به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

انقلاب، یک ارزش است. آن کسانی که تلاش می کنند انقلاب و انقلابگری را ضد ارزش کنند، همان کسانی هستند که بیشترین ضربه را از انقلاب خورده اند. تردید در مفاهیم انقلابی، ضد ارزش است. تردید در مبارزه ی با قدرتهای ستمگر و سلطه گر و ظالم، ضد ارزش است.

نکات اساسی سیره ی امام
-------------------------------------
آنچه در سیره ی امام بزرگوار ما برجسته است، یکی، دو مورد نیست. حقیقتاً این انسان والا و برجسته، ابعادی از زندگی خود را در معرض آموزش و تعلیم امت اسلامی قرار داد؛ ولی دو، سه نکته ی اساسی در زندگی آن بزرگوار وجود دارد که هرگز نباید از دید ما مؤمنین به رسالت امروزی اسلام، پوشیده بماند.
اولین مسأله این است که آن بزرگوار، همه ی کارهای خود را برای خدا انجام می داد و شاید فتح دلهای آحاد امت اسلامی در سراسر عالم ـ با اختلاف سلایق و مسلکها و تربیتها و مؤثرات ـ که بدون هیچ تفاوتی، در مقابل عظمت و راه و پیام او، طوع و تسلیم بودند و همراهی نشان دادند، ناشی از اخلاص آن بزرگوار بود. او برای خدا حرف می زد، برای خدا اقدام می کرد، برای خدا قهر می کرد، برای خدا حمایت می کرد و حاضر بود نپسندیدن آحاد مردمی را برای خدا تحمل کند و تنها بماند و حرکت نماید.
اخلاص او، نقطه ی اساسی حیاتش بود. راه آن بزرگوار هم، فقط با اخلاص طی شدنی است. توده های مردم، بحمدالله این اخلاص را دارند و نشان داده اند. بزرگان و پیشروان و رهبران و علما و اندیشمندان و روشنفکران هم، هرجا که این اخلاص را به کار بگیرند و با اخلاص عمل کنند و برای خدا حرف بزنند و کار کنند، توفیق حتمی است. توفیق، به معنای تأثیر سخن در دلهاست. یعنی سخنی که صادقانه و برای خدا باشد، تأثیر خود را در دلهای مستعد می گذارد و خدا این تأثیر را به او می دهد. آن بزرگوار، این گونه بود.
به همین خاطر است که دشمنان، از اشاره و یک کلمه ی سخن او، واهمه می کردند و دوستان دلگرم می شدند. در حوادث دشوار، سخن امام توانست دلهای افسرده را ـ نه فقط در محدوده ی ایران، بلکه در سرتاسر آفاق اسلامی ـ گرمی ببخشد و حرکت را تضمین کند. به هیچ وجه نباید این خصوصیت را دست کم بگیریم؛ مخصوصاً ما و کسانی که برای خود، مسئولیت و وظیفه ی خطیری قایل هستیم.
نکته ی دیگر این است که او نظر وسیعی به دنیای اسلام داشت و به دنبال همین دیدگاه وسیع، اعتقاد راسخ او به لزوم اتحاد مسلمین بود. این، آن نکته ی اساسی است. مسأله این نیست که مذاهب یا فرق اسلامی و طوایف گوناگون سیاسی و اعتقادی و مسلکی و غیره، چه تعداد جمعیت یا چه قدر قدرت سیاسی و اجتماعی دارند یا ندارند؛ مسأله این است که اگر ما برای مشکلات جهان اسلام، به دنبال چاره ای هستیم، یا به تعبیر درست تر، اگر ما برای سربلندی و عظمت و عزّت اسلام و قرآن مجاهده می کنیم، این با اختلاف و درگیری بین مسلمین سازگار نیست. امام(ره)، از قبل از پیروزی انقلاب، این هدف را دنبال می کردند و به آن توصیه می نمودند. بعد از پیروزی انقلاب هم، به طریق اولی این کار را کردند.
بیانات در دیدار با میهمانان خارجی مراسم اولین سالگردارتحال امام خمینی ( ره ) ـ 16/3/69


بیداری اسلامی علی رغم خواست مستکبران
--------------------------------------------------------
این انقلاب، چون با نام خداست، همیشه با شیطانها مواجه است. چون معتقد به طرفداری از مستضعفان و مظلومان است، همیشه با قلدران و زورگویان و مستکبران، دست به گریبان است. چون برای ارزشهای انسانی حرکت می کنید، همیشه کسانی که با ارزشهای انسانی مخالفند، از شما ناراضیند. باید شما آبدیده باشید. باید شما روحاً و قلباً مجهز باشید.
این ملّت، پرچم عظیمی را در دست دارد. این پرچمی که شما به اهتزاز درآوردید، دنیا را بیدار کرده است. ببینید امروز در فلسطین، چه خبر است. ببینید در شمال آفریقا، چه خبر است. ببینید چگونه اسلام در جوامع اسلامی، حق خود را باز می یابد و به دست می آورد. این کارها را شما کردید.
در مقابل فرهنگ کفر و استکبار، مسلمین را ضعیف بار آورده بودند که احساس ضعف می کردند. در جاهایی که امروز میلیونها مسلمان توانسته اند سهم و حقی در حکومتها به دست بیاورند، تا قبل از انقلاب اسلامی، کسی جرأت نمی کرد دم از اسلام بزند. در این کشورهای اسلامی که امروز ائمه ی جمعه و جماعاتشان، تشکیلات به وجود می آورند و مسجدها رونق پیدا می کنند و کانون تحرک می شوند، تا دیروز مسجدها متعلق به یک مشت پیرمرد از کار افتاده بود. امروز آن مسجدها، جای جوانان و کانون جنبشهاست. این را شما کردید. این را حرکت شما و قائد عظیم الشأنتان ـ آن مرد الهی ـ بود که انجام داد.
برای همین است که دشمنان اسلام، از شما عصبانیند. «ولن ترضی عنک الیهود و لاالنّصاری حتّی تتّبع ملّتهم»25. تا از اسلام دست برندارید، دشمنان اسلام با شما مخالفند. منتها نکته ای که در این جاست، این است که دشمن می خواهد بگوید اگر من با کسی مخالف بودم، او باید از بین برود! این را به ملّتهای ضعیف باورانده بودند. حالا عکسش ثابت می شود و معلوم می گردد که هر کس با اسلام مخالف است، باید برود. اسلام جای خود را در عالم باز کرده است و بازتر هم خواهد کرد. قبل از انقلاب شما، در بعضی از کشورهایی که امروز مردم آن، پرچم اسلام را بلند کرده اند، در ملأ عام کسی جرأت نمی کرد بگوید من مسلمانم، یا اعمال مسلمانی را بجا بیاورد و نماز بخواند؛ اما امروز صدای تکبیرشان، فضای آن کشورها را انباشته است.
استکبار، چه بخواهد و چه نخواهد؛ امریکا، چه بخواهد و چه نخواهد؛ صهیونیسم، چه بخواهد و چه نخواهد، اسلام از نو بیدار شده و این قهرمان عظیم قرنها، دوباره در وسط صحنه بپاخاسته است. هیچ کاری هم از دست دشمنان اسلام ساخته نیست. اکثر کاری که می توانند بکنند، این است که از حقد و بغضشان، مسلمانان را در حریم امن الهی، به خاک و خون بکشند. بیشتر از این، چه کار می توانند بکنند؟ حداکثر کاری که می توانند بکنند، این است که ملّتی را که امروز عاشق ترین ملّتهای مسلمان به یاد و نام خداست، از زیارت خانه ی خدا مصدود و ممنوع کنند؛ کمااین که کردند. بله، دلهای ما به خاطر محرومیت از زیارت خانه ی خدا، پر است. قلبهای ما شکسته و بغض، گلوی ما را گرفته است. اما همین عمل دشمنان اسلام و ایادی و مزدورانشان، باز به عظمت اسلام خواهد انجامید و مظلومیت ملّت ایران، آشکارتر خواهد شد و همین مظلومیت است که حقانیت ما را ثابت می کند.
بیانات در دیدار با خانواده های شهدای هفتم تیر و مکه ی مکرمه، اقشار مختلف مردم همدان، گناباد، رامیان و شرق تهران، مسئولان و کارکنان قوّه ی قضاییه و سازمان تبلیغات اسلامی ـ 20/4/69

ارزش انقلاب و انقلابگری
--------------------------------
انقلاب، یک ارزش است. آن کسانی که تلاش می کنند انقلاب و انقلابگری را ضد ارزش کنند، همان کسانی هستند که بیشترین ضربه را از انقلاب خورده اند. تردید در مفاهیم انقلابی، ضد ارزش است. تردید در مبارزه ی با قدرتهای ستمگر و سلطه گر و ظالم، ضد ارزش است. راه نجات ملّتها، در استقلال آنها از قدرتهای ستمگر است. همیشه سعی قدرتهای ستمگر این بوده که به ملّتها ثابت کنند بی خود تکان می خورند و اشتباه می کنند. راه نجاتشان این است که زیر بال ما بیایند و پلکان دیگری از پلکان عروج در امور مادّی و سلطه ی نابحق بشوند! این را تفهیم می کنند. ما باور نمی کنیم و نمی خواهیم بگذاریم ملّتهای دیگر هم باور کنند.
بیانات در دیدار با مسئولان وزارت امور خارجه و سفرا و کارداران جمهوری اسلامی ایران ـ 1/5/69


هدایت و قدرت الهی، پشتیبان انقلاب
-----------------------------------------------
خدا را شکر می کنیم که ثابت کرد، آن دست قدرتمندی که از روز اول، پشت سر این انقلاب و این کشور بود، همچنان پشت سر این انقلاب و این کشور است. خدای متعال از اوان نشانه های پیروزی این انقلاب، در همه ی گذرگاههای سخت، با قدرت کامله ی خود، مسؤولان و ملّت را هدایت کرده است و این نکته یی بود که امام بزرگوارمان عمیقاً به آن معتقد بودند که دست قدرتمندی، این انقلاب و این ملّت را هدایت می کند. حالا هم همان طور شد و بحمدالله با پیروزی ملّت ایران و شما فداکاران و مبارزان راه حق و راه اسلام و با پیروزی و سربلندی اسلام و مسلمین، همه چیز به نحو مطلوب پیش می رود و پیش رفت. اگر بنا بود که افکار و ابتکارات بشری، در این مورد بخواهند فکر کنند، بهتر از آنچه که شد، ممکن نبود راه و خط روشنی را بیابند. خدای متعال، خودش همه را هدایت کرد.
بیانات در دیدار با گروه کثیری از آزادگان ـ 29/5/69

