به پارک و مراکز عمومی، احداث هتل های جدید و ... از جمله این اقدامات است.

صهیونیست ها برآنند تا همزمان با این تحرکات، اخراج فلسطینی ها را نیز اجرایی کنند، چنانکه گزارش ها از اخراج صدها فلسطینی از قدس حکایت دارد. رژیم اشغالگر قدس با ادعای بدون سند بودن خانه فلسطینی ها، آنها را مصادره و تخریب می کند، در حالی که همزمان با ساخت شهرک های جدید، صهیونیست ها را جایگزین می نماید.

این طرح در ابعاد گسترده ای در کرانه باختری و منطقه «نقب» اجرا می شود. نکته مهم آنکه، سران صهیونیست برای کاهش واکنش ها از افراطیون برای رسیدن به این سلطه طلبی ها استفاده می کنند تا چنان وانمود کنند که اقدامات آنها برگرفته از مطالبات مردمی است و آنها صرفاً برای رضایت مردم این اقدامات را صورت می دهند.

ثانیاً بخش دیگر اشغالگری قدس را تکمیل ساخت دیوار حائل در کرانه باختری تشکیل می دهد. صهیونیست ها در حالی به رغم مخالفت نهادهای بین المللی به ساخت دیوار حائل ادامه داده اند که در جدیدترین اقدام آنها شمال قدس را از سایر مناطق جدا کرده اند. با تکمیل شدن این دیوار از یک سو ارتباط ده ها هزار فلسطینی با سایر بخش های کرانه باختری قطع شده و از سوی دیگر، صهیونیست ها شمال قدس را به اشغال خود درآورده اند. نکته قابل توجه آنکه صهیونیست ها با تکه تکه کردن کرانه باختری برآنند تا مانع از اجرای اصل تشکیل کشور مستقل فلسطین شوند.

ثالثاً نکته مهم دیگر در اشغال قدس، طرح سوال برانگیز «ابومازن» رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین مبنی بر سفر مسلمانان به بیت المقدس است. وی مدعی شده است که مسلمانان برای حفظ قدس، به این مکان مقدس سفر کنند، چنانکه یکی از مفتی های الازهر مصر این اقدام را صورت داده و به قدس سفر کرده است. هر چند که ابومازن ادعا دارد که این رویکرد برای کمک به قدس است، اما در اصل اقدامی برای سندیت بخشیدن به سلطه صهیونیست ها بر قدس است. این طرح در حالی مطرح شده که چندی پیش صهیونیست ها با غربی ها طرحی را ارائه کردند که بر اساس آن، ائتلافی از صهیونیست ها، اردن و برخی کشورهای اروپایی نظیر ایتالیا و فرانسه، مسئولیت گردشگری جهانی را بر عهده می گیرند.

در این طرح، مسلمانان به بیت المقدس سفر کرده و ساکنان اراضی اشغالی نیز به کشورهای عربی بروند. به عبارتی نوعی تعامل گردشگری ایجاد شود. هر چند که این طرح، مدعی اجرای روند صلح است، اما در اصل اقدامی است که از یک سو عملاً سلطه صهیونیست ها بر بیت المقدس تثبیت می شود و از سوی دیگر گردشگری و صدور روادید بهانه ای می شود که صهیونیست ها فعالیت سیاسی و اقتصادی خود در کشورهای عربی را اجرایی سازند و به نوعی این رژیم مشروعیت یابد. 

با توجه به این شرایط، طرح ابومازن برای سفر مسلمانان به قدس را باید فریبی صهیونیستی برای مشروعیت بخشی به این رژیم و نیز تثبیت اشغالگری این رژیم بر قدس دانست که درآمدهای بسیاری نیز برای اقتصاد ورشکسته صهیونیست ها به همراه دارد. طرح ابومازن رسماً خیانت به فلسطین است که با ادعای همگرایی با قدس صورت گرفته است.

رابعاً ایجاد حاشیه ها برای انحراف افکار عمومی از قدس از دیگر حربه های صهیونیست ها است که به شدت پیگیری می شود. معطوف ساختن افکار عمومی به تحولات کرانه باختری و غزه با جنایات و کشتارهایی که صورت می دهند، برجسته سازی مسئله روند سازش و لزوم آغاز مذاکرات که با کمک ابومازن صورت می گیرد، بحران سازی در منطقه نظیر سلسله تحرکاتی که علیه سوریه انجام می شود، تقلا برای بحران سازی و ایجاد ناامنی در کشورهای عربی که قیام های مردمی تا حدودی در آنها به نتیجه رسیده است، سلطه بر فضای رسانه ای برای انحراف افکار عمومی به سایر تحولات جهانی و دوری از مسئله فلسطین و ...

از جمله تحرکات صهیونیست ها برای پنهان ساختن تحرکات صورت گرفته علیه بیت المقدس است. نکته قابل توجه آنکه کشورهای غربی نیز در اقدامی هماهنگ با صهیونیست ها صرفاً به مسئله کرانه باختری پرداخته و قدس را رها کرده اند تا صهیونیست ها بتوانند اهداف سلطه طلبانه در این منطقه را اجرایی کنند. صهیونیست ها برآنند تا به هر نحوی شده در فضایی از بحران و التهاب جهانی هدف قدیمی خود یعنی سلطه بر قدس را اجرایی سازند.

آنها در کنار طرح های قدیمی، برخی سیاست های جدید را در دستور کار قرار داده اند که بخشی از آن توسط تشکیلات خودگردان و بخشی توسط غربی ها اجرا می شود. در این شرایط، صرفاً یک مولفه می تواند به مقابله با اشغالگری صهیونیست ها بپردازد و آن رویکرد فلسطینی ها و جهان اسلام به اصل مقاومت است که تنها راهکار برای پایان دادن به ماهیت جعلی صهیونیست ها و احقاق حقوق ملت فلسطین است.

على تتماج

منبع: صبح صادق

ادامه مطلب
شنبه 30 اردیبهشت 1391  - 8:24 PM

 آمریکا با اعطای این امتیاز به عربستان می خواهد هم دل این کشور را با توجه به ناخرسندی این کشور از مواضع جدید آمریکا در قبال بحران سوریه و موضوع هسته ای ایران به دست آورد و هم اینکه از این فضا برای تحمیل سپر موشکی استفاده کند.

 
خبرگزاری فارس: معامله امریکا و عربستان بر سر بحرین ؟

 

آمریکا که از آغاز موج سرکوب ها در بحرین ، فروش تسلیحات را به دولت این کشور به حالت تعلیق در آورده بود ، دوباره از سر گرفته و در توجیه آن گفته است ، فروش تسلیحات به بحرین ، در چارچوب منافع این کشور قرار دارد و سلاح های فروخته شده ، از جمله موشک های ضد هوایی و ضد تانک ، به گونه ایی نیست که بشود علیه معترضان و انقلابیون استفاده کرد.

این در حالی است که رژیم آل خلیفه برای سرکوب و مهار اعتراضات در این کشور ، از هیچ اقدامی ، حتی غیر قانونی دریغ نکرده است و به تازگی نیز به اقدامات سختگیرانه تر تهدید کرده است و در چنین اوضاعی ، اعلام فروش تسلیحات آمریکایی به دولت بحرین ، صرف نظر از ماهیت تسلیحات فروخته شده ، می تواند به عنوان چراغ سبزی از سوی دولت منامه تلقی شده و رژیم آل خلیفه را به سرکوب های بیشتر و عملی کردن تهدیدهای خود به وسوسه بیندازد.

بنا براین ، بر خلاف مواضع اعلامی و توجیه آمیز دولت آمریکا ، آثار روانی از سرگیری فروش تسلیحات به دولت منامه ، دست کمی از استفاده این تسلیحات بر ضد معترضان و انقلابیون این کشور نخواهد داشت و به مفهوم تائید وضعیت کنونی از سوی طرف های درگیر تلقی خواهد شد و به همان میزان که امکان دارد زمینه نزدیک شدن دولت منامه را به آمریکا فراهم کند ، سبب بدبینی بیش از پیش انقلابیون و معترضان به سیاست های آمریکا خواهد شد و این باور را در میان آنها تقویت خواهد کرد که آمریکا را نیز همانند عربستان و دیگر اعضای شورای همکاری خلیج فارس ، شریک جرم رژیم آل خلیفه بدانند.

اما سوالی که در این زمینه وجود دارد ، این است که چه عواملی سبب شده آمریکا از مواضع قبلی خود در تعلیق فروش سلاح به دولت سرکوبگر بحرین عقب نشینی کند و به نوعی انقلابیون را قربانی کرده است ؟ و یا اینکه آمریکا در ازای اعطای این امتیاز به دولت منامه ، چه چیزی را به دست آورده است؟

به نظر می رسد پاسخ این سوال ، در وضع حاکم بر منطقه نهفته باشد. از این دید ، سیاست جدید آمریکا در قبال دولت بحرین باید از منظر روابط آمریکا در قبال عربستان ، آن هم در چارچوب منطقه ای تحلیل شود که با تغییر و تحولات جدید همراه است.

از این منظر ، آمریکا به علت وابستگی که به نفت عربستان دارد ، ناچار است همراهی لازم را با سیاست های آل سعود از خود نشان دهد ؛ کما اینکه این کار را بارها حتی به قیمت زیر پا گذاشتن اصول خود انجام داده است ؛ اما مشکلی که اکنون آمریکا با آن مواجه شده ، این است که دیگر نمی تواند با سیاست های آل سعود در مواردی مانند بحران ،سوریه و موضوع هسته ای ایران ، همراه و همگام شود و از دریچه منافع سعودی به این مسائل نگاه کند. چه آنکه آمریکا از این ترس دارد که سیاست عربستان در تسلیح معارضان سوریه ، به تقویت القاعده بینجامد و تلاش های چندین ساله آن را در امر مبارزه با القاعده بر باد دهد و مانع از این شود که دولت اوباما از مرگ بن لادن و مهار تروریسم به عنوان برگه انتخاباتی استفاده کند.

به همین ترتیب ، آمریکا دیگر نمی تواند به سیاست گذشته در قبال برنامه هسته ای ایران ادامه دهد و به همین علت ، فضای جدیدی بر دور جدید مذاکرات هسته ای ایران و گروه 5 + 1 حاکم شده است که این موضوع ، مخالفان حقوق هسته ای ایران و در صدر آن ، اسرائیل و عربستان را نگران کرده است.

با این حال به نظر می رسد آمریکا بازی پیچیده ای را این باره شروع کرده ، به گونه ای که از یک سو ، به اقتضای اوضاع جدید در منطقه ، فاصله خود را از عربستان در موضوع هایی از جمله تسلیح مخالفان در سوریه و یا برنامه هسته ای ایران حفظ می کند ؛ اما از دیگر سو ، به فرصت سازی از نگرانی های عربستان می پردازد و در تلاش است از این فضا برای کسب موافقت عربستان و دیگر کشورهای عربی حوزه خلیج فارس برای اجرای طرح سپر موشکی استفاده کند .

از سرگیری فروش تسلیحات آمریکا به دولت بحرین نیز درست از همین منظر قابل بررسی و تامل است ، چه آنکه این اقدام ، در حالی که عربستان موضوع الحاق بحرین به این کشور را در دستور کار قرار داده ، در اصل ، امتیازی به دولت ریاض محسوب می شود. از این دید به نظر می رسد آمریکا با اعطای این امتیاز به عربستان خواسته باشد هم دل این کشور را با توجه به ناخرسندی این کشور از مواضع جدید آمریکا در قبال بحران سوریه و موضوع هسته ای ایران به دست آورد و هم اینکه از این فضا برای تحمیل سپر موشکی استفاده کند.

احمد کاظم زاده

منبع:پایگاه خبری تحلیلی محدود

ادامه مطلب
شنبه 30 اردیبهشت 1391  - 8:22 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 156

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6270310
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی