دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

غلام حسین حقانی(حجت السلام)

نام پدر: - تاریخ تولد: 04/02/1320
محل تولد: ایران - قم - قم تاریخ شهادت: 07/04/1360
محل شهادت: حزب جمهوری اسلامی طول مدت حیات: 40 سال
مزار شهید: -


زندگینامه
غلام‌حسین حقانی در سال 1320 در شهر مذهبی قم و در خانواده ای روحانی، پا به عرصه وجود نهاد.
پدر بزرگوارش "حجت الاسلام حقانی"، در زمره علمای بزرگ و مبارز جنوب تهران به شمار می رفت. 
غلامحسین، کودکی بیش نبود که به همراه خانواده به تهران آمد و در منزلی قدیمی و کوچک، حوالی خیابان «دروازه غار» سکنی گزید. با پایان یافتن دوره دبیرستان، به دلیل علاقه فراوان به تحصیلات مذهبی، مدت 2 سال به فراگیری مقدمات این علوم پرداخته، سپس در سال 1335، با موافقت پدر، به زادگاه خود رفت و از فیض حضور اساتید بزرگ مذهبی همچون مرحوم «آیت الله داماد»، « آیت الله شاهرودی» و «آیت الله حائری»، بهره های فراوانی کسب کرد و همزمان با شب میلاد مادر دو عالم،" فاطمه زهرا (س) "ملبس به جامه روحانیت گشت. او که از همان دوران طلبگی، دوستدار واقعی " امام خمینی (ره)" بود، سالیان متوالی در حوزه درس ایشان شرکت نمود.
سال 1342آغاز مبارزات گسترده او، بر علیه حکومت فاسد ستمشاهی بود و چندین مرتبه، توسط مزدوران رژیم، دستگیر و روانه زندان گشت. پس از ورود امام به ایران، با پذیرفتن بعضی مسئولیتها، به ادای وظیفه پرداخت. همزمان با اسفند ماه سال 1357 از سوی امام، مسئولیت رسیدگی به وضعیت استان هرمزگان، به وی واگذار گردید که در حل مشکلات منطقه از هیچ کوششی فرو گذار نکرد. وی در اولین دوره مجلس شورای اسلامی به نمایندگی مردم بندرعباس برگزیده شد. "حجت الاسلام حقانی "به عنوان یار باوفای انقلاب، در کنار جمعی از یاران و همرزمان، با کوله باری از مبارزه و خدمت در مکتب اسلام، هنگام انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در تاریخ 7/4/1360 در سن40 سالگی ، به دیدار آفریدگار نائل آمده و در سایه رحمت واسعه الهی آرام گرفت.

 


ادامه مطلب

[ پنج شنبه 8 مرداد 1394  ] [ 6:55 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

سیدمحمدتقی حسینی طباطبایی(حجت الاسلام)

نام پدر: سیدعلی تاریخ تولد: - / - /1307
محل تولد: ایران - سیستان و بلوچستان - زابل - چلنگ تاریخ شهادت: 07/04/1360
محل شهادت: حزب جمهوری اسلامی طول مدت حیات: 53 سال
مزار شهید: گلزار شهدای زابل


زندگینامه
سیدمحمدتقی در یکی از روزهای زیبای سال 1307 در روستای چلنگ از توابع شهر زابل استان سیستان و بلوچستان در خانواده ای روحانی و متدین و کشاورز متولد شد. پدر بزرگش" سید حسن" از روحانیون مبارز شهر بود که به علت سخنرانی های کوبنده بر علیه رضاخان به بیرجند تبعید شد و پدرش نیز مردی متقی و پرهیزگار و از معتمدین شهر بود.محمد تقی تحصیلات دینی را از شهر خود آغاز کرد او با هوش سرشار و استعداد زیادی که داشت برای ادامه تحصیل به مشهد رفت و از محضر علمای بزرگی همچون "آیت الله شیخ کاظم دامغانی"، "شیخ هاشم قزوینی" و "میرزاجواد آقا تهرانی" و "آیت الله میلانی " بهره ها برد و تألیفاتی از همین دوران تحصیل از ایشان به جا مانده است.سال 1340 به پیروی از سنت پیامبر(ص) ازدواج کرد که ثمره آن 3 پسر و 6 فرزند دختر می باشد. پس از پایان تحصیلات سید محمد تقی تصمیم داشت که در مشهد بماند اما با توجه به نیاز مردم محروم زابل به روحانی و تقاضای آنان از آیت الله میلانی بار سفر بست و به زادگاه خویش بازگشت و به عنوان امام جماعت و نماینده" آیت الله حکیم "به ارشاد مردم پرداخت و مسجد و کتابخانه ای در مشهد به نام ایشان تأسیس کرد. پس از قیام خونین 15 خرداد 1342 و فوت آیت الله حکیم زندگی سیاسی "حجه الاسلام طباطبائی " وارد مرحله جدیدی شد.ایشان که به عنوان نماینده مردم در شهر زابل انتخاب شده بودند در پناه دادن و کمک به خرج انقلابیون و مبارزین از کشور به خصوص در مزار "شهید اندرزگو "نقش اساسی داشت خانه او پناه دردمندان و تبعیدشدگان به زابل بود که به همین جهت مورد تعقیب ساواک قرار گرفت و مدتها در زندان قصر تهران زندانی شد. حضور در زندان ایشان را با مبارزین انقلاب اسلامی همچون مرحوم "آیت الله غفاری " و "حجه الاسلام معادیخواه" و " شیخ جعفر شجونی" آشنا ساخت. تهدیدها و شکنجه های ساواک هرگز خللی در اراده پولادین این یار دیرین انقلاب وارد نیاورد و بدون اینکه ساواک به نتیجه خوبی رسیده باشد ایشان را آزاد کرد. در سال های 1356،1355 که مبارزات مردم به اوج خود رسیده بود و" حجه الاسلام حسینی "به ساماندهی نیروها و تهیه اسلحه پرداخت و همیشه سعی می کرد که بین شیعه و سنی اختلافی ایجاد نشود و برادرانه به مبارزات خود ادامه دهند. پس از پیروزی انقلاب مدتی به عنوان حاکم شروع و مسئول کمیته انقلاب در شهر زابل به خدمت پرداخت و بعد از انتخابات مجلس به عنوان نماینده مردم سیستان انتخاب شد. سرانجام پس از عمری مبارزه در راه احیای حق و مبارزه در سن 53 سالگی در برابر منافقین و زورگویان روز هفتم تیرماه سال 1360 به همراه 72 کبوتر خونین بال دیگر در حادثه انفجار حزب جمهوری عاشقانه به سوی معبود ازلی پر گشود. پیکر پاکش را در زادگاهش به خاک سپردند.

 


ادامه مطلب

[ پنج شنبه 8 مرداد 1394  ] [ 6:54 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

سیدمحمدباقر حسینی لواسانی

نام پدر: - تاریخ تولد: 22/11/1322
محل تولد: ایران - تهران - تهران تاریخ شهادت: 07/04/1360
محل شهادت: ساختمان حزب جمهوری اسلامی طول مدت حیات: 38 سال
مزار شهید: -


زندگینامه
در روز بیست و دوم بهمن ماه سال 1322 در محله سنگلج، از محلات قدیمی تهران، در کوچه" شهید فضل الله نوری" کودکی به دنیا آمد که پدر نامش را محمد باقر گذارد و مادر او را حسین نامید. آموختن علم را در سن 7 سالگی آغاز کرد و موفق به اخذ مدرک دیپلم از دبیرستان دارالفنون گشت. حسینی ضمن آموختن علوم جدید از تحصیل علوم دینی نیز غافل نشد. او 10 سال در رشته های فقه، اصول، زبان عربی، فلسفه اسلامی در مدرسه محمدیه واقع در بازار تهران تحصیل نمود. در سال 1341 پس از اخذ دیپلم تجربی به دانشکده پزشکی تهران راه یافت. در همان سال در کلاس های یک ساله دوره تربیت معلم شرکت کرد و در سال 1342 معلم مدرسه علوی رستم آباد شد. وی در این روستا کلاس تفسیر قرآن و در دانشکده پزشکی ،انجمن اسلامی و کتابخانه تأسیس نمود. سال 1348 با وجودیکه هنوز درسش به پایان نرسیده بود در سالن ابن سینای دانشگاه تهران در موضوع سیر تحول فلسفه از ارسطو تا ملاصدرا سخنرانی کرد به طوریکه بعد از اتمام سخنرانی وی دکتر شریعتی گفت: «بعد از سخنرانی بسیار جامع و جالب دکتر لواسانی من مطلب مهمی برای گفتن ندارم.» جلسات سخنرانی مذهبی لواسانی در دانشگاه با مخالفت دستگاه حاکم لغو شد. با اتمام دوره پزشکی عمومی به روستای آستانه اراک رفت و به درمان روستائیان پرداخت. در سال 1350 دوره تخصصی جراحی گوش، حلق و بینی را شروع کرد که 3 سال بعد متخصص این رشته شد. در سال 1353 پس از انحلال مدارس جامعه تعلیمات اسلامی، به بهداری آموزشگاه های شمیران منتقل شد و چون به تبلیغ مسائل اسلامی روی آورد پس از چند ماه توسط مسئول این بهداری که از وابستگان رژیم بود از کار برکنار شد و توسط دادگاه تا زمان انقلاب از کار معلق گردید. ساواک بارها به منزلش یورش آورد و مقالات و نوشته هایش را ضبط نمود اما با عنایت حق دلیلی برای دستگیری او پیدا نکرد. روز جمعه سیاه (17 شهریور) در منزل مرحوم "دکتر واعظی" به درمان مجروحین همت گماشت. روز بیست و یکم بهمن به منظور تسخیر کلانتری قلهک حاضر شد و همان شب تا نزدیکی صبح در پی درخواست بیمارستان رسالت به پزشک جراح به درمان مجروحین پرداخت. در فروردین ماه سال 1358 دکتر لواسانی به ریاست مدرسه عالی بهداشت برگزیده شد. پس از پیروزی انقلاب به اتفاق چند تن از پزشکان متعهد پایه واحد پزشکی حزب جمهوری اسلامی را بنیان نهاد و در جلسات مستمر هتفگی آن شرکت کرد. در آبان ماه سال 1358 مسئولیت وزارت بهداری توسط شورای انقلاب به پزشکان حزب جمهوری اسلامی واگذار شد و ایشان معاونت بهزیستی وزارت بهداری را پذیرفت. چندی بعد طرح سازمان بهزیستی کشور را با همکاری" شهید فیاض بخش" به شورای انقلاب ارائه کرد. دکتر در اواخر سال 1358 بنا به درخواست حزب جمهوری اسلامی کاندید نمایندگی مجلس شورای اسلامی از تهران شد و از طرف مردم انتخاب گردید. او همیشه می گفت: «من از نظر جسمی توانایی و استعداد اسلحه به دست گرفتن و در خط مقدم جبهه جنگیدن و از سنگری به سنگر دیگر رفتن را ندارم ولی شهادت را از خدا می طلبم». و سرانجام در روز یکشنبه هفتم تیرماه سال 1360 دقایقی قبل از ساعت 9 شب در دفتر حزب جمهوری اسلامی در سن 38 سالگی توسط منافقین به شهادت رسید. تنها فرزندش در زمان شهادت او چهار ماه بیشتر نداشت.

 


ادامه مطلب

[ پنج شنبه 8 مرداد 1394  ] [ 6:54 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

سیدشمس الدین حسینی نائینی

نام پدر: - تاریخ تولد: - / - /1312
محل تولد: ایران - اصفهان - نائین - سلطان نصیر تاریخ شهادت: 07/04/1360
محل شهادت: ساختمان حزب جمهوری اسلامی طول مدت حیات: 48 سال
مزار شهید: -


زندگینامه
شمس الدین حسینی نائینی در سال 1312 در سلطان نصیر نائین (اصفهان) به دنیا آمد. چهار ساله بود که پدرش را از دست داد و نزد مادربزرگش بزرگ شد. کودکی او در هاله ای از غم و اندوه گذشت و او با رنج و درد مردم از نزدیک آشنا شد. تحصیلاتش را در اصفهان گذراند و در مدرسه صدر به کسب معارف اسلامی پرداخت. او از محضر آیت الله زنجانی، حاج شیخ محمد حسین عالم نجف آبادی، مرحوم راشد، حاج میرزا علی شیرازی، آیت الله طالقانی، آیت الله حائری و استاد مطهری به کسب فیض پرداخت و در مدرسه عالی شهید مطهری و حوزه علمیه قم و تهران تحصیل نمود. چندی بعد از دانشکده الهیات و معارف اسلامی مدرک کارشناسی دریافت نمود و در همان دانشگاه دوره کارشناسی ارشد را به پایان رساند و پایان نامه خود را با موضوع «جهاد در راه اسلام» نگاشت. وی جهت تکمیل معلومات خود بار سفر بست و در کشور هندوستان در دانشگاه اسلامی علیگره که از بزرگترین دانشگاههای اسلامی جهان است، رساله دکترای خود را با عنوان «فلسفه دعا و مقایسه دعای اسلام با سایر ادیان» تحت نظارت استاد «کلب عابد» نوشت. حسینی ضمن تحقیق به تدریس دانش آموزان نیز در مدارس مشغول بود و در دبیرستان قدس با آقای محمد علی رجایی و استاد جلال الدین فارسی همکار بود و این دوستی سال ها بعد در دبیرستان میرداماد با آقای رجایی ادامه پیدا کرد. از جمله فعالیت های وی همکاری با مؤسسه رفاه* و همکاری با دکتر بهشتی و دکتر باهنر در سازمان تحقیقات و برنامه ریزی وزارت آموزش و پرورش بود. حسینی در دانشگاه نیز علوم اسلامی را تدریس می کرد و ضمن آن با مؤسسه خیریه ولی عصر (عج) و صندوق ذخیره جاوید همکاری داشت. سید چند مرتبه به علت انجام این گونه فعالیت ها توسط ساواک دستگیر و شکنجه شد. پس از پیروزی انقلاب به عنوان کارشناس مسئول امور دینی و امور تربیتی در اداره کل امور تربیتی وزارت آموزش و پرورش مشغول کار شد و از طرف حزب جمهوری اسلامی برای نمایندگی مجلس شورای اسلامی ترغیب گشت و از طرف مردم شهر نائین به مجلس راه یافت و در روز هفتم تیرماه سال 1360 در سن 48 سالگی در ساختمان حزب جمهوری اسلامی توسط منافقین به شهادت رسید. از او 3 فرزند به یادگار ماند. *اولین محل امامت امام پس از بازگشت به وطن

 


ادامه مطلب

[ پنج شنبه 8 مرداد 1394  ] [ 6:54 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

حسین حسینیان

نام پدر: - تاریخ تولد: - / - /1342
محل تولد: - تاریخ شهادت: 17/01/1361
محل شهادت: خیابان جمهوری اسلامی طول مدت حیات: 19 سال
مزار شهید: -


زندگینامه
در سال 1342 در خانواده ای مستضعف و متدیّن چشم به جهان گشود. از کودکی با عشق و علاقه ای که به سرور شهیدان حسین ابن علی (ع) داشت، چون دیگر مومنین در تمام مراسم عزاداری خدمت می کرد و برای فرا گرفتن علوم اسلامی عاشقانه قدم برمی داشت. تحصیلات ابتدایی را علی رغم محدودیت های ناشی از فقر مادی با موفقیت پشت سر گذاشت و شاگردی کوشا و بااستعداد بود. نهضت توفنده ی امت مسلمان او را نیز هم چون سایر جوانان و نوجوانان متعهد به سوی خود کشید و فعالانه به مبارزه علیه رژیم ستم شاهی رو آورد. 
در اردیبهشت 1357 هنگام پخش اعلامیه های امام توسط ساواک دستگیر و زندانی شد اما توانست با مهارت خاصی عمال رژیم شاه را فریب داده و از زندان خارج شود و به مبارزه ی خود با شدتی بیشتر ادامه دهد. او که راهش را یافته بود، بدون ترس و بیم، اکثر شب ها را تا صبح به مقابله با گارد مزدور سلطنتی می گذراند و برای پیروزی انقلاب جانفشانی می کرد. با پیروزی انقلاب فعالیت خود را در ابعاد گسترده تری ادامه داد و از جمله نخستین کسانی بود که بسیج مستضعفین مسجد شریفیه را شکل داد و به منظور حراست از دستاوردهای خون شهیدان شب ها در مناطق مختلف پاسداری می داد. به آموزش های عقیدتی اهمیتی فراوان می داد و در تشکیل کلاس های عقیدتی در مسجد اصرار داشت و خود نیز هیچ گاه از حضور در آن ها غفلت نمی ورزید. 
آرزو داشت که به خدمت در یکی از نهادهای انقلاب بپردازد و لذا به عضویت کمیته ی مرکزی انقلاب اسلامی درآمد و در این نهاد با تمام وجود به فعالیت پرداخت. اخلاق و رفتاری اسلامی و نیکو و برگزیده از قرآن و سنت داشت و لبخند هرگز از لبانش دور نمی شد و با پدر و مادر همواره با احترام رفتار می کرد. حسینیان شهادت را سعادتی بزرگ می دانست در آرزوی رسیدن به آن روزشماری می کرد و هر بار که از منزل خارج می شد، از پدرش حلالیت می طلبید و مخصوصاً آخرین روزی که برای همیشه از خانه خارج شد تا در ملکوت اعلی جای گیرد، بارها حلالیت طلبیده بود. در این روز یعنی هفدهم فروردین 1361 حسینیان که در آن زمان جزو پاسداران محافظ حجت الاسلام باقری کنی سرپرست کمیته های انقلاب اسلامی تهران بود، در حمله ی ددمنشانه ای که تروریست های منافق به قصد ترور برادر باقری کنی به اتومبیل حامل ایشان در خیابان جمهوری اسلامی حمله می نمایند و او در سنّ 19 سالگی در راه انجام وظیفه بر اثر اصابت گلوله به جمجمه به آرزوی دیرینه اش دست می یابد و به کاروان پرشکوه شهیدان می پیوندد. 

 


ادامه مطلب

[ پنج شنبه 8 مرداد 1394  ] [ 6:54 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

مجتبی حسینی

نام پدر: احمد تاریخ تولد: 07/03/1330
محل تولد: ایران - مرکزی - خمین - ریحان تاریخ شهادت: 19/07/1358
محل شهادت: خمین طول مدت حیات: 28 سال
مزار شهید: -


زندگینامه
سیدمجتبی حسینی در روز هفتم خردادماه سال 1330 در خانواده ای فقیر و متدیّن در روستای ریحان از توابع شهرستان خمین به دنیا آمد. از همان دوران نوجوانی و جوانی ضمن رعایت اصول اخلاقی، نسبت به حقوق دیگران و برپایی نماز بسیار مقید و جدی بود. بعد از گذراندن دوران تحصیلات ابتدایی و دبیرستان در رشته ی علوم تجربی به خدمت سربازی رفت و به علت فعالیت های سیاسی و ضد رژیم دستگیر و پس از مدتی آزاد شد و بعد از خدمت سربازی ابتدا به استخدام آموزش و پرورش و پس از مدتی به استخدام پست شهرستان خمین درآمد. در این زمان به علت فعالیت های سیاسی مورد تعقیب قرار گرفت و پس از آن که مدتی متواری بود، دستگیر و زندانی شد و بعد از مدتی آزاد شد. 
با اوج گرفتن انقلاب شکوهنمد اسلامی، با تمام توان به میدان آمد و از هیچ کوششی برای پیروزی انقلاب اسلامی دریغ نکرد و بعد از به ثمر رسیدن درخت اسلام نسبت به تشکیل کمیته ی انقلاب اسلامی و سپس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به اتفاق تعدادی از افراد متعهّد اقدام کرد و به جهت درک دقیق و فهم عمیقی که داشت، از همان اول با گروهک ملحد منافقان به مخالفت پرخاست و با آنان – شدیداً – برخورد پیدا کرد. 
بارها به وسیله ی نامه و تلفن از ناحیه ی منافقان تهدید شد؛ حتی با آن ها به برخوردهای رو در رو رسید. اما هیچ گاه توجهی به این تهدیدات و برخوردها نکرد. تا این که بالاخره با یک توطئه ی حساب شده در زمان برگزاری انتخابات شورای اسلامی، در تاریخ 19/7/1358 قلب مالامال از عشق به خدای او آماج تیرهای ناجوانمردانه ی این از خدا بی خبران مزدور قرار گرفت و در سنّ 28 سالگی در خمین به شهادت رسید. 
از او دو یادگار – یک دختر و یک پسر – باقی مانده است. 

 


ادامه مطلب

[ پنج شنبه 8 مرداد 1394  ] [ 6:54 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

سیدمهدی حسین پورغرآبادی

نام پدر: سیدولی تاریخ تولد: 02/04/1342
محل تولد: ایران - تهران - تهران تاریخ شهادت: 17/11/1363
محل شهادت: مشهد طول مدت حیات: 21 سال
مزار شهید: بهشت رضا(ع)-خراسان


زندگینامه
سیدمهدی حسین پور در دومین روز از تیر ماه سال ۱۳۴۲ در تهران متولد شد و بعد از گذراندن دوران تحصیل راهنمایی به مشهد آمد. در مقطع انقلاب فعالیت چشمگیری داشت و پس از پایان تحصیلات وارد کمیته های انقلاب شد و در جبهه های گوناگون به انجام وظیفه پرداخت. 
منافقین بارها سیدمهدی را به مرگ تهدید نمودند و در شب شهادت نیز توسط نامه به وی خبر داده بودند و هنگامی که منافقین برای ترور وی آمده بودند، شخصاً درب منزل را باز کرد و سرانجام 17 بهمن ماه سال 1363 در سن 21 سالگی در مشهد به دست تروریست ها به شهادت رسید. پیکر پاک و مطهرش را در بهشت رضا(ع) به خاک سپردند.

 


ادامه مطلب

[ پنج شنبه 8 مرداد 1394  ] [ 6:51 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

سیدقاسم حسینی

نام پدر: سیدحسین تاریخ تولد: - / - /1333
محل تولد: ایران - خراسان - تربت حیدریه - دوغ آبادمحولات تاریخ شهادت: - / - /1360
محل شهادت: مشهد طول مدت حیات: 27 سال
مزار شهید: -


زندگینامه
سیدقاسم در سال 1333 در روستای دوغ آباد محولات از توابع شهرستان تربت حیدریه دیده به جهان گشود. 
وضع مالی خانواده مناسب نبود و او به سختی بزرگ شد. 10 ساله بود که به مشهد مهاجرت کرد و 3 سال نزد برادر به خیاطی مشغول شد آنگاه در تهران در یک کارگاه تراشکاری کارش را ادامه داد. در این زمان با تلاش بسیار توانست تمام کارگران کارگاه را بیمه کند اما مسؤول کارگاه او را به خاطر این سعی وافر اخراج کرد. سید به شاهرود و چند شهر دیگر سفر کرد تا کاری پیدا کند اما نتوانست لذا مجدداً به تهران بازگشت و در کارخانه زاگرس فعالیتش را آغاز کرد. در آنجا متوجه شد مسئول کارخانه حقوق کارگران را به آن ها نمی دهد و باز هم برای احقاق حق مظلوم تلاش کرد. قاسم صندوق قرض الحسنه ای به نام صندوق پشتوانه کارگری تشکیل داد که صندوق داری آن ها به خواست خود کارگران به ایشان واگذار گردید. وی مدتی بعد به عنوان کارگر فنی در کارخانه ایران ناسیونال به خدمت پرداخت و به عنوان نماینده کارگران معرفی شد. در جریان انقلاب اسلامی و مبارزات امام امت در اکثر تظاهرات ها شرکت نمود و چند مرتبه به زیارت امام (ره) مشرف شد. و دست ایشان را بوسید.
در اوایل سال 1358 با تلاش سید انجمن اسلامی کارخانه ایران ناسیونال آغاز به کار کرد و در اوایل شهریورماه سال 1360 از طرف وزارت کار مأموریت یافت تا آئین نامه جدید شوراهای اسلامی را در سطح کارخانجات پیاده کند.
حسینی اولین شورای اسلامی را در کارخانه سیم الکتریک تشکیل داد و به عنوان نماینده کارگران در سمینارهای مختلف کارگران که در شهرهای ایران برگزار می شد شرکت می کرد. سید همچنین شرکت تعاونی مسکن کارگران را بنیان نهاد و به عنوان مدیرعامل شرکت معرفی شد و توانست برای کارگران زمین بگیرد.
سرانجام سیدقاسم حسینی مسئول شوراها و انجمن های اسلامی و هماهنگ کننده کارها و مسئول بخش کارگری حزب جمهوری اسلامی در مشهد در سال 1360 در سن 27 سالگی بر اثر اصابت گلوله توسط منافقین به شهادت رسید.

 


ادامه مطلب

[ پنج شنبه 8 مرداد 1394  ] [ 6:51 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

سیدعلی رضا حسینی

نام پدر: سیداکبر تاریخ تولد: 01/12/1337
محل تولد: ایران - تهران - تهران تاریخ شهادت: 08/10/1360
محل شهادت: میدان امام حسین(ع)-تهران طول مدت حیات: 23 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه24-ردیف123-شماره13-تهران


زندگینامه
سیدعلی رضا حسینی در اول اسفند ماه سال 1337 در تهران به دنیا آمد. تحصیلات متوسطه داشت و کارمند بود. سیدعلی رضا در تهران سکونت داشت، متاهل و دارای دو فرزند بود و وی سرانجام در هشتم دی ماه سال 1360 در میدان امام حسین تهران توسط عناصر تروریستی سازمان مجاهدین خلق مورد سوء قصد واقع شد و در سن 23 سالگی به شهادت رسید.
پیکر پاک و مطهرش را در بهشت زهرا(س) قطعه24- ردیف123- شماره13 تهران به خاک سپردند.

 


ادامه مطلب

[ پنج شنبه 8 مرداد 1394  ] [ 6:51 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

علی میرزا حسنی

نام پدر: محمد تاریخ تولد: 20/12/1306
محل تولد: ایران - - - بندرجان تاریخ شهادت: 25/09/1360
محل شهادت: خیابان شهیدبهشتی-تهران طول مدت حیات: 54 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه24-ردیف119-شماره13-تهران


زندگینامه
در روستاي «بندرجان» چشم‌هايش را به روي دنيا گشود. حوالي «بندر خمين». بيستمين روز اسفند ماه 1306 متولد شد. در خانواده‌اي پرجمعيت. با کشاورزي زندگي را مي‌گذراندند. زمين خدا اربابشان بود. 
تا 17 سالگي در کنار خانواده‌اش در روستا زندگي کرد. تعداد اعضاي خانواده زياد بود و زمين‌هاي کشاورزي کم. علي‌ميرزا براي آن‌که بتواند کمک خرج خانواده باشد به ورامين رفت. اندک سوادي در مکتب‌خانه آموخته بود. در ورامين بيکار نماند. 3 سال تمام کار مي‌کرد و حاصل زحمتش را براي خانواده مي‌فرستاد تا کمک خرجشان باشد. بيست سالگي به سربازي رفت. بعد از پايان خدمت سربازي به استخدام شهرباني درآمد. سال 1330 بود. در شهرباني به صرافت افتاد که درس بخواند. ثبت‌نام کرد و تا کلاس ششم درس خواند. همان سال هم ازدواج کرد. 
علي‌ميرزا در روستاي بندرجان هيأت محبان‌الحسين را تأسيس کرد. باني برگزاري مراسم مذهبي و آموزش قرآن شده بود. 
تهران که آمد در کلانتري 105 سنايي شروع به کار کرد سال‌ها در آن‌جا پاسبان بود. پرکار و شريف. حقوقش آن‌قدر نبود که چرخ زندگي را بچرخاند. معمولاً اضافه کار مي‌ماند. در اوج خستگي و کار نمازهايش را سر وقت مي‌خواند. خيلي وقت‌ها خودش را براي نماز جماعت به مسجد علي‌اکبر(ع) در خيابان هاشمي مي‌رساند. 
بعد از پيروزي انقلاب به خدمت پليس درآمد. از نيرو‌هاي فعال پليس در شناسايي و برخورد با منافقين و عوامل ترورهاي خياباني بود. منافقين از جانب او متحمل ضربات سختي شده بودند. براي همين از علي‌ميرزا سخت کينه به دل داشتند. در شب اربعين سال 1360 در حالي که مشغول گشت و انجام وظيفه بود در خيابان عباس‌آباد (شهيد بهشتي کنوني) توسط دو نفر از منافقين با شليک کلت کمري به شهادت رسيد. علي‌ميرزا در تاريخ 25 آذر ماه 1360 در 54 سالگي آسماني شد. از او اکنون 4 پسر به يادگار مانده است. 
پيکرش را در بهشت زهرا(س) قطعه 24 رديف 119 شماره 13 به خاک سپردند.

 


ادامه مطلب

[ پنج شنبه 8 مرداد 1394  ] [ 6:50 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

.: تعداد کل صفحات :. [ <> [ 40 ] [ 41 ] [ 42 ] [ 43 ] [ 44 ] [ 45 ] [ 46 ] [ 47 ] [ 48 ] [ 49 ] [ > ]