مشاهیر ایران و جهان

راسخون راسخون راسخون
انجمن ها انجمن ها انجمن ها
گالری تصاویر گالری تصاویر گالری تصاویر
وبلاگ وبلاگ وبلاگ
چندرسانه ای چندرسانه ای چندرسانه ای

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : ایران در عهد باستان

یزدگرد سه پسر به جاى گذاشت: شاهپور و رهرام (بهرام) و نرسى. شاهپور را پدر به پادشاهى بخشى از ارمنستان كه از آن ایران بود برگمارد. ورهرام در نزد منذرین نعمان امیرعرب در حیره كه خراجگذار شاهنشاه ایران بود پرورده مى‏شد و به گفته‏ى طبرى او را از كودكى بدانجا فرستاده بودند، تا در هواى خوش حیره پرورش یابد. بهرام از حیث حركات و سكنات شباهت زیادى به عرب پیدا كرده بود. گویا اقامت طولانى این شاهزاده در كشور حیره در حكم تبعیدى بوده است كه در نتیجه‏ى اختلاف نظر بین یزدگرد و آن فرزند پیش آمده بود. مورخان نوشته‏اند كه بهرام در كشور حیره در قصر خورنق، كه بناى آن را به نعمان لخمى به دست معمارى سنمار نام نسبت داده‏اند، مى‏زیست. و مربى او منذر پسر نعمان بود. این منذر از جانب یزدگرد ملقب به «رام اوزود یزدگرد» یعنى رام افزود یزدگرد، كسى كه شادى یزدگرد را مى‏افزاید؛ و نیز لقب مهشت یعنى اعظم بود. اما نرسى پسر سوم یزدگرد كه از زن یهودى او بود، ظاهراً در زمان مرگ پدرش صغیر بوده است. زیرا بهرام هم در آن تاریخ بیش از بیست سال نداشته است. پس از مرگ اسرارآمیز یزدگرد بزرگان و موبدان كه از رفتار او در هنگام حیاتش راضى نبودند بر آن شدند تا همه پسران یزدگرد را از پادشاهى محروم كنند از این بزرگان نام و ستهم سپهبد بابل (كشور سواد) ملقب به هزا رفت، یزد گشنسب پاذكسبان، پرك از تخمه‏ى مهران، گودرز دبیر لشگر، گشنسب آذرویش ناظر مالیات ارضى، پناه خسرو روانگان دبیر (مدیر امور خیرات اموات) در كتاب اخبارالطوال دینورى دیده مى‏شود. با وجود آنكه یزدگرد بهرام را به سمت ولیعهدى خود تعیین كرده بود، پس از شنیدن خبر مرگ پدر شاهپور پادشاه ارمنستان براى گرفتن تاج و تخت به تیسفون شتافت، ولى بزرگان ایران او را گرفته كشتند و به جاى او خسرونامى را كه منسوب به شعبه‏اى از دودمان ساسانى بود بر تخت نشاندند. در این زمان بهرام از كشور دور بود، و در حیره مى‏زیست، از پرورنده‏ى خود منذر براى گرفتن تخت شاهى یارى خواست، منذر كه دو فوج سوار: یكى بنام دو سر از اعراب تنوخ و دیگرى كه مركب از افراد ایرانى بود و سفید رخشان نامیده مى‏شد نیرویى به سردارى پسرش نعمان با بهرام همراه كرد آنان را به سوى تیسفون فرستاد. بزرگان ایران به وحشت افتاده با بهرام و منذر به گفتگو پرداختند، عاقبت خسرو از سلطنت خلع و بهرام به پادشاهى نشست. بنا به روایات ایرانى كه به افسانه آمیخته است، بهرام نخست وعده داد كه بدیهاى پدرش یزدگرد را جبران كند و یكسال به عنوان آزمایش سلطنت نماید و سپس انتخاب پادشاه را به خواست خداوندى واگذار كند؛ یعنى تاج و قباى پادشاهى را در میان دو شیر گرسنه بگذارند. خسرو از گذراندن این امتحان سرباز زد. بهرام به میدان رفت و شیران را بكشت و تاج شاهى را بر سر نهاد. ظاهراً این افسانه را از آن جهت بایستى اختراع كرده باشند، تا این حادثه شرم‏آور را بپوشانند، كه سپاهى حقیر از عرب توانسته است تصمیم بزرگان ایران را به هم زده پادشاهى را كه مردود بزرگان بوده به تخت نشاند. بهرام پنجم از پادشاهان محبوب ساسانى است. وى نسبت به همه كس نیكى روا مى‏داشت، و قسمتى از مالیات اراضى را به مؤدیان بخشید. داستانهاى بسیارى درباره‏ى جنگاورى و عشقبازیهاى او در ادبیات فارسى و عرب آمده است كه نمونه‏اى از آن هفت‏پیكر نظامى گنجوى است. این داستانها نه فقط در ادبیات بلكه در نقاشى ایران هم رواج یافته است، و قرنهاى متمادى موضوع نقش پرده‏هاى نقاشى و قالیها و انواع منسوجات گردیده است. در تواریخ آمده كه بهرام پادشاهى خوشگذران بود و دوست داشت كه مردم هم در روزگار او به خوشى و شادمانى بگذرانند. نوشته‏اند كه او به چندین زبان سخن مى‏گفت و حتى به عربى هم شعر مى‏سرود و به موسیقى علاقه‏ى بسیار داشت، بنا به یكى از داستانهاى مشهور، این پادشاه گروهى از لوریان را كه اجداد فیوج فعلى هستند از هند، به ایران خواند تا مردم عوام از لذتهاى موسیقى بى‏بهره نمانند. طبع سركش و بى‏آرام او باعث شد كه او را ملقب به «گور» كردند. بعد این تسمیه را مربوط به این واقعه‏اى دانستند كه روزى در شكار به یك تیر گورخر و شیرى را كه بر پشت او جسته بود به هم دوخت. مورخان عهد ساسانى بهرام را از لحاظ شهوترانى و اسراف در ولخرجى و بى‏توجهى به امور كشور مورد ملامت قرار داده‏اند: ظاهراً این ایراد وارد است. زیرا او زمام امور را به بزرگان دولت واگذار كرد و مطبوع و محبوب نجبا و روحانیون شد شاید قسمتى از شهرت عظیم او مربوط به همین محبوبیت او نزد بزرگان باشد. وزرگ فرمذار (صدراعظم) آن زمان مهر نرسه پسر ورازگ بود كه لقب هزار بندگ (خداوند هزاربنده) داشت. وى از دو دهان سپندیاذ بود كه یكى از هفت خاندان برگزیده‏ى ایرانى بشمار مى‏رفتند. مورخان عرب او را مردى هوشمند و دانا شمرده‏اند، ولى نویسندگان عیسوى از او با نفرت یاد مى‏كنند، پیداست كه وى زردشتى متعصبى بوده و نسبت به مسیحیان سختگیرى روا مى‏داشته است. وى مردى آبادگر بوده در زمینهاى وسیعى كه در بخشهاى اردشیر خوره و شاپور پارس داشت كاخهاى بسیار بنا كرد و آتشگاهى ساخت كه به نام او مهرنرسیان خوانده شد. و در نزدیكى زادگاه خود آبروان، در ناحیه‏ى اردشیر خوره، چهاردیه با آتشگاه بنا كرد: یكى براى خودش و سه تا دیگر را براى هر یك از سه پسرش: زروانداذ، ماه گشنسب و كاردار اختصاص داد، كه ظاهراً تا روزگار طبرى هنوز آباد بوده است. در كنار راه كاروانى كه شیراز را به دارابگرد و بندرعباس مى‏پیوندند، ویرانه‏ى كاخى پیداست كه سروستان نام دارد. هرتسفلد حدس مى‏زند كه آن از بناهاى مهرنرسى باشد. سه پسر مهرنرسى در روزگار پدرشان داراى مشاغلى بزرگ بودند. چنانكه زروانداذ هیربدان هیربذ، ماه گشنسب ملقب به واستریوشان سالار و در حكم مدیر كل امور مالى كشور، و كاردار ارتیشتاران سالاریا فرمانده كل قوا بود. وضع عیسویان در زمان بهرام پنجم خوب نبود و به طور كلى از اواخر سلطنت یزدگرد اول به طورى كه نوشتیم بر اثر وقاحت عیسویان سیاست ملایم دولت ایران نسبت به ایشان تغییر یافت. به طورى كه پس از بر تخت نشستن بهرام سكنه‏ى عیسوى ولایات مجاور مرزهاى غربى دسته‏دسته به كشور روم مى‏گریختند. مهر شاهپور قبایل عرب را بر ضد آنان تحریك كرد و بسیارى از عیسویان را به كشتن داد. پس از مرگ شاهپور برادر بهرام پنجم كه پادشاه ارمنستان و فرمانبردار دولت ایران بود. آرتاشس Artashes (اردشیر) اشكانى پسر ورام‏شاپوه مدت ده سال بر بر تخت ارمنستان نشست. سپس به دست بهرام پنجم از حكومت بركنار شد و از آن پس ارمنستان یكى از ایالات ایران به شمار آمد. و یكى از بزرگزادگان ایران به نام ویه مهر شاهپور به مرزبانى آنجا برگزیده شد. جنگ با روم. جهت این جنگ را مورخان آزار مسیحیان مقیم ایران دانسته‏اند كه از بدرفتارى ایرانیان به روم مى‏گریختند. بهرام از تئودوس امپراطور روم استرداد آنان را خواست. چون او از پس دادن ایشان سرباز زد بهرام فرمان داد كارگران رومى را كه در معادن طلا و نقره‏ى ایران كار مى‏كردند حبس و اموال رومیان را توقیف كنند. سپس جنگ آغاز شد (421 -420 م). فرماندهى سپاه ایران با مهر نرسى بود. رومیان به سردارى آردابوریوس Ardaburius از دجله گذشته به بین‏النهرین حمله آوردند. سپس به محاصره‏ى نصیبین پرداختند، ولى چون بهرام به شخصه به میدان محار بشتافت، رومیان دست از محاصره كشیده عقب نشستند. سپس بهرام تئودوسى پولیس Theodosipolis را كه اكنون ارزروم نام دارد، محاصره كرد. اما یونومیوس Eunomius اسقف شهر از دفاع فروگذار نكرد، و مدافعین را به دفاع تشجیع مى‏كرد، و حتى منجنیق بزرگى تعبیه كرده و یكى از شاهزادگان را با سنگى به دست خود كشت. بالاخره بهرام به پروكوپیوس سردار رومى پیغام داد كه هر كدام از طرفین پهلوانى به میدان بفرستند و پهلوان هر كدام از دو طرف مغلوب شد آن طرف جنگ را برده است اتفاقا پهلوان رومى فاتح شد و بهرام طبق قولى كه داده بود دست از جنگ كشید و در سال 422 م صلحى بین دو دولت امضاء شد كه به موجب آن ایرانیان در كشور خود به مسیحیان آزادى مذهب دادند و نظیر همین آزادى را هم رومیان درباره‏ى زرتشتیان مقیم بیزانس قائل شدند. به قول گیبون مورخ انگلیسى اسقف شهر آمد كه آگاسیون نام داشت تمام ظروف طلا و نقره‏ى كلیساى حوزه‏ى خود را آب كرده و فروخت، و از پول آن هزار تن اسیر ایرانى را بازخرید و براى نشان دادن حسن نیت و انسان دوستى از بند آزاد كرده، به نزد بهرام فرستاد. بر اثر این صلح موافقت نامه‏ى بین ایران و روم كه از زمان شاپور سوم براى حفظ دربند قفقاز در مقابل هجوم وحشى‏ها بسته بود تجدید شد، و ایران مأمور حفظ دربند قفقاز گردید؛ و بنا شد كما فى‏السابق دولت روم پرداخت قسمتى از مخارج آن را تعهد كند. در زمان بهرام مسأله‏ى مسیحیان ایران حل شد. بر اثر اختلافى كه بین مسیحیان افتاد دادیشوع كه در 471 م به مقام جاثلیقى انتخاب شده و در دفاع از خراسان بر ضد اقوام وحشى به شاهنشاه خدماتى كرده بود، در مجمعى كه از كشیشان تشكیل داد كلیساى ایران را از تابعیت بیزانس جدا كرده مستقل ساخت بدین وجه به سوءظنى كه نسبت به ایرانیان مسیحى در متهم ساختن ایشان به جاسوسى روم مى‏رفت خاتمه داده شد. نبرد بهرام با هونها- از حوادث زمان بهرام هجوم هیاطله یا هونهاى سفید از مشرق به ایران است، این قوم در 425 میلادى از جیحون گذشته به ایران حمله كردند، بهرام به ظاهر چنین وانمود كرد كه از هجوم هیاطله خود را باخته است. وى با قواى كوچكى به قصد شكار بیرون شد، و به طرف آذربایجان رفت لكن خود را از راه البرز و طبرستان به خراسان رسانید و حركت خود را از نظرها مخفى داشت چنانكه شبها راه مى‏پیمود و روزها نهان مى‏شد، چون دشمن غافلگیر شد، یكباره بر سر او تاخت و به سپاه هونها در مرزهاى شرقى شبیخون زد، در این جنگ خاقان هونها كشته شد و زن او اسیر گشت و غنایم بسیارى به دست ایران افتاد. گویند كه تاج خاقان كه جزو غنایم جنگى بود زینت آتشكده‏ى آذر گشنسب در شهر شیز آذربایجان شد. در غیاب بهرام برادرش نرسى نیابت سلطنت ایران را داشت و پس از پیروزى بر خاقان نرسى به حكومت خراسان گمارده شد. مرگ بهرام بهرام پنجم در 438 یا 439 م به عقیده‏ى فردوسى به مرگ طبیعى درگذشت، ولى غالب مورخان اسلامى مرگ افسانه‏آمیز او را بر اثر شكار گورخر و با اسب فرورفتن در باتلاقى در میان اصفهان و شیراز دانسته‏اند. خیام گوید: بهرام كه گور مى‏گرفتى همه عمر دیدى كه چگونه گور بهرام گرفت ممكن است وفات پیروز كه در گودالى افتاد سبب جعل این افسانه بوده، و همچنین شباهت دو كلمه‏ى گور به معنى قبر و گور به معنى گورخر كه لقب بهرام بود در ظهور این افسانه دخالت داشته باشد. همه‏ى سكه‏هاى بهرام خشن و بدریخت است. و عموماً این عبارت بر آنها ضرب شاه: «مزدیسن بگ و رهران ملكا». سر بهرام در جلو و عقب تاجى دندانه‏دار دارد. و میان جلو و عقب یك هلال و یك دایره است كه علامت ماه و آفتاب مى‏باشد. مشهور به بهرام گور، پانزدهیمن پادشاه سلسله ساسانى (جل. 421- ف. 438 م.). وى در دربار منذز از پادشاهان عرب تربیت شد و به طورى كه مشهور است تاج سلطنت را از میان دو شیر ربود. این پادشاه تمامى ارمنستان را ضمیمه ایران ساخت و در ممالك تابعه آزادى مذهب داد. (س پنجم م)، شاعر. وى از پادشاهان ساسانى و معروف به بهرام پنجم بود. از زندگى پر از تنعم و جنگاوریها و خوشگذرانیهاى او داستانهاى بسیار در كتابهاى عربى و فارسى گرد آمده كه قسمت بزرگى از آنها از كتب پهلوى نقل شده است. انتساب شعر عربى و یك بیت فارسى سرو دست شكسته به او هم، مثل رفتن به حیره و فراگرفته زبان عربى از قبیل افسانه‏هاست.[1]

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع :

اردشير مجرد تاكستاني متولد ۱۳۲۸ در استان گيلان است ؛ متولد شهر رشت . اردشير مجرد تاكستاني بعد از پايان تحصيلات ابتدايي با توجه به گرايش هاي دروني و استعداد و توانايي ذاتي اش، راه هنر را در پيش مي گيرد و به هنرستان هنرهاي تجسمي مي رود. او نگارگري را گرچه نزد ناصر استاد محمود ، معيري عباس مقيمي ، ابوطالب محمد ،محمود فرشچيان و...آموخته ،اما استاد حقيقي او همانا آثار و ميراث نگارگري استادان قديم اين هنر متعالي بوده است، چه؛ اردشير مجرد تاكستاني با اشتياق فراوان آموختن و با ميل باطني پرداختن به تحقيق ،از اين گنجينه غني بهره هاي فراوان برده و از آن بسيار آموخته است.و حاصل همين آموختن ها و پرداختن ها بوده كه اردشير مجرد تاكستاني را از تمامي هم نسلان خويش در زمينه هنر نگارگري جدا كرده و از او هنرمندي محقق و پژوهنده اي ارزنده در زمينه هنر عميق و ريشه دار نگارگري و تذهيب و تشعير ايراني ساخته است. خوشبختانه حاصل پژوهش هاي او در اين زمينه ها در طول ساليان گذشته به صورت آثار آموزشي و پژوهشي فرصت انتشار يافته اند. «شيوه تذهيب» يكي از اين آثار است.گروه : هنررشته : نگارگريگرايش : تذهيب و تشعيرتحصيلات رسمي و حرفه اي : اردشيرمجرد تاكستاني درسال 1347 به توصيه برادرش وارد هنرستان نقاشي شران شد و از آنجايي كه به نقاشي سنتي علاقمند بود بيشتر به اين رشته پرداخت . او درسال 1351 از هنر ستان فارغ التحصيل شده و پس از آن به صورت آزاد به نقاشي پرداخته است .استادان و مربيان : اردشير مجرد تاكستاني درسن 18سالگي فراگيري نقاشي سنتي ايراني رانزد برادرش آغازكرد . او وقتي وارد هنرستان شد ابتدا 4 ماه شاگرد استاد ابوطالب مقيمي تبريزي بود و پس از فوت او به شاگردي استاد عباس معيري درآمد . يكسال و نيم نزد او آموزش ديد و بعد تا پايان سال1351 شاگرد استاد محمود فرشچيان بود . وي بعدا از راهنمايي هاي استاداني چون استاد علي مطيع و استاد جبار بيك و استاد سوس بادي و استاد الطافي و محمود فرشچيان سود برده است .وقايع ميانسالي : اردشير مجرد تاكستاني همچنان كه به كهنگي ها و ميراث كهن فرهنگي ايران مي انديشد،دغدغه هاي امروزي در حاشيه پيرامون اين هنر مانده از گذشته را نيز از ياد نبرده است.چند سال پيش، او بخشي از اين نگراني ها را درحاشيه دوسالانه نگارگري،در قالب يادداشتي به روزنامه ايران سپرد و گوشه اي از نگاه انتقادي اش به جريان هاي پشت پرده اين هنر را با صفا و صداقتي كه از هنرش آموخته بود، با مخاطبان نيز در ميان گذاشت: «از نخستين دوسالانه، خاطره اي را به خاطرم آورد، تلخ و فراموش نشدني. بخاطرم آمد، در دوسالانه اول، بنده ناقابل هم داور بودم و بسيار خوشحال از اينكه مي توانم خدمتي انجام دهم و دلهايي را شاد سازم، دليل اين شادي آن بود كه، هميشه حق خودم ضايع شده بود، دلم مي خواست در اين فرصت قضاوتي جانانه داشته باشم هر چند كه علاقه مند بودم بدون داوري تمامي آثار به نمايش گذاشته شود ولي، چاره اي جز همراهي با ديگران را نداشتم. وقتي آثار همگي فرستاده شد، قرار شد استادان را دعوت كنند تا آثار فرستاده شده را مورد داوري قراردهند. يك عده مسئول انتخاب آثار و عده اي براي جدا كردن بهترين ها! در آنجا بود كه فهميدم مانند اين كه مسابقه دوو ميداني شروع شده نه قضاوت آثار. بدون اين كه به زحماتي كه ديگران در شهرستانها، بدون امكانات كشيده اند دقت داشته باشند، فقط براي اول، دوم و سوم كردن شاگردان خود از يكديگر سبقت مي گرفتند، منظره اي بسيار نامناسب و البته به ياد ماندني! به هر حال به اين نتيجه رسيدم كه كاري از من ساخته نيست و بسيار اشتباه كردم كه داخل اين معركه شدم. ناگفته نماند، آثار فرستاده شده خوب بود و بعضي از آنها در حد بسيار عالي مي نمود. جاهل فراز مسند و عالم برون در جويد به حيله راه و به دربان نمي رسد. هر چه از جوانمردي و مردانگي، عشق و محبت، هنر و دوستي نصيحت كرديم نتيجه نداد كه نداد. به هر حال سرتان را درد نياورم در نمايشگاه هاي بعد برخي شركت نكردند، بنده هم به همين ترتيب در پنجمين دوسالانه هم شركت نكردم، اثري در موزه بود كه هديه كرده بودم، آن را به نمايش گذاردند. در پنجمين نمايشگاه دوسالانه مينياتور برخي از آثار كه قبلاً با نام ديگري در كتاب سالهاي قبل به چاپ رسيده، به نام شخص ديگري به نمايش گذاشته شده است. به گفته برخي از داوران بعضي از آثار در موقع داوري وجود نداشت، ولي به معرض نمايش درآمد! برخي از آثار بطور كلي قلم استادان است نه شاگردها و معلوم است مانند سابق توافقي در بين بوده است مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : اردشير مجرد تاكستاني سالهاي استادي هنرستان پسران ودختران را دررشته نقاشي به عهده داشت . او درحال حاضر اين رشته را درهنر ستان دختران تدريس مي كند. - سرپرست كارگاه هنري مينياتور وتذهيب موزه شهدا - از داوران نخستين دوسالانه نگارگري ايران فعاليتهاي آموزشي : - تدريس مينياتور در هنرستانهاي گرافيك - تدريس در دانشگاه تهران ازسالهاي ۱۳۵۴ تا ۱۳۶۱ - چاپ مقالاتي در زمينه ابروباد در دايرة المعارف بزرگ اسلامي و تاريخچه تذهيب در دايرة المعارف بزرگ شيعه سرپرست كارگاه مرمت و صحافي سنتي نسخه هاي خطي و نفيس آستانه مقدسه حضرت معصومه (س) از ديگر فعاليتهاي اموزشي وي ميتوان نام برد ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : اردشير مجرد تاكستاني گرچه سالهاست از تهران دور شده و در شهر قم به بهانه پذيرش سرپرستي كارگاه مرمت و صحافي سنتي نسخه هاي خطي و نفيس آستانه حضرت معصومه (س)، به گوشه عزلت نشسته است ،اما در آن شهر و ديار نيز، به جد جهد، عرصه علم و عمل را با هم در آميخته و به خلق و تأليف آثار ارزنده در هنر ديرپاي نگارگري پرداخته است.آرا و گرايشهاي خاص : اردشير مجرد تاكستاني اما در اين حوزه دست به ابداعات و طرح هاي تازه زده و هنر تشعير و تذهيب را با هم در آميخته است: «در زمينه آثار تذهيب، عقيده ام بر اين بود كه بايد فرمي به آن بدهم تا به صورت مستقل به يك تابلوي هنري تبديل شود. چون تذهيب از قديم الايام غالباً در كنار كتاب آرايي و كتابت به كار برده مي شود و تا زماني كه چنين است، اصطلاحاتي مانند ترنج، لچك، واگيره، شمس و... دارد. اين اصطلاحات در جاهاي مختلفي كه لازم باشد، استفاده مي شوند. حال من سعي كرده ام با طراحي قوي تر، تذهيب و تشعير را توأم كنم تا اين دو هر كدام به طور مستقل يك تابلو باشند.» تاكستاني درباره هنر نگارگري ديدگاه هاي ارزنده اي دارد كه حاصل نگاه نظري و تجربه عملي مستمر او در اين حوزه است:« ما اين نوع نقاشي، حجم سازي و مجسمه سازي را قبل از دوره ساساني و قبل از دوره اسلامي داشته ايم. وقتي به نقش برجسته هاي تخت جمشيد و مجسمه هاي دوره اشكاني و آثار ساساني مراجعه مي كنيم، متوجه مي شويم اين نوع نقاشي، تذهيب و پيكره سازي در اين دوره ها وجودداشته است. بعد از حكومت اسلامي در ايلام، مسأله شرقي بودن و شرقي نبودن تصاوير مطرح مي شود كه بر اين اساس، هنرمندان بايد نقاشي و يا مجسمه اي را عرضه مي كردند كه شبيه به انساني كه خداوند خلق كرده است، نباشد. اين هنرمندان نيز ابتكاري به خرج دادند كه آثارشان، عين مخلوقات نباشد. در آثار هنرمندان اروپايي نيز كه شما به آن اشاره كرديد، بايد گفت كه تا قبل از «چيوتو» نقاشي به همان روالي بود كه ما در قديم داشتيم و بعد از «بوتيچلي» به تدريج تحولي ايجاد شد. در واقع همان تخيلاتي كه هنرمند اروپايي داشت، هنرمندان ما هم داشتند. مثلاً در مورد «بروگل» در هلند، همه فكر مي كردند كه وي نقاشي سوررئاليست است. در حالي كه چنين نبوده و اگر تاريخ را بخوانيم اصلاً رئاليست بوده، چون شرايط زمانه خويش را مطرح مي كرده است. اشكالي هم كه ما در نقاشي مينياتور خود داشته ايم، اين است كه به طرح مسائل زمان خود نپرداخته ايم. چرا كه اين نقاشي در اختيار همه نبوده و اكثريت آن را حرام مي دانسته اند و فقط پادشاهان و كتابخانه هاي سلطنتي از آن دفاع مي كرده اند. پس از اين ها، موضوع هاي رزم و بزم در كار آورده شد. يعني نسخه هاي خطي از اين نوع كارها تشكيل مي شد و بسيار هم رواج يافت. نسخه هاي مذهبي بسيار مثل قرآن كريم و ديوان شعرا چنين بودند كه در ارائه آنها نهايت زيبايي از اين رشته نقاشي به كار برده شده است. از اواخر دوره صفويه نيز تغييراتي حاصل مي شود، به اين ترتيب كه نقاشان اروپايي به ايران و نقاشان ايراني به اروپا رفت و آمد مي كنند و اين تبادل فرهنگي قدري باعث مي شود كه نقاش ايراني حس كند مي تواند در كارش نوآوري هايي به وجود بياورد. اين موضوع به خصوص در مورد هنرمنداني صدق مي كند كه در دوره صفويه به هندوستان رفته اند. دربار مغولي هند در اصل، مأمن بزرگترين هنرمندان و دانشمندان بوده است و نزديكترين نقاشي مينياتور به طبيعت را در نقاشي مغولي هند شاهد هستيم كه بسيار هم زيباست. سپس نقاشان ديگري مي آيند تا دوره اواخر قاجاريه و اوايل پهلوي و سپس در دوره معاصر، مرحوم حسين بهزاد مي آيد و قالب هاي گذشته را مي شكند. يعني آن آناتومي كه در باطن كار وجود داشت، در ظاهر كار نيز مشخص مي شود. اكنون نيز هنرمنداني كه در اين زمينه مشغول كار هستند، چه بخواهند و چه نخواهند، همه مديون مرحوم حسين بهزاد هستند.هر چند كه آثار دوره صفويه از نظر فرهنگي ميراث ماست، ولي به هر حال، اكنون زمانه تغيير كرده و خيلي چيزها روان تر شده و ما بهتر مي توانيم از نظر تصويري با مردم ارتباط برقرار كنيم. چگونگي عرضه آثار : اردشير مجرد تاكستاني كه يكي از شاگردان استاد محمود فرشچيان بود در اعتلاي مينياتور نقش مهمي داشته است . به طور كلي شاگردان فرشچيان خودرا مكلف و ملزم به تصوير گري محض ادبيات ـاعم از شعرو نثر ـنساخته به اين هنر ، با مفهومي جداي از رابطه درون مايه اي سنتي و عرفي اش با شعر و ادب نگريسته اند . موضوع تك كاري هاي مجرد تاكستاني شبيه به انسانهاي دردمند و حزن انگيز و اندوهبار و مصيبت ومعصيت زده نقاشان اكسپرسيونست است . اين امر از ويژگي هاي شاگردان استاد فرشچيان است كه ازسويي كارهايشان مقيد و محدود به تصوير گر ي يك هنر ديگر يعني ادبيات نيست وازسويي ديگر هنرهاي بصري اعم از كاريكاتور وطراحي و گرافيك و حتي «تصوير براي موضوع »را در قالب مينياتور آورده اند . كارهاي تاكستاني از نظر شكل و بافت و پرداخت به كاريكاتور نيز شباهتهايي مي يابد .چهره پردازي ها و خاصه نحوه نگرش نقاش به آدميان با اغراق و مبالغه اي كه در چهره هاست كاراو را به قلمرو كاريكاتور نزديك مي كند و اين همان آزاد انديش و ناديده گرفتن قيود مخل درمينياتور معاصر است . تاكستاني در كنار تحقيق و تفحص، هنرمندي ممتاز و توانا در هنر نگارگري ايران نيز هست. برپايي ده نمايشگاه انفرادي در زمينه نگارگري وبرگزاري بيش از بيست نمايشگاه گروهي وحضور پياپي در چندين نمايشگاه خارجي و... نشان از كار مستمر و خلق آثار تازه در هنري دارد كه نيك آموخته است.مباني نقاشي ايران يا راهنماي آموزش مينياتور ايراني نيز از آثار ديگر تاكستاني است. ________________________________________ آثار : آدمياني كه به دار آويخته شده و يا چشم بسته درانتظار شيري از آسمان هستند خود آموز مينياتور ويژگي اثر : كتاب در سه جلد3 كتاب ايراني تجسمي هنرهاي مباني كتاب تشعير (آموزش طراحي حيوانات) كتاب راهنماي نقاشي و كتاب آرايي در ايران كتاب شيوه تذهيب كتاب مقدمه تشعير مباني نقاشي ايران يا راهنماي آموزش مينياتور ويژگي اثر : مباني نقاشي ايران يا راهنماي آموزش مينياتور ايراني نيز از آثار ديگر تاكستاني است.كتاب از چند فصل اصلي تشكيل شده،در فصل نخست كتاب، نحوه طراحي و نوع به كارگيري خط و اصول نقاشي ايراني آموزش داده شده است.مطالب فصل دوم به اختصار به موارد استفاده از نقطه در طراحي ايراني مي پردازد.در فصل سوم همراه با مثال ها و نمونه هاي متعدد، شيوه طراحي مناظر مختلف اعم از كوه، سنگ، گل و بوته، ابر، آب، درخت، و حيوان در نقاشي ايراني تشريح شده و در فصل پاياني مطالبي درباره داغ يا چگونگي برگردان آثار استادان نقاشي قديم ايران آمده است.نگارگري ايراني چندين مكتب بنيادين دارد؛ مكتب بغداد يا عباسي كه در قرن هفتم هجري در دوره عباسي و با تصوير سازي كتب و ترجمه شده از پهلوي، يوناني سانسكريت به عربي رايج شد.مكتب سلجوقي كه در آن نقش ها و تزئينات بر روي متن رنگ آميزي شده، نقاشي مي شدند.چهره ها با چشم هاي بادامي و شبيه به نژاد زرد و لباس ها با گل و گياه و نقوش اسليمي تزئين مي شد .مكتب مغول كه در قرن هفتم هجري قمري و پس از استيلاي مغول بر ايران با نام مكتب مغول تبريز پي ريزي شد و مكتب هرات كه در زمان حكومت شاهرخ پسر تيمورو در زماني كه پايتخت و مركز تجمع هنرمندان شهر هرات بود ، شكل گرفت.در اين دوره نگارگري به شكوفايي و عالي ترين درجه خود رسيد.هنر اين دوره هنري واقعي، ملي و موافق با طبع و روحيه ايراني است.كمال الدين بهزاد در اين دوره تحولاتي شگرف در هنر نگارگري به وجود آورد.مكتب تبريز نيز با به حكومت رسيدن اسماعيل صفوي و انتقال پايتخت به شهر تبريز شكل گرفت.بسياري از هنرمندان از جمله بهزاد به تبريز دعوت شدند كه موجب حركت فرهنگي و هنري و به وجود آمدن شيوه نويني در نقاشي ايران شد و اين شيوه از تركيب سنت قديمي نقاشي تبريز و مكتب هرات و روش شخصي بهزاد پديد آمد.نقاشان تبريز به سرپرستي بهزاد معروف ترين شاهنامه اين مكتب به نام شاهنامه شاه طهماسبي را مصور ساختند.شاه عباس صفوي نيز پس از انتخاب اصفهان به پايتختي و ساخت بناهاي مجلل، رابطه خود را با كشورهاي خارجي بهبود بخشيد.از همين جا نگارگري ايراني از موضوعات نقاشي غربي تأثير پذيرفت.در اين دوره چهره نگاري و تك چهره سازي گسترش بيشتري يافت و كم كم حالتهايي از طبيعت گرايي در آثار نقاشان ايراني پيدا شد.در دوره قاجاريه بار ديگر نقاشي تك شخصيت باب شد، ولي ويژگيهايي كه نقاشان در اين دوره به كار خود دادند، تفاوتهاي زيادي در نقاشي نسبت به دوره صفويه ديده مي شود.در اين آثار همان ويژگي هاي اغراق آميز و تركيب رخ و نيمرخ نمايي چهره ها و پيكره ها با هم ديده مي شود كه با استفاده از رنگهاي اروپايي كشيده شده اند.9 مردي كه كلاهي باستاني بر سر دارد مردي مصلوب ويژگي اثر : كه كنايه اي است ازبه صليب كشيدن حضرت عيسي

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت : اسپانیا   -   قرن : 20 منبع :

سالوادور دالي، نقاش و هنرمند اسپانيايى در يازدهم مه 1904م در بارسلون اسپانيا به دنيا آمد. وي از دوران نوجواني به دنياي نقاشي وارد شد و آموزش‏هاي اوليه را در مدرسه هنرهاي زيباي مادريد پشت سر گذاشت. وي در آغاز به شيوه كوبيسم نقاشي مي‏كرد ولي در سال 1929م به مكتب سورآليسم پيوست كه بر اساس آن، تخيلات نقاش، آزاد و بي‏قيد و بدون دخالت عقل ارائه مي‏شوند. هم‏چنين در مكتب سورآليسم كه به معني سبك نگارش و نقاشي فوق واقعيت يا تخيلي است، مرز واقعيت‏هاي عيني شكسته مي‏شود. تفاوت سبك نقاشي سورآليستي با كوبيسم اين است كه در مكتب كوبيسم، تخيلات نقاش به صورت اشكال هندسي يا مكعبي به روي تابلو مي‏آيد، در حالي كه در مكتب سورآليسم، تخيلات نقاش در قالبي كه به واقعيت نزديك‏تر است به تصوير كشيده مي‏شود. در اين حال بود كه نقاشي‏هاي وي مورد توجه واستقبال مردم قرار گرفت و موفقيت زيادي كسب كرد. دالي در اين سال‏ها، زيباترين و برجسته‏ترين كارهاي خود را به مدد همسرش انجام داد. نقاشي‏هاي او، از كمال فني برخوردار است و نمودار انديشه‏هاي رويا مانن د و نامعقول اوست. در كارهاي دالي، نقش‏هايى كه بيشتر به عكاسي شبيه است فراوان ديده مي‏شود. به اين معني كه دست به تركيب تك تك اشياء نمي‏زند اما آن‏ها را طوري در كنار هم مي‏گذارد و يا زمينه‏هاي عجيب تركيب مي‏كند كه مجموعه‏اي غريب و غيرواقعي و ذهني از آن‏ها پديد مي‏آيد. سالوادور دالي كه علاوه بر نقاشي، آثار متعددي هم درباره مكاتب نقاشي دارد، براي تشريح مكتب سورآليسم در نقاشي، از اصطلاحات روان‏شناسي و روان‏كاوي استفاده مي‏كرد و بر اين اعتقاد بود كه نقاش سورآليست آنچه را كه در ضمير ناخودآگاه انسان وجود دارد به تصوير مي‏كشد. به بيان ديگر، تابلوهاي سورآليستي كم و بيش شبيه اشكال و تصاوير غيرعقلاني و نامنظمي است كه انسان در خواب مي‏بيند. از دالي آثار فراواني برجاي مانده كه ثبات حافظه، دالي و گالا و مرد نامرئي، شهرتي بسزا دارند. سالوادور دالي سرانجام در ژانويه 1989م در نهايت شهرت در 85 سالگي درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : ایران در عهد باستان

یزدگرد سه پسر به جاى گذاشت: شاهپور و رهرام (بهرام) و نرسى. شاهپور را پدر به پادشاهى بخشى از ارمنستان كه از آن ایران بود برگمارد. ورهرام در نزد منذرین نعمان امیرعرب در حیره كه خراجگذار شاهنشاه ایران بود پرورده مى‏شد و به گفته‏ى طبرى او را از كودكى بدانجا فرستاده بودند، تا در هواى خوش حیره پرورش یابد. بهرام از حیث حركات و سكنات شباهت زیادى به عرب پیدا كرده بود. گویا اقامت طولانى این شاهزاده در كشور حیره در حكم تبعیدى بوده است كه در نتیجه‏ى اختلاف نظر بین یزدگرد و آن فرزند پیش آمده بود. مورخان نوشته‏اند كه بهرام در كشور حیره در قصر خورنق، كه بناى آن را به نعمان لخمى به دست معمارى سنمار نام نسبت داده‏اند، مى‏زیست. و مربى او منذر پسر نعمان بود. این منذر از جانب یزدگرد ملقب به «رام اوزود یزدگرد» یعنى رام افزود یزدگرد، كسى كه شادى یزدگرد را مى‏افزاید؛ و نیز لقب مهشت یعنى اعظم بود. اما نرسى پسر سوم یزدگرد كه از زن یهودى او بود، ظاهراً در زمان مرگ پدرش صغیر بوده است. زیرا بهرام هم در آن تاریخ بیش از بیست سال نداشته است. پس از مرگ اسرارآمیز یزدگرد بزرگان و موبدان كه از رفتار او در هنگام حیاتش راضى نبودند بر آن شدند تا همه پسران یزدگرد را از پادشاهى محروم كنند از این بزرگان نام و ستهم سپهبد بابل (كشور سواد) ملقب به هزا رفت، یزد گشنسب پاذكسبان، پرك از تخمه‏ى مهران، گودرز دبیر لشگر، گشنسب آذرویش ناظر مالیات ارضى، پناه خسرو روانگان دبیر (مدیر امور خیرات اموات) در كتاب اخبارالطوال دینورى دیده مى‏شود. با وجود آنكه یزدگرد بهرام را به سمت ولیعهدى خود تعیین كرده بود، پس از شنیدن خبر مرگ پدر شاهپور پادشاه ارمنستان براى گرفتن تاج و تخت به تیسفون شتافت، ولى بزرگان ایران او را گرفته كشتند و به جاى او خسرونامى را كه منسوب به شعبه‏اى از دودمان ساسانى بود بر تخت نشاندند. در این زمان بهرام از كشور دور بود، و در حیره مى‏زیست، از پرورنده‏ى خود منذر براى گرفتن تخت شاهى یارى خواست، منذر كه دو فوج سوار: یكى بنام دو سر از اعراب تنوخ و دیگرى كه مركب از افراد ایرانى بود و سفید رخشان نامیده مى‏شد نیرویى به سردارى پسرش نعمان با بهرام همراه كرد آنان را به سوى تیسفون فرستاد. بزرگان ایران به وحشت افتاده با بهرام و منذر به گفتگو پرداختند، عاقبت خسرو از سلطنت خلع و بهرام به پادشاهى نشست. بنا به روایات ایرانى كه به افسانه آمیخته است، بهرام نخست وعده داد كه بدیهاى پدرش یزدگرد را جبران كند و یكسال به عنوان آزمایش سلطنت نماید و سپس انتخاب پادشاه را به خواست خداوندى واگذار كند؛ یعنى تاج و قباى پادشاهى را در میان دو شیر گرسنه بگذارند. خسرو از گذراندن این امتحان سرباز زد. بهرام به میدان رفت و شیران را بكشت و تاج شاهى را بر سر نهاد. ظاهراً این افسانه را از آن جهت بایستى اختراع كرده باشند، تا این حادثه شرم‏آور را بپوشانند، كه سپاهى حقیر از عرب توانسته است تصمیم بزرگان ایران را به هم زده پادشاهى را كه مردود بزرگان بوده به تخت نشاند. بهرام پنجم از پادشاهان محبوب ساسانى است. وى نسبت به همه كس نیكى روا مى‏داشت، و قسمتى از مالیات اراضى را به مؤدیان بخشید. داستانهاى بسیارى درباره‏ى جنگاورى و عشقبازیهاى او در ادبیات فارسى و عرب آمده است كه نمونه‏اى از آن هفت‏پیكر نظامى گنجوى است. این داستانها نه فقط در ادبیات بلكه در نقاشى ایران هم رواج یافته است، و قرنهاى متمادى موضوع نقش پرده‏هاى نقاشى و قالیها و انواع منسوجات گردیده است. در تواریخ آمده كه بهرام پادشاهى خوشگذران بود و دوست داشت كه مردم هم در روزگار او به خوشى و شادمانى بگذرانند. نوشته‏اند كه او به چندین زبان سخن مى‏گفت و حتى به عربى هم شعر مى‏سرود و به موسیقى علاقه‏ى بسیار داشت، بنا به یكى از داستانهاى مشهور، این پادشاه گروهى از لوریان را كه اجداد فیوج فعلى هستند از هند، به ایران خواند تا مردم عوام از لذتهاى موسیقى بى‏بهره نمانند. طبع سركش و بى‏آرام او باعث شد كه او را ملقب به «گور» كردند. بعد این تسمیه را مربوط به این واقعه‏اى دانستند كه روزى در شكار به یك تیر گورخر و شیرى را كه بر پشت او جسته بود به هم دوخت. مورخان عهد ساسانى بهرام را از لحاظ شهوترانى و اسراف در ولخرجى و بى‏توجهى به امور كشور مورد ملامت قرار داده‏اند: ظاهراً این ایراد وارد است. زیرا او زمام امور را به بزرگان دولت واگذار كرد و مطبوع و محبوب نجبا و روحانیون شد شاید قسمتى از شهرت عظیم او مربوط به همین محبوبیت او نزد بزرگان باشد. وزرگ فرمذار (صدراعظم) آن زمان مهر نرسه پسر ورازگ بود كه لقب هزار بندگ (خداوند هزاربنده) داشت. وى از دو دهان سپندیاذ بود كه یكى از هفت خاندان برگزیده‏ى ایرانى بشمار مى‏رفتند. مورخان عرب او را مردى هوشمند و دانا شمرده‏اند، ولى نویسندگان عیسوى از او با نفرت یاد مى‏كنند، پیداست كه وى زردشتى متعصبى بوده و نسبت به مسیحیان سختگیرى روا مى‏داشته است. وى مردى آبادگر بوده در زمینهاى وسیعى كه در بخشهاى اردشیر خوره و شاپور پارس داشت كاخهاى بسیار بنا كرد و آتشگاهى ساخت كه به نام او مهرنرسیان خوانده شد. و در نزدیكى زادگاه خود آبروان، در ناحیه‏ى اردشیر خوره، چهاردیه با آتشگاه بنا كرد: یكى براى خودش و سه تا دیگر را براى هر یك از سه پسرش: زروانداذ، ماه گشنسب و كاردار اختصاص داد، كه ظاهراً تا روزگار طبرى هنوز آباد بوده است. در كنار راه كاروانى كه شیراز را به دارابگرد و بندرعباس مى‏پیوندند، ویرانه‏ى كاخى پیداست كه سروستان نام دارد. هرتسفلد حدس مى‏زند كه آن از بناهاى مهرنرسى باشد. سه پسر مهرنرسى در روزگار پدرشان داراى مشاغلى بزرگ بودند. چنانكه زروانداذ هیربدان هیربذ، ماه گشنسب ملقب به واستریوشان سالار و در حكم مدیر كل امور مالى كشور، و كاردار ارتیشتاران سالاریا فرمانده كل قوا بود. وضع عیسویان در زمان بهرام پنجم خوب نبود و به طور كلى از اواخر سلطنت یزدگرد اول به طورى كه نوشتیم بر اثر وقاحت عیسویان سیاست ملایم دولت ایران نسبت به ایشان تغییر یافت. به طورى كه پس از بر تخت نشستن بهرام سكنه‏ى عیسوى ولایات مجاور مرزهاى غربى دسته‏دسته به كشور روم مى‏گریختند. مهر شاهپور قبایل عرب را بر ضد آنان تحریك كرد و بسیارى از عیسویان را به كشتن داد. پس از مرگ شاهپور برادر بهرام پنجم كه پادشاه ارمنستان و فرمانبردار دولت ایران بود. آرتاشس Artashes (اردشیر) اشكانى پسر ورام‏شاپوه مدت ده سال بر بر تخت ارمنستان نشست. سپس به دست بهرام پنجم از حكومت بركنار شد و از آن پس ارمنستان یكى از ایالات ایران به شمار آمد. و یكى از بزرگزادگان ایران به نام ویه مهر شاهپور به مرزبانى آنجا برگزیده شد. جنگ با روم. جهت این جنگ را مورخان آزار مسیحیان مقیم ایران دانسته‏اند كه از بدرفتارى ایرانیان به روم مى‏گریختند. بهرام از تئودوس امپراطور روم استرداد آنان را خواست. چون او از پس دادن ایشان سرباز زد بهرام فرمان داد كارگران رومى را كه در معادن طلا و نقره‏ى ایران كار مى‏كردند حبس و اموال رومیان را توقیف كنند. سپس جنگ آغاز شد (421 -420 م). فرماندهى سپاه ایران با مهر نرسى بود. رومیان به سردارى آردابوریوس Ardaburius از دجله گذشته به بین‏النهرین حمله آوردند. سپس به محاصره‏ى نصیبین پرداختند، ولى چون بهرام به شخصه به میدان محار بشتافت، رومیان دست از محاصره كشیده عقب نشستند. سپس بهرام تئودوسى پولیس Theodosipolis را كه اكنون ارزروم نام دارد، محاصره كرد. اما یونومیوس Eunomius اسقف شهر از دفاع فروگذار نكرد، و مدافعین را به دفاع تشجیع مى‏كرد، و حتى منجنیق بزرگى تعبیه كرده و یكى از شاهزادگان را با سنگى به دست خود كشت. بالاخره بهرام به پروكوپیوس سردار رومى پیغام داد كه هر كدام از طرفین پهلوانى به میدان بفرستند و پهلوان هر كدام از دو طرف مغلوب شد آن طرف جنگ را برده است اتفاقا پهلوان رومى فاتح شد و بهرام طبق قولى كه داده بود دست از جنگ كشید و در سال 422 م صلحى بین دو دولت امضاء شد كه به موجب آن ایرانیان در كشور خود به مسیحیان آزادى مذهب دادند و نظیر همین آزادى را هم رومیان درباره‏ى زرتشتیان مقیم بیزانس قائل شدند. به قول گیبون مورخ انگلیسى اسقف شهر آمد كه آگاسیون نام داشت تمام ظروف طلا و نقره‏ى كلیساى حوزه‏ى خود را آب كرده و فروخت، و از پول آن هزار تن اسیر ایرانى را بازخرید و براى نشان دادن حسن نیت و انسان دوستى از بند آزاد كرده، به نزد بهرام فرستاد. بر اثر این صلح موافقت نامه‏ى بین ایران و روم كه از زمان شاپور سوم براى حفظ دربند قفقاز در مقابل هجوم وحشى‏ها بسته بود تجدید شد، و ایران مأمور حفظ دربند قفقاز گردید؛ و بنا شد كما فى‏السابق دولت روم پرداخت قسمتى از مخارج آن را تعهد كند. در زمان بهرام مسأله‏ى مسیحیان ایران حل شد. بر اثر اختلافى كه بین مسیحیان افتاد دادیشوع كه در 471 م به مقام جاثلیقى انتخاب شده و در دفاع از خراسان بر ضد اقوام وحشى به شاهنشاه خدماتى كرده بود، در مجمعى كه از كشیشان تشكیل داد كلیساى ایران را از تابعیت بیزانس جدا كرده مستقل ساخت بدین وجه به سوءظنى كه نسبت به ایرانیان مسیحى در متهم ساختن ایشان به جاسوسى روم مى‏رفت خاتمه داده شد. نبرد بهرام با هونها- از حوادث زمان بهرام هجوم هیاطله یا هونهاى سفید از مشرق به ایران است، این قوم در 425 میلادى از جیحون گذشته به ایران حمله كردند، بهرام به ظاهر چنین وانمود كرد كه از هجوم هیاطله خود را باخته است. وى با قواى كوچكى به قصد شكار بیرون شد، و به طرف آذربایجان رفت لكن خود را از راه البرز و طبرستان به خراسان رسانید و حركت خود را از نظرها مخفى داشت چنانكه شبها راه مى‏پیمود و روزها نهان مى‏شد، چون دشمن غافلگیر شد، یكباره بر سر او تاخت و به سپاه هونها در مرزهاى شرقى شبیخون زد، در این جنگ خاقان هونها كشته شد و زن او اسیر گشت و غنایم بسیارى به دست ایران افتاد. گویند كه تاج خاقان كه جزو غنایم جنگى بود زینت آتشكده‏ى آذر گشنسب در شهر شیز آذربایجان شد. در غیاب بهرام برادرش نرسى نیابت سلطنت ایران را داشت و پس از پیروزى بر خاقان نرسى به حكومت خراسان گمارده شد. مرگ بهرام بهرام پنجم در 438 یا 439 م به عقیده‏ى فردوسى به مرگ طبیعى درگذشت، ولى غالب مورخان اسلامى مرگ افسانه‏آمیز او را بر اثر شكار گورخر و با اسب فرورفتن در باتلاقى در میان اصفهان و شیراز دانسته‏اند. خیام گوید: بهرام كه گور مى‏گرفتى همه عمر دیدى كه چگونه گور بهرام گرفت ممكن است وفات پیروز كه در گودالى افتاد سبب جعل این افسانه بوده، و همچنین شباهت دو كلمه‏ى گور به معنى قبر و گور به معنى گورخر كه لقب بهرام بود در ظهور این افسانه دخالت داشته باشد. همه‏ى سكه‏هاى بهرام خشن و بدریخت است. و عموماً این عبارت بر آنها ضرب شاه: «مزدیسن بگ و رهران ملكا». سر بهرام در جلو و عقب تاجى دندانه‏دار دارد. و میان جلو و عقب یك هلال و یك دایره است كه علامت ماه و آفتاب مى‏باشد. مشهور به بهرام گور، پانزدهیمن پادشاه سلسله ساسانى (جل. 421- ف. 438 م.). وى در دربار منذز از پادشاهان عرب تربیت شد و به طورى كه مشهور است تاج سلطنت را از میان دو شیر ربود. این پادشاه تمامى ارمنستان را ضمیمه ایران ساخت و در ممالك تابعه آزادى مذهب داد. (س پنجم م)، شاعر. وى از پادشاهان ساسانى و معروف به بهرام پنجم بود. از زندگى پر از تنعم و جنگاوریها و خوشگذرانیهاى او داستانهاى بسیار در كتابهاى عربى و فارسى گرد آمده كه قسمت بزرگى از آنها از كتب پهلوى نقل شده است. انتساب شعر عربى و یك بیت فارسى سرو دست شكسته به او هم، مثل رفتن به حیره و فراگرفته زبان عربى از قبیل افسانه‏هاست.[1]

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 10 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(ز 984 ق)، قاطع. نگارگر تصاویر و سایر تزیینات دیگر و خطوط بود و در هنر خود مهارت تامى داشت. از آثار قطاعى وى كه به تیز قلمى انجام داده، قطعه خطى از میرعلى هروى است كه به دقت و وسواس تمام قطاعى كرده و رقم نهاده: «قاطعها ملازاده سنه 984».

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(تو 1291 ش)، نقاش. در تهران به دنیا آمد. از دوران كودكى علاقه زیادى به خط و نقاشى داشت و روى این علاقه پس از آنكه مقدمات كار و مراحل اولیه‏ى هنر را فراگرفت، براى تكمیل آن وارد مدرسه‏ى كمال‏الملك گردید. مقیمى در مینیاتورسازى به شیوه‏هاى گوناگون شیرین قلم بود و آثار زیادى از خود به یادگار گذاشته است.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(ز 1281 ق)، نقاش. اهل كاشان بود و به میرزا كاظم خان شهرت داشت. این هنرمند در چهره‏پردازى و فرنگى‏سازى و آبرنگ و سیاه قلم دستى توانا داشت و منظره‏پردازى و جانورسازى را خوب عمل مى‏آورد. از آثار وى: نقاشى آبرنگ زن جوانى در شیوه فرنگى، با رقم: «حسب الفرمایش... محمد یوسف خان، فدوى بنده جان نثار كاظم كاشانى»؛ منظره فرح‏افزا و پرطراوتى به آبرنگ كه مناظر كوهها و ساختمان قدیمى و دشت و دمن به لطافت تمام نقش شده، با: «رقم كمترین بنده درگاه كاظم كاشانى... 1281».

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 11 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س یازدهم ق)، نقاش. هنرمند شیرین قلم و زیبانگارى بود كه در شیوه‏ى هرات نقش مى‏آفرید. از آثار وى، تصاویرى است كه در نسخه‏اى از «شاهنامه» به خط علیجان بن حیدر قلى هروى، به نقش درآمده و عمده‏ى تصاویر این كتاب، از كارهاى اوست. كاظم قلى در ارائه‏ى مجالس رزمى و بزمى استادى پرمایه بود و در تصویر و چهره‏نگارى و جانورسازى دستى قوى داشت. یكى از این تصاویر كه رقم صریح این هنرمند را دارد، تصویر رستم نامدار است كه با یكى از همراهان صحبت مى‏كند، با رقم: «كاظم قلى».

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س سیزدهم و چهاردهم ق)، نقاش. اهل تبریز بود و در دوره ناصرى مى‏زیست. وى در نقاشیهاى تزیینى دست داشت. از آثار او: تصویر شترى كه از جمع حیوانات گوناگون عمل آمده و استادانه است. این اثر زیبا كه در سیاه قلم نقاشى شده، دو نفر بر روى شترى نشسته‏اند و با همدیگر صحبت مى‏كنند. حواشى تصویر گلهاى الوان دارد، با: «رقم كمترین ستار نقاش تبریزى».

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(تو 1295 ق)، شاعر، خطاط و نقاش. در خانواده‏اى دربارى و روشنفكر تربیت شد. او همسر ملك‏المورخین، پسر ارشد محمدتقى لسان‏الملك سپهر، نویسنده‏ى «مرآت الوقایع مظفرى» و «ناسخ التواریخ» بود. از روزگار كوكى هوش و حافظه‏ى نیرومندى داشته و تاریخ، ادبیات، خط و نقاشى را نزد همسر خود فراگرفت. وى همدوره‏ى پروین اعتصامى بود و در سرودن شعر طبع موزونى داشت.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س ششم ق)، نقاش. وى نقش آراى زیبانگار بر روى فلزات سخت بود كه اغلب اسطرلاب مى‏ساخت. از آثار هنرمندانه‏ى این استاد، اسطرلاب نفیسى است كه رویه آن را به آثار كوفى و سایر تزیینات اسلیمى آرایش داده، با رقم: «حمید بن محمود الاصفهانى» حدود 547 ه ق.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(1290 -1210 ق)، نقاش، حكاك و خطاط. وى اصلا شیرازى از منسوبان آقا محمد طاهر حكاك شیرازى بود. میرزا حسین به آذربایجان رفت و مدت چهل سال در تبریز زندگى كرد و همان جا درگذشت. او در خط نستعلیق و حك خواتم و عمل نقارى و كتیبه‏نگارى و سجع مهر و طغراسازى و تركیب بندى در عصر خود بى‏نظیر بود. از آثار وى مهرهایى است كه براى ناصرالدین‏شاه و بسیارى از شاهزادگان و بزرگان رجال به دست او حك شده و آنچه پول در دوره‏ى وى ضرب شده سر سكه‏ى آن را، او كنده است. لقب حكاك باشى به فرمان ناصرالدین به نام او صادر شده است.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س سیزدهم ق)، نقاش، حكاك و خطاط. وى برادر حاج میرزا حسین حكاك باشى و از خویشاوندان آقا محمدطاهر حكاك معروف بود. از مردم شیراز و معاصر ناصرالدین‏شاه قاجار بود. او در خط نستعلیق و تقلید آثار و حك مهر و نقارى و كتیبه‏نگارى و تربیت سجع مهر و طغراسازى، مانند برادرش، دست قوى داشت و هنگام تالیف «المآثر و الاثار» (1306 ق)، درگذشته بود.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س نهم ق)، نقاش. وى در دربار سلطان حسین بایقرا به احترام زندگى مى‏كرد. این بابا حاجى را نباید با بابا صدر، نقاش معروف مكتب بغداد، یكى دانست و اشتباه كرد. در «تاریخ رشیدى» از او چنین یاد شده: «دیگر استاد بابا حاجى است. در تصویر، قلم پخته دارد، اما اصل طرح وى، بى‏اندام است. در تمامى خراسان، در طراحى نقش و زغال گرفتن بى همتاست...».

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س چهاردهم ق)، نقاش. مردى دانش‏پیشه بود و در آبرنگ و سیاه‏قلم دست داشت. از آثار سیاه‏قلم وى: تصویر زیبا و استادانه‏اى كه به قلم پرداز نقاشى شده كه تصاویرى از مریم و مسیح و كودك خردسالى است و اشعارى در حواشى نوشته، با رقم: «خواست تا بگذارد از خود یادگارى زد رقم كلك ابراهیم، دانش پیشه زرین‏قلم»

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 10 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س دهم ق)، شاعر و نقاش. از قصبه موسوم به «سركان» از توابع همدان بود. در عنفوان جوانى براى تحصیل به همدان رفت و با صادق بیك افشار ارتباط یافت و به آموختن شعر و نقاشى پرداخت. در اندك زمانى تحصیل زیادى كرد و نقاشى خوب و شاعرى مقبول شد. در كرمان در آستانه شاه‏ولى گوشه‏نشین شد.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 12 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س دوازدهم ق)، نقاش. از مردم بلوچ بود كه در استرآباد اقامت داشت. از آثار وى: تصویر مردى تركمن به نام ولى، با ساز و برگ جنگى و كلاه تركمانى، كه به روى اسب نشسته و مشغول جدال است، با: «رقم كمترین خلق اللَّه ابراهیم بلوچ سنه 1132، در استرآباد مشق شد، شبیه ولى كافر تركمان است».

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 10 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س دهم ق)، نقاش و خطاط. وى از جمله فضلا و ادباى عهد شاه‏محمد خدابنده صفوى (996 -985 ق)، و شاگرد میر معزالدین محمد كاشانى بود كه در شهر قم حكمرانى داشت. این هنرمند در فن خط نسخ و تعلیق و رسامى و نقاشى و مذهَّب كارى یگانه‏ى زمان خود بود. شاه محمد خدابنده صفوى او را براى عرض تهنیت به دربار سلطان مرادخان سوم عثمانى به استانبول فرستاد. ابراهیم‏خان چون به دربار عثمانى رسید، سلطان عثمانى او را گنجینه‏اى یافت و از دولت ایران خواست تا او را در استانبول بماند و برخى كتابها را براى سلطان عثمانى خطاطى كند. اثر وى: «صحیفه‏ى سجادیه»اى است كه به خط نسخ زیبا براى سلطان عثمانى نوشت و به انواع تذهیبات و نقوش زیبا آرایش داد.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س سیزدهم و چهاردهم ق)، نقاش و قلمدان‏ساز. زاده‏ى اصفهان و از شاگردان معروف عباس شیرازى بود. مدتى به روسیه رفت و از استادان آن دیار فنون نقاشى را فراگرفت. وى همچنین در میناسازى، مجلدسازى، قاب آینه، مصورسازى كتب و مرقعات و تصویر پارچه‏هاى قلم‏كار مهارت داشت. از شاگردان معروف او هادى تجویدى است كه در سال 1287 ش، با استاد خود از اصفهان به تهران آمد و در مجمع الصنایع به كارهاى هنرى مشغول شد. ابراهیم در مكتب شمایل‏سازى نیز آثار جالبى پدید آورده و چون در سلك درویشان نعمت‏اللهى بوده، از اقطاب این سلسله، شبیه‏هایى ساخته است. تاریخ دقیق تولد و وفاتش در دست نیست، ولى فعالیت هنرى عمده‏ى وى بین سالهاى 1330 -1290 ق است. از آثار وى: قلمدان نیمه‏كاره، با تصویر جنگ ایران و روس، با: «رقم ابراهیم 1325»؛ تصویر سه دختر ایرانى در حال نواختن ساز و تصویر مادر و طفلى خردسال كه طفل گربه‏اى را در آغوش كشیده و زنى ایشان را نگاه مى‏كند، با رقم «عمل ابراهیم»؛ چهار تصویر آبرنگى از شانزده تصویر«كلیات» سعدى، به خط فتح‏اللَّه جلالى كه رقم وى را دارد؛ تصویر نشسته‏ى عباس‏میرزا با آبرنگ، روى جلد كتاب «سفرنامه‏ى خسرومیرزا»، با رقم «ابراهیم اصفهانى»؛ قلمدانى، با رقم: «سلام على ابراهیم»؛ از آثار مینایى آقاابراهیم نیز، یكى سرقلیان گل و مرغى، با تصویر مادر جوانى كه بچه‏ى خود را در آغوش گرفته است، با رقم: «ابراهیم»؛ دیگرى تصاویر زنان قاجار بر روى قلمدان با: «رقم ابراهیم».

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 12 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س دوازدهم ق)، نقاش. پدرش نقاش نومسلمان بود. نزد پدر آموزش نقاشى دید، و شیوه‏ى وى را كه آمیزه‏اى از شیوه‏هاى ایرانى و هندى و اروپایى بود، دنبال كرد. این سبك تركیبى را علیقلى بیك و محمدزمان ابداع كردند و بعدها محمد ابراهیم، محمدرفیع، محمدمحسن رضوى و محمدقاسم آن را ادامه دادند.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(ز 1238 ق)، نقاش. نقاش نازك قلم و مذهِّب بود كه عمده‏ى آثار او در نقاشى‏هاى روغنى است. از آثار او، جعبه‏ى مذهَّب با زمینه‏ى مشكى و به انواع نقوش تذهیبى، با رقم: «عمل اباالقاسم 1238» است. جلد روغنى قرآنى به خط اشرف الكتاب اصفهانى كه از آثار ممتاز وى مى‏باشد و رویه‏ى آن به انواع تذهیب و تشعیر آرایش شده، با رقم: «اباالقاسم».

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع :

خسرو خسروي از نقاشان معاصر ايران است . او مدرس رشته هي طراحي و نقاشي است و در دانشكده هاي هنر تدريس مي نمايد . وي داراي سبك خاصي است كه ضمن تلاش براي ايجاد سبك هاي ترسيمي خلاق و بديع داراي ويژگي هاي شخصي و درعين حال با جريان تحول جهاني هنرنقاشي است . آثار وي در نمايشگاه هاي متعددي عرضه شده است .گروه : هنررشته : پژوهش هنرگرايش : نقاشيتحصيلات رسمي و حرفه اي : خسرو خسروي مدرك كارشناسي خود را از دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران و كارشناسي ارشد را در رشته پژوهش هنر از دانشگاه هنر اخذ كرد.وقايع ميانسالي : ترسيم نقوشي نو از موضوعاتي مثل انسان ، حيوان ، گياه و تركيب بندي آنها درفضايي متحد ومنطبق با هم ، با توجه به فضا سازي نقاشي معاصر از ويژگي هاي آثار جديد خسرو خسروي است كه دردوران ميانسالي وي رخ داده است.فعاليتهاي آموزشي : خسرو خسروي مدرس رشته هاي طراحي ونقاشي در دانشكده هاي هنري است .ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : خسرو خسروي ابتدا نقاشي را با تمايل به واقع نمايي و شناخت تجسم واقعي آغاز كرد. الگويي كه او پيروي مي كرد نه تنها درآثارش متجلي بود، بلكه به عنوان يك جريان طبيعي از سوي بسياري از هنر جويان نقاشي دهه هاي پس از انقلاب تبعيت مي شد.آرا و گرايشهاي خاص : خسرو خسروي درفعاليتهاي هنري تمام انرژي خود را صرف ايجاد ساختارهاي جديد و مبتكرنه با لحاظ نمودن تعاريف عام از گذشته نموده است و باب هرگونه تحول تصويري را كه دردرون كليت و اجزاء سطح اثر رخ مي دهد بازگذاشته است تا از اين راه هرگونه تحول دردرون خود را به درون اثر منتقل نمايد. تلاش درجهت ترسيمي نو از صور نقاشي سنتي با حفظ مضامين اساطيري و شاعرانه از جمله آراي هنري خسروي است كه اين هدف گاهي به صورت تطبيق نقاشي تجربي و تجسمي با الگوهاي سنتي صورت گرفته است .

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع :

احمد خليلي درسال 1322 در شهر قزوين ديده به جهان گشود. ايشان هنرمند نقاش و نگاره هاي قهوه خانه يي، مي باشد. ايشان در موضوعات مذهبي كار مي كرد و همواره سعي داشت قلمي كه روي بوم مي گذارد حماسه و وقايعي همچون عاشورا را زنده كند. ايشان در 21 تيرماه 1387 دار فاني را وداع گفت.گروه : هنررشته : هنرهاي سنتيگرايش : نقاشي قهوه خانه يزمان و علت فوت : احمد خليلي در 21 تير ماه 1387 دار فاني را وداع گفت و در قطعه هنرمندان بهشت زهراي تهران به خاك سپرده شد.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

فرزند مطلب شاعر، نقاش، موسیقى‏دان، در سال 1277 متولد شد. تحصیلات ابتدائى و متوسطه را در مدارس علمیه و سن‏لوئى و دارالفنون باتمام رسانید و وارد مدرسه‏ى قزاقخانه قشون شد و دوره‏ى سه ساله‏ى مدرسه‏ى ژاندارمرى را نیز طى كرد. در 1301 با درجه‏ى افسرى وارد قشون متحدالشكل سردار سپه شد. در 1302 از طرف قشون براى ادامه تحصیلات عازم اروپا گردید و دوره‏ى دانشكده‏ى پیاده نظام سن‏سیر را در پاریس گذرانید و به تهران بازگشت و مأمور خدمت در دانشكده‏ى افسرى شد. در 1310 درجه‏ى سروانى گرفت و در 1313 به درجه‏ى سرگردى نائل آمد و فرماندهى گردان در دانشكده‏ى افسرى را عهده‏دار گردید. در 1317 با درجه‏ى سرهنگ دومى وارد دانشگاه جنگ شد و دوره‏ى دو ساله‏ى دانشگاه جنگ و فرماندهى و ستاد را گذرانید و در 1319 درجه‏ى سرهنگى دریافت كرد. در 1327 پس از 8 سال توقف در درجه‏ى سرهنگى، سرتیپ شد و در 1332 درجه‏ى سرلشكرى گرفت. اهم مشاغل وى در دوران خدمت عبارتند از: فرماندهى آمادگاه لشكر اصفهان، رئیس اداره باربرى ارتش، مدیر دروس و معادن دانشگاه جنگ با سمت استادى پیاده نظام، معاونت دانشكده افسرى با حفظ سمت فرماندهى دانشكده افسرى احتیاط، رئیس ركن یكم ستاد ارتش، بازرس ویژه ستاد ارتش، معاون دادرسى ارتش، رئیس دادگاه تجدید نظر ارتش . كیهان در سال 1332 بازنشسته شد. وى افسرى تحصیلكرده بود و غالبا در ارتش مشاغل علمى به وى سپرده مى‏شد.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 10 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س دهم ق)، نقاش. از شاگردان استاد بهزاد است كه در مجلس‏آرایى و تصویرگرى مهارت داشته و در چهره‏پردازى و منظره‏سازى پر استعداد بوده است. از آثار معروف وى كه در ذیل مرقع گلشن به طبع رسیده، تصویر ارزنده‏اى در نسخه‏ى «جامع التواریخ» است كه پادشاه و رجال در بزم مفرحى نشسته‏اند و رامشگران به طرب مشغول هستند و حواشى تصویر، تذهیب و تشعیر استادانه دارد، با رقم: «عمل مقصود شاگرد استاد بهزاد». دیگر اثر او تصویرى در نسخه‏ى جامى است كه خود را شاگرد استاد بهزاد معرفى نموده و تصاویرى از سلطان محمد و حیدرعلى و قاسم على و مظفر على را نیز در بر دارد.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(تو 1288 ش)، موسیقیدان، نقاش و شاعر. در تهران به دنیا آمد. از كودكى به موسیقى علاقه داشت و براى اغناى ذوق خود به نى‏لبك روى آورد و بعد به نواختن نى پرداخت و سپس به قره نى علاقه‏مند شد و همه‏ى اینها را بدون معلم تمرین مى‏كرد. پس از آن نیز، براى فراگیرى ویولن نزد استاد ابوالحسن صبا رفت. فعالیتهاى او از دوران تحیل در هنرستان شروع شد. وى غیر از استفاده و كسب فیض در محضر صبا، به همراه تنى چند از هنرمندان صفحاتى پر كرد. مفتا علاوه بر موسیقى، به شعر و نقاشى نیز علاقه‏مند بود و توسط پسر عمه‏اش، نیما یوشیج، نزد رسام ارژنگى به فراگیرى نقاشى پرداخت. او پس از اخذ لیسانس، وارد وزارت فرهنگ شد و از 1320 ش در رادیو به نوازندگى پرداخت و در سالهاى بعد، رهبر و سرپرست اركستر شماره‏ى یك رادیو ایران شد. مهم‏ترین اقدام مفتاح، تحقیق و مطالعه درباره‏ى ساز قانون بوده و از وى مقالاتى درباره‏ى قانون در مجله «موزیك ایران» به چاپ رسیده است. از آثار وى، غیر از تكنوازیها و همنوازیهاى او، تصانیفى است كه به وسیله‏ى اركسترهاى رادیو اجرا شده و استاد بنان آن را خوانده است. از آثار اركستر او: «پرواز»؛ «راز دل»؛ «به امید دیدار».[1] از میان تمام كسانى كه در دوره‏ى دوم ضبط صفحات موسیقى در ایران به پر كردن صفحه پرداخته‏اند، 3 نفر بیشتر در حال حاضر در قید حیات نیستند (دوره دوم ضبط در ایران از سال 1306 آغاز شد): ملكه حكمت شعار، ملوك ضرابى كاشانى و مهدى مفتاح، اولى و دومى به سبب حرفه خاص خویش و موقعیت خود، در پنجاه سال اخیر از شهرت بسزایى برخوردار بودند و هستند لیكن مفتاح كمتر شناخته شده است و این اشكال بافت فرهنگى در جامعه ما بوده است كه اهل ذوق و طرب را بیشتر از اهل علم و تتبع خوش دارند. مفتاح فرزند محمودخان مفتاح‏الملك، در تهران متولد شد. در پنج سالگى پدر را از دست داد و تحت تكفل برادران ارشد خود قرار گرفت. از كودكى به موسیقى علاقه داشت. برادر بزرگتر او، على مفتاح به نواختن تار و ویولن آشنا بود. مهدى كوچك براى اغناى ذوق خود، نى‏لبكى تهیه كرده، نزد خود به فراگیرى آن پرداخت. بعد از دو سال، به نواختن نى هفت‏بند روى آورد و بعد از آن نیز به قره‏نى علاقمند شد و همه اینها را نزد خود و بدون معلم تمرین مى‏كرد. سرانجام به ویولن روى آورد و بعدها نزد بزرگترین نوازنده‏ى آن دوران، ابوالحسن صبا به شاگردى رفت. در همین بین تحصیلات خود را تا كلاس دهم در مدرسه آمریكایى سپرى كرد. عشق وى تنها به موسیقى نبود، بلكه به شعر و نقاشى نیز شوق بسیار داشت. پسر عمه او، نیما یوشیج شاعر معروف بود كه توسط او به «رسام ارژنگى» نقاش نامى آن دوران معرفى شد. رسام ارژنگى انگیزه‏ى تأسیس یك مدرسه رسمى نقاشى را داشت و مفتاح نیز تا یكسال در نگارستان ارژنگى مشغول هنرآموزى بود، لیكن پس از آن به مدرسه‏ى دولتى موسیقى (هنرستان عالى موسیقى سال‏هاى بعد) مراجعه كرد و از همان مدرسه دیپلم گرفت. فعالیتهاى موسیقیایى مهدى مفتاح از دوران تحصیل او در هنرستان شروع شد. غیر از استفاده و كسب فیض در محضر صبا، از سال 1306 به بعد كه بازار ضبط صفحات ایرانى دوباره پس از یك دوره فترت رونق یافت، وى به همراه تنى چند از هنرمندان صفحاتى پر كرد. مشهورترین آنها دو صفحه است كه كمپانى انگلیسى «هیزماسترزویس» از ویولن تكنوازى وى به همراه آواز روح‏انگیز پركرده است. اولى صفحه‏اى است در سه‏گاه كه یك روى آن تصنیف «عهدشكن» (در سه‏گاه) است، اثر پرویز ایرانپور با اركستر خود وى و با صداى روح‏انگیز و روى دوم، ویولن مفتاح است كه ابتدا قطعه‏اى كوتاه را نواخته سپس روح‏انگیز با این شعر وى را همراهى مى‏كند: «همه روز باز نمانم كه ببینم از تو رویى»... دومى صفحه‏اى است كه هر دو روى آن آواز دشتى است و در ابتداى آن، مفتاح چهار مضرابى نواخته و پس از آن روح‏انگیز با شعر: «دل خون شد از امید و نشد یار یار من» آواز مى‏خواند. این دو صفحه در زمان خود مورد استقبال واقع شد و آواز روح‏انگیز در صفحه دوم در سالهاى بعد مورد تقلید بسیارى از خوانندگان دیگر زن واقع شد (از جمله خانم مرضیه). مفتاح در سال 1288 متولد و پس از طى مراحل تحصیلات ابتدایى به سال 1319 تحصیلات خود را در دانشسرا به پایان رسانید و لیسانس گرفت. سپس وارد وزارت فرهنگ شد. از سال 1320 نیز در رادیو به نوازندگى پرداخت و در سالهاى بعد، رهبر و سرپرست اركستر شماره 1 رادیو ایران شد. مفتاح مشاغل متعددى تا به حال داشته است كه مهمترین آنها عبارتند از: تصدى مجله موسیقى اداره موسیقى كشور- دبیرى دبیرستانها و دانشسراى عالى و هنرستان عالى موسیقى- ریاست دفتر اداره موسیقى كشور و هنرستان عالى موسیقى- معاون هنرستان موسیقى ملى. آثار موسیقیایى وى بر چهار دسته است: 1- تكنوازى‏ها و همنوازى‏هاى او (كه بیشتر در صفحه ضبط شده یا در سالیان اولیه‏ى تأسیس رادیو از آنجا پخش شده است). 2- تصانیف او كه به وسیله‏ى اركسترهاى رادیو اجرا شده و بنان آن را خوانده است (از آن جمله است: سكوت شب، بخت بازآید، نغمه‏ى سحر، شوق زندگى). 3- آثار اركسترى (از آن جمله است: پرواز، راز دل، به امید دیدار). 4- آثار مدرسه‏اى كه شامل تمریناتى است براى ویولن كه در كتابهاى آموزش ویولن هنرستان موسیقى ملى به چاپ رسیده است. از نظر موسیقیایى، مهدى مفتاح در گروه موسیقیدانانى است كه پس از ایجاد موسیقى نوین توسط كلنل وزیرى پا گرفتند و با تغییراتى چند در اصول كاریشان هنگام كار در رادیو، در حول و حوش همان مكتب به كار پرداختند. چنانچه آثار و تصانیف او نیز داراى خصوصیات و حالات همین شیوه است و خدمات مفتاح در هنرستانها نیز دنباله‏ى منطقى همین راه مى‏باشد. مهمترین اقدام مفتاح، تحقیق و مطالعه درباره ساز «قانون» است كه هر چند در فرهنگ سازهاى سنتى و موسیقى سنتى ما جدایى ندارد با توجه به این كه ریشه‏اى ایرانى دارد. این ساز را در ایران رحیم قانونى و پسرش جلال قانونى مى‏نواختند ولى شیوه‏ى نوازندگى آنان بر پایه‏ى موسیقى عربى بود. مفتاح از سال 1328 به یادگیرى قانون اقدام كرد و بعد از چند سال براى تحقیقات بیشتر در زمینه‏ى تكنیك این ساز به عراق و كشورهاى دیگر سفر كرد. وى درصدد نوشتن دستورى براى قانون بود كه تا آنجا كه بنده اطلاع دارم هنوز به چاپ نرسیده است ولى مقالاتى از او درباره‏ى قانون در موزیك ایران به چاپ رسیده است. مفتاح مردى است مهربان، مؤدب و خوش محضر، كهنسالى و سالیان متمادى كار در موسیقى ایران، از ویژگى‏هاى مثبت اخلاقى وى مى‏باشد. صحبتهاى او مى‏تواند گوشه‏هایى از تاریخ معاصر موسیقى‏مان را كه تا به حال پنهان مانده است، آشكار كند. موسیقیدان. تولد: 1288. درگذشت: 1375. مهدى مفتاح نوازنده‏ى قانون و ویولن بود. نزد ابوالحسن صبا ویولن را آموخت و موسیقى را در هنرستان عالى موسیقى و مدرسه‏ى موسیقى وزیرى فراگرفت. در سال 1319 با افتتاح رادیو در گروه موسیقى نوین به رهبرى وزیرى به همكارى پرداخت. و قبل از آن نیز آثارى در صفحه‏ى گرامافون ضبط نموده بود. با دریافت لیسانس از دانشسراى عالى، به خدمت فرهنگ درآمد. وى نخستین مدرس و نویسنده‏ى روش جهت معرفى و نواختن قانون به حساب مى‏آید و مدرس انجمن موسیقى ملى و سرپرست و نوازنده‏ى گروه موسیقى سازهاى ملى مدرس هنرستان موسیقى بود. در 1331 نظامت هنرستان موسیقى را عهده‏دار داشت. وى همچنین ناظر و سرپرست آتلیه‏ى معمارى و نقاشى دانشكده‏ى هنرهاى زیبا در دانشگاه تهران بود و در سال 1323 به اداره‏ى موسیقى كشور انتقال یافت. از جمله آثار قلمى وى مى‏توان به كتاب متد قانون و آهنگ‏هایى براى این ساز را نام برد. مهدى مفتاح در سال 1375 درگذشت و پیكر وى در بهشت زهرا در قطعه‏ى 88 (هنرمندان و نویسندگان) مدفون است.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 12 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(ز 1201 ق)، قلمدان‏ساز و نقاش. از اهالى تبریز بود كه در هند اقامت داشت. وى چهره‏پرداز بود و در گل و مرغ و تذهیب داراى تبحر بود. از آثار او: قلمدان گل و مرغى كه رویه و كناره‏ها، با گل و مرغ شیوه‏ى هندى نقش بسته و كناره‏ها نیز تذهیب شده است، با رقم: «عمل مغل تبریزى 1201»؛ جعبه‏ى مدور روغنى كه رویه و كناره‏ها را به انواع گلهاى زینتى و در شیوه و عیار هندى عمل آورده، با رقم: «عمل على محمد مغل تبریزى»؛ قلمدان چهره‏پردازى كه بر رویه آن، شاهزاده خانمى هندى بر روى صندلى نشسته و خدمه و دوستانش در كنار وى دیده مى‏شوند، با رقم: «على محمد مغل».

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(تو 1264 ق)، شاعر و نقاش. وى در شیراز متولد شد. مدت چهل سال دبیر دبیرستانهاى شیراز بود و اكثر جوانان تصحیل كرده امروزى شیراز ادبیات فارسى و تازى را از او آموختند. عمرى را به پاكدامنى و صداقت در راه نثر معارف و ارشاد نوآموزان و دانشجویان صرف كرد. سامى در فن نقاشى مخصوصا هنر مینیاتور استاد بود. از آثار وى: «مقامات معنوى»؛ «ادبیات»، در دو مجلد؛ «دیوان» اشعار.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 10 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س دهم ق)، شاعر و نقاش. از مردم كاشان بود. در صنعت تصویر و تذهیب دستگاهى كامل داشت این رباعى از اوست: یك لحظه غم تو بى‏وفایى نكند با غیر دل من آشنایى نكند غم با دل خون گرفته عهدى كرده است تا او باشد از او جدایى نكند

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(1333 -1260 ش)، نقاش. در نوجوانى با پیشكارى حسینقلى خان مافى به حكومت فارس فرستاده شد. دو سال بعد در سیزده سالگى والى خراسان گردید. در سال 1321 ق به حكومت همدان منصوب و دو سال بعد معزول گردید. پس از آن عازم اروپا شد و در مدت اقامتش در پاریس پرده‏هاى بسیار ساخت. وى مردى هنردوست بود و نیكو نقاشى مى‏كرد و به سبكهاى تازه نیز آشنایى داشت. سالار السلطنه عاقبت به سرطان مغز مبتلا شد و پس از یك عمل جراحى در پاریس درگذشت.[1] نصرةالدین میرزا بن ناصرالدین شاه قاجار (ف. پاریس 1333 ه.ش.). وى در شعر و موسیقى دست داشت، و در پاریس پس از عمل جراحى خطرناكى درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س سیزدهم ق)، نقاش. از شاگردان صنیع‏الملك غفارى بود و در آبرنگ‏سازى و سیاه‏قلم دستى پر هنر داشت. از آثار آبرنگى وى، تصویر سه نفر از رجال دوره‏ى ناصرى است كه در شبیه‏سازى و پردازش صورتها مهارت و ظرافت زایدالوصفى داشته است. با رقم: «اقل السادات احمد الحسینى شاگرد مقرب الخاقان صنیع الملك نقاشباشى»؛ دیگر اثر وى، طرح استادانه‏اى از جان محمدخان سرتیپ است كه به حضور ناصرالدین‏شاه تقدیم داشته و خود را «احمد الحسینى ساوجى» خوانده است.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س نهم ق)، نقاش و نجار. در شهر لواسان زندگى مى‏كرد. وى طراح ترسیمات هندسى بر روى چوبها بود و از نجاران معروف دوران خود به شمار مى‏رفت. از آثار به جاى مانده از این استاد، در چوبى بقعه سید اسماعیل در محله‏ى چاله میدان تهران است كه به هنرمندى فرجام پذیرفته، با رقم: «عمل استاد حسین بن حسن نجار لباسانى 886».

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س نهم ق)، نقاش و منبتكار. از هنرمندان رسام و نجار اهل سارى مازندران بود. از آثار این استاد، در منبتكارى دقیق و پر اسلوب زیبایى به جاى مانده كه به خط ثلث مشبكى رقم «علم استاد حسین بن احمد نجار ساروى بتاریخ 873» دارد.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س چهاردهم ق)، نقاش. اهل اصفهان و یكى از فرارویان مشهور هنر نقاشى ایران بود. این هنرمند در اغلب رشته‏هاى هنرى دستى بكمال داشت و از شاگردان زبده‏ى آقا ابراهیم نقاشباشى به شمار مى‏رفت. از بهترین آثار این هنرمند، صحنه‏ى اسب دوانى میدان شاه در مقابل عالى‏قاپو است كه بسیار ستودنى است.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 10 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س دهم ق)، نقاش. از هنرمندان شیرین نگار زمان خود بود. از آثار ارزشمند او، تصاویرى در نسخه‏ى «خمسه‏ى» نظامى مضبوط در توپ قاپو است با تاریخ 945 ق و به خط زیباى مرشد الكتاتب شیرازى. این اثر ارزنده كه داراى بیست تصویر پرحلاوت است، یكى از آنها رقم «مذهب حسین» دارد با تاریخ 947 ق.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(وف ح 1370 ق)، نقاش. از هنرمندان شیرین قلم اصفهانى بود كه در نقاشیهاى رنگ و روغنى و تصاویر قلم‏كارى دستى پر مهارت داشت. وى در زادگاهش درگذشت. از آثار این هنرمند، تصاویر زیبایى است كه یكى از آنها، تصویر وقایع روز عاشوراست و در نوع خود از نفایس هنرى قلم‏كارى محسوب مى‏شود، با رقم: «اصفهان ساخت حسین فخارى».

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س سیزدهم ق)، نقاش و شاعر، متخلص به مصور. اهل خمسه و آبرنگ‏ساز دوره‏ى فتحعلى‏شاه قاجار بود. وى گویا همان حسینعلى میرزا، فرزند فتحعلى‏شاه است كه به تصویرسازى و صورت‏پردازى علاقه وافرى داشت. از آثار رقم‏دار این هنرمند، تصویر زن زیباروى ایرانى است در شیوه‏ى آقا صادق معروف، كه به خط شكسته زیبا رقم «حسینعلى المتخلص به مصور 1244» دارد؛ یادگار دیگر وى، نقش درویشى به حال ایستاده است كه در دست راست او چوب مطلایى كه در انتهاى آن نام مبارك حضرت على علیه‏السلام نصب شده جلب نظر مى‏كند، با: «رقم حقیر حسینعلى مصور تخلص سنه 1238».

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 16 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(؟)، نقاش. اهل بروجرد بود و در آبرنگ و طراحى دست داشت. تصویر اسب نحیف و لاغرى از این هنرمند در كتابخانه گلستان مضبوط است كه به سبك و ابتكار خاصى ترسیم شده و به خط شكسته غبار رقم «حسینعلى بیگ سمیعا بروجردى» دارد.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س سیزدهم ق)، نقاش و قلمدان‏ساز. از هنرمندان دوره‏ى فتحعلى‏شاه و محمدشاه قاجار بود كه در هنر خود مهارت داشت. از آثار رقم‏دار این هنرمند، قلمدان گل و مرغى زیبایى در زمینه‏ى نخودى سیر است كه در وسط و رویه‏ى آن قرنقل آبى خوشرنگى تصویر شده است و در طرفین نیز گلهاى متنوع رنگینى است كه بین آنها، پروانه‏ها و زنبورها دیده مى‏شوند. تذهیب قلمدان نیز نارك قلم است، با رقم: «كمترین حسین الحسینى سنه 1250».

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 16 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(؟)، نقاش. وى از هنرمندان زیبانگار قلم‏كار و پارچه بود. از آثار او: قلم كار زیبایى كه قصه معروف یوسف و زلیخا را به زیبایى تصویر كرده است؛ قلم كار دیگرى كه وقایع جنگ چالدران را به نحو زیبایى نقاشى كرده است، با: «رقم حسین پور صناعى».

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س سیزدهم ق)، نقاش و مذهب. وى در هنر خود مهارت داشت و تنها یك اثر رقم‏دار از او به جاى مانده و آن، جلد قرآن كریم است كه خط آن را میرزا شریف كتابت كرده و میرزا رشیدا نیز ماده تاریخى به نظم درآورده و نام مذهب را نیز جزو ابیات یاد كرده است: حبذا این محكم تنزیل كز حسن خطش احمد و یاقوت هر دو واله‏اند و مستهام... هست تذهیبش از آن نقاش مانى فى حسن آنكه در صنعت بود از مانیش برتر تمام... زد رقم تاریخ اتمامش رشید نكته‏سنج حمدلله شد ز یوسف این كلام‏اللَّه تمام

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت : آمریکا   -   قرن : 20 منبع :

آنتونی کوئین (۲۱ آوریل ۱۹۱۵ - ۳ ژوئن ۲۰۰۱) بازیگر ، نویسنده و نقاش مکزیکی، آمریکایی‌تبار بوده است. او یکی از بازیگران هالیوود بوده است. وی با نام آنتونیو رودولفو اوکزاکا کوئین در مکزیک به دنیا آمد و پدر وی ایرلندی و مادرش مکزیکی بوده است. او در یکی از مناطق نزدیک لوس آنجلس بزرگ شده بود و مدرسه را زودتر از وقت موعود ترک کرد، اما قبل از اینکه هنرپیشه شود، بوکسر و نقاش بود.فیلم‌شناسی * استاد مرده * انتقام * باراباس * توپ‌های سن سباستین * جاده * راه رفتن روی ابرها * عمر مختار * عیسی ناصری ۱ * عیسی ناصری ۲ * گوژپشت نتردام * لورنس عربستان * انتقام آنجلو * محمد رسول الله * اسب کهر را بنگر * زوربای یونانی * قرارداد مارسی * آخرین قطار گان هیل

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 11 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(ز 1100 ق)، نقاش. معروف به آقا معین و آقا معینا. از مشهورترین استادان مینیاتورسازى در میانه‏هاى دوران صفوى است. متأسفانه با همه شهرت و سوابق درخشانى كه در صنعت تصویر داشته، هیچ یك از تذكره‏نویسان و تاریخ‏نگاران آن دوره، كوچكترین اشاره‏اى در مورد احوال وى نكرده‏اند. وى از شاگردان با استعداد رضا عباسى بوده و گویا همه‏ى عمر خود را در شهر اصفهان گذرانده است. معین مصور، اولین نقاشى است كه در ذیل اغلب آثار خود، نام و تاریخ اجراى تصویر را به روشنى عیان ساخته و حتى بعضى از مشخصات دیگر نقش را نیز، بر آن علاوه نموده است. او در شبیه‏سازى و چهره‏پردازى استادى چیره‏دست بود و در ارائه‏ى مجالس بزمى و رزمى و مناظر گوناگون، نقاشى پر مایه به شمار مى‏آمد. چهره‏پردازیهاى وى در شیوه‏ى اصفهانى و حال و قیافه‏ى آن سامان بود و از شیوه‏ى مغولى و چینى در آثار او، چیزى به چشم نمى‏خورد. در شیوه‏ى حل كارى و تذهیب زمینه و اطراف قدرت قلم داشت و نقش جانوران و دشت و دمن و سایر شیوه میركى را به استادى انجام مى‏داد. معین مصور یكى از پیشگامان قلمدان‏سازى در عیار كارهاى روغنى است، اما در تصویرسازى اغلب آبرنگ كار مى‏كرد و هیچ‏گاه از شیوه‏ى اصفهانى و مكتب رضا عباسى عدول نكرد. به غیر از استاد رضا عباسى كه در خدمت وى بوده، از آثار دیگر هنرمندان سابق نیز از جمله استاد بهزاد و استاد محمدى و صادقى بیگ و چه بسا سایر استادان دیگر مشق كرده و در تكمیل بعضى كارهاى نیمه تمام آنها كوشا بوده است. او شاگردان زیادى داشته و نام بعضى از آنها را در ذیل آثار خود آورده است. استاد شفیع عباسى نیز از دوستان و معاصران وى بوده است. از آثارش: تصویر پیرمردى كه به عصاى خود تكیه داده است، با رقم: «پیر سركار به دست گمراه- رقمش كرد معینا این را سنه 1042»؛ تصویر جوان زیبایى، در شیوه‏ى بخصوصى كه خروس جنگى با حالتى را بغل كرده، با رقم: «معین مصور 1073»؛ تصویر شاه عباس كبیر كه پیاله دارو یا شراب را، به حكیم شمسا محمد تحویل مى‏دهد، با رقم: «... سنه 1082 باتمام رسید»؛ تصویر مرغ زیبایى كه بر روى سنگى نشسته با رقم: «... سنه 1100 باتمام رسید. مشقه معین مصور». شصت اثر دیگر وى در «احوال و آثار نقاشان» ذكر شده است.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 11 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س یازدهم ق)، نقاش. از هنرمندان دوره‏ى شاه عباس اول (1038 -996 ق) است. تنها اثر رقم‏دارى كه از وى به جاى مانده تصویر درویشى است كه روى تخته سنگى نشسته و دستهاى خود را در آستین بلند لباس خود مخفى كرده است، با رقم: «عمل معین‏الدین».

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(1290 -1236 ق)، نقاش و خطاط. ملقب به معیر الممالك. از شاهزادگان صاحب كمال قاجارى بود و بعدها به نظام‏الدوله ملقب شد. وى در تصویر آفرینى به شیوه‏ى رنگ روغن تبحر داشت و خط را نیز خوش مى‏نوشت. از علوم ادبى بهره‏مند بود و مجموع مقالات و خاطرات خود را در دو كتاب «زندگانى خصوصى ناصرالدین‏شاه» و «رجال عصر ناصرى» فراهم آورده است. از آثار نقاشى او: منظره‏ى زمستانى و پر برفى كه چند درخت در وسط آن دیده مى‏شود؛ تصویر چند گوسفندى كه از شدت سرما، كنار هم به خواب رفته‏اند؛ دورنماى منظره‏ى زیبایى كه در افق آن، تصویر درختان و مزارع و كلبه دهقانى جلوه‏گر است.[1] دوستعلى خان بسطامى نظام‏الدوله (و. 1236 ه.ق- ف. 1290 ه.ق) پسر حسین على‏خان معیر و داماد فتحعلى شاه بود؛ به حكومت یزد و گیلان رسید و سمت خزانه‏دارى یافت و به عضویت دارالشورائى كه ناصرالدین شاه تشكیل داد نائل گشت.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 23 آبان 1395  - 7:35 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 12 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(ز 1223 ق)، نقاش. تصویرگر ساده‏نگارى از شهر لاهیجان بود و در نقاشى روغنى و جلدسازى مهارت داشت. از آثار این هنرمند، جلد قرآنى است كه به گل و مرغ آراسته شده و در شیوه‏ى بخصوصى عمل آمده است، با رقم: «ابوالقاسم موسوى لاهیجانى فى سنه 1223».

نویسنده : نظرات 0 شنبه 22 آبان 1395  - 6:48 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س سیزدهم ق)، نقاش. تصویرگر و شبیه‏ساز دوره‏ى ناصرى بود كه در گل و مرغ نیز مهارت داشته و صورت سازى را خوب مى‏دانسته است. از آثار رقم‏دار وى قلمدان گل و مرغى است كه رویه و جوانب آن را با گل و مرغ متنوع مستور كرده و صورتهایى نیز بر رویه آن به نقش درآورده است، با رقم: «كمترین منیر حسام».

نویسنده : نظرات 0 شنبه 22 آبان 1395  - 6:48 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 10 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(1018 / 1017 -940 / 933 ق)، نقاش، خطاط و شاعر، متخلص به صادقى. معروف به صادقى كتابدار. از بزرگان ایل خدا بنده‏لو بود كه در نزدیكى محله‏اى به نام ورجو یا ویجویه‏ى تبریز به دنیا آمد. بیست ساله بود كه پدرش كشته شد. پس از آن مدتى با امیرخان موصول و بدرخان و سكندر خان افشار به سر مى‏برد. در عهد شاه اسماعیل دوم به كتابخانه‏ى دولتى راه یافت و در زمان سلطنت محمد خدابنده و شاه عباس كبیر منصب كتابدارى را عهده‏دار بود. تا آن كه علیرضا عباسى در حدود 1007 ق این منصب را از او گرفت، ولى صادقى تا آخر عمر، مواجب كتابدارى را از دیوان اعلى دریافت مى‏داشت. صادقى در نظم و نثر فارسى و تركى مهارت داشت و از دوران جوانى نیز به هنر نقاشى و طراحى علاقه‏ى زیادى نشان مى‏داد و از شاگردان استاد مظفر على هروى نقاش محسوب مى شد. وى در هنر خطاطى نیز دست داشت و به روایتى شاگرد میر على هروى بود. او در 1010 ق، در اصفهان، تألیفات خود را جمع‏آورى و تدوین نمود و شرح حال مختصرى بر آنها نوشت. اثر معروف وى «مجمع الخواص»، به زبان تركى جغتایى است كه شرح حال بسیارى از شاعران معاصر خود را در آن آورده و از آن معلوم مى شود كه سفرهاى بسیارى به شهرهاى مختلف كرده است. از دیگر آثار وى: «زیده الكلام»؛ مثنوى «فتح نامه‏ى عباس نامدار»؛ منظومه‏ى «قانون الصور»، در نقاشى؛ «دیوان» غزلیات پارسى و تركى؛ مقالات و حكایاتى موسوم به «شرح حال منظوم»؛ مثنوى «سعد و سعید»؛ مجموعه‏ى «منشأت و مكاتبات»، به فارسى و تركى؛ «تذكره الشعرا»یى مشتمل بر رباعیات معمایى؛ «حظیات». از آثار نقاشى او: تصویر مردى كه در شیوه‏ى اصفهان ترسیم شده و در پشت سرش، درخت پرحالتى جلب نظر مى كند، با رقم: «صادقى افشار»؛ تصویر زن زیبایى در شیوه‏ى فرنگى كه دستارى از گردنش آویزان است، با رقم: «راقمه صادقى كتابدار 1015»؛ تصویر رستم، پهلوان قدیمى ایران، كه كلاه پردار سفید به سر گذاشته و دیو تیره‏رنگ سهمناكى را به قتل مى‏رساند و رقم «صادقى» دارد. در «احوال و آثار نقاشان» به هشت اثر دیگر وى اشاره شده است.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 22 آبان 1395  - 6:48 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س نهم ق)، مذهب و مصور. در تذهیب و تصویرسازى دست پر هنرى داشت. متاسفانه احوال این هنرمند، در هیچ یك از تذكره‏هاى قدیمى یاد نشده است. از آثار وى: تصویر رزم‏آور قهرمانى كه بر اسب خوش تراشى نشسته و نیزه‏ى بلند خود را به دهان اژدها فروبرده است، با رقم: «عمل العبد سلطانعلى»؛ نسخه‏ى مصورى كه حدود بیست مینیاتور ماهرانه دارد كه جهت یوسف شاه میر میران در تبریز تهیه شده است؛ مجلس مینیاتورى كه به نازك قلمى عمل آمده و رقم دارد: «مذهبا و مصورها سلطانعلى الباوردى» در سنه‏ى 850.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 22 آبان 1395  - 6:48 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(776 -739 ق)، شاعر، موسیقیدان و نقاش. او دومین سلطان جلایر از طایفه‏ى ایلكانان است. در نوزده سالگى، بعد از وفات پدر، در بغداد به تخت سلطنت نشست. اویس، سلطانى شاعر و شعر دوست و عارف مسلك و در سخن‏پردازى شاگرد سلمان ساوجى بود و به او علاقه‏ى مخصوصى داشت و سلمان نیز قصاید و چكامه‏هاى بسیارى در مدایح و فتوحات این سلطان به نظم آورده است. وى همچنین در انواع هنر اطلاعات كاملى داشت. نقاشى را خوب مى‏دانست و از علم موسیقى نیز بهره‏ى كافى داشت. از معاصران او: عبید زاكانى، ناصر بخارایى، خواجوى كرمانى و خواجه حافظ شیرازى را مى‏توان نام برد. تصانیف زیادى از وى نقل شده است.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 22 آبان 1395  - 6:48 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(813 -784 ق)، نقاش، مذهب، خطاط، موسیقیدان و شاعر. وى نزد پدر تعلیم دید و در خط نستعلیق دست داشت. در زمان پادشاهى او نقاشى مینیاتور به پایه‏هاى والاترى از ترقى رسید و نگارگران چیره‏دستى بوجود آمدند. سلطان احمد خود به عربى و فارسى شعر مى‏سرود و در تصویر و تذهیب و خاتم‏بندى و موسیقى بى‏مانند بود و شش قلم را خوب مى‏نوشت. او در نقاشى شاگرد خواجه عبدالحى بود و از او تصویر آموخت. وى بیست و هشت سال سلطنت كرد و در آخر كار، در جنگ با قرایوسف تركمان قراقوینلو بر سر تصرف تبرز كشته شد. سلطان احمد از ممدوحان خواجه حافظ شیرازى بوده و از شاگردان و ملازما او مى‏توان به خواجه عبدالقادر اشاره كرد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 22 آبان 1395  - 6:48 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(838 -812 ق)، خطاط، نقاش و شاعر. او برادر بایسنقر میرزا و از هنرمندان و هنرپروران عصر خود محسوب مى‏شد. در هفت سالگى به فرمانروایى فارس منصوب شد، و در آنجا پیر محمد شیرازى خط آموخت. در فن شعر و حسن خط و هنرهاى متعلق به خط رتبه‏اى بلند داشت. وى از خطوط یاقوت مشق مى‏كرد و خطش بسیار شبیه خط او بود و تمیز آنها بسیار مشكل بود. سلطان ابراهیم همچنین با تعلم از استاد سیاوش گرجى، نقشگرى سحرساز و رسامى خوش طرح و ممتاز شد. از آثار او: یك جزو از قرآن رحلى عظیم، با جلد روغنى عالى، به خط ثلث حلى و ثلث سه دانگ جلى، به قلم زر محرر و با رقم: «كتبه... ابراهیم سلطان بن شاهرخ بن تیمور گوركان... فى سنه سبع و عشرین و ثمانمئه الهجریه...»؛ كتیبه‏ى سنگى سر در مدخل صحن میر علاءالدین در شیراز، به خط ثلث كتیبه‏اى سه دانگ عالى، با رقم: «كتبه ابراهیم سلطان»؛ یك صفحه از مرقع، به خط ثلث دو دانگ جلى ممتاز و نسخ و رقاع كتابت جلى خوش، به قلم زر محرر و با رقم: «كتبه... ابراهیم سلطان بن شاهرخ بن تیمور گوركان... فى سنه اثنى و عشرین و ثمانمائه» (822)؛ كتیبه‏ى سردر صفه‏ى مقبره سعدى در شیراز كه در سال 835 ق نوشته است.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 22 آبان 1395  - 6:48 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 10 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س دهم ق)، نقاش. اهل خراسان و شاگرد سلطان محمد معروف بود و در كارگاه هنرى شاه طهماسب اول به نقش تصاویر اشتغال داشت. از او آثار رقم‏دارى مشاهده نشده است.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 22 آبان 1395  - 6:48 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س سیزدهم ق)، نقاش. ملقب به میرزا حكیم. از هنرمندان دوره‏ى ناصرى و از طایفه‏ى پر شهرت زند بود. وى به علت اطلاعاتى كه در طب قدیم داشت، به حكیم معروف شد. خداداد در شبیه‏سازى و آبرنگ پر استعداد و در ارائه جزییات مهارت خاصى داشت. از آثار او: تصویر پر مهابت حضرت على (ع) به آبرنگ، كه با صلابت نشسته و شمشیر ذوالفقار را بر روى پاها قرار داده است. در پشت سر حضرت، دیوار ورودى مسجد و مناره‏ى مثلث شكل آن كه به مساجد معمولى شباهتى ندارد، جلوه‏گر است، با: «رقم میرزا خداداد 1277»؛ دو تصویر آبرنگ، با رقمهاى: «صورت جانفزاى سركار آقا میرزا خلیل، رقم میرزا خداداد حكیم 1277» و «رقم بنده درگاه شاهنشاه عالم پناه خداداد خان زند 1273».

نویسنده : نظرات 0 شنبه 22 آبان 1395  - 6:48 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 11 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س یازدهم ق)، نقاش. از هنرمندان بخارا و هرات بود و در تصویرسازى ماهر. مولف «احوال و آثار نقاشان» شرح حال وى را در ذیل دو نام جداگانه آورده است كه به احتمال بسیار هر دو یكى است. از آثار رقم‏دار وى: تصویر شاهزاده‏اى كه كلاهخود مخصوص به سر گذاشته و گلدان گلى به دست گرفته است، با رقم: «راقمه رقم‏خان محمد»؛ تصویر جوانى كه گل به دست دارد، با رقم: «خان محمد مذهب»؛ تصویر جوانى كه لباسهاى هندى به تن كرده و در دست خود، گلدان سه دسته‏اى گرفته، كه چند شاخه گل لاله در آن جلوه‏گر است، با: «رقم خان ممحمد مذهب».

نویسنده : نظرات 0 شنبه 22 آبان 1395  - 6:48 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(وف 534 ق)، فیلسوف، طبیب، اخترشناس، نقاش و شاعر شیعى. نیاكانش احتمالا ایرانى و از مردم اصفهان بودند. وى در بغداد زاده و در اصفهان بزرگ شد. او با ابزارهایى كه خود ساخته بود سیر نور و اندازه‏ى آن را معلوم كرد و در اثبات درستى كارهاى خود از براهین هندسى استفاده مى‏كرد. بدیع در كره‏ى سماوى چیزى افزود و كار آن را كه سالهاى دراز ناقص مانده بود، كامل كرد. خط كشها و قرقره‏هایى كه ساخته بود، كاربرد عمومى یافتند و از راه تجربه، سودمندى آنها به اثبات رسید. وى در كاخهاى سلجوقى به ساختن جدولهاى فلكى سرگرم بود و زیجى به نام «المعرب المحمودى» نوشت و به محمود سلجوقى هدیه كرد. بدیع به شعر حسین بن حجاج علاقه مى‏ورزید و آنها را گردآورى كرد و آن را «درة التاج من شعر ابن‏حجاج» نامید. از او «دیوان» شعرى بر جاى مانده كه درونمایه‏ى بیشتر آنها هجو و لطیفه است. وى در بغداد درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 22 آبان 1395  - 6:48 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س هفتم ق)، نقاش. از معاصران خواجه نصیرالدین طوسى و مولوى بوده و در نقاشى دست داشته است.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 22 آبان 1395  - 6:48 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع :

قباد شیوا، طراح گرافیك ایرانی، از سال‌های جوانی برای عرضه‌ی گرافیك بومی و برخاسته از فرهنگ ایرانی كوششی پی‌گیر داشته و اكنون در نگاه جهانیان به عنوان طراح گرافیك دارای سبك مطرح است. دانش‌نامه‌ی بریتانیكا در ویرایش 2007 میلادی در بخش گرافیك كشورهای در حال توسعه به معرفی او به نمایندگی از قاره‌ی آسیا پرداخته و پوستر بزرگداشت سعدی او را چاپ كرده است. شیوا نخستین طراح گرافیك معاصر ایران است كه خط شكسته نستعلیق را نه به عنوان عامل فرعی و خبررسان، بلكه به عنوان یك عنصر گرافیگی در آثار خود به كار برده است. انجمن بین المللی طراحان گرافیك او را به عنوان یكی از 12 طراح گرافیك برتر جهان برگزیده است. زندگی‌نامه قباد شیوا طراح در سال 1319 در شهر همدان چشم به جهان گشود. پدرش آشنا به شعر و عرفان و در نواختن تار زبردست بود و آوازی خوش داشت. مادری كه او را پرورش داد در واقع نامادری مهربان و باهوشی بود كه قباد و برادرانش را به مانند فرزندان خود دوست داشت. پدرش كارمند بود و برادر بزرگترش در بیمارستان آمریكایی‌ها در همدان كار می‌كرد. همین برادر بود كه كارت‌های كریسمسی را كه آمریكایی‌ها به او هدیه می‌دادند برای قباد به ارمغان می‌آورد و آن كارت‌ها گرایش به نقاشی را در قباد زنده كردند. كشیدن طرح‌های روی آن كارت‌ها نخستین تمرین‌های قباد در راه فراگیری هنر و مهارت نقاشی كردن بود. در دوران دبیرستان در كلاس سیف الله گلپریان از سه‌لایی و مقوا و هر آن چه كه می‌شد كاردستی درست می‌كرد. اما یك روز كه همه‌ی دانش آموزان باید كاردستی‌های خود را تحویل می‌دادند، قباد كاری انجام نداده بود. هنگامی كه استاد از قباد خواست كار خود را نشان بدهد، ترس سراپای قباد را فراگرفت اما ناگهان به یاد آورد كه طرح یكی از كارت‌تبریك‌ها را روی فیبر با رنگ پودری كشیده و در جیبش گذاشته بود. به ناچار همان را به استاد نشان داد و منتظر توبیخ او شد. اما استاد گلپریان نقاشی را با علاقه نگاه كرد و پس از این كه دریافت قباد آن را كشیده است، جلوی هم‌كلاسی‌ها از او و نقاشی‌اش بسیار تعریف كرد. این رویداد گرایش قباد را به نقاشی بیش از پیش افزایش داد. به زودی قباد دریافت كه سیف الله گلپریان كلاس نقاشی دارد. اما كلاسش ویژه‌ی دختران بود و پسرها را راه نمی‌دادند. با وجود این، قباد از پدرش خواست كه از دوست دیرینش بخواهد پسرش را در كلاس نقاشی بپذیرد. گلپریان كه به توانمندی قباد در نقاشی آشنا بود پذیرفت كه او به عنوان دستیار به كلاسش راه پیدا كند. قباد در ساختن رنگ به استاد كمك می‌كرد و از او شیوه‌های رنگ‌گذاری و نقاشی را می‌آموخت. چندی نگذشت كه قباد از ماندن در آن كلاس خسته شد، زیرا كار اصلی آن‌ها نسخه‌برداری از نقاشی‌های چاپ شده‌ی خارجی به‌ویژه روسی بود. از این رو، به دامن طبیعت پناه برد و تا پایان دوره‌ی دبیرستان به نقاشی از طبیعت پرداخت. هنگامی كه قباد تصمیم گرفت برای رفتن به دانشكده‌ی هنرهای زیبا خود را آماده كند با مخالفت خانواده رو به رو شد. پدر به دلیل وابستگی عاطفی به قباد مخالف رفتن او به تهران بود و دیگران معتقد بودند كه با نقاشی نمی‌توان هزینه‌ی زندگی را فراهم كرد. این مخالفت‌ها باعث ناراحتی‌های روانی برای قباد شد و سرانجام او را به بیمارستان كشاند. پزشكان به خانواده‌ی قباد سفارش كردند كه او را در كارهاش آزاد بگذارند و گر نه حال او بدتر می‌شود. به این ترتیب، قباد جواز رفتن به دانشگاه را پیدا كرد و پس از این كه یك بار در كنكور دانشگاه پذیرفته نشد، سرانجام به آرزوی خود رسید و همراه بزرگانی چون عباس كیارستمی، فرشید مثقالی، آیدین آغداشلو و ابراهیم جعفری، دوره‌ی آموزشی خود را در دانشگاه تهران آغاز كرد. زندگی در تهران دشواری‌ها خود را داشت و خانواده‌ی شیوا نمی‌توانست از پس هزینه‌های زندگی و تحصیل شیوا برآید. همین تنگنای مالی باعث شد كه او به نقاشی تبلیغاتی(گرافیك) رو بیاورد. هر چند شیوا آن نخستین كارها را مزخرف دانسته است، اما همان كارها باعث چرخیدن نگاه‌ها به سوی او شد و كانون آگهی زیبا جایگاهی را برای او در نظر گرفت. كار شیوا شبیه كاری از نمونه‌های خارجی بود و این كار هر چند برایش خسته كننده بود، اما برای گذران زندگی با ناچار به آن تن داد. هنگامی كه از مجله‌ی تماشا، هفته‌نامه‌ی اطلاع رسانی صدا و سیما، به سراغ شیوا آمدند همه چیز دگرگون شد. آن مجله فرصتی برای نوآوری فراهم كرد و باعث آشنایی با نویسندگانی شد كه او را به كارگزینی صدا سیما معرفی كردند و شیوا به عنوان یكی از كاركنان واحد دكور صدا سیما به طراحی دكور، پوسترهای اطلاع‌رسانی، از جمله پوسترهای جشن هنر شیراز، و روی جلد كتاب‌های انتشارات سروش پرداخت. او با كارهای برجسته و پسندیده‌ی خود مدیران تلویزیون را متقاعد كرد كه واحد گرافیك صدا و سیما را راه‌اندازی كننند. سپس، شیوا تصمیم گرفت واحد گرافیك انتشارات سروش را راه‌اندازی كند و برای این كه به چند كشور اروپایی سفر كرد تا ببیند واحدهای انتشاراتی در دنیا چگونه كار می‌كنند و با چرخه‌ی كار آشنا شود. كارهایی كه شیوا در آن سال‌ها انجام داد نه تنها او را به عنوان یكی از طراحان گرافیك ایرانی پرآوازه كرد بلكه جایزه‌های جهانی را نیز برایش به همراه داشت. او جایزه‌ی دوسالانه‌ی پوستر بورنو را برد، مجله‌های گرافیك كارهایش را چاپ می‌كردند و تا اندازه‌ی در جهان شناخته شده بود. با وجود این، احساس كرد كه به فراگیری "علم گرافیك" نیاز دارد. از این رو، برای دانشگاه پرت(Pratt) نیویورك درخواست فرستاد و پذیرفته شد. زمانی كه برای نام نویسی به آن دانشگاه رفت به او گفتند كه باید با هیئت علمی مصاحبه كند. شیوا تصور می كرد كه این مصاحبه بخشی از فرآیند پذیرش دانشجوی آن دانشگاه است. اما هنگامی كه به جلسه‌ی مصاحبه رفت متوجه شد كه آن‌ها تصور می‌كردند شیوا برای درس‌دادن درخواست داده است. هنگامی كه فهمیدند او برای درس خواندن آمده است، شگفت زده شدند، چرا كه از پیشینه‌ی كاری او بر می‌آمد كه جوایز شناخته شده‌ای را برده است. آن‌ها گزینش واحدها را به خود شیوا سپردند و او فقط درس‌های پایه‌ای گرافیك را برگزید و این بار نیز همگان را شگفت‌زده كرد. هنوز زمان زیادی از رفتن شیوا به آمریكا نگذشته بود كه انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید و همه چیز تا زمانی كه چندان روشن نبود به صورت نامشخص درآمد و پولی برای او فرستاده نمی‌شد. از این رو، برای گذران زندگی خود و خانواده‌اش و فراهم كردن هزینه‌ی مواد و ابزار كارش به جست و جوی كار پرداخت و سرانجام در كارگاه گلیزر، از طراحان گرافیك سرشناس آمریكایی، پذیرفته شد. او به كمك گلیزر توانست به مدرسه‌ی هنرهای تجسمی نیویورك نیز راه یابد. سرانجام پس از فراهم شدن اندوخته‌ای ارزشمندی از دانش گرافیك در سال 1360 به ایران بازگشت. شیوا پس از بازگشت به ایران تا زمان بازنشستگی در صدا و سیما كار كرد و در دانشكده‌ی هنرهای زیبای تهران، دانشگاه الزهرا و دانشگاه آزاد به تدریس پرداخت. پس از بازنشستگی كارگاه شخصی خود را بر پا كرد و كار آموزشی را به شیوه‌ی دیگری پی‌ گرفت. این بار به جای این كه او به دانشگاه برود، از دانشجویان خواست به كارگاهش بیایند و دانش گرافیك را در عمل بیاموزند. اكنون قباد شیوا مدیر آموزشگاه فرهنگی هنری شیوا در تهران است و به آموزش گرافیك ایرانی به هنرآموزان جوان می‌پردازد تا ره‌پویان راه او گرافیك ایرانی را به پیش ببرند. اندیشه‌های گرافیكی قباد شیوا در چند دهه فعالیت هنری خود كوشیده است آثار گرافیكی نوین با روح و فرهنگ ایرانی پدید آورد و بر این باور است كه: " ما باید با فرهنگ خودمان در گفت و گوی گرافیك جهانی حضور داشته باشیم." او در گفت و گوهایی كه با رسانه‌هایی گوناگون داشته، از كم توجهی هنرمندان معاصر ایران به فرهنگ خودی گلایه كرده و چنین گفته‌ است: " ما غافلیم در كشوری زندگی می‌كنیم كه آن چه در رابطه با ماست، یعنی هنر ما، از منابع نفتی سرشارتر است. متاسفانه در طول تاریخ معاصر هنرمندان هیچ نگاهی به این كشور عزیز ندارند و این جای تاسف است." او به هنرمندان جوان سفارش می‌كند كه به فرهنگ خود فكر كنند و آثاری پدید آورند كه برخاسته از فرهنگ بومی باشد و راهكار دستیابی به این هدف را آزاد اندیشه از قید و بندهای مكتب‌های بیگانه می‌داند و حتی بر این باور است كه: " ما باید برای رسیدن به یك شناسنامه‌ی فرهنگی، آن قدر بدون گرافیك باشیم تا گرافیك خودمان را به وجود آوریم." البته شیوا فقط به كار بردن عناصر هنر ایرانی مانند شمسه و ترنج را در یك اثر هنری كافی نمی‌داند، بلكه آن اثر باید بازتاب روح ایرانی باشد. به نظر او: "وقتی اثری دارای روح ایران باشد به آن می‌گویند گرافیك ایرانی. همان گونه كه وقتی دارای روح لهستانی یا آلمانی باشد به آن جا تعلق پیدا می‌كند." او فرهنگ ایرانی را فرهنگ غیرمستقیم و رازآلود می‌داند و بر این باور است كه: " اگر در آثار هنرمند رمز و راز وجود داشته باشد بدون هیچ گونه موتیف ایرانی، آن اثر شرقی و به طبع ایرانی است." از سوی دیگر ممكن است در یك پوستر موتیف ایرانی یا خط ایرانی به كار رفته باشد، اما آن اثر ایرانی نباشد. چنان كه خود او مثال می‌زند: "من یك پوستر دارم از یك گرافیست ژاپنی كه با كتیبه‌ای به خط ایرانی كار شده است اما هنوز هم این اثر بسیار ژاپنی است." شیوا تقسیم‌بندی گرافیگ را به تجاری و هنری چندان درست نمی‌داند و یادآور می‌شود كه چند میلیون نفر در جای جای جهان هستند كه روش‌ها و ابزار گرافیك را خوب می‌شناسند و می‌كوشند نیاز گرافیكی مردم را در حوزه‌های اجتماعی، فرهنگی یا اقتصادی پاسخ دهند. این دسته نمایشگاهی برای آثار خود برگزار نمی‌كنند، اما كار خود را درست انجام می‌دهند. اما در هر كشوری شمار اندكی پیدا می‌شوند كه : " در ضمن كاری كه انجام می‌دهند خواستار این هستند كه اندیشه، نگاه و حضور خود را در اثرشان بیان كنند. این‌ها همان گرافیست‌های مولف هستند و دستاورد كار همین هنرمندان است كه نمایانگر جامعه، فرهنگ و جغرافیای آنان است." شیوا كوشیده است از این دسته باشد و خوشبختانه چنین است. به نظر شیوا كسی كه طراحی نمی‌داند، نمی‌تواند گرافیست خوبی باشد. او با هنرجویان سفارش می‌كند بسیار طراحی كنند و از همان آغاز به گرافیك رایانه‌ای روی نیاورند بلكه آن را به خدمت طراحی در بیاورند. شیوا پیش‌بینی می‌كند كه غربی‌ها كم كم رایانه را در كار گرافیكی كنار می‌گذارند و می‌گوید: " آن‌ها خودشان طراحی كامپیوتری را قبول ندارند و به افرادی كه می‌نشینند رو به روی كامپیوتر و طراحی می‌كنند به اصطلاح می‌گویند: عروسك خیمه شب‌بازی. جالب اینجاست به تصاویری هم كه با این سیستم بیرون می‌آید می‌گویند: "فحشا‌ی تصویری". غرب در حالی كه خودش سازنده كامپیوتر است اما در حال حاضركوشش می‌كند تا از آن فاصله بگیرد." نگاه شیوا به هنر اسلامی نیز بسیار نو و آموزنده است. او دلیل نزدیكی هنر اسلامی به ریاضیات و هندسه را حقیقت‌گرایی هنرمندان مسلمان می‌داند. او در این باره می‌گوید: " تصویر شما، خود شما نیست، تصویر شما دروغی از شما است. هر چقدر تصویر ماهرانه‌تر باشد، دروغ ماهرانه‌تری است. یك گل همان گل است، اما تصویرش نه. اما یك مربع همیشه مربع است و دیگر اشكال هندسی هم همین گونه است. به همین دلیل هنرمندان اسلامی رفتند سراغ عناصر بصری كه حقیقت دارد و این باعث شد هنر اسلامی، هندسی شود و حالا در غرب می‌بینیم كه پس از هجوم فیگور طی قرن‌های متمادی، در هنرهای تجسمی بالاخره به انتزاع رسیده‌اند، یعنی چه بخواهیم و چه نخواهیم آن‌ها به انتزاع رسیدند، در صورتی كه هنر اسلامی از ابتدا چنین بود. برای مثال، میكل آنژ در خلق اثر «روز محشر» بر سقف كلیسای سیسیتن خدا را یك پیرمرد ریش‌دار نشان می‌دهد، اما در هنر اسلامی خدا یك نقطه است كه این به ذهنیت امروزه ما نزدیكتر است و بنابراین هنر خالص‌تری است." شیوا از درك نادرست غربی‌ها از هنر اسلامی انتقاد می‌كند و می‌گوید: " غربی‌ها چون این هنر را درك نمی‌كنند، آن را تزئین نامیدند، درحالی كه این‌ها بیان است نه تزئین، بیانی در قالب ابزار خالص كه همان هندسه است. آن‌ها چه هنری را هنر تزئینی می‌گویند؟ از لحاظ علمی هنری كه معماری را تغییر نمی‌دهد، تزئینی است. اما اگر شما كاشیكاری‌های گنبد مسجد شیخ لطف الله را بردارید، دیگر آن جلوه پیشین را ندارد. بنابراین هنر اسلامی هنری بیانگر است. در این هنر همه شكل‌ها دارای معنی است و فقط یك چیز تزئینی نیست. هنر اسلامی یكی از خالص‌ترین هنرهایی است كه بشر به آن دست یافته است." او بر این باور است كه هنر اسلامی بسیار نو است و فقط به دلیل ناآگاهی و كم توجهی ما گرد كهنگی بر آن نشسته است. او می‌گوید:" درست است كه هنر اسلامی طی قرن‌ها شكل گرفته، اما بسیار مدرن است. من پژوهشگر یا تاریخ نگار نیستم و اگر به این هنر علاقه‌مند شدم، به این دلیل است كه حرف آن‌ها پس از دویست سال، هنوز حرف امروز است و این یعنی مدرنیته. ما مدرنیته را از قدیم داشته‌ایم. به نظر من شاهكار هنری، امضایی است كه من در مسجد جامع یزد دیدم و آن هم شكل و نحوه قرارگیری امضای یك استاد كاشیكار بود كه در یكی از طاقی‌ها نصب شده بود و هنگامی كه من آن را با سواد امروز می‌بینم، فكر می‌كنم بسیار مدرن است. اگر خود من این كار را انجام بدهم، به من می‌گویند تو یك كانسپچوالیست مدرن هستی. صحبت اصلی من در این است كه ما تجلی هنرمندانه را از هزار سال پیش داشته‌ایم، اما چرا دیده نمی‌شود؟ شاید باید نیكلاس شیفری باشد كه با حس كنجكاوی آن‌ها را ببیند و دوباره آن را عرضه كند تا ما آن را بفهمیم؟ " تعریف شیوا از مدرنیته نیز متفاوت از دیگران است. به نظر او: " مدرنیته خشت آخری است كه باید روی خشت زیرین و با تكیه به آن نهاده شود. هر چند كه این خشت آخر، شكل و ماده و اندازه‌ی خودش را داراست. تا طاقچه و سكو و زمینه‌ای نباشد، گلدان شما چگونه ایستایی خواهد داشت؟ گلدان معلق هم محكوم به سقوط و تكه تكه شدن است. سنت و میراث هم مثل پدیده DNA به چگونگی حضور جسمی و روحی ما شخصیت می‌دهند ." او افسوس می‌خورد كه در جامعه‌ی ما "گذشته" را مترادف "كهنگی" می‌دانند و می‌گوید: " این شیوه از نگاه باید از اذهان محو شود. مادر كهنه نیست، مولوی كهنه نیست، مینیاتور كهنه نیست، خط و خطاطی كهنه نیست، آقا لطفعلی صورتگر شیرازی هم كهنه نیست، فرش هزار نقش ما هم كهنه نیست. سماور، حافظ و ابر و باد هم كهنه نیستند. این‌ها و خیلی چیزهای دیگر گوشت و استخوان و رگ و پی ما هستند. بازگشت به خودمان، بازگشت به كهنگی نیست. " او نمونه‌های خوبی از تازگی فرهنگ دیرین ایران دارد و از جمله گفته است: " ژرژ براك وقتی حروف و نوشته‌ها را به عنوان فرم با تصویر همنشین كرد و پایه‌های مكتب كوبیسم پی‌ریزی كرد، همان موقع گفت كه این تداخل تصویر و حروف را از دیر باز در مینیاتورهای ایرانی یافته است و ما می‌دانیم بین این كشف ژرژ براك در مكتب كوبیسم و میراث‌های مینیاتوری ما دست كم 300 سال فاصله زمانی وجوددارد. پس باید به هوش باشیم و قدر میراث‌هایمان را بدانیم. " سپاس‌گذاری جهانیان به روزگاری كه شیوا كار گرافیكی را آغاز كرد، گرافیك ایران تابع گرافیك لهستان بود. اما او همواره از خود می پرسید چرا می‌گویند گرافیك لهستان، گرافیك ژاپن و نمی‌گویند گرافیك ایران. از این رو تصمیم گرفت گرافیك ایرانی كار كند و برای نخستین بار از طغرانویسی و خط شكسته نستعلیق به عنوان یك عنصر گرافیكی در پوستر پنجمین جشن هنر شیراز بهره گرفت. شگفت این كه همین نوآوری او بسیار به چشم آمد، آوازه‌ی او را در جهان فراگیر كرد و آن پوستر را به موزه‌های آمریكا و اروپا فرستاد. هر چند شیوه‌ی كار او در كشور خودش با بی‌مهری برخی از هنرمندان رو به رو شد، اما زمانی كه در آمریكا بود با برگزاری نمایشگاه كوشید گرافیك ایرانی را به جهانیان معرفی كند و باز هم جای شگفتی است كه ناایرانی‌ها بسیار زودتر از ایرانی‌ها به ارزش گرافیك ایرانی او پی‌بردند. هنگامی كه شیوا در دانشگاه پرت به فراگیری دانش گرافیك می‌پرداخت، خود دانشگاه نمایشگاهی بزرگ از آثار او برگزار كرد. برای آن كه بازدیدكنندگان آشنایی چندانی با ایران و هنر آن نداشتند، شیوا عكس‌هایی از كتاب "ایران پل فیروزه‌ای" اثر رولف بنی را به صورت اسلاید در نمایشگاه به نمایش گذاشت و هر جا كه نیاز بود به بازدیدكنندگان توضیح می‌داد كه در كدام پوستر از آجركاری یا نقش و نگار ساختمانی كه در اسلایدها می‌بینند، بهره گرفته است. نمایشگاه بسیار پر شور بود و آوازه‌ی آن در نیویورك پیچید تا این كه یك روز گروهی با دستگاه‌های عجیب و غریب به نمایشگاه آمدند و صدای قباد را به عنوان یك هنرمند برجسته ضبط كردند تا با موشك و دستگاه‌های ویژه به فضا بفرستند تا اگر در سیاره‌های دیگر حیات هوشمندی وجود داشته باشد، پیام نخبگان زمین را دریافت كنند. انجمن بین المللی طراحان گرافیك(AGI)، كه در برنامه‌ی تازه‌ای 12 كتاب از آثار 12 طراح گرافیك برتر جهان را با عنوان استادان بزرگ بین المللی طراحی گرافیك(International Masters of Graphic Design) منتشر كرد، یك جلد را به قباد شیوا اختصاص داد. این كار كه حتی برای خود شیوا نیز شگفت‌انگیز بود با عث شد كه شیوا با دفتر آن انجمن تماس بگیرد و دلیل گزینش خودش را به عنوان یكی از 12 استاد برتر گرافیك معاصر جهان بپرسد. چنین پاسخ شنید: "كارهای شما هویت مستقل و خاص دارد و شاخص گرافیك ایران است." آری، شیوا به هدفی كه از سال‌ها جوانی پی‌گرفته بود، دست یافت، چرا كه می‌خواست در كنار گرافیك آلمان، گرافیك لهستان و گرافیك ژاپن، از گرافیك ایران نیز سخن به میان آید. سرانجام نام شیوا در ویرایش 2007 دانش‌نامه‌ی بریتانیكا به عنوان یكی از سه طراح گرافیك برجسته‌ی كشورهای در حال توسعه در كنار نام یك طراح گرافیك آفریقایی و یك طراح گرافیك آرژانتینی آمد. به نظر نویسندگان بریتانیكا، آثار این سه هنرمند پیام آور سنت و فرهنگ سرزمینی آن‌هاست. آن‌ها به تحلیل آثاری از شیوا پرداخته و پوستر بزرگداشت سعدی شیوا را نیز به عنوان نمونه‌ی برجسته‌ای از گرافیك ایرانی چاپ كرده‌اند. در بخشی از آن مقاله چنین آمده است: "طراحان كشورهای در حال توسعه طرح‌های خود را اغلب با رویكردهایی برگرفته از كشورهای صنعتی پدید می‌آورند، اما برای برقراری ارتباط دیداری كارآمدتر آن را با سنت‌های محلی و ملی در هم می‌آمیزند. در سده‌ی بیستم میلادی قباد شیوا، طراح گرافیك ایرانی، جعبه رنگ نقاشی، خوشنویسی و صفحه آرایی نسخه‌های خطی را در كارهای گرافیگی خود وارد كرد. كارهای او از بسته‌بندی تا آگهی‌های تبلیغاتی و مجله‌ها و روزنامه‌ها تا پوسترهایی برای جشن‌ها و همایش‌ها گسترده است. برای مثال، پوستر او برای هشت‌صدمین سالگرد تولد شاعر نامدار ایرانی سعدی این مهارت او را در به گارگیری رنگ و توانایی‌اش را در آفریدن تصویری باطراوت به خوبی نشان می‌دهد. این تصویرسازی‌های سبك‌دار، ادامه‌ی سنت‌های كتاب‌های خطی ایران كهن است، اما در بافتی از ذائقه‌ی طراحی معاصر." شیوا در نگاه هنرمندان علی‌اصغر محتاج، نقاش و طراح گرافیك، یكی از پوسترهای اركستر مجلسی رادیو تلویزیون ایران را كه در آن یك ویولون سل تكیه كرده بر صندلی با رنگ‌هایی در هم پیچیده و بسیار لطیف نمایش داده شده است "لبخند ژكوند" قباد شیوا می‌داند. لیلی گلستان، نویسنده و مدیر گالری گلستان، نیز همین پوستر را بسیار زیبا و هوشمندانه و دوست داشتنی می داند و سنتی و مدرن بودن كارهای شیوا را این گونه بیان كرده است: " كارهایش به همان اندازه سنتی‌اند كه مدرن. از عناصر سنت مثل درخت سرو، گل سرخ، خوشنویسی و گل و مرغ استفاده‌ی مدرن می‌كند و چه بجا. پس من ایرانی قرابت زیادی با اثر حس می‌كنم و اوی غیرایرانی هم رنگ و بوی اینجایی را خوب متوجه می‌شود." پرویز كلانتری، نقاش، اثرپذیری قباد شیوا را از فرهنگ ایرانی این گونه بیان كرده است:"من با چشم خودم او را دیدم كه روی فرشی كه قالیچه‌ی حضرت سلیمان نبود بر فراز شهر به پرواز درآمد و در پروازش به انگلستان و فرانسه و آمریكا رفت و سر از نشریات بین المللی گرافیك درآورد. همان فرش خوش نقش و نگاری كه همه‌ی عمرش از سال‌های كودكی تا هنوز هم روی آن می‌خوابد و نقش خواب‌هایش را روی پوسترها برای ما تعریف می‌كند." علی خسروی، طراح گرافیك، از نقش قباد شیوا در وارد كردن خط فارسی و موتیف‌های سنتی در طراحی گرافیك مدرن ایران چنین گفته است: " آن سال‌ها هنرمندان گرافیك با تصور مدرن شدن و مدرن بودن، عناصر تصویری سنتی را كنار گذاشته بودند. شیوا با نگاهی دوباره و مدرن از این عناصر تصویری استفاده كرد. از خط نستعلیق برای ساختن چند پوستر به بهترین شیوه استفاده برد، كاری كه بعدها بسیاری از هنرمندان از آن تقلید كردند." كیوان سپهر، نویسنده و ناشر، این نوآوری شیوا را این گونه بیان كرده است: " شیوا پس از آن كه برای نخستین‌بار در سال 1350 ابتكار به كارگیری خط شكسته نستعلیق فارسی را نه به عنوان عاملی فرعی و فقط اطلاع‌رسان، بلكه به سبب استفاده از توان گرافیكی و تصویری آن در یك اثر هنری كاربردی به خود اختصاص داد، این نگاه را همچنان پی‌گرفت و از انرژی و جوانی تنیده در تن بازمانده‌های هنر باستانی و قدیم ایرانی، كه به ظاهر پیر و كهنه می‌نماید، بهره جست." محسن احتشامی، طراح گرافیك، مشخص‌ترین بخش فعالیت حرفه‌ای قباد شیوا را طراحی پوستر می‌داند و در این باره گفته است: " با وجود سفارش‌های متفاوت و موضوع‌های گوناگون طی سال‌ها، استمرار یك حركت پی‌گیرانه و قابل لمس در كارهایش هویداست. رنگ نكته‌ی فراموش نكردنی كارهای اوست ... با وجودی كه موضوع بسیاری از پوسترهای دهه‌ی 1350 قباد شیوا فرامنطقه‌ای است، اما استفاده از طرح‌های آزاد و كاربرد پاره‌ای نمادهای ایرانی همچون كار با جوهرهای دونده‌ی رنگی به مرور پوسترهای این دوره را را بومی‌تر و تغزلی‌تر كرده است." آیدین آغداشلو، نقاش و طراح گرافیك، شیوه‌ی خاص كارهای شیوا را این گونه بیان كرده است:"شیوه كارش چنان واضح و مشخص است كه بی‌تماشای امضای كارهایش راحت می‌فهمیدی كه كار اوست و نگاهش به خوشنویسی سنتی ایرانی، به‌ویژه خط شكسته نستعلیق، او را در میان بنیادگذاران گرافیك معاصر ایران شاخص و خاص كرد." لئوناردو دسونولی درباره‌ی آثار شیوا گفته است: " من به تازگی طراحی گرافیك ایران را كشف كرده‌ام. در آن یك شگفتی زیبا و نیرو‌ بخش و نفسی ناگهانی حضور دارد. در دنیای مغلوب پندارهای غربی، ما نیاز به همتایی داریم كه ریشه در رسم و سنت خود داشته باشد. آثار شیوا به طور عمیق بر آمده از ذائقه‌ پارسی است." ________________________________________ منبع: 1 . جعفری، مهشید. تا راه قلندری نپویی نشود(گفت و گو با قباد شیوا). نگاه نو، شماره‌ی 72 ، بهمن 1385 2 . رزمجو خوزانی، محسن. روح ایرانی شیوا. نگاه نو، شماره ی 72 ، بهمن 1385 3 . جلالی، رضا. وازارلی در بقچه مادربزرگ من است(گفت و گو با قباد شیوا). روزنامه‌ی ایران، شماره‌ی 2045 ، 15 بهمن 1380 4 . میرزایی، علی. درباره‌ی شیوا(نظر هنرمندان درباره‌ی شیوا). نگاه نو، شماره‌ی 72 ، بهمن 1385 5 . دالوند، احمدرضا. شیوا از سال‌های پیش تا هنوزهم. روزنامه‌ی ایران، شماره‌ی 3192 ، 25 تیر 1384

نویسنده : نظرات 0 شنبه 22 آبان 1395  - 6:48 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

نقاش. تولد: 1292، تبریز. درگذشت: 17 اردیبهشت 1371. على‏اصغر پتگر دوران مقدماتى نقاشى را نزد میرمصور ارژنگى گذارند. سپس به همراه برادرش، جعفر پتگر، بعد از به پایان رساندن تحصیلات متوسطه به تهران آمد و در هنرستان هنرهاى متسظرفه (هنرهاى زیباى كنونى) مشغول به تحصیل شد. در این هنرستان با آثار استاد كمال‏الملك آشنا شد و همچنین از حضور در كنار اساتیدى چون شیخ اسماعیل آشتیانى و على‏محمد حیدریان بهره جست. پس از اخذ لیسانس تصمیم به تأسیس آموزشگاه آزاد هنر نقاشى گرفت. بدین ترتیب وى و برادرش نخستین آموزشگاه آزاد هنر نقاشى را در سال 1319 در تهران پایه‏گذارى كردند و تا پایان عمر به تدریس پرداختند. در خلال تدریس هنر نقاشى به خلاقیت هنرى خود مى‏پرداخت و آثار متعددى در شیوه‏ى رئالیسم با سبك كلاسیك و همچنین قلم آزاد و امپرسیونیستى را آفرید و تدریجا پایه‏گذار سبك و سیاق خاص خود شد. على‏اصغر پتگر همیشه موضوع آثارش را از میان مردم، كارگران، زحمتكشان، فروشندگان دوره‏گرد، رختشویان و پیشخدمت‏هاى خانه‏ها انتخاب مى‏كرد. در این زمینه مى‏توان از تابلوهاى «محله‏ى گازران تبریز»، «روز رختوشیى»، «قارى» و «درویش» یاد كرد. او همچنین به خلق مناظر و پرتوهایى ساخته است كه نزد برخى مجموعه‏داران موجود است. آثار پتگر، در سال‏هاى 346 ،1343 ،1324 و 1353 در نمایشگاه‏هاى مختلف به نمایش درآمد. گرچه از سال 1355 به بعد خاموشى اختیار كرد و فعالیت نمایشگاهى خود را متوقف كرد ولى همواره به نقاشى و تدریس مشغول بود، آخرین بارى كه برخى از آثارش به معرض نمایش گذاشته شد، در پاییز سال 1370 در موزه‏ى هنرهاى معاصر بود. (1371 -1292 ش)، نقاش و شاعر. اهل تبریز بود و از همان سنین كودكى، توانایى خود را در نقاشى بروز داد. مراحل اولیه‏ى تحصیل این هنر را نزد استاد میر مصور ارژنگى گذراند و در سال 1312 ش به توصیه‏ى همان استاد، همراه برادرش، جعفر پتگر، از تبریز به تهران آمد و در مدرسه‏ى هنرهاى مستظرفه مراحل عالى آموزش هنرى را گذراند. وى پس از اخذ لیسانس، اولین آموزشگاه طراحى و نقاشى را افتتاح كرد و در آنجا به تعلیم زنان و دختران نیز پرداخت. نقاشیهاى اولیه‏ى استاد متأثر از آثار كمال الملك، شیخ اسماعیل آشتیانى و على محمد حیدریان است. وى از سال 1324 ش به بعد، به سوى قلمهاى آزاد رفت و در مكتبهاى رئالیسم و امپرسیونیسم و حال و هواى ویژه خودش، تنوع و تكامل ویژه‏اى به حركتهاى رئالیستى هنر نقاشى معاصر ایران بخشید. هنرمندان مشهور بسیارى از محضر استاد پتگر استفاده كردند، از آن جمله دو تن از فرزندان وى: نامى پتگر و نیما پتگر. وى علاوه بر نقاشى داراى قریحه‏ى شعر و غزلسرایى نیز بود. پتگر در سن 79 سالگى بر اثر حمله قلبى درگذشت. از آثارش: تابلوهاى «خیابان سرچشمه‏ى تهران»؛ «روز رختشویى»؛ «قارى»؛ «درویش»؛ «مجله گازران تبریز»؛ «بازگشت به ده» و همچنین مجموعه شعرى به نام «رنگین كمان».[1]

نویسنده : نظرات 0 شنبه 22 آبان 1395  - 6:48 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : گلزار مشاهیر

نقاش، مینیاتوریست، نگارگر. تولد: 28 بهمن 1328، تهران. درگذشت: 24 دى 1374، تهران. سودابه بهارلو پس از فراغت از تحصیلات دبیرستانى به كار هنرى پرداخت و در سال‏هاى 1339 و 1349 از محضر استاد حسین بهزاد و در سال‏هاى 1364 الى 1368 در محضر استاد على مطیع به فراگیرى هنر نقاشى پرداخت. وى در نمایشگاه‏هاى زیر حضور داشته است. نمایشگاه كنگره‏ى ششصدمین سال حافظ (شیراز، 1367)؛ نمایشگاه 22 بهمن (موزه‏ى هنرهاى معاصر، 1368 ،1367)؛ نمایشگاه مشترك با هنرمندانى چینى (موزه‏ى هنرهاى معاصر، 1368)؛ نمایشگاه روز زن (موزه‏ى هنرهاى معاصر، 1369 ،1368، موزه‏ى آزادى 1370)؛ نمایشگاه سیرى در نگاره‏ى ایران (موزه‏ى هنرهاى معاصر، 1369)؛ نمایشگاه كنگره‏ى فردوسى (دانشگاه تهران، 1369)؛ نمایشگاه به مناسبت زلزله‏ى زنجان و گلان (موزه‏ى هنرهاى معاصر، 1369)؛ نمایشگاه تخصصى صادراتى هنرى مینیاتور و تذهیب (نمایشگاه بین‏المللى تهران 1370)؛ نمایشگاه اختصاصى جمهورى اسلامى ایران (مكزیك، 1370، لیبى، 1370، بیروت 1371، سوریه 1371، فلورانس، 1371)؛ نمایشگاه اولین دو سالانه‏ى نقاشان ایران (موزه‏ى هنرهاى معاصر، 1370)؛ نمایشگاه گل و گیاه، بخش ویژه (نمایشگاه بین‏المللى تهران، 1372)؛ نمایشگاه تخصصى صادراتى نقاشى و مینیاتور (نمایشگاه بین‏المللى تهران، 1372). سودابه بهارلو در سال 1374 درگذشت و پیكر وى در بهشت زهرا در قطعه‏ى هنرمندان و نویسندگان (قطعه‏ى شماره‏ى 88) به خاك سپرده شد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 22 آبان 1395  - 6:48 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : گلزار مشاهیر

نقاش، طراح. تولد: 1282، ارومیه. درگذشت: 1367، تبریز. حبیب‏الله امین، فرزند امین امینى، بود. وى از هنرمندانى است كه بر روى برخى از فرشهاى كاخ مرمر كه در تبریز یافته مى‏شد كار كرده است. از اسلایدهاى باقیمانده از فرش‏هاى او چنین به نظر مى‏رسد كه بر طراحى سنتى تسلط داشت است. سبك كار وى طراحى سنتى بوده است و علاوه بر نقشینه‏هاى رایج این طرح‏ها، از نقش‏ها و نقشینه‏هاى دوران باستان نیز استفاده مى‏كرد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 22 آبان 1395  - 6:48 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : گلزار مشاهیر

نگارگر. تولد: 1290، اصفهان. درگذشت: 12 فروردین 1360، تهران. حسین اسلامیان، فرزند محمد قلمدان‏ساز بود كه روزگار را به نقاشى و ساخت و تعمیر قلمدان و تابلوهاى روغنى مى‏گذراند. حسین اسلامیان در نه سالگى به كارگاه پدر رفت و به فراگیرى نگارگرى و بوم‏سازى و روغن‏كارى روى بوم پرداخت. در آستانه‏ى دوازده سالگى، به طور رسمى به كارگاه پدرش راه یافت. بیست سالى به شاگردى و یادگیرى ظرایف و دقایق هنر نگارگرى در مكتب استاد میرزا امامى پرداخت. استاد حسین اسلامیان در سى سالگى كارگاه كوچكى براى خود آماه كرد. از آن پس به طور مستقل به كار هنرى پرداخت. در سال‏هاى اوج فعالیتش به سبب شنیدن سخنى در باب حرمت صورتگرى دست از كار هنر كشید و به كشاورزى روى آورد. چند سال بعد، به فتواى مجتهدى بار دیگر به عرصه‏ى هنر پا بازگشت. در سال 1326 راهى تهران شد و در سال 1334 به اداره‏ى هنرهاى زیبا راه یافت. حسین اسلامیان، در زمینه‏ى نگارگرى، تذهیب، تعشیر، سوخت (نوعى تجلید چرمین)، قلمدان‏سازى، نقاشى زیرلاكى و روغنى، میناكارى، جلدسازى و ساخت انواع بوم مهارت داشت. یكى از آثار استاد، جلد آلبومى است كه در مجموعه‏ى موزه‏ى هنرهاى ملى ایران نگه‏دارى مى‏شود. تذهیب و نگارگرى این جلد آلبوم به صورت نقاشى لاكى یا روغنى است. این اثر هنرى، در پایان دهه‏ى 1330 و آغاز دهه‏ى 1340، در قطع 22 ضرب 32 سانتیمتر آماده شده است. اثر دیگر استاد، جلد روغنى مذهب با موضوع چوگان‏بازى است كه در اندازه‏ى 27 ضرب 41 سانتیمتر در سال 1350 به اتمام رسید و در موزه‏ى هنرهاى ملى ایران نگه‏دارى مى‏شود. وى در این اثر بیست و چهار حالت مختلف از چهره‏پردازى را نشان داده است و براى تذهیب تابلو از نگاره‏هاى مختلف انسانى- حیوانى و گیاهى استفاده كرده است. برخى از آثار وى در موزه‏ى هنرهاى تزیینى حفظ و نگه‏دارى مى‏شود.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 22 آبان 1395  - 6:48 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(تو 1292 ش)، نقاش. در تهران به دنیا آمد. پس از گذراندن دوران ابتدایى و متوسطه، راهى مدرسه‏ى كمال‏الملك شد كه در آن هنگام زیر نظر استاد اسماعیل آشتیانى قرار داشت. رشته‏ى مینیاتور و نگارگرى را در مدت شش سال در هنرستان هنرهاى زیبا فراگرفت. بعد از گرفتن مدرك فوق لیسانس، در همان هنرستان با سمت استادى به كار پرداخت و بعد به عنوان رئیس هنرستان پسران برگزیده شد. از استادان وى آشتیانى، حیدریان، رخساز، وزیرى و تجویدى را مى‏توان نام برد. وى سبك و تكنیك جدیدى در هنر مینیاتور به وجود آورد و موضوع تابلوها را كه تا آن زمان در نهایت به عهد صفویه محدود مى‏شد، به عصر جدید و دوران معاصر كشاند و به آفرینش آثارى در این زمینه پرداخت. آثار وى در نمایشگاه‏هاى انفرادى و گروهى متعدى در كشورهاى مختلف آسیا، اروپا و آمریكا به نمایش گذاشته شده است.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 22 آبان 1395  - 6:48 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س سیزدهم ق)، نقاش. مشهور به میرزا كریم نقاش. وى در كار خود شیوه‏ى پدر هنرمند خود، استاد آقا ابراهیم را پیروى مى‏كرد. از آثار وى. تصویر شمایل زیبایى، با رقم: «كریم بن محمد ابراهیم نقاشباشى».

نویسنده : نظرات 0 شنبه 22 آبان 1395  - 6:48 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 10 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س دهم ق)، نقاش. اهل هرات و در مشهد ساكن بود. قاضى احمد منشى درباره‏ى وى آورده: مولانا كپك از هرات بود. عكس را خوب مى‏ساخت و در مشهد مقدس معطر معتكف بود و در مدرسه‏ى شاهرخیه به سر مى‏برد. اختراعات و تصرفات در آن فن نموده، به غایت نقش‏هاى غریب و طرح‏هاى عجیب و رنگ‏آمیزى طرفه ابداع نموده و عكس‏هاى او مردم را از افشان فارغ ساخت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 22 آبان 1395  - 6:48 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 10 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(وف 998 / 988 / 983 ق)، عالم، نقاش و شاعر، متخلص به كاهى. از ساداتى بود كه در میانكال- میان بخارا و سمرقند- به دنیا آمده است. وى معروف به ملا قاسم، اهل كابل و از شاگردان عبدالرحمان جامى بود كه علوم ظاهرى را نزد او آموخت و بعد از مدتى به آن قانع نشد و به فراگیرى علوم باطن پرداخت. سپس به بدخشان رفت و در ملازمت میرزا عسكرى، برادر همایون پادشاه، درآمد. بعد به هند رفت و در آنجا از مریدان سید محمد شاه جهانگیر هاشمى كرمانى صاحب «مظهر آثار» شد و از بزرگان سلسله‏ى نعمت‏اللهى گردید و سرانجام به دربار اكبر شاه رفت. مدتى در بنارس و آگره نیز اقامت داشت. به آورده‏ى «ریحانة الادب»، از تذكره‏ى «علماى هند»، وى در علم تفسیر، هیئت، كلام و تصوف دست داشت. كاهى در فن موسیقى و نقاشى نیز ماهر و در قطاعى و تذهیب كم نظیر و استاد بود آن‏گونه كه قاطعى هروى از شاگردان او به حساب مى‏آید. مرگ وى در آگره روى داد. از آثارش: مثنوى «گل نشان» یا «گل افشان»، در جواب «بوستان» سعدى؛ منظومه‏اى در معما بر وزن «حدیقه» سنایى؛ «دیوان» شعر به نام «رفیع الدرجات».

نویسنده : نظرات 0 شنبه 22 آبان 1395  - 6:48 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 11 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(ز 1069 ق)، نقاش، مذهب و خطاط. از آثار وى: دو كتیبه در مسجد جامع قزوین، به قلم سه دانگ كتیبه‏ى متوسط، با رقم‏هاى: «بتوفیق... ابوالمظفر شاه عباس الحسینى الموسوى الصفوى... مطابق سنه‏ى تسع و ستین و الف من الهجرة... كتبه العبد كاوس نقاش» و «كتبه الفقیر كاوس مصور».

نویسنده : نظرات 0 شنبه 22 آبان 1395  - 6:48 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 11 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س یازدهم ق)، شاعر و نقاش. از مردم اصفهان و معاصر مولف «مآثر رحیمى» بود و در فن نقاشى مهارت داشت. در سال 1024 ق مامور جمع‏آورى «دیوان» عرفى شیرازى شد و توانست در یك سال از عهده‏ى این امر برآید و كلیاتى مشتمل بر چهارده هزار بیت از غزل و قصیده و رباعى و مثنوى و غیره فراهم آورد. سراجا در فن موسیقى نیز مهارت داشت و شعر نیز مى‏سرود.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 22 آبان 1395  - 6:48 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 11 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س یازدهم ق)، شاعر و نقاش. خواهرزاده‏ى تراباى خوشنویس بود. در بدو حال نقاشى مى‏كرد، بعد نقاشى را ترك گفت و به شعر و عبادت پرداخت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 22 آبان 1395  - 6:48 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س نهم و دهم ق)، نقاش و شاعر. وى از موطن خود به هند رفت و در دربار یوسف عادلشاه (916 -895 ق)، در بیجاپور مى‏زیست. حیدر بیشتر غزل مى‏سرود.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 22 آبان 1395  - 6:48 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س سیزدهم ق)، نقاش. هنرمند گمنام و آبرنگ‏ساز دوران فتحعلى شاه و محمد شاه قاجار بود. تنها اثر رقم‏دار وى، تصویر ارغون‏خان قاجار است كه لباس اخوان صفا پوشیده و به سلك درویشان پیوسته است. رقم نقاش به خط شكسته‏ى زیبا چنین است: «ز كلك باقر نقاش نو شد- نشان نام ارغون‏خان قاجار 1244».

نویسنده : نظرات 0 شنبه 22 آبان 1395  - 6:48 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س سیزدهم ق)، نقاش و مذهب. از خاندان سادات قمصر كاشان بود و در فنون نقاشى آب و رنگ و تذهیب و قلمدان‏سازى مهارت بسزایى داشت. وى براى تزیین رواق توحیدخانه‏ى آستان قدس رضوى، سفرى به مشهد كرد و چنان از عهده‏ى آن برآمده كه حكیم قاآنانى شیرازى وى را ستوده است. حاجى سید باقر در سال 1250 ق، پس از پایان یافتن كارهایش در آستان قدس رضوى، به زادگاه خود بازگشت و سرپرستى تزیین و نقاشیهاى سقف و ستون و كتیبه‏هاى مسجد و مدرسه‏ى آقابزرگ را عهده‏دار شد. از شاگردان مستعد وى، میرزا بزرگ غفارى و میرزا عبدالوهاب غفارى مى‏باشند. فرزندش، علیرضا قمصرى، نیز از تربیت‏یافتگان پدر بود و در قلمدان‏سازى و نقاشى آبرنگ مهارت داشت. از دیگر آثار او، قاب آینه زیبایى است كه بر رویه آن، زنبق زیبایى با چند شاخه گل نرگس و برگهاى پر طراوت آراسته شده و رقم «كمترین باقر سنه 1260» دارد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 22 آبان 1395  - 6:48 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 12 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(ز 1227 ق)، نقاش. هنرمند گمنام دوره‏ى فتحعلى شاه قاجار بود كه به شیوه‏ى آقا صادق توجه داشته است. از آثار وى تصویر خوش نقش آبرنگى مرد جوانى است كه در حراج ساتبى 1976 م به فروش رسیده است. این اثر رقم «مشق كمترین باقر بن میرزا ابوالحسن 1227» دارد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 22 آبان 1395  - 6:48 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س سیزدهم ق)، نقاش. از شاهزادگان قاجار و نواده‏ى فتحعلى‏شاه بود. در چهره‏سازى مهارت داشت و پردازهاى ماهرانه به عمل مى‏آورد. از آثار وى: تصویر استادانه‏ى ناصرالدین شاه، با رقم: «كمتر بن ابراهیم میرزا ولد نواب محمود میرزاى قاجار»؛ تصویر آبرنگى دیگرى از ناصرالدین شاه، با رقم: «كمترین ابراهیم میرزا قاجار 1275».

نویسنده : نظرات 0 شنبه 22 آبان 1395  - 6:48 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 11 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(ز 1058 ق)، نقاش و خطاط ساده‏نگار. اهل قریه‏ى پارآو، قزوین بود كه در حل كارى و نقش تصویر دست داشت. از آثار وى: نقاشى و كتابت «عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات». در یكى از تصاویر نسخه، كه به شیوه‏ى قزوین است، روباهى بالدار با خط رقاع نقش شده است، با رقم: «تمت الكتاب العجایب المخلوقات و غرایب الموجودات فى الاثنین سلخ شهر محرم الحرام فى یدالفقیر الحقیر داعى عباداله ابراهیم بن محمدجان میان كوشكى من محال پارآوى سنه 1058».

نویسنده : نظرات 0 شنبه 22 آبان 1395  - 6:48 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 10 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(ز 1008 ق)، نقاش. از تصاویر تخیلى وى: تصویر رب‏النوع باد است كه به صورت میمونى درآمده و پادشاه را از تخت روان به زیر افكنده است. در مقابل وى، فرد سیاه چهره‏اى با او صحبت مى‏كند. این تصویر كه از قصه‏هاى تاریخى هند برداشت شده، به تاریخ 1008 ق به نقش درآمده است.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 22 آبان 1395  - 6:48 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 12 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(ز 1132 ق)، نقاش. در اواخر دوره‏ى صفویه مى‏زیست و در قاب آینه و قلمدان‏سازى مهارت داشت. تنها اثر رقم‏دار وى: قاب آینه‏ى زیبایى است، با رقم: «ابراهیم على 1132».

نویسنده : نظرات 0 شنبه 22 آبان 1395  - 6:48 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع :

اسفنديار احمديه هجدهم اسفندماه 1307 در محله پامنار تهران متولد شد. احمديه از سال 1336 به انيميشن روي آورد و موفق شد نخستين فيلم خود را در با عنوان "ملا نصرالدين" بسازد. امروز نام احمديه علاوه بر حك شدن زير تابلوهايش به عنوان يك انيماتور در تيتراژ فيلم ها و آثار مستقل انيميشن به چشم مي خورد. آخرين فيلم وي در سال هاي اخير اثر 90 دقيقه اي "رستم و اسفنديار" است. اين هنرمند پيشكسوت با وجود كهولت سن در حال حاضر به ساخت يكي ديگر از فيلم هاي انيميشن خود پرداخته است.گروه : هنررشته : انيميشنوالدين و انساب : پدر اسفنديار احمديه از سرشناسترين پزشكان طب سنتي و نخستين مشوق وي در امر هنر بود.تحصيلات رسمي و حرفه اي : اسفنديار احمديه در دوران كودكي به رغم مشكلات در شنوايي و تكلم ابتدا به كودكستان و بعد به مدرسه معمولي رفته كه موفق به اخذ مدرك ششم ابتدايي ميشود و بعد از مدتي ترك تحصيل ، در رشته نقاشي در هنرستان كمال الملك ادامه تحصيل ميدهد . از سال 1324 در هنرستان كمال الملك تحت نظر استاداني چون اصغر پتگر، حسين شيخ، آشتياني و ... به فراگيري مباني نقاشي پرداخت و به مرور زمان و به واسطه گرايش غريبي كه به اين هنر داشت توانست موفقيت هايي در اين حيطه كسب كند.استادان و مربيان : از استادان اسفنديار احمديه مي توان به اصغر پتگر، حسين شيخ، آشتياني اشاره نمود.هم دوره اي ها و همکاران : از همكاران اسفنديار احمديه جناب آقايان، پرويز اصانلو، نصرت الله كريمي، بهروز يغمائيان و اسماعيل شرعي مي باشند.همسر و فرزندان : اسفنديار احمديه در سال 1336 با خانم پروين مهاجر ازدواج كردند.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : از ديگر فعاليت هاي اسفنديار احمديه ميتوان به موارد زير اشاره نمود: 1- فعاليت در وزارت فرهنگ و هنر از سال 1336 كه با فيلم ملانصرالدين انيميشن را شروع ميكند كه سال تا 1355 ادامه دارد و در آن سال بازنشسته ميشوند . همكاري با صدا و سيما از سال 1352 بصورت قراردادي .2-همكاري با آقاي بهروز يغمائيان كه به مدت 10 سال . در عين حال با صدا و سيما نيز همكاري داشته اند.3- همكاري با شركت فرهنگ هنري صبا از سال 1374 كه هم اكنون ادامه دارد.آرا و گرايشهاي خاص : آنچه آثار اسفنديار احمديه را متمايز و شاخص جلوه ميدهد، استفاده از درونمايه هاي اجتماعي است. از زندگي مردم كوچه و بازار تا محله هاي قديمي تهران دستمايه كار اين هنرمند در حيطه نقاشي است.جوائز و نشانها : در سال 1386طي مراسمي كه در موزه هنرهاي ديني امام علي(ع) بر پا شد از اسفنديار احمديه تشكر و قدرداني شد.چگونگي عرضه آثار : آثاري كه امروزه از اسفنديار احمديه در موزه هنرهاي ديني امام علي (ع) از وي به نمايش گذاشته شده داراي سوژه ها و بن مايه هاي مذهبي سنتي و آئيني است. ________________________________________ آثار : خوشه گندم رستم و اسفنديار ويژگي اثر : آخرين فيلم اسفنديار احمديه رستم و اسفنديار ميباشد.3 زاغي زندگي زيرك ملانصرالدين ويژگي اثر : اسفنديار احمديه درسال 1337 فيلم انيميشن 13 ثانيه اي به نام ملا نصرالدين را باهمان ابزار اوليه اين هنر ساخت.7 موش و گربه نارنج و ترنج

نویسنده : نظرات 0 سه شنبه 18 آبان 1395  - 6:47 PM

ملیت : آمریکا   -   قرن : 20 منبع :

«هنرى ميلر» نويسنده شهير آمريكايى است كه آثار اتوبيوگرافى اش تاثير فراوانى بر ادبيات اواسط قرن بيستم بر جاى گذارد. بسيارى از آثار ميلر به واسطه صراحت او در طرح مسائل جنسى و برداشت آزاد او از اين مقوله مدت ها در بسيارى از كشورها ممنوع الچاپ بود. «ميلر» در دهه ۶۰ بود كه به يكى از پرخواننده ترين نويسندگان آمريكا بدل شد. تصويرى كه خوانندگان آثار «ميلر» از نويسنده در ذهن داشتند يك نويسنده آمريكايى بى پول ولى آزاده بود كه روابط بسيار دارد و زندگى اش در مسير پاريس و نيويورك مى گذرد. «هنرى والنتين ميلر» در ۲۲ دسامبر ۱۸۹۱ از پدر و مادرى آلمانى- آمريكايى از طبقه كارگر متولد شد و بعدها صاحب خواهرى به نام «لورتا» شد كه از لحاظ ذهنى، عقب مانده بود و به همين جهت بيشتر زمان «ميلر» صرف رها كردن او از دست كودكانى كه قصد مسخره كردنش را داشتند مى گذشت. پدرش «هانريش ميلر» خياط بود و مادرش «لوئيس» هيچ گاه نگاه پرمهرى به فرزندانش نداشت و در عوض آنها را مورد ضرب و شتم قرار مى داد. «ميلر» در دوران تحصيل از دانش آموزان خوب مدرسه بود و پس از اتمام آن به كالجى در شهر نيويورك رفت اما پس از دو ماه دانشگاه را رها كرد. او كه از دوران كودكى، كتابخوانى قهار بود به شدت به آثار «داستايوفسكى»، «نيچه» و «الى فار» علاقه داشت. «ميلر» با رها كردن تحصيل به بازار كار پيوست و براى مدت كوتاهى در كارخانه سيمان سازى مشغول به كار شد و با حقوق دريافتى اش كه قرار بود كارى راه بيندازد به جنوب غربى آمريكا و آلاسكا سفر كرد. در سال ۱۹۱۳ بود كه براى كار به خياطى پدر رفت كه آن روزها مردى دائم الخمر بود. «ميلر» در سال ۱۹۱۷ با «بئاتريس سيلواس ويكنس» كه پيانيستى آماتور بود ازدواج كرد و خيلى زود پدر شد. در خلال سال هاى ۱۹۲۰ تا ۱۹۲۴ «ميلر» در شركت تلگراف «وسترن يونيون» مشغول به كار شد و پس از مدت كوتاهى خانواده خود را رها كرد و با يكى از رقاصه هاى محله «برادوى» هم خانه شد و او بود كه بيش از هر كس ديگرى «ميلر» را براى نوشتن تشويق و ترغيب مى كرد. اين رابطه، الهام بخش «ميلر» در نوشتن رمان هاى آغازينش «خروس ديوانه» و «تب» شد كه در همان سال ها به چاپ رسيد. «ميلر» در واقع تا سن ۴۰ سالگى نوشتن را به صورت جدى آغاز نكرده بود با اينكه مقالات و داستان هاى كوتاه متعددى از او در مجلات در اواخر دهه اول قرن بيستم به چاپ رسيده بود. «بال هاى پيوسته» نام رمانى است كه او در سال ۱۹۲۲ به رشته تحرير درآورد اما بسيارى از انتشارات آن زمان از جمله «مك ميلان» از چاپ آن خوددارى كردند. در سال ۱۹۳۰ «ميلر» به پاريس نقل مكان كرد و خيلى زود با آن اوركت زيتونى و كلاه خاكسترى و لب هاى برآمده اش براى همه به شخصيتى آشنا بدل شد. آن روزها «ميلر» در فقر شديد مالى به سر مى برد كه با نويسنده اى اتريشى به نام «آلفرد پرلس» آشنا شد و او بود كه اجاره خانه و صورتحساب هاى رستوران «ميلر» را حساب مى كرد. «آنسن نين» هم يك سال بعد با «ميلر» آشنا شد و در حد خود از او حمايت مالى به عمل آورد. «ميلر» در يكى از يادداشت هايى كه در اولين پاييز حضورش در پاريس نوشته است مى گويد: «هيچ پولى ندارم، نه منبعى، نه اميدى. اما خوشحال ترين انسان روى زمينم.» اولين آثار او به دست انتشارات «اوبلسيك» به چاپ رسيد كه مديريت آن را «جك كاهن» برعهده داشت كه خود زمانى نويسنده بود. در اين دوران «ميلر» به شدت تحت تاثير سوررئاليسم قرار داشت و اولين آثار كلاسيك خود با عنوان «رأس السرطان» را به چاپ رسانيد كه تصوير روشن و واضحى از زندگى در پاريس و نيويورك ارائه مى كرد. اين آثار بيش از سه دهه در آمريكا با ممنوعيت چاپ و انتشار مواجه بودند تا آنكه دادگاه عالى كشور با صدور حكمى در مورد آثار ادبى، اين ممنوعيت را برطرف كرد. هنگامى كه «جورج اورول» نويسنده انگليسى براى تهيه گزارشى از جنگ هاى داخلى اسپانيا به آن كشور سفر كرده بود در پاريس توقفى داشت و با «ميلر» ملاقات كرد. عمده آثار «ميلر» در اين دوران را مى توان به اين ترتيب نام برد: «بهار سياه» به سال ۱۹۳۶ و «هيولاى ماروسى» به سال ۱۹۴۱. با شروع جنگ جهانى دوم، «ميلر» به آمريكا بازگشت و در سن ۴۸ سالگى دچار احساس ناكامى و افسردگى شديدى شد و كار خود به عنوان يك نويسنده را تمام شده دانست. در سال ۱۹۴۲ به كاليفرنيا عزيمت كرد و در ساحل كاليفرنيا سكنى گزيد. در همان سال ها با «جانينا مارتالپسكا» ازدواج كرد كه سى سال از او جوان تر بود و فلسفه مى خواند. اين بار نيز زندگى مشترك «ميلر» بيش از هفت سال دوام نياورد و به قول خودش: «هميشه در زندگى، تنها بوده ام مانند راهبان، بى جفت، در تبعيد.» او در سال ۱۹۵۷ به رياست موسسه ملى ادب و هنر برگزيده شد و سفرهاى متعددى نيز به اروپا انجام داد. او كه از اواخر دهه دوم قرن بيستم به نقاشى علاقه مند شده بود آن روزها ديگر نقاشى را شروع كرد و به آبرنگ رو آورد و تا آخرين روزهاى عمرش نقاشى را ادامه داد. او به سال ۱۹۸۰ در سن ۸۹ سالگى ديده از جهان فروبست. از ديگر آثار او مى توان به «كابوس تهويه شده»، «روزهاى آرام كليچى»، سه گانه «صليب گلگون» اشاره كرد.

نویسنده : نظرات 0 سه شنبه 18 آبان 1395  - 6:47 PM

ملیت : هند   -   قرن : 19 منبع :

تاگور امروزه یک شاعر، نقاش و سراینده ای بزرگ است که قدرت تخیل و بیانش اعجاز آمیز است. وی یک شخصیت ملی و مبارزه جو است که به دلیل محبت و احترام به انسانیت در قلب همه مردم جهان جا دارد. «رابیند رانات تاگور Rabidranath Tagor» شاعر، متفکر و نابغه ی هندی درششم ماه مه سال ۱۸۶۱ درشهر کلکته درخانواده مهاراجه ای که ثروتش از پارو بالا می رفت متولد گردید و درهفتم اوت ۱۹۴۱ در شهر کلکته در۸۰ سالگی درگذشت . درآغاز قرن نوزدهم مرد متفکری به نام «راجا را موهان روی » نهضت تازه ای در ادب و فلسفه بنیاد نهاد؛ نهضتی که عظمت آن را هیچ مرد متفکر اروپایی نمی تواند دریابد و همین نهضت بود که صد سال بعد توانست هندی آزاد ومستقل به وجود آورد. تاگور از پیروان شایسته این نهضت عظیم بود. او از محیط مدرسه و معلمین خصوصی تنها توانست قواعد علوم و زبان را فراگیرد و تفکرات تنهایی او وی را بر کرسی افتخار قرار داد، مادر وبرادر بزرگش نیز از استعداد فهم زبان و فلسفه ومنطق برخوردار بودند ومشوق او در دانش اندوزی بودند، و بحث های پرشور آنان پایه فهم عمیق وجهان بینی شگفت آوری شد که نام وی را جاودان ساخت . تاگور کار ادبی خود را درسال ۱۸۷۶ با سرودن اشعار «غنایی» آغاز کرد. وی در بیستم سپتامبر ۱۸۷۷میلادی برای تحصیل حقوق عازم لندن گردید اما حقوق هرگز نمی توانست روح نوجو و فیاض وی را قانع کند، از این رو پس از یک سال به زادگاه خویش بازگشت و در نهضت پر دامنه ای که در تمام زمینه های زیست ، اقتصاد ، سیاست و فرهنگ و فلسفه در این کشور و خصوصاً در ایالت بنگال به حد عصیان رسیده بود نقش حساسی به عهده گرفت و دومین اثر خود را که حاوی افکار مختلف او بود، در قالب ترانه هایی لطیف و پرشور منتشر کرد. دراین اشعار، زیبایی، عظمت و روح مبارزه جویی همه یک جا گرد آمده و نمایشگر عالی ترین عواطف بشری و تلاش مقدس انسان برای زیستن بود. آثار اولیه ی وی تقلیدی از شعرای بزرگ هندی بود که با مایه ای از فولکلور چاشنی خورده بود، لیکن درسال ۱۸۷۸ منظومه های «ترانه های آفتاب» و «سرودهای شبانه» که حاوی ایده های انسانی و بزرگی بودند انتشار یافت. انتشار آنها در سراسر هندوستان وی را به عنوان یک شاعر بزرگ معرفی کرد. او برای اندیشه های خود قالبی از رمانتیسمی داشت که از فرهنگ و دانش و سرودهای جاویدان و با عظمت هند باستانی آکنده بود. تاگور درسال ۱۸۸۴ طی یک ماجرای پرشور عاشقانه ازدواج کرد و در آرامش و تنهایی مطلق به تفکر و تحریر و سرودن ترانه های جاویدان و مطالعه برای ایجاد مکتب تربیتی نوین مبتنی بر سنن ارزنده ملت هند پرداخت. دراین زمان مدرسه نمونه ای به نام «سنگر صلح» با هزینه ی خود تأسیس کرد و اصول وعقاید تربیتی خود را درآنجا به کار بست که متضمن نتایج درخشانی برای وی بود ؛ این مدرسه بعدها به صورت یک کانون آموزش جهانی شناخته شد. او در این دوران با زندگی مردم عادی، با دردها و رنج ها، با گرسنگی و فقر و مرض آشنا شد. او ملت واقعی هند را شناخت و به ترسیم چهره آنان پرداخت: رخساره زرد و نحیف زنان، شکمهای آماس کرده ی کودکان، و دستهای پینه بسته ی مردان دهقانی که هیچ گاه شکم خود را سیر ندیده بودند. تاگور با مفهوم واقعی کار، آشنا شد و از آن پس قهرمانان او به جای روسپی های بزک کرده کاخهای اشرافی، که در قصرهای مجلل با استخرهایی از کاشی های چین و روم زندگی می کردند، به ترسیم سیمای واقعی ملت هند پرداخت. شعر او مرثیه مرگ کودکان گرسنه، و ترانه های او نمایشگر اندوه زنان رنجدیده دهقان بود. او بهترین آثار خود را در این دوران به وجود آورد ، داستانهای هیجان انگیزی به رشته تحریر کشید و نمایشنامه های کم نظیری نگاشت که از میان آنها «باغبان و سنگ های گرسنه»، «امید دهقان»، « مهتاب درخشنده » را می توان نام برد. اما وقایع دردناکی برای وی پیش آمد. درسال ۱۹۱۰ ابتدا زن محبوبش و پس از آن دخترش و سه ماه بعد پسر کوچکش یکی پس از دیگری در ظرف یک سال جان سپردند. این وقایع ضربه ی هولناکی به روح حساس تاگور وارد کرد تا جایی که کنترل اعصاب خود را تا حدی از دست داد. درسال ۱۹۱۱، مجدداً برای معالجه به انگلستان رفت و در این سال ترجمه انگلیسی اشعار او به نام « آوازهایی از قربانی»، «چیستان جالی » و «مرگ امید» مورد استقبال کم نظیری قرارگرفت و جوامع انگلیسی زبان، یک شاعر بزرگ از مشرق زمین را مورد تجلیل شایسته ای قرار دادند. اشعار تاگور به اغلب زبان های اروپایی ترجمه شده و در سال ۱۹۱۳ به عنوان اولین هنرمند از آسیا جایزه نوبل گرفت.شخصیت تاگور کاملاً در آثار او متجلی است. او به عنوان یک هنرمند رسالت خود را می شناخت و همیشه آماده ی مبارزه با بیداد و ظلم و شقاوت بود و مبارزه پی گیر و بی امانی را علیه ناسیونالیسم آلمان و رژیم نازی آغاز نمود. تاگور پس از مرگ زن و فرزندانش به مسافرت پرداخت و از کلیه ی کشورهای اروپایی ، چین وآمریکا و اتحاد جماهیر شوروی ، ایران ، آمریکای جنوبی وکانادا دیدن کرد. تاگور در ۶۸ سالگی به آموختن نقاشی پرداخت و نمایشگاه آثار نقاشی او در مونیخ ، پاریس ، برلین ، نیویورک و مسکو مورد توجه قرارگرفت. وی در آهنگسازی نیز دست داشت و برای اغلب ترانه ها ی خود آهنگ های جالبی ساخته است . متد فلسفی این نابغه ی بزرگ مبتنی بر درون بینی و اعتماد به تجلی بارقه ای از نورخداوند در وجود انسان است و اندیشه های فلسفی او در پیدایش مکاتب فلسفی جدید تاثیری عظیم بخشیده است . تاگور بیش از شصت جلد از آثار منظوم خود منتشر نمود وداستانهای بزرگ ، مقالات ، نمایشنامه های او به اغلب زبانهای زنده دنیا ترجمه شده است . ازآثار جاویدان او می توان «سلطان قصر سیاه »، «میوه جمع کن»، «اشعارخیبر»، «رشته های گسسته»، «نامه هایی به یک دوست»، «پیوند آدمی»،«مذهب بشر»، «شخصیت» ،«نکاتی از بنگال»، «هدیه عاشق» و «چیتر ا» را نام برد .

نویسنده : نظرات 0 سه شنبه 18 آبان 1395  - 6:47 PM

ملیت : هلند   -   قرن : 19 منبع :

«ونسان ون گوگ» Vincent Van Gogh نقاش بزرگ هلندی، در روز ۳۰ مارس ۱۸۵۳ در «گروت زوندرت» (۲) هلند متولد شد و در ۲۹ جولای سال ۱۸۹۰ در یک مزرعه در «Aurers Sur Oise» فرانسه با گلوله خودکشی کرد. پدرش کشیشی بود که در دین تعصب زیادی به خرج می داد. دوران کودکی ونسان، در محیط خانواده و در نهایت دوستی و صفا سپری شد. نخست در شرکت «گوپیل» (۲) که کارش خرید و فروش آثار هنری بود، استخدام شد و چهار سال به این کار مشغول بود. سپس به لندن رفت و به تدریس فرانسه پرداخت. پس از آن به هلند بازگشت و نزد کتاب فروشی به کار مشغول شد. بعد به علت شور مذهبی که در او پیدا شد برای نجات و هدایت کارگران معادن بلژیک عازم آن دیار شد. ونسان در آنجا وارد یک آموزشگاه گردید و پس از گذراندن دوره ی آن، برای تبلیغ به شهر «واسم» رفت. ون گوگ در کلبه ای بیشتر اوقات خود را به پرستاری بیماران و تلاوت انجیل می گذراند، اما ساده دلی و رأفت و صراحت و بی دست و پایی او، خار راهش شد و از کار رانده شد. در کار عشق، نیز ون گوگ توفیقی نیافت و هر بار که به کسی دل بست، کار به بی مهری و جدایی انجامید. در ۲۸ سالگی ون گوگ مردی بود بی شغل و پیشه، سرخورده و شکست دیده و در عالم خود غریب و تنها. به نقاشی دل بست، اما هر کس نقاشی او را می دید، چشم می گرداند. تنها برادر کوچکش «تئو ون گوگ» (۳) بود که مشوق او بود و برای او وسایل نقاشی فراهم می کرد. موضوع تابلوهای ون گوگ در این دوره، صحنه هایی است که از نزدیک با آنها آشنا بوده است مانند «کارگر معدن بلژیکی»، «دهقان هلندی» و غیره.ون گوگ هرگز برای هنر نقاشی تعلیم صحیحی ندیده بود، اما آثارش از همان آغاز از دیگران متمایز بود. به طراحی و ریزه کاری چنانکه معمول نقاشان پیشین بود، وقعی نمی گذاشت. سعی اش در آن بود که تصور ذهنی خود را به شتاب به تابلو منتقل کند. در تصور ذهنی ون گوگ از همان اوایل «رئالیسم» (۴) و «رمانتیسم» به هم آمیخته است و می کوشد تا حالت عاطفی صحنه هایی را که می کشد، بنماید. مدتی ون گوگ روزها را با شکم گرسنه به نقاشی و عاشقی در «آمستردام» می گذراند و برادرش هم چنان مخارج او را می فرستاد. در سال ۱۸۸۶ ون گوگ به پاریس رفت و در آنجا با «پل گوگن» (۵) و «کامیل پیسارو» (۶) و «تولزلوترک»(۷) و بعضی نقاشان دیگر آشنا شد و روش رنگ آمیزی نقاشان «امپرسیونیست» (۸) را مطالعه نمود و به آن مکتب تمایل یافت. همچنین تصاویر ژاپنی، با رنگ های صاف و روشن و خطوط موزون و سیال و جنبه قوی تزئینی، که چند سال بود به پاریس رسیده و در بسیاری از نقاشان جدید از جمله «گوگن» مؤثر بود، توجه او را جلب کرد. اما «ون گوگ» زیاد در پاریس نماند. از پاریس به «آرل» (۹) در جنوب فرانسه رفت. مناظره «آرل» با آفتاب درخشان و رنگ های سیراب و دل انگیز و گل و گیاه فراوان برای «ون گوگ» که در هوای نمناک و گرفته هلند تربیت یافته بود بهشت موعود بود.شادی وی از رسیدن به چنین اقلیمی حد نداشت. اتاقی گرفت و دست به نقاشی زد. مناظر سحرانگیز «آرل»، خرمن های گندم، راه های پیچان دهکده، درختان پرشکوه، سروهای شاداب، زنان آرل، و میز و صندلی چوبی و محقر خودش موضوع نقاشی او بود. عموماً در فضای باز و به خصوص در نیمروز که تابش آفتاب از همه وقت تندتر بود، به نقاشی می پرداخت. «ون گوگ» دیوانه ی رنگ بود، می خواست جوهر رنگ ها را در پرده ی نقاشی مجسم کند. در روز، ۱۴ تا ۱۷ ساعت نقاشی می کرد و آفتاب تند جنوب ساعت ها بر مغز او می تابید. تابلوها را برای برادرش «تئو» می فرستاد، و او آنها را به امید آینده انبار می کرد. در نامه هایی که به برادرش نوشته، غالباً ذکر از رنگ های گلها و درختان و آسمان و طبیعتی است که او را مسحور می کرد. در نامه ای به برادرش چنین می نویسد: «تئوی عزیز، من دیوانه ی مناظری هستم که پیش چشم دارم. امروز رفتم که تصویر باغچه ای را در نور خورشید تمام کنم. آن را تمام کردم و برگرداندم و پرده ی دیگری بردم، آن را هم تمام کردم... من رابطه ای میان رنگ های خود و موزیک «واگنر» حس می کنم... این رنگ ها نشئه عجیبی در من ایجاد می کنند... اصلا خستگی نمی فهمم و ...» اطاق خود را هم به گلهای آفتاب گردان با رنگ های زرد خیره کننده منقش کرده بود. روزها را به نقاشی و شب ها را به باده گساری می گذراند. گاه فکر این که سال ها طفیلی برادر خود بوده است، او را شرمنده می کرد؛ اما ضرورت نقاشی را مانند هوا برای خود حس می کرد و نمی توانست از آن دست بردارد. در سال ۱۸۸۷، یعنی دو سال پیش از مرگش، از «گوگن» در خواست کرد بیاید و با او هم منزل شود تا با یکدیگر نقاشی کنند. «گوگن» آمد و در کارگاه «ون گوگ» شریک شد. خرید با «ون گوگ»، و پخت و پز با «گوگن»، و فرستادن پول با «تئو» بود. روزها با یکدیگر نقاشی می کردند و شبها را به میگساری می گذراندند. گاه بحث آنها به مشاجره می کشید، و گاه چند روز هر دو سکوت می کردند. «گوگن» نقاش دیوانه مانندی بود که زندگی و خانواده و ثروت خود را رها کرده و یکباره در پی نقاشی افتاده بود. به هیچ کس و هیچ چیز اعتنا نداشت، اما رنگ آمیزی «ون گوگ» و گلهای آفتاب گردانی را که او می کشید، می پسندید. در نقاشی «گوگن» آرامش و انضباط بیشتر بود، و اقامت او در «آرل» در نقاشی «ون گوگ» بی تأثیر نماند. آثار «ون گوگ» در این مدت با تأثیر از «گوگن» سنجیده تر و آرامش بخش تر است . گاه طرح تابلو را «گوگن» فراهم می نمود و «ون گوگ» آن را تمام می کرد. با وجود سروری که وی از حضور «گوگن» داشت، یأس و غم در نهان وجود او را می خورد و مالیخولیایش شدت می یافت و کم کم آثار «جنون» در او آشکار می شد. هر روز چندین ساعت زیر آفتاب با سر برهنه نقاشی می کرد و برای آنکه حالت هیجانی را که برای نقاشی لازم داشت حفظ کند، در نوشیدن الکل افراط می کرد. یک روز در کافه ای با کارد برهنه در پی گوگن افتاد، گوگن فرار کرد و شب را از ترس به خانه نرفت. گویند یکی از دختران میخانه هدیه ای از ون گوگ خواست و او از انجام آن ابا نمود و دختر به شوخی گفت: «پس گوش بزرگ خودت را به من بده!» چون روز عید میلاد شد، دختر دید یک بسته سفارشی را نامه رسان پست جلویش گذاشت، وقتی آن را گشود مشاهده کرد که محتوی گوش بزرگی است و از آن خون می چکد!!«تئو» پس از این جریان، فوراً به «آرل» آمد و ون گوگ در بیمارستان بستری شد. «گوگن» نیز بار خود را بست و عازم «بریتانی» (۱۰) شد و دوستی دیرین خود را وداع گفت. «ون گوگ» پس از مدتی بهتر شد، و نقاشی را از سر گرفت. این بار استهزا و مزاحمت اهالی ده نیز بر بی چیزی و تنهایی او افزوده شد. هر وقت ظاهر می شد، مردم آرل او را به عنوان دیوانه به یکدیگر نشان می دادند و گاه برای تماشای او زیر پنجره اطاقش گرد می آمدند. او روزها غالباً ساکت بود و در ضمن نامه ای به برادرش چنین نوشت: «آنچه از من مانده، جسدی نیمه ویران و ذهنی آشفته است که برای تو پانزده هزار فرانک تمام شده ...» از طرفی وحشت جنون آسوده اش نمی گذاشت. نامه های او در این ایام، همه اشاره به این معنی است : «جامعه، همه نقاشان جدید را دیوانه می داند، و چون چنین است عجیب نیست که نقاشان هم دیوانه بشوند!» و در نامه ی دیگری نوشت : «من هر چه دیوانه تر باشم به همان نسبت هنرمند ترم!!» و باز« اطبا به ما می گویند که نه تنها «موسی»، «محمد»، «عیسی»، «لوتر» و سایر پیشوایان مذهبی، بلکه هنرمندانی چون «فرانس هالس» (۱۱) و « رامبراند» و «دلاکروا» نیز دیوانه بوده اند، پس عاقلان کدامند؟!» طولی نکشید که ون گوگ به بیمارستان برگشت و پس از چند هفته سکوت به تئو چنین نوشت: «من آنقدر نگرانی برادرانه در نامه های پرمحبت تو می بینم که وظیفه ی خود می دانم، سکوت را بشکنم. حال که این نامه را می نویسم به عنوان دیوانه نیست که با تو سخن می گویم؛ بلکه به عنوان برادری است که تو می شناسی و همه قوای عقلی خود را در اختیار دارد.» آنگاه شرح می دهد که چگونه همسایگان وی جمعاً از شهردار آرل خواستند که آزادی او را سلب کند و او را به بیمارستان بفرستد! «تو می دانی که چه ضربه ای به جان انسان وارد می آید، وقتی به ببینید جمعی آنقدر پست بوده اند که همگی بر ضد بیماری متحد شده اند. به خصوص که من می کوشیدم با آنها مهربان باشم. هرگز نمی دانستم چنین نفرتی در دل آنها نهفته است.»کمی بعد ون گوگ از بیمارستان آزاد شد، اما خودش خواست که او را به «تیمارستان سن رمی » بفرستند، فقط تقاضا کرد که اطاقی به او بدهند تا بتواند در آن نقاشی کند. با تقاضای او موافقت شد و به برادرش چنین نوشت: «گمان نمی کنم از این پس بتوانم مرتب برای تو نامه بنویسم، زیرا روزهای من هم آنقدر روشن نیست که از عهده ی نوشتن عبارات مربوط برآیم.»در تیمارستان جز در مواقعی که او را منع می کردند، نقاشی می کرد و شب و روزش در اندیشه ی سروهای سبز و برگهای زیتون و گلهای آفتاب گردان و آسمان پرستاره می گذشت. دیوانگان درکنار او می ایستادند و کوشش او را برای جلوه گر ساختن جوهر رنگها نظاره می کردند. گاهی نیز غم عمیقی وجودش را فرا می گرفت و شکست و بی حاصلی خود را حس می کرد. یکبار به برادرش که تنها نگاهبان و دوستدار او بود چنین نوشت: «اگر محبت تو نباشد، رنجی که می کشم مرا بدون احساس ندامت به سوی خودکشی خواهد کشانید.»یک روز تئو مقاله ای از «اوریه» (۱۲) ، یکی از نقادان فرانسه، که در«Mercure de France» چاپ شده بود و سراسر تحسین آثار ون گوگ بود، برای او فرستاد.از دیدن این مقاله چشمان ون گوگ پر از اشک شد، نامه تشکری به اوریه نوشت و تذکر داد که مشعلدار مکتب جدید، او نیست؛ بلکه «مونتی چلو» (۱۳) است و نویسنده را دعوت کرد آثار «مونتی چلو» را ببیند، تا بداند از چه کسی باید تقدیر کند. ونسان در مارس ۱۸۹۰ تیمارستان را ترک کرد و به هلند بازگشت و خود را در اختیار «دکتر گاشه» که دوستدار هنر بود و خود نیز از نوعی جنون خالی نبود، گذاشت.دکتر گاشه او را به بیمارستان «اوویر» که جای با صفایی بود، فرستاد و ون گوگ در اینجا یک تابلو از دکتر گاشه کشید که یکی از آثار ارزنده ی وی به شمار می رود.یک روز ناگهان آرامش عجیبی به او دست داد که هرگز نظیر آن را در خود ندیده بود. چنان سکوتی که حتی عطش نقاشی را نیز در او آرام کرد. طپانچه ای برداشت و به مرزعه ای رفت و در هوای آزاد، انتحار کرد. در سال ۱۹۳۵ «موزه هنرهای جدید نیویورک» قریب ۱۲۰ پرده از آثار او را در نمایشگاهی جمع کرد و در ۱۹۳۷ «موزه هنرهای جدید پاریس» نمایشگاه بزرگی از آثار او ترتیب داد. سبک ون گوگ خاص اوست و مکتب خاصی ایجاد نکرد و هنوز کسی نتوانسته است شیوه او را تقلید کند. اما مکتب «فوویسم» (۱۴) که براساس اهمیت و اعتبار «رنگ» در نقاشی قرار دارد، از تأثیر تابلوهای او به وجود آمد. همچنین آثار وی در پیشرفت مکتب «اکسپرسیونیسم» (۱۵) که به بیان احوال ذهنی به وسائط مجازی و اشکال مجرد نظر دارد، کمک نمود. از آثار مهم ون گوگ می توان تابلوهای: «خانه آنورس»، «رستوران سیرن»، « پرتره دکتر گاشه»، «گلدان» ، «باباتانگی Le Pere Tanguy»، «ناهار روستایی»، «زندانیان»، «دهقان هلندی»، «اطاق نقاش» ، «راهی از کنار سرو»، «سیب زمینی خورها»، «کارگر معدن بلژیکی» و «چهره خود نقاش» را نام برد. ۱) Groot Zundert ۲) Goupil ۳) Theo Van Gogh ۴) Realis ۵) P.Gauguin ۶) C. Pissaro ۷) T. Lautrec ۸) Impressioniste ۹) Arles ۱۰) Brittany ۱۱) Frans Hals ۱۲) Aurier ۱۳) Monticello ۱۴) Fauvism ۱۵) Expressinoisme

نویسنده : نظرات 0 سه شنبه 18 آبان 1395  - 6:47 PM

ملیت : فرانسه   -   قرن : 19 منبع :

«پل سزان» Paul cezanne نقاش بزرگ فرانسوی در ۱۹ ژانویه ۱۸۳۹ در «اکسن پرووانس Aixe –en – province» واقع در جنوب فرانسه متولد گردید و در ۲۲ اکتبر ۱۹۰۶ در مولد خویش درگذشت.پدرش ثروتی اندوخته بود و به بانکداری اشتغال داشت و زندگیشان به آسودگی می گذشت. پل در مدرسه ی اکس که «امیل زولا»نیز در آنجا تحصیل می کرد، درس می خواند و پیوند دوستی میان آن دو از همان جا آغاز شد. در روزهای عید که شاگردان رژه می رفتند «پل» شیپور و «امیل» قره نی می زد.سزان نخست تمایلی به «رمانتیسم» نشان داد. اشعار «بودلر» را حفظ کرد و از موسیقی «واگنر» لذت می برد. تأثیر«زولا» که بعدها پیشوای نویسندگان «رئالیست» شد، او را به این مکتب متمایل ساخت. پدرش میل داشت پسر را جانشین خود سازد و با «پل» که علاقه ی وافری به نقاشی داشت مخالفت می کرد. همین مخالفت سبب شد که «پل» وارد دانشکده ی حقوق شود و ضمناً در بانک پدرش؛ به کار مشغول گردد. سزان سالها با پدر در مبارزه بود تا بالاخره در ۲۴ سالگی پس از فراگرفتن اصول مقدماتی نقاشی در زادگاهش برای آشنایی با نقاشی مدرن، از پدر اجازه گرفت و به تشویق «زولا» به «پاریس» رفت و نزدیک او اطاقی گرفت.در این هنگام مبارزه ی دیگری برای او آغاز شد، زیرا سزان می دید که قادر نیست درسها و کار مرتب هنرستان را تعقیب کند با آن که خیلی کار می کرد، و خیلی زحمت می کشید پس از دو سال و نیم در امتحانات ورودی «بوزار» پاریس رد شد.در پاریس با «کامیل پیسارو C.Pissarro» نقاش بزرگ «امپرسیونیست» آشنا شد و به راهنمایی او به شیوه ی «امپرسیونیسم» تمایل یافت.در ۲۷ سالگی نخستین بار تابلویی به «سالن پاریس» برای نمایش فرستاد اما چون اعتنایی به اثرش نکردند در اعتراض نامه ی خود چنین نوشت: «من نمی توانم داوری بی پایه ی کسانی را که برای قضاوت آثارم برنگزیده ام، بپذیرم.»زندگی در پاریس چندان مطبوع سزان نشد و به «اکس» برگشت اما زندگی در آنجا را هم نامساعد دید و دوباره به پاریس بارگشت.پدرش ماهیانه ای برای او مقرر کرد، و او گاه در پاریس و زمانی در ملک خود در اکس به حرفه ی نقاشی که پیش گرفته بود، مشغول شد.«زولا» در پاریس، که پس از جنگ ۱۸۷۰ چهره ی تازه ای یافته بود، شهرت و ثروت یافت. اما سزان جز طعن و بی اعتنایی نصیبی ندید.با این همه سزان هرگز از راهی که پیش گرفته بود منصرف نشد و کوشش مداوم برای تحقق مطلوبی که در نقاشی داشت، او را خسته نکرد. این مطلوب چه بود؟ سزان خود در جواب این سؤال گفته است:«من می خواهم از امپرسیونیسم هنر متین و استواری مانند آثار استادان قدیم به وجود آورم.»اما سزان در واقع کمتر از آنچه ازین گفته برمی آید به امپرسیونیسم نظر داشت. او هیچ وقت کاملاً زیر بار این شیوه نرفت و به زودی متوجه ی نقص آن شد و راهی دیگر پیش گرفت که اساساً نقطه ی مقابل امپرسیونیسم بود.سزان برخلاف امپرسیونیست ها که «فرم» را فدای کیفیت نور و رنگ می کردند مانند همه ی نقاشان «کلاسیک» فریفته ی فرم بود. توجه مداوم به شکل و فرم او را بیش از پیش به کشیدن منظره و اشیا بیجان متمایل ساخت، اگر هم به تصویر آدمی می پرداخت آن را چون شیئی بیجان فرض می کرد.وقتی چهره ی « ولار Vollard را می کشید از جنبش او به خشم آمد و فریاد زد: «بدبخت، چقدر بگویم باید مانند سیب قرار بگیری مگر سیب هرگز می جنبد؟!»سزان از هنرمندانی نبود که در پژوهش خویش آسان به مقصود می رسند. برعکس، حیات هنری او یک رشته تلاش مداوم بود. و آسان راضی نمی شد و چون از عهده نقشی که در نظر داشت بر می آمد نقش دشوارتری پیش می گرفت.در تمام دوران این تلاش و کوشش؛ اهمیت او پوشید، ماند شاید اگر ثروت و سر سختی او نبود از نقاشی دست برمی داشت. به تدریج که زمان، پیش می رفت سزان در گوشه گیری و تلخی خود راسخ تر می شد زیرا طبعاً لجوج و کم حرف و گرفته نیز بود.وقتی تازه به پاریس رفته بود زولا درباره اش به دوست خود چنین نوشت: «کوشش در قبولاندن عقیده ای در سزان، مانند کوشش در به رقص آوردن برجهای کلیسای نتردام است. از مباحثه وحشت دارد، یکی به علت آن که سخن او را خسته می کند، دیگر آن که مبادا ناچار شود، اگر طرف درست بگوید، نظر خود را تغییر دهد... ولی چه وجود نازنین و مهربانی است! همیشه در سخن موافقت می کند؛ بی آن که اندیشه ی خود را ذره ای تغییر دهد. مکرر دچار نومیدی می شود.با آن که مدعی است موفقیت را بسیار کوچک می شمارد، می بینیم که اگر روزی توفیق بیابد بسیار شاد خواهد شد. وقتی تابلویی می کشد و خوب از کار درنمی آید سخن از برگشتن به اکس می کند... هر آن ممکن است برگردد».در سی سالگی عاشق یکی از مدلهای خود به نام «هورتانس» شد و سال بعد پسری از او متولد شد که سزان بی نهایت به آن علاقمند بود.سزان نقاشی را از حیث اینکه هنر است دوست می داشت، نه برای کسب مال. حتی گویند مکرر به کشت زارها یا بیشه ها می رفت و منظره ای را نقاشی می کرد و موقع مراجعت تابلوی ترسیمی را همان جا می گذاشت و اعتنایی به آن نمی کرد، به دنبال او، زنش می رفت و کارهای او را جمع می کرد و به خانه می آورد، گویی نظرش مطالعه در طبیعت بود نه نقاشی.تا پنجاه سالگی تابلوهای سزان به فروش نمی رفت. بقال سر کوچه ی او یکی از تابلوهایش را به جای طلب خود قبول کرد. چند تابلو را هم سزان با لوله های رنگ روغن و لوازم دیگر نقاشی عوض کرد. پس از مرگ رنگ فروش، همسرش تابلوهای سزان را به تفاوت از ۴۵ تا ۲۱۵ فرانک فروخت ده سال بعد سزان کم کم شهرتی پیدا کرد. در آن موقع ۳۲ تابلو سزان به قیمت پنجاه و یک هزار فرانک به فروش رفت و از آن پس روز به روز به قیمت آثارش افزوده شد.در اواخر عمر بود که سزان از گمنامی به در آمد و مورد توجه نقاشان جوان و هنرشناسان واقع شد، و از او برای شرکت در نمایشگاههای مختلف دعوت کردند.سزان در سالهای آخر عمر با زن و فرزندش در ملک خود می زیست. هر روز در لباس ساده روستایی برای نقاشی به صحرا می رفت، اما مرض قند و گرفتاریهای عصبی، سوءظن و وسواس آسوده اش نمی گذاشت. در همین اوان به «امیل برنار» نوشت که : «من پیر و بیمارم اما سوگند خورده ام که در حال نقاشی بمیرم.» ، اما در تب رماتیسم مرد و آخرین دقایق زندگیش در هذیان گذشت. در هذیان دائماً به مدیر موزه ی شهراکس که هرگز حاضر نشده بود کوچکترین ارزشی برای آثار او قایل شود، ناسزا می گفت.از تابلوهای مشهور سزان می توان «ورق بازان» ، «غرش» ، «مردی با پیپ» ، «مادام سزان در گلخانه» ، «باد و طوفان» ، «آب تنی کنندگان» ، «درختان سپیدار» ، «دهقان پیر» ، «طبیعت های بیجان» ، «مجسمه عشق و اشیا بیجان» ، «نوازنده ی پیانو» ، «امیل زولا و پل الکسیس» و تصویری که از خود کشیده، را نام برد.

نویسنده : نظرات 0 سه شنبه 18 آبان 1395  - 6:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : گلزار مشاهیر

نقاش. تولد: 1317، تهران. درگذشت: 18 اردیبهشت 1375، تهران. جعفر روحبخش عینى در كودكى و نوجوانى به هنر علاقه‏مند شد و به همین سبب، جهت‏گیرى تحصیلى‏اش به سمت رشته‏هاى هنرى سوق داده شد و پس از طى یك دوره‏ى ابتدایى تحصیل و سال‏هاى اولیه دبیرستان، به هنرستان هنرهاى زیباى پسران تهران وارد شد و در سال 1339 با دریافت مدرك دیپلم به دانشكده‏ى هنرهاى زیباى دانشگاه تهران راه یافت. در سال 1346 از بخش هنرهاى تزئینى دانشكده‏ى هنرهاى زیبا در رشته‏ى نقاشى تزیینى و معمارى داخلى با درجه‏ى لیسانس فارغ‏التحصیل شد و سپس براى ادامه‏ى تحصیل در همان رشته‏ى آن دانشكده اقدام نمود و در سال 1348 به دریافت درجه‏ى فوق لیسانس نایل آمد. فعالیت هنرى- نمایشگاهى وى به صورت گروهى در تالار رضا عباسى و تالار فرهنگ آغاز شد و در سال 1343 نخستین نمایشگاه انفرادى خویش را برگزار نمود و تا ابتداى سال 1375 در بیش از چهل نمایشگاه معتبر داخلى و خارجى به صورت انفرادى، اختصاصى و گروهى از تهران تا مادرید، برن، ژنو، زوریخ و پاریس شركت جست. روحبخش در سال 1371 با خطر از دست دادن بینایى مواجه شد و عمل جراحى پیوند قرنیه با عدم موفقیت روبرو شد و او مجبور به اقامت طولانى تحت نظر پزشك معالج در سوییس شد، اما على‏رغم مشكل جدى بینایى، در این دوره نیز به مطالعه و خلق آثار همت گماشت، وى پیوسته در نمایشگاه‏هایى كه در سوییس برگزار مى‏شد شركت مى‏كرد. آخرین نمایشگاه وى در اواخر سال 1374 و اوایل سال 1375 در برن بود و براى سال 1357 نیز از ایشان دعوت شده بود تا در نمایشگاه‏هایى از جمله مونترال كانادا، نیویورك، و موزه‏ى آلبرت ویكتوریا در لندن شركت نماید كه از این پس نمایشگاه‏ها بدون حضور وى برگزار خواهد شد. روحبخش استاد رشته‏هاى طراحى، نقاشى و چاپ در دانشگاه هنر بود و در طول چهل سال فعالیت هنرى و آموزشى شاگردانى را تعلیم داد. وى با الهام از نقوش و هنرهاى سنتى ایرانى آثار متنوعى را به وجود آورده است. وى همچنین هنر خویش را علاوه بر نقاشى محض در رشته‏هاى مختلفى چون: نقش برجسته بر روى مس، مجسمه، نقاشى دیوارى، نقاشى با شیشه رنگى و لیتوگرافى وسعت بخشید كه تعدادى از این آثار در مجموعه موزه‏ها و مجموعه‏هاى معتبر جهان نگهدارى مى شود. نمایشگاه‏هاى جمعى و انفرادى استاد روحبخش به شرح زیر است: شركت در دو نمایشگاه گروهى در تالار رضا عباسى و تالار فرهنگ (1338)؛ نخستین نمایشگاه انفرادى (1343)؛ نمایشگاه اختصاصى در سالن تلویزیون و دانشكده‏ى هنرهاى تزئینى (1345)؛ شركت در دو سالانه‏ى پاریس (1346)؛ نمایشگاه انفرادى در گالرى بروجنى (1347)؛ شركت در دو سالانه‏ى تهران (1348)؛ نمایشگاه انفرادى در گالرى نگار (1349)؛ نمایشگاه در گالرى مس (1350)؛ موزه‏ى ایران باستان (1351 تا 1353)؛ نمایشگاه اختصاصى گالرى لوترك و گالرى تهران (1352)؛ نمایشگاه در گراند پاریس (1353)؛ نمایشگاه به همراه آثار لیتوگرافى در بنبادمگ- پاریس (1353 تا 1355)؛ شركت در نمایشگاه گروه آسیایى (1354)؛ نمایشگاه اختصاصى در گالرى سیروس- پاریس (1354)؛ نمایشگاه اختصاصى در گالرى بل‏شازده- پاریس (1355)؛ نمایشگاه اختصاصى درگالرى روجونگرو- مادرید (1355)؛ نمایشگاه در گالرى شهر (1357)؛ نمایشگاه در لیتوگالرى (1359)؛ نمایشگاه اختصاصى در محل انتشارات كتاب‏سرا (1361)؛ نمایشگاه در موزه‏ى هنرهاى معاصر (1363)؛ نمایشگاه انفرادى در گالرى سیحون (1365)؛ نمایشگاه اختصاصى در محل نشر نقره (1368)؛ نمایشگاه انفرادى در گالرى نگار (1369)؛ نمایشگاه در مونترو (1371)؛ شركت هر ساله (1372 تا 1375) در نمایشگاه بزرگ بین‏المللى «اوروآفت» و نمایشگاه اختصاصى هر ساله (تا 1374) در سالن آنتیكه لوزان؛ نمایشگاه اختصاصى در «آوشتات گالرى» (گالرى شهر برن) (1372)؛ نمایشگاه اختصاصى در گالرى اقوم- نیون (1373)؛ نمایشگاه اختصاى در برن (1374)؛ شركت در نمایشگاه جمعى در برن، سوییس (تا ابتداى سال 1375). جعفر روحبخش عینى به سبب سكته‏ى قلبى درگذشت و كالبد وى در بهشت زهرا در قطعه‏ى 88 مخصوص هنرمندان و نویسندگان به خاك سپرده شد.

نویسنده : نظرات 0 سه شنبه 18 آبان 1395  - 6:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : گلزار مشاهیر

نقاش. تولد: 1280، تهران. درگذشت: 26 آذر 1368، تهران، یوسف‏آباد. على رخساز، فرزند میرزا غلامرضا میناساز، در دوازده سالگى راهى مدرسه‏ى صنایع مستظرفه شد. در آنجا سال‏ها در محضر كمال‏الملك به فراگیرى هنر نقاشى (رنگ و روغن) مشغول بود و پس از آن نیز به انتقال آموخته‏هاى خود به علاقه‏مندان پرداخت. او صاحب آثارى در زمینه‏ى رنگ و روغن و سنگ است كه برخى از آنها آذین موزه‏هاى داخل و خارج كشور است. وى نقش‏پرداز حماسه‏هاى شاهنامه و مبتكر «تابلو سنگ» است. از جمله آثار وى تابلو «شكارچى» بود. از آثار دیگر اوست تابلو سنگ «آسیاب دولاب»، «باغ سعدى»، «گاو بالدار»، «امامزاده قاسم»، «خیام» (این تابلو سنگ در نمایشگاه جهانى بروكسل مدال طلا و دیپلم افتخار را از آن خود ساخت.) (1368 -1280 ش)، نقاش. وى شاگرد كمال‏الملك بود. در سن دوازده سالگى وارد مدرسه صنایع مستظرفه شد تا اینكه در این هنر چندان رشد كرد كه بعدها نقش‏پرداز زیباترین حماسه‏هاى «شاهنامه» و حتى مبتكر «تابلوى سنگ» گردید. رخساز هیچ‏گاه به قصد تجارت و فروش، قلم بر بوم ننهاد و عاقبت در یك سانحه تصادف در سن هشتاد و هشت سالگى چشم از جهان فروبست. از آثار وى: «تابلوى سنگ»؛ «تابلوى شكارچى‏ها»؛ «آسیاب دولاب»؛ «باغ سعدى» و همین تابلوى باغ سعدى بود كه ناگهان او را به صفحه‏ى نخست روزنامه‏ها و محافل هنرى آن روز كشانید؛ «گاو بالدار».[1]

نویسنده : نظرات 0 سه شنبه 18 آبان 1395  - 6:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 12 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س دوازدهم ق)، نقاش. از تصویرگران دوره‏ى زندیه بود و در آبرنگ و شبیه‏سازى دست داشت. از آثار وى تصویر آبرنگى كریم خان زند (1193 -1176 ق) است كه كلاه مرصع و جواهر و جواهر نشانى به سر نهاده و به عباى بوته جیقه‏ى پشمى به تن كرده است و به خط رقاع زیبا رقم نهاده: «تمثال كریم خان زند رقم میرالحسینى».

نویسنده : نظرات 0 سه شنبه 18 آبان 1395  - 6:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 12 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(ز 1230 ق)، نقاش، خطاط و شاعر. چهره‏پرداز و شبیه‏ساز دوران فتحعلى‏شاهى بود كه اغلب از شخص فتحعلى‏شاه و سایر فرمانروایان گذشته ایران، شبیه‏سازى نموده و عمده‏ى مهارتش در شیوه‏ى رنگ روغنى بود. مهر على شاگرد استاد میرزا باب بود و بعضى از شیوه‏هاى وى را مورد نظر قرار مى‏داد و بعد از میرزا بابا سمت نقاش باشى دربار را داشته ولى در هیچ یك از آثار خود این امتیاز را درج ننموده است. وى در جلدسازى و آبرنگ و سیاه قلم نیز قوى‏دست بود و در نقاشى‏هاى روى شیشه‏اى مهارت فراوانى داشت. مهرعلى در ترسیم قوانین پرسپكتیو، از همه نقاشان معاصر خود والاتر بود و از جمله علائم متمایز او، نقوش و ترسیمات معجرهاى چوبى و فرم و اسكلت تاج كیانى و شیوه‏ى سایه‏پردازى و گل‏آرایى البسه و طرز رنگ‏آمیزى و كتابت نام نقاش، به خط نستعلیق زیبا بود كه اثر دست نقاش را ظاهر مى‏ساخت. این هنرمند، در شعر نى دستى داشت و اغلب اشعارى كه در وصف فتحعلى‏شاه و ذیل نام طغرایى وى درج مى‏نمود، خود تنظیم مى‏كرد و به خط نستعلیق زیبا مى‏آراست. فرهاد میرزا، در كتاب «زنبیل» خود، مهر على را به نام آقا مهر على اصفهانى نقاش معرفى نموده و وفات وى را در 1250 ق دانسته است. از آثار وى: تصویر رنگ روغنى فتحعلى‏شاه در ایوان تخت مرمر كه روى صندلى نشسته، با: «رقم كمترین غلام مهرعلى فى سنه 1219»؛ تصویر آبرنگى فتحعلى‏شاه در لباس سلطنتى، با: «رقم كمترین مهر على فى سنه 1212»؛ تصویر افراسیاب كه دو زانو روى فرشى نشسته و دست راست خود را بر روى سینه نهاده، با: «رقم كمترین غلام مهر على 1218»؛ تصویر فتحعلى‏شاه در آرایش و هیئت رزمى، با: «رقم كمترین غلام مهر على فى سنه 1230». هفده اثر دیگر وى در «احوال و آثار نقاشان» ذكر شده است.

نویسنده : نظرات 0 سه شنبه 18 آبان 1395  - 6:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 12 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(ز 1137 ق)، نقاش. وى در تصویرسازى و گل و مرغ و صنعت تذهیب قوى‏دست بود. از آثار او جعبه‏ى روغنى شیوایى است كه به تذهیبهاى گوناگون ترسیم شده و رقم «عمل مهدى 1137» دارد. اثر آبرنگى او تصویر نسترن پریده رنگى است كه به مهارت نقش یافته و رقم نهاده: «ز مهدى مصور شده این اثر».

نویسنده : نظرات 0 سه شنبه 18 آبان 1395  - 6:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(ز 1308 ق)، طراح كاشى. نقاش و طراح نقوش كاشى‏ها در عهد ناصرالدین شاه قاجار بود كه به دستور امین‏الملك و به همراهى استاد صادق كاشى‏هاى برجسته راهرو و طبقه دوم كاخ ابیض تهران را ساخت و نصب نمود، با رقم: «... عمل جان نثاران مهدى و صادق كاشى 1308»؛ دیگر از آثار وى: كاشى‏هاى زمینه لاجوردى ایوان بزرگ بقعه امامزاده زید (ع) در تهران، با رقم: «عمل استاد مهدى ولد استاد على كاشى پز سنه 1297»؛ كاشى كارى مدرسه عالى سپهسالار در تهران كه با همكارى استاد محمدصادق كاشانى، نقوش و طراح آنها را ترسیم نموده و در 1302 ق به پایان رسانده‏اند.

نویسنده : نظرات 0 سه شنبه 18 آبان 1395  - 6:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(ز 1320 ق)، نقاش، خطاط و قاطع. خطاط و قاطع زبردست شیرازى بود و در خط نستعلیق و تصویر طغرایى و برش و قطاعى آنها مهارت داشت. وى كتیبه‏نویس بسیارى از كاشى‏هاى طاقى كوچه‏ها و سر در خانه‏ها بوده كه بیشتر آنها رقم «كتبه مهدى الشریف» داشته است. از دیگر آثارش: تصویر منظره‏ى گل و درخت و خانه كه به نازك قلمى بریده شده و رقم «كتبه مهدى الشریف 1318» دارد؛ یك لوحه بریده‏ى بزرگ حدیث، به قلم پنج دانگ نستعلیق و چهار دانگ ثلث عالى، بر روى كاغذ مشكى، با رقم: «كتبه مهدى الشریف 1319»؛ یك قطعه لوحه بریده‏ى نستعلیق شش دانگ عالى، با رقم: «كتبه مهدى 1320». از آثار طغرایى او تصویر كله انسانى است كه از تلفیق اسماء متبركه عمل آورده و بدون رقم است.

نویسنده : نظرات 0 سه شنبه 18 آبان 1395  - 6:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(ز 1301 ق)، نقاش. هنرمند رنگ روغنى كار دوره‏ى ناصرى بود و در كار تصویر سازى نیز دست داشت. از آثار رقم‏دار او تصویر رنگ روغنى و تا حدى شبیه ناصرالدین‏شاه قاجار است كه لباس سلطنتى پوشیده و رقم نهاده: «غلام خانه‏زاد مهدى الحسینى 1301».

نویسنده : نظرات 0 سه شنبه 18 آبان 1395  - 6:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 10 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س دهم ق)، نقاش. اهل تبریز و از شاگردان میرزا على و شاهقلى و از هنرمندان مكتب بهزاد بود. وى به عثمانى مهاجرت كرد و به دربار سلطان سلیمان قانونى (974 -926 ق) راه یافت. او در چهره‏سازى و ارائه حالات پرندگان قوى‏دست بود و در طراحى و زمینه‏سازى بعضى از كارهاى میرزا على مشاركت داشت. از آثار وى: تصویر شاهزاده جوانى كه كلاه پردارى به شیوه صفوى به سر گذاشته و شاهین زیبایى را با دستكش مخصوصى به دست گرفته، با رقم: «عمل كمال تبریزى سلمه اللَّه».

نویسنده : نظرات 0 سه شنبه 18 آبان 1395  - 6:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 10 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س دهم ق)، نقاش. در روایات مختلف، وى تبریزى، اصفهانى و یا هراتى معرفى شده و صاحب «گلستان هنر»، او را تبریزى دانسته است. بهترین دلیل عراقى (اراكى) بودن این هنرمند، امضاى اصیل خود استاد مى‏باشد كه در ذیل دو اثر وى دیده شده است. سلطان محمد در دوره‏ى تیمورى و صفوى در دربار سلاطین مزبور فعالیت داشته و به خلق آثار هنرى مشغول بوده است. صاحب «مناقب هنروران» وى را از شاگردان آقا میرك و تبریزى دانسته است. او در بدایت حال در كتابخانه‏ى امیرعلیشیر نوایى به خدمت مشغول بوده و سپس به دربار سلطان حسین بایقرا راه یافته و بعد از انقراض تیموریان، به قزوین رفته است. پس از مدتى، اطراف شاه طهماسب به تبریز دعوت شد و در كتابخانه‏ى پادشاهى، مشغول ایفاى وظیفه گشت. وى در تنوع آرایش و ارائه منظر بزمى و رزمى چابك قلم و در جانورسازى و منظره‏پردازى و تذهیب و تشعیر یگانه‏ى روزگار بود و به سبك قزلباش، بهتر از همه نقاشى مى‏كرد. شهرت او تا جایى بود كه معلم مخصوص تصویرسازى شاه طهماسب گشت و مورد الطاف شاه قرار گرفت. از شاگردان وى: محمدى بیك، استاد حسین قزوینى، برجعلى اردبیلى، محمد معین‏الدین خراسانى و میرزا على، فرزند سلطان محمد، را نام برده‏اند. سلطان محمد، پس از مرگ استاد بهزاد، درگذشت و مقبره‏ى او در باغ شیخ كمال، كنار قبر استاد بهزاد، در تبریز است. اثر وى تصاویر بسیار ارزنده‏ى شاهنامه‏ى شاه طهماسبى است كه از آن جمله‏اند: تصویر دادگاه كیومرث كه در كمال زیباى تصویر شده است؛ مجلس شادمانى روز عید كه سام میرزا روى تخت مزینى نشسته و تزیین لباسها و زینت داخل و خارج قصر استادانه بوده و در كمال امتیاز است، با رقم: «عمل سلطان محمد عراقى»؛ تصویر ملجس پر حلاوت عیش و طرب جماعتى بى‏پروا كه در این صحنه سماع و سرمستى جماعتى عیاش را در كمال شادمانى ارائه داده و همچنین نقوش منظم و پر پیرایه ساختمان خانه كه در هر گوشه‏ى آن، تصویر موضوع دیگرى به ابتكار نقاش تجسم یافته است و رقم «عمل سلطان محمد عراقى» دارد. در «احوال و آثار نقاشان» بیش از بیست تصویر دیگر از وى ارائه شده است.

نویسنده : نظرات 0 سه شنبه 18 آبان 1395  - 6:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س نهم ق)، نقاش. اهل شوشتر و از نقاشان گمنام تیمورى بود. تنها اثر رقم‏دار وى: تصویر مرغ ماهیخوارى در حال پرواز كه در كمال استادى ترسیم شده و یك ماهى به منقار گرفته است، با رقم: «مشقه العبد سلطان على شوشترى».

نویسنده : نظرات 0 سه شنبه 18 آبان 1395  - 6:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 10 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س دهم ق)، نقاش. در تصویر و تذهیب مهارت داشت. از آثار رقم‏دار وى: مجلس شاهانه‏اى در كتاب «شاهنامه» كه سلطان به تخت نشسته و رستم زال و كیكاوس و سایر مشاهیر زمان در مقابل وى قرار گرفته‏اند و در زمینه‏ى ساده مینیاتور، تصویر سیمرغ و اژدها نقش بسته و خارج از متن رقم «برجى» دارد.

نویسنده : نظرات 0 سه شنبه 18 آبان 1395  - 6:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 10 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س دهم ق)، نقاش. از شاگردان برجسته و ممتاز سلطان محمد تبریزى بود. به همراه محمد بیگ و استاد حسین قزوینى، در كتابخانه‏ى شاهى افتخار شاگردى استاد سلطان محمد را داشتند و در آن كانون هنرى، به خلق آثار بدیع و تصاویر زیبا مى‏پرداختند.

نویسنده : نظرات 0 سه شنبه 18 آبان 1395  - 6:47 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 10 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س دهم ق)، نقاش. وى در تصویرآفرینى بى‏همتا و بى‏نظیر بوده است. در مرقع امیر غیب بیگ، نام این هنرمند چنین آمده: «و استادان فارس و عراق مثل استاد درویش و خلیفه محمد حیوة و میرمصور و پسر میرسید على و خواجه عبدالرزاق و... كه جمع اطوار و تمامى اطراز این فن بى بدل و به بى مثلى مثل است.

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 17 آبان 1395  - 6:46 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 11 منبع : دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نقّاش زبردست و معروف اصفهانى. مدتّى در دربار پادشاهان هند مى‏زیسته. از آثارش مجلّدى است در كتابخانه سلطنتى كه آن را موقّع گلشن گویند، شامل 176 صفحه، به صورتهاى گوناگون از حیوانات هند، و در صفحه هفتم آن به قلم و مهر و امضاى جهانگیر پادشاه پسر اكبر شاه هندى در سال 1017 نوشته شده است: استاد بهزاد این مرقّع را به فرموده من ساخته است.

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 17 آبان 1395  - 6:46 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع :

او در سال ۱۲۹۹ در تهران و در خانواده ای اهل موسیقی به‌دنیا آمد. پدر بزرگ او میرزا عبدالله فراهانی بنیانگذار موسیقی سنتی و معروف به پدر موسیقی سنتی ایران بوده است. مادر وی، مولود خانم، از نوازندگان تار و سه تار و مرحوم احمد عبادی استاد بزرگ سه تار نیز، دایی سیحون است. او پس از پایان تحصیل معماری در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، به دعوت آندره گدار (رئیس اداره باستان‌شناسی وقت ایران) برای ادامه تحصیل راهی پاریس می‌شود و در دانشسرای عالی ملی هنرهای زیبای پاریس (بوزار) طی حدود ۳ سال تحت تعلیم اوتلو زاوارونی به تکمیل دانش معماری خود می‌پردازد و در سال ۱۹۴۹ به درجه دکترای هنر می‌رسد. او در بازگشت به ایران در سن ٢٣ سالگی نخستین اثر معماری خود که بنای یادبودی بر آرامگاه بوعلی سینا بوده است را طراحی می کند. سیحون در طول سالهای فعالیت خود عضو شورای ملی باستان‌شناسی ، شورای عالی شهرسازی، شورای مرکزی تمام دانشگاههای ایران و کمیته بین‌المللی ایکوموس (Icomos، وابسته به یونسکو در پیش ازانقلاب) بوده و به مدت ۱۵ سال مسؤولیت مرمت بناهای تاریخی ایران را برعهده داشته است. هوشنگ سیحون بیش از دو دهه است که در ونکوور کانادا زندگی می‌کند. وی شهروند افتخاری فرانسه نیز می باشد. معماری وی استاد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بوده و یک دوره ریاست این دانشکده را عهده دار بوده است. استاد «هوشنگ سیحون» نقاش و معمار پرسابقه ایرانی، به مرد بناهای ماندگار معروف است. از میان پروژه‌های طراحی و ساخته شده وی می توان به آرامگاه بزرگانی چون خیام ، کمال الملک ، بوعلی سینا ، نادرشاه افشار ، کلنل محمدتقی خان پسیان و ده‌ها مقبره و آرامگاه دیگر و نیز طراحی بنای موزه توس در سال ۱۳۴۷ و همچنین ساختمان بانک سپه در میدان توپخانه تهران اشاره کرد. وی همچنین طراحی ساختمان‌های سازمان نقشه برداری کل کشور، کارخانه نخ ریسی کوروس اخوان، کارخانه آرد مرشدی، مجتمع آموزشی یاغچی آباد، سینما آسیا، سینما سانترال، کارخانه کانادادرای (زمزم فعلی ) در تهران و اهواز ، کارخانه یخ سازی کورس اخوان و حدود ۱۵۰ پروژه مسکونی خصوصی را بر عهده داشته است. استاد سیحون نقش اندازی است که در دنیای ابعاد از معانی پر رمز و راز باطن سخن به میان می‌آورد و معانی و فلسفه نظری و وجودی بزرگانی که معمار و طراح آرامگاه هر یک از آنان بوده ، در نقش مقبره شان متجلی نموده‌است. به عنوان مثال در ۱۳۳۸ آرامگاه حکیم عمر خیام را مبتنی بر اصول ریاضی و مثلثاتی خیام ، محاسبه و طراحی کرده‌است. او در کتاب «نگاهی به ایران» در مورد بنای آرامگاه نادر شاه افشار می‌نویسد: ماده اصلی ساختمان از سنگ خارای منطقه کوهسنگی مشهد، مشهور به سنگ هر کاره‌است، این سنگ یکی از مقاوم‌ترین سنگ هایِی ست که در ایران وجود دارد، او دلیل این انتخاب را اشاره به صلابت و عظمت نادر شاه افشار می‌داند». او در ادامه می‌نویسد: «شکل کلی و مقبرهٔ نادر به شکل شش ضلعی متناسبی ست که، شکلِ سیاه جادرهایی را تداعی می‌کند، دلیل این امر همین نکته‌است که نادر به جای کاخ در زیر چادر زندگی می‌کرد. نقاشی و طراحی: سیحون در کنار معماری، به نقاشی از مناظر و روستاهای ایران می‌پرداخت و نمایشگاه‌هایی از این آثار خود در ایران و در خارج از ایران برپا کرده‌است. آثار وی در نمایشگاهی در دانشگاه ماساچوست در سال ۱۹۷۲ در کنار آثار هنرمندانی چون پیکاسو و سالوادور دالی به نمایش درآمد. در این نمایشگاه تابلویی از «کلاف‌های خطی» به نمایش گذاشت که در آن از خطوط موازی و پر پیچ و تاب که هیچ همدیگر را قطع نمی‌کنند ، استفاده کرده بود. دانشگاه‌هایی مثل MZT ، هاروارد، واشنگتن و برکلی مجموعه‌ای از نقاشی‌های او را گردآوری کرده و نگهداری می‌کنند. همسر سابق وی معصومه سیحون نیز نقاش بود و صاحب گالری سیحون در تهران. آثار: معماری  آرامگاه فردوسی در توس  آرامگاه نادرشاه در مشهد  آرامگاه کمال الملک در نیشابور  آرامگاه ابوعلی سینا در همدان(۱۹۵۱)  آرامگاه خیام در نیشابور(۱۳۳۸)  آرامگاه کلنل محمد تقی خان پسیان  مقبره عباس میرزا و بعضی دولتمردان قاجار  ساختمان بانک سپه در تهران  بنای موزه توس(۱۳۴۷)  مرکز فرهنگی یزد نوشتاری:  کتاب نگاهی به ایران (مجموعه‌ای از نقاشی‌های سیاه قلم)  کتاب معماری سیحون  کتاب نیم قرن آثار معماری ونقاشی سیحون نقاشی:  کلاغ پر  کنسرت(Concerto)، رنگ روغن (۱۹۹۸)  قلم و مرکب (۱۹۸۱)

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 17 آبان 1395  - 6:46 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 12 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(ز 1170 ق)، نقاش. اهل تبریز و از نقاشان آبرنگ‏ساز و سیاه‏قلم دوره‏ى افشاریه و زندیه بود. این هنرمند، در آبرنگ‏سازى و انتخاب رنگها مهارت داشت و سایه‏ها را به طرز مخصوصى حالت مى‏داد. از آثار سیاه قلم وى، تصویر نادرشاه بر روى اسب است كه سایه‏ها را به طرز خاصى حالت داده و ترسیم آن، استادانه است، با: «رقم میرزا جانى تبریزى 1170».

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 16 آبان 1395  - 9:33 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(ز 1236 ق)، نقاش، خطاط و شاعر. اهل شیراز و از نقاشان معروف رنگ روغنى و آبرنگ دوران زندیه و فتحعلى‏شاهى بود كه در شیوه‏هاى مختلف نقاشى مهارت داشته و نقاش باشى دوران فتحعلى‏شاه بوده است. این استاد در شبیه‏سازى و چهره‏پردازى دقیق و در ارائه مجالس بزمى و رزمى قوى‏دست بود و در سایه‏پردازیهاى استادانه‏اى كه در اغلب آبرنگها بكار برده، مهارت خاصى داشته است. او مكتب انحصارى بخصوصى داشت كه نقاشان بعد از وى، این شیوه را دنبال نموده و تا حدى تكامل بخشیده‏اند. میرزا باب در منظره‏سازى و ارائه دشت و دمن، دستى پرحلاوت داشت و در اجراى آنها، قوانین پرسپكتیو را مراعات مى‏كرد، اما تا حدودى ضعیف بود. با این حال، در صنعت تذهیب و تشعیر استعداد شگرفى داشت و نقوش مینایى و پشت شیشه را ماهرانه عمل مى‏آورد. این استاد در شعر نیز دست داشت و ابیاتى را كه در ذیل آثار خود درج مى‏نمود، شخصا مى‏سرود و به خط زیباى نستعلیق و شكسته كتابت مى‏كرد. از ابتكارات این نقاش، درج نام فتحعلى‏شاه به خط طغرایى است كه در داخل ترنجى كتابت شده است. از شاگردان معروف او، مهرعلى نقاش‏باشى مى‏باشد. از آثار وى: قلمدان استادانه و زیبایى كه بر روى آن، صحنه‏ى جنگ معروف چالدران نقش بسته و رقم «میرزا باب 1200» دارد؛ تصویر سیمرغ و اژدها كه به استادى عمل آمده و رقم «میرزا بابا 1203» دارد؛ تصویر آبرنگى فتحعلى‏شاه كه دو زانو روى مسندى نشسته و گرز مرصعى بر روى دو پا نهاده و به خط شكسته رقم نهاده: «رقم كمترین غلام میرزا باباى نقاش باشى سنه 1217»؛ اثر مینایى وى، انفیه‏دان زیبایى است كه تصویر یك پیرمرد و دو دختر بر روى آن نقش بسته و رقم «میرزا بابا 1224» دارد؛ قلمدان تابوتى ارزنده‏اى كه برطرف راست رویه‏ى آن، شاهزاده‏ى جوانى مقابل مرشد پیر قرار گرفته و به خط نستعلیق رقم نهاده: «میرزا بابا سنه 1236». بیست اثر دیگر وى در «احوال و آثار نقاشان» ذكر شده است.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 16 آبان 1395  - 9:33 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(1334 -1259 ش)، نقاش. در اصفهان به دنیا آمد و از سلسله سادات امامى اصفهانى بود. جد بزرگوارش میرزا نصراللَّه امامى نقاش‏باشى است كه در دوره‏ى ناصرى، نقاش‏باشى عصر خود بوده است. میرزا آقا پس از مدتى به تهران رفت و در مجمع‏الصنایع دولتى كه زیر نظر میرزا رضى صنیع همایون اداره مى‏شد، به تحصیل پرداخت و كلیه رموز و فنون علم تصویر و تذهیب را فراگرفت. سپس رهسپار زادگاه خود شد و در آنجا، كارگاهى در سراى سنگ‏تراشان ملك تهیه كرد و عمده آثارش را در این كارگاه مصور ساخت، ولى در اواخر عمر انزوا گزید و در منزل مسكونى خود، به خلق آثار هنرى پرداخت. او در چهره‏پردازى و جانورسازى و گل و مرغ و نماسازى و طراحى نقوش قالى و كارهاى روغنى و تذهیب و تشعیر و سایر شیوه‏هاى این فن مهارت داشت و هنرمندى ذوفنون به شمار مى‏آمد. میرزا آقا در رشته تخصصى هنر سوخت كه یكى از شیوه‏هاى بسیار دشوار تصاویر چرمى به شمار مى‏آید، استادى پیشرو بوده و احیاكننده‏ى این هنر فراموش شده محسوب گشته و به غیر از هنر سوخت، در رشته‏ى قلمدان و جلدسازى یعنى در شیوه‏ى روغنى نیز دست پر مهارتى داشته است. از شاگردان مشهور این هنرمند، استاد حسین اسلامیان، استاد حسین خطایى و استاد محمود فرشچیان درخور ذكر هستند. میرزا آقا در اصفهان درگذشته و همان جا به خاك سپرده شده است. از آثار وى: یك جفت در روغنى كه از شاهكارهاى وى است، با: «رقم كمترین میرزا آثا امامى»؛ تصویر استادانه پیرمردى كه در مقابل او، جوانى را ترسیم نموده است، با رقم: «میرزا آقا امامى»؛ قاب آینه نفیسى كه به تقلید از شیوه‏ى صفویه عمل آورده و بدون رقم است؛ مینیاتور ارزنده‏اى به تقلید از آثار استاد محمدى كه تصویر دو دلداده است و بدون رقم.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 16 آبان 1395  - 9:33 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(ح 1359 -1264 ق)، نقاش. ملقب به كمال‏الملك. از احفاد قاضى عبدالمطلب غفارى بود كه در كاشان چشم به جهان گشود. تا دوازده سالگى تحصیلات خود را در زادگاهش گذرانید و سپس به تهران آمد و توسط دایى خود، میرزا على محمد خان مجیرالدوله، جهت تحصیل هنر نقاشى به دارالفنون رفت. در هجده سالگى به دستور ناصرالدین‏شاه وارد دربار شد و در آنجا به تكمیل هنر خود پرداخت خود ناصرالدین شاه نیز چندى نزد وى به فراگرفتن نقاشى پرداخت و با دیدن نبوغ خارق‏العاده‏اش به او لقب كمال‏الملك داد. تابلو معروف «تالار آینه» كه وى مدت پنج سال بدان پرداخت، اولین تابلویى است كه با امضاء كمال‏الملك تهیه شد. كمال‏الملك در چهره‏پردازى و شبیه‏سازى و منظره‏آرایى و تصویر دشت و دمن و طبیعت زنده متبحر بود و در رنگ روغن و آبرنگ نیز مهارت بسزایى داشت و در رنگ آمیزى و عمق سایه‏ها و پیرایش تزئینات از استادان طراز اول ایتالیایى پیروى مى‏نمود. در مجسمه سازى نیز قوى دست بود ولى كمتر به آن مى‏پرداخت. از آثار مجسمه‏سازى وى، قیافه‏ى تخیلى فردوسى، شاعر نامدار است كه در اندازه‏ى بزرگتر از طبیعى ساخته شده است. او در 1314 ق جهت تكمیل اطلاعات هنرى به اروپا رفت و مدت سه سال در موزه‏هاى فلورانس، لوور و ورساى به مطالعه‏ى نقاشى پرداخت. در 1329 ق مدرسه‏ى صنایع مستظرفه را تأسیس كرد و در همین دوره بود كه هنر وى به اوج كمال رسید. كمال‏الملك در خوشنویسى نیز دست داشت و خط شكسته را استادنه مى‏نوشت. به شعر و موسیقى نیز علاقه‏مند بود. وى در اواخر عمر به صورت تبعید از تهران به نیشابور منتقل گشت و در حسین آباد آن شهر سكنى گزید و در همان جا نیز درگذشت و در كنار آرامگاه عطار نیشابورى به خاك سپرده شد. از شاگردان معروف او، اسماعیل آشتیانى، ابوالحسن صدیقى، حسین خان شیخ، حسنعلى خان وزیرى و صنیع السلطان در خور ذكرند. آثار كمال‏الملك بالغ بریكصد و هفتاد اثر مى‏باشد. بعضى از آثار او: تصویر رنگ روغنى حوضخانه‏ى صاحب قرانیه، با رقم: «خانه زاد میرزا محمد خان نقاش باشى غفارى سنه 1300 ق»؛ تصویر دو دختر گدا كه از مدلهاى اروپایى كپى شده، با رقم: «كمال‏الملك 1319 ق»؛ تصویر رنگ روغنى میدان كربلا، با رقم: «... محمد غفارى كمال‏الملك 1320 ق»؛ تصویر رنگ روغنى دهكده‏ى دماوند، با رقم: «كمال‏الملك 1333 ق»؛ پرتره‏ى خود نقاش، در آبرنگ، با رقم: «كمال‏الملك 1336 ق»؛ تصویر دورنماى تهران، حدود شمیرانات، در رنگ روغن، با رقم: «محمد غفارى كمال‏الملك».[1] محمد غفارى (منسوب به ابوذر غفارى) ابن میرزا بزرگ كاشانى، از مفاخر هنر نقاشى ایران (و. قریه‏ى كله (كاشان) 1264 ه.ق- ف. نیشابور 27 مرداد ماه 1319 ه.ش). وى پس از طى تحصیلات مقدماتى در كاشان به تهران عزیمت كرد و در مدرسه‏ى دارالفنون به كسب دانش پرداخت و در نقاشى كه هنر مورد علاقه‏اش بود به موفقیت‏هاى بزرگى نایل آمد. محمد غفارى به دربار ناصرالدین شاه راه یافت و مدتها در كاخ گلستان به تهیه‏ى تابلوها و ایجاد آثار نفیس پرداخت و بر اثر استعداد شگرفى كه از خود نشان داد در سال 1310 (ه.ق) به لقب كمال‏الملك مفتخر گردید. كمال‏الملك با هزینه‏ى شخصى به اروپا مسافرت كرد و پس از سه سال مطالعه در آثار نقاشان اروپا به ایران برگشت. وى در سال 1329 ه.ق مدرسه‏ى صنایع مستظرفه را در تهران افتتاح كرد و در آن مدرسه شاگردان هنرمندى پرورش داد. در سال 1307 ه.ش از كار كناره گرفت و به ملك شخصى خود حسین‏آباد نیشابور رفت و تا آخر عمر به انزوا گذرانید و در آنجا از یك چشم نابینا شد. مدفن وى در جوار آرامگاه شیخ عطار در نیشابور است. از آثار مهم او تابلوهاى: «یهودى فالگیر بغدادى»، «زرگر بغدادى و شاگردش»، «میدان كربلا»، «عرب خوابیده»، «صورت سردار اسعد بختیارى»، «صورت خود نقاش»، «نوازندگان دربار قاجار»، «شكارچى»، «باغچه و حوض كاخ گلستان» را باید نام برد.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 16 آبان 1395  - 9:33 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 10 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س دهم ق)، نقاش. اهل كاشان و شاگرد عبدالعزیز نقاش بود. وى در مكتب اصفهان و به شیوه‏ى استاد محمدى كار مى‏كرد و در تصویر و مجلس‏آرایى شیرین قلم بود. گویا این هنرمند نیز در قضیه جعل مهر شاه طهماسب صفوى (984 -930 ق) كه به وسیله‏ى استادش، عبدالعزیز انجام یافته، شركت داشته و تنبیه گشته است. از آثار او: تصویر زن جوانى، با رقم: «عمل كمال»؛ تصویر جوانى كه بر روى بدن خود میخهایى فروبرده است، با رقم: «كمال 60»، كه گویا تاریخ تصویر 960 ق است؛ تصویر رزم‏آورى رستم با یكى از شاهان ترك كه حواشى اثر تذهیب شده و رقم «قلم كمال» دارد.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 16 آبان 1395  - 9:33 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 10 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(ز 947 ق)، خطاط و نقاش. از مذهبان و محرران و قاطعان بود كه در یكى از آثار خود چندین قطعه از خطوط میر على هروى را بریده و یا اگر اصل خط به سفیداب یا زر نوشته شده بوده، آن را تحریر كرده است و رقم نهاده: «حرره كمال». از دیگر آثار وى: یك نسخه «سبحة الابرار» جامى، به خط نستعلیق كه حواشى آن تذهیب شده است، به سال 927 ق؛ یك نسخه «مفردات» میر على تبریزى، به قلم نیم دو دانگ و كتابت جلى متوسط، با رقم: «كتبه سنه‏ى 947 كمال، غفر ذنوبه»؛ یك قطعه از مرقع امیر غیب بیگ، به قلم چهار دانگ، به قلم زر تحریردار، با رقم: «حرره كمال‏الدین مذهب».

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 16 آبان 1395  - 9:33 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 10 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س دهم ق)، شاعر، نقاش و مذهب. وى از شاعران مكتب وقوع و از منجمان عهد شاه عباس صفوى (1038 -996 ق) است كه به حسن اشعار و مكارم اخلاق و طرز غزل از امثال خود ممتاز و در فن نقاشى و تذهیب نیز سرآمد بود. از آثار وى: «دیوان» شعر؛ «رساله‏اى در تقویم»، در چهار فصل، كه آن را براى پیر بداق‏خان پرناك و به نام شاه عباس صفوى تدوین كرده است.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 16 آبان 1395  - 9:33 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(وف 1348 -1298 ش)، موسیقیدان، خطاط و نقاش. در قم به دنیا آمد. وى از همان كودكى زیر نظر پدرش- كه یكى از خوشنویسان بنام بود- تعلیم خط گرفت و سپس نزد حسینعلى خوشنویس این هنر را تكمیل كرد. در نوجوانى به موسیقى علاقه‏مند شد و براى یادگیرى آن به محضر حسین هنگ‏آفرین رفت. پس از مدتى در كلاس ابوالحسن خان صبا حضور یافت و نواختن ویولن را نزد آن استاد تكمیل نمود. در 1318 ش كلاس موسیقى تأسیس كرد و در ضمن به ساختن ساز، به ویژه سنتور، روى آورد. وى علاوه بر موسیقى و خوشنویسى، از مینیاتور و تذهیب نیز اطلاع كافى داشت و آثارى از خود باقى گذاشته است. او سالها دبیر خط و نقاشى و موسیقى بود. نامدارى در 1319 ش وارد سازمان رادیو شد و اركسترى تهیه كرد و خود سرپرستى آن را به عهده گرفت. وى در نوشتن خط نت مهارت به سزایى داشت و به درخواست روح‏اللَّه خالقى كتاب اول و دوم «تار» را با خط زیباى خود نوشت. از آهنگهاى او «سفر برگرد» را مى‏توان نام برد كه خواننده‏ى آن حسن كاووسى است.[1] در تاریخ موسیقى كشورمان هستند بسیار اشخاصى كه با تمام بزرگى و والایى، بى‏سر و صدا مى‏آیند و در ناكامى به سر مى‏برند و در گمنامى و بى‏سر و صدا از این جهان فانى رخت برمى‏بندند و مى‏روند. یكى از این اشخاص، هنرمند شایسته شادروان على‏محمد نامدارى بود كه به تاریخ 1298 در خلجستان شهرستان قم متولد شد و از همان كودكى زیر نظر پدرش كه یكى از خوشنویسان به نام بود در این رشته از هنر كار كرد و بعد از آن نزد مرحوم حسینعلى خوشنویس این هنر را تكمیل كرد. در سن چهارده سالگى بود كه همراه خانواده به تهران آمد و به موسیقى علاقمند شد و نزد زنده‏یاد استاد حسین هنگ‏آفرین به فراگیرى موسیقى و علم آن پرداخت و در سن بیست سالگى بود كه به كلاس ابوالحسن‏خان صبا رفت و موسیقى و نواختن ویولن را نزد آن استاد بزرگ و دلسوز تكمیل نمود و خود در سال 1318 در سه‏راه ژاله قسمت شمالى ساختمان مجلس كلاس موسیقى جهت تعلیم و تربیت هنرآموز تأسیس نمود و در ضمن به ساختن ساز بخصوص سنتور روى آورد. على‏محمد نامدارى، علاوه بر موسیقى، خطاطى و نقاشى كه آثار متعددى از وى به جاى مانده و همگى از استادى و ذوق ظریف و خلاق آن شادروان حكایت مى‏نماید، از هنر مینیاتور و تذهیب اطلاع كافى داشت و از جمیع جهات در این رشته استاد بود ولى آن طور كه باید و شاید دستگاههاى دولتى آن زمان و جو روزگار از این هنرمند بهره نگرفت. در سال 1319 كه تازه رادیو تأسیس یافته بود، وى وارد كار رادیو شد و اركسترى ترتیب داد و سرپرستى آن را به عهده گرفت كه آهنگ‏ها و شعرهایى را كه خواننده مى‏خواند خود مى‏ساخت و مى‏سرود. على‏محمد نامدارى در نوشتن خط نت مهارت بسزایى داشت و همین امر موجب گشت تا شادروان استاد روح‏اللَّه خالقى از ایشان خواست تا كتاب اول و دوم تار بنویسد و او با خط بسیار زیباى خود این خواسته استاد را اجابت كرد. نامدارى سال‏هاى سال با رادیوهاى تهران، ژاندارمرى، نیروى هوایى و شهربانى همكارى كرد و هر هفته آهنگ‏ها و ترانه‏هایى براى اجرا در این فرستنده‏ها آماده با اركستر اجرا مى‏كرد. از آهنگ‏هاى خوب به یادماندنى وى باید از «سفر بر گرد» را نام برد كه شهرت بسزایى به دست آورد و خواننده‏ى آن حسن كاووسى بود. على‏محمد نامدارى، سال‏ها دبیر خط و نقاشى و موسیقى چندین دبیرستان و دبستان تهران بود او چهار فرزند به نامهاى شهلا، شهرام، بهرام و حسین به یادگار گذاشت و در سال 48/4/12 بر اثر بیمارى كبد و كلیه درگذشت، روانش شاد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 15 آبان 1395  - 1:36 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 11 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س یازدهم ق)، نقاش. وى در تذهیب و چهره‏سازى و شبیه‏پردازى به شیوه‏ى فرنگیها، استادى ماهر بود و در آرایش و تزیین كناره‏هاى تصویر نیز دست پرحلاوتى داشت. از آثار وى تصویر ملكه‏ى جوانى است، كه به لباس‏هاى منقش و جواهر آلات زینتى آرایش یافته، با «رقم گل محمد».

نویسنده : نظرات 0 شنبه 15 آبان 1395  - 1:36 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س سیزدهم ق)، نقاش. هنرمند زیبانگار كاشیها بود و در زمان ناصرالدین شاه قاجار (1313 -1264 ق) فعالیت مى‏كرد. از آثار وى، دو كاشى زیبا موجود است كه به صورت برجسته و لعابى عمل آمده و بر روى یكى از كاشیها، تصویر چهار شاهزاده‏ى دربارى كه هر كدام به شیوه‏ى دوران صفوى لباس پوشیده‏اند، دیده مى‏شود و بر روى كاشى دیگر، تصویر دو زن و مرد جوان كه سوار بر اسبهاى سفیدى شده و لباس دوران صفوى پوشیده‏اند، نقش بسته است، با رقم: «عمل استاد صفر على».

نویسنده : نظرات 0 شنبه 15 آبان 1395  - 1:36 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(ز 1308 ق)، خطاط، نقاش، طبیب و شاعر، متخلص به صفایى. از سادات حسینى قاین بود كه در اصفهان سكونت داشت. وى شعر مى‏گفت و نستعلیق و شكسته را خوش مى‏نوشت. صفایى در نقاشى نیز دست داشت و در شیوه‏هاى ایرانى و فرنگى نقش مى‏آفرید. از آثار وى: «دیوان» شعر؛ یك نسخه غزلیات و، به قلم نستعلیق و شكسته نستعلیق خوش، با رقم: «بجهه تقدیم... على‏رضا الحسنى القایینى الطبیب المتخلص به صفائى... سنه‏ى 1308»؛ جلد روغنى مثنوى زیبایى كه خط آنرا برادرش،محمد على قاینى به این رقم نوشته است: «رقم كمترین اقل السادات علیرضا بن محمد اسمعیل الحسنى القاینى». مولف «احوال و آثار نقاشان» قلمدانى از وى دیده است كه در روى آن، تصویر كالسكه‏اى است، با رقم: «كمترین علیرضا الحسینى القاینى سنه 1205»، كه احتمالا صحیح این تاریخ 1305 ق است. در «الذریعه» و «بزرگان قائن» تخلص صاحب عنوان، صفا ذكره شده است.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 15 آبان 1395  - 1:36 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 11 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س یازدهم ق)، نقاش و صوفى. صاحب «جامع مفیدى» درباره‏ى وى چنین آورده: «به جودت طبع وحدت ذهن شهرت تمام دارد در بدایت حال چندگاه به كسب زركش اشتغال نموده در آن فن بى‏مثل گشت و بعد از آن اوقات به دانستن علم سیاق مصروف داشته مهارتى به هم رسانید و در اوایل ایام جوانى روش صوفیه را پیشنهاد همت ساخت و به اصفهان شتافت و دست ارادت به متابعت شیخ‏المشایخ خراسان شیخ محمدعلى صفوى مشهدى‏زده در سلك مریدان آن جناب انتظام یافت...».

نویسنده : نظرات 0 شنبه 15 آبان 1395  - 1:36 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 11 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س یازدهم ق)، نقاش. در كتاب «جامع مفیدى درباره‏ى وى چنین آمده: «آن جناب نسبت قرابت قریبه با عندلیب بوستان فصاحت و شیرین كلامى خواجه غیاث‏الدین على نقشبند یزدى داشت و در اقسام كمالات و هنر و كیاست یگانه روزگار و وحید اعصار بود. در اصابت راى و وقوف و مهارت در امر نقشبندى شبیه و نظیر نداشت. لاجرم كمالات او در السنه و افواه دایر گشته شمه‏اى از آن به عرض خاقان زمان و زمین سلطان شاه صفى مافى موسوى صفوى رسیده، قامت قابلیت او به تشریف خلعت آراسته، در زمره‏ى بندگان انتظام فرمود و به آن التفات پایه‏ى قدر و منزلت آن جناب روى در تزاید نهاده...».

نویسنده : نظرات 0 شنبه 15 آبان 1395  - 1:36 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 15

جستجو



در وبلاگ جاری
در كل اينترنت

نویسندگان

امکانات جانبی