دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

محمدمهدی عراقی

نام پدر: - تاریخ تولد: - / - /1309
محل تولد: ایران - تهران - تهران تاریخ شهادت: 04/06/1358
محل شهادت: خیابان زمرد - تهران طول مدت حیات: 48 سال
مزار شهید: قم


زندگینامه
محله ی پاچنار تهران در سال 1309 میزبان قدوم مهدی بود، کودکی از تبار پیروان سیدالشهدا (ع) که نمی توانست در مقابل ظلم سکوت کند. هنوز کودکی بیش نبود، که به علت فقر مالی خانواده به کار در بازار تهران روی آورد و همانند دیگر کودکان محله به مدرسه رفت و چندی بعد به عنوان سردسته جوانان مذهبی محله پاچنار شناخته شد. تا آن جا که یکی از کشتی گیران جوان محله را که دین اسلام را محترم نمی داشت در صحنه مسابقه به زمین زد، تا درس عبرتی باشد برای معاندین دین پاک نبی اکرم (ص).
سال 1324 مهدی 15 ساله به عضویت شورای مرکزی فداییان اسلام درآمد و تا زمان شهادت سید مجتبی نواب صفوی (رهبر فداییان) در این گروه ماند و در تمام فعالیت ها مشارکت مستقیم و غیرمستقیم داشت. عراقی در دوره دبیرستان از تحصیل انصراف داد و مبارزاتش را به شکل گسترده ای از پی گرفت.
عراقی به همراه 353 نفر دیگر در محل زندان قصر متحصّن شد و به دستگیری شهید نواب صفوی اعتراض کرد. بعد از این جریان عراقی ازدواج کرد و تا سال 1341 و آشنایی با اندیشه های والای امام (ره) سکوت نمود. در سال 1342 هیئت های مؤتلفه را بنیان نهاد و در جریان 15 خرداد و مقابله با کاپیتولاسیون آمریکایی، پخش اعلامیه های امام و اعدام انقلابی حسن علی منصور نقش به سزایی ایفا کرد.
تشکیل هیئت های مؤتلفه با نظر امام (ره) تحت نظارت شورای روحانیت مورد تأیید امام (ره) و با عضویت آیت الله مطهری، آیت الله بهشتی، آیت الله انواری و حجت الاسلام مولائی مبارزات خود را آغاز کرد. در عاشورای سال 1342 مهدی به منظور بزرگداشت مقام شامخ امام حسین (ع) تظاهراتی را سازماندهی نمود و در همین مراسم دستگیر شد. اما خودش را با نام معمار معرفی کرد و پس از 2 ماه آزاد شد. بعد از به هلاکت رساندن منصور عراقی به حبس ابد محکوم گردید و به عنوان نماینده ی زندانیان در آشپزخانه زندان قصر فعالیت سیاسی خود را از سر گرفت و چندی بعد دولت او را به بهانه پول دادن به یکی از زندانیان به برازجان تبعید کرد. اما بعد از اندک مدتی به زندان قصر انتقال یافت.
توان بالای حاج مهدی در سازماندهی و روحیه بخشیدن به مبارزین مسلمان و مقاومت در برابر شکنجه های ساواک زبانزد همه بود. او در سال 1355 از زندان آزاد شد و مبارزه ی خویش را در خارج از زندان از سر گرفت. با هجرت امام (ره) به پاریس، او مسئولیت تدارکات اقامتگاه امام در نوفل لوشاتو را پذیرفت.
پس از بازگشت امام خمینی به ایران مسئولیت انتظامات بخشی از مدرسه ی علوی و رفاه، سرپرستی زندان قصر، ریاست واحد اجرایی بنیاد مستضعفان، مدیریت مالی مؤسسه کیهان، عضویت در هیئت تحریریه ی کیهان و عضویت در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی را عهده دار شد.
سرانجام در ساعت 7:15 روز یکشنبه چهارم شهریورماه سال 1358 در حالی که همراه فرزندش حسام عازم محل کار بود به وسیله 3 موتور سوار از اعضای گروه فرقان در خیابان زمرد (پشت حسینیه ارشاد) مورد حمله قرار گرفت و در سن 48 سالگی جان به جان آفرین تسلیم کرد.
پیکر مطهر این دو شهید بزرگوار به شهر قم انتقال یافت و با حضور حضرت امام (ره) که شخصاً از میدان سعیدی قم تا نزدیک صحن حضرت معصومه (ع) پیکر این شهید را تشییع فرمودند، به خاک سپردند.

 


ادامه مطلب

[ یک شنبه 18 مرداد 1394  ] [ 3:39 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

سیف الله عبدالکریمی

نام پدر: - تاریخ تولد: - / - /1312
محل تولد: ایران - گیلان - لنگرود - کومله تاریخ شهادت: 07/04/1360
محل شهادت: ساختمان حزب جمهوری اسلامی طول مدت حیات: 48 سال
مزار شهید: -


زندگینامه
سیف الله در سال 1312 در روستای کومله شهرستان لنگرود استان گیلان متولد شد. روزهای کودکی او در هاله ای از مشکلات و سختی سپری گشت و در سن 7 سالگی به مدرسه رفت و تا پایان دوره ی ابتدایی تحصیل نمود. او ضمن آموختن علم از کار و فعالیت در کنار پدر غافل نشد و هر از گاهی پدر را در کار کشاورزی یاری رساند. بعد از اخذ مدرک ابتدایی جهت تحصیل علوم دینی به حوزه ی علمیه ی قم رفت و 7 سال در این شهر تحصیل نمود. سپس در محضر آیت الله محمدی گیلانی، آیت الله حسین علی منتظری و آیت الله انصاری شیرازی به کسب معارف اسلامی پرداخت. سیف الله از تحصیل علوم جدید غافل نشد و بعد از اخذ مدرک دیپلم در سال 1342 به دانشکده ی الهیات (دانشگاه تهران) راه یافت. در این دوران جهت تأمین هزینه ی تحصیل خود به یک مدرسه ی خصوصی رفت و توانست مدرک خود را با نمرات عالی دریافت کند و به عنوان دانشجوی ممتاز معرفی گردد. معدل بالای او باعث شد دانشگاه پیشنهاد بورس تحصیلی به او بدهد اما عبدالکریمی نپذیرفت و دستگاه حاکم برای تنبیه او، در زمان انجام خدمت نظام وظیفه او را به منطقه نوسود تبعید نمود. وی چندی بعد تحصیلاتش را در دوره ی کارشناسی ارشد در رشته ی فلسفه آغاز کرد و در سال 1350 بعد از فراغت از تحصیل در آموزش و پرورش لاهیجان استخدام شد.
در همین سال ها با تشکیل جلسات مذهبی به آگاه نمودن مردم روی آورد و پس از تأسیس و افتتاح مدرسه عالی مدیریت گیلان به مدت 2 سال در کار علمی و آموزشی با آنان همکاری کرد و درس های معارف اسلامی و تاریخ فرهنگ و تمدن ایران را تدریس نمود. در سال 1354 در دانشگاه مشهد به تدریس پرداخت، اما یک سال بعد او را اخراج کردند و سیف الله دوباره به لاهیجان بازگشت. در زمان مبارزات ملت غیور ایران برنامه ی تظاهرات شهر لنگرود را تنظیم نمود. بعد از پیروزی انقلاب نیز سلاح های ژاندارمری و مراکز دیگر را با عده ای از افراد مؤمن جمع آوری کردو به مسئولان تحویل داد. خود نیز مسئولیت کمیته ی انقلاب اسلامی شهرستان لنگرود را پذیرفت. آن گاه به عنوان استاد گروه مبانی و تشیع و ادیان دانشکده ی الهیات دانشگاه مشهد به تدریس پرداخت. چندی بعد به اصرار مردم در انتخابات مجلس شورای اسلامی شرکت کرد و از طرف مردم لنگرود به مجلس راه یافت. این خادم ملت ایران سرانجام در هفتم تیرماه سال 1360 در سن 48 سالگی در جریان بمب گذاری ساختمان حزب جمهوری اسلامی به شهادت رسید.
از او دو فرزند به یادگار ماند.

 


ادامه مطلب

[ یک شنبه 18 مرداد 1394  ] [ 3:38 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

علی عبدلی زاده

نام پدر: غلام تاریخ تولد: 27/04/1335
محل تولد: ایران - هرمزگان - بندرعباس - خورگوی تاریخ شهادت: 18/10/1361
محل شهادت: - طول مدت حیات: 31 سال
مزار شهید: -


زندگینامه
علی عبدلی زاده در تاریخ 27/4/1335 مصادف با روز میلاد حضرت علی (ع) در روستای خورگوی بندرعباس در خانواده ای ساده و صمیمی و سرشار از معنویت پا به عرصه هستی نهاد. دوران کودکی را در کنار تربیت دینی و اسلامی پدر و مادر باشعور و نشاط سپری کرد و با فرا رسیدن هفتمین بهار زندگی جهت آموختن علم و دانش راهی مدرسه گردید و دوره دبستان و راهنمایی را با موفقیت به اتمام رساند. علی در کنار تحصیل از اوضاع و امور اجتماعی و سیاسی روز آن زمان غافل نبود و با راهنمایی برادر بزرگترش به مطالعه کتاب های اسلامی و سیاسی به شرکت در مبارزات انقلابی علاقه مند گردید و با پخش اعلامیه های حضرت امام (ره)، تخریب و آتش زدن اماکن فساد نقش بسزایی در پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایفا نمود. تحصیلات خود را تا اخذ مدرک دیپلم ادامه داد و جهت طی کردن مدارج عالی علمی در کنکور دانشگاه ثبت نام نمود. او دانشجویی معلم و سازنده و مبتکر بود. تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته راه و ساختمان در شهر زاهدان به پایان رساند و دوباره به بندرعباس بازگشت.
علاقه شدید او به فعالیت های دینی وفرهنگی نقطه عطفی در زندگی این بزرگ مرد بود به گونه ای که در بازگشت به بندرعباس به ایجاد نمایشگاه کتاب، نوار، عکس و ... پرداخت. و حتی پس از مدتی از طرف آموزش و پرورش به همکاری دعوت شد. او که در نهاد وجودش عشق به آموزگاری داشت این پیشنهاد را با کمال میل پذیرفت و به روستای سرخون رفت و با درایت و هوشمندی محیط خاموش آن جا را به مأمنی گرم و دوستانه تبدیل کرد. این فعالیت ها و دلسوزی ها موجب شد تا بارها و بارها از طرف منافقین کوردل مورد تهدید و تعقیب قرار بگیرد، تا این که سرانجام در سن 31 سالگی در تاریخ 18 دی ماه سال 1361 در دومین روز از هفته وحدت، شب جمعه به دست منافقین شرور به شهادت رسید.
روحش شاد و یادش پررهرو باد.

 


ادامه مطلب

[ یک شنبه 18 مرداد 1394  ] [ 3:38 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

ایرج عبادی فر

نام پدر: - تاریخ تولد: - / - / -
محل تولد: ایران تاریخ شهادت: 09/06/1366
محل شهادت: اشنویه طول مدت حیات: -
مزار شهید: -


زندگینامه
ایرج عبادی فر از میان غیورمردان لشکر اسلام است. او با پیروزی انقلاب به عضویت سپاه پاسداران درآمد و مسئولیت عملیات ستاد شهری در بهداری را پذیرفت اما گویی تقدیر بر آن بود که او به سوی نور پرواز کند. 
عبادی فر در روز نهم شهریور ماه سال 1366 در منطقه ی اشنویه توسط منافقین کوردل به شهادت رسید و در عرش اعلی سکنی گزید.

 


ادامه مطلب

[ یک شنبه 18 مرداد 1394  ] [ 3:35 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

جلیل عباسی

نام پدر: محمود تاریخ تولد: 01/01/1338
محل تولد: ایران - گیلان - رودبار تاریخ شهادت: 02/05/1360
محل شهادت: تهران طول مدت حیات: 28 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه24-ردیف87-شماره8-تهران


زندگینامه
روز اول فروردین ماه سال ۱۳۳۸ در یکی از توابع رودبار نوزادی پا به عرصه زندگی گذاشت که نامش را جلیل نهادند. او تا سن ۸ سالگی به دور از خانواده تحت سرپرستی مادربزرگ خود پرورش یافت و آنگاه پس از مدتی به تهران مهاجرت نمود و با تحمل سختی و مشقت بسیار در گذران زندگی، تحصیلات خودش را تا اخذ مدرک دیپلم به پایان رساند. هنوز ۵ ماه بیشتر دوره آموزشی را در پایگاه نیروی دریایی حسن رود در بندرانزلی نگذرانده بود که امواج پر تلاطم نهضت، او را به صفوف مبارزان کشاند و او به دنبال ترک محل کار خود در نیروی دریایی به تهران مراجعت نمود و فعالیت های گسترده ای را همراه با سایر دوستانش در جهت تبلیغ و ترویج اسلام و پیام های آگاهی بخش امام خمینی آغاز نمود.
او در کلاس های آموزش قرآن و ایدیولوژی اسلامی که در مجالس مختلف برگزار می شد فعالانه شرکت کرد و با تشکیل کتابخانه در شبستان مسجد محل در جهت رونق بخشیدن به این سنگر مقدس برآمد. با اوج گیری حرکت های مبارزاتی مردم علیه رژیم خائن و وابسته شاه، شهید عباسی به همراه سایر همسنگرانش به پخش و تکثیر اعلامیه و نوارهای امام امت پرداخت و به این وسیله بذر" استقلال، آزادی ،جمهوری اسلامی" را در اذهان مردم افشاند و با شور و ایمان در صحنه راهپیمایی ها و تظاهرات پر شکوه امت شهید پرور حضور یافت . 
وی بلافاصله پس از پیروزی در کمیته محل به پاسداری مشغول شد و با تأسیس انجمن اسلامی در مسجد، زمینه را برای گسترش ابعاد فعالیت های خود و سایر برادران و خواهران آماده نمود که نمایش فیلم در مدارس و مساجد، بسیج نیروها برای شرکت در جهاد سازندگی، تشکیل شرکت تعاونی، رسیدگی و کمک به محرومین و مستضعفین، ورزش، کوهنوردی و شنا را می توان به عنوان زمینه های مختلف فعالیت این مرکز به شمار آورد . 
عباسی پس از چندی به عضویت کمیته انقلاب اسلامی منطقه ۴ در آمد و تلاش بی وقفه خود را در چارچوب وظایف و مسئولیت های این نهاد مردمی استمرار بخشید. 
خصوصیات اخلاقی او برای سایرین همچون الگو و نمونه ای ممتاز به شمار می رفت. وی فردی مهربان، هوشیار و دلسوز بود. حالت توسلش در نماز و دعا هیچگاه قطع نمی شد و از گیرایی عجیبی برخوردار بود. او با احساس مسئولیت و خلوص نیت کار می کرد و پاداشی جز شهادت در راه خدا را انتظار نمی کشید لذا با کم کردن میزان وابستگی افراد خانواده به خود و ساده زیستی همواره خویشتن را برای این سفر الهی آماده می نمود . 
بعدازظهر روز انتخابات دومین دوره ریاست جمهوری اسلامی (شهید محمد علی رجایی) برادر جلیل عباسی با ۴ تن دیگر از برادران به منظور حفاظت از انتظامات و صندوق های رأی گیری به گشت اعزام می شود و در جریان توطئه به رگبار بسته شدن خودروی واحد گشت از پشت مورد اصابت گلوله منافقین تروریست قرار می گیرد . و به این ترتیب جلیل عباسی به همراه روح الله(فریبرز) کرمی و امیر عباس بخشی مؤخر، رأی های خود را که ساعاتی پیش از شهادت به نام محمد علی رجایی به صندوق ریخته بودند ، با نثار خون خویش تضمین نمودند و با زبان روزه در ماه مبارک رمضان در تاریخ دوم مرداد ماه 1360 به میهمانی خدا شتافتند تا در کنار یکدیگر و دوشادوش سایر شهدای انقلاب اسلامی به افطار بنشینند و از فضل و رحمت جاویدان الهی برخوردار گردند. 
بی تردید حماسه زندگی این رزمندگان و سایر دلاوران اسلام همچون سندی پر افتخار و راهگشا برای امت حزب الله در تاریخ باقی خواهد ماند و شهادت مظلومانه آنان ننگ و نفرین ابدی را برای تمامی کافران معاند و منافقین سیه دل به دنبال خواهد داشت. مزار شهید 28 ساله در بهشت زهرا ، قطعه ۲۴- ردیف -۸۷ شماره ۸ قرار دارد. 

 


ادامه مطلب

[ یک شنبه 18 مرداد 1394  ] [ 3:35 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

اکبر عباسی مورچه خورتی

نام پدر: محمد تاریخ تولد: 04/07/1315
محل تولد: ایران - اصفهان - اصفهان تاریخ شهادت: 10/06/1360
محل شهادت: - طول مدت حیات: 45 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه24-ردیف92-شماره8-تهران


زندگینامه
«اکبر عباسی» در چهارم مهر ماه سال ۱۳۱۵ در یکی از روستاهای مورچه خورت اصفهان در خانواده‌ای شریف و مستضعف به دنیا آمد و در دامان مهربان آنان از همان کودکی طعم استضعاف و مظالم ستم‌شاهی را چشید.
وی به سبب تنگ دستی خانواده نتوانست به مدرسه راه یابد و علی‌رغم علاقه‌ای که به تحصیل داشت، جهت کمک به خانواده به کار کشاورزی روی آورد و با زحمت و عرق جبین زندگی شرافتمندانه‌ای را ادامه داد و پس از مدتی به تهران مهاجرت کرد و به کارگری مشغول شد. 
نزدیک به ۲۵ سال را با رنج و مشقت و تحمل مصائب فراوان گذراند و زندگی خانواده‌اش را تأمین کرد. 
«اکبر عباسی» که شیفته اسلام و مرید امام خمینی(ره) بود، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی،‌ در راهپیمایی‌ و تظاهرات‌ها فعالانه حضور داشت و شب‌ها اهالی محل با صدای «الله اکبر» وی به پشت بام‌های می‌آمدند و با این فریاد الهی پایه‌های سست رژیم طاغوت را می‌لرزاندند. 
پس از پیروزی انقلاب اسلامی وی با به کار گرفتن محصول یک عمر تلاش و زحمت مغازه لبنیاتی کوچکی تأسیس کرد و از همان ابتدا مغازه‌اش را به سنگری مستحکم در دفاع از انقلاب و نظام نوپای جمهوری اسلامی تبدیل کرد و هیچ‌گاه از افشای ماهیت گروهک‌های ضدانقلابی و لیبرال‌های غرب‌زده باز نایستاد. 
زندگی‌اش محقر بود، اما با صفا، صمیمیت و اخلاص و تعهدش غنی و همین خصوصیت او بود که دشمنی منافقین کوردل را برانگیخت. 
منافقین برای از میان بردن این مدافع راستین انقلاب اسلامی از هر حربه‌ای استفاده کردند از جمله بارها به وسیله نامه تهدیدش کردند و گمان بردند که با این تهدیدات پیروان راه امام حسین(ع) صحنه را خالی خواهند کرد. آنگاه که تهدیدات‌شان بی‌اثر ماند، این ایادی خودفروخته استکبار جهانی ساعت ۲۰:۴۵ در تاریخ 10 شهریور ماه سال ۱۳۶۰ یک بمب دستی (سه‌راهی) به درون مغازه محقر شهید عباسی پرتاب کردند؛ سه‌راهی منفجر شد و عباس در حالی که فریاد تکبیرش قطع نمی‌شد در سن 45 سالگی در خون خود غلطید. 
پیکر پاکش را در بهشت زهرا(س)- قطعه24- ردیف92- شماره 8 به خاک سپردند. 

 


ادامه مطلب

[ یک شنبه 18 مرداد 1394  ] [ 3:35 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

حسن عباس پور

نام پدر: - تاریخ تولد: - / - /1323
محل تولد: ایران - تهران - تهران تاریخ شهادت: 07/04/1360
محل شهادت: ساختمان حزب جمهوری اسلامی طول مدت حیات: 37 سال
مزار شهید: -


زندگینامه
درسال 1323 درشهر تهران چشم به جهان گشود. او دوران کودکی را در میان مردم پرمحبت زادگاهش سپری کرد و همراه دوستان کوچکش قدم به وادی علم نهاد. وی پس از اخذ مدرک دیپلم وارد دانشکده فنی و مهندسی شد. حسن مبارزات سیاسی و مذهبی خود را از همین دوران آغاز کرد. ارتباط با گروه های مختلف مسلمان و مبارز، باعث آشنایی او و دکتر قندی و مهندس صادق شد. حسن در سال 1346 موفق به اخد مدرک فوق لیسانس در رشته الکترومکانیک گشت و به پیشنهاد دولت به جای خدمت سربازی در دانشگاه تازه تأسیس صنعتی شریف به تدریس پرداخت. وی در زمان دولت آموزگار به همراه چند تن از استادان هسته اولیه سازمان ملی دانشجویان را تأسیس کرد و به این وسیله ضربات محکمی بر پیکر رژیم وارد آورد. چندی بعد جامعه اسلامی دانشجویان را به همراه دوستان و شاگردانش به راه انداخت. عباس پور در اکثر تحصن ها شرکت داشت، تا این که توسط دولت به انگلستان اعزام شد و توانست مدرک دکترای خود را از آن جا دریافت نماید. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در حزب جمهوری اسلامی مشغول خدمت شد و در تاریخ 1/9/1358 به وسیله شورای انقلاب به سمت وزیر نیرو منصوب گردید. مدیریت صحیح و انقلابی او باعث گردید ظرف مدت کوتاهی فعالیت های چشم گیری به وسیله وزارت نیرو در جهت خدمت به مستضعفین انجام شود. سرانجام وزیر کابینه شهید رجائی در روز هفتم تیرماه سال 1360 در سن 37 سالگی بر اثر بمب گذاری منافقین کوردل در محل حزب جمهوری اسلامی به همراه 71 تن از عاشقان پاکباخته منایی دیگر را به تصویر کشیدند تا به جهانیان ثابت نمایند، خمینی (ره) هزاران قربانی دارد.

 


ادامه مطلب

[ یک شنبه 18 مرداد 1394  ] [ 3:35 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

ابوالقاسم عابدینی

نام پدر: هادی تاریخ تولد: 01/01/1310
محل تولد: ایران - تهران - دماوند تاریخ شهادت: 07/10/1360
محل شهادت: تهران طول مدت حیات: 50 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه24-ردیف123-شماره10-تهران


زندگینامه
در اولين روز از فروردين ماه سال 1310 در يکي از قصبات شهرستان دماوند ديده به جهان گشود و دوره تحصيلات ابتدايي را پشت سر گذاشت و از نوجواني با تعاليم عاليه اسلام آشنا شد. در سال 1342 به هيأت‌هاي مؤتلفه اسلامي پيوست و از سخنراني‌هاي شهيد مظلوم دکتربهشتي(ره) بهره برد و اقدام به پخش اعلاميه‌هاي حضرت امام خميني(ره) کرد. پس از چندي او به تحصيل علوم و معارف اسلامي پرداخت. 
او در قيام خونبار 15 خرداد 1342 حضوري فعال و شايسته داشت و پس از تبعيد امام خميني به وسيله طاغوت از فعاليت‌ علني‌اش کاست ولي هموراه در صف مريدان مخلص او بود. هم زمان با اوج‌گيري مجدد نهضت اسلامي در تظاهرات و راهپيمايي حضور داشت. بعد از انقلاب براي تداوم خدمت و مبارزه با معاندين و دشمنان کوردل به دادستاني انقلاب اسلامي پيوست. عابديني انساني والا، بي‌ادعا و سخت‌کوش بود و به سبب خدمات شايسته در محل کار و زندگي زبانزد همه بود. همين امر سبب شد منافقين سيه‌روي وي را شناسايي و نقشه ترور او را بريزند. 
سرانجام در 50 سالگي در بعد از ظهر روز هفتم دي سال 1360 توسط دو نفر تروريست به شهادت رسيد و در بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شد. 
او از جمله شهيداني بود که به حکم شرع و به نداي وجدان و با آگاهي مسئوليتي را پذيرا گشت که غايت آن را مي‌دانست و عاقبت جان خويش را بر سر پيمان خود نهاد.

 


ادامه مطلب

[ یک شنبه 18 مرداد 1394  ] [ 3:34 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

محمد عادل

نام پدر: - تاریخ تولد: - / - / -
محل تولد: - تاریخ شهادت: 05/07/1360
محل شهادت: تهران طول مدت حیات: -
مزار شهید: -


زندگینامه
محمد، جوانی پاک و معصوم بود که دلش برای شهادت و لقاءالله می تپید. او همیشه کتاب های مطهری، مفتح و ... را مطالعه می کرد. یک سرباز ساده و عاشق بود؛ یک پاسدار اسلام، پاسداری که لباس مسئولیت هیچ گاه از او جدا نمی شد. او بارها بنی صدر را در جبهه دیده بود ولی همیشه با نگاهی پرکینه او را بدرقه می کرد که بالاخره انتقام خون عزیزان بی گناهی که بنی صدر خائن در طول یک سال فرماندهی خود به زمین ریخته بود، از او خواهم گرفت. 
روز پنجم مهرماه سال 1360 قصد داشت به مشهد برود و برای فرزندی که منتظر تولّدش بود، پلاکی بخرد. اما منافقین کوردل در خیابان تهران چند گلوله به سر و سینه ی او شلیک کردند و او خونین کفن به لقاء حق نایل شد. 
تنها فرزندش بعد از شهادت پدر به دنیا آمد و محمد نام گرفت. 

 


ادامه مطلب

[ یک شنبه 18 مرداد 1394  ] [ 3:34 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

مجید عباسیان

نام پدر: علی اصغر تاریخ تولد: 01/05/1341
محل تولد: - تاریخ شهادت: 12/03/1361
محل شهادت: خیابان سهروردی-تهران طول مدت حیات: 20 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه26-ردیف20-شماره21-تهران


زندگینامه
مجید عباسیان در اول مرداد ماه 1341 به دنیا آمد. وی پس از اتمام دوره راهنمایی مشغول به خدمت در سپاه پاسداران گردید. 
مجید متأهل، دارای یک فرزند، و در تهران سکونت داشت. وی سرانجام در دوازدهم خرداد ماه سال 1361 در خیابان سهروردی تهران توسط عناصر تروریستی سازمان مجاهدین خلق (منافقین) مورد سوء قصد واقع شد و در سن 20 سالگی به شهادت رسید. 
مزار پاک و مطهرش در بهشت زهرا(س) واقع می باشد.

 


ادامه مطلب

[ یک شنبه 18 مرداد 1394  ] [ 3:34 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

.: تعداد کل صفحات :. [ <> [ 50 ] [ 51 ] [ 52 ] [ 53 ] [ 54 ] [ 55 ] [ 56 ] [ 57 ] [ 58 ] [ 59 ] [ > ]