روزشمار دفاع مقدس (17 آبان)
17 آبان 1396 هجری شمسی برابر با 19 صفر 1439 هجری قمری و 8 نوامبر 2017 میلادی
کد خبر: ۲۶۵۰۹۸
تاریخ انتشار: ۱۷ آبان ۱۳۹۶ - ۰۰:۰۴ - 08November 2017
رویدادهای مهم این روز در تقویم شمسی (17 آبان)
• شهادت شهید غفور جدی اردبیلی (1359 ه.ش)
• شهادت شهید مدافع حرم محمد طحان (1394 ه.ش)
• شهادت شهید مدافع حرم حسین رضایی (1394 ه.ش)
• شهادت شهید مدافع حرم سید اسماعیل سیرت نیا (1394 ه.ش)
ادامه مطلب
[ چهارشنبه 17 آبان 1396 ] [ 2:53 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
یادواره شهدای مدافع حرم پنجشنبه 18 آبانماه در تهران برگزار میشود. کد خبر: ۲۶۵۳۸۵ تاریخ انتشار: ۱۷ آبان ۱۳۹۶ - ۰۰:۴۵ - 08November 2017 به گزارش دفاع پرس از تهران، مراسم بزرگداشت شهدای مدافع حرم پنجشنبه 18 آبانماه ساعت 144 در حسینیه امام حسین (ع) واقع در تهران، میدان امام حسین (ع)، خیابان دماوند، بعد از اتوبان امام علی (ع) برگزار خواهد شد. این مراسم با حضور خانوادههای معزز شهدای مدافع حرم، جانبازان، ایثارگران و عموم مردم همراه با مدیحهسرایی ذاکرین اهل بیت (ع) برگزار میشود. انتهای پیام/ 151
[ چهارشنبه 17 آبان 1396 ] [ 2:53 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
روزی در حالی که نیروها در ارتفاعات قلاجه برنامه صبحگاهی را اجرا میکردند، عبدالرزاق چفیه به گردن، پرچم یا حسین و شمشیر به دست وارد میدان صبحگاه شد و گفت «من اگر نمیتوانم اسلحه به دست بگیرم، با شمشیر به میدان میآیم». کد خبر: ۲۶۵۴۴۸ تاریخ انتشار: ۱۷ آبان ۱۳۹۶ - ۰۲:۲۰ - 08November 2017 گروه حماسه و جهاد دفاع پرس: اگر شجاعت و ازخودگذشتی ملت ایران در جنگ تحمیلی هشت ساله را در قیاس با بسیاری از جنگهایی که ایران از سر گذارانده است، بینظیر بدانیم، اغراق نکردهایم. در تاریخ ثبت نشده است که یک مادر پنج فرزندش را به جنگ فرستاد و بعد از شهادت آنها خم به ابرو نیاورد؛ اما در جنگ تحمیلی اینگونه وقایع بسیار رخ داد. زمانی که جنگ به ایران تحمیل شد، زن و مرد و پیر و جوان همگی به میدان نبرد نابرابر حق علیه باطل آمدند. یکی از این دلیرمردان شهید «عبدالرزاق علی شیری» است. او با وجود اینکه از ناحیه پای چپ فلج بود، نگذاشت این مشکل مانع از حضورش در جبهه شود. برای آشنایی بیشتر با این دلیرمرد دوران دفاع مقدس به سراغ «مهدی رمضانی» از راویان دوران دفاع مقدس رفتیم. وی در گفتوگو با خبرنگار دفاع پرس، فعالیتهای عبدالرزاق در جبههها را تشریح کرد که در ادامه ماحصل آن را میخوانید. آن زمان گردانها، نیروهایش را در صبحگاه دوکوهه جذب میکردند. یکی از فرماندهان بعد از صبحگاه فعالیتها و وظایف گردان پیاده را شرح میداد و میگفت که نیروی پیاده با چه خطراتی مواجه است. همچنین شب عملیات باید با سلاح سبک به دل دشمن بزند و... . یکی از فرماندهان تخریب نیز شرح وظایف یک تخریبچی را شرح میداد. نیروهایی که به تازگی به منطقه عملیاتی آمده بودند، بر حسب علاقه یکی از گردانها را انتخاب میکردند. عبدالرزاق نیز یکی از افرادی بود که جذب گردان پیاده شد. عبدالرزاق حین راه رفتن پای چپش را بر روی زمین میکشید. از او جویا شدند که آیا مجروح یا تصادف کرده است که با پاسخ منفی مواجه شدند. عبدالرزاق شرح میدهد که در دوران طفولیت بر اثر تب از ناحیه پای چپ فلج میشود؛ اما در سنین کودکی با ورزش کمی بر پاهایش تسلط مییابد و بدون عصا راه میرود. عبدالرزاق وقتی دودلی فرماندهان برای بازگشت او به عقب یا حضورش در گردان را میبیند، از آنها میخواهد تا چند روزی به او فرصت دهند که اگر توانست از عهده وظایف خود برآید، در گردان بماند. در خشم شب، عبدالرزاق آمادهترین نیرو بود و با پشتکار فعالیتهای آموزشی را دنبال میکرد. از این رو فرماندهان تصمیم میگیرند که او را نگه دارند. در نخستین عملیات وی از ناحیه گوش مجروح میشود اما به عقب بازنمیگردد. دومین عملیاتی که وی در آن شرکت داشت، مسلم ابن عقیل بود. در این عملیات بعد از سخنرانی شهیدان همت و دستواره و پیش از شروع عملیات، مقر مورد هدف هواپیماهای دشمن قرار میگیرد. حدود 90 تن از رزمندگان در این عملیات مجروح یا شهید میشوند. صحنه این عملیات تداعی کننده، ظهر عاشورا بود. رزمندگان، تکههای بدن دوستان خودشان را با اشک جمع میکردند که در همین حین چشمشان به عبدالرزاق میافتد. دست چپ وی قطع شده بود اما وی میخندید. به او گفتند که نیمی از بدنت را از دست دادی، بنابراین برای همیشه باید به عقب برگردی. عبدالرزاق میخندید و میگفت که 20 روز دیگر برمیگردد. عبدالرزاق با وجود مجروحیت خود و دوستانش، به باقیماندگان روحیه میداد. وی به جهت مجروحیت به عقب منتقل شد. عبدالرزاق مدتی بعد برای حضور در عملیات والفجر 4 وارد منطقه عملیاتی شد. فرمانده یکی از گردانهای لشکر 27 محمدرسول الله(ص) خطاب به وی میگوید که عبدالرزاق تو تا الان با یک دست تیراندازی میکردی. آنجا دشت بود اما میخواهیم به ارتفاع برویم. ممکن است به خاطر عدم کنترل بر روی اسلحه، به نیروهای خودی ضربه بزنی. وی از سخنان فرمانده ناراحت شد، به همین خاطر مرخصی گرفت و به عقب بازگشت. روزی در حالی که نیروها در ارتفاعات قلاجه برنامه صبحگاهی را اجرا میکردند، عبدالرزاق چفیه به گردن، پرچم یا حسین وشمشیر به دست وارد صبحگاه شد. عبدالرزاق در پاسخ تعجب حاضران میگوید که من اگر نمیتوانم اسلحه به دست بگیرم، با شمشیر به میدان میآیم. وی در یکی از مراحل عملیات والفجر 4 شرکت کرد. یکی از نیروهای بعثی وی را در این عملیات به رگبار میبندد. سه تیر به سینه وی اصابت میکند. دو تن از رزمندگان پیکر وی را با پتو به عقب بردند. دوستان عبدالرزاق به او میگویند که در آخرین لحظات عمرت «اشهدت» را بخوان اما وی خندید و گفت هنوز وقت شهادت من نرسیده است. این رزمنده دلیر از این عملیات نیز جان سالم به در میبرد. پس از معالجه این بار در قالب تخریبچی لشکر محمدرسول الله(ص) به میدان نبرد وارد میشود. عبدالرزاق در دی ماه 64 ازدواج کرد. معلولیت، مجروحیت و ازدواج نتوانست او را از ادامه فعالیتهایش منع کند. وی در بهمن ماه، همراه با گردان علی اصغر (ع) به فرماندهی شهید حسین اسکندرلو وارد جزیره ام الرصاص و آن سوی اروند میشود. این عملیات با هدف ضربه زدن و فریب دشمن بود تا سایر یگانها وارد فاو شده و عملیات والفجر 8 را به سرانجام برسانند. سه روز بعد جزیره ام الرصاص تخلیه و ماموریت دیگری به گردان علی اصغر (ع) سپرده شد. نیروهای این گردان باید پاتکهای دشمن در فاو و اطراف کارخانه نمک را دفع میکردند. عبدالرزاق با شمشیری که بر دست داشت، در این عملیات به رسالت خود پایان داد. وی برای خاموش کردن چهارلول دشمن، شمشیر به دست و نارنجک به کمر وارد سنگر دشمن شد. دقایقی بعد تیربار خاموش شد و عبدالرزاق نیز به شهادت رسید. عبدالرزاق علی شیری در یک اسفند ماه 64 به شهادت رسید و پیکرش 13 سال بعد در فاو تفحص و به آغوش خانواده بازگشت. پیکر وی در گلزار شهدای امامزاده محمد کرج آرمیده است. انتهای پیام/ 131
[ چهارشنبه 17 آبان 1396 ] [ 2:53 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
مراسم بزرگداشت شهدای مدافع حرم پنجشنبه 18 آبانماه در شهر ری برگزار میشود. کد خبر: ۲۶۵۳۹۹ تاریخ انتشار: ۱۷ آبان ۱۳۹۶ - ۰۲:۴۰ - 08November 2017 به گزارش دفاع پرس از تهران، مراسم گرامیداشت شهدای مدافع حرم پنجشنبه 18 آبانماه ساعت 19:300 در حسینیه رایةالهدی واقع در تهران، شهر ری، سهراه تقیآباد، خیابان شهید رستگار، خیابان شهید ترابی، کوچه شهید قربانی برگزار خواهد شد. این مراسم با حضور خانوادههای معزز شهدای مدافع حرم، جانبازان، ایثارگران و عموم مردم همراه با سخنرانی حجتالاسلام حسین حسنپور و مدیحهسرایی ذاکرین اهل بیت (ع) محمد حاجیلو و سجاد ترابی منعقد میشود. انتهای پیام/ 151
[ چهارشنبه 17 آبان 1396 ] [ 2:53 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
فرزند شهید مدافع حرم «غلامرضا سمایی» به مناسبت اولین سالگرد شهادت پدرش در فرازی از دلنوشته خود میگوید: بابا هشت سال از عمرش را با غرش توپها و صفیر گلولهها و صدای مهیب انفجار خمپارهها و مینها، و رگبار سلاحهای سبک و سنگین سر کرده و شهید نشده؛ حالا که بازنشسته شده، شهید بشود؟ کد خبر: ۲۶۵۳۷۴ تاریخ انتشار: ۱۷ آبان ۱۳۹۶ - ۰۳:۴۵ - 08November 2017 به گزارش دفاع پرس از مشهد، به مناسبت فرا رسیدن اولین سالگرد شهادت سردار شهید مدافع حرم «غلامرضا سمایی»، محمد سمایی فرزند این شهید والامقام در دلنوشتهای، یک سال هجران و دوری پدر را اینگونه روایت میکند: به نام خدا ازلیترین شاعر شعر هستی و ابدیترین احساس سرمستی. او که با اشارهای از نگاهش، قلمستان آفریده شد و مقام و منزلت قلم را در آیه «ن و القلم و مایسطرون» بر زبان مبارک پیامبر، جاری و متبرک ساخت. به نام خدایی که در همین نزدیکیست... یک سال پیش، حماسهای دیگر در تاریخ رقم خورد و بدینسان، دفتر پربرگ و بار عمر نه چندان بلند پدرم، پربارتر شد و به یاران شهیدش پیوست. من محمدم! پسر غلامرضا سمایی، خادم کشیک ششم امام رضا (ع) و فرمانده توپخانه لشکر 5 نصر. من، پسر همان کسی هستم که قواعد جنگ را به هم زد و کارخانه سیمان عراق در سليمانیه را که سیمان سنگرهای بتن آرمه عراقیها را تأمین میکرد، با توپ نابود کرد تا به همه نشان دهد که توپخانه فوق سنگین ایران، پیش از خمپارههای خط مقدم، در سلیمانیه عراق حاضر است! من پسر همان کسی هستم که ارتفاعات تحت تصرف طالبان را با باران گلولههای کاتیوشا به آتش بست تا 15 نفر از برادران نیروی انتظامی که تحت محاصره طالبان بودند، آزاد شوند. پدرم گلوله های کاتیوشا و نه موشک کروز شلیک کرد تا کوهستان خواف، پس از گذشت 26 سال، صدای امواج آن موشکها و رعب و وحشت نیروهای طالبان و فرار آنها را همچنان در خود ثبت و ضبط کند. او با تاکتیک نظامی کممانندش، محاصره شدگان را به آغوش امن خانوادههایشان بازگرداند اما من، این روزها و شبهای تبآلود، دلم برای آغوش گرمش تنگ شده است. دلم تنگ شده است برای نگاه نافذ پشت عینکش، ... برای لبخندهایش. یک سال است که چهره مهربان و پر از مهر و محبتش را ندیدهام. یک سال است که از نبود بابا میگذرد ولی انگار سالیان سال است او را ندیدهام. دلم برای دستان مهربانش که آثار ترکش جبهههای جنوب و غرب را بر خود حک کرده بودند، تنگ شده است. ای کاش موقع رفتن به سوریه، او را بیشتر در آغوش میکشیدم و دستان مهربانش را بیشتر میفشردم! صبحها، هزار بار گوشهایم را تیز میکنم تا شاید صدای مناجاتش به گوشم برسد. گفتم «گوش». دلم برای گوشهایی تنگ شده است که از بس در زمان جنگ، صدای آرپیجی شنیده بودند، هر از گاهی خونریزی میکردند. بابا عاشق بود و در آرزوی شهادت. بعضی وقتها باورم نمیشود که دیگر نیست. سالها پیش، گاهی قبل از خواب، با خودم فکر میکردم «خب! آخرش که چی؟! همه ما یک روز میمیریم. یک روز هم بابای من میمیرد...» و بعضی وقتها، چند قطره اشک هم روی بالشتم میریخت. با خودم میگفتم: «بابا، هشت سال در جبهه بوده. تمام عمرش را با غرش توپها و صفیر گلولهها و صدای مهیب انفجار خمپارهها و مینها، و رگبار سلاحهای سبک و سنگین سر کرده و شهید نشده؛ حالا که بازنشسته شده، شهید بشود؟!» به یاد دارم که وقتی عازم سفر بود، اگرچه با همه دوستان و آشنایان، وداع شهادت کرده بود، ... و با اینکه میدانست زمان وصال به حضرت حق رسیده، با ما خداحافظی شهادت نکرد. معلوم بود که همه وابستگی ها را بریده. تمام وجودم ناآرام شد از آن خداحافظی سطحی و بریده آن شب ولی سعی کردم ظاهر خودم را حفظ کنم. حس غریبی داشتم. تا سر به بدن باشد این جامه کفن باشد فریاد اباذرها ره بسته به بیگانه هر سو نظر اندازی صد خاطره میسازی زانها که سفر کردند دلشاد از این خانه پدرم همیشه میگفت: «انسان باید از بهترین داشتههایش بگذرد تا خداوند، بهترینها را برایش مقدّر کند». او اهل آسمان بود و از جنس باران، برایش فرقی نمیکرد که کجاست. باران وجودش، همواره تشنگان زمین را سیراب میکرد. دوستان بابا در سوریه، تعریف میکردند که بابا غذاهایش را هر روز با بچههای اطراف حلب تقسیم میکرد. بچهها حتی ماشینش را میشناختند. میخواست وقتی به حلب برمی گردد، برای آنها کفش بخرد و با خودش ببرد. اگرچه تکفیریهای حلب نگذاشتند اما این بچهها هنوز منتظر پدرم هستند... و من هم. شبها، هزار بار چشم میگردانم تا شاید در گوشهای از اتاقش که دور تا دورش با عکس رفقای شهیدش تزیین شده، او را ببینم. شاید مثل همیشه در حال تلاوت قرآن باشد یا کتاب دست گرفته باشد و ساکت ساکت بخواند. روزها، هزار بار سر می چرخانم تا شاید جایی دنباله نگاهش به من باشد. شنیده بودم که تکفیریها روی دیوارهای حرم حضرت زینب (س) نوشته بودند: «زینب! تو را از شام، بیرون خواهیم کرد!» و من میدانستم، بابا که هنوز زخم نامردیهای دشمن را در نبرد نابرابر هشت ساله بر تن و روحش دارد، این بار برای دفاع مقدس از حریم حرم عقیله بنی هاشم (س) و رقیه (س) سه ساله، آهنگ رفتن کرده است و پای در راهی نهاده که عاقبتش محبت عظيم اهل بیت عصمت و طهارت (عليهمالسلام) و مهمانی سفره کرم اباعبدالله (ع) و امام زین العابدین (ع) است. هرچند با رفتنش حال عجیبی پیدا کردم... مانند میوهای کال که از تنه درختی قوی و محکم جدا شده باشد. بابا از من خواست برایش دعای توسل بخوانم تا راه را به داخل حلب باز کنند... و من خواندم و خواب شهادتش را دیدم. دیدم که تن خاکی پدرم با آقا و مولایم سید ساجدین (ع) تشییع شد. با صدایی به رسوایی حقیقت و بغضی فرو خورده میگویم: «سخت میشود از بابا بنویسم و بگویم؛ در حالی که من برایش شهادت بی درد طلبیدم؛ غافل از این که شهادت را جز به اهل درد نمیدهند». شهادت برای مردانی است که روح بزرگشان در کالبد گلین و آلوده دنیوی نمیگنجد. بابا برای سرکشی از دیدهبانی توپخانه رفته بود که موشک کروز، ترکشهایش را در بغل و سرش جا داد تا بدن پر از ترکشش را به عنوان سوغاتی برایم بفرستد. من و بابا، خیلی زمزمه میکردیم: «ممد! نبودی ببینی شهر آزاد گشته... خون یارانت پرثمر گشته». حالا، پدر من هم نبود ببیند که در سکوت خواب مردمان جهان، مردم قهرمان حلب چگونه بیدار ماندند و جشن گرفتند آزادی حلب را؛ حلبی که همچون خرمشهر، خون شهدا با آن عجین شده است. آری! پدر من هم نبود ببیند و آن لبخند همیشگیاش را بزند و خشنود شود از شادی دل مردمانی که طعم تلخ جنگ، خیلی وقت است لبخند را از آنها گرفته است. اما شیربچههای حیدر کرار، لبخند را دوباره به آنها هدیه دادند. من میخواهم به پدرم اقتدا کنم. او با سلاحش به پیش برود و من با دلم پشت سرش محکم قدم بردارم؛ چون یقین دارم که راه درست، همان راه امام حسین (ع) و حضرت زینب (س) است. پدر من نیز نه برای مقام رفت، نه برای چیزی دیگر. تنها هدفش، تنها نماندن ناموس امام حسین (ع) بود و بس. بابا همیشه میگفت: «محمد! خیلی دنیای سختیه! خیلی سخته خوب زندگی کنی! خیلی سخته راستگو باشی! خیلی سخته عدالت برقرار کنی!» و من میگویم: «سختتر از آن، این است که همه اینها را بدون بابا به دست آورم». بابا میگفت: «محمد! کج بنشین ولی راست بگو» و من میگویم: «این روزها کج مینشینم و راست میگویم». من قدر لحظههای بودن با پدرم را ندانستم. حالا هر روز، لیموی تازه میخرم تا بابا را دعوت کنم به یک فنجان چای با عطر لیمو! گل نرگس هم میگذارم کنار سینی تا شاید بابا بیاید. حتماً آن موقع، باران میبارد. بابا!... خواستی بیایی، خبرم میکنی؟ بابا!... پسرها هم دل دارند. انتهای پیام/
[ چهارشنبه 17 آبان 1396 ] [ 2:53 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
مراسم بزرگداشت شهدای روستای سلیاکتی پنجشنبه 18 آبانماه در مازندران برگزار میشود. کد خبر: ۲۶۵۴۰۱ تاریخ انتشار: ۱۷ آبان ۱۳۹۶ - ۰۴:۵۰ - 08November 2017 به گزارش دفاع پرس از مازندران، مراسم گرامیداشت شهدای روستای سلیاکتی پنجشنبه 18 آبانماه ساعت 9 الی 133 در مسجد جامع این روستا از توابع شهرستان نور برگزار خواهد شد. این مراسم با حضور خانوادههای معظم شهدا، جانبازان، ایثارگران و عموم مردم همراه با سخنرانی حجتالاسلام علیاصغر دشتی و مدیحهسرایی ذاکر اهل بیت (ع) میثم حسینی برگزار میشود. انتهای پیام/ 151
[ چهارشنبه 17 آبان 1396 ] [ 2:52 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
شهید حجتدوست در وصیتنامه خود آورده است: ای کاش قلب آدمی به رشته تحریر درمیآمد، تا عشق و شور آن به طور همگانی به وصف درآید. ای کاش خداوند به ما چشم بصیرت عطا میفرمود تا دیگر به شهیدان فی سبیلالله، مرده نگوییم. کد خبر: ۲۶۵۴۰۰ تاریخ انتشار: ۱۷ آبان ۱۳۹۶ - ۰۶:۰۲ - 08November 2017 به گزارش خبرنگار ساجد، شهید «علیرضا حجتدوست» 16 بهمن 1343 در تبریز چشم به جهان گشود. وی با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه حق علیه باطل شد و سرانجام 19 بهمن 1361 طی عملیات والفجر مقدماتی در فکه به درجه رفیع شهادت نائل آمد. متن وصیتنامهای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه میخوانید: «بسم رب الشهدا و الصدیقین والعصر ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصاحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر. چه زیباست آگاهانه و پیشواز شهادت رفتن، چه شیرین است جان دادن در راه خدا، چه عارفانه است ناله آخرین را سردادن. چه پویاست راه حسینیان، چه با طراوت است عطر خون شهیدان، چه عظیم است تکلیف دفاع از اسلام و مسلمین و... چه سنگین است مسئولیت زینبیان در رساندن الهی... در پیات بودم خدایا عشق دیدارت عقل از کفم ربوده بود به هر کجا نظر میکردم در جستجویت بودم به هر کجا میرفتم جلوهای از انواز تو را میدیدم خدایا چه بگویم چه بنویسم که قلم از نامت نفسش به شماره افتاده است و بالاخره تو را یافتم تو را با تمام وجود احساس کردم و چه احساس شیرینی چه کسی میتواند شادی منتظری را در دیدار با عشقش وصف کند چه قلمی است که بتواند خون را به رشته تحریر درآورد کدامین تمثیل است که بتواند وصف کند و چه کسی میتواند فدا شدن در راهت را فنا نام نهد. قادرا: اگر جز به ریختن خون من راهت به بیش نمیرود بگذار تا قطره ناچیز خون من در دریای بیکران خون شهیدان حل شود و همچون سیلابی توفنده ظلم و جور را از ریشه و بن برکند، بگذار تا خون من فدایت شود خدایا خودت افتخار ممزوج شدن خونم را با خون شهدا به من عطا فرما خدایا خودت را دیه خون من قرار ده خدایا خودت مرگم را وسیله نزدیکی آخر الزمان قرار ده. سبحانا: امید رحمت از تو دارم ناامیدم نکن وای کریما جنود خود را برکافران و مشرکان و منافقان پیروز بفرما. الهی رضا برضائک و تسلیما لامرک الهی قلبی بفدائک و ای محمد... ای روشنی دلها و ای گرمی روح امت و ای آسمان از برکت وجودت ستاره باران شده، شفیع من باش. و تو ای علی... ای شمشیر بران اسلام و ای زاهد شب و ای کسی که ذوالفقارت فرود نیامد مگر آنکه دنیا مقداری از بار گناهان چند خدانشناس را از دست داد، ای عزیز محمد مرا دریاب. و ای ائمه اطهار، ای فرزندان علی و ای ادامه دهندگان راه محمد به شما توسل میجویم تا در پیشگاه خدا روسفید باشم و بالاخره تو ای خمینی، ای فریادگر عصرها و نسلها در طول تاریخ، ای جان جانان و ای وجودم در نامت خلاصه شده، مرا از فیض دعایت محروم مکن. و بعد، پدرم و مادرم حلالم کنید شاید که از مشمولین رحمت خدا گردم و بدانید که من آگاهانه در خط سرخ آل محمد (ص) و علی (ع) گام برداشتهام، پدرم صبر داشته باش چرا که به خدا سوگند که جنبشها هرگز با آزار رهروانش در هم نمیریزد و تارخ نیکوترین گواه من است بگذار تا خون آشامان صفت گلوگاهم را به برق ضربات شمشیرهایشان بدرند ولی بدان هرگز نخواهند توانست حصار فکر را تسخیر کنند روشنایی یقین و قدرت ایمانم را نمیتوانند بگیرند چرا که نور آن در نهان قلب من است و قلبم نیز در پیشگاه پروردگارم است و پروردگارم تنها نگهبان و یاری بخش من میباشد زندگانی میکردم در حالی که به ریسمان عقیدهام چنگ زده بودم و خندان میمیرم زیرا که دینم را زنده میکند مادرم خود را در فراق من رنج مده چرا که فرزندی را از دست دادی و در مقابل مادر تمام فرزندان شهیدان همواره شاهد گشتی و میبینی که چه مسئولیت سنگینی بر دوشت نهاده شده است و بدان که بهشت در زیر پای مادران است و ان الله مع الصابرین. وصیتم بر خواهرانم و خانوادههایشان: همانا سعی در تقرب الی الله به هر صورت در هر زمان، در هر مکان، و در هر لباسی است چه لباس مادر و چه در صحنه اجتماعی و در رویاروی مستقیم با فرزندان انقلابی اسلامی کوشش کنید تا با اعمال نیکو از زیانکاران در پیشگاه خدا نباشید که نیستید. دعا را نیز فراموش نکنید که، ادعونی استجب لکم ای کاش قلب آدمی به رشته تحریر در میآمد تا عشق و شور آن به طور همگانی به وصف در آید ای کاش خداوند به ما چشم بصیرت عطا میفرمود تا دیگر به شهیدان فی سبیل الله مرده نگوییم وای کاش توانایی شناخت اماممان را داشتیم و قادر به فهم کلامش و درک جاذبه الهیاش بودیم چرا که در این صورت مرگ چهره دهشتزای خود را به زیبایی شرینی میداد که نه با نظم و نه با نثر، قادر به وصفش نبودیم. و بالاخره بعنوان قطره کوچکی از اقیانوس ملت حزب الله سخنی نیز خطاب به مردم همیشه بیدارمان: برادران و خواهران، تاریخ به تجربه نشان داده است که در هر زمانی که پس از مبارزهای خونین و منشا گرفته از مکتب هنگامی که افق طلایی فتح و پیروزی پس از شبی تاریک و طولانی چهرهاش را به ما نمایانده به علت عدم وجود یک تشکیلات و سازماندهی اسلامی درست و استوار که بتواند نیروها را از حالت رکود و رخوت به جمعی یکپارچه و تلاشگر بدل سازد افق ندمیده، شب تاریک جایش را میگیرد، به عنوان آخرین پیامم، دنباله روان حق شناس اسلام پناه را به شرکت در معبد حزب جمهوری اسلامی میخوانم حزبی که بنیادش را شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی، بنایش را شهید دانشمند دکتر باهنر و اجزای وجودش را شهدای گرانقدر پی ریختند. باری امروز شرکت در این تشکیلات اسلامی به مثابه وظیفهای شرعی است و برماست که با شرکت فعال در حزب همواره راست راه جمهوری اسلامی خون شهیدهایمان را پاس داشته و راه حسین (ع) را رهرو باشیم و بدانیم که این فعالیت عبادتی است در ردیف سایر عبادات بزرگ اسلامی و بدانید نظمی که علی (ع) ما را به آن امر میکند جز در پرتو تشکلی چون حزب جمهوری اسلامی امکان پذیر نخواهد بود. امید فراوان دارم که برادران خواهران در دعاهایشان بنده حقیر را بینصیب نفرمایند ضمنا پارهای نکات لازم در ورقهای به پیوست وصیتنامه تذکر داده میشود انشاءالله اجرا شود خداوند به همه ما توفیق عبادتش را عطا فرماید و ما را از مقر بین درگاه خویش قرار دهد پروردگارا: ایمانی قوی به من عطا فرما. خدایا، ظهور امام زمان (عج) را در عصر امام خمینی نزدیک بگران. از مال و منال دنیا چیزی ندارم و برای پدر و مادر خود کولهباری از محنت و رنج و زحمت به ارث میگذارم و کتابها، روزنامهها، مجلات و نوارهایم که اینها بسیار مورد علاقه من بودهاند مال خواهرم. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته، برقرار باد جمهوری اسلامی جهانی به رهبری حضرت مهدی (عج) در اهتزاز باد پرچم خونرنگ جمهوری اسلامی ایران. خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.» انتهای پیام/ 181
[ چهارشنبه 17 آبان 1396 ] [ 2:52 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
مراسم اربعین شهادت مدافع حرم «محمد جاودانی» در مشهد برگزار میشود. کد خبر: ۲۶۵۵۰۹ تاریخ انتشار: ۱۷ آبان ۱۳۹۶ - ۰۹:۱۵ - 08November 2017 به گزارش دفاع پرس از مشهد، به مناسبت چهلمین روز شهادت مدافع حرم «محمد جاودانی» مسئول تخریب قرارگاه فاطمیون در تدمر، مراسم گرامیداشتی همزمان با اربعین حسینی پنجشنبه 18 آبان ساعت 18 در مشهد، مسجد امام علی (ع) نبش خیابان شهید فرامرز عباسی 21 برگزار میشود. این مراسم با حضور خانوادههای معظم شهدای مدافع حرم، جانبازان، ایثارگران و عموم مردم همراه با سخنرانی حجتالاسلام ایلخانی و مدیحهسرایی ذاکر اهل بیت (ع) حسین قانع منعقد میشود. انتهای پیام/
[ چهارشنبه 17 آبان 1396 ] [ 2:52 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
مراسم بزرگداشت شهدای مدافع حرم پنجشنبه 18 آبانماه در اصفهان برگزار میشود. کد خبر: ۲۶۵۵۱۰ تاریخ انتشار: ۱۷ آبان ۱۳۹۶ - ۰۹:۱۹ - 08November 2017 به گزارش دفاع پرس از اصفهان، مراسم گرامیداشت شهدای مدافع حرم، شامگاه پنجشنبه 188 آبانماه بعد از نماز مغرب و عشاء در گلزار شهدای نجفآباد برگزار خواهد شد. این مراسم با حضور خانوادههای معظم شهدای مدافع حرم، جانبازان، ایثارگران و عموم مردم همراه با مدیحهسرایی ذاکر اهل بیت (ع) مهدی خیامیان منعقد میشود. انتهای پیام/ 151
[ چهارشنبه 17 آبان 1396 ] [ 2:52 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
مراسم تشییع و خاکسپاری پیکر مطهر شهدای مدافع حرم پنجشنبه 18 آبانماه در مشهد برگزار میشود. کد خبر: ۲۶۵۵۰۷ تاریخ انتشار: ۱۷ آبان ۱۳۹۶ - ۰۹:۲۲ - 08November 2017 به گزارش دفاع پرس از مشهد، پیکر پاک و مطهر شهدای مدافع حرم «حسن شکوری» و «محمد خسروی» از رزمندگان لشکر فاطمیون، پنجشنبه 18 آبانماه ساعت 8 از مقابل مهدیه مشهد تا حرم رضوی تشییع میشوند و بعداز اقامه نماز جهت خاکسپاری در گلزار شهدا به بهشت رضا انتقال خواهند یافت. این مراسم با حضور خانوادههای معزز شهدای مدافع حرم، جانبازان، ایثارگران و عموم مردم همراه با مدیحهسرایی ذاکر اهل بیت (ع) سیدرضا علیزاده منعقد خواهد شد. انتهای پیام/ 151
تهران میزبان برگزاری یادواره شهدای مدافع حرم
ادامه مطلب
روایت رزمنده یک دستی که با شمشیر میجنگید
ادامه مطلب
برگزاری مراسم گرامیداشت شهدای مدافع حرم در شهر ری
ادامه مطلب
بابا عاشق بود و در آرزوی شهادت
ادامه مطلب
مازندران میزبان برگزاری یادواره شهدای روستای سلیاکتی
ادامه مطلب
وصیتنامه شهید علیرضا حجتدوست/ ای کاش قلب آدمی به رشته تحریر در میآمد
ادامه مطلب
برگزاری مراسم اربعین شهادت «محمد جاودانی» در مشهد
ادامه مطلب
برگزاری یادواره شهدای مدافع حرم در اصفهان
ادامه مطلب
برگزاری مراسم تشییع و تدفین پیکر مطهر شهدای مدافع حرم در مشهد
ادامه مطلب