ملّت ایران محور افتخار امّت اسلامی
-----------------------------------------------
برادران! ما در میانه ی یک راه بسیار پرافتخار هستیم. این نکته را نباید هرگز از یاد ببریم. این انقلاب، آرزوی همه ی ملّتهای مسلمان بود. اگر بگوییم همه ی مصلحان و متفکران و آزادمردان طول تاریخ اسلام، آرزوی چنین روزهایی را برای اسلام و مسلمین داشته اند، مبالغه نکرده ایم. دشمنان اسلام برای از بین بردن کامل اسلام و قرآن و ارزشهای اسلامی، نقشه های عجیبی طرح کرده بودند. در طول دهها سال، چه قدر ثروت خرج شد، چه قدر فکر شد، چه قدر جنایت انجام شد، چه قدر تبلیغات دروغ شد، برای این که اسلام بکلی از صحنه ی زندگی بشر خارج بشود.
انقلاب ما، همه چیز را به عکس آنچه که دشمنان اسلام و شیطانها می خواستند، کرد. امروز، ملّتهای اسلام بیدار شده اند. امروز، نهضت اسلامی در بسیاری از کشورهای اسلامی دنیا، اوج گرفته است. امروز، اسلام و انقلاب اسلامی و نهضت اسلامی، یک ارزش بزرگ ملی و اجتماعی و سیاسی محسوب می شود. امروز، کار به جایی رسیده است که حتّی کسانی که با اسلام هیچ میانه یی ندارند، برای مصلحت زمانه، دم از اسلام می زنند! امروز، اسلام عزیز شده است. این عزّت را چه چیزی به اسلام داد؟ خون شهیدان ما، زحمات و صبرها و مقاومتهای شما، تلاشها و محنت پذیریها و صبرها و استقامتهای خانواده های شما ـ این مادران، این پدران، این همسران، این فرزندان ـ تلاش مخلصانه ی کسانی که همه ی آرزوهای جوانی و مادّی را کنار گذاشتند و در خط اسلام، مبارزه و مجاهده کردند، اینها اثر کرد.
امروز، اسلام در دنیا عزّت پیدا کرده است. بحمدالله پایگاه اسلام عزیز و انقلابی هم، ایران اسلامی است و ملّت ایران محور همه ی این افتخارات هستند. حقیقتاً ملّت ایران، ملّت بزرگ و عالی قدر و پرشور و بااستعدادی است. خدا این ملّت را می شناخت و خصوصیات این ملّت را می دانست که عظیمترین بارها و مسئولیتها را ـ که مسؤولیت احیای دوباره ی اسلام و زنده کردن قرآن و ارزشهای اسلامی است ـ بر دوش این ملّت گذاشت و بحمدالله این ملّت هم موفق شده است؛ لیکن ما در میانه ی راه هستیم و همه موظفیم که تلاش و مجاهدت کنیم.
بیانات در دیدار با گروه کثیری از آزادگان ـ 29/5/69


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت:
25. سوره ی بقره ، آیه ی 120.


ادامه مطلب
دوشنبه 7 شهریور 1390  - 12:57 AM

شركت در منازعه يعني روي آوردن به ضرب و جرح. يعني دست زدن به جرم عليه اشخاص كه تبعات حقوقي فراواني براي افراد به بار مي‌آورد. كسي كه در يك نزاع شركت مي‌كند و موجب ايجاد كبودي،‌ تورم، پيچ خوردن مفاصل و خون‌مردگي در بدن طرف ديگر درگيري مي‌شود از نظر قانون مرتكب ضرب شده است.

مرز بين زندگي آرام و زندگي پرتشويش به باريكي يك موست. بعضي وقت‌ها براي اين‌كه آرامشت به هم بخورد يك اتفاق ساده كافي است، يك عصبانيت، ‌يك از كوره در رفتن و يك چشم را بستن و به چيزي فكر نكردن. مرز خويشتنداري را كه پشت سر بگذاري آرامشت به هم مي‌خورد حتي پاي خانواده و هر كس كه به نوعي به تو وابسته است هم به ميان مي‌آيد،‌ خودت كه اصلا قرباني اصلي مي‌شوي، هم زندگي آرام را از دست مي‌دهي و هم جان و آبرويت را درست وقتي كه تصميم مي‌گيري براي تخليه ناراحتي و عصبانيتت يكي از مهره‌هاي يك درگيري و نزاع شوي.
شركت در منازعه يعني روي آوردن به ضرب و جرح. يعني دست زدن به جرم عليه اشخاص كه تبعات حقوقي فراواني براي افراد به بار مي‌آورد. ضرب يعني زدن كه از نظر حقوقدانان به صدماتي گفته مي‌شود كه وارد كردن آنها موجب از هم گسيختگي ظاهري نسوج و خونريزي از بدن نمي‌شود. پس كسي كه در يك نزاع شركت مي‌كند و موجب ايجاد كبودي،‌ تورم، پيچ خوردن مفاصل و خون‌مردگي در بدن طرف ديگر درگيري مي‌شود از نظر قانون مرتكب ضرب شده است. ضرب ممكن است با دست يا پا با تمام سنگيني بدن يا با استفاده از ابزاري مثل چوب، آهن يا سنگ اتفاق بيفتد، ‌اما به هر حال ملاك تشخيص وارد كردن صدمه به بدن، آسيب ظاهري بدون خونريزي است. در مقابل، جرح به معني زخم زدن به ديگري به آسيب‌هايي گفته مي‌شود كه با خونريزي ظاهري و بيروني همراه باشد، مثل وقتي كه كسي باعث ايجاد خراشيدگي، بريدگي يا پارگي در بدن فرد ديگري مي شود. پس قطع عضو، سوختگي، شكستگي و بريدگي يا مواردي شبيه اينها جزو انواع جرح به حساب مي‌روند.

جرح عضو عمدي
بيشتر كساني كه با ديگران درگير مي‌شوند شايد حتي به فكرشان نيز نرسد آسيبي كه به آن فرد زده‌اند آنها را جزو مرتكبان جرح عمدي قرار داده است، ‌اما وقتي خشم طغيان مي‌‌كند كمتر كسي است كه به عواقب آن فكر كند، ولي به هر حال نظر قانونگذار در مورد اين دسته از افراد كاملا واضح است. پس اگر شخصي به قصد قطع يا جرح عضو به ديگري صدمه بزند يا حتي قصد اين عمل را نداشته باشد،‌ ولي نوع عملش منجر به قطع يا جرح عضو شود مرتكب عمل عمدي شده است. مثل كسي كه به قصد دور كردن كسي از صحنه درگيري يا ادب كردن او با چاقو به وي صدمه مي‌زند. وقتي چنين افرادي در محضر دادگاه قرار مي‌گيرند اعلام مي‌كنند هيچ قصد قبلي براي قطع يا جرح عضو فرد مصدوم نداشته‌اند، اما قاضي به آنها خواهد گفت اگر چه او چنين قصدي نداشته، اما نوع وسيله‌اي كه از آن براي انجام اين كار استفاده كرده منجر به چنين نتيجه‌اي شده است.
بعضي اوقات نيز اتفاق مي‌افتد فردي كه دست به جرح عمدي زده نه قصد چنين كاري داشته و نه وسيله‌اي كه از آن استفاده كرده يا نوع عملش باعث بروز صدمه شده، بلكه عمل او نسبت به طرف مقابل به واسطه پيري، بيماري، ضعف جسماني يا سن كم مصدوم منجر به قطع يا جرح عضو شده در حالي كه خودش (صدمه زننده) از اين موضوع با خبر بوده است. اگر قاضي تشخيص دهد قطع يا جرح عضو عمدي است مصدوم مي‌تواند تقاضاي قصاص كند كه اگر مجرميت ضارب اثبات شود با رعايت شرايطي قصاص خواهد شد. به اين ترتيب بايد در قصاص بين اعضا تساوي باشد، يعني اگر كسي دست راست ديگري را شكست دست راست او به تقاضاي مصدوم شكسته شود يعني هر عضو در مقابل همان عضو و همان محل در مقابل همان محل. البته در اينجا يك استثنا وجود دارد. به‌اين صورت كه اگر مجرم دست راست نداشته باشد دست چپ او و اگر دست چپ هم نداشته باشد پاي او به جاي دست قصاص مي‌شود، ولي اين قاعده در مورد ساير اعضا مثل گوش و چشم صدق نمي‌كند. 
در مورد قصاص علاوه بر تساوي بين‌محل اعضا بايد آنها را از نظر سالم بودن هم با يكديگر مساوي باشند. براي همين در بعضي جراحت‌ها و سوختگي‌ها يا در مورد شكستگي استخوان‌ها كه ممكن است قصاص موجب مرگ مجرم شود يا بيشتر از صدمه‌اي كه وارد كرده صدمه ببيند به جاي قصاص از او ديه گرفته مي‌شود. در اين ميان گاه اتفاق مي‌افتد يا شاكي از قصاص صرف نظر مي‌كند يا شرط تساوي محقق نمي‌شود كه در اين صورت ضارب به 2 تا 5 سال حبس محكوم مي‌شود. طبق قوانين آيين دادرسي كيفري، اين ميزان حبس با تحقق 4 شرط اتفاق مي‌افتد يعني صدمه وارده موجب نقصان يا شكستن يا از كار افتادن عضو مصدوم شود، صدمه وارده منتهي به مرض دائمي فقدان يا نقص يكي از حواس يا منافع مصدوم شود، صدمه وارده منجر به از بين رفتن عقل مصدوم شود و قاضي تشخيص دهد كه اقدام مجرم باعث اخلال در نظم و امنيت عمومي شده يا موجب شود وي يا ديگران جري و گستاخ شوند. حالا اگر چنين آسيب‌هايي پيش نيامده باشد ولي مجرم هنگام ايجاد صدمه از اسلحه يا چاقو يا ابزاري شبيه اينها استفاده كرده باشد به 3 ماه تا يك‌سال حبس محكوم خواهد شد.

نزاع دسته‌جمعي
اگر در يك درگيري بيش از 2 نفر شركت‌كنند آن وقت آن درگيري به نزاع دسته‌جمعي تبديل مي‌شود كه قوانين و تبعات حقوقي مخصوص به خودش را دارد. در اين موارد قانونگذار براي هر يك از شركت‌كنندگان در منازعه چه آسيب ديده باشند و چه آسيب‌زده باشند مجازات تعيين كرده آن هم به اين علت كه در درگيري شركت كرده‌اند. در اين شرايط در صورتي كه منازعه به نقص عضو منتهي شود هر يك از شركت‌كنندگان به حبس از 6 ماه تا 3 سال محكوم مي‌شوند و اگر منازعه منتهي به ضرب و جرح شود هر يك به 3 ماه تا يك‌سال حبس.
البته در درگيري‌هاي دسته‌جمعي معمولا شركت‌كنندگان در آن بيان مي‌كنند كه قصد ميانجيگري يا دفاع از خود را داشته‌اند كه در هر صورت بايد بتوانند گفته‌هاي خود را ثابت كنند، ولي به هر حال تشخيص اين موضوع با قاضي است و اگر دادگاه تشخيص دهد كه فردي در حال دفاع مشروع از خود بوده است از تمامي مجازات‌هاي مندرج در قانون معاف مي‌شود.

چه دفاعي مشروع است
اثبات دفاع مشروع كار سختي است يعني كار مشكلي است كه فردي در محضر دادگاه بتواند ثابت كند براي دفاع از جان، مال و ناموس خود يا ديگري يا آزادي تن خود يا ديگري در برابر تجاوز يا خطر قريب‌الوقوع مرتكب اعمالي مثل قتل، ضرب و جرح كه ذاتا جرم محسوب مي‌شوند، شده است. ولي به هر‌حال قانون مي‌گويد وقتي دفاع فرد متناسب با تجاوز و خطر باشد و عمل او بيش از حد لازم نباشد، همچنين امكان توسل به ماموران انتظامي بدون وقت ممكن نباشد يا اين كه مداخله آنها در رفع تجاوز يا خطر موثر نباشد، دفاع مشروع به شمار مي‌رود. پس وجود تمام اين شرايط براي احراز دفاع مشروع ضروري است و اگر هر كدام از اين شروط محقق نشود هيچ عمل دفاعي، مشروع تلقي نمي‌شود. در اين ميان توجه به اين نكات نيز مهم است كه دفاع از جان، ناموس، مال يا آزادي تن ديگري هنگامي مشروع تلقي مي‌شود كه او قدرت دفاع نداشته و نياز به كمك داشته باشد.
اين در حالي است كه مقاومت در مقابل ماموران امنيتي و انتظامي هنگامي كه مشغول انجام وظيفه هستند دفاع محسوب نمي‌‌شود، مگر اين كه ثابت شود آنها از حدود وظايفشان خارج شده‌اند و بيم آن مي‌رود كه عملياتشان موجب قتل يا صدمه يا تعرض به ناموس شود كه در اين شرايط دفاع از خود در مقابل ماموران جايز خواهد بود.

نويسنده : مريم خباز


ادامه مطلب
یک شنبه 6 شهریور 1390  - 11:57 PM

در سرزمین اسلامی ما، شاهد عرضه و تبلیغ محصولات شرکت‌هاي صهیونیستی هستیم و صدایی هم از هیچ کجا بلند نمي‌شود و یا اگر ندایی هم به گوش می‌رسد، مقطعی است و هیچ فرهنگسازی عمیقی را در این ارتباط شاهد نیستيم و غافل از اينكه به ازای خرید هر یک قلم کالای صهیونیستی، در واقع هزینه یک گلوله اسرائیلی که به سمت مردم بی‌پناه غزه شلیک می‌شود را پرداخته‌ایم.

به نقل از سرویس جامعه جهان، دی‌ ماه سال ۸۷ بود که دانشجویان کشور در اعتراض به جنایت‌ها و ددمنشی‌های رژیم اشغالگر قدس در غزه، در فرودگاه‌های کشور تحصن کردند، تحصنی که البته در کلام رهبر فرزانه انقلاب نیز مورد تقدیر و تحسین قرار گرفت.

در خلال همین تحصن بود که بحث مبارزه با کالاهای صهیونیستی وارده به کشور توسط دانشجویان به شدت مورد توجه قرار گرفت و در جامعه نیز تسرّی مناسبی یافت.

حتی در برخی شهرهای بزرگ کشور نیز تبلیغات برخی کالاهای صهیونیستی توسط دانشجویان پایین کشیده شد و موج مطلوبی در زمینه تحریم کالاهای وابسته به کمپانی‌های اسرائیلی به راه افتاد.

موج ایجاد شده همچنان ادامه داشت تا اینکه کم کم و به هر دلیلی رو به سردی گرایید.

هم اکنون بیش از دو سال از آن مقطع می‌گذرد و با وجود پیگیری برخی تشکل‌های عدالت‌طلب دانشجویی در زمینه رصد کانال‌های ورود کالاهای صهیونیستی به کشور و هشدارهای متواتر در زمینه توزیع اقلامی از این کالاها در کشور، اما باید اذعان کرد که موج تحریم کالاهای صهیونیستی رو به سردی گراییده است.

در واقع هم اکنون، به راحتی می‌توان برندها و مارک‌های مختلف محصولات مختلف وابسته به کمپانی‌های صهیونیستی را در هر فروشگاهی در سطح کشور یافت و گویی بی‌آنکه هیچ عزمی برای اطلاع‌رسانی در این زمینه و مقاومت در برابر آن وجود داشته باشد!

رژیم اشغالگر قدس در یکی از مهم‌ترین ممرهای درآمد اقتصادی خود، به شرکت‌های چند ملیتی با ماهیت صهیونیستی چشم دوخته است و شرکت‌هایی که اگرچه مرکزیتی در خارج از سرزمین‌های اشغالی دارند و در شاکله آنها نیز چندان رنگ و بوی صهیونیستی به چشم نمی‌خورد، اما اصلیتی اسرائیلی دارند و سردمداران واقعی آنها نیز منافع این شرکت‌ها را فقط و فقط برای صهیونیست‌ها می‌خواهند.

حال چگونه است که در سرزمین اسلامی ما، باید شاهد عرضه و تبلیغ و ترویج محصولات این شرکت‌ها در بازارها باشیم و صدایی هم از هیچ کجا بلند نشود و یا اگر ندایی هم به گوش می‌رسد، مقطعی باشد و هیچ فرهنگسازی عمیقی را در این ارتباط شاهد نباشیم.

و قضاوت منصفانه این است که اذعان کنیم شاید در میان مسئولان امر و دستگاه‌های متولی و ناظر، عزم جدی در این راستا وجود ندارد و یا اگر هم عزمی هست تا آن اندازه کمرنگ است که قوتی برای عرض اندامش در مقابل هجمه کالاهای صهیونیستی به داخل کشور باقی نمی‌ماند.

و البته این در حالی است که حتی رهبر فرزانه انقلاب نیز بر مصرف کالای ایرانی تأکیدات ویژه‌ای را مطرح کرده‌اند.

با همه این اوصاف اما باید دانست که مولفه اصلی در پروژه مبارزه با کالاهای صهیونیستی خود ما هستیم و در واقع این مردم‌اند که می توانند با تحریم و نخریدن این کالاها، پاسخی دندانشکن به طمع ورزان اقتصادی صهیونیست بدهند.

و اگر یکایک ما بدانیم که به ازای خرید هر یک قلم کالای صهیونیستی، در واقع هزینه یک گلوله اسرائیلی که به سمت مردم بی‌پناه غزه شلیک می‌شود را پرداخته‌ایم؛ حتماً به گونه دیگری با کالاهای صهیونیستی تعامل خواهیم کرد.


ادامه مطلب
شنبه 5 شهریور 1390  - 4:39 PM

فصل چهارم کاوش در تپه مادآباد منجر به کشف بقایای چند واحد مسکونی و سفال‌های منقوش شبه پیش از تاریخ در لایه‌های مختلف آن ساختار شد.

به نقل از روابط عمومي پژوهشگاه سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري؛ احمد علی اسدی یکی از دو سرپرست کاوش آموزشي دانشجويان رشته باستان‌شناسي در محوطه باستانی مادآباد اهمیت این محوطه باستانی را برخورداری از نوعی سفال موسوم به شبه پیش از تاریخی منقوش عنوان کرد و اظهار داشت: اين سفال‌ها كه در دوره اسلامي و بين سده‌هايي 4 تا 10 ه.ق توليد مي­شده‌اند از نظر نقوش و همچنين تكنيك ساخت، داراي شباهت‌هاي بسیاری با سفال‌هايي پيش از تاريخي منقوش هستند.
وی از شناسایی بقاياي چند واحد مسكوني ساخته شده با معماري خشتي در این کاوش خبر داد و افزود: در لايه‌هاي مختلف مربوط به اين ساختارها، سفال‌هاي منقوش شبه پیش از تاریخ نيز يافت شده است.
سرپرست تیم کاوش در مادآباد با اشاره به اینکه به طور عموم اينگونه سفال‌ها با توجه به مكان‌هايي كه در آنجا يافت شده‌اند به گروه‌هايي كوچ­رو و غير يكجانشين نسبت داده شده، ادامه داد: کشف این نوع سفال‌ها در بقایای معماری در مادآباد نشانگر اين است كه حداقل در ناحيه فارس توليدكنندگان سفال شبه پيش از تاريخ، مردماني يكجانشين و غيركوچ­رو بايد در نظر گرفته شوند.
اسدی اظهار داشت: نتايج مقدماتي این كاوش نشانگر حداقل سه مرحله استقراري در تپه مادآباد است كه به احتمال بيانگر بيش از دو سده سكونت به شمار مي­رود.
وی تصریح کرد: به احتمال بسیار اين سكونت در سده‌هاي پنجم و ششم «ه.ق»، يعني پس از متروك شدن شهر استخر رخ داده است.
وی از شناسایی سفال‌هاي نوع قالب‌زده شهر استخر همراه با سفال‌هاي منقوش شبه پيش از تاريخ در لايه‌هاي كاوش خبر داد و گفت: اين موضوع داراي اهميت بوده و بيانگر نكات قابل توجه­اي از ارتباطات بين محوطه شهر استخر و سكونت‌گاهي پيراموني آن از جمله تپه مادآباد است.
این باستان‌شناس گفت: اميد است كه پس از پايان مطالعات دقيق بر روي اطلاعات به دست آمده از كاوش و همچنين آزمايش نمونه‌هاي كربن 14، شناخت روشن و دقيقي در مورد فرهنگ توليد سفال‌هاي منقوش شبه پيش از تاريخي و همچنين گاهنگاري دقيق محوطه مادآباد به دست آيد.
کاوش اخیر در محوطه باستانی مادآباد آموزشی بوده و به سرپرستی احمدعلی اسدی با همکاری پژوهشکده باستان‌شناسی و دانشگاه آزاد اسلامی مرودشت انجام شده است.
محوطه باستانی مادآباد که امروزه با گسترش شهر مرودشت در حاشیه شمال شرق این شهر و در ميان مجتمع­هاي آپارتماني صدف و بلوار 60 متري اين شهر و در فاصله کمتر از 10 کیلومتری محوطه میراث جهانی تخت جمشید واقع شده است، وسعتی در حدود شش هکتار با طول 150 متر و عرض 100 متر، با حداکثر ارتفاع سه متر از سطح زمین‌های اطراف قرار گرفته است.
تپه در گذشته بزرگتر بوده و به مرور زمان بر اثر گسترش فعاليت‌هاي ساختمان­سازي از ابعاد آن كاسته شده است.
این محوطه در 18 آذر ماه سال 1354 با شماره 1256 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.


ادامه مطلب
شنبه 5 شهریور 1390  - 4:30 PM

شبكه خبري "دويچه‌وله" طي گزارشي اقدام به معرفي اعضاي خانواده ديكتاتور ليبي و ارائه اطلاعات درباره ثروت و دارايي‌هاي عظيم آن‌ها كرد.

شبكه خبري "دويچه‌وله" طي گزارشي تحت عنوان "اعضاي خانواده قذافي و ثروت عظيم آنها" نوشت: مخالفان "معمر قذافي" دارايي ديکتاتور ليبي را بيش از 100 ميليارد يورو ارزيابي مي‌کنند.

گفته مي‌شود بيشتر اين دارايي در خارج از کشور سرمايه‌گذاري شده که رقم دقيق و موثقي در اين زمينه در دست نيست.

بر اساس اين گزارش، ثروت 100 ميليارد يورويي معمر قذافي، ديکتاتور ليبي با احتساب صندوق‌هاي دولتي‌ است که به وسيله افراد خانواده او سرپرستي مي‌شوند و گفته مي‌شود که قذافي و فرزندانش بخشي از اين بودجه عظيم را به ساخت‌و‌ساز مسکن‌هاي زيبا و لوکس اختصاص داده‌اند.

بر مبناي تحريم‌هاي اخير سازمان ملل و اتحاديه اروپا عليه مقامات ليبي، حدود 40 ميليارد يورو حساب‌هاي بانکي افراد خانواده قذافي در کشورهاي مختلف جهان ضبط شده است و گفته مي‌شود که از اين مبلغ 22 ميليارد يورو در بانک‌هاي آمريکا و 7.2 ميليارد يورو نيز در بانک‌هاي آلمان موجود است.

تاکنون قذافي پرقدرت‌ترين طايفه ليبي بوده است. معمر قذافي، رهبر اين طايفه فرزندانش را در پست‌هاي کليدي کشور قرار داده بود.
 
او در سال 1970 دومين ازدواج خود را با "سوفيا فرکاش" که يک پرستار بيمارستان بود، جشن گرفت. قذافي از همسر دومش هفت فرزند دارد و از همسر اول خود نيز در دوران کوتاه زندگي داراي يک پسر شده است.

فرزندان ديکتاتور ليبي چه مي‌کنند؟

"محمد قذافي"

محمد قذافي پسر ارشد ديکتاتور ليبي است. او در سال 1970 به دنيا آمد.

محمد روز يکشنبه گذشته (30 مرداد / 21 آگوست) توسط مخالفان دولتي دستگير شد و در حصر خانگي به سر مي‌برد.

وي در مصاحبه‌ تلفني با شبکه‌ تلويزيوني الجزيره گفت كه مخالفان خانه او را محاصره کرده‌اند و به او قول داده‌اند که امنيتش را تأمين مي‌کنند و او نيز شرايط مخالفان را پذيرفته است.

محمد القذافي، متولد 1970 ميلادي است. او که تحصيلاتش را در رشته دانشگاهي كامپيوتر به پايان رسانده، در گذشته سرپرستي اداره دولتي پست ليبي را به عهده داشت.

فرزند ارشد قذافي صاحب دو شبکه عرضه‌ تلفن همراه و رئيس کميته ملي المپيک در ليبي است. او تنها فرزند معمر قذافي از همسر اول است؛ ازدواجي که مدت آن بسيار کوتاه بود و در سال 1969 پس از شش ماه به طلاق انجاميد.
 
"سيف الاسلام قذافي"

سيف‌الاسلام قذافي متولد سال 1972 ميلادي است. او در جريان جنگ داخلي در ليبي خواستار مبارزه با مخالفان دولت شد و از مردم خواست تسليم مخالفان نشوند.

دادگاه بين‌المللي کيفري در لاهه از دولت ليبي تقاضاي تحويل سيف‌الاسلام به اين دادگاه را کرده است. او متهم به جنايات جنگي است.

از سيف‌الاسلام به عنوان جانشين معمر قذافي، ديکتاتور ليبي نام برده مي‌شود. او در دانشگاه‌هاي طرابلس، وين و لندن در رشته راه و ساختمان و اقتصاد درس خوانده است و رياست شرکت‌هاي اقتصادي متعددي را بر عهده داشته است.

سيف‌الله همچنين از سال 1999 بنياد قذافي در امر توسعه را رهبري مي‌کرد. اين بنياد در سطح جهاني فعال بوده است.
 
"ساعدي قذافي"
ساعدي قذافي متولد 1973 ميلادي است و گفته ‌مي‌شد كه وي به همراه برادرش سيف‌الاسلام در روز يکشنبه (30 مرداد / 21 آگوست) در يک منطقه گردشگري در غرب ليبي توسط مخالفان دولتي دستگير شده است، اما سيف‌الاسلام در انظار حاضر شد و هوادارانش را به مقاومت فراخواند.

ساعدي آکادمي ‌نظامي ‌ليبي را گذرانده و مانند پدرش به درجه سرهنگي رسيده است.

او پس از آن که به عنوان فرمانده با گروهي اسلام‌گرا مبارزه کرد، در سال 2003 به عنوان فوتباليست حرفه‌اي به ايتاليا رفت.

در پي آن، ساعدي عضو باشگاه‌هاي مختلف ايتاليا شد، اما بازي‌هاي بسيار اندکي کرد و پس از وارد آمدن اتهام دوپينگ، از فوتبال حرفه‌اي جدا شد و به کشورش بازگشت و رئيس فدراسيون فوتبال ليبي شد.

گفته مي‌شود ساعدي قذافي نيز از سوي مخالفان قذافي دستگير شده است.
 
"معتصم بالله قذافي"

معتصم بالله قذافي، متولد 1975 ميلادي، آموزش نظامي ‌خود را در ليبي و مصر گذرانده است.
 
او پس از اختلاف با پدرش به طور موقت به مصر فرار کرد و پس از مدتي اجازه بازگشت يافت و فرمانده پرنفوذ گارد رياست جمهوري شد.

در سال‌هاي اخير چندين بار از طرف پدرش مأموريت‌هاي حساس سياسي و ديپلماتيک را عهده‌دار بوده است.
 
"عايشه قذافي"

عايشه قذافي متولد 1976 و تنها دختر ديکتاتور ليبي است. او به‌ عنوان حقوقدان و وکيل دادگستري تحصيلاتش را در طرابلس و پاريس به پايان رسانده است.

عايشه قذافي در جريان محاکمات صدام حسين، ديکتاتور پيشين عراق يکي از وکلاي وي بود.
 
"هانيبال قذافي"

هانيبال قذافي متولد 1977 و فارغ‌التحصيل آكادمي نظامي در ليبي است. او به خاطر زندگي پرتجمل و عياشي‌هايش و همچنين به خاطر زورگويي‌هاي متعددش مشهور است.

گفته مي‌شود که او در سال 2005 يکي از دوستانش را در هتلي در پاريس کتک زده است.
 
قوه قضائيه سوئيس نيز در سال 2008 او را به جرم اذيت و آزار کارکنان خانه‌اش دستگير کرد. او در سياست کشورش نقشي نداشته است.
 
"سيف‌العرب قذافي"

در مورد سيف‌العرب قذافي اطلاعات زيادي در دست نيست.

سخنگوي دولت ليبي اعلام کرد که او در پي حملات هواپيماهاي ناتو در اول ماه مه سال 2011 کشته شده است.

او در زمان مرگ 22 ساله بوده است. البته هنوز مرجعي مستقل مرگ او را تدييد نکرده است.

گفته مي‌شود که سيف‌العرب در شهر مونيخ آلمان تحصيل کرده و چندين بار توسط پليس اين شهر از جمله به دليل زد و خورد بازداشت شده است.
 
"خميس قذافي"

خميس قذافي سال 1980 و فرمانده گارد ويژه‌اي در ليبي است؛ گاردي که عليه مخالفان ليبي مي‌جنگد.

در بيستم مارس سال جاري مخالفان اعلام کردند که در پي حمله به سکونت‌گاه قذافي در طرابلس، خميس قذافي کشته شده است.

اما دولت ليبي اين خبر را تکذيب کرده است.


ادامه مطلب
شنبه 5 شهریور 1390  - 4:29 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 156

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6270414
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی