به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

   سوگند به خدا! معاویه از من زیرک تر نیست؛ ولیکن او عهدشکنی و خیانت کرده، معصیت و نافرمانی کند و اگر خدعه، عهدشکنی نکوهیده نبود، من زیرک‌ترین مردم بودم؛ ولی هر خدعه و عهدشکنی و بی‌وفایی گناه است و هر گناهی، نافرمانی است.

 
خبرگزاری فارس: اصول‌گرایی علوی و ماکیاولیسم اموی

 

در منطق ماکیاولیسم که معاویه مظهری از مظاهر روشن آن بود، باید از زور، بی‌رحمانه استفاده کرد و این شاید مهم‌ترین قاعده‌ای است که به گفتة برخی تحلیل‌گران در نگاه ماکیاول، شهریار باید مورد توجّه قرار دهد. از جمله پس از پیروزی بر دشمن و فتح شهر، باید آن را غارت کند!

امام علی(ع) فرمودند:«ای مردم! وفا، قرین راستی است و من سپری نگاه دارنده‌تر از وفای به عهد، سراغ ندارم و کسی که بداند بازگشتن چگونه است، مکر نمی‌کند. ما در زمانی واقع شده‌ایم که بیشتر مردمِ آن، نیرنگ را زیرکی پندارند و نادانان، ایشان را زیرک خوانند. چه سودی می‌برند این نیرنگ‌بازان؟ خدا ایشان را بکشد! شخص زیرک و کاردان راه حیله و چاره هر کار را می‌داند و سبب اینکه نیرنگ به کار نمی‌برد، آن است که امر و نهی خدا مانع می‌شود و با اینکه حیله و نیرنگ را دیده و دانسته و توانایی به کار بردن آن را دارد، ترک می‌کند و کسی که در دین از هیچ گناهی باک ندارد، فرصت را از دست نداده و در هر کاری به مکر و خدعه دست یازد.

سوگند به خدا! معاویه از من زیرک تر نیست؛ ولیکن او عهدشکنی و خیانت کرده، معصیت و نافرمانی کند و اگر خدعه، عهدشکنی نکوهیده نبود، من زیرک‌ترین مردم بودم؛ ولی هر خدعه و عهدشکنی و بی‌وفایی گناه است و هر گناهی، نافرمانی است و روز قیامت برای هر عهدشکنی، پرچم و نشانه‌ای است که به آن شناخته می‌شود.»2

همگان بر این نکته واقفند که صفاتی مانند وفاداری، حفظ حرمت و قول، درستی رفتار و نیالودگی به نیرنگ، تا چه پایه در شهریار پسندیده است؛ امّا از آن طرف، در مقابل حوادثی که در عصر ما اتّفاق افتاده است، خود به چشم می‌بینیم که شهریارانی که زیاد پای‌بند حفظ قول خود نبوده‌اند؛‌ ولی در مقابل، رموز غلبه بر دیگران را به کمک حیله و نیرنگ، خوب می‌دانسته‌اند، کارهای بزرگ انجام داده‌اند و وضعشان در آخر کار، خیلی بهتر از آن کسانی بوده است که در معامله با دیگران صداقت و درستی به خرج داده‌اند.

پس بگذارید همه این را بدانند که برای رسیدن به هدف از دو راه می‌توان رفت؛ یکی از راه قانون و دیگری از راه زور. از این دو راه، اوّلی شایستة انسان‌ها و دومی شایستة حیوان‌هاست؛‌ ولی از آنجا که طریقة اوّل، غالباً بی‌تأثیر است، تشبّث به طریقة دوم ضرورت پیدا می‌کند؛‌ بنابراین شهریار لازم است که طریقة استعمال هر دوی این شیوه‌ها را خوب بداند و موقع را برای به کار بردن هر کدام نیک بسنجد.3

نیکولو ماکیاولی (1496 ـ 1527 م.) معتقد است:سیاستمدار نمی‌تواند از عهدة سیاستی رسا و کارگشا برآید، جز هنگامی که تنها به نظر خویش و به آنچه که مصلحت ملک و هموار شدن کار و استوارسازی پایة حکومتش در آن باشد، عمل کند چه موافق شریعت باشد، چه نباشد و هر وقت در سیاست و تدبیر به مقتضای این نکند، بعید است که کار او نظام یابد، یا وضع او استوار گردد و امیرالمؤمنین(ع)، پای‌بند قیود شریعت بود، خود را تنها پیرو آن می‌دانست و آن دسته از آرای جنگی و کید و تدبیر را که موافق شرع نبود، کنار می‌گذاشت، هر چند مایة اصلاح کار و ثبات امر او بود، بنابراین قاعدة او در خلافت، قاعدة دیگرانی نبود که چنین التزامی نداشتند.4

یکی از بارزترین مشخّصه‌های حکومت علوی در نگاه هر ناظری که تنها مروری کوتاه بر تاریخ آن داشته باشد، اصولگرایی، راست‌مداری و درست‌کرداری امیرمؤمنان(ع) در دست‌یابی به اهداف است. یکی از عمده‌ترین؛ بلکه اصلی‌ترین مشکل حکومت علوی، چالش با نظریة پذیرفته شده و پُر طرفداری بود که حدود نه قرن بعد در «ایتالیا»، توسط نیکولو ماکیاولی در قالب قاعدة حکومت ارائه شد و نگاه اندیشه‌گران سیاسی را به خود معطوف داشت و در اروپا نسخة بالینی سیاستمدارانی شد که بیش از هر چیز به دوام سلطه و ثبات حکومت و گسترش حوزة نفوذ و قدرت خود اهتمام داشتند و این پرسش بیش از پیش رواج یافت که آیا به راستی هدف، وسیله را توجیه می‌کند؟!

به یقین، اصلی‌ترین شاخصة ساختاری و عملکردی حکومت علوی پس از اصل خاستگاه و جایگاه که آن را از حکومت‌های دیگر متمایز می‌سازد، ویژگی اصولگرایی‌اش می‌باشد و به گزافه نیست اگر آن همة ناملایمات و دشواری‌هایی را که در دوران سی سالة پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) به ویژه چند سال حکومت خود حضرت(ع)، متوجّه وی شد، برخاسته از همین ویژگی و در چالش با قاعده‌ای در حکومت بشماریم که بعدها نام «ماکیاولیسم» به خود گرفت و به صورت یک مکتب سیاسی تدوین شد و دست‌مایة قدرت‌مدارانی چون آدولف هیتلر گشت که به قول خودش، آن را همیشه کنار بستر خود نگه می‌داشته تا همیشه منبع الهامات وی باشد.5

ماکیاولی، بعدها توسط سران مسیحیّت، سخت نکوهش شد و کسانی چون پاپ پل چهارم، او را نویسنده‌ای ناپاک و تبهکار خواندند یا همانند کاردینال رجینالدپل، کتاب او را دست نوشتة شیطان نامیدند؛6 امّا همه می‌دانند که آنچه در میان نوع سیاستمداران حرفه‌ای و در دستگاه‌های نظام‌های سطله‌طلب، امری پذیرفته شده به شمار می‌رود، همان است که ماکیاولی با شجاعت در قالب پند نامه‌ای مدلّل به شرح آن در کتاب شهریار خود پرداخت.

آیا از دغل بازانی چون عمروعاص که در زیر برق شمشیر علی(ع) و برای نجات جان خویش، حیا و شرم آن امام بزرگ را به کمک می‌طلبد و عورت خویش را بر ملا می‌سازد، جای تعجّب است که در عین بی‌ایمانی خود، تهی مغزی و جهالت جمعی از سپاهیان علی(ع) را به خدمت خویش گیرد و قرآن‌ها را بر نیزه کند و با نیرنگ تمام، خود را در زیر عَلَم قرآن، جای زند و «قرآن ناطق» را به سوی قرآن فرا خواند؟! در کار عمروعاص چه تفاوتی است میان کشف عورت و بر نیزه کردن قرآن؟ و آیا از فریبکاران قدرت‌طلبی چون معاویه که پس از شهادت عمّار یاسر به دست نابه‌کاران سپاه شام، علی(ع) را قاتل وی معرفی می‌کند، با این عوام‌فریبی که علی(ع) باعث حضور عمّار در جنگ شده؛ بنابراین او قاتل است.

آیا به دور است که لباس خونین و انگشت بریدة عثمان را بر منبر شام بیاویزد و علی(ع) را قاتل خلیفة رسول خدا(ص) معرفی کند و شامیان را به سوگواری و ضجّه زدن بر قتل عثمان وادارد! آیا برای اینان می‌توان تصویری جز آنچه در رسالة شهریار ماکیاولی آمده است، ترسیم کرد. مقایسة سخن ماکیاولی با فرازی که از سخنان امیرالمؤمنین(ع) آمد و سپس تحلیلی که شارح معتزلی نهج‌البلاغه در تبیین شاخصة اصولگرایی در حکومت علوی و وجه تمایز آن ارائه کرده، به خوبی می‌تواند دورنمای بحثی مبسوط باشد که اینک چاره‌ای جر گذر اجمالی از آن وجود ندارد.

در نگاه ما یکی از ضروری‌ترین مباحث، توجّه به این ویژگی حکومت علوی به معنای وسیع آن است و صد البتّه که انگیزة مباحثی از این دست تنها تبیین تاریخی حکومت علوی به هدف تحلیل مقطعی از تاریخ و دفاع از شیوه و قاعدة حکومت علوی(ع) نیست، این نیز در جای خود لازم و دارای ارزش است. حکمت این دست مباحث، تبیین «حکومت علوی» و ترسیم چهرة آن به عنوان «حکومت الگو» و اسوة همة کسانی است که داعیة تأسّی به آن بزرگوار را دارند یا لااقل جامعه چنین خواستی از آنان دارد. پرسش اصلی و کلّی چنین مبحثی، همان سؤال همیشگی است که آیا «هدف»، «وسیله» را توجیه می‌کند؟

یا آنچه ملاک پیروزی و موفقیّت است، تنها دست‌یابی به اهداف است یا ابزار و راه‌های دست‌یابی نیز در ارزیابی و ارزش‌گذاری آن شرط است و اساساً در منطق علوی، حتّی موضوعی چون حفظ اساس حکومت وتقویت آن نیز مانع نمی‌شود که این مهم تنها در چارچوب اصول انسانی و ارزشی و در دایرة پذیرفته شدة شرع انجام پذیرد و جز این هر چه باشد شکست تلقّی شود، هر چند به هدف ظاهری خویش رسیده باشد. براین اساس، حکومت علوی، همواره پیروز است، حتّی اگر افراد مغرض و معاند او را تکذیب کنند و تاب نیاورند و رهایش سازند و سیاست اموی، شکست خورده است؛ حتّی اگر همه، لب به ستایش آن بگشایند.

تردیدی نیست که در منطق علی(ع) آنچه به حکومت ارزش و حتّی مشروعیّت می‌دهد، تنها اهداف والا و متعالی آن نیست، ابزار دست‌یابی به آن نیز ملاک عمده‌ای در ارزش‌گذاری و مشروعیّت بخشی به اقدامات آن است. در منطق علوی همة حقیقت و تمام مصلحت در اصل حکومت و تحکیم آن، جای می‌گیرد و در دست‌یابی به قدرت ختم نمی‌شود، حکومت و قدرت، ابزاری در خدمت به عدالت و ارزش‌های والای اسلامی و انسانی است، از این رو اگر بقا یا قدرت آن به بهای پایمال شدن عدالت و ارزش‌هایی که خاستگاه حکومت است باشد، فلسفة وجودی خود را از دست می‌دهد، چه اینکه اگر تحقّق آن به بهای نادیده گرفتن اصول و آمیختن آن به بدعت‌گذاری و سیاست‌بازی و فاصله گرفتن از ارزش‌های انسانی و باورهای دینی باشد، از پاره کفشی نیز بی‌ارزش‌تر7 و از آب دماغ یک بز نیز پست‌تر8 و از رودة خوکی در دست انسان جذامی پایین‌تر است.9

بارها این سخن را خوانده‌ایم که امیرالمؤمنین(ع) مردن از غصّة ربودن خلخالی از پای زنی ذمّی توسط سپاهیان متجاوز معاویه را جای سرزنش نمی‌داند؛ بلکه سزاوار می‌شمارد.10 امّا در تاریخ نخوانده‌ایم که حضرت به خاطر از دست دادن خلافت، خود یا دیگران را از غصّه، سزاوار مردن بداند! در منطق حکومت علوی، ستم وحق‌کشی هیچ گاه نمی‌تواند راه دست‌یابی به عدالت و حقوق مردم باشد: «فانّه لیس فی الجور عوض من العدل؛11 ما ظفر من الاثم به والغالب بالشّر مغلوب؛12 و آن کسی که با گناه پیروز می‌شود، پیروز نیست و آن کس که با شرارت غلبه می‌یابد مغلوب است.»

علی(ع) برخاسته از منطقِ الهیِ انسانیِ خود، به خدا سوگند می‌خورد که «اگر شب را بر خار سر تیز، بیدار بگذرانم یا دست و پا بسته در غلّ و زنجیر کشیده شوم، دوست داشتنی‌تر از این است که به دیدار خدا و پیامبرش در روز قیامت بروم؛ در حالی که به برخی از بندگان ستم کرده باشم و چیزی از مال دنیا را به ناحق برده باشم»13 و این به مقتضای اصولگرایی حکومت علوی است که تنها در چارچوب شریعت و پای‌بندی به ارزش‌های دینی، به اصلاح کج خلقی خلق و بدرفتاری مردم و وادار کردن به اطاعت و بازداشتن از سرکشی و نافرمانی می‌پردازد و نوع تربیت جامعه نیز همان را می‌طلبد؛ امّا اصولی که حکومت علوی به آن پای‌بند است، چنین مجالی به او نمی‌دهد، این بود که بارها می‌فرمود: «و انّی لعالم بما یصلحکم و یقیم اودکم و لکّنی لاأری اصلاحکم با فساد نفسی؛14 به آنچه شما را اصلاح می‌کند و کجیتان را راست می‌گرداند، آگاهم؛ امّا اصلاح شما را به بهای تباهی خویش قبول ندارم.» در جای دیگر می‌گوید که «می‌دانم آنچه شما را اصلاح می‌کند، شمشیر است امّا من، مصلحت شما را به تباهی خودم ترجیح نمی‌دهم.»15

به امیرالمؤمنین(ع) گفتند: مردم کوفه را جز شمشیر اصلاح نمی‌کند. فرمود: «اگر آنان را جز تباه ساختن من، اصلاح نمی‌کند، پس خدا آنان را اصلاح نکند!»16 این در حالی بود که حکومت علوی و شخص امیرالمؤمنین(ع) به شرحی که از زبان حضرت گذشت، در فضا و شرایطی قرار داشت که سیاست بازی، نیرنگ سازی و فریب‌کاری در حکومت بر مردم، امری پذیرفته شده و به عنوان کاردانی و زیرکی به شمار می‌رفت و طبعاً چنین رفتاری با اقبال عمومی مواجه می‌گشت.

در این فرصت، افزون بر آنچه گذشت، به اختصار برخی نکات و ویژگی‌های اصولگرایی حکومت علوی بازگو می‌شود تا نمایی کلّی از چالش آن بزرگوار با ماکیاولیسم اموی و تقابل وی با رواداری هر کاری برای دست‌یابی به قدرت و توسّل به هر شیوه‌ای برای حفظ، توسعه و تقویت آن، پیش روی دیدگان نافذ و وجدان‌های اصولگرا و آرمان طلب قرار گیرد. از روشن‌ترین مشخّصه‌های اصولگرایی علوی، شفّافیت و صراحت در بیان مواضع و بی‌پرده سخن گفتن از سیاست و مشیّ خود با مردم است؛‌ هم در آغاز خلافت و پیش از پذیرفتن خواست مردم و هم در ادامة آن.

علی(ع) به صداقت و صراحت، تمام دیدگاه حکومتی و شیوة عملی خویش را با مردم و همة مخاطبان خود در میان می‌گذاشت. همان جلدی را که اعتقاد داشت و خود را به آن ملتزم می‌دانست، بیان می‌کرد و همان را بیان می‌کرد که در عمل، خود را پای‌بند به آن می‌دانست و بر آن ایستادگی می‌کرد. در خلوت و جلوت، یک چیز می‌گفت و از مجامله‌گویی، دو دوزه بازی و فریب دادن مردم به شدّت پرهیز می‌کرد و یاران خویش را بدان فرا می‌خواند. برای سوار شدن بر مرکب قدرت، خود را مجاز نمی‌دانست که به خوش آمد این و آن سخن گوید یا خارج از اعتقادات و اصول خود، شرطی را بپذیرد.

عمر در جریان شورای شش نفره‌ای که برای تعیین خلیفه پس از خود قرار دارد، این حق را برای عبدالرّحمن بن عوف که خود یکی از اعضای شورا بود، گذاشت که در صورت تساوی آرا، خلیفه را در واقع او انتخاب کند. عملاً نیز چنین شد. وقتی علی(ع) با پیشنهاد مکرّر عبدالرّحمن مواجه شد که اگر وی بپذیرد به کتاب خدا و سنّت پیامبر(ص) و سیرة شیخین عمل کند با او بیعت خواهد کرد و در نتیجه به خلافت خواهد رسید، حضرت شرط آخر را نپذیرفت و فرمود کتاب خدا و سنّت پیامبر(ص) نیاز به روش و سیرة دیگران ندارد و بدین طریق حدود 12 سال دیگر از خلافت و قدرت دور ماند.17

پس از کشته شدن عثمان، زمانی که مردم برای بیعت به سراغ وی آمدند، به دلایلی از پذیرش حکومت که حقّ مسلّم او بود، سر باز می‌زد، از جمله با صراحت تمام اعلام کرد: «واعلموا انّی ان اجبتکم رکبتُ بکم ما اعلم و لم اصغ الی قول القائل و عتب العاتب ؛18 آگاه باشید که اگر من خواستة شما را اجابت کنم (و خلافت را بپذیرم) آن گونه که خود می‌دانم شما را رهبری خواهم کرد و به گفتة این و سرزنش آن گوش نخواهم کرد. از این رو پس از آن، کسی علی(ع) را سرزنش نکند که چرا به روش گذشتگان عمل نمی‌کند و چرا به گفتة ما که همواره طرف مشورت حاکمان قرار می‌گرفته‌ایم یا خودشایستگی عهده‌داری حکومت را داریم، گوش فرا نمی‌دهد و کسی خود را بستانکار حکومت علوی نداند که قرار بود به روش این یا آن و به خواست فلان جریان اجتماعی عمل کند.» اگر این روش در منطق علی(ع) راه داشت، در جریان همان شورای شش نفره به قدرت رسیده بود.

امام(ع) پس از پذیرش خلافت، در نخستین سخنرانی خود در «مسجد مدینه» نیز همین شفّافیت مواضع و روشنی برنامه را دنبال کرد و از جمله، قاطعانه دربارة خطّ اصلی حکومت خود؛‌ یعنی عدالت‌گستری و ستم‌ستیزی و شایسته‌سالاری سخن گفت و اعلام کرد که، «وضعیّت موجود را زیر و رو خواهد کرد و عقب افتادگان شایسته را پیش خواهد انداخت و پیش افتادگان بی‌لیاقت را عقب خواهد زد19 و اموال به یغما رفته را حتّی اگر در کابین زنان باشد و بهای کنیزان شده باشد، باز خواهد گرداند؛‌ چرا که: «فان فی العدل سعة و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق؛20 در عدالت،‌ گشایشی است و کسی که عدالت بر او تنگی کند، ستم بر او تنگ‌تر خواهد آمد.»

علی(ع) مسائل حکومت را که در واقع مسائل خود مردم بود، با آنان بی‌کم و کاست در میان می‌گذاشت و هیچ امری از ناگفته‌های سیاست و مدیریّت جامعه را از مردم خود پنهان نمی‌کرد، جز آنچه به امر جنگ برمی‌گشت که طبعاً برای جلوگیری از سوء استفادة دشمن، امری پذیرفته شده بود: «ألا و ان لکم عندی الا احتجز دونکم سرّاً الاّ فی حرب»21 خلاصة سخن آنکه علی(ع) در حکومت خود، سیاستی روشن و مواضعی شفّاف داشت. اصول و برنامه‌های خود را با صراحت ابراز می‌داشت. نه برای خوشامد این شخص و آن جریان، چیزی خلاف اصول و باورهای خود بر زبان می‌آورد و نه از بازگویی آن به قصد موجه ماندن، شانه خالی می‌کرد.

نه در مقابل زیاده‌طلبانِ پیمان شکنی چون طلحه و زبیر و طاغیان فاسقی چون معاویه ساکت می‌نشست و نه در جلب رضایت متحجّرانِ کج‌اندیش و پُر مدّعایی چون خوارج که حتّی علی(ع) را نیز به مسلمانی قبول نداشتند، سخن می‌گفت. در مقابل این سبک سران که همه را به بی ایمانی و کفر متّهم ساختند و به خاطر پذیرش حکمیّت توسط حضرت(ع) همة مردم را گمراه و کافر شمرده و از پذیرش آن سرباز زدند، به صراحت و قاطعیّت تمام فرمود: «الّا من دعا الی هذا اشعار فاقتلوه و لو کان تحت عمامتی هذه؛22 هان! هر کس به این شعار فرا خواند، او را بکشید، هر چند زیر این عمّامة من باشد.»

در نگاه سیاست‌بازان حرفه‌ای و از منظر منطق ماکیاولیستی، توسّل به دروغ، عهدشکنی و حیله‌بازی، لازمة دست‌یابی به اهداف و نفوذ قدرت و کامیابی سیاسی است. اوصافی چون وفای به عهد، صداقت، دینداری و شفّافیت، در جای خود می‌تواند ارزش به شمار آید، امّا در نگاه ماکیاولی و از منظر منطق اموی، امر حکومت و قدرت و حاکمیّت بر مردم به عوامل و عناصر دیگری نیز نیاز دارد که بی آن، امور سامان نخواهد یافت و اوضاع بر وفق مراد حاکمان در نخواهد آمد. امر حکومت، تنها با قدرت و قاطعیّت و قانون‌مداری سامان نخواهد گرفت در کنار صولت شیر، به حیله‌گری روباه نیاز است.

ماکیاول در رسالة شهریار به دنبال پندی که در آغاز، آن را بازگو کردیم، اضافه می‌کند: از این رو به شهریار که نیازمند اتّخاذ عاقلانة روش حکومت است، لازم است که هم شیر باشد و هم روباه؛‌ زیرا شیر نمی تواند خود را از دامی که بر سر راهش نهند، حفظ کند و روباه نیز یارای دفاع از جانش را در مقابل گرگان ندارد؛‌ بنابراین شهریار باید روباه باشد تا دام را بشناسد و شیر باشد تا با گرگان مصاف کند.23

علی(ع) خود و حکومت خود را منزّه از چنین دغل‌کاری‌های سیاسی می‌داند و هیچ توجیهی نمی‌تواند وی را قانع سازد که از اصول ارزشی و چارچوب مقرّر شریعت، برای حفظ و تقویت حاکمیّت خویش فاصله گیرد؛‌ حتّی اگر متّهم به ضعف‌یا بی‌سیاستی شود؛‌ در حالی که تربیت جامعه به گونه‌ای بود که بیشتر مردم چنین روشی را می‌پذیرفتند و حتّی به وی نیز آن را توصیه می‌کردند و به راستی این روش سیاستمداری به روش علی(ع) بود؟! «راهش پر رهرو باد.»

پی‌نوشت‌ها:

1. نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبة 41، ص83.

2. همان، خطبة 200، ص318 .

3. خداوندان اندیشة سیاسی، مایکل ب، فاستر، ترجمة جواد شیخ الاسلامی، ج1، ص471 .

4. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج10، ص212.

5. فرهنگ علوم سیاسی، غلامرضا علی بابایی.

6. نک: ژان ژاک شوالیه، آثار بزرگ سیاسی از ماکیاولی تا هیتلر، ترجمة لیلا سازگار، صص 36 و 37.

7. نک: نهج البلاغه، خطبة 33، ص76 .

8. نک: همان، خطبة 3، ص50 .

9. «والله لدنیاکم هذه اهون فی عینی من عراق خنزیر فی ید مجذوم» همان، حکمت 236، ص510 .

10. نک: همان، خطبة 27، ص70 .

11. همان، نامة 59، ص449 .

12. همان، حکمت 327، ص533 .

13. همان، خطبة 224، ص346 .

14. همان، خطبة 69، ص99 .

15. ارشاد، شیخ مفید، ص 145 .

16. قیل لامیرالمؤمنین(ع): ان اهل الکوفه لا یصلحهم الا السیف، فقال(ع): ان لم یصلحهم الا اف مادی فلا اصلحهم الله. غرر الحکم و دررالکلم.

17. لا ان کتاب الله و سنة نبیه لایحتاج معهما الی اجیری احد » تاریخ یعقوبی، ج2، ص142 .

18. نهج البلاغه، خطبة 92، ص136 .

19. همان، خطبة 16، ص57 .

20. همان، خطبة 15، ص57 .

21. همان، نامة 59، ص424 .

22. همان، خطبة 127، ص185 .

23. خداوندان اندیشة سیاسی، و.ت .جونز، ترجمة علی رامین، ج 2، ص46.

24. همان، ص47.

مهدی روحی

منبع: ماهنامه موعود شماره 107

ادامه مطلب
سه شنبه 19 اردیبهشت 1391  - 6:35 PM

 حقیقت آن است که آزمایش واقعی الگوی موردنظر ترکیه در شمال آفریقا قرار ندارد شمال آفریقا مطابق شرایط خاص خود و تجربیاتی که طی ده‌ها سال مبارزه تفکر اخوانی کسب کرده است در حال شکل دادن الگوی قدرت خاص خود است.

 
خبرگزاری فارس: خاورمیانه جدید ـ الگوی قدرت اسلامی

 

«احمد داوود اوغلو» وزیر امور خارجه ترکیه در یک اظهارنظر صریح در پارلمان این کشور گفته است خاورمیانه جدید در حال شکل‌گیری است و ترکیه رهبری خاورمیانه جدید و موج تغییرات را به‌دست می‌گیرد. پرسش این است که این سخن تا چه اندازه واقع‌بینانه است و با واقعیت تحولات جاری در خاورمیانه سازگاری دارد و تا چه اندازه انعکاس‌دهنده آرزوها و جاه‌طلبی‌های امروز ترکیه است.

قضاوت منصفانه در این خصوص ساده نیست. برای فهم درست این ادعا لازم می‌شود خاورمیانه و شمال آفریقا را در پرتو تحولاتی در نظر گرفت که از همان آغاز بر سر نامگذاری آن اختلاف‌نظرهای جدی در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی بروز کرد. بهار عربی و بیداری اسلامی آشناترین نامگذاری‌ها بودند.

خاورمیانه بزرگ و خاورمیانه جدید از واژه‌هایی بودند که قبل از آن ازطرف آمریکا مطرح و در جهت اهداف خاصی به کار گرفته شدند. بحث بر سر واژه‌ها نیست، بحث این است که خاورمیانه و شمال آفریقا در حال دگرگونی است و نظام‌های عمدتاً سنتی متکی به خاندان‌ها چه در قالب سلطنت و چه در قالب جمهوری و امارتی خانوادگی پاسخگوی نیازها و ضرورت‌های جدید نیستند. به این ضرورت‌ها چگونه پاسخ داده خواهد شد بحث اصلی است. بحث اصلی‌تر الگوی قدرت جایگزین نظام‌های ورشکسته سیاسی ـ خاندانی است. ظاهراً تا حالا سه الگو جایگزین برمبنای سه تفکر در خاورمیانه مدعی جایگزین شده‌اند.

1. الگوی «سلف صالح» که سلفی‌های عربستان سعودی مطرح کرده‌اند.

2. الگوی «ولایت فقیه» که ایران مدنظر دارد.

3. اینکه خاورمیانه و شمال آفریقا که کلیت جهان عرب را تشکیل می‌دهند در نهایت به کدام الگو تمایل نشان خواهد داد. بستگی به آن دارد که کدام الگو بتواند نیازهای واقعی نسل تحول‌خواه عرب را پاسخ دهد. واقعیت آن است که نسل تحول‌خواه عرب از متن فرهنگ و سنت‌های اسلامی برخاسته است ولی همچون نسل‌های قبل از خود تاب تحمل ساختارهای سنتی قدرت را در شکل موروثی آن ندارد و خواهان مشارکت فعال خود در ساخت قدرت است.

آنچه ترکیه را امیدوار کرده است که الگوی قدرت خود را جایگزین کند درواقعیت خواست نیروهای تحول‌خواه نهفته است. ترکیه بر این باور است که خاورمیانه جدید به‌طرف نوعی آشتی بین سنت‌های اسلامی و دموکراسی نوین در حرکت است و در این مسیر تنها الگوی حزب عدالت و توسعه ترکیه است که توانسته است بین ارزش‌های اسلامی و ارزش‌های دموکراتیک ارتباط سالمی برقرار کند. تحولات تونس و مصر و لیبی ظاهراً احمد داوود اوغلو و همفکرانش را امیدوار کرده است که اسلام میانه‌روی موردنظر آنها دارد جای خود را در میان توده‌های مسلمان باز می‌کند.

البته در این باره که چنین برداشتی تا چه اندازه با واقعیت تحولات خاورمیانه همخوانی دارد یا نه وحدت نظری وجود ندارد ولی در هر حال این امیدواری را در ترکیه به‌وجود آورده است که الگو عربستان سعودی به دلیل سنت‌گرایی افراطی‌اش و ساخت موجود قدرت در عربستان که ازنظر ترکیه بستر ایدئولوژیک سلفی ـ وهابی است و نمی‌تواند در ذات خودش توجه نسل تحول‌خواه و آشنا به سازوکارهای دموکراتیک قدرت را در جهان عرب جلب نماید، نمی‌تواند الگوی قدرت اسلامی قابل قبول در خاورمیانه جدید قرار گیرد.

تأثیرگذاری آن از نظر ترکیه موقتی و در سایه دلارها و ثروت‌های نفتی اعراب خلیج‌فارس محتمل است اما در صحنه عمل تحول‌خواهان نظام حاکم در عربستان را ارتجاعی تراز آن می‌دانند که خود را گرفتار آن سازند. به‌ویژه آنکه در برخی از کشورهای عرب خاورمیانه رسوبات فکری بعثی ـ سوسیالیستی و ترکیب شده با ناسیونالیسم خاص عرب هنوز هم وجود دارد. الگوی قدرت اسلامی ایران هم از نظر ترک‌ها مبتنی‌بر ایدئولوژی شیعی است که در جهان اهل سنت با محوریت روبه‌رو است و تنها می‌تواند در جوامع اکثریت شیعه قابلیت تطبیق بیاید که آن هم در خاورمیانه عرب از چند کشور معدود فراتر نمی‌رود.

واقعیت آن است که ترکیه با درنظر گرفتن چنین برداشتی است که وزیر امور خارجه‌اش مدعی می‌شود که نبض کار خاورمیانه را در دست دارد و الگوی قدرت اسلامی‌اش قابلتی انتقال و الگوبرداری نسل تحول‌خواه عرب را دارد. نه‌تنها به این دلیل که سایر الگوها با محدودیت ذاتی روبه‌رو هستند بلکه به این دلیل ساده که در ادعای ترکیه ارزش‌های اسلامی و ارزش‌های دموکراتیک موردنظر جهان غرب هماهنگ شده‌اند و اسلام میانه‌روی ترکیه توانسته است راه توسعه و پیشرفت سیاسی ـ فرهنگی و اقتصادی جهان اسلام را بدون تشدید تضاد با جهان غرب در پیش بگذارد. اینکه چنین ادعایی تا چه اندازه درست و منطبق با واقعیت تحولات خاورمیانه باشد بحث دیگری است. مهم این است که ترکیه به چنین باوری رسیده است و براساس همین باور دارد عمل می‌کند.

منتها حقیقت آن است که آزمایش واقعی الگوی موردنظر ترکیه در شمال آفریقا قرار ندارد شمال آفریقا مطابق شرایط خاص خود و تجربیاتی که طی ده‌ها سال مبارزه تفکر اخوانی کسب کرده است در حال شکل دادن الگوی قدرت خاص خود است. بدون آنکه به سایر الگوهای موفق یا ناموفق دیگر توجه داشته باشد آزمون واقعی برای الگو ترکیه در سوریه همسایه ناآرام‌تر ترکیه به محک گذاشته می‌شود. خود مقاومت ترکیه این واقعیت را به‌ درستی درک کرده‌اند.

تأکید رجب طیب اردوغان نخست‌وزیرترکیه بر ماده 5 آیین‌نامه «ناتو» که ترکیه عضو آن است دقیقاً بدین معنا است که الگوی ترکیه برخلاف تصور ترک‌ها از طریق سازوکار دموکراتیک نمی‌تواند لااقل در سوریه جایگزین شود و احتمالاً نیاز خواهد بود که ازطریق جنگی خونین داخلی و با دخالت خارجی در سوریه مستقر شود. اگر چنین احتمالی را جدی‌تر تصور کنیم سوریه محلی است که هر سه الگوی یادشده مدعی تحول در خاورمیانه در آن وارد رقابت‌های نفس‌گیری شده‌اند، رقابت‌هایی با ورود احتمالی ناتو مطابق خواست ترکیه از این ظرفیت واقعی برخوردار است که سایر منابع قدرت جهانی را وارد کارزار سوریه کند و چه بسا پیامدهای آن به مراتب فراتر از تصورات جاه‌طلبانه ترک‌ها برود و نه‌تنها خاورمیانه را دچار تحول کند که سیاست بین‌الملل را متحول و باعث شکل‌گیری دور جدیدی از جنگ سرد و قطب‌بندی بین‌المللی قدرت جهانی گردد و نظم بین‌الملل را بار دیگر به گونه‌ای متفاوت برقرار نماید.

پیرمحمد ملازهی، کارشناس مسائل خاورمیانه و شبه‌قاره

منبع : ابرار معاصر تهران

ادامه مطلب
سه شنبه 19 اردیبهشت 1391  - 6:34 PM

   فراماسونری با ایجاد شبهه در فیلم‌های به ظاهر مذهبی و مقدس،پایه‌های ابتدایی تهاجم خود را آغاز کرد.در فیلم کتاب آفرینش که مطابق با تورات تحریف شده ساخته شده بود،با احتیاط شروع به تخریب پیامبران و وجهه مقدس آنان کردند

 
خبرگزاری فارس: هالیوود معبد منجی ماسون

 

 

اشاره:

با اختراع دوربین فیلمبرداری در سال 1895 توسط برادران لومیر و روبرو شدن مردم با پدیده‌ای به نام سینما، جریان فراماسونری با سیطره بر این پدیده و نفوذ در صف تهیه کنندگان، نویسندگان و کارگردانان و هنرپیشگان، در صدد تحمیل و تبلیغ جهان‌بینی مادی خود توسط این رسانه برآمد. فراماسونرها با استفاده از نمادها و شعارهای خود در فیلم‌ها و تحریف تاریخ توحیدی، با قداست‌زدایی از پیامبران الهی و چهره‌سازی در مقابل آنان، در صدد تخریب باورها و ارزش‌های الهی برآمدند. این جریان که نقش محوری در اشاعه فساد و فحشا در بین جهانیان را ایفا می‌کند، هر روز بر سیطره خود بر سینمای جهان به ویژه هالیوود می‌افزاید. این مقاله نگاهی است کوتاه و محققانه در چگونگی نفوذ و استفاده ابزاری جریان فراماسونری از پدیده‌ای به نام سینما.

سینما در سال‌های نخستین، موقعیت خود را به عنوان ابزار جعل و مظلوم‌نمایی برای صهیونیسم جهانی یافته بود. درسال 1988 ژُرژ میلیس1 کارگردان مشهور فیلم‌های علمی تخیلی ازجمله فیلم سفر به ماه، فیلمی با نام آلفرد دریفوس ساخت. دریفوس2 از خانواده‌ای مرفه و فرزند یک تاجر یهودی بود که به سال 1870 در پی اشغال آلزاس و لورن توسط آلمان برای حفظ تابعیت فرانسوی آنجا را ترک کرده بود.

آلفرد در 13 اکتبر 1894 به وزارت جنگ احضار شده و متهم به جاسوسی شد. دریفوس اتهام را رد کرد، اما با آزمایش دوباره دستخط، شک بیشتر شد. هم‌زمان با این اتفاق، روزنامه‌های ضدیهودی، در مقاله‌ای با عنوان خیانت بزرگ، دریفوس را به خیانت متهم و خواستار مجازات شدید وی شد. پس از آن بود که فشارها بر دریفوس افزایش یافت و فعالیت مطبوعات در رابطه با این موضوع شدت گرفت و حتی یهودیان مسئول شکست 1870 از آلمان معرفی شدند که تاثیر زیادی در جامعه داشتند.

در 22 سپتامبر 1894 دادگاه جنگی وی را به خلع درجه، حبس، تبعید ابد و محرومیت دائمی از حقوق اجتماعی محکوم کرد و در روز 5 ژانویه، طی مراسمی تحقیرآمیز، از وی خلع درجه شد. دریفوس به جزیره گویان که به «جزیره شیطان» لقب گرفته بود، تبعید و در آنجا زندانی شد. چهار سال از تبعید و حبس وی گذشت.

اِمیل زولا3 روز 13 ژانویه در مقاله‌ای با عنوان «من متهم می‌کنم» در نشریه اُورُوِر(Aurore) (سپیده‌دم) که نامه‌ای سرگشاده به رئیس‌جمهور وقت فرانسه بود، به اعتراض برآمد. این رخداد باعث تخفیف مجازات دریفوس به ده سال ترک وطن انجامید، اما پس از آن باز هم زولا و برخی دیگر به اعتراضات خود ادامه دادند تا در سال 1899 به دستور رئیس‌جمهور وقت فرانسه، دریفوس آزاد شد؛ اما آزادی وی در حکم بی‌گناهی‌اش نبود. در سال 1902 و همزمان با پیروزی حزب چپ فرانسه بود که پس از کش و قوس و درخواست تجدیدنظر از طرف وکیل دریفوس، در 12جولای 1906 وی از تمامی اتهامات تبرئه شد.

در سال 1895 دوربین فیلم‌برداری - که قابل حمل بود - توسط برادران لومیر اختراع شد که آن را سینماتوگراف نامیدند. و دریفوس در سال 1894 محکوم و به جزیره شیطان تبعید شد. این در حالی بود که در فیلم آلفرد دریفوس که بازسازی صحنه‌هایی از دادگاه و بردن دریفوس تا کنار کشتی و حرکت کشتی به سمت جزیره شیطان است، ادعا شد که این صحنه‌ها واقعی است و آن شخصِ در تصویر، دریفوس است. صحنه‌های این فیلم صامت توسط متولّی پخش برای مردم شرح داده می‌شد و قلب مردم را به شدت از سرنوشت دردناک دریفوس متأثر می‌کرد. این نمایش‌ها و داستان‌های همراه آن، جوّ عمومی را به نفع دریفوس تغییر داد.

تحریف و تغییر واقعیات از طریق سینما، در همان سال‌های ابتدایی سینما به حربه‌ای برای آمال صهیونیسم جهانی بدل شد. یکی از سازمان‌های مدافع صهیونیسم جهانی که در قالب روشنفکرانه به جذب نخبگان و تغییر دیدگاه آنان می‌پردازد، فراماسونری است.

فراماسونری درصدد است تا عقاید،‌ افکار، نمادها و اهداف خود را به وسیله ماشین جنگی سینما، بر فرهنگ مخاطبینش غلبه دهد. سیاست‌های هالیوودی که در دست یهودیان4 سرمایه‌دار و ماسونر می‌چرخد5, به صورت کاملاً حساب شده، در برهه‌های متفاوت نشأت گرفته از تفکر ماسونی، هم‌گام و هم‌قدم به تولید محصولات جدید می‌پردازد.

در سایت لژ بزرگ بریتیش کلومبیا و یوکن (Grand Lodge of British Columbia and Yukon)، نتیجه تحقیقی6 را بر روی سایت خود قرار داده‌اند که بسیار قابل تأمل است. طبق ادعای خود این لژ، تعداد دو هزار و 107 فیلم به صورت تصادفی انتخاب شد که قریب به 100 فیلم در تعداد گفته شده، به طور مستقیم به نمادها و مناسک و آداب سازمان پرداخته است.

البته این تحقیق یادآور شده است که رویه‌ای کاملاً بی‌طرفانه داشته و از هر دو روند عاشق ماسونری یا ضد ماسونری گریزان بوده است، ولی این ادعا کاملاً کاذب است، به طوری که برای اثبات ادعای بی‌طرفی خود، دو فیلم «چشمان کاملاً بسته» و «ارباب حلقه‌ها» را به عنوان دو نمونه از این دو روند (عاشق و ضد ماسونری) قلمداد کرده و اذعان به حذف آن‌ها از لیست کرده است، در حالی که ماسونی بودن این دو فیلم و اشاره مستقیم آن‌ها به آداب و مناسک آن‌ها، کاملاً مشهود است؛ ولی چون در این دو فیلم ماهیت پلید مراسم‌ها و عقاید آن‌ها آشکار می‌گردد، اقدام به برائت و بیزاری از آن‌ها کرده‌اند، با این حال با وجود حذف‌های سلیقه‌ای، باز هم اقرار خود فراماسونرها بر وجود فیلم‌هایی که در تمام تاریخ سینما برای تبلیغ این سازمان ساخته شده است، مؤید استفاده آن‌ها از این ماشین جنگی است.به طور خلاصه می‌توان روند تسلّط تفکر فراماسونری بر سینما را، به پرداختن سینما به موضوعات زیر عنوان کرد:

 

بقیه در ادامه

 

 

ادامه مطلب
دوشنبه 18 اردیبهشت 1391  - 11:22 PM

   در زمین استکبار ورزیده (استکبار جهانی) و گفتند چه کسی از ما قدرتمندتر( ابرقدرت تر) است؟ آیا نمی بینید خدایی که آنان را آفریده است از آنان قدرتمندتر ( ابرقدرت تر) است و نشانه های ما را انکار می کنند!

 
خبرگزاری فارس: ابرقدرت کیست؟

 

1- در سال 1357 همه قدرت ها و ابرقدرت ها با همه توان تلاش کردند شاه و رژیم ستمشاهی را در ایران نگهدارند، اما در 22 بهمن 57، شاه و رژیم دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی سقوط کرد.

2- آن گاه که تاریخ مصرف صدام برای غرب تمام شد. امریکا و هم پیمانانش با اشغال غرب و هزینه بیش از یک هزار میلیارد دلار و چهل هزار کشته و زخمی و برانگیختن افکار عمومی جهان علیه خود، رژیم صدام ذلیلانه سقوط کرد و افراد و گروه هایی جایگزین شدند که در نقطه مقابل صدام عمیق ترین پیوند را با جمهوری اسلامی دارند آن گونه که خود آمریکایی ها بارها اعتراف کردند که هزینه جنگ را امریکا داد ولی برنده آن ایران بود.

3- در افغانستان نیز مشابه آنچه در عراق شکل گرفت با تفاوت هایی اتفاق افتاد.

4-  ترکیه بعد از ده ها سال سلطه غرب و تلاش برای اسلام زدایی و هضم کردن آن در غرب و سرکوب جریان های اسلام گرا، امروز آن چنان از غرب رویگردان و به اسلام رو آورده است که حاکمیت را از جنگ لائیک های وابسته به غرب در آورده و به جریان اسلام گرا سپرده و نزدیک ترین روابط را با ایران برقرار کرده است. این در حالی است که طبق نظرسنجی ها بیش از هشتاد درصد مردم آن دیار مخالف آمریکا می باشند.

5- لبنان از پایگاه سیاسی و فرهنگی غرب و مرکز عیاشی خاورمیانه به دژ مستحکم مقاومت اسلامی تبدیل شده و نزدیک به سی سال تلاش بی وقفه جهان استکبار همراه با ایادی آنان در داخل لبنان و منطقه، برای نابودی حزب الله اثری جز افزایش قدرت مقاومت را نداشته است. قدرت معجزه آسای حزب الله اسطوره شکست ناپذیری اسرائیل غاصب را شکست و نیمی از راه نابودی رژیم صهیونیستی را پیمود و ... و طعم تلخ شکست را نه فقط به اسرائیل که به کلیت جهان استکبار و همه حامیان آشکار و پنهان آن چشاند.

6- بعد ازحدود نیم قرن ناکامی های سازمان های رنگارنگ چپ گرا و ملی گرای فلسطینی، آنگاه که نوار غزه با گرایش به دین به مقاومت اسلامی رأی داد، همه معادلات دگرگون شد و... اسرائیل با پشتیبانی همه قدرت ها و ابرقدرت های استکباری هرچه را در توان داشتند به کار گرفتند تا غزه را تسلیم کنند، اما بار دیگر جهان شاهد شکست قوی ترین قدرت های مادی در برابر مقاومت مردمی بود که دستشان از همه چیز خالی بود و اسرائیل یک گام بلند دیگر به نابودی نزدیک شد و...

7- در تونس با حدود نیم قرن حاکمیت امریکا و همه تلاش آنها برای خاموش کردن نور اسلام - که یک نمونه آن محکوم کردن راشد الغنوشی به 11 سال زندان به جرم تألیف کتابی درباره امام خمینی بود- با قیام ناگهانی مردم، نقش برآب شد و دیکتاتور حاکم سرنگون شد.

8- ده ها سال سازماندهی، برنامه ریزی و مدیریت غرب در مصر و تبدیل آن به عنوان مهم ترین حلقه محور امریکا در منطقه و ایفای بزرگ ترین نقش برای صیانت از رژیم صهیونیستی با انقلاب فراگیر مردم مصر مواجه گردید و باز هم همه تلاش فشرده جهان استکبار برای نگهداری مبارک ناکام شد و 22 بهمن 57 باردیگر در 22 بهمن 1389 با سرنگونی فرعون مصر تکرار گردید.

9- و این رشته هم چنان در یمن، بحرین، اردن، الجزایر، لیبی، کویت، حجاز، مراکش و... ادامه دارد و ادامه خواهد یافت و در دیگر کشورها و حتی در آمریکای لاتین جلوه هایی از این روند هرچند کندتر و ضعیف تر در حال وقوع بوده و از متن جوامع غربی و درون نظام های استکباری نیز صدای خردشدن استخوان ها و ستون فقرات ابرقدرتی آنها به گوش می رسد.

آنچه فهرست گونه مورد اشاره قرار گرفت از جهات گوناگون از جمله تبیین ارتباط همه این تحولات با انقلاب اسلامی ایران و نقش حیات بخش امام خمینی(ره) قابل بررسی و تجزیه و تحلیل است اما در این مجالس می خواهیم این حوادث را، با محک این آیه بسنجیم:فاما عاد استکبروا فی الارض بغیر الحق و قالوا من اشد منا قوه اولم یروا ان الله الذی خلقهم هو اشد منهم قوه و کانوا بایاتنا یجحدون* فارسلنا علیهم ریحا صرصراً فی ایام نحسات لنذیقهم عذاب الخزی فی الحیاه الدنیا و لعذاب الاخره اخزی و هم لا ینصرون (فصلت/16-15)

هرچند در صدر آیه قوم عاد ذکر شده و در ادامه وضعیت و سرنوشت آنان بیان شده است. اما می دانیم قرآن کتاب تاریخ و داستان های یک بار مصرف نیست؛ قرآن کتاب زندگی و سرنوشت بشر است و آنچه در این دو آیه نسبت به قوم عاد آمده داستان تکرار شونده برای همیشه است داستان آنها که:

در زمین استکبار ورزیده (استکبار جهانی) و گفتند چه کسی از ما قدرتمندتر( ابرقدرت تر) است؟ آیا نمی بینید خدایی که آنان را آفریده است از آنان قدرتمندتر ( ابرقدرت تر) است و نشانه های ما را انکار می کنند!پس تندبادی سرد و غرنده در روزگارانی شوم و نحوست بار فرستادیم تا در زندگی همین دنیا عذاب رسوایی و خواری را به آنان بچشانیم و قطعاً عذاب آخرت رسوا کننده تر است و آنان یاری نشوند!

امریکا به خصوص بعد از سقوط شوروی با منش و روش استکباری، خود را یکه تاز ابرقدرتی جهان دید و غافل از قدرت قاهره ای که خالق جهان هستی است، مستانه خود را ارباب دهکده جهانی و مدعی« انا ربکم الاعلی» پنداشت، اما در کلیه مواردی که اشاره کردیم نشانه ها و آیاتی الهی، تجلی یافت تا معلوم شود قدرت و مشیت الهی فوق قدرت پوشالی آنهاست هر چند آنها با کوردلی آیات خدا را نبینند و هم چنان آنها را انکار کنند.

اما این سنت قطعی است که در روزگارانی نحوست بار، بنیان و ریشه مستکبران و نوکران آنان را تندباد غرنده حوادث از جا می کند و آنان را در وادی ذلت و خواری و سرافکندگی پرتاب می کند و چه عذابی سخت از عذاب ذلت و خواری برای مستکبران متجبّر و متبختر؟!

آیا تفسیر عینی و مصداق «لنذیقهم عذاب الخزی فی الحیوه الدنیا» در فرار ذلیلانه و سرگردانی و خواری شاه و سرگذشت خفت بار مرگ او و صحنه دستگیری و محاکمه صدام و فرجام بن علی وحسنی و مبارک مشهود نبود؟ آیا افراد، احزاب و رژیم هایی که هم چنان به امریکا دلبسته و به این متکای پوشالی تکیه دارند هنوز نفهمیده اند که فرجام شاه، صدام و مبارک در انتظار آنهاست؟!

محمدحسن رحیمیان

منبع:نشریه پاسدار اسلام، شماره 352-351.

ادامه مطلب
دوشنبه 18 اردیبهشت 1391  - 10:59 PM

  ويروس‌‌ها و باكتري‌ها بطور طبيعي در هر مكاني يافت و به انسان نيز منتقل مي‌شوند. در بدن انسان نيز همواره تعداد محدودي عوامل ميكربي وجود دارند كه نه تنها براي انسان ضرري ندارند بلكه مفيد نيز هستند و تنها در شرايط خاصي رشد مي‌كنند و بيماري‌زا مي‌شوند. از طرفي سيستم ايمني بدن به گونه‌اي است كه در برابر ميكرب‌ها دفاع مي‌كند و مي‌تواند فعاليت آنها را تا اندازه‌اي محدود كند. اي كولاي بطور طبيعي در ناحيه تحتاني دستگاه ادراري وجود دارد با اين تفاوت كه رشد آن محدود است و به مقدار خيلي كم وجود دارد.


به گفته دكتر ايران‌منش، پس از زايمان عواملي مانند بي‌حسي و مشكلات بافت اطراف مجاري ادراري، مي‌تواند راهي براي انتقال عوامل ميكربي از قسمت‌هاي تحتاتي به بخش‌هاي فوقاني دستگاه ادراري مانند مثانه شوند. بي‌حسي و به دنبال آن كاهش حساسيت مثانه نسبت به اتساع و پر شدن ادرار، باعث مي‌شود تا ادرار مدت زمان بيشتري در مثانه باقي بماند و باعث رشد ميكرب‌‌ها شود.



* عوامل مستعد كننده عفونت ادراري

ورود ميكرب‌ها به سيستم ادراري و رشد آنها باعث ايجاد عفونت‌هاي ادراري است و ممكن است به مثانه يا كليه آسيب وارد كند. عوامل ميكربي مي‌توانند هر بخشي از دستگاه ادراري را مانند كليه‌ها، حالب كه مجراي متصل كننده مثانه به كليه است، مثانه و يا مجاري تخليه‌كننده ادرار را آلوده كنند و باعث عفونت‌هاي ادراري شوند.

دكتر هما ايران‌منش، متخصص زنان و زايمان مي‌گويد: تغييرات فيزيولوژيك كه در دوران بارداري اتفاق مي‌افتد، زنان حامله را مستعد عفونت‌هاي ادراري مي‌كند. بزرگ شدن رحم در اين دوران، باعث مي‌شود فشار بيشتري بر مجاري ادراري وارد شود و در نتيجه ادرار بطور كامل از مثانه تخليه نشود. به دنبال آن عبور ادرار از مجاري ادراري به كندي صورت مي‌گيرد و باعث مي‌شود ادرار مدت زمان بيشتري در مجاري يا مثانه باقي بماند، به اين ترتيب احتمال رشد ميكرب‌ها افزايش پيدا مي‌كند. اين در حالي است كه دكتر ايران‌منش مهمترين عامل را در ايجاد عفونت‌هاي ادراري رعايت نكردن بهداشت و صعود عوامل ميكربي از قسمت‌هاي تحتاني مجاري ادراري و نواحي اطراف مي‌داند. تضعيف سيستم ايمني بدن در بارداري نيز از ديگر عللي است كه در بروز عفونت‌ها مؤثر است.

دكتر فرهاد ملاهجي، متخصص اورولوژي و عضو هيئت علمي دانشگاه شيراز در اين باره مي‌گويد: ديابت بارداري، مصرف كم مايعات، استفراغ‌هاي طولاني‌مدت و چاقي از عواملي است كه زنان را در دوران بارداري مستعد عفونت‌هاي ادراري مي‌كند. فشار ناشي از اعما و احشا در زنان چاق باعث مي‌شود تا مثانه به درستي تخليه و پر نشود و احتمال بروز عفونت‌هاي ادراري افزايش پيدا كند. بنابراين توصيه مي‌شود زنان قبل از باردار شدن وزن خود را كاهش دهند و روزانه حداقل دو ليتر آب بنوشند.

* عفونت‌هاي پس از زايمان

از شايع‌ترين عوامل ميكربي كه عفونت‌هاي ادراري را به وجود مي‌آورند مي‌توان به اي كولاي كلبسيلا و كلاميديا اشاره كرد كه تقريباً 75 تا 80 درصد از موارد عفونت‌هاي ادراري توسط اي كولاي به وجود مي‌آيد.
 
* عوارض ميكرب‌ها در بارداري

رشد عوامل ميكربي در هر قسمتي از دستگاه ادراري مي‌تواند علائم متفاوتي را به وجود آورد به صورتي كه عفونت مجاري ادراري باعث سوزش، درد و ترشح چرك خواهد شد.

به گفته دكتر ملاهجي، عفونت مثانه كه سيستيت نام دارد با سوزش، تكرر ادرار و گاهي مشاهده خون در ادرار همراه است.

در صورتي كه ميكرب‌ها از مثانه به قسمت‌هاي فوقاني دستگاه ادراري صعود كنند و به بافت كليه برسند، پيلونفريت يا عفونت كليه را به وجود مي‌آورند كه علائمي مانند تب و درد ناحيه پهلو را به همراه دارد. همچنين گلبول‌هاي سفيد نيز ممكن است در آزمايش ادرار اين دسته از افراد مشاهده شود.

وي با اشاره به آنكه احتمال عفونت‌هاي مثانه و كليه در دوران بارداري افزايش پيدا مي‌كند، مي‌گويد: در صورتي كه عفونت كليوي بموقع درمان نشود، مي‌تواند عوارض خطرناكي از جمله عفونت‌ خون، شوك عفوني و در نهايت مرگ زن باردار را به همراه داشته باشد.

از طرفي برطرف نكردن علائمي مانند سوزش ادرار و درد ناشي از عفونت مثانه مي‌تواند باعث پارگي كيسه اطراف جنين و سقط جنين و يا زايمان زودرس شود. برخي عفونت‌هاي ادراري نيز سنگ‌هاي كليوي را به وجود مي‌آورند بنابراين درمان بموقع و پيگيري آن مي‌تواند از بسياري عوارض ناخواسته پيشگيري كند.



* عفونت ادراري بدون علامت

دكتر ايران‌منش معتقد است، نوعي عفونت ادراري وجود دارد كه باكتريوري بدون علامت نام دارد. شيوع اين بيماري دو تا هفت درصد است در حالي كه عوامل ميكربي در دستگاه ادراري وجود دارند، بيمار علامت مشخصي ندارد.

نكته قابل توجه در اين باره آن است كه 25 درصد از اين زنان پس از باردار شدن ، دچار اين علائم مي‌شوند به همين دليل توصيه مي‌شود قبل از باردار شدن، علاوه بر آزمايشات خون، ادرار نيز از نظر عفونت بررسي شود تا درصورت وجود عفونت ، نسبت به درمان بموقع آن اقدام شود و بتوان از عوارض ناخواسته پيشگيري كرد.

* درمان و پيشگيري

عفونت‌هاي ادراري در بارداري بايد مورد توجه زنان قرار گيرد و هرچه سريع‌‌تر نسبت به درمان آن اقدام كنند.

دكتر ايران منش شايع‌ترين زمان بروز تكرار ادرار را سه‌ماه اول و سوم بارداري مي‌داند و مي‌گويد: در سه ماهه اول بارداري به دليل آن‌كه رحم در لگن جاي گرفته با بزرگ‌تر شدن بر مجاري ادراري تأثير مي‌گذارد و باعث تكرر ادرار در زنان باردار مي‌شود. از طرفي در سه ماهه سوم بارداري نيز رحم در داخل شكم به مثانه فشار وارد مي‌كند و دوباره زن باردار، دچار احساس تكرر ادرار مي‌شود. اين تغييرات در بارداري طبيعي هستند اما در صورتي كه با سوزش ادرار، تغيير رنگ آن و يا درد زير شكم همراه شدند بايد به پزشك مراجعه شود.

دكتر الهام نيستاني، متخصص زنان و استاد دانشگاه، تب را يك عامل مهم در عفونت‌هاي بارداري مي‌داند و مي‌گويد: تب‌كه نشانه عفونت بافت كليه است، علامت هشدار دهنده مهمي است و بايد به آن توجه بيشتري كرد.

زناني كه به دليل عفونت ادراري دچار علائمي مانند سوزش، تكرر ادرار و يا درد مثانه و پهلوها شده‌اند بايد با مشاهده تب هر چه سريع‌تر به پزشك مراجعه كنند زيرا ممكن است نياز به بستري شدن در بيمارستان باشد.

وي بهترين راه تشخيص عفونت‌هاي ادراري را آزمايش كامل ادرار و كشت مي‌داند و در مورد پيشگيري از آن مي‌گويد: در صورت وجود ديابت، قند خون كنترل و از استفاده بي‌رويه آنتي بيوتيك پرهيز شود. درمان نيز براساس نوع ميكربي كه در كشت ادرار رشد كرده است بايد انجام‌شود.
طول مدت درمان بين هفت تا 10 روز است و توصيه مي‌شود تا آنتي بيوتيك تجويز شده بطور كامل مصرف شود.

انجام يك دوره آزمايش ادرار پس از اتمام دارو لازم است تا از برطرف شدن كامل عفونت اطمينان پيدا شود.
ادامه مطلب
یک شنبه 17 اردیبهشت 1391  - 6:48 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 156

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6270234
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی