دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

اسماعیل صفدری

نام پدر: - تاریخ تولد: - / - /1323
محل تولد: - تاریخ شهادت: - / - /1361
محل شهادت: تهران طول مدت حیات: 38 سال
مزار شهید: -


زندگینامه
اسماعيل صفدري در سال 1323 ديده به جهان گشود. 9 ساله بود که آوازه فرياد حق طلبي خميني کبير گوش جانش را نواخت و 15 سال بعد جشن پيروزي اين نهضت عظيم را به نظاره نشست، او با کار در گروه خودرو سازي سايپا (شرکت پارس خودرو) در جهت سازندگي ايران اسلامي قدم برداشت و براي حراست از دستاوردهاي انقلاب به عضويت بسيج درآمد. منافقين کوردل حضور اين دلداده رهبر را تاب نياوردند و اسماعيل در سال 1361 در سن 38 سالگي در تهران به دست منافقين کوردل ترور شده و به شهادت رسيد.

 


ادامه مطلب

[ شنبه 17 مرداد 1394  ] [ 2:55 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

سیدمحمدحمید صفویان

نام پدر: سیدجلال تاریخ تولد: 10/06/1342
محل تولد: - تاریخ شهادت: 08/05/1360
محل شهادت: خیابان دکترفاطمی طول مدت حیات: 18 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه24-ردیف88-شماره31-تهران


زندگینامه
دهم شهريور ماه سال 1342 در بحبوحه شکل‌گيري نهضت اسلامي در خانواده‌اي مسلمان و متدين پا به عرصه وجود نهاد و دوشادوش نسل قيام خونين 15 خرداد و حاميان در گهواره قلب سليم و طپنده امت اسلام امام خميني، پرورش يافت. در کودکي تحت تعليم و تربيت مادربزرگش با مباني مقدماتي اسلام آشنا شد و فطرت بي‌آلايش و پاکش شکل گرفت و با عشق به خدا و ولايت اهل بيت عصمت و طهارت(ع) و پايبندي در انجام فرايض مذهبي پا به سنين بلوغ گذاشت. 
دوران تحصيلات او در دبيرستان با اوج‌گيري مبارزات مردم ستمديده و به پا خاسته هم‌زمان شد و او با شور و شوق بسيار همراه با ساير دانش‌آموزان در صفوف ميليوني و يکپارچه راهپيمايي‌هاي مردم شرکت کرد. 
پس از پيروزي انقلاب اسلامي ضمن ادامه تحصيلات و اخذ مدرک ديپلم در سنگر کميته و مسجد به پاسداري و شکرگزاري از نعمت گرانبهاي جمهوري اسلامي پرداخت و در جهت استقرار و حاکميت آن با جان و دل کوشيد. 
صفويان با شروع جنگ تحميلي رژيم بعثي- صهيونيستي عراق عليه ميهن و انقلاب اسلامي به جبهه نبرد ايمان عليه کفر شتافت و به همراه ساير همرزمانش به مقاومتي دليرانه و قهرمانانه در مقابل تجاوز مزدوران بعثي در سوسنگرد پرداخت و بارها با برخورداري از امدادهاي غيبي الهي توانست با همسنگرانش عليرغم روزها گرسنگي و... از محاصره دشمن خارج گردد. 
حميد جواني پاک، مخلص، ايثارگر، باتقوي و سليم‌النفس بود. در همکاري بي‌دريغ و گسترده با کميته و بسيج سپاه پاسداران انقلاب اسلامي کوشيد و چون جان بر کف در اين راه به ميدان آمده بود و از اهداف و آرمان‌هاي اصيل انقلاب اسلامي آگاهي داشت و به آن دل‌بسته بود. آني از فعاليت، کوشش و فداکاري در راه پيشبرد آن باز نمي‌ايستاد. 
24 روز از شهادت برادر بزرگ‌ترش "سيدمحمدسعيد صفويان" مي‌‌گذشت و او (سيدمحمدحميد) که به اصرار خانواده چند روزي را در تهران به سر مي‌برد و قصد داشت در آينده‌اي نزديک مجدداً عازم جبهه شود، صبج پنج‌شنبه مورخ 8 مرداد ماه سال 1360 در سن 18 سالگي به مسجدمهدي(عج) مي‌رود و تا ظهر به چسباندن تراکت و پلاکارد تبليغاتي در محل و همکاري با ساير برادران در مسجد مي‌پردازد. پس از اذان ظهر و خواندن نماز جماعت وي با يکي از همرزمانش به نام "سعيد کبکانيان" قرار مي‌گذارد که به خانه يکي ديگر از برادران مراجعه و هر سه با هم به گلزار شهيدان در بهشت زهرا بروند که به اين منظور دو نفري سوار بر موتور سيکلت به سمت محل مزبور حرکت مي‌کنند و پس از طي مسير در مقابل منزل دوستشان متوقف شده و زنگ خانه وي را به صدا در مي‌آورند و قبل از اين که با آن برادر ملاقات کنند ناگهان از پشت مورد سوءقصد تروريست‌ها قرار مي‌گيرند. در جريان اين توطئه ناجوانمردانه برادر سيدمحمدحميد با زبان روزه در خون سرخ خويش به سجده مي‌افتد و لحظاتي قبل از رسيدن به بيمارستان در ميان راه به لقاءالله مي‌رسد و همان‌طور که خود نيز قبلاً بر سر مزار برادرش مويه‌کنان از خداوند تقاضا کرده بود که "مبادا فراق و دوري با توبه چهل روز بکشد" مستجاب‌الدعوه مي‌گردد و اين شعر زيباي لسان‌الغيب حافظ که در وصيت‌نامه‌ي شهيد آمده نيز شاهد بر اين مدعاست:
"منت خداي را که هر چه طلب کردم از خدا
بر منت‌هاي آرزوي خود کامران شدم"
و اما همرزمش سعيد کبکانيان نيز که در خون خود نشسته بود پس از اين که ابتدا ترتيب انتقال حميد را به بيمارستان مي‌دهد خود نيز براي آفرينش حماسه‌اي ديگر از ايمان و مقاومت به بيمارستان منتقل و سرانجام 24 روز پس از شهادت سيدمحمدحميد صفويان شاهد شهادت را در آغوش مي‌کشد. 
حميد بارها در صحبت با مادرش آرزوي قلبي خود را در مورد کيفيت به شهادت رسيدنش چنين بيان کرده بود: 
"مايلم در خون خود دست و پا بزنم". 
خرم آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
به هواي سر کويش پر و بالي بزنم
پيکر پاکش را در بهشت زهرا(س) قطعه 24 رديف 88 شماره 31 به خاک سپردند. 

 


ادامه مطلب

[ شنبه 17 مرداد 1394  ] [ 2:55 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

علی صلح میرزایی

نام پدر: - تاریخ تولد: - / - /1336
محل تولد: ایران - همدان - تویسرکان - سبحان تاریخ شهادت: 05/04/1359
محل شهادت: تهران_ خیابان ولی عصر(ج) طول مدت حیات: 23 سال
مزار شهید: -


زندگینامه
علی صلح میرزائی در سال 1336 در روستای قریه سبحان از شهرستان تویسرکان از توابع استان همدان در خانواده ای مذهبی و فقیر به دنیا آمد. علی از کودکی فردی باهوش بود به طوری که همیشه در مدرسه شاگرد اول بود. پس از پایان تحصیلات ابتدائی به علت فقر مادی مجبور به ترک تحصیل شد و در حالی که بیش از 13 سال نداشت برای کار کردن به تهران آمد و در یک کارگاه پیراهن دوزی مشغول کار شد. چند سالی به همین منوال گذشت تا این که ایام سربازی او فرا رسید و او به سربازی رفت. در حین سربازی با افرادی آگاه و انقلابی آشنا شد و تحت تأثیر آن ها قرار گرفت و دگرگون شد. وی با عشق و علاقه ای که به اسلام داشت در صدد آگاهی دیگران برآمد و کتاب های آموزنده و آگاهی بخش را می خواند و به دیگران نیز خواندن آن ها را توصیه می کرد. 
در سال های اختناق با دوستانش در مسجد جمع می شدند و پس از پایان نماز جماعت به بحث و گفت گو می پرداختند. این جلسات بسیار آموزنده بود. علی فردی مهربان، بی تکبر و صادق بود و ظاهری ساده داشت. پس از پایان خدمت نظام به میان خانواده ی خود برگشت. وی در مورد یادگیری قرآن و هم چنین نماز به دوستان و آشنایان خود تأکید زیادی داشت و در کلیه تظاهرات و راهپیمائی ها شرکت می کرد و همیشه در پایان تظاهرات می گفت که ما شایستگی شهادت را نداشتیم والا شهید می شدیم. 
پس از پیروزی انقلاب علی وارد یکی از کمیته های جنوب تهران شد و به محض تشکیل سپاه وارد سپاه شد. علی با صداقت فراوان شب و روز به فعالیت در سپاه مشغول بود. در آموزش اسلحه مهارت عجیبی داشت و مرتب در میدان های آموزشی به آموزش دیگر برادران خود مشغول بود. علی مدتی نیز در کردستان خدمت نمود و سرانجام در تاریخ 5/4/1359 در خیابان ولی عصر تهران نرسیده به پارک ساعی توسط ضد انقلاب و گروهک های منافق در سن 23 سالگی به درجه ی رفیع شهادت رسید. خدایش رحمت کند.

 


ادامه مطلب

[ شنبه 17 مرداد 1394  ] [ 2:55 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

حسین صفایی مجردونان

نام پدر: - تاریخ تولد: 01/10/1332
محل تولد: - تاریخ شهادت: 15/05/1360
محل شهادت: خیابان اردیبهشت-تهران طول مدت حیات: 28 سال
مزار شهید: -


زندگینامه
صفایی مجردونان در اول دی ماه سال 1332 به دنیا آمد. او متأهل، دارای دو فرزند و در تهران سکونت داشت. حسین پس از طی دوران کودکی و اتمام تحصیلات ابتدایی جهت تأمین معاش خانواده به کار لوله کشی و تأسیسات در ساختمان مشغول گردید. 
سرانجام در پانزدهم مرداد ماه سال 1360 در سن 28 سالگی در خیابان اردیبهشت تهران توسط عناصر تروریستی سازمان مجاهدین خلق(منافقین) مورد سوء قصد واقع شد و جان سپرد.

 


ادامه مطلب

[ شنبه 17 مرداد 1394  ] [ 2:55 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

علی صفاری

نام پدر: ابوالقاسم تاریخ تولد: 02/04/1340
محل تولد: - تاریخ شهادت: 23/06/1361
محل شهادت: تهران طول مدت حیات: 21 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه26-ردیف84-شماره26-تهران


زندگینامه
علی صفاری در دومین روز از تیر ماه سال ۱۳۴۰ مطابق با تاسوعای سال ۱۳۸۱ هجری قمری در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود. پس از پایان تحصیلات متوسطه به جهادسازندگی پیوست و پس از یک دوره کوتاه آموزشی جهت برق رسانی به روستاهای محروم اطراف ورامین عازم آن منطقه شد و با فعالیتی شبانه روزی توانست به اتفاق یارانش در مدت زمانی کوتاه قریب به ۴۷ روستای منطقه را صاحب برق نمایند. 
صبح روز بیست و سوم شهریور ۱۳۶۱، صفاری پس از خواندن نماز و قرآن جهت سر زدن به مغازه خواربارفروشی پدرش در تهران وارد می شود. در همین زمان دو نفر از تروریست های منافق که قصد انجام جنایت را داشتند وارد مغازه شده و بی مقدمه جمع حاضر را که مشغول خرید بودند هدف رگبار گلوله قرار می دهند. صفاری خود را سپر گلوله های نفاق می کند و در 21 سالگی به فیض عظیم شهادت نائل می گردد.
مزار پاکش در بهشت زهرا(س) واقع می باشد.

 


ادامه مطلب

[ شنبه 17 مرداد 1394  ] [ 2:55 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

ابوالقاسم صدقی

نام پدر: رحیم تاریخ تولد: 05/08/1335
محل تولد: - تاریخ شهادت: 18/08/1360
محل شهادت: خیابان جمشیدآباد-تهران طول مدت حیات: 25 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه24-ردیف93-شماره38-تهران


زندگینامه
ابوالقاسم صدقی در روز 5 آبان ماه سال ۱۳۳۵ چشم به جهان گشود. تا دوره متوسطه تحصیل کرده و به عنوان یک پاسدار در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مشغول کار و خدمت بود. او متاهل و پدر دو فرزند بود و به همراه خانواده اش در شهر تهران زندگی می کرد. ابوالقاسم صدقی در روز 18 آبان ماه سال 1360 در خیابان جمشید آباد شهر تهران توسط نیروهای سازمان مجاهدین خلق( منافقین) در سن 25 سالگی مورد اصابت گلوله قرار گرفته و به شهادت رسید.
پیکر پاکش را در بهشت زهرا(س)، قطعه 24- ردیف 93- شماره 38 به خاک سپرند.

 


ادامه مطلب

[ شنبه 17 مرداد 1394  ] [ 2:54 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

محمد صدوقی(آیت الله)

نام پدر: میرزا ابوطالب تاریخ تولد: - / - /1286
محل تولد: ایران - یزد - یزد تاریخ شهادت: 11/04/1361
محل شهادت: محراب نماز جمعه یزد طول مدت حیات: 75 سال
مزار شهید: -


زندگینامه
محمد درسال 1327 ه.ق (1286ه.ش) در خانواده ای روحانی در یزد چشم به جهان گشود. پدرش میرزا ابوطالب از علمای وارسته آن دیار بود. او تحت سرپرستی پسر عمویش به تحصیل علوم دینی مشغول شد و شرح لمعه را در مدرسه عبدالرحیم خان یزد آموخت. درسال 1349 به قم هجرت کرد و 21 سال در قم اقامت گزید. اقامتش در آن شهر با ششمین سال حکومت رضاخان و اوج فشار بر روحانیون و مذهبیون مصادف گشت. ایشان از بدو ورود به قم هم صحبتی امام را برگزید و گاه در تمام شبانه روز با ایشان بود. صدوقی از طرفداران جدی فدائیان اسلام بود، منزل ایشان پناهگاه شهید نواب صفوی و یارانش بود. ایشان در حین این که به تدریس اشتغال داشت تحصیل هم می کرد و گاه برای امرار معاش خود در منطقه عباس آباد قم به کشاورزی می پرداخت. ایشان درپی درخواست های مکرر مردم یزد به این شهر مهاجرت کرد و مورد استقبال بی نظیر مردم قرار گرفت. با ورود به یزد حوزه درس تشکیل داد و خدمات عمرانی بسیاری داد. از سال 1341تا سال 1343 به عنوان عنصری مبارز نقش هماهنگ کننده روحانیون و مردم، با اقدامات امام را بر عهده داشت. پس از تبعید امام مبارزات وسیعی را آغاز کرد. بیانیه و اطلاعیه می داد و به همراه اطلاعیه های امام به شهرهای دیگر می فرستاد و مردم و علما را به مبارزه دعوت می کرد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایشان برای تدوین قانون اساسی راهی مجلس خبرگان شدند و پس از آن به عنوان نماینده امام و امام جمعه به شهر یزد رفتند. درایت و مدیریت ایشان باعث شد استان یزد از کمند توطئه ها دور بماند. ایشان در برهم چیدن خانه های تیمی منافقین نقش به سزایی داشتند. با وجود کبر سن در جبهه حضور می یا فتند و باعث شور و نشاط در جبهه ها می شدند. حضور ایشان در عملیات بیت المقدس و فتح خرمشهر همیشه در یادها زنده است. سرانجام در روز یازدهم تیرماه سال 1361 با لبان روزه در سن 75 سالگی در محراب عبادت (نمازجمعه) به دست منافقین کوردل به شهادت رسیدند.

 


ادامه مطلب

[ شنبه 17 مرداد 1394  ] [ 2:54 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

سیدمصطفی صالحیان

نام پدر: سیدمحمد تاریخ تولد: 01/07/1309
محل تولد: ایران - اصفهان - خوانسار تاریخ شهادت: 08/06/1360
محل شهادت: خیابان دکترشریعتی-سه راه زندان-تهران طول مدت حیات: 51 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه24-ردیف91-شماره36-تهران


زندگینامه
سيدمصطفي صالحيان در 1 مهر ماه سال 1309 در شهرستان خوانسار به دنيا آمد. چهار ساله بود که پدرش را از دست داد. پس از مدتي به همراه خانواده‌اش به تهران آمد و در مغازه آهنگري به کارگري مشغول شد. پانزده سال کارگري کرد و در عين حال از تحصيل نيز غافل نماند و کوشيد تا راه خود را آگاهانه انتخاب نمايد. 
اراده‌اي قوي و ايماني راسخ و خلل‌ناپذير داشت و وجودش از عشق به اسلام و آرزوي رهايي مسلمين مي‌سوخت. در قيام خونبار 15 خرداد 1342 حضوري فعال داشت و از همان دوران به فعاليت‌هاي سياسي _مذهبي مستمر پرداخت و از مقلدين صديق حضرت امام امت بود و پيام‌هاي ايشان را در همه حال به مردم مي‌رساند و بي‌آن‌که خوفي به دل راه دهد از حق و عدالت دفاع مي‌کرد. با اوج‌گيري مجدد نهضت اسلامي بر فعاليت‌ها و مبارزاتش افزود و با کوله‌باري گرانقدر از سال‌ها تجربه در مبارزه براي تحقق اهداف اسلامي راهنماي دوستان و يارانش بود و در راهپيمايي‌ها و مجالس سخنراني فعالانه شرکت داشت. 
پس از پيروزي انقلاب در همه صحنه‌ها به خصوص مسجد حاضر بود و در امور داخلي مسجد محل همکاري فراوان مي‌نمود و پشتوانه محکم اسلام بود. او که مسلماني آگاه و سرد و گرم چشيده بود به خوبي از ماهيت پليد دشمنان اسلام و به خصوص منافقين اطلاع داشت و هم‌چون پدري دلسوز مي‌کوشيد تا فريب‌خوردگاني را که به دام شيطاني نفاق گرفتار شده بودند را نصيحت کند و از همين منجلاب رهايشان سازد. 
منافقين با توجه به عمق اعتقاد و ايمان شهيد، وي را شناسايي کرده بودند و حتي قبل از ترور وي يک بار ماشينش را به آتش کشيدند تا مگر اين دلباخته شهادت را خانه‌نشين کنند. اما او استوار ماند و به استقبال شهادت رفت. در روز هشتم شهريور 1360 که منافقين با خيال خام ضربه زدن به اين نظام الهي به خيابان ريخته بودند او را در مقابل درب مسجد در خیابان دکتر شریعتی و هنگام خروج از آن هدف گلوله‌هاي آمريکايي خود قرار دادند و جنايتي ديگر آفريدند و از صحنه گريختند و او در برابر همان مکاني که شاهد عبادت‌هاي بي‌ريايش به درگاه ايزد منان بود، در 51 سالگي جهان خاکي را براي وصال يار ترک کرد و رخت مصفاي شهادت را بر تن نمود. 
پيکر پاکش را در قطعه 24 رديف 91 شماره 36 بهشت زهرا(س) به خاک سپردند.

 


ادامه مطلب

[ شنبه 17 مرداد 1394  ] [ 2:52 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

یدالله صادقی نایینی

نام پدر: استادعسگر تاریخ تولد: 11/12/1309
محل تولد: ایران - اصفهان - نائین تاریخ شهادت: 25/03/1361
محل شهادت: تهران طول مدت حیات: 52 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه26-ردیف81-شماره38-تهران


زندگینامه
یدالله در یازدهمین روز از اسفند ماه سال ۱۳۰۹ در شهرستان نائین به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی را تا کلاس اول متوسطه در زادگاهش دنبال نمود. در کودکی پدرش را از دست داد و تحت سرپرستی مادربزرگش قرار گرفت. پس از گذراند سربازی به استخدام اداره اوقاف نائین درآمد و در سال ۱۳۴۰ به تهران منتقل شد. به هنگام جنگ تحمیلی می خواست به طور داوطلبانه به جبهه برود که به علت سن زیادش او را از این کار منع کردند. 
صادقی ضمن خدمت در اداره اوقاف در امر تدارک سفر زائران بیت الله الحرام نیز فعالیت داشت. در روز ۲۵ خرداد 1361 به همراه چندتن از همکارانش در دفتر حج در یک توطئه ناجوانمردانه به دست دو نفر از تروریست های منافق در سن 52 سالگی در تهران به شهادت می رسد.
پیکر پاک و مطهرش را در بهشت زهرا(س) به خاک سپردند. از او 6 فرزند به یادگار مانده است.

 


ادامه مطلب

[ شنبه 17 مرداد 1394  ] [ 2:51 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

محمد صادقی نژادلطف آبادی

نام پدر: حسین تاریخ تولد: 01/01/1342
محل تولد: ایران - خراسان - مشهد تاریخ شهادت: 27/06/1360
محل شهادت: مشهد طول مدت حیات: 18 سال
مزار شهید: گلزارشهدای خواجه ربیع-خراسان


زندگینامه
محمد صادقی نژاد در اولین روز از فروردین ماه سال ۱۳۴۲ در یک خانواده مذهبی در محله دریادل مشهد به دنیا آمد. 
محمد تنها فرزند ذکور یک خانواده هشت نفری بود. در شش ماهگی از نعمت پدر محروم شد و سرپرستی خانواده به دست مادرش افتاد. 
با توجه به وضع نامناسب مادی محمد دوران ابتدایی را در دبستان مذهبی جعفری به پایان رساند. 
در سن ۱۴ سالگی به کارگاه مکانیکی رفت و تا لحظه شهادت در همین مغازه مشغول کار بود. اینک دیگر روزهای بهره برداری از نهال پرورش یافته مادر پیر فرا رسیده بود. هفت خواهرش ازدواج کرده بودند و مزد هفتگی او کفاف خود و مادرش را می کرد. 
ایمانی قوی داشت و از نظر انقلابی از ابتدای انقلاب همیشه در تظاهرات شرکت می جست و از صمیم قلب به امامش عشق می ورزید و دستوراتش را به جان و دل می پذیرفت. 
بعد از پیروزی انقلاب و شروع جنگ تحمیلی اصرار می ورزید که به سربازی برود تا بتواند جانش را فدای اسلام و کشورش کند. اما متأسف بود که چرا سن او مقتضی نیست. 
روزی که امام فرمان تشکیل بسیج مستضعفین را دادند گویی به تمام آرزوهایش رسید. هر چه سریعتر فرمان امامش را لبیک گفت. دوره انتظامی بسیج را به پایان رساند و به عضویت لشکر ۲۰ میلیون نفری مسجد سید واقع در میلان گاز درآمد. روزها نان آور خانه و شب ها نگهبان همشهریانش بود. هر لحظه آرزوی پرواز داشت. پرواز به سوی محبوبش و رسیدن به مقصودش در روزهایی که به عنوان اولین سالگرد جنگ تحمیلی عکس ها و پوسترهای جنایات بعثیان به نمایش گذاشته شد، او نیز به عنوان یک خدمتگزار بسیجی در حال خدمت بود. مزدوران کافر و این عاملان ابرجنایتکار آمریکا از این که جنایات همفکرانشان به نمایش گذاشته شده، احساس خشم کردند و جوانی را که حاصل ۱8 سال زحمت مادرش بود را به ضرب گلوله در مشهد از پای درآوردند، در عصر جمعه ۲۷ شهریور ۱۳۶۰ او را به شهادت رساندند. مزار پاکش در گلزار شهدای خواجه ربیع قرار دارد.

 


ادامه مطلب

[ شنبه 17 مرداد 1394  ] [ 2:51 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

.: تعداد کل صفحات :. [ <> [ 60 ] [ 61 ] [ 62 ] [ 63 ] [ 64 ] [ 65 ] [ 66 ] [ 67 ] [ 68 ] [ 69 ] [ > ]