به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

به رسم عرب‌ها، این دو سرفه یعنی این که تو را دیدم اما کاری با تو ندارم! این سرباز هم وقتی ما را دید سرفه کرد. یا با سرفه‌اش به ما گفت ما را دیده و حرکتی از خودمان نشان ندهیم یا اینکه شیعه است و دلش به رحم آمده ...!

خبرگزاری فارس: سرفه‌های نجات‌بخش

  در یکی از عملیات‌های بسیار عجیب شناسایی برون مرزی رزمندگان اسلام، سردار علی ناصری به همراه دوستش، ناگهان خود را در محاصره دشمن می‌بینند. شبی بارانی است و آنها مطمئن می‌شوند دشمن آنها را پیدا می‌کند.

یک سرباز عراقی، درست به همان جایی می‌آید که سردار ناصری و دوستش خوابیده‌اند تا از دید عراقی‌ها محفوظ بمانند. لحظات بسیار سختی بر آنها می‌گذرد. نمی‌دانند آیا سرباز آنها را دیده یا نه؟ می‌ترسد اگر شلیک کنند، دشمن بر سر آنها بریزد. اگر هم دست روی دست بگذارند اسیر شوند و ...

سرباز لحظه به لحظه به آنها نزدیک می‌شود. وقتی که سرباز عراقی به 50 متری آنها می‌رسد، ناگهان مسیرش را عوض می‌کند و از پشت تپه‌ای که رزمندگان ایرانی در پشت آن دراز کشیده‌اند، عبور می‌کند و همزمان با دور شدنش دو مرتبه سرفه می‌کند! سپس از کنار آنها رد می‌شود.

دوست سردار ناصری به او می‌گوید: می‌دانی آن سرباز چه کرد؟

- دو بار سرفه کرد.

سردار ادامه می‌دهد: به رسم عرب‌ها، این دو سرفه یعنی این که تو را دیدم! اما کاری با تو ندارم! عرب‌ها در شب اگر کسی از دوستان خود را که مخفی شده باشد ببینند، سرفه می‌کنند. این سرباز هم وقتی که ما را دید سرفه کرد. از دو حال خارج نیست. یا با سرفه‌اش به ما گفت ما را دیده و حرکتی از خودمان نشان ندهیم یا اینکه شیعه است و دلش به رحم آمده است...!

منبع: کتاب صد قدم تا متن

   

ادامه مطلب
چهارشنبه 16 فروردین 1391  - 8:15 PM

در نظام نبوی، درگیریهای برخاسته ی از انگیزه های خرافی، شخصی، سود طلبی و منفعت طلبی مبغوض است و با آن مبارزه می شود.

خبرگزاری فارس: شاخص های نظامی که پیامبراکرم (ص) ساخت

نظامی که پیامبراکرم (ص) ساخت، شاخص های گوناگونی دارد که در بین آنها هفت شاخص از همه مهمتر و برجسته تر است.

شاخص اول، ایمان و معنویت است. انگیزه و موتور پیشبرنده ی حقیقی در نظام نبوی، ایمانی است که از سرچشمه ی دل و فکر مردم می جوشد و دست و بازو و پا و وجود آنها را در جهت صحیح به حرکت در می آورد.

پس شاخص اول، دمیدن و تقویت روح ایمان و معنویت و دادن اعتقاد و اندیشه ی درست به افراد است، که پیغمبر این را از مکه شروع کرد و در مدینه پرچمش را با قدرت بالا برد.

شاخص دوم، قسط و عدل است .اساس کار بر عدالت و قسط و رساندن هر حقی به حقدار- بدون هیچ ملاحظه - است.

شاخص سوم علم و معرفت است. در نظام نبوی، پایه ی همه چیز، دانستن و شناختن و آگاهی و بیداری است؛ کسی را کورکورانه به سمتی حرکت نمی دهند؛ مردم را با آگاهی و معرفت و قدرت تشخیص، به نیروی فعال- نه نیروی منفعل - بدل می کنند.

شاخص چهارم، صفا و اخوت است. در نظام نبوی، درگیریهای برخاسته ی از انگیزه های خرافی، شخصی، سود طلبی و منفعت طلبی مبغوض است و با آن مبارزه می شود؛ فضا، صمیمیت و اخوت و برادری و همدلی است.

شاخص پنجم، صلاح اخلاقی و رفتاری است. انسانها را تزکیه و از مفاسد و رذایل اخلاقی، پیراسته و پاک می کند؛ انسان با اخلاق و مزکی می سازد؛ «ویزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمه». تزکیه، یکی از آن پایه های اصلی است؛ یعنی پیغمبر روی یکایک افراد کار تربیتی و انسان سازی می کرد.

شاخص ششم، اقتدار و عزت است. جامعه و نظام نبوی، توسری خور، وابسته، دنباله رو و دست حاجت به سوی این و آن درازکن نیست؛ عزیز و مقتدر و تصمیم گیر است؛ صلاح خود را که شناخت، برای تأمین آن تلاش می کند و کار خود را پیش می برد.

شاخص هفتم، کار و حرکت و پیشرفت دایمی است. توقف در نظام نبوی وجود ندارد؛ به طور مرتب، حرکت، کار و پیشرفت است. اتفاق نمی افتد که یک زمان بگویند: دیگر تمام شد؛ حالا بنشینیم استراحت کنیم! این وجود ندارد.البته این کار، کار لذت آور و شادی بخشی است، کار خستگی آور و کسل کننده و ملول کننده و به تعجب آورنده یی نیست؛ کاری است که به انسان نشاط و نیرو و شوق می دهد.

منبع:شخصیت و سیره معصومین (ع) در نگاه مقام معظم رهبری

   

ادامه مطلب
چهارشنبه 16 فروردین 1391  - 8:05 PM

با توجه به نرخ بالای ورودی‌های تحصیلات تکمیلی و حجم بالای کارهای اساتید، در بسیاری موارد نوعی قرارداد دوطرفه‌ی نانوشته بین دانشجو و استاد مبنی بر عدم سخت‌گیری در گذراندن رساله‌ی مورد نظر بسته می‌شود.

خبرگزاری فارس: ریشه‏‌ی آفت‌‌‏های پژوهشی در کشور ما چیست؟

هدف این تحقیق بررسی میزان پایبندی دانشجویان دانشگاه های تهران به «اخلاق پژوهشی» میباشد که از طریق پرسشنامه محقق ساخته در 8 سؤال اساسی مطرح گردید. جامعه ی  تحقیق مورد نظر دانشگاه های «تهران»، «علم و صنعت» و «شهید بهشتی» بود که در مجموع تعداد 121 پرسشنامه از روش تصادفی جمع آوری شده و مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج تحقیق نشان از آن دارد که متأسفانه وضعیت پایبندی دانشجویان به اخلاق پژوهشی مناسب نبوده و در زمینه ی  قوانین کشور نیز فقدان منشور اخلاق پژوهشی و وجود آیین نامه ی  ارتقای اساتید تا حد زیادی به این امر دامن زده است.

رفع این معضل در شش محور مورد بررسی قرار گرفت:

اول) تغییر در نظام ارزشی غلط پدید آمده در خصوص جایگاه علم و دانش و به خصوص جایگاه مقالات علمی؛

دوم) تلاش برای تربیت دانشجویانی حرفهای؛

سوم) تغییر در قوانین حمایتی وزارت علوم در خصوص پایان نامه ها؛

چهارم) تغییر در نگاه ساده انگارانه در خصوص تحکمی بودن تولید علم؛

پنجم) بالا بردن حساسیت جامعه (به خصوص جامعه ی  علمی کشور) در خصوص بروز رفتارهای غیر اخلاقی و تأثیرات تربیتی آن؛

ششم) تدوین منشور اخلاق پژوهشی و طراحی مکانیزمهایی به جهت اجرای صحیح آن.

طرح مسأله:

از سال 1384 که آیین نامه ی  ارتقای اساتید توسط وزارت علوم بازبینی شد و مقالات علمی به عنوان یکی از مهمترین عوامل ارتقا بیان گردید، زمزمه هایی مبنی بر رخداد اتفاقهای غیر علمی در این روند و مبتلا شدن محققان به آسیبهای پژوهش، شنیده شد. این ملاک به عنوان شاخص مهمی برای قبولی دکترا و همچنین جذب هیأت علمی نیز مطرح گردید.

از سوی دیگر رشد علمی ایران از راه تعداد مقالات چاپ شده در مجلات خارجی مورد ارزیابی قرار گرفت و همین مسأله منجر به آن شد که امتیاز چاپ مقالات به زبان انگلیسی بیش از زبان فارسی باشد. مسألهای که در این بین لازم به بررسی قرار گرفت، از یک سو میزان صداقت در تولید و نگارش مقالات تولید شده و از سوی دیگر بررسی میزان رخداد آسیبهای پژوهشی دیگر میباشد، از این رو در این تحقیق، این مسأله از دید دانشجویان مورد بررسی قرار گرفت.

پیشینه ی  مسایل اخلاقی در پژوهش

در ایران پس از گسترش مباحث مربوط به اخلاق پزشکی[1]در دهه ی  1370، «اخلاق در پژوهشهای علوم پزشکی» مورد توجه قرار گرفت. در 1377، نخستین کمیته ی  ملی اخلاق در تحقیقات پزشکی، تشکیل شد و پس از آن، به تدریج، کمیته های منطقهای اخلاق در تحقیقات پزشکی، فعالیت خود را در دانشگاه های علوم پزشکی و مراکز تحقیقاتی آغاز کردند (خدا پرست، 1386).

در رابطه با وضعیت اخلاق پژوهشی، مطالعات کمّی اندکی صورت گرفته است. یکی از این معدود مطالعات، پژوهش «اندازه‎گیری میزان پایبندی به اخلاق علمی[1] در میان دانشجویان دکترا» است که در سال 1385 توسط دکتر «وصالی» و همکاران انجام شده است. در این مطالعه متغیر وابسته ی  نگرش اخلاق علمی از راه 22 مورد رفتار غیراخلاقی تعریف شده و 22 متغیر مستقل تشخیص داده شده و در 7 دسته تقسیم بندی شده‎اند.

اقدامهای سوء علمی در فرآیند پژوهش

اگر چه تعاریف مختلفی برای اقدامهای سوء علمی وجود دارد ولی عصاره ی  تمام آنها را می‎توان در این تعریف یافت: «متقاعد سازی دیگران درباره ی  واقعیت پنداشتن آنچه که واقعیت ندارد» (زاهدی،1386).

«وینسنت هامنر»(1992) سوء رفتار در علم را در دو دسته ی  اصلی جای می‎دهد:

الف) اهمال[3]؛ انواع اشتباه‎های غیر عمدی ناشی از بی دقتی و اهمال در این دسته جای میگیرند.

ب) تقلب عمدی[4]؛ موارد تقلب عمدی را در سه دسته ی  زیر جای می‎دهد:

1. فریب دادن[5]؛ محقق پس از انجام آزمایش‎های گوناگون تنها مواردی را که می پندارد با استانداردهای مرتبط تطابق دارند، گزارش می‎کند.

2. دست کاری کردن[6]؛ دانشمند داده‎های مختلفی را به دست می‎آرود، اما تنها داده‎هایی را که مطابق با نظریه یا هدف اوست،گزارش میکند.

3. جعل علمی[7]؛ دانشمند نتایج کاملاً جعلی را منتشر میکند تا بتواند به اعتبار و شهرت علمی دست یابد. «ویلسون میزنر» به جد یا به طنز می‏گوید: «دزدیدن از یک نویسنده سرقت ادبی است، اما سرقت از چند نویسنده پژوهش است (خسروی، 1385).

سرقت علمی[8]

در این بخش به بررسی مهمترین این رفتارها یعنی سرقت علمی و ادبی که به زعم عده‎ای غیر اخلاقی‎ترین کار در نگارش است، می‎پردازیم. سرقت علمی یا پلی جیریسم، در معنای سرقت و به‎کارگیری عقاید[9] و نوشته های دیگران به عنوان مطالب خود، کاربرد یافته است (فچکولا[10]،1996 به نقل از میردهقان 1388). «لستر»[11] سرقت ادبی را استفاده ی  عمدی از نوشته ی  دیگران به جای نوشته ی  خود تعریف می‎کند (لستر،1995 به نقل از حسرتی، 1384).

«میردهقان» (1388) با بررسی سایت پلی‎جیریسم دانشگاه کلیرمونت انواع این پدیده را در دو دسته ی  عمده ی  زیر تقسیم می‎کند:

الف) سرقت علمی یا کپی برداری[12] مستقیم(عینی)؛ کپی برداری واژه به واژه از پژوهش فردی دیگر بدون ذکر نام وی به عنوان منبع مورد استفاده است. این شیوه اغلب با تغییرات ساختاری جزیی و افزودن یا حذف چند واژه که به تغییرات نمودی کار ارایه شده نسبت به کار اصلی می‎انجامد، به انجام می‎رسد.

ب) سرقت علمی جزیی؛ گر سرقت علمی عینی نباشد به صورت‎های زیر ظاهر می‎شود:

1. تفسیر[13]یا ترجمه[14]؛ ییر شکل یا ترجمه ی  متن اصلی بدون ذکر منبع؛ یعنی ایده ی  اصلی متن با تغییرات کمی، بدون اشاره به منبع اولیه به کار برده شود.

2. عدم ذکر نام منبع اتخاذ شده؛ در صورت ارایه ی  مطلب از نویسنده‎ای که وی مطالب را از منبعی دیگر دریافت نموده است، عدم ذکر نام نویسنده‎ای که مطالب از او نقل شده، سرقت علمی محسوب می‎شود.

3. ذکر ناقص؛ در جایی که نام منبع اصلی تنها برای بخشی از مطالب کپی‎برداری شده به کار برده شود. میردهقان همچنین به نوعی دیگر از سرقت علمی به نام خود سرقتی[15] اشاره می‎کند که مفهوم آن کاربرد مجدد بخش‎هایی یکسان از کار خود نگارنده بدون ذکر کار اولیه ی  وی است (میر دهقان،1388). جهت پیشگیری از سوء رفتار علمی[16] در پژوهش نیز محقق باید از اصولی مانند ثبت و نگهداری داده‎ها، قوانین مربوط به اجرای پژوهش، نویسندگی مسؤولانه و تعارض منافع آگاهی یابد. یکی از بهترین راهکارها در برابر «سرقت تألیفات» یادداشت‎ برداری دقیق و مستند کردن تمامی داده‎های مشاهده شده و منابع مورد استفاده می‎باشد (زاهدی، 1386).

استناد کردن[17] در آثار علمی و آسیب‎های آن

راهکارهای مقابله با اقدامهای سوء علمی

لاریجانی(1383) .راهکارهای زیر را برای رعایت اصول اخلاقی در پژوهش‎های پزشکی ارایه داده است که می‎تواند در دیگر عرصه‎های تحقیقات نیز مفید باشند:

1. طراحی روشن از کدهای اخلاقی در زمینه ی  اخلاق در پژوهش؛

2. تعیین وظایف مشخص برای کمیته های بررسی کننده ی  اخلاق در پژوهش؛

3. توجه به اولویتها و نیازهای اصلی در تحقیقات.

زاهدی (1386) معتقد است جهت حصول اطمینان از درستی و بی‎عیبی پژوهش، باید به طور همزمان در دو مسیر طی طریق کرد: «پیشگیری و کنترل»؛ به این منظور، اغلب مجموعه‎ای از فعالیت‎ها شامل تعریف اقدامهای درست و نادرست علمی و یا تعریف اقدامهای علمی قابل قبول، انتشار دستورالعمل‎ها، آموزش اصول اخلاقی در حوزه ی  علم به دانشمندان، ایجاد ساختارهای مناسب جهت هدایت مسؤولانه ی  پژوهش، ایجاد سازمان‎های مستقل که به بررسی اقدامهای نادرست علمی میپردازند و محدود کردن تعداد انتشارات اعضای هیأت علمی برای افزایش کیفیت به جای کمیت، قابل انجام است(زاهدی، 1386).

«لشکر بلوکی»(1387) معتقد است، یکی از ابزارهای بسیار رایج برای جاری ساختن اخلاق حرفه‎ای، کدهای ارزشی و اخلاقی میباشد. یکی از ابزارها برای تحقق اخلاق حرفهای که اکنون در بسیاری از کشورهای دنیا مرسوم شده است، تدوین، آموزش، اعمال و نظارت بر پیروی از کدها و استانداردهای رفتاری است. فهرست الزامات و تعهدات اخلاقی که به صورت بایدها و نبایدها تدوین میشود، غالباً کدهای رفتاری و یا آییننامه های اخلاقی نامیده میشوند. این بایدها و نبایدها، الگوی رفتار ارتباطی افراد را با افراد ذی نفع ترسیم میکند (قراملکی، 1385 به نقل از لشکر بلوکی 1387).

«قراملکی»(1383) معتقد است، پا‏یبندی به مسؤولیت‏های اخلاقی در سطح پژوهشگران محتاج اصول اخلاقی پژوهش است، اما در سطح مؤسسه های پژوهش فراتر از اصول اخلاقی باید به مرامنامه ی  چند وجه ی  و کامل اخلاقِ سازمانی دست یافت. به عقیده ی  وی مؤسسه های پژوهشی باید با شناخت کامل از عناصر محیط، حقوق هر یک از آنها را استقصا کند و پس از طبقه‏بندی آنها و با تعیین اولویت به تدوین منشور چند وجه ی  اخلاق پژوهش دست یابند.

روش تحقیق

برای بررسی، 8 سؤال مهم را از دیدگاه دانشجویان رشته های فنی و علوم انسانی دانشگاه های بزرگ شهر تهران (دانشگاه تهران، شهید بهشتی، علم و صنعت) بررسی کردیم که نتایج آن در جدول زیر آمده است. نمره ی  میانگین در واقع از نمره ی  یک تا پنج را در بر میگیرد.

