جهان شناخت فيزيكي آن شاخه از علم تجربي است كه منشأ، ساختار و تكامل جهان
در كليت آن را بررسي ميكند. اين جهان شناخت، حوزهاي است كه ارتباط عميقي
هم با فلسفه دارد و هم با الهيات. به لحاظ تاريخي، خاستگاه جهان شناخت در
باورهاي ديني دربارة بنياد جهان، مانند حكايتهاي خاور نزديك باستاني
پيرامون آفرينش است. نظرپردازيهاي جهان شناسانة فيلسوفان پيش سقراطي نيز
درحكم زهداني بود كه نطفة فلسفه غرب در آن بارور شد. فلسفه و الهيات،
توأمان بر تفكر جهان شناسانه سيطره داشتند تا اينكه به لطف پيشرفتهاي
فنآورانة در دوران رنسانس به تدريج جهان شناخت توانست يك علم تجربي تمام
عيار شود. با همة اين احوال همچنان حوزهاي است كه هم به لحاظ پيشفرضها و
هم به لحاظ پيامدها [يا لوازمش] سرشار از مباحثي داراي اهميت فلسفي است و
افزون بر اين، با لحاظ كردن اعتقاداتِ خداباوري مسيحي دربارة آفرينش و امور
فرجامين كه با دو زير شاخة جهان شناخت يعني جهان پيدايي و معاد شناخت
منطبقاند، شايد اين حوزه بيشترين هم پوشاني را با علايق الهيات دارد.
بقيه در ادامه ادامه مطلب
بقيه در ادامه