نام پدر: غلام رضا | تاریخ تولد: 01/05/1309 |
محل تولد: ایران - خراسان - نیشابور - عباس آباد | تاریخ شهادت: 03/07/1360 |
محل شهادت: سبزوار | طول مدت حیات: 51 سال |
مزار شهید: گلزارشهدای روستای ایزی-سبزوار |
صفدر در دوران کودکی به دلیل بیماری دچار فلج می شود که با نذر و نیاز والدین عافیت یافته و در صحت و سلامت دوران کودکی را پشت سر می گذراند.
او دوران کودکی اش در روستای عباس آباد سپری کردند سپس با خانواده به دیوانگاه سرولایت، یکی از روستاهای مجاور عزیمت نمودند و در همان جا مشغول به کار شدند. میزان تحصیلات شهید ششم ابتدایی قدیم بود.
در سال ۱۳۲۹ با دختر دایی اش ازدواج کرد و نتیجه ی ازدواجشان ۲ فرزند(یک پسر و یک دختر) می باشد. مختاریان در روستا به شغل کشاورزی مشغول بود و با تراکتور هم کار می کرد.
بعد از گذشت ۲۵ سال به سبزوار مهاجرت نموده و با دختری از روستای ایزی ازدواج می نماید و ثمره ی این ازدواج نیز ۳ فرزند( یک پسر و ۲ دختر) می باشد. وی بعد از مهاجرت به سبزوار در اداره ی راه و ترابری مشغول به کار می شوند و استخدام می گردند.
رابطه ی صفدر با والدین و خانواده یک رابطه ی دوستانه و بسیار خوب بود. همچنین با مردم با اخلاق حسنه رفتار و برخورد داشت. مختاریان در کار کشاورزی به مادر و پدر مریضش کمک و یاری می رساند. همچنین در امور زندگی هر کاری از دستش بر می آمد انجام می داد. ایشان در زندگی تلاش و کوشش زیادی به خرج می داد. از او راضی هستیم در کارهای خانه کمک زیادی می کرد و پدر خوبی برای فرزندان خود بود. رفتار شهید با فرزندانش خوب بود و به آنان می گفت درس بخوانید و تا زنده بود به فکر آنان بود.
وی اهل نماز و روزه بود و اهمیت زیادی به آن می داد در نماز جماعت مسجد حضور داشت و در ارتباط با حلال و حرام خیلی پرهیز می کرد. در مسجد هر مراسم مذهبی که برگزار می شد ایشان شرکت فعالانه داشتند. کلاً زندگی ایشان خاطره است. ایشان از گروهک های ضد انقلاب متنفر بودند و پشتیبان امام و مستضعفین بودند و به امام علاقه ی زیادی داشتند. شهید در اوایل انقلاب به دختر خود اجازه داده بود تا به مدت ۲ سال بصورت رایگان در بیمارستان در خدمت مجروحین و مصدومین و نیازمندان باشد و از این طریق نسبت به ملت شهید پرور و شریف ایران اسلامی ادای دین کند.
مختاریان زندگی ساده ای داشت و با محبت بود. هیچ گونه ناراحتی از زندگی نداشت. هم سر کار می رفت و هم در منزل به خانواده کمک می کرد. شهید علاقه ی زیادی به فرزند داشت. با کسانی که رفتار غیر منطقی و دارای عقاید انحرافی بودند، رفت و آمد نمی کرد. در زمان انقلاب همان روزی که در مسجد تیراندازی شد ایشان در مسجد جامع بودند و در کنار سایر مردم حزب الهی به وضع مجروحین و شهدا رسیدگی می کردند. سرانجام در روز سوم مهر ماه سال 1360 توسط دو نفر از منافقین کوردل ساعت 8 صبح هنگام عزیمت به منزل مورد اصابت گلوله کلت قرار گرفت و در سن 51 سالگی در سبزوار به شهادت رسید. پیکر پاکش را دو روز بعد در روستای ایزی به خاک سپردند.
ادامه مطلب
[ جمعه 23 مرداد 1394 ] [ 5:52 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ جمعه 23 مرداد 1394 ] [ 5:49 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ جمعه 23 مرداد 1394 ] [ 5:49 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ جمعه 23 مرداد 1394 ] [ 5:48 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ جمعه 23 مرداد 1394 ] [ 5:48 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ جمعه 23 مرداد 1394 ] [ 5:48 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ جمعه 23 مرداد 1394 ] [ 5:48 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ جمعه 23 مرداد 1394 ] [ 5:47 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ جمعه 23 مرداد 1394 ] [ 5:47 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
نام پدر: حیدر
تاریخ تولد: 17/08/1338
محل تولد: ایران - تهران - تهران
تاریخ شهادت: 17/01/1361
محل شهادت: تهران
طول مدت حیات: 23 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه24-ردیف126-شماره44-تهران
روزها در راهپیمایی شرکت می کرد و شب ها در جنگ و گریز با عاملین حکومت نظامی به شعار نویسی می پرداخت. در روز ۲۲ بهمن در تسخیر پادگان نیروی هوایی و همچنین کلانتری های ۱۰ و ۶ شرکت فعالانه داشت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی به کمیته های انقلاب پیوست. به هنگام بلوای گروه های چپ و وابسته به استکبار جهانی در گنبد عازم منطقه شد. سپس در حالی که نقده در آتش توطئه حزب مزدور دموکرات می سوخت، به آن شهر رفت. آغاز جنگ تحمیلی و زمانی که خرمشهر در محاصره متجاوزین بعثی قرار داشت، به آنجا عزیمت کرد و تا پایان دوره مأموریتش با شجاعت و فداکاری از وطن دفاع کرد.
سرانجام در روز ۱۷ فروردین 1361 در حالی که به مقابله با یکی از دسائس تروریست های منافق که قصد کشتار مردم را در تهران داشتند، به دست مزدوران آمریکا هدف گلوله قرار گرفته و در سن 23 به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
مزار پاک و مطهرش در بهشت زهرا (س) قرار دارد.
ادامه مطلب
نام پدر: سیدحسین
تاریخ تولد: 06/06/1305
محل تولد: ایران - لرستان - بروجرد
تاریخ شهادت: 25/09/1360
محل شهادت: -
طول مدت حیات: 55 سال
مزار شهید: بهشت زهرا (س)
بخشی از دروس حوزه را در محضر اساتید محترمی چون حاج شیخ علی جواهری و آیت الله بهاءالدین حجتی فرا گرفت سپس راهی حوزه ی علمیه ی قم شد و با وجود فقر و تنگدستی به تحصیل علوم دینی ادامه داد و از محضر علمای گرانقدری چون آیت الله حاج سیدمحمدتقی خوانساری و آیت الله بروجردی بهره گرفت. در سال 1327 به تهران عزیمت نمود و در تهران به فعالیت های اجتماعی خود ابعاد تازه ای بخشید. با شهید نواب صفوی پیوندی نزدیک برقرار نمود و در خرداد سال 1342 به ندای بنیانگذار جمهوری اسلامی لبیک گفت و از جمله طراحان قیام خرداد سال 1342 بود.
به همت بلند او بنای سه مسجد در تهران گذارده شد. در سال های 1347 – 1346 در مسجد فاطمیه فعالیت های چشمگیری از جمله تأسیس گروه های فرهنگی خواهران و برادران، تأسیس کتابخانه، تأسیس خیریه و ... از خود نشان داد. پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی سرپرستی کمیته منطقه ی 13 را پذیرفت و در طول تصدی این مسئولیت بارها از سوی منافقین کوردل تهدید به ترور شد. وی در بیست و پنجم آذرماه سال 1360 مصادف با اربعین سید و سالار شهیدان طبق برنامه هر ساله در منزل خود پذیرای عزاداران حسینی بود که یکی از منافقین کوردل به بهانه ای از مجلس خارج شد و با شلیک گلوله ی آن کوردل زبون به سرش در سنّ 55 سالگی به درجه ی رفیع شهادت نایل آمد و پیکر پاکش در بهشت زهرا (س) آرام گرفت.
ادامه مطلب
نام پدر: محمداسماعیل
تاریخ تولد: 25/09/1341
محل تولد: -
تاریخ شهادت: 03/03/1361
محل شهادت: خیابان ستارخان-خیابان سپهر-تهران
طول مدت حیات: 20 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه26-ردیف48-شماره42-تهران
در روزهاي شورانگيز انقلاب اسلامي از همان ابتدا حضوري خلاق داشت و با شرکت در تظاهرات و راهپيماييها پيوند ناگسستنياش را با اسلام اعلام ميکرد. در همان دوران شبها در جلسات فراگيري قرآن شرکت ميجست و آيات الهي را با گوش جان ميشنيد و در ضميرش حک ميکرد.
پس از پيروزي انقلاب هيئت کوچکي را در محل تشکيل داد و به بچههاي محل قرآن و فرايض ديني را ميآموخت و خود نيز در ميان آنها نمونه بود. تعطيلات تابستاني سالهاي 1358 الي 1360 را در جهاد سازندگي در اطراف قزوين به ياري روستاييان محروم شتافت و در ساختن مساجد، حمام و مدارس فعاليتي چشمگير داشت و در اين دوران نشان داد که جواني از خود گذشته و عميقاً متعهد ميباشد. پس از دريافت ديپلم راه و ساختمان و دريافت دفترچه آماده به خدمت در کميته مرکزي انقلاب اسلامي نامنويسي کرد و پس از موفقيت در امتحان گزينش به خدمت در کميته انقلاب اسلامي پرداخت.
جواني مهربان، محبوب و متين بود و چه در خانه و چه در محل کار همه او را دوست داشتند. براي مال دنيا کوچکترين ارزشي قائل نبود و هميشه در فکر کمک به ديگران بود. هموراه لباسهاي ساده و کهنه ميپوشيد و هرگاه پيراهن نويي ميخريد اول به دوستان خود ميداد و سپس خود ميپوشيد و ميگفت لباس نو که ميپوشم احساس ناراحتي ميکنم. اوقات فراغتش را به مطالعه کتب مذهبي ميگذراند و از مطالعه علوم اسلامي آنچنان لذت ميبرد که خود نيز قادر به توصيفش نبود.
چندي قبل از شهادت علي، پدرش عازم جبهه نبرد حق عليه باطل گرديد. به هنگام خداحافظي پدرش به او سفارش کرد که مواظب دسائس منافقين باشد و او در جواب گفت: "جان دست خداست، جبهه، جبهه است پدر، تو برو به اميد خدا و من هم در اينجا به اميد خدا هستم، هر چه باشد دست اوست ولا غير". 9 روز بعد خبر شهادت فرزند را در جبهه به پدر دادند، در روز سوم خرداد 1361، محمدزاده در حين گشت با چند نفر از منافقين تروريست که مشغول تخليه يکي از لانههاي فساد تيمي در خيابان ستارخان_ خيابان سپهر تهران بودند مواجه شد و به اتفاق همراهانش جهت دستگيري تروريستها وارد عمل شده و شجاعانه به استقبال خطر شتافت. در برخوردي که متعاقب اين حادثه رخ داد تروريستها علي محمدزاده 20 ساله را هدف گلوله قرار داده و جنايتي ديگر را در کارنامه سياه خود ثبت ميکنند. پيکر پاک او را در بهشت زهرا(س) قطعه 26 رديف 48 شماره 42 به خاک سپردند.
ادامه مطلب
نام پدر: نصرالله
تاریخ تولد: 29/06/1338
محل تولد: ایران - تهران - تهران
تاریخ شهادت: 22/03/1361
محل شهادت: خیابان رودکی-تهران
طول مدت حیات: 23 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه26-ردیف39-شماره43-تهران
رحيمي در سال 1367 در دانشگاه مشهد رشته زبان عربي قبول شد اما به دليل مسئوليتهاي حساسي که داشت از رفتن به مشهد صرفنظر کرد. يک سال بعد يعني اوايل سال 1357 رشته پزشکي دانشگاه ملي تهران بورسيه ارتش قبول شد ولي بعد از مدتي به علت طاغوتي بودن ارتش و روابطي که وجود داشت از آنجا استعفا داد.
با پيروزي انقلاب بار ديگر به دانشگاه مراجعه کرده و استعفاي خود را پس گرفت. او از پايهگذاران و اعضاي فعال انجمن اسلامي دانشکده بود و اعمال و رفتارش چون فقط براي خدا بود طوري جلوه کرد که بعد از شهادتش استادش اظهار داشت من خود را شاگرد او ميدانم.
با شروع انقلاب فرهنگي و تعطيلي دانشگاهها اکثر اوقات خود را در مسجد محل يعني مسجد الهادي ميگذراند. در زمان جنگ تحميلي راهي جبهههاي جنگ شد و به مدت 7 ماه در جبهه کنجانچم جنگيد.
رحيمي در روز بيست و دوم خرداد ماه سال 1361 با 23 سال سن در خيابان رودکي تهران به شهادت رسيد. پيکر پاکش را در بهشت زهرا(س) قطعه 26 رديف 39 شماره 43 به خاک سپردند.
ادامه مطلب
نام پدر: مجید
تاریخ تولد: 09/02/1318
محل تولد: ایران - تهران - تهران
تاریخ شهادت: 08/10/1357
محل شهادت: اهواز
طول مدت حیات: 39 سال
مزار شهید: بهشت رضا(ع)-خوزستان
مزار پاک و مطهرش در بهشت رضا(ع)-خوزستان قرار دارد.
ادامه مطلب
نام پدر: حسن
تاریخ تولد: 01/09/1319
محل تولد: ایران - یزد - تفت - نصرآباد
تاریخ شهادت: 10/06/1361
محل شهادت: خیابان ستارخان-تهران
طول مدت حیات: 42 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه26-ردیف76-شماره7-تهران
سياستهاي خانمان برانداز رژيم ستمشاهي که هدفي مگر ويراني و ورشکستگي کشاورزي ايران نداشت خانواده او را نيز بينصيب نگذاشت و در نتيجه در حالي که نتوانسته بود بيش از چهار کلاس درس بخواند در سال 1335 به تهران نقل مکان نمود. در تهران حدود 10 سال را با حقوقي ناچيز به کارگري پرداخت و در سال 1346 به تشکيل خانواده پرداخت.
از جواني فردي مذهبي و دوستدار خاندان عصمت و طهارت بود و به روحانيت و به خصوص حضرت امام خميني(ره) احترامي خاص ميگذاشت و در سال 1342 با قلبي مالامال از اندوه تبعيد رهبر و مرجع تقليدش را نظارهگر بود و از همان زمان نفرتي عميق نسبت به رژيم منحوس پهلوي در او پيدا شد که در سالهاي بعد به صورت حضور فعالانهاش در نهضت اسلامي تبلور عملي يافت.
در سالهاي 1355 و 1356 فعالانه به نهضت شکوهمند اسلامي پيوست و ضمن پخش اعلاميههاي حضرت امام(ره) و حضور در مجالس و محافل مبارزاتي گام به گام همراه با انقلاب و امت شهيدپرور به پيش رفت و در پيروزي انقلاب به سهم خود تلاش کرد و ثمره آن را در استقرار نظام جمهوري اسلامي با عشق و علاقه شاهد گرديد.
پس از پيروزي انقلاب و به خصوص از سال 1359 به بعد با آشنايي به ماهيت ليبرالهاي غربگرا و گروهکهاي وابسته به مبارزه با آنها برخاست و از هيچ کوششي براي افشاء چهره کريه آنها دريغ ننمود و نيک ميدانست که اين علفهاي هرز چنان چه به حال خود گذاشته شوند بوستان عطرانگيز انقلاب اسلامي را به بياباني برهوت و عرصهاي براي تاخت و تاز ابرقدرتها تبديل خواهند کرد. انساني متدين و متعهد بود و اکثر نمازهاي يوميه را در مسجد به جماعت برگزار ميکرد و در کارهاي خير و کمک به همنوعان در بذل جان و مال کوتاهي نميکرد.
نصرآبادي به علت فعاليتهاي اسلامي و اعتقاد عميقش به ولايت فقيه و استمرار راه انبياء از طرف منافقين مورد شناسايي قرار گرفته بود و اين خودفروختگان قصد آن را داشتند تا براي هموار کردن جاده بازگشت آمريکا او را به شهادت رسانند. در روز چهارشنبه دهم شهريور 1361 حدود ساعت 9 صبح دو نفر از تروريستهاي وابسته به گروهک منافقين به قصد عملي کردن نيت پليدشان به مغازه الکتريکي او در خيابان ستارخان تهران وارد شده و پس از درخواست جنس هنگامي که علي مشغول برآوردن خواسته آنها بود از پشت با سلاح به وي حمله کرده و او را روي زمين خوابانده و پس از سرقت اندک موجودي مغازه در کمال شقاوت او را در مقابل ديدگان فرزند 12 سالهاش به ضرب گلوله به شهادت رساندند و پس از سرقت موتور او از صحنه گريختند. پيکر شهيد 42 ساله را در بهشت زهرا(س) قطعه 26 رديف 76 شماره 7 به خاک سپردند.
ادامه مطلب
نام پدر: حبیب الله
تاریخ تولد: 04/12/1319
محل تولد: -
تاریخ شهادت: 23/06/1361
محل شهادت: -
طول مدت حیات: 42 سال
مزار شهید: گلزارشهدای روستای خورهه-مرکزی
در روزهای سرنوشت ساز انقلاب مردم ایران، حضوری مستمر داشت و در کلیه تظاهرات و راهپیمایی ها شرکت داشت.
سرانجام در بیست و سوم شهریور سال 1361، هنگام اذان مغرب، آن زمان که آماده رفتن به مسجد می شد، دو نفر از تروریست های منافق وارد مغازه بزازی او می شوند و او را هدف گلوله های خود قرار می دهند و بدین سان اسماعیل محمدی را در سن 42 سالگی به شهادت می رسانند.
پیکر پاک و مطهرش را در روستای خورهه به خاک سپردند.
از او 4 فرزند به یادگار مانده است.
ادامه مطلب
نام پدر: علی حیدر
تاریخ تولد: 15/01/1329
محل تولد: ایران - مرکزی - آشتیان - بنچنار
تاریخ شهادت: 10/06/1361
محل شهادت: خیابان نظام آباد تهران
طول مدت حیات: 32 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه26-ردیف76-شماره5مکرر-تهران
هفده ساله بود که از زادگاهش به تهران عزيمت کرد و در اين شهر به عنوان کارگر بنا به کار مشغول گرديد و در اين شغل پرمشقت با مظالم رژيم ستمشاهي از نزديک بيشتر آشنا شد. در تمام دوران کارگري، او فردي مذهبي و مسلماني متعهد بود و اغلب نماز را در مسجد ميخواند و در جلسات و مجالس مذهبي و سوگواري اهل بيت عصمت و طهارت شرکت ميجست و از لحاظ اخلاقي نيز نمونه بود و با رفتار پسنديدهاش اطرافيان را تحت تأثير قرار ميداد.
همزمان با اوجگيري انقلاب اسلامي، او که هم به شريعت اسلام تعهدي راسخ داشت و هم مظالم رژيم وابسته را با گوشت و پوست حس کرده بود، به نهضت مستضعفان پيوست و با پخش اعلاميه و نوارهاي حضرت امام و شرکت در راهپيماييها و مبارزه با نيروهاي مزدور گارد شاهنشاهي به سهم خود در تحقق اهداف اسلامي انقلاب کوشيد.
پس از پيروزي انقلاب به صورت افتخاري و بدون کوچکترين چشمداشتي به همکاري با کميتههاي انقلاب اسلامي پرداخت و از حاکميت محرومان پاسداري نمود. با گذشت زمان و به کار انداختن اندوختههايي که در طول سالها کارگري پسانداز کرده بود، به اتفاق برادرش يک باب مغازه پارچهفروشي دائر کرد و به کار مشغول شد. در اين دوران نيز چون گذشته هر کجا که اسلام طلب ميکرد حاضر بود و کسب و کار برايش ارزشي کاملاً فرعي داشت. به آنچه که فکر نميکرد زيان و ضرر و يا منفعت کسب بود و چه بسا روزها در مغازه را رها کرده و در صحنه انقلاب فعاليت مينمود و در فعاليتهاي اسلامي، از نمازهاي جمعه گرفته تا گردهمآييهاي مردمي حاضر ميشد. به راستي کاسبي بود حبيب خدا و آرزو داشت تا هر چه در توان دارد در خدمت اسلام به کار گيرد.
ظهر روز دهم شهريور 1361، هم زمان با آواي حياتبخش اذان، دو نفر از تروريستهاي منافق، پس از مدتي پرسهزدن در خيابانها به حوالي مغازه شهيد نزديک شدند و با مشاهده عکسهايي از رهبر انقلاب و مسئولين جمهوري اسلامي، با سوءاستفاده از خلوتي خيابان به قصد انجام جنايت وارد مغازه شده و در آنجا از کرمعلي پارچه خواستند سپس ناجوانمردانه از پشت به وي حمله کرده و با شليک گلوله او را هدف قرار دادند و او با پيکري مجروح پشت پيشخوان مغازه افتاد و تروريستهاي سنگدل به روي او خم شده گلولهاي ديگر به سينه او شليک کرده و سپس گريختند. بدينسان گلي از بوستان انقلاب اسلامي پرپر شد و در 32 سالگي از خيابان نظامآباد تهران به سوي عرش کبريا پرواز کرد. پيکرش را در بهشت زهرا(س) قطعه 26 رديف 76 شماره 5 به خاک سپردند.
ادامه مطلب
نام پدر: اسحق
تاریخ تولد: 06/09/1338
محل تولد: ایران - آذربایجان شرقی - میانه
تاریخ شهادت: 16/12/1366
محل شهادت: ایستگاه راه آهن تهران
طول مدت حیات: 28 سال
مزار شهید: -
اما تقدیر تمام شادی و نشاط این خانواده را از هم پاچید. زمانیکه آن ها پس از زیارت حرم حضرت معصومه (س) جهت بازگشت به میانه به تهران مسافرت کردند بار دیگر منافقین پیام آور تاریکی و مرگ شدند.
رقیه و پسر سه ساله اش احمد در روز شانزدهم اسفندماه سال 1366 در حادثه انفجار بمب در ایستگاه راه آهن مجروح شده و به بیمارستان منتقل شدند.
رقیه پایش قطع شده و به سختی مجروح بود و سرانجام در سن 28 سالگی توسط منافقین کوردل به شهادت رسید.
ادامه مطلب