جدول1. نظر دانشجویان دانشگاه های شهر تهران در خصوص میزان رعایت اخلاق پژوهشی توسط دانشجویان

مولفه های مورد بررسی   تعدادنمونه میانگین
پای بندی  به اصول اخلاق پژوهشی 114  65/2
میزان ارتکاب به سرقت ادبی                                                                 115  57/3                         
میزان جعل مقاله 112 67/2
میزان بومی بودن مقاله های تولید شده 121 08/2
شکست در رقابت ارتقا با همتایان خود 114 89/3
میزان رعایت حقوق دانشجویان توسط اساتید 119 19/2
میزان موثر بودن تدوین منشور اخلاق پژوهشی محققان در جلوگیری از اعمال غیر اخلاقی 115 56/3
میزان تاثیر آیین نامه ی ارتقا و جذب اعضای هیات علمی در ایجاد فضای غیر اخلاقی 110 97/3

تفسیر و تحلیل نتایج تحقیق

سؤالهای اول تا سوم تحقیق: میزان پایبندی به اصول اخلاق پژوهشی و رخداد سرقت ادبی و جعل مقاله

همان طور که در جدول(1). نشان داده شده، متأسفانه نتایج تحقیق شرایط نامساعدی را در دانشگاه های بزرگ کشور نمایان میسازد، به نحوی که اکثر دانشجویان بر این عقیده میباشند که میزان رعایت اخلاق پژوهشی در بین دانشجویان ما کم بوده و بسیاری از آنها برای تدوین مقاله های خود مرتکب «سرقت ادبی» میشوند.

به نحوی که نمره ی  «3.57» از بیشینه ی  «5» برای این مورد به دست آمده است که نمره ی  بالایی میباشد. همان طور که حسرتی نیز در تحقیق خود در سال 84 بیان کرده است، شاید یکی از دلایل اصلی آن، عدم آموزشهای لازم به دانشجویان باشد. از جمله دلایل دیگر آن عدم وجود قوانین شفاف و محکم در خصوص رعایت مالکیت فکری محصولات تولید شده و عدم اجرای درست قوانین ناقص موجود میباشد. در خصوص بحث «جعل مقاله»، ارزش «2.67» اختصاص داده شده است که تا حد کمتری نگران کننده میباشد. این نتایج به نحوی در تحقیق وصالی در سال 1387 در خصوص رخداد تقلب در نگارشهای علمی نیز بیان شده است.

سؤال چهارم تحقیق: میزان بومی بودن مقاله ها

متأسفانه میزان بومی بودن تولیدات دانشگاهی همان طور که مشاهده میشود از میزان کمی برخوردار است و این نشان دهنده ی  این واقعیت است که اگر چه رشد علمی ما (با فرض عاری بودن از تقلب) در سالهای اخیر غرور آفرین بوده است، ولی بیش از این که این رشد در خدمت رفع معضلات داخلی باشد، بیشتر نوعی تولید علم در جهت برآورده ساختن نیازهای بیرون از این مرز و بوم میباشد که این خود نکته ی  منفی برای نظام علمی کشور میباشد.

داوری در سال 1386 از این نقیصه تحت عنوان «صدور کالای علم به خارج و نوعی مهاجرت روحی دانشمندان» نام برده است. امری که به مراتب بدتر از «فرار مغزها» میباشد، چرا که در این شرایط نه تنها دانشمند ما در اختیار علم خارج میباشد، بلکه هزینه های تحقیقات آن نیز بر عهده ی  ما میباشد.

سؤال پنجم تحقیق: شکست در رقابت ارتقا

سؤال بعدی که در این تحقیق مطرح گردیده این میباشد که در چنین شرایطی که متأسفانه سرقت ادبی و جعل مقاله تا حد زیادی رواج یافته است، افرادی که به واقع از روحیه ی  تحقیق برخوردار میباشند و خود را ملزم به رعایت تمامی اصول اخلاقی میکنند، در رقابت علمی کاذبی که ایجاد شده است از همتایان خود عقب افتاده و به دنبال آن نتیجه ی  چنین امری، معکوس شدن نماد جایگاه های افراد در واقعیت بیرونی میشود. در این شرایط افرادی سریعتر به مدارج بالاتر علمی دستیابی پیدا میکنند که توانایی بیشتری برای تولید مقالات به ظاهر علمی داشته باشند، و مسأله ی  خطیرتر نیز این میباشد که این شیوه آغاز یک فرآیند خطرناک علمی میباشد که نتایجی همچون موارد زیر را در بر خواهد داشت:

1. مشتبه شدن امر بر افراد متقلب که چون درجات بالایی را کسب کرده اند، از سطح بالای سواد و بصیرت علمی نیز برخوردارند و اگر چه بارها گفته شده است که غرور علمی خصیصهای منفی میباشد، لکن در این حالت، شقِ بدتر از آن یعنی «غرور علمی کاذب» پدید میآید که در حالتی که شخص چیزی در چنته ی  خود ندارد، به سبب عناوین مختلفی چون استادیار، استاد و غیره، گمان آن را میبرد که میتواند در مقام یک استاد نقش ایفا کند و در چنین شرایطی است که تضادهای این افراد با افراد علمی که در درجات پایینتری قرار دارند، بیشتر میشود.

2. با توجه به مدرک گرایی افراطی کشور ما، افرادی که دارای درجات بالاتری میباشند، دسترسی به منابع قدرت و ثروت، جهت اخذ پستهای کلیدی و انجام طرحهای پژوهشی ملی بیشتر میباشد و این که نتیجه ی  چنین مدیریتی و نتایج پایان چنین طرحهای پژوهشی تا چه حد مورد استفاده باشد، خود نیاز به بررسی دارد. متأسفانه بسیاری از پستهای مدیریتی کشور را اساتیدی این گونه بر عهده دارند که نتیجه ی  امر نیز تا حدی بر همگان مشخص است. این تهدیدی بود که در سال 1386 نیز داوری اردکانی این گونه بیان میکند:

«نوشته اگر علمی و تحقیقی است به هر زبانی که باشد جای خود را باز میکند و اگر ساختگی و قلابی باشد، فقط به درد شهرت و تبلیغات بازار سوداگری علم -که به تازگی دائر شده است- میخورد و خدا کند که مقاله سازان و سوداگران متاع علم، راه بهره مندی و برخورداری از بودجه ی  پژوهش را به خود منحصر نسازند و پژوهشگران دقیق و صبور را مأیوس و منزوی نکنند.»

3. الگو شدن برای دانشجویان و عادی شدن مسیر پیموده شده توسط این گونه اساتید، از این رو که راه پیشرفت را در عدم اهتمام به اخلاق دانسته و بدتر از آن، متأسفانه بسیاری از دانشجویان این گونه تقلبها را اساساً تقلب نمیدانند و التزام به آن را در شرایط کنونی حماقتی میدانند که منجر به عقب ماندن از تمامی امتیازات موجود میشود.

4. راهبری غلط دانشجویان خود، از این رو که در موضوعاتی ادعای تخصص دارند که به واقع تخصصی وجود ندارد و مجبورند راهنمایی رساله هایی را بر عهده بگیرند که چراغی برای روشن کردن مسیرش ندارند.

سؤال ششم تحقیق: رعایت حقوق دانشجویان

در این سؤال به بررسی میزان رعایت حقوق دانشجویان توسط اساتید پرداخته شده است که متأسفانه این میزان نیز ارزش «کم» را به خود اختصاص داده است. این واقعیت نشان دهنده ی  آن است که درصدی از تولیدات علمی که به نام اساتید دانشگاه ثبت میشود، در واقع به نوعی سوء استفاده از دانشجویان خود تحت قالبهایی همچون تکلیف کلاسی، تحقیقات پژوهشی، مقالات مشترک، پایان نامه های دانشجویی و غیره میباشد که در بررسی کیفی که از برخی دانشجویان انجام شده است، علت اصلی این موضوع ترس دانشجو از ایجاد مشکل در مسیر ادامه ی  تحصیل خود میباشد.

سؤال هفتم تحقیق: تدوین منشور اخلاق پژوهشی

در این سؤال به بررسی یک راه حل پیشنهادی که در واقع تدوین اخلاق پژوهشی میباشد، پرداختهایم؛ اکثر پاسخ دهندگان به این امر معتقدند که تدوین و اجرای دقیق منشور اخلاق پژوهشی راهکار مؤثری میباشد که میتواند تا حد زیادی به وضعیت کنونی سر و سامان دهد. این پیشنهاد در واقع توسط لاریجانی(1383)، قراملکی(1383)، زاهدی(1386) و لشکر بلوکی(1387) نیز مطرح گردیده است. علاوه بر آن لاریجانی و زاهدی (1385)نیز لیستی از کمیته های اخلاق در پژوهش (در حیطه ی  پزشکی) را که در کشورهای مختلف دنیا تشکیل شده است را ذکر میکنند که همگی نشان دهنده ی  اقبال به این مسأله میباشد. البته قابل ذکر است که اینها همه به شرط آن است که تدوین چنین منشوری نیز دستخوش بوروکراسیهای بیهوده و فرمالیته شدن در اجرا نگردد.

سؤال هشتم تحقیق: تأثیر آیین‌نامه ی  ارتقا

در این سؤال به نقش آیین نامه ی  ارتقای اساتید در ایجاد چنین ولعی برای انتشار مقالات علمی پرداخته شد، همان طور که در جدول بیان گردیده است، نمره ی  ارزشی «زیاد» را به خود اختصاص داده است. این واقعیت نشان از آن دارد که سیاستهای وزارت علوم تا چه حد میتواند در شکل دهی  به مسیرهای حرکت افراد نقش دهی داشته باشد. این مسألهای است که در سال 1386 نیز توسط داوری اردکانی نیز هشدار داده شد و خطر کمّی نگری در مقالات را به جهت ملاکی برای رشد علمی دانستن، مطرح و احتمال تقلب و تلاش برای افزایش تعداد مقالات توسط افراد را گوشزد کرد.

از طرف دیگر هدف اصلی این آییننامه افزایش نرخ تولید علم کشور و کمک به بالندگی کشور میباشد، امری که داوری اردکانی آن را نشدنی میداند چرا که اساساً علم امری تحکمی که با بخشنامه و اجبار، به بار بنشیند نیست بلکه بر عکس میتواند منجر به آن شود که افراد رفتاری کاملاً سطحی داشته باشند و تحقیقات خود را هرچند از عمق کافی برخوردار نیست، ولی به دلیل آن که میتواند موافقت یک نشریه را در بر داشته باشد، ارایه میکنند.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری:

نتایج به دست آمده، گزارش دهنده ی  وضعیت نامطلوب اخلاق پژوهش در کشور میباشد که علاوه بر دلایل موردی ارایه شده برای رخداد هر یک از آسیبهای بیان شده، میتوان در نگاهی عمیقتر دلایل کلی دیگری را بیان کرد:

1. همچنان که فقیهی و رضایی منش (1384)نیز بیان کردهاند، دوران معاصر را دوران افول اخلاق خوانده‎اند که میتوان آن را یکی از پیامدهای آشکار و مشخص «افسونزدایی عصر مدرنیته» و اقبال به مکتب‎هایی مانند «لذتگرایی، عملگرایی و فایدهگروی» تلقی کرد، متأسفانه این نوع نگاه به دنیا و علم که به نحوی نیز بر گرفته از دیدگاه فلسفی «فرانسیس بیکن»(نقیب زاده، 1384) در نگاه ارزشی خود به علم به عنوان وسیله‌ی قدرت است، منجر به از دست رفتن ارزش واقعی علم شده است، از این رو که محقق را به این امر رهنمود می‌کند که اگر می‌توان با تقلب و ساخت مقاله (که به نوعی نماد علم می‌باشد) نیز به همان نتایج اولیه‌ی مورد نظر علم که گرفتن ارتقا و ... می‌باشد، رسید؛ پس چه نیازی به کار صادقانه است؟

با توجه به مباحث بیان شده پر واضح است که راه اصلی کاهش آفت‌های پژوهش در یک امر می‌باشد و آن هم شکل گیری درست نظام ارزشی افراد است. چنانچه فرد، درستی، صداقت و امانت را ارزش ذاتی بداند و پای‌بند به آن‌ها باشد به هیچ وجه حاضر نمی‌شود که به خاطر منافع شخصی صفای روحی خود را از بین برده و به تقلب و سرقت مبتلا شود. این امر مسأله‌ی مهمی است که همواره در تمامی مشکلات جامعه خود را نشان می‌دهد و به واقع که انسان متربی گمشده‌ی جهان کنونی می‌باشد.

2. حرفه‌ای بودن، به معنای آن که شخص ارزش‌های علمی را به واقع در جان خود نهادینه کرده باشد و عامل به آن باشد، نیز می‌تواند مانع از رخداد رفتارهای غیر اخلاقی گردد. به نحوی که شخصی که واقعاً دغدغه‌ی علمی داشته و شب و روز خود را با مسأله‌ی مورد نظر درگیر است، تا به نتیجه‌ی قانع کننده نرسد به هیچ وجه حاضر نمی‌شود که از آن مسأله دست بکشد. چه برسد به این که حاضر شود نتایجی اشتباه و نادرست را منتشر سازد.

3. حجم بالایی از مقالات ارایه شده توسط دانشجویان، حاصل کارهای کلاسی و یا پایان نامه های تحقیقاتی می‌باشد که چون از بودجه‌ی بدون حساب دولتی استفاده می‌شود، دغدغه‌ای برای کاربردی بودن آن و به دنبال آن میزان درستی و صحت انجام پژوهش نمی‌باشد. متأسفانه در سال‌های اخیر نیز مشاهده شده است که با توجه به نرخ بالای ورودی‌های تحصیلات تکمیلی دانشگاه ها و حجم بالای کارهای اساتید، در بسیاری موارد نوعی قرارداد دوطرفه‌ی نانوشته بین دانشجو و استاد مبنی بر عدم سخت‌گیری در گذراندن رساله‌ی مورد نظر بسته می‌شود، به نحوی که نه استاد از روند حاصل بر پایان نامه‌ی دانشجوی خود مطلع است و نه دانشجو نیازی به استفاده از راهنمایی‌های استاد دارد، چرا که تحقیق مورد نظر در مغازه های میدان انقلاب با نازل‌ترین قیمت در حال تولید می‌باشد. به نظر می‌رسد چنانچه وزارت علوم به جای متقبل شدن کل درصد هزینه های پژوهش درصد مشخصی از آن را منوط به اخذ موافقت یک سازمان و یا شرکت و کارخانه نماید، معضل ساختگی بودن تحقیقات و عدم کاربردی بودن تحقیق و نتایج آن تا حدی برطرف گردد.

4. داوری اردکانی (1386) از دو رویکرد به سیاست‌های علمی کشور نقد وارد می‌کند، اول آن که این سیاست‌ها بر مبنای اصل انباشت و افزایش کمّی پژوهش‌ها و مقالات قرار دارد و این افزایش، در آن عین پیشرفت تلقی می‌شود (این اصل در هیچ یک از فلسفه های علم معاصر اعتبار ندارد. پوپر، لاکاتوش، فیرابند و کوهن همگی این تلقی را مردود می‌دانند) و دوم این که این سیاست با تحکم اجرا می‌شود و واضح است که اگر با تحکم به همه ی  مقصودها بتوان رسید (که البته نمی‌توان رسید)، علم و تفکر تسلیم تحکم نمی‌شود و وقتی تحکم بی اساس باشد، سیر عادی امور را مختل می‌کند بی آن که به جای آن راهی بگشاید (داوری اردکانی، 1386).

5. متأسفانه قبح دروغ، سرقت و اعمال غیر اخلاقی تا حدی در کشور ما شکسته شده است و این نقیصه ی  فرهنگی، خود منجر به کاهش حساسیت‌های مردمی و دانشگاهی نسبت به مشاهده ی  این گونه رفتارها شده است، در حالی که چندی پیش وزیر دفاع آلمان (که از محبوب‌ترین سیاست مداران نیز بود) متهم به سرقت ادبی در رساله ی  دکترای خود شده بود و به دلیل فشارهای زیاد مردم و گروه ها مجبور به استعفا شد (سایت الف، 1389).

6. مسأله به ظاهر حاشیهای ولی کاملاً مهمی که در این بین رخ میدهد، ایجاد تشکیک در شرعی بودن و به اصطلاح حلال بودن این گونه رزقهای حاصل شده از جایگاه هایی است که بر بنیاد مقاله های جعلی و نیمه جعلی بنا شده است. این امر به استناد فتاوای تمامی مراجع تقلید که نمونهای از آن در سایتها انتشار یافت (تریبون مستضعفین،1390)، جایز نمیباشد. از نگاه تربیتی این مقوله مسأله ی  بسیار حادتر از آنچه که تا کنون بیان شده است؛ میباشد، از این رو که بر طبق نظرات علمای اسلامی، رزق حرام تأثیرات منفی بلند مدتی را بر زندگی انسان میگذارد که به سادگی نمیتوان آنها را زدود و خود ریشه ی  شکلگیری بسیاری از ناهنجاریهای آینده در جامعه ی  کنونی میگردد.

7. آیین نامه ی  ارتقا با تمام آسیبهایی که ایجاد کرده است در ایجاد انگیزه ی  لازم برای محققان جهت نشر نتایج علمی خود کمک کرده است.

8. جامعه ی  مورد نظر ما در این تحقیق، دانشجویان دانشگاه بوده است و به طور قطع نتایج این تحقیق حداکثر می‌تواند به این جامعه تعمیم داده شود، از این رو نمی‌توان ادعا کرد که تولیدات علمی ما در پژوهشکده ها و مراکز پژوهشی خارج از رسومات دانشگاهی نیز دقیقاً از این آسیب‌ها برخوردار می‌باشند.(*)

پی‌نوشت‌ها:

[1]Medical ethics

[2]Scientific Ethics

[3]Negligence

[4]Deliberate Dishonesty

[5]Finagling - Cooking

[6]Massaging - Trimming

[7]Plagiarism - Forgery

[8] Plagiarism

[9] Beliefs

[10] fChekola

[11] Lester

[12]Exact copy

[13]Paraphrase

[14]Translation

[15] Self-Plagiarism

[16]Scientific Misconduct

[17] Cite

*هادی مصدق؛ دانشجوی دکترای مدیریت آموزشی دانشگاه تربیت معلم و محمد قندهاری؛ کارشناس ارشد مدیریت صنعتی دانشگاه تهران/

منبع: پایگاه تحلیلی تبیینی برهان

   

ادامه مطلب
چهارشنبه 16 فروردین 1391  - 8:03 PM

این رویه نشان می‌دهد که مبارزه غرب با انقلاب اسلامی در هیچ بعدی مغفول نمانده است آنان صرفا درصدد تبلیغ ناکارآمدی نظام جمهوری اسلامی ایران برای ایجاد یاس در مردم و از یک سو و پیشگیری از الگو شدن آن در جهان اسلام از سوی دیگر نیستند.

خبرگزاری فارس: انقلاب اسلامی؛ سه الگو و هزینه‌های آن

ارائه الگو برای دیگران در سطح فردی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی همیشه مطلوب صاحبان تفکر و سیاست بوده است. افرادی که منشا تحولات بزرگ در جهان بوده‌اند و توانسته‌اند نظریه‌ای را به عمل تبدبیل کنند مشتاق گسترش و فرامرزی شدن آن نیز بوده‌اند. کمونیزم تا سال 1991 همین رویه را دنبال می‌کرد و اکنون لیبرالیسم نیز درصد معرفی خواهد به عنوان تنها هنجار جهانی است. الگو شدن، عملی تجویزی، دستور و قهری نیست. هزینه الگو آن است که به صورت ویترینی عمل نماید. یعنی خود را در معرض نمایش دیگرا قرار دهد و دیگری نیز به صورت داوطلبانه از این الگو بهره می گیرد.

الگوی انقلاب اسلامی در همان سال‌های اولیه انقلاب اسلامی به سان زلزله‌ای سیاسی نه تنها جهان اسلام که جهان مستضعفان را نیز تکان داد. انفجار مراکز نظامی غرب در لبنان، شیفت پارادایمی مبارزه در فلسطین از ملی‌گرایی، به اسلام‌گرایی، ترور رئیس جمهور مصر در سال 1981، پیروزی اسلام‌گرایان ترکیه و الجزایر در انتخابات، قیام استان‌های شرقی عربستان، قیام افغانستان در مقابل ارتش متجاوز شرق و قیام یکپارچه جنوب عراق و شهادت سید محمد باقر صدر، اجرای شریعت اسلامی در سودان و…. بخشی از این تکانه بود.

در مرحله دوم از سال 1389 شمسی الگوی نظام‌سازی که معمولا در فردای انقلاب ها مورد نیاز است مورد توجه قرار گرفته است. در نظام جمهوری اسلامی باید برای انطباق الگوی موجود خود با وضعیت واقعی جهان عربی – اسلامی تلاش نماید چرا که الگوی جمهوری اسلامی با شکل فعلی قدری برای آنان دشوار خواهد بود بنابراین باید ورژن دیگری از مردم‌سالاری دینی را برای آنان طراحی و توصیه کرد.

در مرحله سوم الگوی تولید علم در پیشرفت علمی انقلاب اسلامی مدنظر الگوگیران است. غرب امروز خود را مالک و صاحب علم و فناوری می‌داند و تصور حذف سلطه هژمونیک خود از آن را باور نمی‌کند. امروز نظام جمهوری اسلامی با مبنا و دستگاه معرفت‌شناسانه متفاوت به این مهم همت گماشته است. پیشرفت علمی که روی دیگر سکه کارآمدی است یکی دیگر از عرصه‌های مبارزه اسلام و غرب است که در ادامه بدان خواهیم پرداخت و هزینه‌های آن را برخواهیم شمرد.

صاحبان فکر، علم و اندیشه در طول تاریخ و در کل جهان همیشه به عنوان پرچم عزت و افتخار شناخته می‌شوند. ساحت علم به گونه‌ای که فراتر از ایدئولوژی، نژاد، جغرافیا و دیگر تعلقات برای همه جهانیان قابل قبوول و قابل تکریم است.

تاریخ و فلسفه علم مملو از اسامی و سرگذشت کسانی است که در عصر و عهد خویش منشا تحول و خلاقیت در بخشی از مکاشفات علمی بشر بوده‌اند. در هیچ جای جهان و در هیچ عصری دانشمندان زندگی مخفیانه و حاشیه‌ای نداشته‌ایم. همه مردم آنان را می شناخته‌اند و به تکریم و نقد آنان همت می‌گماشته‌اند. حتی در قرون وسطی که علم به شدت سرکوب می‌شد، عمل علمی مخفی نبود چرا که مخفی ماندن یک کشف، فلسفه آن را به چالش می‌کشد و چرایی آن را با سوالات جدی مواجه می‌نماید.

گالیله نیز که چرخش زمین به دور خورشید را کشف نمود، آن را علنی کرد و هنگام محاکمه نیز از ترس جان، سخن خویش را پس گرفت اما همان جا زیر لب گفت زمین! تو به دور خورشید بگرد اما من می‌گویم نمی گردد. حال به ایران پس از انقلاب اسلامی برگردید.

دانشمندان ناامن‌ترین زندگی اجتماعی را دارند و به همین دلیل جزء مظلوم‌ترین و گمنام‌ترین افراد جامعه خویش شناخته می شوند. چرا؟ نوع مبارزه غرب با جمهوری اسلامی در طول تاریخ بشر بی‌سابقه است. مبارزه سیاسی – نظامی برای پیدایش یا حذف قدرت‌های حاکم امری معمول در طول تاریخ بوده است اما مبارزه با دانش و دانش‌پژوهان توسط کسانی که مدعی و صاحب علم و تمدن علمی هستند امری تازه و بدیع است.

دکتر شهریاری و علی‌محمدی چقدر در ایران معروف و مشهور بودند؟ آیا مردم آنان را به اندازه یک بازیکن تیم باشگاهی فوتبال می‌شناختند؟ آیا سرلشگر تهرانی‌مقدم که در تعبیر مقام معظم رهبری نیز درجه دانشمند گرفت حتی در درون سپاه هم شناخته شده بود؟ آیا اگر دکتر شهریاری در خیابان راه می‌رفت مردم و جوانان به اندازه یک هنرپیشه سینما وی را تکریم می‌کردند؟ این ظلم و مظلومیت به خاطرچیست؟

این رویه نشان می‌دهد که مبارزه غرب با انقلاب اسلامی در هیچ بعدی مغفول نمانده است آنان صرفا درصدد تبلیغ ناکارآمدی نظام جمهوری اسلامی ایران برای ایجاد یاس در مردم و از یک سو و پیشگیری از الگو شدن آن در جهان اسلام از سوی دیگر نیستند بلکه مانع اصلی برای بروز و ظهور این کارآمدی هستند.

بنابراین امروز جنگ فقر و غنایی که امام در سال آخر حیات‌شان می‌فرمودند در همه ابعاد شروع شده است. مبارزه اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی، رسانه‌ای، ترور و ترور شخیت و مبارزه علمی به صورت همزمان در حال انجام است. دانشمندان و افتخارات ملت ایران به خاطرمصون ماندن از گزند دشمن مخفی و ناشناخته‌اند اما دشمن به جای ما آنان را معرفی می‌کند. لیست اندیشمندان هسته‌ای ایران در قطعنامه‌های شورای امنیت زمینه‌ساز ترور آنان نبود؟

حضرت امام در هنگامه پذیرش قطعنامه 598 خطاب به جوانان فرمودند خودتان را برای یک مبارزه علمی و عملی تا رسیدن به اهداف عالی انقلاب اسلامی آماده نمایید و از مسئولین نیز با صراحت خواستند که زمینه این رشد و شکوفایی را به هر شکل ممکن فراهم آورند.

امام پیش‌بینی این مسئله را کرده بود که مسیر علمی انقلاب اسلامی نیز مانند مسیر سیاسی آن میدان مبارزه است و در این میدان نیز باید منتظر شهیدان آن باشیم بنابراین امروز خون و دانش در این کشور به هم رسیدند و مشتاقان شهادت و آنانی که از غافله شهدا جا مانده اند برای نزدیک شدن به فیض الهی باید به عرصه علم و دانش وارد شوند. امروز گشودن مرزهای دانش به مثابه باز کردن معبر در میدان مین در شب‌های قبل از عملیات است. مشتاقان شهادت باید در عرصه‌ علم تمرکز یابند چرا که جهاد علمی بدون تلفات علمی مسیر نخواهد بود.

پاکستان را بنگرید علی‌رغم اینکه این کشور بمب‌های اتمی خویش را در آزمایش هم نموده است. هیچ کس با اندیشمندان آنجا کاری ندارند. عبدالقادر خان پدر بمب اتمی پاکستان امروز یک چهره شناخته شده ملی و جهانی است اما در ایران ما این چهره‌های ملی مستور و مظلومند.

دشمنان درصدد حذف اندیشمندان ما بوده و هستند و بر این باورند که بالا بردن هزینه دانش در ایران، این عرصه را ضعیف خواهد نمود اما نمی‌دانند که در دستگاه معرفت‌شناسی اسلام و تشیع این هزینه به شهادت تعبیر می گردد و نمی دانند که خمینی کبیر در واپسین ماههای حیات‌شان فرمودند «خدا می‌داند راه و رسم شهادت کور شدنی نیست و در پرتوی شهادت الگوی دوم و سوم انقلاب اسلامی یعنی رشد علمی و نظام سازی نیز مانند اصل انقلاب صادر خواهد شد.»

عبدالله گنجی؛

منبع : خبرگزاری دانشجو

 

ادامه مطلب
چهارشنبه 16 فروردین 1391  - 8:02 PM

انسانی که دین ندارد هیچ ندارد انسان بی دین در حقیقت مرده ی متحرک است و کسی که پای بند به دین (که اصلی ترین مسأله زندگی است) نباشد هیچ تضمینی وجود ندارد که پای بند به رعایت حقوق همسر و زندگی مشترک باشد.

خبرگزاری فارس: دخالت پدر و مادر برای ازدواج فرزندان

یکی از حقوق فرزندان که بر عهده والدین می باشد، ساماندهی امر ازدواج آن ها است. از آن جایی که ازدواج یکی از رویدادهای مهم و سرنوشت ساز زندگی هر انسانی است، والدین در امر ازدواج و انتخاب همسر فرزندانشان نقش خطیری بر عهده دارند. پدر و مادری که در تمام دوران کودکی و نوجوانی فرزندشان دلسوزانه در رشد و بالندگی او تلاش کرده و از جان و دل بزرگشان کرده اند، اکنون هم که یک جوان برومند شده و به سن ازدواج رسیده، باز هم از هیچ تلاشی برای فراهم شدن اسباب خوشبختی آنها فرو گذار نمی کنند.

عنوان پدر ومادر، یک مسئولیت ویژه‌ای را برای امر ازدواج بر دوش والدین می‌گذارد، هر چند این مسئولیت در جامعه به دوش همه آنهایی است که می‌توانند کاری انجام بدهند، اما پدر و مادرها یک موقعیت دیگری دارند. یک مسئولیت عمومی که همه به آن مکلف هستند از جمله پدر و مادر، که این وظایف عبارتست از: خیرخواهی برای فرزند و توجه دادن او به اشتابهاتی که دارد، احیانا اگر انتخاب ناپجایی دارد، یا کاری می‌خواهد انجام دهد که به مصلحت او نیست، لازم است به او تذکر دهند، این بخش در واقع از اموری است که به همه افراد مربوط می‌شود، اگر انسان بفهمد دوست او می‌خواهد کاری انجام دهد که اشتباه است یا یک لغزش‌هایی درکارش وجود دارد، آنها را به او متذکر می شود، اما در مورد دخالت پدر و مادر! بایست عرض کنم که این دخالت مسئله ای طبیعی است، زیرا فرزندان تجربه چندانی درزندگی ندارند گرچه در باره دیگران چیزهایی دیده‌اند یا مطالعاتی کرده‌اند، اما در واقع تجربه عملی نسبت به خودش ندارند.

اولین کسی که می‌تواند جوانان را در مسیر ازدواجشان بیش از همه کمک کند، کسی است که اولا به آنها از نظر روحی نزدیک‌تر است، ثانیا بیش از دیگران آنها را می‌شناسد، گاهی پدر و مادرها فرزندانشان را دوست دارند، اما خوب نمی‌شناسند، نمی‌توانند استعدادهای او را درک کنند، متأسفانه ممکن است بعضاً اجازه فرصت‌های بروز استعدادها را به فزندانشان نداده‌اند، گاهی پدر و مادرها نمی‌دانند فرزندانشان چه توان‌مندی‌هایی دارد.

بنابراین قبل از هر چیزی اولا باید فرزند را خوب شناخت که چه استعدادهایی دارد و از چه نقاط قوت و ضعفی برخوردار است، ثانیا باید با او رابطه کاملا عاطفی برقرار کرد. چنانچه پدر و مادری این دو امر را نسبت به فرزندشان نداشته باشند، عملا در همراهی فرزندان برای ازدواج به مشکل بر می خورند و یک دوست، بزرگ فامیل، همکار یا استاد، این نقش را بهتر از پدر و مادر ایفا می کنند. بنابراین ما به شناخت فرزند و ارتباط وسیع و عاطفی با او برای کمک به او درزمینه ازدواج نیاز داریم، به علاوه ممکن است فرزند ما بواسطه گرایش‌هایی که در وجود او است یا به خاطر بی‌تجربگی، اشتباهاتی را در شناخت فرد مطلوب داشته‌ باشد، باید به او کمک کرد وظیفه پدر و مادر است که بهترین ازدواج را برای فرزند خود فراهم کنند.

نه ما بلکه هیچ کسی نمی تواند بگوید که پدر و مادر نباید در امر ازدواج فرزند دخالت کند ، بلکه لازمه یک ازدواج موفق این است که پدرو مادر فرد نظارت خوب و دقیقی در ازدواج فرزندشان داشته باشند! اما این نظارت و همیاری نبایست به جایی برسد که خانواده هر دو طرف و خود زوجین را دچار دردسر کند. به همین خاطر بهتر است خانواده های محترم به نکات زیر توجه بیشتر مبذول دارند تا مشکلی برایشان بوجود نیاید.

 

با دخالت‌های والدین هنگام ازدواج چه کنید؟

معمولا چه قبل از ازدواج چه بعد از ازدواج حضور والدین و همیاری و کمک‌شان می‌تواند مفید و موثر باشد و ما این امر را کتمان نمی‌کنیم و چه بسا ابتدای زندگی زناشویی هم کمک‌های ‌مالی آن‌ها و هم راهنمایی‌های‌شان و هم دلگرمی آن‌ها کمک فراوانی به زوج‌ها کند.

برترین ها: معمولا چه قبل از ازدواج، چه بعد از ازدواج حضور والدین و همیاری و کمک‌شان می‌تواند مفید و موثر باشد و ما این امر را کتمان نمی‌کنیم و چه بسا ابتدای زندگی زناشویی هم کمک‌های ‌مالی آن‌ها وهم راهنمایی‌های‌شان و هم دلگرمی آن‌ها کمک فراوانی به زوج‌ها کند و مسیری را برای آن‌ها مهیا کند تا آجرهای زندگی آن‌ها تا به آخر درست وصاف رویهم چیده ‌شود و بالا رود اما والدین همان‌قدر که می‌توانند تاثیرگذاری مثبت داشته‌باشند، می‌توانند تاثیرگذاری منفی هم داشته باشند.

همچنین بعد از ازدواج نیز گاهی دخالت‌های والدین می‌تواند آسیب زننده باشد، بسیار پیش می‌آید که اختلاف‌های زوج‌ها توسط خودشان یا به دلیل مسائل خودشان به‌وجود نیامده است بلکه به‌دلیل حرف‌های دیگران، سوءتفاهم‌های پیش‌آمده یا دخالت‌ها، اختلاف به‌وجود می‌آید.این روزها زیاد دیده‌می‌شود که خانواده‌ها به‌دلیل رعایت نکردن بعضی از مسائل، روی زندگی زوج تاثیر منفی می‌گذارند.

 

دخالت نکنید، حساسیت بیش از حد به خرج ندهید

شاید دخالت نکردن والدین و حتی کمک به فرزند برای این‌که خودش تصمیم بگیرد موجب اعتماد به نفس و مسئولیت‌پذیری بیشتر اوشود و حتی دیده شده در چنین خانواده‌هایی بچه‌ها بیشتر به حرف پدر و مادر گوش می‌دهند و پدر و مادر باید نظر خود را بگویند ولی تصمیم‌گیری را به‌عهده خود فرزند بگذارند. بچه‌ها به حرف‌ پدر و مادرهایی بیشتر گوش می‌دهند که فضا را برای تصمیم‌گیری باز می‌گذارند و دخالت نمی‌کنند و به حریم شخصی فرزندشان احترام می‌گذارند.

اگر به‌عنوان پدر و مادر بخواهید در مقوله ازدواج فرزندتان بیش از حد سختگیری کنید و دخالت کنید احتمال این‌که فرزند شما مقاومت کند یا افسرده شود یا این‌که بعدها اشتباهات زندگی خود را از چشم شما ببیند و مسئولیت‌پذیر نباشد زیاد است. پدر و مادرها به‌دلیل احساسات زیادی که به فرزندشان دارند، نگرانند و همین نگرانی و ترس موجب دخالت کردن آن‌ها می‌شود. شاید از نظر خودشان این‌ها دخالت نباشد ولی می‌تواند مشکل ایجاد کند.

 

اگر فرزندتان اشتباه می‌کند شما بهتر است چکار کنید؟

اگر پدر و مادر به دلایل خاص خود اعتقاد دارند که فرزندشان اشتباه می‌کند، باید نظر خود را با دلایل صریح به او اعلام کنند اگر فرزند قبول نکرد باید به او گفت: «اگر حرف‌های من را قبول نداری مسئولیت تمام تصمیم‌ها بر عهده خودت است» و ریز به ریز برایش بشمارید که مسئولیت چه موارد و چه موقعیت‌هایی را باید بپذیرد و حل آن‌ها را بر عهده بگیرد. جالب است بدانید یک زمان‌هایی وقتی بچه‌ها چنین حرفی را می‌شنوند خودشان دوباره درباره همه چیز بهتر فکر می‌کنند و این‌که چرا چنین حرفی را از والدین شنیده‌اند (البته اگر درگیر هیجانات نباشند.) پدر و مادر باید سعی کنند بدون غرض صحبت کنند تا فرزندان بهتر به حرف‌های آن‌ها گوش دهند.

 

اگر تصمیم فرزندتان را نمی‌پسندید

وقتی پدر و مادر با تصمیم فرزند موافق نیستند دو راه دارند. یکی این‌که در مقابل او بایستند که در این حالت ممکن است فرزند کوتاه نیاید و در نتیجه رابطه والدین و فرزند به هم خواهد ریخت و از طرف دیگر، ممکن است فرزند به دلیل احترام یا… کوتاه بیاید، خب والدین تاکنون توانسته‌اند برای فرزندشان تصمیم بگیرند اما آیا خواهند توانست در بقیه زندگی (کار، بچه، مسائل مالی و…) هم به جای او فکر کنند، آیا فرزندی که یاد نگرفته خودش برای خودش فکر کند و تصمیم بگیرد می‌تواند فرد موفقی باشد؟

 

پدر و مادر‌، مالک بچه‌ها نیستند

به‌طور طبیعی هنگام ازدواج فرزندان، پدر و مادرها احساس می‌کنند که بعد از سال‌ها زحمت قرار است نتیجه زحمات‌شان را ببینند و به همین دلیل با حساسیت ویژه‌ای به این موضوع نگاه می‌کنند و می‌خواهند در همه مسائل حضور داشته باشند. چه در مرحله انتخاب، چه در تمام گفت‌وگوها و البته تا حد زیادی می‌توان به والدین حق داد که بخواهند کاملا در ازدواج فرزندشان نقش پررنگ داشته باشند ولی مسئله اصلی و مشکل از جایی شروع می‌شود که والدین نسبت به فرزندشان و تصمیمات او احساس مالکیت پیدا می‌کنند و احساس می‌کنند تصمیم فرزندشان باید حتما تحت نظر آن‌ها باشد یا حتی گمان می‌کنند خودشان باید برای فرزندشان تصمیم بگیرند و به جای او فکر کنند.

در صورتی که واقعیت این است که پدر و مادر هیچ‌گاه مالک فرزندان‌شان نیستند بلکه بچه‌ها هدیه‌‌ای هستند تا از پدر و مادر فضایی بسازند که موجود دیگری از آن‌ها حیات بگیرد و در کنار آن‌ها زندگی کند. باید این تعاریف را تغییر داد که والدین چون فرزندشان را به دنیا آورده‌اند و برایش زحمت کشیده‌اند مالک او هستند. پدر و مادرها نقش یک راهنما و همیار و کمک‌کننده را برای فرزندان‌شان دارند و نباید از حد نقش‌شان تجاوز کنند. به والدین‌تان زمان بدهید

وقتی والدین شما بیش از اندازه در تصمیم ازدواج‌تان دخالت می‌کنند، شما باید چه کنید؟

اول از همه یادتان باشد که به هرحال برای ازدواج همراهی و حضور والدین شما مهم است و نباید خیلی زود همه چیز را خراب کنید، شما باید یاد بگیرید هم بتوانید حرف خودتان را بزنید و هم احترام والدین‌تان را نگه دارید اما این‌که چگونه حرف‌تان را بزنید بسیار مهم است.

برای مثال وقتی که شما با همه وجود باور دارید که کار درستی انجام می‌دهید و مشورت هم کرده‌اید، باید به پدر و مادرتان فرصت دهید تا ببینند که شما چقدر روی تصمیم‌تان فکر کرده‌اید و درست عمل می‌کنید. گاهی پدر و مادرها به دلایل مختلف مخالفت می‌کنند در این مواقع باید به آن‌ها زمان دهید تا متوجه شوند، آن چیزی که فکر می‌کنند درست نیست. باید یاد بگیرید پخته عمل کنید ونه به صورت هیجانی و شما نشان دهید چرا انتخاب‌تان درست است و این را در عمل حتما ثابت کنید.

 

پدر و مادرها نباید انتخاب کنند

پدر و مادرها وقتی قبل از ازدواج می‌گویند: «تو باید با شخص مورد نظر من ازدواج کنی» یا «تو نباید با فرد مورد نظرت به فلان دلایل ازدواج کنی و من او را دوست ندارم» و… موجب به‌وجود آمدن کدورت می‌شوند و خواه‌ ناخواه از فرزندشان فاصله می‌گیرند. شاید اینجا این سوال پیش بیاد که پدر و مادرها تا کجا می‌توانند برای ازدواج فرزندشان نظر دهند؟ والدین نباید به‌گونه‌ای رفتار کنند که فرزندشان احساس کند که از خودش هیچ نظری ندارد.

باید به جرات گفت در این موضوع، نظر نهایی را باید خود فرزند بدهد چون یک عمر زندگی را با یک مسئولیت بزرگ پیش رو دارد و کسی تا آخر این مسئولیت را به دوش می‌کشد که خودش از اول انتخاب کرده‌ باشد. در واقع بهترین حالت این است، والدین نظر خودشان موافق یا مخالف اعلام کنند ولی در نهایت تصمیم‌گیری را به‌عهده فرزندشان بگذارند. پدر و مادر باید به جای دخالت کردن، به فرزندشان این فضا را بدهند که خودش فکر کند و تنها به اعلام نظر قناعت کنند.

ازدواج یکی از مهمترین حوادث و رویدادها ی زندگی است و نقش مهمی در سرنوشت و سعادت و خوشبختی انسان دارد ، مضافاٌ بر اینکه اگر به نحو صحیح انجام پذیرد بسیاری از نیازهای انسان را اعم از نیازهای عاطفی و جنسی را تامین و باعث آرامش روحی انسان می شود بنابراین در عین حال که نباید در انتخاب همسر خیلی وسواس گونه عمل کرد اما دقت ،شناخت و اتخاذ تصمیم حساب شده و بالاخره انتخاب صحیح از شرایط ضروری یک ازدواج موفق است.

این روزها با وجود بالا رفتن سن ازدواج ، خیلی از جوانان وسواس در ازدواج دارند. متأسفانه عوامل مختلفى از جمله نبود زمینه اشتغال، اسکان، ادامه تحصیل، بالا رفتن هزینه هاى زندگى، دگرگون شدن معیارهاى انتخاب همسر و … در سال هاى اخیر سبب افزایش سن ازدواج و حتى ناتوانى بسیارى از دختران و پسران براى ازدواج شده است.

تجملاتى شدن مراسم ازدواج که بسان مانعى آهنین در مقابل جوانان قرار گرفته، آئین هاى توخالى و بى هویت، انتظارات نامعقول، هزینه هاى سرسام آور و چشم و هم چشمى ها، از دیگر دلایلی است که جوانان را از ازدواج باز مى دارد. این فرایند در حالى است که روزگارى دختران پس از اینکه به سن بلوغ مى رسیدند و از چهارده، پانزده سالگى مى گذشتند راهىِ خانه بخت شده، کمتر دخترى را مى دیدید که از بیست سال گذشته و هنوز در خانه پدر زندگى کند، مگر اینکه مشکلى داشته باشد. اما دختران امروز اغلب بلافاصله پس از پایان تحصیلات متوسطه، تمام سعى و تلاش خود را متوجه قبولى در دانشگاه مى کنند و در طول تحصیلات دانشگاهى فقط به پایان رساندن درس مى اندیشند.پس از این دوران نیز به دنبال یافتن شغلى مناسب راهى بازار کار مى شوند.

با این وجود آیا فرصتى براى ازدواج در بهترین سال هاى جوانى یک دختر پیش مى آید؟ آیا رخنه اى که میان زندگى سنتى با وضع جدید جوامع ایجاد شده به نفع دختران است؟ اساسا کدام شیوه درست است، شکل و شیوه گذشته یا وضع جدید؟ آیا میان این دو، راهى وجود دارد که بیشتر شیوه هاى خوب براى بهبود زندگى دختران و زنان به کار گرفته شود؟ امروزه عواملى اجتماعى، فرهنگى، اقتصادى و … باعث دگرگونى در شکل و محتواى ازدواج شده، این اقدام مقدس را از ساده زیستى به سمت تجمل گرایى، نیز از سادگى و صراحت به عاقبت اندیشى مادى و رفاه طلبى سوق داده است!

گرچه خیلی از ما گمان می‌‌کنیم ازدواج موفق به شانس و تصادف بستگی دارد اما با کمی دقت در انتخاب همسر، می‌‌توان ریسک آن را کاهش داد و با اطمینان بیشتری دست به انتخاب زد. خیلی از ما قبل از ازدواج نشانه‌هایی را در فرد مورد بررسی خود می‌‌بینیم و تشخیص می‌‌دهیم که این نشانه‌ها منفی و حتی شاید مخرب باشند اما به راحتی چشم خود را بر واقعیت می‌‌بندیم و با خود یک جمله معروف را تکرار می‌‌کنیم. این جمله معروف این است: “بعد ازدواج درست خواهد شد!” منکر این نیستم که برخی رفتارهای زوجین، بعد از ازدواج تعدیل می‌‌شود، اما این به این معنا نیست که همه علائم و نشانه‌های ناهنجاری، اختلال، بیماری یا… نیز بعد از ازدواج از بین می‌‌روند، بلکه برعکس، گاهی آسیب‌رسان‌تر و مخرب‌تر هم می‌‌شود.

 

ملاک‌های کلی انتخاب همسر

۱- تدین و دین دار بودن فرد. زیرا انسانی که دین ندارد هیچ ندارد انسان بی دین در حقیقت مرده ی متحرک است و کسی که پای بند به دین (که اصلی ترین مسأله زندگی است) نباشد هیچ تضمینی وجود ندارد که پای بند به رعایت حقوق همسر و زندگی مشترک باشد. انسان دیندار هرگز نمی تواند با همسر بی دین کنار بیاید و با هم زندگی سعادتمندانه ای داشته باشند.

۲-صداقت و خلوص:صداقت اساس زندگی خانوادگی است . چنانچه زن و شوهر مطالبی را از هم پنهان کنند یا دروغ بگویند ، اعتماد و اطمینان آنان از یکدیگر سلب می شود ودرادامه زندگی با مشکل مواجه می گردند. همچنین آنها بایست باهم خلوص داشته باشند. منظور از خلوص، سادگی ، پاکی و بی آلایشی رفتار است. اگر بین زن و شوهر ریا و تظاهر حکمفرما باشد، زندگی صفا و صمیمت خود را از دست خواهد داد .

۳- اخلاق نیک داشتن:که منظور داشتن صفات و خلق و خوهای پسندیده در نظر عقل و شرع است . در واقع اخلاق و دین دو ملاک و معیار اصل در ازدواج و انتخاب همسر است . اگر بخواهیم نمونه هایی از اخلاق خوب و بد را اشاره کنیم می توان موارد زیر را ذکر کرد. الف . خوش زبانی و بدزبانی زبان ترجمان و بیانگر احوال درون است و زبان دریچه ای است از محتویات درون فرد, زبان انسان آیینه دل اوست. ب . بزرگواری و حسادت ج . خوش خلقی و کج خلقی د. حق پذیری و لجاجت

۴- شرافت و اصالت خانوادگی:که منظور نجابت و پاکی خانواده است زیرا ازدواج دختر و پسر تنها پیوند و ترکیب دو فرد نیست بلکه پیوند دو خانواده است و نمی توان گفت من می خواهم با خود این فرد ازدواج کنم و کاری به خانواده و فامیلش ندارم . زیرا این فرد شاخه ای است از این خانواده و از ریشه های همان درخت خانواده تغذیه کرده است و صفات اخلاقی , روحی، عقلی و جسمی آن خانواده را از راه وراثت و محیط و عادات به این فرد منتقل کرده است .

۵- عقل ; در واقع همان نور افکنی است که جاده زندگی را روشن می کند و باید زن و شوهر برای اداره ی زندگی و تربیت فرزندان از نیروی عقل و فهم مجهز برخوردار باشند و رشد عقلی کافی پیدا کرده باشند.

۶- کفویت و تناسب: در رابطه به تناسب و کفویت با همسر گفتنی است که کفو هم بودن دو همسر یعنی تناسب، همتایی، هماهنگی، هم شأنی، سنخیت و همطرازی دختر و پسر و از آنجا که ازدواج، نوعی ترکیب بین دو انسان و دو خانواده است هر قدر بین این دو عنصر هماهنگی، همفکری، تناسب و سنخیت روحی و اخلاقی جسمی بیشتر باشد این ترکیب استوارتر، مستحکمتر، شیرین تر و جاودانه تر خواهد بود و هر چه هماهنگی و تناسب کمتر باشد زندگی سست تر، کم ثمرتر، و ناپایدارتر خواهد بود.

۷- صمیمیت و گرمی : بهتر است زن و مرد از نظر میزان سردی و یا گرمی،صمیمیت،یا ایجادفاصله با دیگری و به اصطلاح بجوش و خونگرم بودن نیز شبه بهم باشند.حتما شما زوج هایی را دیده اید که یکی بسیار گرم و صمیمی و دیگری مثل فریزر سرد و یخ بوده است” و البته حتما متوجه شده اید چقدر با هم نا هم آهنگ اند. اگر زوجین ، یکی پر حرف و دیگری کم حرف باشد،اگر یکی خواهان سکوت و دیگری علاقه مند به گفتگو باشد، اگر یگی دوست داشته باشد موقع غذا خوردن آرامش بر قرار باشد و دیگری تمایل به تعریف وقایع روز در زمان غذا خوردن باشدمعمولا اختلاف به بار می آورد.و کسانی هستند که از ساکت بودن بیش از حد همسر ، یا پر حرف بودن بیش از اندازه او گله مند ند و افسرده می شوند.

۸- نظم و انضباط:عدم رعایت نظم و انضباط در امور داخلی خانه از موارد اختلاف انگیز است . زن یا شوهری که نظافت و بهداشت خانه را رعایت نکند ، مورد اعتراض قرار می گیرد . اگر هر دو بی نظم باشند ، زمینه اعتراض کمتر به وجود می آید.

۹- احساس مسئولیت :هریک از زوجین باید نسبت به وظایفی که در رابطه با خانواده به عهده دارند ، احساس مسئولیت کنند.

۱۰- انعطاف پذیری : با انعطاف پذیری ، زن و مرد می توانند در جهات و ابعاد مختلف ، مشکلات را کاهش دهند و از دامن زدن به اختلاف ها جلوگیری نمایند.

بعضی‌ها معتقدند انسان بدون عشق نمی‌تواند به زندگی ادامه دهد و دائما احساس می‌کند یک چیز کم دارد. نقطه ‌عطف عشق در جامعه ما ازدواج است. روز به روز از تعداد ازدواج‌های اجباری کاسته شده و دختر و پسر، ‌خودشان تصمیم به ازدواج با هم می‌گیرند. در چنین شرایطی وجود عشق و محبت بین طرفین، یکی از ‌عوامل مهم و تعیین‌کننده در این تصمیم است. پس می‌توان به این نتیجه رسید که تقریبا تمام ازدواج‌های امروزی ‌با عشق آغاز می‌شود. اما مهم، سرنوشت این عشق است که به کجا کشیده خواهد شد و ‌چه بلایی سر آن می‌آید و در زندگی زناشویی بعد از ازدواج چه نشانه‌هایی از آن باقی می‌ماند.‌ ‌برای آن که بتوانیم به کسی محبت کنیم ابتدا باید دیدگاه طرف مقابل را درباره محبت کردن بدانیم،این کار ‌را باید قبل از ازدواج انجام دهیم تا ببینیم آیا کسی را که می‌خواهیم به عنوان همسر انتخاب کنیم با روحیات ما ‌همخوانی دارد یا خیر؟

‌برای یافتن این دیدگاه باید این سوال را از خود و طرف مقابلتان بپرسید که به نظر شما اگر کسی شما را دوست ‌داشته باشد چگونه باید آن را ابراز کند و به تعبیری دیگر مظاهر .

 

محبت و عشق چیست؟

در جواب این سوال، ‌دیدگاه همه راجع به محبت معلوم می‌شود. بعضی‌ها محبت را بیشتر در مادیات می‌بینند مثلا از گرفتن یک کادوی ‌گرانقیمت می‌فهمند که کسی دوستشان دارد. بعضی‌ها گفتار عاشقانه را دوست دارند و می‌خواهند کسی که ‌دوستشان دارد دائما به آنها ابراز علاقه کلامی کند و بسیاری از نمودهای دیگر محبت و عشق ورزیدن که بر ‌اساس سلیقه و شخصیت‌های متفاوت، متغیرند.

پیدا کردن این ترجیحات در خود و طرف مقابل، به ما این امکان را ‌می‌دهد که محبت خود را آن طور که می‌خواهیم به همسرمان ابراز کنیم و نتیجه مطلوبی بگیریم.‌

درست است که انتخاب همسر مسئله ای مهم و حساس است ولی در عین حال نباید زیاد وسواس به خرج داد.

دکتر محسن بهشتی پور

منبع : خانواده مطهر

 

ادامه مطلب
چهارشنبه 16 فروردین 1391  - 8:01 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 43

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 5827256
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی